مقدمه
از پیامبر خاتم محمد بن عبدالله (ص) در قرآن به اسوه حسنه (الگوی نیک) یاد شده و درباره حضرت بدون قید یا استثناء، عبارت «لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» (پیامبر خدا) در خصائل اخلاقی، گفتار و رفتار )برای شما سرمشق نیکو و پسندیده است) آمده است.

سیره حضرت که شامل اخلاقیات و رفتار برجسته است، در همه زمینه‌ها الگو است و مسلمانان با توجه به شرائط، باید تأسی و اقتدا نمایند یا می‌توانند پیروی نموده و رفتار خود را ممائل الگوی حضرت انجام دهند. وقف هم در قلمرو سنت نبوی است .

و از موضوعات مهمّ در آن دوره محسوب می‌شود. از اینرو گفتار و افعال و رفتار رسول اکرم (ص) در این زمینه برای مسلمانان دوره‌های بعد، الگویی نیکو است.

با اینکه متفکران مسلمان به ویژه مفسران، مفاد و دلالت این آیه را فراگیر و عام دانسته‌اند ولی برخی مستشرقان به ویژه خاورشناسان یهودی مثل گلدزیهر در عمومیت آیه تشکیک کرده و مفاد آن را منحصر به شرائط و شروط خاص دانسته‌اند.

غیر از استثناهای مصرح در تفسر یا کتب فقهی، سیره نبوی عمومیت الگویی دارد. به ویژه در موردی مثل وقف که از نهادهای زیربنایی در نظام اسلامی است. در آیه «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً وَ داعِیاً إِلَی اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِیراً»،

گویای این است که رسول اکرم (ص) فقط در رفتار فردی و کارهای شخصی مردم سراج منیر نبود بلکه در مباحث کلان اجتماعی مثل تأمین عدالت، رفع فقر از جامعه، جلوگیری از تهاجم یهود هم سراج منیر بود. چون در ادامه آیه، مؤمنین را به صورت جمع مخاطب قرار داده و به آنها بشارت داده که تلاش‌های رسول الله برای آنان یا بهتر است گفته شود

برای جامعه اسلامی سودمند است. از اینرو همانگونه که رسول اکرم (ص)، در زمینه نماز و عبادت آحاد جامعه موظف بود درباره ایجاد نهادهایی مثل وقف به منظور ترقی و پیشرفت فرهنگی و اقتصادی جامعه هم وظیفه داشت.

آن حضرت برای تأسیس نهاد وقف و تعمیم اجتماعی آن، مسلمانان را همواره به مسجد‌سازی، ساختن منازل میان راهی برای مسافران در راه مانده، حفر چشمه و نهر برای رساندن آب به مردم صدقه دادن به فقراء و یتیمان و امثال این گونه اعمال سفارش می‌کرد.

درست است که واژه وقف و مشتقات آن در قرآن نیامده ولی برخی مفاهیم مورد تأکید است که دلالت بر وقف می‌نماید. به ویژه این آیات با وقف سنخیت تمام عیار دارند: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» یعنی هرگز به مقام نیکوکاران نخواهید رسید مگر آن که از آنچه دوست دارید در راه خدا انفاق کنید.

با توجه به اینکه ماهیت وقف هم نیکوکاری و برّ است که به شکل بخشش و ایثار (انفاق) ادا و اجرایی می‌شود، از این رو این آیه با وقف انطباق کامل دارد.

در آیه دیگر آمده: «الْباقِیاتُ الصَّالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَواباً وَ خَیْرٌ أَمَلاً» یعنی کارهای شایسته ماندگار نزد پروردگارت از نظر پاداش بهتر و امید آن بیشتر است.

از آنجا که ماهیت وقف، تداوم و ماندگاری و ابدیت است، از اینرو می‌توان گفت یکی از مصادیق باقیات صالحات وقف است.

بنابراین هم قرآن و هم سخنان رسول اکرم (ص) تأکید بر نیکوکاری می‌کنند و وقف یکی از مصادیق نیکوکاری برای سامان دهی به جامعه، تأمین اجتماعی، تأمین عدالت عمومی، رفع فقر و محرومیت و بالاخره زمینه سازی برای توسعه و پیشرفت است.
رسول اکرم (ص) هم در این جهت کوشا بود و رفتار او در این زمان می‌تواند الگوی ما باشد و جامعه امروز مسلمان از سیره وقفی حضرت الگو بگیرد. اما الگوگیری عملیات پیچیده‌ای است و نیاز به مقدمات دارد که بدون تحقق این مقدمات، رسیدن به اهداف پیش‌بینی شده، محقق نمی‌شود.

هر الگویی مبتنی بر چهار متغیر است: الگوگیرنده، روش الگوگیری، مقتدا یا شخصی که از او الگو گرفته می‌شود و بالاخره موردی که به عنوان الگو از مقتدا به گیرنده الگو منتقل می‌شود. وقتی رسول اکرم (ص) به عنوان الگو مطرح می‌شود،

ایشان مقتدا و اسوه است و مسلمانان گیرنده الگو، نیز سیره وقفی و رفتار و گفتار حضرت در زمینه وقف، موردی است که باید توسط مسلمانان اخذ شده و با کپی‌برداری بر طبق آن عمل کنند. این مقاله فقط به سیره وقفی حضرت می‌پردازد و متغیرهای سه گانه، فوق فعلاً مورد بحث و بررسی نیست.

سیره رسول اکرم (ص) در عرصه وقف، بر اموالی که وقف شد، استوار است. و بدون موقوفات ایشان، سیره وقفی هم امکان پذیر نیست. اگر موقوفه و اموال وقفی نبود، سیره وقفی هم شکل نمی‌گرفت.

اما مورخان، سیره نگاران و محدثان همگی به اجماع از موقوفات نبوی خبر داده‌اند و چگونگی برخورد و تعامل یا روش و نوع رسول اکرم (ص) با موقوفات و اموال وقفی را گزارش نموده‌اند.

بنابراین مهم‌ترین و اساسی‌‌ترین بحث این است که موقوفات یا اموال وقفی رسول الله را شناسایی کرده و حد و حدود و انواع آن را به دست آوریم. آن گاه می‌توان از سیره وقفی و الگوگیری از این سیره سخن گفت. بنابراین به لحاظ منطقی بررسی اموال وقفی نسبت به سیره وقفی و الگوگیری از سیره تقدم دارد. این مقاله درصدد است.

