تنظیم و نگارش: سید هادی خسروشاهی




 

تذکر: نزدیک به ربع قرن پیش در شهرستان تبریز کتابی، به نام «تفسیر آیات مشکله قرآن» به قلم آقای «یوسف شعار» منتشر شد. مؤلف آن کتاب بدون ملاحظه اصول و قواعد تفسیر، به توضیح یک رشته آیات پرداخت و در نتیجه دچار لغزشهایی نابخشودنی گردید. این سلسله مقالات نقد نظرات مؤلف مذکور است.

(إِنَّ الَّذِینَ كَفَرُوا لَن تُغْنِی عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُم مِنَ اللّهِ شَیْئاً وَأُولئِكَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ).
«به راستی کسانی که کافر شده‌اند، ثروت و فرزندان آنها، آنان را از خدا بی‌نیاز نخواهد ساخت، و آنها فروزنده آتشند».
(كَدَأْبِ آلَ فِرْعَوْنَ وَالَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ كَذَّبُوا بِآیَاتِنَا فَأَخَذَهُمُ اللّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَاللّهُ شَدِیدُ الْعِقَابِ) (آل عمران، آیه 10 و 11)
«روش آنها مانند رفتار آل فرعون و اسلاف آنها است آیه‌های ما را دروغ شمردند و خدا آنان را به خاطر گناهان خود، گرفتار نمود، و مجازات خدا سخت و سنگین است».
در تفسیر جمله «كَدَأْبِ آلَ فِرْعَوْنَ» و بیان مشبه و مشبه به دو نظر وجود دارد: (1)
1- معمولاً ادباء و مفسران پیش از جمله: «كَدَأْبِ آلَ فِرْعَوْنَ» کلمه‌ای مانند «دأبهم» مقدر می‌نمایند و می‌گویند منظور این است که روش و سنت آنها، مانند روش آل فرعون و اسلاف آنها بود.
2- در تمامی آیاتی که کلمه «دأب» ذکر شده مضاف الیهی مانند کلمة «الله» یا ضمیر متکلمی مثل «نا» مقدر است و برای تأیید این مطلب گفته می‌شود: دو کلمه «سنت» و «دأب» مترادف یکدیگر بوده و به یک معنی هستند و مورد استعمال آنها در قرآن یکی است و چون در قرآن غالباً بعد از کلمه «سنت» لفظ «الله» ذکر شده است لذا لازم است که پس از لفظ «دأب» نیز «الله» مقدر شود و این نظریه را نویسنده تفسیر برگزیده است.
اکنون قبل از تفسیر آیه، به نکات زیر توجه فرمائید:
1- لفظ «کاف» در آیه «كَدَأْبِ آلَ فِرْعَوْنَ»، «اسم» است به معنی «مثل» و به خاطر این که خبر مبتدای محذوف است، محل از اعراب آن «رفع» است.
2- لفظ «دأب» در آیه به معنی «عادت» و روش و جریان زندگی است.
3- در این آیه تشبیهی درباره کافران عصر رسالت (مانند دو گروه یهود از بنی النضیر و بنی قُریظه) و آل فرعون و کافران پیش از آنها انجام گرفته است.
ولی باید دید «مشبه» و «مشبه به» در آیه چیست؟
و به عبارت روشن‌تر: چه چیز به چیز دیگر تشبیه شده است اکنون هر دو نظر را شرح می‌دهیم:
1- مشهور در میان مفسران این است که عادت و روش زندگی کافران و عصر رسالت به روش آل فرعون تشبیه شده است و جمله «كَدَأْبِ آلَ فِرْعَوْنَ» بیانگر این تشبیه است، چیزی که هست «مشبه» به قرینه آیه قبل حذف شده است و تقدیر کلام چنین است «دأبهم کدأب آل فرعون» یعنی روش زندگی آنان مانند روش زندگی فرزندان فرعون است.
2- مقصود: تشبیه سنت الهی درباره کافران عصر رسالت، به سنت او درباره آل فرعون و کافران پیش از آنان است، و «دأب خدا» درباره‌ی هر دو قوم یکی است و برای تفهیم این مضمون باید گفت دو چیز در آیه مقدر است، یکی قبل از جمله «كَدَأْبِ آلَ فِرْعَوْنَ» و دیگری پس از لفظ «کدأب» و تقدیر آیه چنین است: «دأبُ اللهِ فِیهِمْ کَدَأبِ اللهِ فِی آلِ فِرْعَوْنَ»: سنت خدا درباره آنان مانند او درباره‌ی آل فرعون است.
هر دو معنی در بدو نظر محتمل است یعنی هم تشبیه وضع زندگی هر دو گروه به یکدیگر، و هم تشبیه سنت خدا درباره هر گروهی به سنت او درباره دیگران، ولی باید دید که ظاهر آیه با کدام یک از این دو معنا موافق‌تر و روشن‌تر است.
دقت در مضمون دو آیه، احتمال نخست را بیشتر تأیید می‌کند زیرا:
