امام خمینی (ره) و رعایت قانون و سلسله مراتب (2)
من دخالتی نمیکنم
آیت الله هاشمی رفسنجانی:
در اوایل سال 67 یعنی اوایل کار شورای بازنگری قانون اساسی، آیت الله مشکینی که رییس این شورا بودند سؤالی از امام درباره متمم قانون اساسی پرسیدند. امام در جواب ایشان نوشتند: «پس از عرض سلام خواسته بودید نظرم را در مورد متمم قانون اساسی بیان کنم. هرگونه آقایان صلاح دانستند عمل کنند من دخالتی نمیکنم فقط در مورد رهبری، ما که نمیتوانیم نظام اسلامیمان را بدون سرپرست رها کنیم. باید فردی را انتخاب کنیم که از حیثیت اسلامیمان در جهان سیاست و نیرنگ دفاع کند. من از ابتدا معتقد بودم و اصرار داشتم که شرط مرجعیت لازم نیست، مجتهد عادل مورد تأیید خبرگان محترم سراسر کشور کفایت میکند، اما مردم به خبرگان رأی دادند تا مجتهد عادلی را برای رهبر حکومتشان تعیین کند. وقتی آنها هم فردی را تعیین کردند تا رهبری را به عهده بگیرد، قهراً او مورد قبول مردم است. در این صورت او ولی منتخب مردم میشود و حکمش نافذ است. در اصل قانون اساسی من این را میگفتم ولی دوستان در شرط مرجعیت پافشاری کردند. من هم قبول کردم. من در آن هنگام میدانستم که این در آینده نه چندان دور قابل پیاده شدن نیست». (1)بروید با هم تفاهم کنید
شهید محمدعلی رجایی:
در قضیه اختلاف بر سر تعیین بعضی از وزراء [که بین شهید رجایی نخست وزیر با بنیصدر رئیس جمهور وقت، اختلاف بود] برادرانمان آقایان موسوی اردبیلی و مهدوی کنی اطلاع دادند که خدمت امام رفتهاند و درباره وزرایی که من انتخاب کردم خدمت امام گفتهام. امام فرمودهاند: من دخالت نمیکنم بروید با هم بنشینید و به تفاهم برسید. (2)هیچ واکنشی نشان ندادند
حجت الاسلام رحیمیان:
در یکی از شهرهای معروف مطرح بود که قرار است فلان کس فرماندار شهر شود. یکی از چهرههای سرشناس آن شهر که با حضرت امام علاقه و ارتباط دیرینه داشت پیغام مؤکد و درخواست مصرانه داشت که به دلیل فلان نقص - که البته نقص نبود - از انتصاب آن شخص به فرمانداری شهر ممانعت فرمایند. مطلب با همان تأکید به عرض حضرتشان رسید ولی امام انگار که اصلاً سخنی در این رابطه نشنیدهاند، هیچگونه واکنشی نشان ندادند و با سکوت محض پاسخ مورد نظرشان که عدم دخالت در امور دولت بود را ادا کردند. (3)ناو آمریکایی را هدف قرار میدادم
حجت الاسلام و المسلمین آشتیانی:
یک روز حاج احمد آقا نقل میکردند، امام فرمودهاند: «اگر من بودم با ورود اولین ناو آمریکایی به خلیج فارس آن را هدف قرار میدادم». با این نظر قاطع امام، مسؤولیت سران کشور بسیار سنگین شده بود و در عین حالی که عنوان میداشت نظر امام باید تأمین شود، به هر حال به این موضوع اعتقاد داشتند و به منظور بررسی بیشتر در مورد تبعات این برخورد نزد امام رفتند، امام فرمودند: اگرچه من گفتم اگر من بودم ناو آمریکایی را هدف قرار میدادم، لیکن شما سران کشور بحث بیشتری کنید و پس از مشورت با کارشناسان نظامی تصمیم آخری را که مصلحت نظام و مسلمانان در آن باشد، اتخاذ کنید. (4)چرا به اینجا فرستادهاند؟
حجت الاسلام رحیمیان:
امام در حفظ نظم طولی و رعایت سلسله مراتب در سایر امور بویژه در زمینهی مسایل اداری مقید بودند و اگر کاری خارج از دایرهی نظم و رعایت سلسله مراتب به ایشان مراجعه میشد، صریحاً میفرمودند: «این کار به من مربوط نیست، چرا به اینجا فرستادهاند؟» البته در مواردی خاص که اطلاع پیدا میکردند اداره یا مسؤولی وظیفهی محوله خود را انجام نداده یا مرتکب خلافی شده است به حسب مورد برخورد متناسب میکردند. حتی در مواردی بطور مستقیم دخالت میکردند مانند آنچه که در برخی از مسایل قضایی انجام میدادند. (5)جای دیگری خدمت کنند
مهندس میرحسین موسوی:
دخالتهای امام در کار دولت همیشه در موارد استراتژیک بود. یکبار اختلافی بین وزرا در دولت پیش آمد، امام فقط فرمودند آنهایی که نمیتوانند با هم بسازند جای دیگری خدمت کنند. (6)از آقای هاشمی سؤال کنند
حجت الاسلام و المسلمین رحیمیان:
امام سعی داشتند همیشه کار از طریق مسؤولین انجام شود و جایگاه و شأن آنها را مورد نظر داشتند و اگر احیاناً درخواست یا شکایتی از فرد یا ادارهای به محضرشان میرسید و تصمیم به پیگیری میگرفتند از طریق بالاترین مقام مربوطه اقدام میکردند. و در حالی که حکم کلی را بیان میکردند تشخیص و مصداقها و موضوعها را به عهده مسؤول مربوطه میگذاشتند از جمله وقتی آقای هاشمی رفسنجانی براساس حکم امام جانشینی فرماندهی کل قوا را برعهده داشتند، بعضی از دانشجویان و طلاب از چگونگی رفتنشان به جبهه و جمع بین درس و جبهه و تعیین اولویت هر یک از امام سؤال میکردند، سؤال را که به عرض ایشان رساندم، فرمودند: بگویید از آقای هاشمی سؤال کنند. (7)این مسأله مربوط به آقای هاشمی و خامنهای است
آقای عیسی جعفری:
همزمان با ورود هیأت شوروی به ایران یکبار ستاد نماز جمعه با جماران تماس گرفتند که آیا باز هم شعار «مرگ بر شوروی» گفته شود یا نه؟ من هم رفتم خدمت امام و گفتم: از ستاد نماز جمعه چنین سؤالی شده است. امام فرمودند:این شعار را بدهند، ولی کمتر.