به همین موضوع بپردازد و بر اساس مدارک و منابع معتبر به اموال وقفی نبوی بپردازد. برای تبیین این مبحث چندگونه مبنع در اختیار داریم: مهمترین آنها قرآن کریم است. پس از قرآن کریم، روایت نبوی است؛

مشروط بر اینکه شرائط صدق و صحت و اعتبار را داشته باشند. منابع فقهی و منابع تاریخی، گونه سوم و چهارم از منابع بررسی این موضوع است. اینجانب هم نخست به قرآن می‌پردازم و سپس سه دسته دیگر منابع را وارسی و حلاجی می‌کنم.

بیان این نکته هم ضروری است که مسلمانان از همان سده نخست اسلامی اقدام به نگارش درباره سیره نبوی نمودند. مهم‌ترین و نخستین کتاب به نام کتاب المبتدأ و المبعث و‌المغازی مشهور به سیره ابن اسحاق توسط محمدبن اسحاق بن سیار (85ـ151ق) تألیف شد. بعداً ابن هشام آن را تهذیب و تنقیح کرد و سیره رسول الله را ساخت.

تا امروز که کتابهایی مثل سیره نبوی از مرتضی مطهری تألیف و منتشر شده، آثار فراوانی در این زمینه عرضه شده است. ولی هیچ کدام تخصصی ویژه به سیره وقفی رسول الله (ص) نپرداخته‌اند. با اینکه برخی نویسندگان مثل واقدی (درگذشت207ق) سیره جنگی حضرت را در کتاب المغازی گزارش داده است.

قرآن و سیره نبوی: قرآن مبنای رفتار رسول اکرم (ص) است و همه دستورات و باید و نبایدهای آن حضرت برگرفته از قرآن کریم بوده است. چنین است سیره ایشان در باب وقف، ریشه قرآنی دارد. از این رو نخست باید آیات دالّ بر وقف را بررسی نمود.

وقف به معانی آگاهی و اطلاع یا متوقف شدن یا متوقف کردن در قرآن به کار رفته است. اما وقف به عنوان یک اصطلاح فقهی و تعریف «الوقف عند ثمرته تحبیس المال و اطلاق المنعمة که در بین فقها اجماعی است،

البته با غمض عین از تعابیر و اختلاف در الفاظ، در قرآن نیامده است. ولی آیا می‌توان از باب اولویت به آیات مربوط به احسان و انفاق و قرض الحسنه و تعاون و صدقه، به جواز، بلکه رجحان و استحباب وقف استدلال کرد. برخی از نویسندگان کتب آیات الاحکام مثل راوندی و فاضل مقداد، آیاتی را که به گونه‌ای به وقف اشاره دارند معرفی کرده‌اند:

1. «وَ لِکُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّیها فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً»؛ هر کس را راهی است به سوی حق ]یا قبله‌ای است در دین خود[ که بدان راه یابد و به آن قبله روی آورد؛ پس بشتابید به سوی خیرات که هر کجا باشید، همه شما را خداوند به عرصه محشر خواهد آورد».

درباره «فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ» برخی از مفسران معتقدند که خیرات جمع خیر بر وزن صعب به معنای چیزی است که انتخاب شده و برتر باشد. این معنا اعم است از هر عمل صالح و هر قدم خوب و عبادت و طاعتی که سبب پیشرفت و سعادت انسان شود.

شأن نزول آیه در خصوص قبله است که به سبب آن پس از آن که قبله از بیت المقدس به سوی کعبه تغییر یافت، مشاجره بالا گرفت و یهود اعتراض کردند. آیه در پاسخ به یهود نازل شد و خداوند فرمود: به جای مشاجره در این باره به انجام کارهای خوب شتاب کنید؛ ولی الخیرات جمع، و اعمّ از عمل صالح و «برّ» است. این کلمه حدود 180 بار در قرآن استعمال شده، از مجموع آیاتی که واژه خیر در آنها به کار رفته، استفاده می‌شود که هر چه انسان را به خداوند تعالی نزدیک سازد و در دنیا و آخرت برای انسان صالح باشد، خیر است، و چنان که از سنت نبوی ظاهر می‌شود، جامع بین خیرات، رضای خداوند است.

از آنجا که کلمه الخیرات جمع است و معنای جمع می‌دهد، هر نوع کار خوبی را شامل می‌شود. بدیهی است که با توجه به تشویق روایات به سنت وقف و با توجه به انجام وقف به وسیله معصومان (ع)، وقف می‌تواند که یکی از مصادیق خیر باشد. کسانی مثل خزائلی همین نکته را تأکید کرده‌اند.

2. «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْ‏ءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ»؛ هرگز به نیکوکاری یا مقام عالی نخواهید رسید، مگر آن که قسمتی از آنچه را دوست می‌دارید انفاق کنید و هر آنچه ببخشید، خداوند از آن آگاه است.

مفسران در تفسیر معنای کلمه «برّ» نظریات گوناگونی بیان کرده‌اند، برخی گفته‌اند: تفاوت «برّ» و احسان آن است که احسان، اعم از احسان مالی و جاه و غیر آن‌هاست؛ ولی «بر» اعطای چیزی است به غیر از مال و جاه و مقام، و چنان چه الف و لام جنس بر سر کلمه «برّ» در بیاید، شامل همه مثوبات دنیایی و آخرتی می‌شود.


در قاموس قرآن و مفردات راغب گفته شده: معنای اصلی کلمه «بر» به فتح باء، خشکی است و چون خشکی نوعاً با وسعت است، به نیکی‌های وسیع «بِرّ» به کسر باء، و به بسیار نیکی کننده، «بَرّ» به فتح باء گفته می‌شود و جمیع این کلمه، ابرار و برره است و «بِرّ» به کسر باء به معنای نیکی و خوبی است؛ هرچند که در برخی از آیات به معنای همبستگی و پیوستن و فرمانبرداری و اطاعت کردن و نیز تقوا و پرهیزکاری نیز به کار رفته است.

