وقف نامه های بانوان در دوره صفوی
وقف نامه های بانوان در دوره صفوی با فراز و نشیب های بسیار همراه بوده است که در این مقاله به آنها اشاره می کنیم.
وقف نامه های بانوان در دوره صفوی
وقف در دورههای مختلف تاریخ ایران با فراز و نشیبهای بسیار همراه بوده است، که این فراز و نشیبها خود حاکی از مسائلی چند است؛ گاه اوضاع نابسامان اجتماعی و فقدان ثبات و امنیت اقتصادی، دولتمردان را بر آن میداشت تا اموال خود را از گزند حوادث گوناگون وقف نمایند، چرا که بنا بر سنت مرسوم، کمتر کسی متعرض موقوفه ها می شد.
غالبا اینگونه موقوفات از نوع خاص و بیشتر وقف بر اولاد واقف بود. وقف علاوه بر آنکه اموال را از دستبرد حوادث روزگار مصون نگه میداشت، غالبا به دلیل ذکر صریح واقف در وقفنامه املاک را از عوارض دیوانی و یا تبدیل به خالصه و یا سیورغال (1) و غیره محفوظ میداشت.
گاهی نیز در اوج ثبات سیاسی و اجتماعی شاهد گسترش امر وقف در جامعه هستیم که در این حالت بیشتر برای کسب اعتبار و بر جای گذاردن نام و نشانی نیک و یا از سر خلوص نیت است (2)
و افراد صرفا برای کسب ثواب اخروی اقدام به وقف اموال خود مینمایند تا بنا بر حدیث نبوی(3) پس از مرگ نیز از ثواب آن بهرهمند شوند. گاهی نیز ادای نذری منجر به وقف اموال میشد.
دوران صفوی از دورانهایی است.
که در آن وقف گسترش بسیار یافت، بهویژه که خاندان صفوی و به تَبَع آن، دولتمردان و بزرگان دین و دولت خود از پیشگامان این راه بودند. در این دوره مساجد، مدارس، بیمارستانها و کاروانسراهای بسیاری ساخته و برای هر یک موقوفات بسیاری قرار داده شد.
همچنین افراد بسیاری املاک و مستغلات خود را برای مراسم عزاداری و احیای شبهای متبرک و نیز بر مزارات شریفه و اماکن مقدسه و حتی بر مسافران عتبات وقف نمودند. علاوه بر اینها مسائل کوچکی چون روشنایی معابر شهر، دستگیری از فقرا، بیماران، درراهماندگان و حتی حیوانات علیل (4)از چشم واقفان دور نمانده است.
در این دوره گویا رقابتی معنوی برای وقف اموال آغاز شده بود. این فراوانی، دولت را بر آن داشت تا مباشرانی را برای رسیدگی به امور وقف برگزیند. این انتخاب جزو وظایف صدارت بود (5) همچنین شغلی به نام «مستوفی موقوفات» وجود داشت که بر کار این مباشران نظارت میکرد (6)
با توجه به رواج وقف، طبیعی است که بانوان نیز در این امر مشارکت کنند، چرا که امر خیر زن و مرد نمیشناسد. (اگرچه منابع این دوره در مورد بانوان سکوت کرده و کمتر ذکری، حتی از بانوانی که دستی پنهان یا آشکار در مسائل سیاسی داشتهاند (7)،
به میان آمده است). فراوانی وقفنامههای برجایمانده از بانوان علاوه بر آنکه توجه آنان را به مشارکت در امور خیر نشان میدهد، گویای آن است که از لحاظ اقتصادی دارای آزادی عمل کافی بودهاند و بهطور کلی در جامعه، مالکیت بانوان بر اموال خویش امری پذیرفته شده بود.
آنان میتوانستند قسمتی از اموال منقول یا غیر منقول خود یا تمامی آن را بنا بر میل و سلیقه شخصی خویش به مصرف رسانند.
فراوانی این وقفنامهها ما را بر آن داشت تا دورهای خاص را برگزینیم. از اینرو در اینجا تنها به معرفی وقفنامههای برجایمانده از بانوان دوره صفوی ـ به ترتیب تاریخ وقفنامه ـ میپردازیم.
بیشتر این واقفان از خاندان سلطنتی و یا از خاندانهای بزرگ آن روزگار هستند. البته این دلیل بر آن نیست که از دیگر طبقات کسی اقدام به وقف ننموده باشد، بلکه به احتمال قریب به یقین موقوفههای کوچکتر و از لحاظ اقتصادی کماهمیتتر، بیشتر در معرض خطر قرار داشته اند.
و طبیعی است که وقفنامههای آنها نیز کمتر به دست ما برسد، حال آنکه موقوفههای بزرگ و بااهمیت، حتی در مواردی که اصل موقوفه از میان رفته است (8)، باز نام و نشانی از آن برجاست و یا وقفنامه آن در دست است.
