بحثی پیرامون آیهی «صلوة الوسطی»
کسانی که مدعی هستند که باید در تفسیر آیات مجمل، به روایت مورد اطمینانبخش مراجعه نمود، با آیه یاد شده استدلال میکنند و میگویند: ما هرگز بدون مراجعه به یک مدرک صحیح قادر نخواهیم بود که مقصود از «صلوة وسطی» را
تنظیم و نگارش: سید هادی خسروشاهی
تذکر: نزدیک به ربع قرن پیش در شهرستان تبریز کتابی، به نام «تفسیر آیات مشکله قرآن» به قلم آقای «یوسف شعار» منتشر شد. مؤلف آن کتاب بدون ملاحظه اصول و قواعد تفسیر، به توضیح یک رشته آیات پرداخت و در نتیجه دچار لغزشهایی نابخشودنی گردید. این سلسله مقالات نقد نظرات مؤلف مذکور است.
(حافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاَةِ الْوُسْطَى وَقُومُوا لِلّهِ قَانِتِینَ) (بقره، آیه 238)«بر همه نمازها و به نماز وسطی (میانه) محافظت کنید، و برای خدا مطیعانه و خاضعانه به پای خیزید».
کسانی که مدعی هستند که باید در تفسیر آیات مجمل، به روایت مورد اطمینانبخش مراجعه نمود، با آیه یاد شده استدلال میکنند و میگویند: ما هرگز بدون مراجعه به یک مدرک صحیح قادر نخواهیم بود که مقصود از «صلوة وسطی» را از میان محتملات مختلف، تعیین کنیم زیرا معنی لغوی «صلوة وسطی» نماز میانه است ولی نماز میانه کدام است؟ برای ما روشن نیست. البته این گروه در تمام مجملات قرآن، این سخن را دارند، و آیه یاد شده را یکی از همانها میدانند ما با این گروه هماهنگی داریم و در این کتاب در این باره سخن گفتهایم.
کسانی که با آیه یاد شده بر نیاز تفسیر قرآن به روایات استدلال میکنند به اجمال کلمه «صلوة وسطی» استدلال مینمایند که مفهوم آن روشن ولی مصداق آن روشن نیست همان طور که یادآور شدیم: این نحو استدلال اختصاص به آیه مورد بحث ندارد بلکه در تمام مجملات قرآن این سخن حاکم است، ولی مؤلف تفسیر، مدعی است (1) مدرک آنان در این باره نامفهومی کلمه «قانتین» است و چون در لغت، معانی گوناگون دارد، از جمله: خضوع و خشوع و ساکت بودن... و لذا ما باید با مراجعه به روایات مقصود واقعی را به دست بیاوریم.
به طور مسلم یک چنین استدلال از یک فرد متخصص در فن تفسیر بسیار بعید است، زیرا بدون شک معنی «قنوت» همان خضوع و خشوع است، و آنچه در کتابهای لغت و تفسیر در توضیح این لفظ نقل شده همگی اشاره به یک معنی وسیعی است مثلاً در «قاموس» میگوید: «القنوت: الطاعة، و السکوت، و الدعاء و القیام فی الصلاة، والإمساک عن الکلام و «قنت»: اطال القیام فی صلاته، وادام الحج و تواضع لله» چنان که ملاحظه میفرمائید تمام این معانی به یک معنی کلی اشاره میکند و آن خضوع و تواضع است که به وسائل گوناگون از طریق (حرف نزدن، طول دادن قیام در نماز و...) تحقق میپذیرد بنابراین لفظ مزبور از هر نظر روشن است، و اجمالی ندارد تا به روایات مراجعه شود.
از این نظر بسیار شایسته بود که مؤلف تفسیر، نام کتابی را که این استدلال از آن نقل نموده به ضمیمه شماره صفحه، معین کند در صورتی که در روایات صحیحه ما لفظ مزبور کاملاً همان طوری که اهل لغت تفسیر کردهاند، معنا شده است چنانکه ابن سنان از امام صادق (علیهالسلام) نقل فرموده که آن حضرت لفظ مزبور را چنین توضیح داد: «اقبال الرجل علی صلاته و محافظته علی وقتها، حتی لایلهیه عنها و لایشغله شیئ»: مرد متوجه نماز گردد، و بر وقت اداء آن مواظبت نماید، و چیزی او را از نماز باز ندارد (2).
سپس نویسنده تفسیر از همان افراد (طرفداران تفسیر قرآن به روایت) شأن نزولی به قرار زیر نقل میکند «قبل از نزول این آیه مردم در حین نماز با هم صحبت میکردند، بعد از این آیه، دیگر مردم در نماز صحبت نکردند» لذا «قانتین» در این آیه به معنای ساکتشوندگان است.
ما شک نداریم، که شأن نزول مزبور در مقام بیان مصداق بوده نه انحصار مفهوم آن در همان مصداق و ما در روایات برای این نوع از مطالب گواههای فراوانی داریم ولی شگفتآور این که نویسنده به جنگ ناقل این شأن نزول رفته و چنین رد کرده است: بر فرض اگر «قانت» کسی را گویند که در موقع نماز حرف نزند در این صورت اگر در موقع نماز به این طرف و آن طرف منحرف شویم و یا چیزی بخوریم و بنوشیم مانعی نخواهد داشت».
