پرسش از پیامبران چگونه بوده است؟
جای شک نیست که ظواهر قرآن و مفاهیم ابتدائی آن، تا آنجا که قرینه اطمینانبخشی برخلاف آن نباشد برای ما حجت است و ما حق نداریم بدون جهت از ظاهر آیات آن دست برداریم، و این خود مطلبی است که باید هر مفسری آن را
تنظیم و نگارش: سید هادی خسروشاهی
تذکر: نزدیک به ربع قرن پیش در شهرستان تبریز کتابی، به نام «تفسیر آیات مشکله قرآن» به قلم آقای «یوسف شعار» منتشر شد. مؤلف آن کتاب بدون ملاحظه اصول و قواعد تفسیر، به توضیح یک رشته آیات پرداخت و در نتیجه دچار لغزشهایی نابخشودنی گردید. این سلسله مقالات نقد نظرات مؤلف مذکور است.
(وَاسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رُسُلِنَا أَجَعَلْنَا مِن دُونِ الرَّحْمنِ آلِهَةً یُعْبَدُونَ) (زخرف، آیه 45)«ای محمد از پیامبرانی که قبل از تو فرستادهایم سئوال کن که آیا ما جز خدا معبودانی قرار دادهایم که مردم آنها را بپرستند».
جای شک نیست که ظواهر قرآن و مفاهیم ابتدائی آن، تا آنجا که قرینه اطمینانبخشی برخلاف آن نباشد برای ما حجت است و ما حق نداریم بدون جهت از ظاهر آیات آن دست برداریم، و این خود مطلبی است که باید هر مفسری آن را رعایت کند، تا سرانجام از تفسیر به رأی که عامل مذهبسازی و آئینتراشی است، پرهیز بنماید.
شما ظاهر آیه یاد شده را به اهل زبان و یا به دانشمندانی که اطلاعاتی در این زبان دارند، نشان بدهید و ملاحظه کنید که در این باره چهگونه قضاوت میکنند؟ آیا جز اینکه «پیامبر مأمور شده است از خود پیامبران بپرسد و با خود آنها تماس بگیرد» چیزی دیگری میگویند؟ به طور مسلم نه، و همه با ندای بلند میگویند، مأمور به سئوال خود پیامبر است و مسئول خود ذات انبیاء است نه کتابهای آنها، و نه پیروان و اصحاب آنها حالا اگر از جانشینان پیامبر که به تنصیص رسول گرامی «قرین» قرآنند، روایت اطمینانبخشی به دستمان برسد و برای ما توضیح دهد که مقصود سئوال از خود آنها نیست، بلکه منظور مراجعه به کتابها و پیروان آنها است، البته ما از جان و دل میپذیریم و میفهمیم که روز نزول قرآن قرائنی (حالیه) در کار بوده و یاران رسول خدا نیز همین معنا را فهمیدهاند، و اگر چنین روایتی از مصدر وحی و رسالت به دستمان نرسید، هرگز ما حق نداریم چنین تصرفی را در قرآن بنمائیم و با ندای رسول گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) «مَنْ فَسَّرَ القُرآنَ بِرَأیهِ فَلْیَتَبَؤا مَقْعَدَهُ مَنَ النّارِ» مخالفت ورزیم.
اگر ما بر اثر کوچکی اندیشه و کمی معلومات، نتوانستیم درک کنیم که پیامبر اکرم چگونه در این نشأت با پیامبران که نشأت دیگری به سر میبرند ملاقات میکند و از آنها سئوال مینماید این سبب نمیشود که بیخود ظاهر آیه را تأویل نموده و آن را بازیچه اندیشههای کوچک خود قرار دهیم.
نویسنده تفسیر میگوید: (1) وقتی خدا به پیامبر میفرماید: «اسئل»: سئوال کن لازم نیست که این سئوال حضوری باشد (حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) حضوراً از سائر پیامبران سئوال کند) بلکه مقصود این است کهای محمد از علمای اهل کتاب و کتب آسمانی استفسار کن که آیات پیامبران سابق در کدام کتاب جز به سوی خدای واحد دعوت کردهاند سپس میگوید آیه مورد بحث مانند آیه زیر است:
(فَإِن كُنْتَ فِی شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنَا إِلَیْكَ فَسْأَلِ الَّذِینَ یَقْرَءُونَ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكَ) (یونس، آیه 94)
اگر در آنچه ما به تو نازل کردهایم در شک هستی از کسانی که کتاب را قبل از تو میخواندند، بپرس یعنی «از علماء اهل کتاب سئوال کن» آنگاه درصدد رد روایتی برآمده و میگوید: بعضی قائلند که این آیه در خصوص معراج نازل شده پس از آنکه انبیاء پشت سر پیامبر نماز خواندند، خدا خطاب به پیامبر نمود و فرمود: ای محمد از این پیامبران بپرس...» سپس چنین رد میکند که در این آیه صحبتی از معراج و انبیاء نیست.