بر اساس توالی تاریخی، اولین وقفنامهای که به معرفی آن خواهیم پرداخت متعلق به مدرسهای است که بنا بر کتیبه سردر آن در سال 1056هـ.ق توسط «دلارامخانم»، همسر شاهعباس اول و جدّه بزرگ شاهعباس ثانی، به منظور ترویج علوم دینی در اصفهان ساخته شده است. این مدرسه که اینک به مدرسه «جدّه کوچک» (9)
شهرت دارد و هنوز پابرجا و مورد استفاده طلاب است،در بازار «قهوه کاشیها» واقع در بازار بزرگ اصفهان قرار دارد. اتاقهای طلبهنشین آن در اطراف دو حیاط ساخته شده است. در ضلع جنوبی حیاط دوم، در یکی از غرفهها کتیبهای از سنگ مرمر به طول 95 و عرض 70 سانتیمتر نصب شده است.
در این کتیبه نام واقف بهصراحت «دلارامخانم» ذکر شده است و همانطور که گفتیم کتیبه سردر مدرسه تاریخ اتمام بنا را سال 1056هـ.ق ذکر کرده است، ولی تاریخ تنظیم وقفنامه مدرسه «ذیالحجه سال 1057هـ.ق» است.
از این وقفنامه دو سواد به شماره ثبتی 106 در بایگانی اداره کل اوقاف اصفهان موجود است که یکی بر روی کاغذ سفید مایل به زرد و دیگری بر روی کاغذ آبی نوشته شده است (10)
شاهدان اصلی وقفنامه شاهعباس ثانی، خلیفهسلطان و سیدماجد قاضی هستند. خلیفهسلطان صدر شاهعباس ثانی بود. نام وی سید علاءالدین حسین و فرزند میرزا رفیعالدین محمد بود.
نسبش از جانب پدر به میر بزرگ از سادات مازندران میرسید. شاهعباس اول پدرش را «منصب صدارت و ایشان را به سعادت مصاهرت و منصب وزارت سرفراز داشتند (11)».
وی در زمان شاه صفی به علت سعایت بدگویان مدتی معزول بود، تا آنکه پس از قتل ساروتقی به دستور شاهعباس ثانی مسند وزارت اعظم یافت. وی در سال 1064هـ.ق در ولایت مازندران دیده از جهان فروبست (12)
گواه دیگر، سیدماجد قاضی است که گویا وی کسی جز سیدماجد بحرانی فرزند سیدمحمد نیست. وی در آغاز قاضی شیراز و سپس نایب الصدر و مدتی بعد قاضی اصفهان بوده است. از تاریخ درگذشت وی اطلاع دقیقی در دست نیست،.
اما از آنجا که کتابی تحت عنوان شرح عبدمالک با عنوان التحفة السلیمانیة به نام شاهسلیمان (1078ـ 1105هـ.ق) نگاشته است، باید حداقل مدتی از حیات شاهسلیمان را درک کرده باشد(13)
وقفنامه دیگر، وقفنامه مدرسه جدّه بزرگ و از معدود اسنادی است که اصل آن با شماره ثبتی 103 در بایگانی اداره کل اوقاف اصفهان نگهداری میشود. این وقفنامه بر روی کاغذی ضخیم نگاشته شده است و گویا به هنگامی که دچار پوسیدگی و شکنندگی شده است،
پشت آن را کاغذ چسباندهاند. اما بهطور کلی وقفنامه آسیب بسیار دیده تعدادی از سطرهای ابتدای آن کاملاً از میان رفته است. در نگارش آن از رنگهای مشکی، طلایی، آبی و قرمز استفاده شده است. در اطراف متن نیز چند رشته خط به رنگهای آبی، طلایی و نارنجی متن اصلی را از حاشیههای دو طرف جدا کرده است.
متن اصلی با مرکب مشکی نوشته شده و اعرابگذاری آن به ترتیب یک خط آبی، خط بعدی قرمز و سپس طلایی است. این ترتیب در سرتاسر متن رعایت شده است. حاشیه متن ا خطی درشتتر از متن اصلی و یک خط در میان طلایی و سپس آبی نوشته شده است.
اعراب خط طلایی، مشکی و اعراب خط آبی، قرمز است. قسمتهایی که گواهان نوشته و مهر کردهاند به صورت عمود بر متن اصلی و با مرکب مشکی و خط ریزتر نگاشته شده است.
این وقفنامه در سال 1057هـ.ق به دستور «حورینام خانم»، جدّه شاهعباس ثانی، تنظیم شده است. (این خانم به احتمال قریب به یقین همسرِ گرجی صفی میرزا و مادر سام میرزا ـ شاهصفی ـ است). اگرچه در هیچیک از منابع این دوره ذکری از نام او نشده است،
اما در حاشیه متن وقفنامه تنها یکبار این نام به این صورت ضبط شده است. بنا بر تحقیقات شفاهی نگارنده، چنین نامی در زبان گرجی وجود داشته است؛ از اینرو حدس آقای سلطانزاده در کتاب تاریخ مدارس ایران، که واقف دو مدرسه جدّه را یکی دانستهاند، بنا بر این قراین غلط است (14)
علاوه بر شاهعباس ثانی، افرادی چون خلیفهسلطان، حبیباللّه بن الحسنالحسینی (15) (وی همچنین به حبیباللّه کرکی معروف بود، و پس از آمدن به اصفهان نزد پادشاه تقرب بسیار یافت و به منصب صدرالعلمایی رسید. تاریخ وفات او را حدود سال 1060هـ.ق ذکر کردهاند)،
احمد بن زینالعابدین علوی (وی شاگرد و داماد میرداماد بود) (16)، محمدصادق و نیز محمدباقر الشریف بر این وقفنامه شهادت دادهاند. محمدباقر الشریف همان میرداماد و نام کامل او میرمحمدباقر بن میرشمسالدین محمد حسینی استرآبادی است. وی از علمای بهنام زمان خود بود.