با توجه به وسعت معنای کلمه «برّ» که شامل هر کار خوبی اعم از قلبی و غیر قلبی است و با توجه به اینکه وقف می‌تواند یکی از مصادیق «برّ» باشد، دکتر خزایلی در ذیل آیه یاد شده گفته: «این آیه بر آن دلالت دارد که همه صدقات و مِنْ جمله موقوفات، باید از اموالی باشد که مورد رغبت و علاقه صاحب آن باشد.

3. «لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ الْکِتابِ وَ النَّبِیِّینَ وَ آتَی الْمالَ عَلی‏ حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبی‏ وَ الْیَتامی‏ وَ الْمَساکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ وَ السَّائِلِینَ وَ فِی الرِّقابِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَی الزَّکاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَ الصَّابِرِینَ فِی الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِینَ الْبَأْسِ أُولئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ»؛

نیکی فقط به این نیست که صورت خود را به سوی مشرق و مغرب کنید؛ بلکه نیکوکار کسی است که به خدا و روز رستاخیز و فرشتگان و کتاب آسمانی و پیامبران ایمان آورده و مال خود را با تمام علاقه‌ای که به آن دارد،

به خویشان و یتیمان و مسکینان و در راه مانگان و سائلان و بردگان انفاق می‌کند و نماز را برپا می‌دارد و زکات می‌دهد و به عهد خود در وقتی که عهدی بستند وفا می‌کنند و در برابر محرومیت‌ها و بیماری‌ها و در میدان جنگ، استقامت به خرج می‌دهند، اینان کسانی هستند که راست می‌گویند و اینان هستند پرهیزگاران.

این آیه پس از تغییر قبله از بیت المقدس به سوی مسجدالحرام در پاسخ اعتراض یهود و نصارا به این تغییر قبله نازل شد؛ چه آن که نصارا به سوی مشرق، و یهود به سوی مغرب عبادات خود را انجام می‌دادند و کعبه که قبله مسلمانان قرار داده شد میان آن دو قرار داشت.

این آیه از حیث جامعیت صفات نیکوکاران، مهم است و به تمام اصول اعتقادی و عبادی و اجتماعی اشاره کرده؛ چون به شش موضوع اساسی، یعنی ایمان، انفاق، نماز، زکات، وفاداری به عهد و صبر و بردباری اشاره دارد.
در این آیه هم «برّ» به همه خوبی‌ها اعمّ از فعل قلبی، مثل نیت پاکیزه، یا فعل اعضا و جوارح، مثل انفاق کردن در راه خدا و عبادت کردن دلالت دارد و چنان که پیش‌تر نیز اشاره شد، با توجه به مطلوبیت وقف، وقف نیز می‌تواند.

یکی از مصادیق «برّ» باشد و از همین روی، آقای دکتر خزایلی، ذیل این آیه گفته: «برخی از فقها ضمیر در «علی حبّه» را راجع به خدا دانسته‌اند و از این جهت، قصد قربت را شرط صحت وقف گرفته‌اند».

4. «الْمالُ وَ الْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ الْباقِیاتُ الصَّالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَواباً وَ خَیْرٌ أَمَلاً»؛ اموال و پسران، تجمل زندگی دنیوی است و کارهای ماندگار شایسته نزد پروردگارت خوش پاداش‌تر و امیدبخش‌تر است.

مفسران درباره معنا و مفهوم «الباقیات الصالحات» چندین وجوه ذکر کرده‌اند.

اما بهترین تفسیر باقیات صالحات آن است که بگوییم باقیات صالحات به معنای اعمال صالح است؛ چون اعمال انسان نزد خداوند برای انسان محفوظ است. چنان چه عمل انسان صالح باشد، باقیات الصالحات خواهد بود و این گونه اعمال نزد خداوند ثواب بهتری دارند؛ چون خداوند تعالی به آنان که آنها را انجام می‌دهند، جزای خیر می‌دهد.

چنان چه الباقیات الصالحات را به معنای اعمال صالح یا مطلق کارهای نیک بدانیم، وقف نیز یکی از مصادیق آن خواهد بود؛ چه آن که تشویق گفتاری وعملی معصومان (ع) درباره وقف، نشان می‌دهد که وقف از مصادیق عمل صالح است.

مشابه آیه یاد شده، آیه 76 سوره مریم است که خداوند در آن فرموده: «وَ یَزِیدُ اللَّهُ الَّذِینَ اهْتَدَوْا هُدیً وَ الْباقِیاتُ الصَّالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَواباً وَ خَیْرٌ مَرَدًّا»؛ و خدا بر هدایت هدایت یافتگان می‌افزاید و اعمال صالحی که اجرش نعمت ابدی است، نزد پروردگار تو بهتر است هم از جهت ثواب الاهی و هم از جهت حسن عاقبت آخرتی.

5. «وَ أَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَیْراً وَ أَعْظَمَ أَجْراً»؛ «در راه خدا قرض الحسنه بدهید و هر آنچه از کارهای خیر که برای خود پیش اندیشی کنید، آن را بهتر و بزرگ‌تر نزد خداوند خواهید یافت. در این آیه، هم از کلمه «خیر» می‌توان بر مدعا استدلال کرد و هم «قرضاً حسناً» می‌توان یاری گرفت؛

زیرا خیر به معنای هر کار خوبی است؛ چنان که مرحوم علامه طباطبایی در تأکید این مدعا گفته: «عبارت «من خیر» بیان «ما» است و مقصود از خیر، مطلق است اعم از واجب و مستحب».

برخی منظور از «قرضاً حسناً» را گفته اند: هر کار خیری است که متعلق به نفس و مال باشد؛ به همین روی از رسول خدا روایت شده است: «در اموال حقی است غیر از زکات مقرر که به وجه احسن باید اخراج شود از مال طیب و پاکیزه». برخی معتقد هستند که منظور از «قرض الحسنه»، همان انفاق‌های مستحبی است .

و این بزرگوارانه‌ترین تعبیری است که در این زمینه تصور می‌شود؛ چرا که مالک تمام ملک‌ها از کسی که مطلقاً چیزی ندارد، قرض می‌طلبد تا از این طریق وی را به انفاق و ایثار و کسب فضیلت این عمل خیر تشویق کند.

6. «فَأَمَّا مَنْ أَعْطی‏ وَ اتَّقی‏ وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنی‏ فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْری‏»؛ پس اما آن کس که بخشید و پرهیزگار بود و نیکوتر را تصدیق کرد، او را برای کار خیر آماده می‌سازیم و توفیق می‌بخشیم.

