مدرسه خالصیه اصفهان و وقف نامه آن
بر همین اساس، مدارس متعددی در این دوره بر پا شد که بیشترین آنها در شهر اصفهان پایتخت مهم صفویان قرار داشت. این شهر در حال حاضر نیز به لحاظ تعداد، بیشترین شمار مدارس بر جامانده ی این دوره را در بر دارد (1)
باید توجه داشت که بخش عمده ی مدارس این دوره در اثر عوامل مختلف به مرور زمان از میان رفتهاند ولی خوشبختانه به نام و بعضا پارهای مشخصات و کیفیت اداره، و رقبات اکثر آنها در منابعی مانند تذکرهها، سفرنامهها، وقفنامه ها متون ادبی و دیگر میراث مکتوب اشاره شده است.
از این میان وقفنامه های مدارس به لحاظ دربرداشتن اطلاعات ارزندهای از قبیل بیان موقعیت جغرافیایی و حدود اربعه ی مدرسه، شرایط وقف، کیفیت معماری بنا، نحوه ی اداره ی مدرسه، ذکر نام واقف، متولی، ناظر و مدرس اصلی (استاد)،.
تعداد مدرسین، نحوه ی اداره ی رقبات مربوط به سهم هر یک از افراد تحت پوشش وقفنامه، گواهان وقفنامه که تأیید و گواه ی آنان به منزله ی تضمینی برای تداوم مدرسه محسوب میشد و نیز از نظر همزمانی برپایی مدرسه با سایر اطلاعات تاریخی، مهمترین منبع اطلاعاتی در این زمینه به حساب می آیند.
در تدوین مقاله ی حاضر پارهای از این قبیل اطلاعات که از کتیبه ی وقفنامه ی این مدرسه استخراج شده است در راستای روشن کردن هر چه بهتر وضعیت این مدرسه ارائه میشود.
مدرسه ی خالصیه اصفهان
«مدرسه ی خالصیه» از جمله مدارس از بین رفته ی اصفهان است. تنها اثر بازمانده از بنای آن وقفنامه ای از جنس سنگ و به خط محمدرضا امامی است. بر اساس اطلاعات موجود در این کتیبه، میتوان پارهای از نکات مبهم این مدرسه را روشن کرد. اینگونه بررسیها میتواند برای مشخصتر کردن وضعیت مدارس دوره ی صفوی نیز مثمر ثمر باشد.این بنا به استناد دو بیت شعری که در یکی از دو کتیبه ی مدرسه درج شده، به نامه ای طیبیه، خالصیه ومدرسه ی میزا تقی خوانده میشده است.
بنای اولیه ی این مدرسه در زمان حکومت شاه عباس دوم (1077 - 1052) به سفارش یکی از واقفین این دوره به نام محمد تقی دولتآبادی در یکی از محلات قدیمی اصفهان به نام جماله کله یا جمال کله گذاشته شده است (2)
متأسفانه مهمترین منبع اطلاعاتی موجود در این مدرسه - وقفنامه ی مربوطه - در خصوص موقعیت مکانی آن در بافت شهری سکوت کرده و مطلبی در این خصوص از آن مستفاد نمیشود ولی در یک متن همزمان به نزدیکی مدرسه به حمام شیخبهایی اشاره شده است (3)
به مرور زمان این مدرسه به علل نامعلومی از رونق افتاده به طوری که در سال 1320 ه ق بجز چند حجره که در اختیار یک طلبه و خانوادهاش بوده بخش اعظم آن به مخروبهای بدل شده بود (4) به دلیل وضعیت نابسامان و فرسودگی شدید، بنای یاد شده در سال 1372 تسطیح و نوسازی شد.
مدرسه ی فعلی با اصول معماری نوین ساخته شده ولی با این وجود فضاها و عناصر اصلی مدارس اسلامی شامل ایوان، حجره، مدرس، وضوخانه و آبریزگاه که به دور یک حیاط مرکزی سازگار با عصر حاضر بر پا شدهاند در طراحی آن در نظر گرفته شده است. افزون بر این موارد، بر حسب نیاز، فضاهای جدیدی مانند آشپزخانه، انبار و کتابخانه را نیز به آن افزودهاند.