قرن یازدهم، ص308 با نام نظامالدین ابوالفتح عامر بن فیاض مشهدی جزایری یاد شده است که شاگرد ملاعبداللّه تُستری (شهید 997هـ.ق) بوده است. زمان زندگی عامر جزایری مزبور با تاریخ زندگی واقفه ما تطبیق میکند، اما در متن وقفنامه وی ملقب به نجفی است نه مشهدی.
این مدرسه نیز چون مدرسه جدّه کوچک هنوز پابرجا و مورد استفاده طلاب است. تاریخ ساخت بنای آن بر طبق کتیبه سردر مدرسه، سال 1058هـ.ق است. این کتیبه با خط ثلث سفید بر روی کاشی لاجوردی و به خط محمدرضا امامی نوشته شده است.
گوهرشاه بیگم
مورد دیگر اصل وقفنامه ای از بانویی به نام «گوهرشاه بیگم (17)» دختر میرزا محمداسماعیل، به شماره ثبتی 111 است. این وقفنامه بر روی کاغذ نازک سفید مایل به زرد نوشته و اطراف آن کاغذی قرمزرنگ به عنوان حاشیه چسبانده شده است. این وقفنامه آسیب بسیار دیده و متأسفانه برای ترمیم جاهایی که دچار شکستگی شده بر پشت آن کاغذ چسباندهاند.
این خانم در سال 1071هـ.ق املاکی را پس از کسر حقالتولیه و خرج مایحتاج و مخارج اصل موقوفه، بر «عتبه علیّه و روضه مقدسه امیرمؤمنان و مولای متقیان» و همچنین بر «آستانه متبرکه شافع یوم محشر و نور دیده حیدر، مقتول به سیف جفا...» وقف کرده است،.
تا نیمی از آن را «صرف زایرین و مجاورین آستانه شاه ولایت» و نیمه دیگر را «صرف زایرین و مجاورین کربلای معلّی» نمایند.نکته جالب توجه این وقفنامه، علاوه بر آنکه نمونهای از دستخط واقفه را دارد، آن است که تولیت را در صورت انقراض اولاد ذکور این خاندان به اناث سپرده است.
برخی از گواهان این وقفنامه عبارتند از: علیرضا بن حبیباللّه، میرزا محمدمهدی بن حبیباللّه (18)، محمدباقر مجلسی،... محمدرضی موسوی و محمد النوری. عنوان مهر واقفه نیز عبارت «کنیز فاطمه گوهرشاه» است.
در سال 1075هـ.ق خانمی به نام «خیرالنساء» دختر میرزا محمدمهدی الحسینی (19)، مقداری از املاک و دارایی خود را بر دختر خویش «بدر جهان خانم (20)» وقف کرده است. از این وقفنامه دو سواد که یکی از روی نسخه اصلی (21) تهیه شده و دیگری در سالهای اخیر تنظیم شده است، به شماره ثبتی 697 در بایگانی اداره اوقاف اصفهان موجود است.
واقفه، کل حاصل و منافع موقوفه را در زمان حیات خود به دخترش اختصاص داده است، ولی پس از فوت خود خواسته که بدر جهان خانم «بعد از وضع اخراجات و عمارات و عوارضات اوقاف مذکوره، یک نصف یک سُبع حاصل و منافع حِصَص مزبوره موقوفه را در لیالی جمعه به فقراء و صلحا دهند.
که تلاوت کلام ملک عَلاّم نموده و ثواب آن را به روزگار واقفه مومیالیها عاید سازند و نصف یک سُبع را در لیالی مزبوره در سایر وجوه بِرّ از تصرفات و خیرات و اطعام مساکین و غیر ذلک صرف نمایند».
گواهان این وقفنامه
گواهان این وقفنامه عبارتند از: محمد بن رفیعالدین محمد قوامالدین حسینی، علیرضا بن حبیباللّه حسینی (منظور علیرضا فرزند حبیباللّه کرکی است. وی در سال 1090هـ.ق وفات یافت)(22)، محمدرضا منجم، علامه محمدباقر مجلسی، علاءالدین محمد گلستانه و محمدحسین بن عبدالباقی الحسنی الحسینی.
در سال 1083هـ.ق خانمی از اندرون شاهی که لقب «ددهخاتون (23)» داشته املاکی را بر دختر خود به نام «رضیهبانو خانم»، و در صورت انقراض اولاد او، چه دختر و چه پسر، بر مستحقین شیعه وقف مینماید.
