نویسنده: گی روشه
مترجم: عبدالحسین نیك گهر



 

تالكوت پارسونز در سال 1902 در شهر كولورادو اسپرینگ (1) در ایالت كولورادو دیده به جهان گشود. پدرش در كلیسای پروتستانی كشیش بود و در نهضت دینی انجیل اجتماعی (2)‌فعالیت می‌كرد و در كالج كولورادو پیش از آن‌كه به ریاست آن منصوب گردد، زبان انگلیسی تدریس می‌كرد. بعدها، به ریاست كالج ماریتا در ایالت اوهایو منصوب شد. بدین سان، پارسونز جوان در محیط دینی پروتستانی با سنت پیوریتنی و اصلاح‌طلب غرب میانه‌ی آمریكایی بزرگ شد. و در همان حال با جوّ روشنفكری كالج‌های كوچك امریكایی آن عصر كه از لحاظ اخلاقی سختگیر و از لحاظ اجتماعی متعهد بودند آشنا شد.
پارسونز از 1920 تا 1924 در كالج امهرست (3) به تحصیل زیست شناسی و فلسفه پرداخت، با این قصد كه بعداً تحصیلاتش را یا در رشته‌ی علوم طبیعی ادامه دهد، یا به تبَع برادر بزرگ‌ترش، رشته‌ی پزشكی را انتخاب كند. در سومین سال تحصیلی‌اش در كالج امهرست بود كه به علوم اجتماعی راغب شد و تصمیم گرفت تحصیلات عالی‌اش را در جامعه‌شناسی ادامه دهد. پارسونز شخصاً معترف است كه اصلاح‌طلبی اجتماعی پدرش در این گرایش او به جامعه‌شناسی بی‌تأثیر نبوده است. جوّ خانوادگی او را به مطالعات اقتصاددانان معروف به انستیتوسیونالیست سوق داد كه می‌كوشیدند بررسی‌های اقتصادی را از قالب‌های تنگ اقتصاد كلاسیكی خارج كرده و پدیده‌های اقتصادی را در چارچوب نهادی‌شان و در ارتباط با سایر ساختارهای جامعه بررسی كنند. رشته‌ای كه مدت‌های مدید جامعه شناسی امریكایی را به نهضت اصلاح‌طلبی اجتماعی پروتستان متصل می‌كرد، یك بار دیگر در این جا به وضوح در منشأ گرایش پارسونز به تحصیل در رشته‌ی جامعه‌شناسی مشاهده می‌شود.
با این وصف، پارسونز هیچ كششی به برنامه‌های درسی منحصراً كاربردی كه دانشگاه‌های امریكایی در رشته‌ی جامعه‌شناسی عرضه می‌کردند نداشت و بیش‌تر به دانشگاه‌های اروپایی علاقه‌مند بود. پس از اخذ دانشنامه‌ی لیسانس، با برخورداری از كمك مالی یكی از عموهایش، برای یك سال تحصیل به مدرسه‌ی اقتصادی لندن رفت. در این‌جا با جامعه‌شناسانی چون هابهاوس (4) و گینزبرگ (5) و تاریخ شناسی چون تاونی (6) و سیاست شناس و اقتصاد دانی چون لاسكی (7) و مخصوصاً با انسان شناسی چون مالینوفسكی، كه تأثیر عمیقی بر او نهاد آشنا شد. در پایان اقامت یك ساله‌اش در لندن، از دانشگاه هایدلبرگ برای سال تحصیلی 1925-1926 بورس مطالعاتی دریافت كرد. از سفر به آلمان هدفی نداشت جز آشنا شدن با محیط روشنفكری دانشگاه‌های آلمانی كه در محافل دانشگاهی امریكایی از شهرت و اعتبار عظیمی برخوردار بودند. در آنجا بود كه گرایشش برای علوم اجتماعی، تحت تأثیر قاطع ماكس وِبِر كه آوازه‌ی شهرت و اعتبارش روز به روز در آلمان گسترش می‌یافت، مسجّل شد. درواقع، ماكس وِبِر پنج سال پیش از رسیدن پارسونز به هایدلبرگ درگذشته بود، ولی حضور علمی‌اش در آن‌جا هنوز زنده مانده بود. همسر بیوه‌اش، ماریان وِبِر (8) با تشكیل محفلی هر یكشنبه بعدازظهر در خانه‌اش، كه پارسونیز نیز در آن شركت می‌كرد، در زنده نگه داشتن حضور علمی وِبِر ایفای سهم می‌نمود. پارسونز در آثار ماكس وِبِر، در عین حال عناصر یك چارچوبِ تحلیلی، كه به نظرش در جامعه شناسی كمبودش به شدت احساس می‌شد، و نیز تفسیری از نقش تاریخی پروتستانیسم در مقایسه با سایر ادیان بزرگ و تبیینی درباره‌ی سرمایه داری معاصر كه ایالات متحد امریكا به عبارتی صورت نوعی آن بود، یافت.