این مدرسه به لحاظ دربرداشتن دو کتیبه ی تاریخی از جنس سنگ؛ خط نستعلیق به صورت برجسته - که به خط محمدرضا امامی است - و بویژه اینکه یکی از این دو کتیبه وقفنامه ی مدرسه را دربردارد
حایز اهمیت شایانی است. اهمیت کتیبه ی اخیر علاوه بر تعلق به خوشنویس برجسته ی صفوی به دلیل وجود نکات شایات توجه ی در خصوص وضعیت معماری، شرایط واقف و معرفی متولیان و ناظرین، نحوه ی اداره ی مدرسه و رقبات متعدد وقف شده است.
که این اطلاعات میتواند در جهت روشنکردن پارهای از نکات مبهم موجود در خصوص این بنا مفید فایده باشد. ابهامات و مسایل مدرسه ی خالصیه را میتوان در مسایلی چون وضعیت معماری، شرایط وقف، رقبات و موارد وقف شده و نحوه ی اداره ی آنها خلاصه کرد.
نظر به اینکه بنای اصلی مدرسه در حال حاضر وجود ندارد و از سایر منابع نیز در این زمینه مطلب در خور توجه ی مستفاد نمیشود از مطالب موجود در این وقفنامه میتوان در جهت بازسازی فرضی بنا تا حد زیادی استفاده کرد. از سوی دیگر این کتیبه تنها سندی است که میتواند رقبات موقوفه ی مدرسه را نیز به ما بشناساند.
معرفی کتیبه ها
تنها یادگار مدرسه ی قبلی دو کتیبه ی سنگی ارزشمند است. یکی از این دو کتیبه توسط روانشاد محمد صدر هاشمی قرایت و طی مقالهای معرفی شده است(5)کتیبه ی یاد شده به خط نستعلیق برجسته، و از آثار خطاط شهید دوره ی صفوی محمدرضا امامیاصفهانی میباشد. متن کتیبه بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
سطر اول: قد وفق ببناء هذا المدرسة فی زمن دولة السلطان الاعظم و الخاقان الاکرم مولی ملوک العرب
سطر دوم: و العجم قهرمان الماء و الطین مروج مذهب الایمة المعصومین علیهم السلم - السلطان بن السلطان بن السلطان و الخاقان بن
سطر سوم: الخاقان بن الخاقان[؟؟؟](6) بن مرحوم محمد باقر دولتآبادی، کتبه محمدرضا امامیالاصفهانی»
سطر چهارم:
این بنا را سه نام نامی آن؟
که فرحبخش شاب و هم شیخ است
اولین مدرسه (309) دویم طیبه (26)
سیمین خالصیه (736) تاریخ است (7)
نکته ی مهم در خصوص کتیبه ی دوم مدرسه، سکوت مرحوم صدر هاشمی در مورد آن است. به طور مسلم این کتیبه ی مهم در زمان بازدید ایشان یا در مدرسه موجود نبوده و یا در مکانی دیگر قرار داشته و از دید آن مرحوم مخفی مانده است.
متأسفانه این کتیبه در چند قسمت دارای شکستگی است که به طور غیر اصولی وصالی شده و لذا در محل اتصال این قطعات برخی از حروف و کلمات محو شده اند که در متن مشخص شده اند.