از این وقفنامه نسخه سوادی روی کاغذی با عنوان چاپی «دیوانخانه عدلیه اصفهان» در سال 1333هـ.ق تهیه شده است و با شماره ثبتی 50 در بایگانی اداره اوقاف اصفهان نگهداری میشود.
در متن وقفنامه اشاره شده که این بانو، دده «نواب کامیاب جنتبارگاه» است (24) از القابی که در وقفنامه برای شخص واقفه و همچنین برای دخترش به کار رفته است،
بهعلاوه شاهدان برجستهای که وقفنامه او را گواهی کردهاند، میتوان حدس زد که این خانم علاوه بر آنکه سمت تربیت شاه ماضی را بر عهده داشته، با یکی از شاهزادگان یا دولتمردان برجسته ازدواج کرده بوده است.
این وقفنامه را کسانی چون: میرابوطالب (میرزا ابوطالب، شاگرد محقق سبزواری و نوه میرفندرسکی)(25)، علامه سبزواری (محمدباقر، معروف به محقق سبزواری و متوفی به سال 1090هـ.ق)،
محمدصالح مازندرانی (شوهرخواهر علامه مجلسی متوفی1086هـ.ق)(26)، علامه مجلسی، محمدجعفر کمرهای (شیخ محمدجعفر قاضی فرزند عبداللّه حویزهای کمرهای) (27)، مولانا محمدشفیع، نورالدین محمدرضوی، سیدماجدقاضی... گواهی کردهاند.
نکته قابل توجه
نکته قابل توجه این وقفنامه که با سایر وقفنامهها تا حدی متفاوت است این است که در انتهای وقفنامه تعدادی ازبانوان (با ذکر اسامی) وهمچنین تعدادی از آقایان با عنوان خواجه، بر این وقفنامه شهادت دادهاند. اسامی این خانمها زیر عنوان مسمات به ترتیب عبارت است از:
بلقیسخانم بنت عبداللّه، شاهزینب خانم بنت ابراهیمآقا، شاهخانم بنت رمضانعلی، نشاطانگیز بنت عبداللّه، فاطمه خانم بنت کلبعلی و خانمآغا بنت آقاملک و خواجهها عبارتنداز: خواجه مطلوب منجما، حضرت میرزا سراج، خواجه مسیح ولد عبداللّه، خواجه یونس ولد عبداللّه.
وقفنامه دیگر متعلق به بانویی به نام «مرواریدخانم» است که در سال 1090هـ.ق املاک و مستغلاتی را بر اماکن متبرکه وقف عام نمود، تا در آنجا صرف روشنایی و بوی خوش شود. سوادی قدیمی از این وقفنامه با شماره ثبتی 27 ـ که البته آسیب فراوان دیده ـ و نیز رونوشتی که در سالهای اخیر تهیه شده است در بایگانی موجود است.
اسامی شاهدان وقفنامه گویای آن است که واقفه به طبقات متوسط جامعه تعلق داشته است. اگرچه شخصیتهایی چون آقاحسین خوانساری (متوفای 1098هـ.ق) و میرزا علیرضا حسینا شیخالاسلام سابق اصفهان (28)،
نیز بر صحت آن گواهی دادهاند، اما در کنار اینها اسامی افرادی را میبینیم که بیشتر بر شغل آنان تأکید دارد، چون: حاج میرزاعلی سمسار، حاجی کاظم کدخدای محل، محمدکاظم بن درویش حسین، اسداللّه معمار، محمدکریم علاقهبند، محمدرفیع کدخدا و آقامحمد شاطر. عنوان مهر واقفه نیز عبارت «لطف حق رهنمای مروارید»است.
در شماره 151 بایگانی اداره اوقاف اصفهان، چند فتوکپی از دو سواد، بایگانی شده است. یکی دارای قدمتی بیشتر است و دیگری به تاریخ 1340هـ.ق رونوشت شده و در پایان آن ذکر شده که «اصل وقفنامچه نزد شاه علیبیک ضبط است». این وقفنامه متعلق به مادر شاهسلیمان صفوی است (29)
که در سال 1079هـ.ق در پی نذری برای شفای فرزندش (شاهسلیمان) از بیماری مهلکی که بدان دچار شده بود، به گفته خودش «چند قطعه لعل و زمرد و سایر اشیاء نامعلومه که در تحت تصرف و تملک شرعی» داشت را فروخته و از بهای آن املاکی خریداری کرده و بر «عتبات عالیات» وقف نمود.
شاهدان این وقفنامه ابتدا خود شاهسلیمان است که وقفنامه را با عبارت «کلب آستان علی بن ابیطالب، سلیمان» مهر کرده است. دیگر افرادی چون ابوطالب الرضوی (صدر خاصّه شریفه) (30)، میرزاعلی صدر شیخالاسلام و ابنابوتراب سیدعلی گلستانه (31) هستند.
وقفنامه دیگر از خانمی به نام «بدر جهان خانم» دختر میرزامحمدمسعود، وزیر سابق مازندران، به شماره ثبتی 8 بایگانی شده است. این وقفنامه در سال 1101هـ.ق تنظیم شده و مورد آن هم خاص و هم عام است.