راستی این استدلال بسیار مایه شگفت است، شما میتوانید برای امتحان این استدلال را به یک دانشجوی علوم دینی که سه سال درس خوانده باشد نشان دهید، ببینید چه میگوید فوراً پاسخ میدهد آقا! اثبات شیئ نفی ما عدا نمیکند! هرگاه بگوئیم در نماز با حالت خضوع بایستید و معنی آن این باشد که در نماز سکوت اختیار کنید بازگشت آن نفی شرائط دیگر نیست، هرگاه قرآن بفرماید: (إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاَةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ...) (مائده، آیه 6). «هرگاه برای نماز بلند شدید وضوء بگیرید» معنی آن نفی شرائط دیگر نیست، و شأن نزول مزبور، از طریق محدثان اهل تسنن از گروهی نقل شده است (3) و بلا شک مقصود بیان مصداق بوده است نه انحصار.
یک بحث اجمالی در نیاز مفسر به روایات:
مؤلف تفسیر در این بحث به گروهی که قرآن را به روایت تفسیر میکنند حمله کرده و استدلالهای بس شگفتآوری دارد، بسیار مناسب است، به مغالطههای او اشاره نمائیم و ضمناً در این صفحات قبول میکند که روایات متواتر میتواند ابهام و اجمال آیات را رفع کند هرچند عملاً به این قول اعتناء نمینماید و مانند وعده خوبان حاضر نمیشود که با صد روایت، الف و لام (القربی) را تفسیر کند و روشن شود که الف و لام جنس نیست بلکه برای عهد است اینک اشکالات او:1- اگر ما قرآن را با اخبار و اقوالی که متواتر نیست معنی کنیم، در این صورت میان قرآن (که متواتر است) با اخباری که متواتر نیست چه فرقی خواهد بود.
پاسخ:
فرق بسیار روشن است زیرا قرآن از نظر صدور، متواتر بلکه ما فوق متواتر است، ولی هرگاه چیزی از نظر صدور به حد ضرورت رسید هرگز لازم نیست که از نظر دلالت و تفهیم مقصود، حتماً باید به همان پایه باشد؟ ولی روایات اگر چه از نظر صدور قطعی نیست هر چند اطمینان بخش است ولی از نظر دلالت چه بسا ممکن است از آیهای که پیرامون آن وارد شده، روشنتر باشد، از این جهت میتواند از ناحیه آیه رفع ابهام نماید.بدون شک باید گفت: «آیات قرآن از نظر دلالت و ظهور به یک پایه نیست، آیاتی داریم که معنی آنها آشکار و یک احتمال بیش (نص) در آنها نیست ولی آیاتی داریم که از نظر دلالت قطعی نیست و احتمالات متعددی دارند (و آیا در موقع نزول یک احتمال بیش نداشتند، و در ردیف نصوص بودند، یا در همان زمان نیز محتملاتی داشتند، فعلاً برای ما مطرح نیست).
ما فعلاً در قرآن به آیاتی بر میخوریم که از نظر دلالت چندان واضح نیستند، و شاهد این سخن همین بحثهائی است که دانشمندان اسلام قرنها در اطراف این آیات انجام دادهاند و هرگاه این اختلافات در پارهای از آیات بیاساس باشد ولی به طور مسلم در پارهای صحیح است.
روی این اساس، هرگاه روایتی از نظر سند، حائز حجیت باشد، به طوری که برای عقلا، اطمینانبخش گردد و از نظر دلالت روشنتر باشد در این صورت در تعیین یکی از احتمالات میتوان به آن استناد جست.
این مطلب (خبر از نظر دلالت قویتر از آیه است) همان فرق میان آیه و روایت است که نویسنده تفسیر از آن سئوال کرده است.
2- اگر قرآن را با خبری که متواتر نیست معنی کنیم، در واقع به مثابه این است که قرآن متواتر را غیر متواتر نشان دهیم.
پاسخ:
این سخن بیاندازه مایهی تأسف است زیرا نویسنده اساساً بین صدور آیه از ناحیه الهی، و ظهور و دلالت آن، فرق قائل نشده است، در صورتی که تمام آیات از نظر صدور و انتساب به خدا، فوق حد تواتر است، و اما از نظر دلالت بر مقصود، مختلفند، برخی قطعی الدلالة و برخی دیگر مظنون الدلالة هستند، و ما خواه آیه را با خبر غیر متواتر تفسیر بکنیم یا نکنیم، بالاخره نمیتوانیم بگوئیم که تمام آیات از نظر دلالت مانند صدور آن، قطعی هستند و اگر تمام آیات از نظر دلالت قطعی باشند دیگر نوشتن صدها تفسیر، و یا نوشتن «تفسیر آیات مشکله» چه معنی میتواند داشته باشد.بنابراین، اینکه نویسنده میگوید: هرگاه ما قرآن را با خبر غیر متواتر معنی کنیم نتیجتاً متواتر را غیر متواتر نشان دادهایم، کاملاً مردود است، زیرا اگر منظور سند قرآن است، کسی در آن شک ندارد که مطلقاً قطعی است، و هرگاه مقصود دلالت آن است، به طور مسلم نمیتوان ادعا کرد که تمام آیات از نظر دلالت یک نواخت بوده و مفاد تمام آیات بدون استثناء قطعی است.
و در هر صورت، خواه ما قرآن را با خبر غیر متواتر تفسیر بکنیم یا نکنیم، باید اعتراف کرد که تمام آیات از نظر دلالت یکنواخت نیست.
3- نویسنده برای اثبات بینیازی از اخبار و روایات و تاریخ صحیح در تفسیر قرآن، به آیهی شریفهی: «بِلِسانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ» استناد مینماید، ولی ما در بخش «روش صحیح تفسیر قرآن» راجع به این آیه توضیحاتی دادهایم و مقصود آیه را روشن ساختهایم.
پینوشتها:
1. مربوط به مطلب 26 از کتاب تفسیر آیات مشلکه صفحه 101 هدف از
منبع مقاله :خسروشاهی، سیدهادی، (1371) تفسیر صحیح آیات مشکله قرآن، قم: انتشارات توحید، چاپ سوم.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}