در اینجا این کتیبه ی تاریخی مفصل و جالب توجه که به تبع کتیبه ی اول منتسب به محمدرضا امامی، و تنها گواه بر وقفنامه و هویت مدرسه است معرفی میشود. متأسفانه این کتیبه نیز ناتمام است و احتمالا ادامه ی وقفنامه، پس از سطر سیزدهم در کتیبه ی دیگری نوشته شده که به دست ما نرسیده است(8)
بسم الله الرحمن الرحیم
سطر اول: الحمدلله رب العالمین و الصلوة علی نبی و آله الاطهار وقف نمودم بنده ی مذنب محمدتقی بنمحمدباقر دولتآبادی کل این مدرسه موسومه به خالصیه
سطر دوم: و مساجد ثلثه را خالصا لوجه الله تعالی با بیوتات و فضاها (ی) معینه ی مربوطه به آن و جمیع ما یتعلق بها و کانه فیها اصل حجرهها (ی) مدرسه و ایوانها (ی) متصله ی به آن، تحتانی و فوقانی و بیوتات را بر طلبه ی
سطر سوم:[علو]م دینیه ی امامیه ی اثنی عشریه و دو مسجد طرفین را با ایوان بزرگ غربی مدرسه ی مذکوره که مسجد شده، بر ایشان و سایر مسلمانان و حوضها و چاهها را با حقالمرور بر کافه ی مسلمین به شرط عدم ضرر به طلبه، وقف شرعی مخلد
سطر چهارم: و حقیر ضربدر ضربدر ضربدر[وق]ف شرعی نمودم قربة الی الله تعالی کل حصص معینه ی معلومه را که عبارت است از یک طاق و ربع از یک طاق کل و بیست و هشت طاق قریه ی خوشی برخوار و چهار طاق از کل بیست و هشت طاق مزرعه ی عطاآباد
سطر پنجم: برخور و تمامت شش دانگ مزرعه ضربدر ضربدر ضربدر و دو دانگ از کل شش دانگ مزرعه ی دولتآباد با شوراب لنجان و تمامت شش دانگ مزرعه دولت آباد محمدی ضربدر ضربدر ضربدر ود لنجان با قلعه و باغات و حمام و طاحونه ی کافیه در آن و همگی چهار قطعه زمین معینه ی واقعه در قریه ی استواری جی
طر ششم: که به مساحت سی جریب مقرور و پنج دانگ و یک حبه از کل هفتاد و دو حبه م[جمو]ع ضربدر ضربدر ضربدر و همگی قطعات معینه ی واقعه در مزارع سنجرفیان جی که بهمساحت بیست و چهار جریب و نیم است با قلعه ی مبینه ی معینه در آن، و تمامت طاحونه ی معینه ی مرزابی واقعه در صحرا[ی]در تونان رنان ماربین و دو دانگ از جمله
سطر هفتم: شش دانگ بازارگاه واقعه در حوالی کاروان سرای مهیار قومشه و تمامی دکان عطاری ضربدر ضربدر ضربدر کل شش دانگ یک دکان سبزی فروشی واقعین در بازارگاه بابالدشت. و همچنین وقف شرعی نمود، ام جلیله حاجیة الحرمین الشریفین حوریزاد خانم بنت میرزا محمد محسن دولتآبادی همگی حصص را که عبارت است از یک طاق
سطر هشتم: قریه ی خو[شی برخو]ار ضربدر ضربدر ضربدر کده و یک طاق و چهار دانگ و نیم از کل سی طاق مزر[عه]ضربدر ضربدرلش دولتآباد برخوار و تمامت طا[حونه ی معی]نهی واقع در حوالی مزرعه ی عطاباد برخوار و تمامت اعیانی وتیمچه ی معینه ی واقعه در حوالی نقارهخانه کهنه ی اصفهان با دو باب دکان متصله ی به آن و یک نصف مشا[ع]از دکان عطاری واقعه در قرب چارسوق بازارگاه بابالدشت
سطر نهم: کل حصص مفصله فوق را با سه ضربدر جمیع ما یت[علق]بها وقف[نمو]دم بر مدرسه ی[مزبو]ره و بر طلبه ی ضربدر ضربدر ضربدر و بر سایر مصارف آتیه و تولیت کل حصص مسطور[ه حص]ص[متع]لق است.