واقفه درآمد و حاصل موقوفه خود را پس از کسر مخارج تعمیر و سایر مایحتاج موقوفه، قسمتی را بر فرزندان خود «میرزامحمد» و «شرف جهان خانم» و پس از آنها بر تمامی فرزندان ذکور و اناث آنان، بجز کسانی که به خارج از کشور مهاجرت کردهاند، و قسمتی دیگر را بر مدرسه جدّه کوچک، وقف کرده است.
از این وقفنامه دو سواد در اداره اوقاف بایگانی شده است، که یکی بر روی پارچه با خط خوش به صورت طومار در سال 1343هـ.ق رونوشت شده است.
و دیگری رونوشتی با خط ریز شکسته روی کاغذ با نشان «وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه» به تاریخ 1319هـ.ش در سه برگ است و در آخر آن نیز این جمله آمده است: «اصل وقفنامه فوق به اینجانب حسین سالخورد رسید که در موقع لزوم ابراز دارم.14/ 6/ 19».
شاهدان این وقفنامه عبارتند از: ملا محمدباقر مجلسی، آقاشیخ محمدجعفر قاضی، محمدصالح حسینی (داماد مجلسی و متوفای 1126هـ.ق)، محمدعلی منجم ابنمحمدرضا (پدر وی نیز جزو شاهدان وقفنامه خیرالنساء است)، محمدمؤمن تبریزی، محمدسعید مازندرانی (32)، محمدجعفر، صفیمیرزا،... رضیالدین محمد خوانساری (33).
در اینباره باید تحقیق بیشتری صورت پذیرد.
زینببیگم، دختر امیرمحمد اردستانی مشهور به شیخالاسلام، واقفه دیگری است که در سال 1103هـ.ق املاک و مستغلاتی را وقف عام نموده که درآمد آنها پس از کسر مایحتاج و مخارج موقوفه و نیز کسر حقالتولیه به «ارباب استحقاق از قرار نفری مبلغ دو تومان» تقسیم شود.
از این وقفنامه تنها یک نسخه فتوکپی از روی یک نسخه سواد که در تاریخ 1348هـ.ق، خود از روی نسخه سواد دیگری به تاریخ رمضان 1264 از روی نسخه اصلی رونوشت شده، موجود است.
واقفه تولیت را به همسر خود میر محمدمهدی طباطبایی (حکیمالملک)(34) واگذار کرده است، ولی احتمالاً به خاطر سفر حکیمالملک و همسرش به هندوستان، در تاریخ 1105هـ.ق وی تولیت را به داماد خود امیر محمدسعید طباطبایی (35) مفوض کرده است.
چنین مشهور است که حکیمالملک و همسرش مدتی به هندوستان رفتند و اورنگ زیب، پادشاه هندوستان، به خاطر معالجه دخترش آنان را مورد تفقد قرار داده، جواهرات بسیاری به حکیمالملک و همسرش بخشید.
این دو نیز از روی خلوص نیت اقدام به وقف دو مدرسه بزرگ کردند. زینببیگم مدرسه نیمآورد (که پس از این از آن سخن خواهیم گفت) را در سال 1113هـ.ق بنا نمود و حکیمالملک مدرسه کاسهگران را بازسازی و احیا، املاک و مستغلاتی را برای آن وقف کرد (36)
برخی از شاهدان وقفنامه عبارتند از: ملا محمدقاسم، محمدشفیع استرآبادی (37)، محمدکمال اصفهانی ابن محمداسماعیل، محمدحسین وکیل، محمدحسین طباطبایی، عبدالرحیم بن عبدالکریم اردستانی،... امیر جلالالدین محمد قوامالدین حسینی طباطبایی اردستانی.
وکیل واقفه نیز شخصی به نام حاجی محمدرشیدا است.همچنین در وقفنامه اسامی افرادی که از آنها املاکی خریداری شده، آورده شده است.
در سال 1107هـ.ق (38)«زبیدهبیگم»، دختر شاهسلیمان، املاک و مستغلات زیادی را بر عتبه علیّه سیدالشهدا وقف کرد و تولیت آن را ابتدا به خود و سپس به فرزند خود «میرزا محمدباقر» (39) و سپس به اولاد ذکور او سپرد.
شماره ثبتی این وقفنامه در بایگانی اداره اوقاف 6 است، ولی اصل سند موجود نیست و تنها چند سواد به تاریخهای مختلف در اداره ضبط است.
شاهدان این وقفنامه علاوه بر شاهسلیمان، افرادی چون عزیزاللّه مجلسی (پسر محمدتقی مجلسی و برادر محمدباقر مجلسی)، حسین بن حسن جیلانی (گیلانی، متوفای1129هـ.ق)(40)،.
زینالعابدین بن حسن، محمدکاظم، سیدعلی گلستانه،... مرتضی قلیبیک قورچیباشی، ابنمحمد قلیبیک میرآخورباشی، علامه محمدباقر مجلسی، جمالالدین محمد بن حسین خوانساری، ابنسلطانالعلماء خلیفهسلطان (41)، عبداللّه بن محمدجعفر و محمدصالح مازندرانی هستند.