پاسخ:
ما میگوئیم: آیه مورد بحث (وَاسْئَلْ مَنْ اَرْسَلْنا) مکی است و روزی که پیامبر گرامی در مکه به سر میبرد، در آن محیط، دانشمندان اهل کتاب، در «نجران» و «خیبر» و «مدینه» به سر میبردند، و شرائط اجازه نمیداد که پیامبر از مکه بیرون آید، و با دانشمندان آنان که در چند صد کیلومتری زندگی میکردند تماس بگیرد، بنابراین تفسیر آیه فوق به این نحو که از علمای آنها بپرس، بسیار بعید است، آری در آغاز بعثت افرادی مانند «ورقة بن نوفل» و... در مکه بودند که اطلاعاتی از کتب عهدین داشتند، ولی هیچگاه ذوق سلیم اجازه نمیدهد که ما بگوئیم: منظور از «مَنْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ» افراد انگشتشماری از عربهای متنصر مانند ورقة است که روزی بتپرست بودند، و بعداً تظاهر به مسیحیگری میکردند، و اطلاعات آنها از دانایان و کاهنان یهود و نصاری که در «نجران» و اطراف مدینه میزیستند، به مراتب کمتر بود.گذشته از این اگر بگوئیم: مقصود این است که به کتابهای آسمانی آنها مراجعه بفرماید این مطلب با «اُمی بودن» پیامبر سازگار نیست و اگر هم بگوئیم توانائی خواندن کتاب را داشت ولی هرگز صلاح نبود که پیامبر دست به این کار بزند، و قرآن علت آن را بیان کرده آنجا که میفرماید: (وَمَا كُنتَ تَتْلُوا مِن قَبْلِهِ مِن كِتَابٍ وَلاَ تَخُطَّهُ بِیَمِینِكَ إِذاً لَارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ) (عنکبوت، آیه 48). «تو پیش از نزول قرآن کتابی نمیخواندی، و با دستت نمینوشتی زیرا در غیر این صورت، ابطالگران دربارهی قرآن (که از ناحیه خدا است) به شک میافتادند».
نتیجه: گفتن اینکه به علمای اهل کتاب مراجعه کن با محیط نزول آیه (مکه) سازگار نیست زیرا در آن محیط چنین علمائی وجود نداشت و تصور این که پیامبر به کتابهای آسمانی آنها مراجعه نماید با امی بودن پیامبر و یا لااقل با مصالح اسلام سازگار نبود ولی آیهای که در سوره یونس که به پیامبر دستور میدهد که پیامبر به علمای اهل کتاب مراجعه نماید، مدنی است، و سوره یونس اگرچه مکی است ولی آیاتی چند از آن مدنی است و از آن جمله آیهی (94) است که در آن آیه چنین دستوری وارد شده است.
شگفتانگیز اینکه نویسنده اجازه نمیدهد با روایتی که از خاندان وحی به دست ما رسیده آیه تفسیر شود، حتی روایتی را که میگوید: این سئوال و جواب در «معراج» بوده، به بهانه این که در آن سخن از معراج نیست رد میکند ولی خود نویسنده بدون چون و چرا حاضر است تا این حد تحریف ظاهر کند و آیه را به این نحو تفسیر کند که مقصود سئوال از پیامبران نیست، بلکه هدف سئوال از علماء و کتابهای آنها است، این که درباره روایت میگوید: در آیه سخن از معراج نیست باید گفت در آیه هم، سخن از دانشمندان و کتابهای آنها نیز نیست و اگر بگوید در آیهی دیگر (آیه 94 سوره یونس) نامی از دانشمندان به میان آمده است و آن آیه قرینه بر تفسیر این آیه میباشد پاسخ آن این است که آیه مورد بحث مکی است و آیهی سورهی یونس مدنی است و محیط نزول دو آیه کاملاً متفاوت است و در مدینه دانشمندان اهل کتاب بودند و در مکه از آنها خبری نبود.
چگونه میتوان با یکی، دیگری را تفسیر کرد در یکی دسترسی به دانشمندان اهل کتاب و کتابهای آنان فراوان بود، در دیگری از این امکانات خبری نبود، اما به این تفاوت، به خود اجازه میدهد با آیهای، آیه دیگر را تفسیر کند.
و در پایان: هرگاه این روایت اطمینانبخش باشد به طور مسلم میتواند اجمال آیه را رفع نماید و اینکه میگوید، در آیه سخنی از معراج نیست، بازگشت آن به این است که آنچه را روایت توضیح میدهد در آیه نیست، ولی غافل از این که هرگاه بنا بود مضمون روایت در خود آیه باشد، ما دیگر چه نیازی به روایت داشتیم، علاوه ما باید روایت مخالف را طرح کنیم، نه روایتی را که مطلبی را توضیح داده و اجمالی را برطرف مینماید.
و اگر روایت مزبور، اطمینانبخش نباشد باید ظاهر آیه را بگیریم و بگوئیم که پیامبر اسلام در این نشأت میتواند با انبیاء که در آن نشأت به سر میبرند تماس بگیرد و اگر ما حقیقت آن را درک نمیکنیم، دلیل بر تأویل آن نیست، بسیاری از حقایق در قرآن وارد شده است که ما از حقیقت آنها غافلیم، مانند «فرشته»، «جن»، «برزخ»، «اعراف»، «سدره» و «غیر ذلک».
در پایان یادآور میشویم که ما در کتاب «اصالت روح از نظر قرآن» پیرامون امکان ارتباط انسان با جهان ارواح به صورت گسترده سخن گفتهایم و آیه مورد بحث را یکی از گواهان این اصل علمی گرفتهایم علاقمندان میتوانند به آن کتاب مراجعه فرمایند.
پینوشتها:
1. مربوط به ذیل مطلب 58 از کتاب تفسیر آیات مشکله قرآن صفحه 206 و 207 و هدف از عنوان کردن آیه، رد امکان ارتباط پیامبر خدا، در این نشأت با رسولان او است.
منبع مقاله :خسروشاهی، سیدهادی، (1371) تفسیر صحیح آیات مشکله قرآن، قم: انتشارات توحید، چاپ سوم.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}