به حقیر محمدتقی دولتآبادی مادامی که در حیوة بوده. غایب به غیبت طویله نباشد و احدی را حسب الشرط در آن دخلی نیست و بعد از فوت یا غایب شدن به غیبت طویله ی فقیر، تولیت مرجوع است به فرزندم میرزا
سطر دهم: ابوالحسن و نظارت مفوض است به حضرت[جلالت؟]دستگاه میرزا[علاءالدین محمد]خلف مغفرت و مرحمت پناه شاه ابوتراب گلستانه و بعد از[او]نظارت مزبورین متعلق است به اولاد ذکور اولاد ذکور اولاد ذکور اولاد ذکور مؤمی الیه ما تعاقبوا و تناسلوا به شرط صلاح ظاهر و عدم تظاهر به فسق؛ و تقدم بطن اعلی بر بطن اسفل شرط
سطر یازدهم: نیست و اگر اولاد ذکور فرزندم میرزا ابوالحسن در ک[ل منق]رض شود[تولی]ت متعلق است به سیادت پناه علاءالدین محمد اولاد ذکور[او و]اولاد ذکور اولاد ذکور مشار[الیه نسل]اندر نسل به شرط مسطور فوق و نظارت برطرف اوست اگر اولاد ذکور سیادت پناه مؤمی الیه نیز بالکلیه منقرض شوند یا شرایط مذکور در ایشان موجود نباشد، تولیت مفوض است به عالم صالح
سطر دوازدهم: شیعی اثنیعشر هر عصر و نظارت بر طرف و شرط مبین در عقد ضربدر ضربدر ضربدر نموده شد[ضربدر ضربدر ضربدر]و اصل و منافع و وجه اجاره ی حصص موقوفه ی[فو]ق شود در ایام تولیت فقیر محمدتقی هر سه ساله از کل عشر خود را تصرف نموده و به مصارفی که مصلحت داند.
ضربدر ضربدر ضربدر[تع]لق به غیر داشته باشد و هفت عشر باقی را بعد از وضع حقوق دیوانی ومؤنت زراعت و تنقیه و تعمیر قنوات و جداول و عمارات حصص موقوفه و تعمیر و مرمت مدرسه و عمارات و مساجد و مواجب
سطرسیزدهم: خادمی که در تمامی سال در مدرسه و مساجد خدمت و فراشی و چراغچیگری و ضربدر ضربدر ضربدر نماید و قیمت دلو و ریسمان و بو[ریا]و سایر ضروریات، و حقالارتزاق مؤذنی که تمامت سال را در آنجا به ادای اذان قیام نماید فیمابین طلبه ی سکنه ی مدرسه ضربدر ضربدر ضربدر خواهد قسمت کند.
و بعد از آنکه تولیت به فرزندم میرزاابوالحسن و نظارت به سیادت پناه میرزاعلاءالدین محمد و اولاد ذکور ایشان به تفصیل فوق متعلق شود یک خمس از کل حاصل را متولی به علت حق التولیه.
در متن وقفنامه این نکات درخور توجه است: به وجود یک بازارگاه در حوالی کاروانسرای مهیار اشاره شده است. این بنا دارای دو دوره ی ساختمانی است.
دوره اول آن یا به عبارت دیگر زمان ایجاد آن به ابتدای دوره ی صفوی - شاه اسماعیل اول - منتسب است و دوره ی دوم در پی تعمیرات اساسی در آن با تزیینات زیبای کاشیکاری، آجرکاری و گچبری آراسته شده و از این لحاظ یکی از کاروانسراهای استثنایی محسوب میشود.
روستای مهیار در فاصله ی پنجاه کیلومتری جنوب اصفهان بر سر راه باستانی اصفهان به شیراز - جی به تخت جمشید -
قرار داد. با توجه به رونق تجارت در دوره ی صفوی و پر رفت و آمد بودن این مسیر مهم تجاری، کاروانسرا و روستای مجاور آن، مهیار، از آبادانی خاصی برخوردار بودهاند. شاردن که هنگام سفر از اصفهان به شیراز از این روستا گذشته در این مورد چنین نوشته است:
فاصله اش از اصفهان نه فرسنگ و نخستین منزل میباشد... مهیار، دیه نسبتا بزرگی است که قریب سیصد خانه دارد، میان دو کوه قرار گرفته و موقع طبیعی آن چنان است که اگر مردم بخواهند.