واقفه تولیت یک ثلث از موقوفه را در صورت انقراض تمامی ذکور خاندان «میرزا محمدباقر» به اناث و اولاد اناث او سپرده است و دوسوم دیگر را به «دیگر برادران میرزا محمدباقر مشارالیه هر کدام که موجود باشند» واگذار کرده است. عنوان مهر واقفه از این قرار است:
همان گونه که پیش از این گفتیم، «زینببیگم» همسر محمدمهدی حکیمالملک اردستانی، در سال 1113هـ.ق مدرسهای را در محله نیمآورد بنا کرد و سپس املاک و مستغلاتی را بر آن وقف نمود.
از این وقفنامه سوادی که در تاریخ 1349هـ.ق رونوشت شده است به شماره ثبتی 105 در بایگانی اداره اوقاف اصفهان نگهداری میشود. این سواد بر روی کاغذ زردرنگ نسخهبرداری شده. البته متن وقفنامه در یک روی کاغذ و در پشت آن فهرست و شرح رقبات وقفی آورده شده است.
این مدرسه هنوز از مدارس پررونق است. پیش از این نیز به گفته جابری انصاری محل تدریس علما و فضلای بزرگی چون حاج شیخ رفیع، مرحوم ملاحسن نائینی، ملامیرزا قمیشه، مرحوم حاج میرزا بدیع، آقا سید محمدباقر درچهای، مرحوم آقا ملاعبدالکریم جزی و غیره بوده است (42)
نظارت این مدرسه بر عهده «علامی فهامی علامةالعلمایی مجتهدالزمانی آقای قواما شیخ محمدجعفر» (43) سپرده شده است و پس از او به آقای محمدحسینا فرزند شیخ محمدجعفر و بعد از او به فرزند ارشد او به همین ترتیب تا نسل او باقی است، و در صورت انقراض نسل آنها امر نظارت به عهده .
«... اولاد ذکور... علامةالعلمایی مجتهدالزمانی آقای آقا جمالالدین محمد خوانساری» (44) گذاشته شده است.
از بانوان مشهور اواخر دوره صفوی، مریمبیگم دختر شاهصفی (45)است. این خانم در سال 1115هـ.ق مدرسه مریمبیگم را بنا کرد و موقوفههای بسیاری بر آن مشخص نمود. این مدرسه اینک از میان رفته و مدرسه تازهتأسیسی جای آن را گرفته است.
اصل وقفنامه این مدرسه به شماره ثبتی 3 در اداره اوقاف اصفهان موجود است و در آن شرح رقباتی که واقفه در تاریخهای مختلف بر آن افزوده آورده شده است. ابتدا 25 شعبان سنه 1125، سپس شعبان 1128، رمضان 1129، شوال 1129، شوال 1130، ربیعالمولود 1131، رجب 1131 و آخرین در جمادیالاولی 1131 است (46)
آخرین وقفنامه موجود به شماره 40، از «حشمتالنساء» دختر میرزا محمدرضا منجمباشی است، که در سال 1131هـ.ق املاک و مستغلاتی را وقف عام نمود بر «کافّه مؤمنین اثنیعشری و در مصالح مسلمین» و تولیت آن را تا زمان حیات به خود و سپس به برادر خود و پس از او بر عهده فرزندان برادر گذاشته است.
از این وقفنامه یک فتوکپی از اصل وقفنامه و چند نسخه سواد جدید وجود دارد که یکی از آنها در تاریخ جمادیالاولی 1331 رونوشت شده است. کیفیت فتوکپی نسخه اصلی بسیار بد است و بسیاری از مهرها خوانا نیست. در تاریخهای 1133 و 1145هـ.ق، واقفه مطالبی را در بالای وقفنامه به مطالب قبلی افزوده است.
افرادی چون: ابنمحمدمهدی بن محمدباقر سبزواری، محمدجعفر بن محمدمهدی بن محمدباقر سبزواری، محمدجعفر بن محمدتقی، محمدسعید بن محمدمحسن طبیب و محمدعلی منجم این وقفنامه را گواهی کردهاند.
وقف نامه
1- سیور غال = تیول، عواید.2- در گوشه وقفنامه «گوهرشاه بیگم» (که بعدا در این مقاله معرفی خواهد شد) واقفه با خط خود این عبارت را نوشته است: «به قصد قربت وقف کردم و به تصرف وقف دادم، تغییردهنده به لعنت خدا گرفتار گردد». (این نمونه نادری از دستخط یک بانوی ایرانی در دوره صفوی است).
3- إذا مات ابنُآدم انقطع عملهُ إلاّ من ثلاث، صدقة جاریة أو علم یُنفعُ به أو ولد صالح یدعولهُ بخیر.
4- برای کسب اطلاع بیشتر، رک: عبدالحسین سپنتا، تاریخچه اوقاف اصفهان، اصفهان، اداره کل اوقاف اصفهان، 1346هـ.ش، ص370ـ373.