در این آیه از عطا و بخشش سخن به میان آمده بدون این که به مورد بخشش اشاره شود؛ چون اصل، بخشندگی و بخشش است هر چه که می‌خواهد باشد؛ خواه مالی و خواه آبرویی و خواه بدنی باشد.

برخی گفته‌اند: «اعطی» به عبادات مالی، و «اتقی» به سایر عبادات و انجام واجبات و ترک محرمات اشاره دارد؛ اما بهتر آن است که بگوییم: منظور از «اعطی» همان انفاق در راه خدا و کمک به نیازمندان و «تقوا» اشاره است به این که هنگام انفاق و بخشش و تهیه اموال از طریق مشروع و انفاق آن منت و آزاری در کار نباشد.

بر این اساس، بدیهی است یکی از عناوینی که می‌تواند تحت واژه «اعطی» قرار بگیرد، وقف است چون وقف هم یک نوع اعطا و بخشش مال در راه خداست.

7. «إِنَّما یَعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ»؛ مساجد الاهی را فقط کسانی آباد می‌کنند که به خداوند و روز قیامت ایمان آورده‌اند. این آیه به تعمیر مساجد و گذاشتن وقف برای آن‌ها اشاره دارد.

بعضی از سیاق آیات قبل و بعد این آیه استفاده کرده‌اند که منظور از آیه کریمه آن است که «مساجد الله» را مؤمنان به خدا و روز رستاخیز آبادان نگاه می‌دارند؛ یعنی مساجد اسلامی بیش‌تر از ابنیه و تجهیزات به خود کسان با ایمان نیازمند است.

نخستین اموال: بی شک رسول اکرم (ص) قبل از ازدواج با خدیجه، اموالی هرچند اندک داشت؛ پس از ازدواج با خدیجه هم اموال این بانو در اختیار رسول الله (ص) بود. اما از وقف این اموال گزارشی شنیده نشده است.

اما پس از شکل گیری دولتی در مدینه و افزایش دارایی ها به ویژه از طریق مصادره اموال، بحث وقف آنها پیش آمد و سیره وقفی رسول الله از این زمان مطرح شد.

محمد بن سعد مشهور به ابی سعد واقدی (درگذشت 230ق) نخستین صدقه در اسلام را وقفی از پیامبر خدا (ص) پس از کشته شدن مخیریق در احد، دانسته است. مخیریق (از قبیله ثعلبه بن فطیون) توانگرترین مردم بنی قینقاع و از احبار یهود و آگاهان به احکام تورات بود. وی با آنکه از روی صفات و نشانه‌های پیامبر خدا (ص) به پیامبری آن حضرت پی برده بود؛ از دین خویش که بدان خو گرفته بود، دست برنمی‌داشت.

با این حال ـ و با آنکه همچنان بر دین یهود بود ـ روز شنبه که جنگ احد آغاز شد پیش یهودیان آمد و به آنان گفت: به خدا سوگند، شما خود می‌دانید که بر شما فرض است که محمد را یاری دهید. یهودیان به او پاسخ دادند که امروز شنبه است. مخیریق گفت:

دیگر شنبه‌ای در کار نیست، و آن گاه سلاح برگرفت و در احد به پیامبر خدا (ص) پیوست. وی پیش از آنکه آهنگ احد کند به محمد بن مسلمه، سلمه بن سلامه و خویشان خود وصیت کرد: اگر من امروز کشته شدم،

دارایی من در اختیار محمد خواهد بود تا بنابر رهنمود خدا در هر راه که خواهد صرف کند. هنگامی که جنگ به پایان رسید و مسلمانان شهدا را به خاک می‌سپردند، مخیریق را در حالی که چند زخم خورده بود کشته یافتند.

وی را بی آنکه نماز بر او گزارند در گوشه گورستان مسلمانان دفن کردند. نه در آن روز و نه پس از آن شنیده نشد که پیامبر (ص) برای او آمرزش خواهد، جز آنکه فرمود: مخیریق بهترین یهودی بود.

منابع تاریخ اسلام، چون مغازی واقدی، طبقات ابن سعد، تاریخ المدینه ابن شبّه، و نیز منابع روائی همچون بحار الانوار مجلسی و وسائل الشیعه حر عاملی دارایی مخیریق را که پیامبر (ص) وقف فرمود، هفت نخلستان (حوائط سبعه) به این شرح ذکر کرده‌اند:

1ـ مِیثَب یا مَیثب 2ـ صافیه 3ـ دَلال 4ـ حُسنی 5ـ بُرقه یا بَرقه 6ـ اَعواف 7ـ مشربه ام ابراهیم. همین منابع، بخش عمده موقوفات پیامبر (ص) را در مدینه همین هفت نخلستان دانسته اند.

برخی منابع، اطلاعات بیشتری را در مورد محل این موقوفات و نیز در این باره که وقف بر چه کسانی بوده به دست می‌دهند. مورخان درباره دیگر رقبات وقفی مخیریق گزارشهایی آورده‌اند.

از جمله سمهودی (متوفای 911ق) اطلاعات دقیق‌تری درباره محل این نخلستانها آورده و اشاراتی هم به وضع این اوقاف در روزگار خودش (سده نهم و اوایل سده دهم قمری) دارد.

اما این منابع درباره اینکه این حوائط بر چه کسانی وقف بوده (موقوف علیهم) اختلاف دارند؛

در یکی از روایات منقول در طبقات ابن سعد، نقل شده که پیامبر (ص) پس از بازگشت از اُحد، اموال مخیریق را میان فقرا تقسیم فرمود، از اینرو موقوفه بودن آنها اساساً مردود است. البته غالب روایات و اخبار موقوفه بودن این املاک را تصدیق و تأیید کرده‌اند.

برخی از روایات اهل سنت، حکایت از آن دارد که این املاک، وقف عام بر مسلمانان بوده است. و ثمرات آن توسط حاکمیت بین مسلمانان تقسیم می شد.