راه ورود و خروج به آن جا را ببندند آسان میتوانند. این موقعیت خوب به من اجاره میدهد قول بعضی از مردم را باور کنم که میگویند ششصد سال پیش، این آبادی شهری بزرگ بوده است. در مدخل این دهکده کاروانسرایی قدیمی است که از بس کهنه و درهم شکسته شده در حال حاضر قابل سکونت نیست.
بعضی از اهالی منازل خود را در برابر گرفتن مبلغی پول در اختیار مسافران پولدار و با شخصیت قرار میدهند (9)
توضیح اینکه آنچه شاردن بیان کرده توصیف کاروانسرای زمان شاه اسماعیل اول و قبل از انجام تعمیرات اساسی دوره ی بعدی است .
زیرا پس از مرمت و تعمیر این بنا درزمان شاه سلیمان، ساختمان یاد شده به یکی از کاروانسراهای کامل ایران تبدیل گردید زیرا افزون بر تزیینات پرکار و زیبا، بازاری نیز در بخش جنوبی آن ساخته شد. علاوه بر مغازههای متعدد، یک قهوهخانه، نانوایی و مسجد - نمازخانه - نیز در این بازار وجود دارد.
در متن حاضر به وجود یک بازارگاه در حوالی این کاروانسرا اشاره شده ولی در حال حاضر هیچ اثری از چنین بازاری در این روستا وجود ندارد.
همانطور که ذکر شد کاروانسرا خود به یک بازار مجهز است ولی از کلمه ی «حوالی»، بازاری که جزء و یا مجاور کاروانسرا بوده مستفاد نم یشود بلکه به محل دیگری که احتمالا در این روستا وجود داشته دلالت مینماید.
در هر صورت هم اکنون مدارکی که در این زمینه رهنمون شود وجود ندارد. در صورتی که منظور واقف، بازار محلق شده به کاروانسرا بوده باشد که به احتمال قریب به یقین چنین است، شش دانگ بازار الحاقی به کاروانسرا وقف مدرسه ی خالصیه بوده است (نقشه ی 1)(10)
نکته ی دیگر اشاره به وجود یک بازار در مکانی به نام بابالدشت است. بابالدشت نام دیگر دردشت است که یکی از محلات اولیه ی اصفهان به حساب میآید و دروازه ی آن یکی از دو دروازه ی شمالی شهر بوده است(11)
این محله در دوره ی دیلمی در پی شکلگیری شهر اصفهان، از اجتماع دو روستای یوان و چومولان (سنبلان) به وجود آمده است (12)
شاردن در سفرنامه ی خود به این محله و دروازه ی آن که رو به باختر و شمال باز میشد اشاره کرده و بخشهای مختلف محله، کوچهها، گذرها و بناهای شاخص آن را توصیف و تشریح کرده است (13)
متأسفانه هیچ کدام از دروازههای اصفهان هم اکنون وجود ندارد و صرفا بر اساس متون و پارهای از مستندات و انجام پژوهشهایی در این زمینه، محل آنها روی نقشه مشخص شده است؛ مانند نقشه ی 2 که توسط مهندسان مشاور ابرکوه در سال 1355 تهیه شده مشخص شده است ((14)
از جمله قسمتهای این محله که هماکنون از میان رفته بازار بابالدشت است. این بازار ادامه ی بازار طویلی است که از مسجد جامع (میدان کهنه) شروع و به دروازه ی دردشت یا بابالدشت ختم میشد و در حال حاضر فقط بخش اندکی از آن بر جا مانده است.
طبق متن وقفنامه، چند دکان در چهارسوق بازار بابالدشت وقف مدرسه ی خالصیه بوده است. هر چند این چهار سوق نیز همانند بخشهای دیگربازار یاد شده به مرو تخریب شده ولی حیات و هویت خود را همچنان به صورت یک چهارراه در کالبد شهر حفظ کرده است (نقشه ی 3).