در كالج امهرست، اقتصادشناسان «انستیتوسیونالیست» پارسونز را متوجه پیچیدگی مناسباتی میان ساختارهای اقتصادی و ساختارهای اجتماعی و سیاسی كرده بودند. قرائت آثار ماكس وبر، كه در آن‌ها همان صورت مسئله، به صورت گسترده‌تر در چشم اندازهای تاریخی مطرح شده بود، اشتیاقش را به مطالعه‌‌ی نهادهای اقتصادی تیزتر كرد. برای دریافت درجه‌ی دكترا از دانشگاه هایدلبرگ، پارسونز موضوع رساله‌اش را تحلیل تطبیقی مفهوم سرمایه داری چونان نهاد اقتصادی-اجتماعی در نوشته‌های كارل ماركس، ورنر زومبارت (9) و ماكس وبر انتخاب كرد. این رساله هرگز چاپ نشد، اما پارسونز نخستین مقاله‌اش را براساس آن تدوین كرد كه در ایالات متحد امریكا در مجله‌ی اقتصاد سیاسی به چاپ رسید. پس از بازگشت به امریكا، پارسونز ابتدا یك سال در كالج امهرست با عنوان مربی اقتصاد تدریس كرد. سپس در 1927 وارد دانشگاه هاروارد شد و تمامی عمر دانشگاهی‌اش را در آن‌جا به تدریس و تحقیق گذراند. برخلاف دانشگاهیان امریكایی كه اكثرشان به سهولت از دانشگاهی به دانشگاه دیگر جابه جا می‌شوند، پارسونز به طور استثنایی به هاروارد وفادار ماند. با این وصف، شروع كارش در هاروارد خیلی امیدواركننده نبود و برای احراز كرسی استادی تمام وقت و تثبیت شغلی سال‌ها انتظار كشید.
نخست به عنوان مربی گروه آموزشی علوم اقتصادی وارد دانشگاه هاروارد شد، و از 1927 تا 1931 در این سِمت باقی ماند. به گفته‌ی خودش دانشنامه‌ی دكترای دانشگاه هایدلبرگ به خلاف دانشنامه‌های دانشگاه‌های امریكایی در رشته‌ی خاصی از علوم اجتماعی تخصصی نبود، و این تخصصی نبودن مدرك تحصیلی به او امكان می‌داد كه هم اقتصاد تدریس كند و هم جامعه شناسی.
در همین ایام بود كه پارسونز كتاب اخلاق پروتستانی و روح سرمایه‌داری ماكس وبر را به انگلیسی ترجمه كرد؛ و از فرصت آشنایی و حشر و نشر با استادان اقتصاد هاروارد چون اف.دبلیو.توسیگ (10)، تی.اِن.كاروِر (11)، ادوین اف.گی (12) و ژوزف شومپیتر (13) برای تكمیل معلوماتش استفاده كرد.
در 1931 پارسونز وارد گروه آموزشی جامعه شناسی شد كه پیتیریم سوروكین، به تازگی آن را تأسیس كرده بود. هنوز عنوان مربی را داشت كه پایین‌ترین مقام هیئت آموزشی در هاروارد بود. در سال 1936 به سِمت استادیاری و در 1939 یعنی دو سال پس از انتشار اثر مهمش با عنوان ساخت كنش اجتماعی (14)‌به مقام استادی ارتقا یافت.
به خلاف تعداد زیادی از استادان دانشگاه هاروارد و دیگر دانشگاه‌های امریكایی كه در زمان جنگ جهانی دوم به خدمت زیر پرچم یا خدمت در سازمان‌های دولتی فراخوانده شدند، زندگی دانشگاهی پارسونز به دستخوش تغییر چندانی نشد. البته گاهگاهی به عنوان استاد و مشاور به سازمان‌های دولتی دعوت می‌شد. از جمله این كه از او خواسته شد نظرش را درباره‌ی سیاستی كه ایالات متحده امریكا می‌باید در قبال آلمان پس از جنگ در پیش گیرد اعلام كند.