5- میرزا سمیعا، تذکرةالملوک، با تعلیقات مینورسکی، چاپ سیدمحمد دبیرسیاقی، ترجمه مسعود رجبنیا، تهران، امیرکبیر، 1368هـ.ش، فصل دوم از باب اول، ص2.
6- همان، فصل دوم از باب پنجم، ص44.
7- چون شرکت همسران شاهاسماعیل در نبرد چالدران، تأثیر پریخان خانم در امر جانشینی شاهطهماسب، نفوذ بیش از حد خیرالنسا، همسر شاهمحمد خدابنده و مادر عباسمیرزا (شاهعباس)، که حتی منجر به قتل او توسط قزلباش شد و یا نفوذ مریمبیگم در شاه سلطانحسین بیتردید چنین مواردی در تاریخ کم نبوده است، اما بهندرت از آنها اطلاعی در دست داریم.
8- مانند مدرسه مریمبیگم اصفهان در همین دوره.
9- در کتاب گنجینه آثار تاریخی اصفهان ثابت شده است که صفت کوچک و بزرگ برای دو مدرسه جدّه براساس کوچک و بزرگ بودن محیط مدرسه است نه براساس کوچک و بزرگ بودن واقفههای این دو مدرسه. (لطفاللّه هنرفر، گنجینه آثار تاریخی اصفهان، اصفهان، کتاب فروشی ثقفی، 1344هـ.ش، ص553).
10- متن کامل این وقفنامه پیش از این توسط نگارنده خوانده شده است. رک: مقاله «چهار وقفنامه از چهار مدرسه در دوره صفوی»، میراث اسلامی ایران، دفتر سوم، قم، 1375هـ.ش.
11- محمدطاهر نصرآبادی، تذکره نصرآبادی، چاپ وحید دستگردی، بیجا، کتابفروشی فروغی، بیتا، ص15؛ همچنین آقابزرگ الطهرانی، طبقات اعلام الشیعة، ج5، الروضة النضرة فی علماء المائة الحادیة عشرة، قم، مؤسسه اسماعیلیان، بیتا، ص168ـ 169.
12- تذکره نصرآبادی، ص15.
13- طبقات اعلام الشیعة، القرن الحادی عشر، ص482.
14- رک: حسین سلطانزاده، تاریخ مدارس ایران از عهد باستان تا تأسیس دارالفنون، تهران، آگاه، 1364هـ.ش، ص278.
15- طبقات اعلام الشیعة، قرن یازدهم، ص132ـ133.
16- همان، ص27ـ 28.
17- بنا بر نوشته وقفنامه این خانم همسر «شیخ عامر النجفی الجزایری» و مادر «شیخ کلبعلی» است. متأسفانه در منابع ذکری از این شخص نیافتیم، تنها در طبقات اعلام الشیعة، بر طبق یک آمارگیری تقریبی، نزدیک به یکششم از وقفنامههای موجود در اداره کل اوقاف اصفهان متعلق به بانوان، از طبقات مختلف اجتماعی، است، که هر یک بنا بر توان مالی خویش یا موقوفهای عظیم ساخته و مستغلات فراوانی بر آن وقف کردهاند، یا مختصر دارایی خود را بر دیگر موقوفهها و یا برای ترویج دین و یا کارهای عامالمنفعه و حتی بر اولاد خویش وقف کردهاند.
18- وی اعتمادالدوله شاهعباس ثانی بود، عبدالحسین نوایی، اسناد و مکاتب سیاسی ایران، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1360هـ.ش، ص244.
19- از دو نفر با نام محمدمهدی الحسینی در طبقات اعلام الشیعة، قرن یازدهم، ص598، یاد شده است، که یکی از آنها نسخهای از تهذیب را در سال 1062هـ.ق نگاشته است و دیگری نسخهای از شرح لمعه را در سال 1053هـ.ق به رشته تحریر درآورده است. احتمال دارد که «خیرالنساء» دختر یکی از این دو باشد.
20- بنا بر قراین، وی همان خانمی است که در سال 1101هـ.ق اقدام به وقف قسمتی از اموال خود نمود.
21- در پایین این سواد که در تاریخ 1354هـ.ق رونوشت شده است، آمده که «اصل این ورقه نزد اینجانب میرزامحمد راجی است که موقع احتیاج ابراز شود، فی شهر جمادیالاولی 1354».
22- طبقات اعلام الشیعة، ص132.
23- در نسخه سواد وقفنامه کلمه «دده خاتون» به صورت «دهده خاتون»، با تأکید بر کسر «دال»، ضبط شده است، حال آنکه صحیح کلمه «ددهخاتون» با فتح «دال» است. کلمه «دده» به معنای کنیزی است که فرزندان را بزرگ میکند. زنی که تربیت طفلی کند. مقابلللّه یعنی مردی که بدینکار مأمور باشد. (لغتنامه دهخدا).
24- با توجه به تاریخ وقفنامه که زمان پادشاهی شاهسلیمان را نشان میدهد، این خانم میتوانسته دده شاهعباس دوم یا شاهصفی بوده باشد.