در برابر این دسته روایات، اخبار و روایاتی در منابع اهل سنت آمده که حکایت از وقف این حوائط بر خاندان پیامبر (ص) دارند. این گروه از روایات با اخبار مورد تأیید شیعه در این باب کمابیش مطابقت و همسویی دارد

. البته در بین دانشمندان و فقهاء شیعه هم اختلاف نظر هست: گروهی آن را ملک شخصی اهل البیت دانسته؛ اما دیگر علمای شیعه وقف بر خاندان را اولاً جهت جلوگیری از افتادن این اموال به دست دشمنان اهل بیت (ع) ثانیاً وقف بر خاندان را نه شخصی بلکه به دلیل رهبری و امامت اهل بیت (ع) بر جامعه می دانند.

مطابق گزارش ابن شبّه، عمر تولیت این املاک را در زمان خلافت خویش به علی (ع) و عباس سپرد، به این شرط که مطابق مفاد شروط وقف که پیامبر (ص) تعیین فرموده بود عمل کنند؛

یعنی با حفظ عین موقوفه، نفقه سالانه خاندان پیامبر (ص) پرداخت شود و آنچه از درآمد باقی می‌ماند در راه خدا صرف شود. این شیوه در دوران خلافت عثمان نیز ادامه یافت و بعدها تولیت آن به عهده حسن بن علی (ع)، سپس حسین بن علی (ع) و آنگاه در اختیار علی بن حسین (ع) و حسن بن حسن و سپس زید بن حسن بود.

سپس تولیت این اوقاف بر عهده عبدالله بن حسن مثنّی (معروف به عبدالله محض) بود تا آنکه بنی عباس به قدرت رسیدند و این اوقاف را از دست بنی الحسن (علویان) به در آوردند. گاه گفته شده که عباس ـ عمّ پیامبر ـ در روزگار خلافت عثمان از سهم خویش اعراض کرده بود.

در سده‌های دوم و سوم قمری اوقاف (صدقات) پیامبر (ص) امروز در دست خلیفه بود؛ هر که را می‌خواست به تولیت آنها می‌گمارد یا عزل می‌کرد و محصول و درآمد آن را به نحوی که وکلا تشخیص می‌دادند،

میان نیازمندان مدینه تقسیم می‌کرد. گویا برخی از این مستغلات تا حدود سال 500ق ـ که یکی از ولات مدینه آنها را به خود اختصاص داده ـ همچنان معروف و وقف بر مساکین بوده است.

در بحار الانوار مجلسی ـ به نقل از قرب الاسناد ـ آمده است: از امام رضا (ع) درباره نخلستانهای هفتگانه (الحیطان السبعه) پرسیدم، فرمودند: آنها میراث پیامبر خدا (ص) بود که وقف فرمودند و آن حضرت، درآمد آن را صرف هزینه مهمانها و نیازمندیهای خویش می‌کرد. پس از رحلت پیامبر (ص) عباس بر سر آن با فاطمه (س) به داوری برخاست. علی (ع) و دیگران گواهی دادند که این نخلستانها وقف است.

البته به رغم تصریح و تأیید بسیاری از منابع اصیل و معتبر اهل سنت در این باره که حوائط سبعه مخیریق را نخستین اوقاف، و حضرت رسول اکرم (ص) را نخستین واقف معرفی کرده‌اند و بعضاً به تفصیل در باب آنها سخن گفته‌اند، برخی از منابع اهل سنت و از آن میان ابوهلال عسکری عمر بن خطاب را نخستین واقف، و ملک ثمغ یا ثمغا را نخستین وقف و موقوفه دانسته‌اند.

البته عمر و بسیاری دیگر از صحابه به پیروی از پیامبر (ص) به این سنت حسن عمل کرده‌اند؛ اما اینکه عمر نخستین واقف بوده، دلیل و مدرکی ندارد. در کتب معروف به الاوائل و مباحث و ابواب برخی از کتابها، نظیر تاریخ الخلفاء سیوطی که به اوائل امور در تاریخ پرداخته‌اند، اموری به عنوان فضیلت به افراد نسبت داده شده که به آسانی می‌توان دریافت که این نسبتها در پرتو قدرت سیاسی، اجتماعی یا دینی برای این شخصیتها شکل گرفته و پدید آمده است.

آمار اوقاف نبوی: پس از آشنایی با نخستین وقف رسول اکرم (ص) درصدد هستم، اوقاف پیامبر اکرم (ص) را تا هنگام رحلت رصد کرده و اطلاعات اموال وقفی آن حضرت را گزارش نمایم.

یک نکته دیگر اینست که سرنوشت این اموال پس از درگذشت آن حضرت چیست؟ آیا در اختیار اهل بیت قرار گرفت و بهره و ثمره آنها به زنان و ذریه آن حضرت اختصاص یافت یا در اختیار خلافت مرکزی قرار گرفت.

البته دیدگاه دیگری هم هست که بر اساس برخی روایات می‌گوید پیامبر غیر از اسلحه شخصی خود، عصایش و قطعه زمینی که صدقه بود چیز دیگری نداشت. اما مورخانی هستند که بر اساس دیگر روایات، پیامبر را متولی اموال فراوان وقفی می‌دانند،

و مشخصات این موقوفات را اینگونه گزارش کرده اند:


پیامبر اموال خیبر را تقسیم کرد. قسمتی به عنوان خمس به ذوی القربی، یتیم‌ها، مساکین و زوجه‌های خودش تعلق گرفت و قسمتی دیگر را به عنوان صدقات بخشید. اما فدک که بخشش و پیش‌کش یهود در روز فتح خیبر بود، برای خودش نگه داشت.

دسته‌بندی اموال پیامبر اکرم (ص): خدیجه، همسر پیامبر از ثروتمندان بزرگ جزیره العرب بود؛ نیز از خانواده‌ای سرشناس بود. از اینرو برای او چیزهایی را به ارث گذاشته بودند.

همه این اموال به پیامبر خاتم رسیده بود. نیز رسول خدا (ص) در غزوات و فتوحات شرکت می‌‌کرد و سهمی نصیب او می‌شد. مجموعه اموال نبوی ابتدا باید شناسایی شود، آنگاه طبقه‌بندی شود، تا موارد وقفی آن مشخص شود.