در 1944 به طور جدّی در فكر بود كه هاروارد را ترك كند. برای آن‌كه او را از این فكر منصرف سازند مدیریت گروه آموزشی جامعه شناسی را به او واگذار كردند. در این مسئولیت جدید، پارسونز منشأ تغییرات اساسی و تجدید سازمان آموزش علوم اجتماعی گردید. با كمك و هم فكری روان شناس اجتماعی گوردون آلپورت (15)، روانكاو هنری مورای (16)، انسان شناس كلاید كلوكهون (17)، جامعه شناسان جورج هومنز (18) و ساموئل استوفر موفق شد گروه آموزشی روابط اجتماعی را تأسیس كند كه هدف آن جمع كردن و وحدت بخشیدن به آموزش علوم انسانی در یك ساختار چندرشته‌ای بود. (19)
گروه آموزشی جدید روابط اجتماعی در 1946 تأسیس شد و پارسونز تا 1956 مدیریت آن را به عهده داشت. جا دارد خاطرنشان كنیم كه پارسونز پیوسته می‌كوشید در مؤسسات آموزشی وحدت علوم انسانی را كه به طوری كه خواهیم دید محور تحقیقات نظری‌اش بود، تحقق بخشد. میان علایق نظری پارسونز و اشتغالات آموزشی و اجرایی‌اش مناسباتی وجود دارد كه تاكنون به خوبی شناخته نشده است.
علاوه بر وظایف سنگین دانشگاهی، پارسونز در بیرون از دانشگاه نیز اشتغالات متعددی داشته است. در سال 1942 به سِمَت رئیس «انجمن جامعه شناسان شرق امریكا» انتخاب شد. در 1949 به ریاست «انجمن جامعه شناسان امریكا» انتخاب شد و این مقارن با اوج توسعه‌ی فعالیت‌های این انجمن بود و بنابراین از رئیس خود توقع داشت كه بخش بزرگی از وقتش را صرف اداره‌ی امور آن كند. پس از آن نیز پارسونز در «انجمن جامعه شناسان امریكا» به عناوین مختلف حضوری فعال داشت و از جمله نخستین مدیر مجله‌ی The American sociologist بوده، كه هدف آن بررسی و تحلیل تطور جامعه شناسی هم به مثابه یك علم و هم به مثابه یك حرفه است.
پارسونز همچنین در «انجمن استادان دانشگاه‌های امریكا» به ویژه در «فرهنگستان علوم و هنرهای امریكا» فعالیت داشت. او نخستین استاد علوم اجتماعی بود كه در 1967 به ریاست آن انتخاب شده بود. به سرپرستی همین فرهنگستان بود كه مجله‌ی دائدالوس (20)‌، ویژه‌ی تحلیل‌های علم معاصر و مؤسسات عالی آموزش و پژوهش، منتشر می‌شد. پارسونز در این مجله مقاله‌های متعددی منتشر كرده است.
پارسونز از نخستین جامعه شناسان امریكایی بود كه با جامعه شناسان روسی ارتباط برقرار كرد، اولین جامعه شناس امریكایی است كه در سال 1964 به دعوت فرهنگستان شوروی (سابق) به منظور ارائه‌ی چند كنفرانس درباره‌ی جامعه شناسی امریكایی به اتحاد جماهیر شوروی (سابق) سفر كرد.

تكامل آثار پارسونز

اشتغالات متعدد دانشگاهی مانع نشد كه پارسونز آثار قلمی متعددی منتشر كند. به عبارتی می‌توان گفت كه او تمامی زندگی‌اش را وقف آثارش كرده است. در این قسمت سعی می‌كنیم خطوط اصلی آن‌ها را نشان دهیم، سپس در فصل‌های بعدی كتاب به تفصیل آن‌ها را بررسی خواهیم كرد.
به طور كلی درجریان فكری و سیر تكاملی آثار پارسونز می‌توان سه مرحله‌ی اصلی را تشخیص داد. نخستین مرحله، شامل آثاری است كه پارسونز در آن‌ها كوشیده است تا در آثار پیش كسوتان جامعه شناسی معاصر چون وبر، پارتو و دوركِم، آن‌چه را كه مضمون‌های اصلی نظریه‌ی كنش اجتماعی می‌نامد، آشكار كند. در مرحله‌ی دوم، كوشش پارسونز صرف انتظام بخشیدن به نظریه‌ی كنش اجتماعی، تدوین اساس منطقی و علمی آن و بالاخره تعمیم آن به صورت نظریه‌ی عمومی كنش انسانی شده است. در مرحله‌ی سوم، پارسونز خواسته است كه نظریه‌ی عمومی كنش را در زمینه‌های مختلف شناخت انسانی چون اقتصاد، روان شناسی، علوم سیاسی بیازماید. در نتیجه‌ی این تجربه‌ها پارسونز به اصلاح و مخصوصاً به تكمیل نظریه‌ی كنش اجتماعی می‌پردازد و سرانجام با دادن ظاهری تكامل گرایانه به آن، به نحوی غیرمنتظره به صف تكامل گرایانی چون اُگوست كنت، هربرت اسپنسر و پیتیریم سوروكین می‌پیوندد.