25- برای کسب اطلاع بیشتر، رک: مصلحالدین مهدوی، خاندان شیخالاسلام اصفهان، اصفهان، گلبهار، 1371هـ.ش، ص72.
26- طبقات اعلام الشیعة، قرن یازدهم، ص288.
27- خاندان شیخالاسلام اصفهان، ص74.
28- برای شرح حال او، رک: طبقات اعلام الشیعة، قرن یازدهم، ص400.
29- در پرونده مربوط به این وقفنامه نام این خانم «فاطمه نساء» آورده شده است، حال آنکه در هیچ کجای وقفنامه ذکری از نام کوچک او نشده تنها شاردن در سفرنامه خود ذکر میکند که وی زنی چرکس بود، سپس در ادامه مطالب خود راجع به او میگوید: «وجاهت خارقالعاده و دیگر صفات فوقالعاده این زن چنان دل شاه را ربوده بود که به مقام بانوی بانوان حرم شاهی نایل آمد و به همین جهت در تمام مدت حیات شوهر، همیشه به عنوان ناکحهخانم خوانده شد.» (شاردن، سیاحتنامه شاردن، ترجمه محمد عباسی، تهران، امیرکبیر، 1345هـ.ش، ص29).
30- برای شرح حال او، رک: طبقات اعلام الشیعة، قرن یازدهم، ص300.
31- شرفالدین علی گلستانه. وی کسی است که محمدتقی مجلسی کتاب اربعین خود را برای او نوشت. (طبقات اعلام الشیعة، ص259).
32- محمدسعید مازندرانی ابنمحمد صالح بن احمد. (طبقات اعلام الشیعة، ص314ـ 315).
33- وی پسر آقاحسین خوانساری و برادر آقاجمال است. تاریخ وفات او را 1113هـ.ق نوشتهاند (طبقات اعلام الشیعة، قرن دوازدهم، ص373).
34- واقف مدرسه کاسهگران.
35- وی فرزند محمدحسین اردستانی، متوفی به سال 1134هـ.ق است. (طبقات اعلام الشیعة، قرن دوازدهم، ص306).وی متولی مدرسه کاسهگران نیز میباشد و احتمال قریب به یقین این است که حکیمالملک فرزند ذکور نداشته است، چرا که پس از وی تولیت را به ارشد اولاد ذکور او که از «بطن صبیه واقف» باشد مفوض کرده است.
36- وقفنامههای این دو مدرسه توسط نگارنده خوانده شده است. رک: مقاله «چهار وقفنامه از چهار مدرسه در دوره صفوی»، میراث اسلامی ایران، دفتر سوم، قم، 1375هـ.ش.
37- برای کسب اطلاع درباره شرح حال او، رک: طبقات اعلام الشیعة، قرن دوازدهم، ص342.
38- این وقفنامه در اصل شامل دو قسمت است؛ قسمت نخست آن در سال 1092هـ.ق و قسمت دوم که طی آن رقباتی بر وقفنامه افزوده شده، در سال 1107هـ.ق نوشته شده است. همین امر سبب شده تا به اشتباه تاریخ وقفنامه مزبور در بایگانی اداره اوقاف اصفهان، سال 1107هـ.ق ثبت شود؛ در حالی که اصل وقفنامه متعلق به سال 1092هـ.ق است.
39- از القابی که در وقفنامه برای او به کار رفته است میتوان احتمال داد که وی نوه خلیفه سلطان باشد، زیرا در منابع از میرزامحمد نامی که صدر خاصّه زمان شاه سلطانحسین بوده و تا دوره نادر حیات داشته، ذکری آمده است (طبقات اعلام الشیعة، قرن دوازدهم، ص89).
40- طبقات اعلام الشیعة، قرن دوازدهم، ص218ـ 219.
41- باتوجه به آنچه در مورد نسب «میرزا محمدباقر» حدس زده شد، احتمالاً ابنخلیفه سلطان همسر واقفه است.
42- میرزا حسنخان جابری انصاری، تاریخ اصفهان و ری و همه جهان، بیجا، حسین عمادزاده، 1321هـ.ش، ص607.
43- گویا محمدجعفر قاضی فرزند عبداللّه بن حویزی اصفهانی بوده است. (طبقات اعلام الشیعة، قرن دوازدهم، ص139).
44- آقاجمال خوانساری از عالمان برجسته دوران صفوی است که «جمال محقق» نیز نامیده میشد. تاریخ وفات وی سال 1125هـ.ق و مزارش در تخت فولاد اصفهان است. (طبقات اعلام الشیعة، قرن دوازدهم، ص146ـ 148؛ ذبیحاللّه صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ج5، بخش اول، ص316).
45- آقای ذبیحاللّه محلاتی وی را به اشتباه دختر شاهسلیمان صفوی معرفی کرده است، حال آنکه عنوان مهر او نسبش را اینگونه مشخص میکند:
46- سپنتا، تاریخچه اوقاف اصفهان، ص298ـ 316.
منبع:
میراث جاویدان
نویسنده: نزهت احمدی
* این مقاله در تاریخ 1402/4/10 بروز رسانی شده است.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}