اولاً: قسمت اعظم مضامین هر دو آیه بیانگر وضع زندگی هر دو گروه است (نه روش خدا درباره هر دو گروه) به گواه این که:
درباره‌ی کافران عصر رسالت می‌فرماید:
(إِنَّ الَّذِینَ كَفَرُوا): آنان که کافر شدند.
و درباره کافران آل فرعون می‌فرماید:
(كَذَّبُوا بِآیَاتِنَا): آنان که آیات ما را تکذیب کردند.
باز درباره‌ی کافران عصر رسالت می‌فرماید:
(لَن تُغْنِی عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُم مِنَ اللّهِ).
اموال و اولاد آنان، آنها را از خدا بی‌نیاز نخواهد ساخت.
درباره‌ی آل فرعون می‌فرماید:
(فَعَذَّبَهُمُ اللهُ بِذُنوُبِهِمْ): «خدا آنان را با گناهان خود کیفر داد.»
باز درباره کافران عصر رسالت می‌فرماید:
(وَأُولئِكَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ): آنان فروزنده‌ی آتشند.
درباره‌ی آل فرعون می‌فرماید:
(وَاللّهُ شَدِیدُ الْعِقَابِ) خداوند سخت کیفر است.
با توجه به این فرازها روشن می‌گردد که هدف هر دو آیه بیان روش و برخورد هر دو گروه با آیات الهی است، نه بیان روش خدا درباره هر دو گروه.
ثانیاً: هرگاه مقصود از جمله «كَدَأْبِ آلَ فِرْعَوْنَ» بیان سنت خدا درباره‌ی کافران است در این صورت آوردن جمله «کذبوا بآیاتنا» پس از تشبیه چندان لطفی نخواهد داشت، بلکه شایسته است، تنها جمله‌ای بیاید که بیانگر سنت خدا درباره‌ی کافران آل فرعون باشد، نه جمله‌ای که بیانگر روش زندگی کافران از آل فرعون است.
به دیگر سخن: هرگاه بگوئیم که پس از کلمه «دأب» لفظ «الله» مقدر است و مقصود بیان عادت و سنت خدا درباره هر دو گروه است در این موقع آوردن جمله «کذبوا بآیاتنا» لزومی نخواهد داشت زیرا اگر مقصود بیان وحدت عادت و دأب و سنت مستمره خدا بین دو گروه است، بسیار مناسب بود بفرماید: (كَدَأْبِ آلَ فِرْعَوْنَ وَالَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ فَأَخَذَهُمُ اللّهُ بِذُنُوبِهِمْ) زیرا که بنابر نظریه دوم (عقیده نویسنده) مقصود تشبیه دو عادت و سنت مستمره به یکدیگر است نه بیان حال آل فرعون... در حالی که این جمله (کذبو بایاتنا) بیانگر حال گروه دوم، است. همان طور که یادآور شدیم از ملاحظه دو آیه شریفه (10، 11) می‌توان اطمینان پیدا کرد که منظور بیان حال دو گروه کافر و وجه تشابهی که میان این دو گروه حکم فرما است می‌باشد، نه بیان سنت و طریقه مستمره خداوند جهان درباره هر دو گروه و گواه گفتار ما همان عنایت بسیاری از جمله‌های دو آیه به بیان حالات هر دو گروه می‌باشد.
بنابراین عادت باید گفت که هدف دو آیه بیان حالات هر دو گروه است، و اساساً می‌توان ادعا کرد که خداوند در این دو آیه شریفه، می‌خواهد بفرماید که این دو قوم، هر دو، از یک قماشند، و کیفیت امور آنان یکی است.
پس بنابراین، مقصود از آیه‌ی شریفه، بیان روش هر دو گروه است از نظر آغاز کار و سرانجام آن.
در این جا به نکته‌ای نیز اشاره می‌شود: و آن اینکه: ادعای این که پس از کلمه «دأب» لفظ «الله» مقدر است یعنی «دأب الله» فرع این است که استعمال این لفظ «دأب» درباره خدا جایز باشد و هنوز این مسأله برای نگارنده محرز نیست، مگر اینکه در روایات و سخنان بزرگان برای آن شاهدی پیدا شود.
زیرا «ابن منظور» در کتاب ارزشمند خود «لسان العرب» می‌گوید که در معنی لفظ «دأب» معنی «تعب» و «رنج» نهفته است، طبعاً به آن نوع عادت‌ها گفته می‌شود که تحمل آن، با یک نوع «رنج» و «کوشش» همراه باشد و چنین معانی با مقام ربوبی که از هر نوع آثار جسمانی منزه است، سازگار نیست بنابراین بودن لفظ «الله» پس از لفظ «سنت» گواه بر صحت آن، پس از لفظ «دأب» نیست (2).

پی‌نوشت‌ها:

1. مربوط به مطلب 31 ص 125 از کتاب تفسیر آیات مشکله.
2. دأب فی العمل اذا جد و تعب ج 2، ص 369 ماده «دأب».

منبع مقاله :
خسروشاهی، سیدهادی، (1371) تفسیر صحیح آیات مشکله قرآن، قم: انتشارات توحید، چاپ سوم.