اكنون با تفصیل بیشتر به شرح هریك از این مراحل می پردازیم. مرحله‌ی اول به انتشار كتاب ساخت كنش اجتماعی در سال 1937 می‌انجامد كه پارسونز سال‌های زیادی را صرف آن كرده بود. تردیدی نیست كه طرح این اثر به تدریج برای مؤلفش شكل گرفت. به طوری كه می‌توان گفت پارسونز از زمان تحصیل در دانشگاه هایدلبرگ و پس از كشف و خواندن آثار ماكس وبر، كار روی این اثر را آغاز كرده است. در آنجا بود كه پارسونز نخستین بار با مفهوم وبری كنش اجتماعی آشنا شد و گمان كرد كه این مفهوم می‌تواند بستگی نظری مناسبی میان اقتصاد و جامعه شناسی برقرار كند.
سپس در هاروارد، پارسونز به مطالعه‌ی آثار اقتصادشناس انگلیسی آلفرد مارشال اهتمام نمود. این مطالعه را با این نیّت آغاز كرد كه بتواند بنیان‌های روانی و اجتماعی‌ای را بیابد كه سرشناس‌ترین نظریه پرداز اقتصاد كلاسیكی، طرح انگیزه‌های كنش انسانی و محرك‌های فعالیت اقتصادی‌اش را بر آن‌ها استوار كرده بود. در جریان چنین كنكاشی بود كه پارسونز به نارسایی‌های تبیین روان شناختی و جامعه شناختی كنش‌های انسانی تنها بر مبنای ایدئولوژی فایده‌گرا و لیبرال پی می‌برد. (21)
پس از آن پارسونز به مطالعه‌ی آثار پارتو و دوركِم رو می‌آورد به این امید كه بتواند با یافتن عناصر تبیینی در آن‌ها مدل رفتار اقتصادی مارشال را تصحیح و تكمیل كند. با راهنمایی لورنس هندرسون استاد فیزیولوژی هاروارد كه مترجم و مفسر اصلی آثار ویلفردو پارتو در امریكا شده بود و تأثیر عمیقی بر پارسونز گذاشت، او با آثار اقتصادشناس و جامعه شناس سوئیسی ایتالیایی تبار آشنا شد. (22)‌به خلاف مارشال، پارتو تحلیل دقیقی از كنش غیرمنطقی انسان ارائه داده بود كه اقتصادشناسان كلاسیك آن را از موضوع درس و بحث خودشان خارج می‌دانستند.
پارسونز تحلیل پارتو از كنش غیرمنطقی را كمك مؤثری برای تدوین نظریه‌ی كنش انسانی دانست. مضافاً این كه پارسونز از پارتو و از هندرسون آموخت كه كنش غیرمنطقی انسان را نیز مثل كنش منطقی‌اش چونان یك نظام (سیستم) در نظر بگیرد و متقاعد شد كه برای تحلیل علمی كنش انسان راهی جز این وجود ندارد. (23)
اما درباره‌ی دوركِم، پارسونز می‌گوید كه ابتدا می‌باید «خیلی چیزهای غلط» را كه درباره‌ی او در كالج امهرست و مخصوصاً در مدرسه‌ی اقتصادی لندن به من آموخته بودند، فراموش كنم.(24) در میان جامعه شناسان انگلیسی زبان، برخی دوركِم را مخترع نوعی «روح جمعی» (25) می‌دانستند كه جوهر حیاتی جامعه را می‌سازد (درواقع آنان وجدان جمعی (26) دوركِم را «روح جمعی» ترجمه كرده بودند). و این همان چیزی است كه آن را خودخواسته «خطای روح گروهی» (27) دوركِم می‌نامیدند و او را به سبب آن یك نام گرا (نومینالیست) خطرناك می‌دانستند. با خواندن آثار دوركِم، پارسونز شخصاً دوركِم دیگری را كشف می‌كند. به خلاف آن‌چه به او آموخته بودند، مفهوم شعور یا وجدان جمعی به نظرش به مثابه كلیدی برای تبیین ابعاد روانی و اجتماعی رفتار اخلاقی و كنش اجتماعی بهنجار بود.