خوشبختانه متون تاریخی و روایی در این زمینه گویا است و اطلاعات سودمندی از این اموال در دسترس است. حجیلی از استادان دانشگاههای عربستان سعودی همه این منابع را مطالعه کرده و مجموع اموال وقفی پیامبر اکرم (ص) را ابتدا به دو قسمت کلی تقسیم کرده است:
 

موقوفات عینی از اموال منقول و غیر منقول

خود اینها به سه دسته قابل تقسیم‌اند؛ زیرا هویت و ماهیت‌های متفاوت و متمایز دارند:
دسته اول ـ ارث پیامبر اکرم (ص) از پدر و مادر و همسرش خدیجه.

ماوردی معتقد است، پیامبر از پدرش عبدالله، کنیزی حبشی به نام برکه به ارث برد. و از مادرش آمنه، خانه‌ای که درآن زاده شد در مکه، در شعب بنی علی ارث برد. و از خدیجه بنت خویلد خانه‌ای در مکه بین صفا و مروه پشت بازار عطارین و اموالی به ارث برد.

دسته دوم ـ ماترک پیامبر از خانه و سلاح و مثل اینها.
فقهایی مثل ماوردی اطلاعات دقیقی از اینگونه اموال ذکر کرده‌اند. این دسته اموال خود سه نوع است:

1ـ خانه‌ها: بسیاری از علما معتقدند خانه‌های همسران پیامبر به عنوان بخشش به آنها تفویض می‌شد، و به امر ولید بن عبدالملک جزء مسجد نبوی شد.

2ـ رحل پیامبر: ابویعلی فراء می‌نویسد: ابابکر به علی بن ابیطالب، سه چیز پیامبر را داد: آله، رایت و حذاء و هر چیز غیر از اینها را صدقه دانست.

3ـ اسلحه پیامبر: ایشان انواع اسلحه‌ها را داشت که نام‌های آنها عبارت است از: سیوف، دروع، قسی، جعبه، نبل، تروس، رماح، مغافر، بیضه، برده، قضیب، خاتم.

دسته سوم ـ اراضی عقاریه و مستغلات زراعی
این دسته از اموال را ماوردی و ابویعلی فراء هشت نوع دانسته اند که همه آنها صدقه و وقف بوده است.

1ـ اموال مخیریق یهودی؛2ـ اموال بنی نضیر؛ 3ـ5ـ حصون کتیبه و وطیح و سلالم؛ 6ـ نصف من فدک؛ 7ـ ثلث ارض وادی القری؛ 8ـ قسمتی از بازار مدینه به نام مهزوز
 

اوقاف خیریه یا مساجد نبوی

وقتی پیامبر اکرم (ص) به مدینه هجرت فرمود، در منطقه متعلق به بنی عمرو بن عوف، حدود ده روز ماند و مسجد قباء را بنا کرد. این اولین مسجدی بود که ایشان تأسیس کرد و اولین نماز جماعت را برپا نمود. سپس به داخل شهر رفت و به خانه ابوایوب انصاری وارد شد و مسجد النبی را در کنار همان خانه تأسیس کرد.

درباره جنبه وقفی و ملکی و حد و حدود آن روایات متعدد و گزارش‌های تاریخی گوناگون هست که در کتب روایی وارد شده است. حجیلی همه این روایات را گردآوری و تنظیم کرده است. مسلم اینست که زمین و ساختمان اولیه این مساجد وقفی است.

تداوم اوقاف نبوی: وضعیت اموال منقول مثل اسلحه‌های پیامبر، زین اسب حضرت، در این زمان معلوم نیست. موزه‌داران و مورخان، اطلاعات و گزارش‌هایی از برخی آثار عرضه کرده و مدعی شده‌اند که آنها را در اختیار دارند. ولی انتساب آنها به پیامبر اکرم (ص) دقیقاً معلوم نیست و نیاز به تفحص بیشتر دارد.

تا وقتی پیامبر در قید حیات بود بر اوقاف نظارت داشت، البته گاه کسانی مثل ابارافع را به عنوان والی برخی موقوفات تعیین کرد. بخش کوچکی از درآمد موقوفات را خود و خانواده‌اش مصرف می‌کرد و بقیه را در راه مصالح مسلمانان مصرف می‌کرد.

پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) و وقوع منازعات در بین اصحاب، موقوفات نبوی ضربه شدیدی پذیرفت. این منازعات ریشه در گرایش و اندیشه داشت و منشأ آن سقیفه بود. بهرحال خلافت مرکزی با زور یا رضا بر موقوفات سیطره داشت .

ولی کسانی مثل حضرت فاطمه در مورد فدک یا ابن عباس تا آخر رضایت ندادند. این وضع موجب شده بود که برخی مسلمانان مشروعیتی برای موقوفات در نظر نگیرند و همکاری نکنند. به همین دلیل موقوفات نبوی که می‌توانست تأثیر بسیار زیاد در وضعیت فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی داشته باشد، با سلطه خلفایی که با روش‌های غاصبانه مسلط شده بودند، رشد و نمو چندانی پیدا نکرد.

اوقاف نبوی مثل زمین و خانه در این زمان معلوم نیست، علت خفاء و مجهول بودن آنها را متعدد دانسته‌اند. وکیع در کتاب معروفش، اخبار القضاء معتقد است، تعدی و تجاوز بر املاک وقفی نبوی در در گذشته‌های دور تاکنون علت اصلی معلوم نبودن این موقوفات است. برای مثال می‌گوید قطعه زمینی به نام نعنیه که صدقه پیامبر به علی بن ابیطالب بود، در دست فرزند امام علی، حسین بن علی (ع) نماند و یزید بن معاویه آن را مصادره کرد و در دست آل معاویه ماند.


علت دوم را تخریب اراضی بعد از آبادانی آنها دانسته‌اند. اهمال و عدم تدبیر والیان وقف را مهم‌ترین علت آن دانسته‌اند.

دولت عربستان تلاش کرده اوقاف نبوی را احیاء کند. دو موقوفه یکی مسجد نبوی و دوم مسجد قبا که وقفیت آنها محرز است بیشتر مورد توجه این دولت بوده است. غیر از این دو رقبه بقیه موقوفات نبوی یا منهدم شده یا در موقوفات مسجد نبوی، مسجد قبا و حرم مکه ادغام شده یا در دست دیگران است و وقفیت آن از بین رفته است.