یکی دیگر از نکات درخور توجه، رقبات وقف شده در حوالی نقارهخانه ی کهنه ی اصفهان است. شاردن در توصیف محلات اصفهان محل این نقارهخانه را در محدوده ی میدان کهنه و مجاور قیصریه ذکر نموده می نویسد:
. چنانچه پیش از این آوردهام هنگام غروب آفتاب، همچنین به وقت دمیدن خورشید در آن نقاره م ینواختند و اکنون در نقارهخانه ی میدان شاه م ینوازند (15)
نقاره خانه و قیصریه طبق توصیف شاردن در ضلع شمال شرقی میدان قرار داشتهاند. در همین خصوص خانم گلمبک نیز این دو مکان را در طی یکی از پژوهشهای خود روی نقشه مشخص نموده است (نقشه ی 4)(16)
در دوره ی صفوی با تغییر پایتخت از قزوین به اصفهان در سال 1006 ه ق، این شهر بر اساس یک طرح شهرسازی جامع، رو به جانب جنوب توسعه داده شد. در همین راستا مرکزیت شهر با احداث میدان نقش جهان و ابنیه ی پیرامن آن شامل مجموعه ی بزرگ دولتخانه، مسجد جامع عباسی، قیصریه، عمارت عالیقاپو و مسجد شیخ لطفالله،
بازارهای متعدد، مساجد، مدارس، حمامها، کاروانسراها، سراها و تیمچهها، از میدان کهنه که قبل از این مرکز و هسته ی اصلی شهر اصفهان بود به این میدان زیبا و با شکوه تغییر داده شد. در این میان شبکه ی بازارها ارتباط بین دو میدان یا دو بخش قدیم و جدید شهر اصفهان را بر عهده داشتند.
نگارنده بر این عقیده است که شاهعباس در زمینه ی ایجاد میدان نقش جهان تا حد زیادی تحت تأثیر ویژگیهای میدان کهنه قرار گرفته و این به خوبی از الگوبرداری او در برپایی بناهای مشابه با نمونههای میدان کهنه در میدان جدید مشخص شود.
برای مثال میتوان از برپایی مسجد جامع عباسی به عنوان نشانه ی قدرت مذهبی صفویه به تقلید از مسجد جامع عتبق وایجاد قیصریه و نقارهخانه در ضلع شمالی میدان نقش جهان به تقلید از نمونههای قبلی اشاره کرد.
از نظر معماری بر اساس تحقیقات نگارنده از معمرینی که ساختمان مخروبه ی مدرسه ی خالصیه را به یاد دارند، این بنا دارای نقشه ی چهارایوانی و به صورت دو طبقه به دور یک حیاط چهارگوش ساخته شده بود و متن وقفنامه بر آن اذعان دارد.
ضمنا مصالح اصلی و ساختاری این مدرسه از جنس خشت بوده است. طبق متن وقفنامه سه فضای این مدرسه که این فضاها با چند بخش دیگر مدرسه دارای جنبه ی عمومی بودهاند. (سطر 2 و 3 وقفنامه)
نمازخانه یا مسجد در هر مدرسه به عنوان یکی از ارکان آن به حساب میآمد که در طراحی این دسته از ابنیه ی مذهبی مورد توجه قرار میگرفت .
و چه از نظر کالبدی و ساختاری با طراحی آنها روی محور اصلی معمولا به شکل ایوان در جانب قبله و نیز بزرگتر ساختن ابعاد و اندازهها، در مقایسه با سایر فضاهای مدرسه و چه از نظر بصری با شاخص نمودن نما، ایجاد محراب و به کارگیری عناصر تزیینی معماری مورد تأکید قرار میگرفت؛.
اما این فضاها در غالب موارد فاقد جنبه ی همگانی و عمومی بود و به ساکنان مدرسه اختصاص داشت. از طرفی هم بر اساس نیاز به وجود آرامش در اینگونه محیطهای آموزشی و ترتیبی و هم بر اساس شرایط و قف نامه جنبه ی عمومیت و کارکردهای اجتماعی از مدارس سلب شد،
مگر در پارهای از مدارس که دارای دو کارکرد عبادی و آموزشی بودند که اصطلاحا به آنها مسجد -مدرسه یا مدرسه - مسجد گفته میشود.