نقشی كه دوركِم در رفتار اقتصادی برای «قرارداد» قائل بود، به نظر پارسونز نور تازه‌ای بود كه كاركرد نظام اقتصادی را روشن می‌كرد. همچنین پارسونز از دوركِم آموخت كه به فرایند عمل و ضد عمل نیروهای همبستگی و بی‌سازمانی اجتماعی، افتراق و یگانگی در نظام اجتماعی توجه كند. (28)
بدین ترتیب بود كه پارسونز در سال 1937 نخستین اثر بزرگش را تحت عنوان ساخت كنش اجتماعی انتشار داد و از بابت آن شهر عظیمی كسب كرد. در این كتاب پرحجم پارسونز نتایج مطالعاتش را درباره‌ی مارشال وِبِر، پارتو و دوركِم جمع كرده و در جست‌وجوی سه هدف كم و بیش متفاوت بود:
-هدف اول: می‌خواست تبیین‌هایی را كه هریك از آنان از منشأ و از تحول جامعه‌ی سرمایه داری به دست داده بودند، یك به یك بررسی كند. در این‌جا پارسونز تحقیقی را دنبال می‌كند كه در هایدلبرگ با رساله‌ی دكترایش آغاز كرده بود. البته با یك تفاوت چشمگیر: در رساله‌ی دكترایش پارسونز تحلیل جامعه‌ی سرمایه داری را با نظریه‌ی ماركس شروع كرده و سپس آن را با نظرات زومبارت و وبر مقایسه می كند، در حالی كه در 1937 در كتاب ساخت كنش اجتماعی، اهمیت مقام ماركس كم رنگ شده است.
-هدف دوم: در سطحی انتزاعی‌تر، پارسونز می‌خواست راه و روشی را كه پارتو، وبر و دوركِم به كمك آن مناسبات میان پدیده‌های اقتصادی و اجتماعی را حل و فصل می‌كنند با راه حل پیشنهادی مارشال مقایسه كند. و به نظر پارسونز این هدف دوم كتاب (یعنی مطالعه‌ی تطبیقی پارتو، وبر و دوركِم) از هدف اول آن، ساخت كنش اجتماعی، جدا نیست. زیرا معتقد است جامعه‌ی سرمایه داری را باید به عنوان نهادی اقتصادی تحلیل و تبیین كرد؛ یعنی به عنوان ساختار مالكیت و تولید كه ارتباط نزدیكی با ساختارهای اجتماعی، ارزش‌ها و نگرش‌ها و رفتارهای غیراقتصادی دارد. به طور كلی، پارسونز معتقد است كه تبیین محض اقتصادی از جامعه‌ی سرمایه داری و از ساختارهای اقتصادی بدون كمك گرفتن از تبیین‌های جامعه شناختی نارساست.
پارسونز این عقیده‌اش را با شجاعت و قدرت در نخستین مقاله‌هایش كه از 1928 تا 1937 انتشار داد، ابراز كرده است. او در ساخت كنش اجتماعی، با ادامه‌ی تفكر روی این موضوع، از متفكران یاد شده پرسش‌هایی می‌كند و با آنان به گفت‌وگو می‌نشیند.
به طوری كه بعداً ملاحظه خواهد شد، ارتباط ارگانیك مسائل اقتصادی و اجتماعی در تحقیقات نظری پارسونز از محورهای اصلی تفكرش و از عناصر یگانگی آثارش به شمار می‌آید.