در این باره تحقیقاتی انجام شده‌است، مثل: توسعه الحرم النبوی، قصد التوسعه الکبری و عماره و توسعه المسجد النبوی الشریف، المدینه بین الماضی والحاضر، المساجد الاثریه این پژوهش‌ها، تحلیل‌ها و اطلاعات سودمندی از اوقاف نبوی عرضه می‌‌کنند. ولی همه این پژوهش در چارچوب مزبور است.

خط مشی و سیاست نبوی: رسول اکرم (ص) بر اساس خط مشی خاصی از امکاناتی مثل وقف بهره گرفت و جامعه اسلامی را به وضعیت مطلوب رساند. امروزه هم مسئولان می توانند این راه را بروند. مهم کشف و اکتشاف این خط مشی از سیره نبوی است.



ذهنیت حاکم بر تحلیل اموال نبوی: دو دیدگاه درباره رسول اکرم (ص) به عنوان دو مدل زندگی مطرح شده است:

ـ مدل اخلاقی، رسول اکرم (ص) قانع، زاهد بود و در گزارش‌ها و احادیث آمده که هیچ مالی جز شمشیر در آخر عمر نداشت و همه را صدقه داده بود.

ـ مدل مدیریتی، رسول اکرم (ص) رهبر یک امپراتوری بود و لاجرم اموال زیادی را در اختیار داشت. زیرا او باید هزاران شهروند را مدیریت می‌کرد و تدبیر مدیریتی اقتضا می‌کند که اموالی را در اختیار داشته باشد.

البته داشتن اموال با زهد و قناعت هم ناسازگاری ندارد.

در این پژوهش مدل دوم را به روش استقراء به دست آوردیم. یعنی صرفاً به روایات بسنده نشد و با مطالعه متون تاریخی، مؤیدهایی برای الگوی دوم یافتیم.

با این روش توانستیم پانزده نوع مال وقفی برای پیامبر اکرم (ص) بیابیم و مشخصات آنها را ثبت کنیم. از این‌رو به این نتیجه مهم دست یافتیم و آن اینکه رسول اکرم اموال فراوانی داشته که همه را وقف کرده بود.
 

انواع اموال نبوی

از نگاه دیگر موقوفات نبوی، یا موقوفاتی بوده که توسط خود حضرت وقف شده یا موقوفاتی است که در دوران متعدد تاریخ دیگران برای رسول اکرم (ص) وقف کرده‌اند.
 

انواع اموال از حدیث دخالت رسول اکرم (ص)

1ـ اموالی که خود حضرت وقف کرده است.
2ـ اموالی که دیگران به نام و برای حضرت وقف کرده‌اند.

کارآمدی و تداوم وقف نبوی: هر وقفی دو رکن تحبیس مال و تسبیل ثمره دارد. بررسی وضع موقوفات نبوی نسبت به تسبیل ثمره یک ضرورت است.

زیرا مطابق گزارش های تاریخی و روایات رسول اکرم (ص) جامعه ای برخوردار از رفاه، معیشت سالم، نظام اقتصادی و اجتماعی کارآمد ساخت. وقف به عنوان یک عامل در ساخت این جامعه دخالت داشت.

اما پس از رحلت ایشان، به تدریج فاصله طبقاتی، ظلم و امثال اینها زیاد شد و در دوره بنی امیه تبدیل به نظامی کاملاً استبدادی و ظلم محور شده بود. به اجمال علل این تحولات را با سرفصلهایی می آورم:

علت کارآمدی دوره رسالت
علت ناکارآمدی پس از رسالت در کوتاه مدت


 

یک نظریه هست که اموال غیر منقول نبوی به دلیل خفا و مجهول بودن حتی در این دوره هم قابل تشخیص نیست. علت خفا و مجهول بودن عبارت است:

1ـ تعدی و تجاوز به آن املاک در دوران گذشته و تغییر آن با اختلاط به دیگر اموال.
2ـ تخریب بعد از آبادانی
3ـ متروکه شدن و رها شدن

وقف پژوهی: بین ما و رسول اکرم (ص) چندین قرن فاصله شده و در زمینه وقف، کتاب هایی حائل است. یعنی ما مسائل وقف را به عینه مشاهده نکرده ایم بلکه از طریق منابع علمی و کتابها مطالعه کرده و به مسائل وقف نبوی پی برده ایم. حال برخی از بدفهمی ها و کج فهمی ها و اشتباهات از همین منابع منتقل شده است.

هرچند پژوهش‌هایی درباره وقف نبوی (ص) انجام یافته و عرضه شده است و به برخی از آنها اشاره شد. ولی هنوز جای خالی هست و نیاز به پژوهش‌های جامع‌تری می‌‌باشد. غیر از موارد فوق به برخی از دیگر پژوهش‌های مهم اشاره می‌شود:

1ـ یک دسته از منابع تاریخی و گزارشهای تاریخی‌اند که از جمله به موقوفات پیامبر اکرم (ص) پرداخته‌اند.

ـ محمد بن اسعد مشهور به ابن ابی سعد واقدی (متعلق به سده سوم قمری) در کتاب الطبقات الکبری فصلی با عنوان «صدقات پیامبر خدا (ص)» آورده است. او فاصله چندانی با عصر نبوی نداشت و گزارش‌های او مرجع و مستند بسیاری از نوشته‌های دیگران شده است.

ـ ابوزید عمر بن شبه النمیری البصری (درگذشت 262ق) کتاب اخبار المدینه را نوشت و فصلی را به صدقات و اوقاف پیامبر اختصاص داد.

2ـ غیر از کتاب‌های تاریخی عمومی فوق یک دسته کتاب درباره اموال مسلمانان نوشته شده که بخش مهمی از آنها درباره اموال پیامبر اکرم (ص) است. مهمترین این آثار عبارت‌اند از:

ـ الاموال للامام ابی عبید القاسم بن سلام (درگذشت 224ق). این اثر چند چاپ دارد. یک چاپ آن به کوشش محمد خلیل هراس در سال 1401ق منتشر شد.
ـ الاموال نوشته حمید بن زنجویه (درگذشت 251ق)، به کوشش شاکر ذیب فیاض، در سال 1406ق منتشر شد.