با توجه به اینکه در مدرسه ی خالصیه شاهد اختصاص سه فضا به عنوان مسجد هستیم و عملا در شرایط وقفنامه به عموم مسلمین اجازه ی استفاده از این فضاها و حوضها و چاههای آب موجود در ساختمان داده شده لذا این بنا را از نوع مسجد - مدرسه باید تلقی نمود .
و همچنین علاوه بر کارکرد اصلی - کارکرد تربیتی آموزشی - جنبههای مذهبی و اجتماعی را نیز به کارکرد اصلی اضافه کرد (17)
پی نوشت :
1-در خصوص اهداف صفویان از برپایی مدارس و همچنین ویژگیهای اداری و معماری آنها رک: جاوری، محسن، «مدارس دوره ی صفوی»، رواق، س 1378، 1، ش 3، صص 68 - 55.
2-محله ی جماله در فاصله پانصد متری جنوب غربی مسجد جامع اصفهان و شمال خیابان عبدالرزاق واقع شده و قدمت آن به قبل از دوره ی صفوی میرسد. این محله زیر مجموعه ی محله ی بزرگ و کهن دردشت است که خود از محلات اولیه و اصلی اصفهان میباشد. جهت اطلاع بیشتر در این خصوص نک: اداره ی کل مسکن و شهرسازی استان اصفهان، طرح بهسازی محله ی جماله ی اصفهان، وزارت مسکن و شهرسازی، مهر 1372.
3-الموسویالجزایری، سید نعمتالله،الانوار النعمانیه، الجزء الرابع، تبریز، ناشر الحاج سیدهادی بنیهاشمی، بیتا، صص 313 - 312.
4-صدر هاشمی، محمد، «مدرسه ی میرزا تقی»، هفته نامه ی سرنوشت، چاپ اصفهان، س 1، ش 1322، 22.
5-هر چند این کتیبه قبلا معرفی شده ولی به دلیل دسترس نبودن و نایابی منبع محل درج آن (هفته نامه ی سرنوشت، چاپ اصفهان، 1322 ه ش، ش 21 و 22)، که به تعداد محدود و در سطح این استان منتشر میشده، در این مقاله عرضه میشود.
6-جای نام سلطان به دلیلی که برنگارنده روشن نیست خالی گذاشته شده و در واقع به هیچ عنوان قلم نخورده و این در حالی است که مرحوم صدر هاشمی به اشتباه بر این تصور بوده که نام و القاب شاه عمدا تراشیده شده است! رک. همان، ش 22.
7-در این کتیبه ارقام ماده تاریخ بنا عینا زیر کلمات مورد نظر نبشته شده که جمعا رقم 1071 را نشان میدهد. کتیبه ی یاد شده متأسفانه شکسته و از وسط به دو نیم شده و در حال حاضر در انبار مدرسه ی نوساز خالصیه نگهداری میشود. ضمنا به دلیل عدم امکان جابهجایی، تهیه ی عکس مناسب از آن میسر نگردید.
8-برای تحریر مفاد وقفنامه از این شیوه ی کتیبهنگاری استفاده شده است:
ضربدر ضربدر ضربدر برای قسمتهایی که به عمد تراشیده یا محو شدهاند؛
.... برای قسمتهای ناخوانا و افتادگی؛
[ ] برای حدس حروف و کلمات به طور مطمئن؛
[؟] برای حدس حروف یا کلمات به طور غیر مطمئن؛
() برای هر گونه توضیح اضافی.
در این خصوص رک:
Ludvilic Kalus lnscriptions Arabes des lles de Bahrain Contribution a Lihistoine de Bahrain entre Le XLe et XVlle Slecles Paris. 1990.p.15.
9-شاردن، ژان، سفرنامه ی شاردن، ج 4، ترجمه ی اقبال یغمایی، تهران، توس، 1374، ص 1362.
10-شایان ذکر است کاروانسرای زیبا و منحصر بفرد مهیار نیز با تسخیر جادهها توسط انواع خودروها و پیچیده شدن طومار کاروانرویی به سرنوشت سایر بناهای مشابه و بدون عمل کردش یعنی متروکه شدن دچار شد و چنانچه رسیدگی درخور توجه ی بدان نشود، به زودی به یک ویرانه بدل خواهد شد
11-دروازه ی دیگر که رو به شمال باز میشد دروازه ی طوقچی نام داشته است.