-هدف سوم: كه آشكارتر و صریح‌تر است: پارسونز می‌خواهد همگرایی پنهان در افكار این چهار اندیشمند را در راستای آن چه كه آن را نظریه‌ی اراده گرایانه‌ی كنش (29) می‌نامد، نشان دهد. به نظر پارسونز هر چهار متفكر از یك طرف در برابر اصالت تجربه (پوزیتیویسم)، هریك به شیوه‌ی خویش، اهمیت نقش امور نفسانی را در كنش انسانی متذكر شده‌اند: هدف‌هایی را كه شخص انتخاب كرده و دنبال می‌كند، انگیزه‌هایی كه او را به عمل سوق می‌دهند و ارزش‌هایی كه از آنها الهام گرفته و برایشان احترام قائل است. از طرف دیگر، هر چهار متفكر از مرز تحلیل منحصراً فایده گرایانه‌ی (30) كنش انسانی فراتر رفته و هریك به شیوه‌ی خویش نشان داده‌اند كه جست‌وجوی منافع شخصی نه انگیزه‌ی منحصر به فرد رفتار انسانی است و نه حتی انگیزه‌ی مسلط. انسان هنجارها، ارزش‌ها و هدف‌هایی را تعیین و تعریف كرده و بر مبنای آن‌ها قواعد زندگی و رفتاری‌اش را استوار می‌كند. بدین ترتیب، مسئله‌ی قدیمی منطقی بودن كنش انسانی و رابطه‌ی میان وسیله و هدف- كه اساس تبیین مكتب فایده‌گرا بود- در قالب عبارت‌های نو مطرح شده است كه به نظر پارسونز پربارتر است.
كتاب ساخت كنش اجتماعی بیش از دیگر آثار پارسونز مرجع قرار گرفته است. شاید علت آن عمق و غنای تحلیل‌هایی باشد كه پارسونز از تحول تفكر اجتماعی غربی در آن گنجانیده است. در نظر عده‌ای از مفسران پارسونز این كتاب مهم‌ترین و معتبرترین اثر پارسونز است و ابتكاری‌ترین كمك وی به تدوین نظریه‌ی جامعه شناختی به شمار می‌آید. اما برای خود پارسونز این اثر آغازی مهم ولی ناتمام بود. زیرا، بلافاصله در خاتمه‌ی كار نوشتن آن، پارسونز تكمیل نظریه‌ی كنش را كه در آثار متقدمان جامعه شناسی به شناسایی عناصر آن پرداخته بود، در برنامه‌‌ی كارش قرار داد. درواقع كار بعدی او بالا بردن بنایی است كه پایه‌هایش را گذاشته بود.
پس از انتشار ساخت كنش اجتماعی، دوره‌ی دوم تدوین آثار پارسونز آغاز می‌شود. در این دوره او سعی می‌كند مسائل نظری‌ای را كه مطرح كرده است حل كند و ادراك شهودی را كه داشته است به تجربه برساند. در پیگیری این هدف، او طی چند سال یك سلسله جستار درباره‌ی موضوع‌های مختلف منتشر كرد، از جمله درباره‌ی سازمان خانوادگی، دین، كار حرفه‌ای، قشربندی اجتماعی، جنبش‌های سیاسی، انگیزه‌ی اقتصادی.
جا دارد همین جا نكته‌ی مهمی را در خصوص ویژگی آثار پارسونز، كه در فرصتی دیگر به آن بازخواهیم گشت، خاطرنشان كنیم و آن اهمیت تحقیقات تجربی و مطالعات درباره‌ی موضوعات خاص در تحول فكری این نظریه پرداز است. نتیجه‌ای كه از آن می‌گیریم این است كه آثار نظری پارسونز نه به صورت كلیات، بلكه بیش‌تر در قالب تعداد زیادی مقاله، شامل تحلیل‌های كاربردی و مباحث نظری عرضه شده است.
در فاصله‌ی سال‌های 1937 تا 1950، پارسونز حدود سی مقاله منتشر كرده است كه در آن‌ها وجوه مختلف نظریه‌ی عمومی كنش را، كه عناصرش را فراهم كرده ولی هنوز به صورت نظام بیان نشده است، بررسی می‌كند. در اوایل دهه‌ی 1950 است كه تحقیقات به نتیجه می‌رسد. از 1950 تا 1953 پارسونز سه جلد كتاب منتشر می‌كند كه باید یك‌جا مطالعه شوند چون مكمل یكدیگرند. این سه جلد عبارت‌اند از:
درباره‌ی یك نظریه‌ی عمومی كنش (31) (با همكاری ادوارد شیلز، كلاید كلوكهون و دیگران)‌(1951)، نظام اجتماعی (1951)، كارنوشت‌هایی درباره‌ی نظریه‌ی كنش (با همكاری رابرت اف. بیلز و ادوارد شیلز) (1953).
این سه جلد در مجموعه‌ی آثار پارسونز نقطه عطفی به شمار می‌آید، زیرا در این مجموعه است كه عناصر اساسی نظریه‌ی عمومی كنش را به صورتی قطعی معرفی می‌كند. این‌جا كافی است خلاصه‌ای از نكات اصلی كارهای این دوره را مرور كنیم.