ـ الاموال از اسماعیل بن اسحاق بن حماد الجهضمی الازدی المالکی (درگذشت 282ق).
ـ الاموال از ابی بکر احمد بن محمد بن هارون الخلال الحنبلی (درگذشت 311ق)
ـ الاموال از ابی جعفر احمد بن نصر الداوودی المالکی (درگذشت 402ق)

غیر از این آثار که عمومی‌اند، کتابی ویژه اموال پیامبر نوشته شده که بسیار اهمیت دارد: این اثر را ابن ندیم اینگونه معرفی کرده است:
اموال النبی (ص)، ابی الحسن علی بن محمد بن عبدالله المدائنی (درگذشت 215ق).

3ـ کتب فقهی و حدیثی هم منبع سودمندی برای اوقاف و موقوفات پیامبر اکرم (ص) است؛ نمونه‌های مهمی از این آثار اینگونه‌اند:
ـ احکام الاوقاف، ابوبکر احمد بن عمرو الشیبانی معروف به خصاف (درگذشت 261ق).

یک فصل به نام صدقات النبی (ص) در این کتاب هست.
ـ برهان‌الدین ابراهیم بن موسی بن ابی بکر بن الشیخ علی الطرابلسی حنفی (درگذشت 922ق)
کتاب الاسعاف فی احکام الاوقاف را نوشت و بخشی را به اوقاف و صدقات پیامبر اختصاص داد.

غیر از دو اثر مرجع فوق کتابهای الاحکام السلطانیه از ماوردی و الاحکام السلطانیه از ابی یعلی است که مباحث مهم فقهی دارند.

اهمیت موقوفات نبوی و ضرورت پرداختن به آنها به منظور الگوگیری بر کسی پوشیده نیست. اکنون راه کار این تدبیر معرفی می شود:


احیای موقوفات نبوی آرزوی هر مسلمان است ولی برخی معتقدند نسبت به اموال سابق ناشدنی و غیرممکن است. ولی نسبت به موقوفات جدید نبوی باید حتماً این کار انجام شود. اما نسبت به اموالی که خود حضرت وقف کرده در چند فاز می‌توان کار کرد:
 

فاز پژوهشی و کارشناسی

ـ تعیین کارشناسانی خبره برای بررسی موزه‌ها و عتیقه‌ها و زمین‌ها و کلاً همه موقوفات و بر اساس معیارهای علمی به کارشناسی بپردازند.

ـ گردآوری همه آثار نبوی در یک مجموعه موزه‌ای

ـ عتیقه‌های نبوی تبدیل به پول شود تا راحت‌تر بتوان روی آن کار اقتصادی کرد. البته خود عتیقه‌ها هم حفظ شود. پول به دست آمده جهت سرمایه‌گذاری و تأمین فقرا به کار گرفته می‌شود.

1ـ تأسیس مرکز ثبت وقف نبوی در کشورهای اسلامی
2ـ دایره رسیدگی به منافع و ارتقای وقف نبوی
3ـ تأسیس بانک وقف نبوی

پس از اینکه روش شناسایی را آموختیم، چگونگی تجربه آموزی از وقف نبوی را بررسی می کنیم: وقف نبوی یک مدل مهم برای مسلمانان است و مسلمانان باید وقف نبوی را تبدیل به یک فرهنگ نمایند، اما چگونه؟ با اجرای این محورها:



نتیجه گیری: اموال پیامبر اکرم (ص) در انواع آن بسیار زیاد بود. این اموال پس از رحلت آن حضرت توسط خلفای راشدین اداره می‌شد. قشرهای مختلف مردم از نقاط مختلف جهان اموال زیادی را وقف پیامبر اکرم (ص) نموده‌اند. حجم اموال وقفی خود پیامبر و دیگران که تبرکاً به نام آن حضرت وقف کرده‌اند آنقدر زیاد است که می‌تواند مسلمانان بی‌بضاعت را تأمین کند، مسلمانان بی‌خانمان را، خانه‌دار نماید، مسلمانان بی‌سواد را دانش بیاموزاند و.... اما این پرسش‌ها مطرح است:

ـ آیا موقوفات نبوی تاکنون به روش مطلوب اداره شده است؟
ـ آیا بهره‌وری این موقوعات در بالاترین حد و درجه است و بیش از این امکان‌پذیر نیست؟
ـ آیا برای موقوفات نبوی حساب رسمی و ثبت و ضبط دقیقی وجود دارد؟

همین پرسش‌ها در مورد موقوفات ائمه (ع) هم مطرح است. اینجا چند پیشنهاد می‌توان مطرح کرد:
1ـ به دلیل پراکندگی اوقاف نبوی و ائمه به عنوان اهل بیت ایشان در سراسر جهان، باید یک نهاد بین‌المللی از نمایندگان کشورهای اسلامی تأسیس شود.


2ـ وظیفه اصلی این سازمان رسیدگی با موقوفات و تدبیر برای افزایش بهره‌وری آن و نیز رسیدگی و نظارت دقیق‌تر بر مصرف سود آنها است.

3ـ این سرمایه عظیم و این سازمان مثل واتیکان که یک دولت مستقل است و وظایف فرادولتی ولی مربوط به همه مسیحی‌ها دارد، فقط برای مسلمانان در همه نقاط جهان تدبیرها و مشکل‌گشایی داشته باشد.

4ـ این سازمان اطلاع‌رسانی برای همه مسلمانان داشته باشد و همه کارهای خود را به اطلاع برساند.

5ـ این سازمان از مردم هر کشور نماینده دارد و کاملاً غیر دولتی است.

6ـ یک آرشیو برای گردآوری اسناد و سجلات اوقاف پیامبر و ائمه (ع) تأسیس شود که زیر نظر سازمان فوق اداره شود.


7ـ بررسی‌های میدانی و تحقیقات در دیگر انواع آن در زمینه موقوفات نبوی و اهل بیت (ع) با مخارج آن سازمان انجام شود تا همه شبهات مرتفع گردد.
8ـ تدبیرهای جدی برای افزایش بهره‌وری وقف در جهان داشته باشد که حسب نوع نیازها در هر منطقه، وقف را به کار گیرد.

9ـ مجموعه وقف‌نامه معصومین (ع) که می‌تواند الگوی مناسبی باشد هنوز چاپ نشده است. این مجموعه‌ها در مدل‌های مختلف می‌تواند منتشر شود. البته همراه با شرح و توضیح مناسب.

منبع:
میراث جاویدان

نویسنده: محمد نوری

این مقاله در تاریخ 1402/7/12 بروز رسانی شده است.