12-سنبلان چومولان یا چلمان در اوایل قرن حاضر به سنبلستان تغییر داده شده و هم اکنون با این نام شناخته میشود. بنا به نظر خانم گلمبک، هسته ی اصلی شهر اصفهان در قرون اولیه ی اسلامی از اجتماع چند روستای مجاور همدیگر (حدود پانزده روستا) به نامه ای یوان، سنبلان، خوشینان، فرسان، کراآن، باتیرکان، نزواسکان، اشکهان، یهودیه، خورجان، فلفلان و...، به وجود آمده و محله ی دردشت به عنوان یکی از محلههای اولیه ی اصفهان از این لحاظ سابقهای کهن دارد. در این خصوص نک: گلمبک، لیزا، «الگوهای شهری اصفهان پیش از صفویه»، ترجمه ی محمد نفیسی، معماری و شهرسازی، ش 42 و 43، دوره ی هفتم، خرداد 1377، صص 18 - 8.
13-شاردن، همان، ص 1398.
14-از اوایل قرن حاضر به این سو با توسعه ی شهر اصفهان بسیاری از قسمتهای بافت تاریخی در اثر بیتوجه ی و فقدان دید علمی و تخصصی در این خصوص، تخریب و با احداث خیابانهایی که از میان بخشهای تاریخی میگذشت عملا موجب بریدگی بافتهای تاریخی و قطع ارتباط منطقی میان کوچهها، گذرها، بازارچهها، میادین ومحلات دیگر گردید، تضعیف شد. در همین خصوص اقدامات مشابه در سایر شهرهای کهن به دلیل درهم ریختن و ایجاد بینظمی در بخشهای تاریخی به تدریج مقدمات تغییر چهره ی این شهرها و بر هم زدن نظام محلهها را پدید آورد به نحوی که به طور مثال از محلات قدیمی چیزی جز نام آنها باقی نماند. برای نمونه در اصفهان احداث خیابان ابنسینا در سال 1355 یکی از این دست اقدامات است که بافت محله ی دردشت را دچار تغییرات عمده نمود؛ خیابان یاد شده با بریدن این محله موجب قطع ارتباط بخشهای مختلف آن شد و به تدریج وضعیت ناهمگون فعلی را به دنبال آورد. شایان ذکر است این دیدگاه نادرست که مدرنیسم در شهرسازی را در امحا و تخریب بافتهای تاریخی میبیند متأسفانه همچنان جریان دارد و تا کنون لطمات جبرانناپذیری بر کالبد شهرهای تاریخی وارد آورده است. مثلا در شهر اصفهان اخیرا با تخریب یک کاروانسرای قاجاری در ابتدای چهارباغ صفوی و محدودهای که قبلا در دوره ی صفوی دروازه دولت نامیده میشد یک ساختمان تجاری عظیم به ارتفاع پنجاه متر به نام ارگ جهاننما برپا کردهاند که با شرافت تاریخی اصفهان کاملا منافات دارد و به دلیل قرار گرفتن در محدوده ی تاریخی شهر به منظر بناهای تاریخی خدشه رسانده است و از این لحاظ مانند روییدن شاخ کرگدن بر پیشانی آهوست. امید است به زودی سیاستگذاریها و برنامهریزیهای شهری در زمینه ی مسایل تاریخی با پشتوانه ی علمی و تخصصی مورد لحاظ قرار گیرد.@.
15-شاردن، همان، ص 1503.
16-گلمبک، همان، ص 14.
17-نگارنده در پایان از کمکهای فکری سرکار خانم دکتر هایده لاله و آقای عمادالدین شیخالحکمایی کمال تشکر را دارد. در ضمن از مساعدت آقای مجتبی ایمانیه و آقای فرشید ابراهیم پور که در زمینه ی دسترسی به منبع نایاب هفتهنامه ی سرنوشت این جانب را یاری دادهاند قدردانی مینماید.
میراث جاویدان
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}