نكته‌ی اول این‌كه، پارسونز نظریه‌ی عمومی كنش را در ابعاد بسیار كلی و انتزاعی به نحوی كه قابل تعمیم به همه‌ی صورت‌های كنش انسانی و نه فقط كنش اقتصادی یا كنش اجتماعی باشد، در نظر می‌گیرد. نكته‌ی دوم این‌كه، پارسونز مدل نظام كنش را با جزئیات دقیق‌تر شرح می‌دهد؛ از این لحاظ رویكرد او تحلیل سیستمی ساختار و كاركرد نظام كنش است. به عبارت دیگر، به نظر پارسونز كاركردگرایی چیزی نیست جز زبان روش شناسی وسیع‌تری به نام روش تحلیل سیستمی (یا تحلیل دستگاهی). نكته‌ی سوم این‌كه، پارسونز بنای تحلیل سیستمی‌اش از كنش را بر پایه‌ی متغیرهای ساختاری (32) و چهار بُعد كاركردی هر نظام كنش استوار كرده است. در فصل‌های بعدی كتاب درباره‌ی هریك از این نكات سه گانه توضیح بیش‌تری خواهیم داد.
چون به نظر پارسونز جامعه‌ شناسی نظریه‌ی خاصی در چارچوب نظریه‌ی عمومی كنش است، لذا وظیفه‌ی خود می‌داند كه كاربرد نظریه‌ی عمومی را در سایر بخش‌های كنش انسانی اثبات كند. سومین دوره‌ی كارهای علمی پارسونز صرف همین منظور می‌شود و ناگزیر میدان تحقیقاتش را به حوزه‌های دورتر از جامعه شناسی گسترش می‌دهد.
در 1956 با همكاری نیل اسملسر، پارسونز مُدلش را در تحلیل نظام اقتصادی به كار می‌برد و حاصل آن كتاب اقتصاد و جامعه (33) است. با این كار او پایه‌های آن‌چه را كه جامعه شناسی اقتصادی نوین می‌داند پی‌ریزی می‌كند و مخصوصاً عناصر مهمی به گنجینه‌ی مفاهیمش می‌افزاید. پارسونز از نخستین مطالعاتش در زمینه‌ی علم اقتصاد، اعتقاد راسخ پیدا كرده بود كه پیشرفت‌هایی كه این علم در طرح نظری مسائلش و در چارچوب تحلیلی‌اش كسب كرده است، اجازه می‌دهد كه در آن وجوه تحلیلی مناسب برای صورت‌های دیگر كنش اجتماعی پیدا كنیم. در صفحات بعد ملاحظه خواهیم كرد كه بر مبنای مدل برگرفته از تحلیل اقتصادی است كه پارسونز به بسط دادن طرح كلی (34) كنش متقابل اجتماعی‌اش میان نظام‌ها و نظام‌های فرعی و پل‌های ارتباطی كه این كنش متقابل را ممكن می‌سازد، مبادرت می‌كند.
ضمن ادامه دادن به بررسی‌های اكتشافی در عرصه‌ی اقتصاد، پارسونز همان عملیات اكتشافی را در بخش‌های دیگر كنش اجتماعی، به ویژه در روان شناسی و در علم سیاست نیز تجربه می‌كند. در ابتدای دهه‌ی 1940 به فراگیری مقدمات روانكاوی رو می‌آورد؛ آثار فروید را می‌خواند و حتی با نگارش مقاله‌ای تحلیلی در روانكاوی در آزمون ورودی این رشته شركت می‌كند. با آن‌كه پزشك نیست به عنوان داوطلب استثنایی در انستیتوی روانكاوی بوستون پذیرفته می‌شود. لذا تأثیر فروید در تطور فكری پارسونز آشكار است.
همّ و غم پارسونز در این دوره این است كه میان نظریه‌ی روانكاوی فروید و نظریه‌ی عمومی كنش كه درصدد تعمیم دادن آن بود، پل ارتباطی پیدا كند. در مجموعه‌ی مقاله‌های «ساخت شخصیت»، «یادگیری»، «اجتماعی شدن»، «تربیت»، «مناسبات میان شخصیت و محیط‌های اجتماعی»، تلاش او صرف همین منظور شده است. بیش‌تر این مقاله‌ها در كتاب‌های خانواده، اجتماعی شدن و فرایند كنش متقابل (35) (1955) و ساختار اجتماعی و شخصیت (36) (1964) گردآوری شده‌اند.
درباره‌ی علم سیاست، باید گفت كه همانند علم اقتصاد، پارسونز از همان آغاز تحصیلات دانشگاهی‌اش تحت تأثیر ماكس وبر به سیاست توجه پیدا كرده بود. اما بازگشت مجدد او به علم سیاست بعد از 1960 بوده است. پیش از آن پارسونز كوشیده بود برخی از پدیده‌های سیاسی كه مایه‌ی تشویش خاطر او بودند، چون نازیسم، فاشیسم، مك كارتیسم و تبلیغات سیاسی را تبیین كند. پس از 1960 پارسونز درصدد برمی‌آید كه علم سیاست را در نظریه‌ی عمومی كنش خویش ادغام كند. در راستای این هدف، مدلی را كه در اقتصاد و جامعه شرح و بسط داده بود به عاریت گرفته و آن را به روشی قیاسی به ساختار سیاسی تعمیم می‌دهد، كه جزئیات آن را ملاحظه خواهیم كرد. جامعه شناسی سیاسی پارسونز، پراكنده در تعداد زیادی مقاله كه در یك دوره‌ی سی ساله منتشر شده است، سرانجام به مدل مهمی می‌انجامد كه سیر تكاملی آن را در سیاست و ساختار اجتماعی (37) (1969) می‌توان ملاحظه كرد.
در تكمیل این مبحث باید اضافه كنیم كه پارسونز گویی خواسته است با تفسیری از جریان تحوّل عمومی جامعه‌ها و تمدن‌ها حلقه‌ی آثارش را ببندد. با بازگشت به نوعی تكامل گرایی قرن نوزدهمی كه از هربرت اسپنسر الهام گرفته بود، درصدد برآمده است تا سیر تكاملی گام به گام انواع متفاوت جامعه‌ها را مشخص كند. تفسیر تكامل گرایانه‌ی پارسونز را در كتاب كوچكی به نام جامعه‌ها: چشم اندازهای تطبیقی و تكاملی (38)، كه پنج سال بعد آن را با جلد دومی به نام نظام جامعه‌های مدرن (39) تكمیل كرده است، می‌یابیم.

پی‌نوشت‌ها:

1.Colorado Springs
2.Social Gospel
3.Amherst College
4.Leonard Hobhouse
5.Ginsberg
6.Richard Henri Tawney (1880-1962)
7.Harold Joseph Laski(1893-1950)
8.Marianne Weber
9.Werner Sombart
10.F.W.Taussig
11.T.N.Carver
12.F.W.Taussig
13.T.N.Carver
14.The Structure of Social Action
15.Gordon Allport
16.Henry Muray
17.Clyfe Kluckohn
18.Henry Muray
19.پارسونز جهت و بُرد این تجربه برای آموزش و پژوهش در علوم انسانی را در مقاله‌ی زیر توضیح داده است:
Graduate Training in Social Relations at Harvard,Journal of General Education,5 (1951),149-157
منتها این تجربه آن‌طور كه پارسونز انتظار داشت پربار نبود و در سایر دانشگاه‌ها سرمشق قرار نگرفت.
20.Daedahus
21.Wants and Activities in Marshall, Quarterly Journal of Economics,46 (1931-1932), 101-141, et "Economics and Sociology:Marshall in Relation to the Thought of His Time, Quarterly Journal of Economics,46 (1931-1932),316-347
22.L.J.Henderson,Pareto`s General Sociology:A Physiologist`s Interpretation,Cambridge,Harvard University Press,1935.Voir aussi L.J.Henderson on the Social system,publie sous la direction de Bernard Barber,Chicago,Chicaho University Press,1970.
23.Talcott Parsons,Pareto,in Encylopedia of the social Sciences,1933,vol.11,pp.576-578, Pareto`s Central Analytical Scheme,Journal of Social Philosophy (avril 1936),3, 244-262
24.On Building Social System Theory:A Personal History,p.828
25.esprit collective
26.conscience collective
27.group mind fallacy
28.ن.ك مخصوصاً به:
Talcott Parsons,Durkheim`s Xontribution to the Theory Integration of Social Systems,dans Sociological Theory and Modern Society,chap.1
29.voluntaristic theory of action
30.utilitarianist
31.Toward a General Theory of Action
32.pattern variables
33.Economy & Society
34.schema
35.Family,Socialization and Interaction Process
36.Social Structure and Personality
37.Politics & Social Structure
38.Societities:Evolutionary and Comparative Perspective (1966)
39.The System of Modern Societies (1971).

منبع مقاله :
روشه، گی؛ (1391)، جامعه شناسی تالكوت پارسونز، عبدالحسین نیك گهر، تهران، نشر نی.