من در آن موقع داشتم از اتاق خارج میشدم که امام دوباره صدایم کردند و گفتند:
این حرفی را که من زدم نادیده بگیر و به ستاد نماز جمعه بگو این مسأله مربوط به آقای هاشمی و خامنهای میشود. (8)
به من چه ربطی دارد؟
حجت الاسلام و المسلمین رحیمیان:
فردی از رهبران یکی از گروهکهای سیاسی طی تلگرافی به امام درخواست آزادی چند نفر از همفکرانش را که به دلیلی دستگیر شده بودند، کرد. متن آن تلگراف که به عرض امام رسید، فرمودند: به من چه ربطی دارد، مگر من آنها را دستگیر کردهام!؟ (9)این مربوط به دولت است
حجت الاسلام رحیمیان:
یکی از مسؤولان عقیدتی - سیاسی در یکی از نهادها نامهای به امام فرستاده بود در مورد تأسیس یک صندوق قرضالحسنه. او ضمن برشمردن مزایای آن از امام درخواست کمک کرده بود، امام فرمودند: «چرا اینجا فرستادهاند؟ این مربوط به دولت است». (10)بیخود اینجا فرستادهاند
حجت الاسلام و المسلمین رحیمیان:
نامهای از دادگاه کیفری یک، یکی از شهرهای آذربایجان خدمت امام فرستاده شده بود که به دلیل نقص در پرونده تقاضا کرده بود که حکم اعدام را لغو فرمایند! فرمودند! شما در جریان این نامه هستید؟ عرض کردم: بله. فرمودند: «این را باید به دیوان عالی کشور بفرستید» و با لحنی تند ادامه دادند: «بیخود اینجا فرستادهاند، من نمیدانم اینها کی هستند؟». (11)از آقای نخست وزیر سؤال کنید
حجت الاسلام و المسلمین رحیمیان:
در مورد وجوهات شرعیهای که از مقلدان حضرت امام در خارج از کشور و به صورت ارز واصل میشد و گاهی لازم میآمد که تبدیل به ریال شود، امر دایر بود بین آنکه به بانک مرکزی فروخته شود و نرخ دولتی آن دریافت شود (و در نتیجه ما به التفاوت قیمت دولتی و نرخ آزاد از مستحقین مربوطه تفویت شود) یا آنکه به صورت آزاد به فروشی رسد و کل آن در موارد مقررهی شرعیه صرف شود. طبیعی بود که مثلاً اگر صد دلار صدقه یا زکات فطریه باید به فقیر داده شود، لازم بود که عین آن یا قیمت واقعی آن به فقیر پرداخت شود. با این حال امام فرمودند: «از آقای موسوی نخست وزیر وقت سؤال کنید در صورتی که از نظر دولت اشکال نداشته باشد، ارزها به صورت آزاد فروخته شود». (12)رساله را ببینید
حجت الاسلام رحیمیان:
امام با روش خود به ما میآموختند که باید سلسله مراتب و نظم در کار حفظ شود از جمله وقتی از ایشان سؤال شد که اگر کسی قضای روزه به عهده دارد و وقت موسع است آیا میتواند روزه استیجاری بگیرد؟ فرمودند: رساله را ببینید. از قول سؤال کننده به عرض رسید در رساله نیست، فرمودند: از دفتر استفتاء سؤال شود. (13)به توضیح المسائل رجوع کنید
حجت الاسلام و المسلمین رحیمیان:
یک روز همراه امام پس از خاتمه درس از مسجد شیخ انصاری در نجف به طرف منزل ایشان میرفتیم. یک مسئله شرعی هم در ذهنم بود که با استفاده از فرصت سؤال کردم، امام فرمودند: به توضیح المسائل رجوع کنید. از این برخورد ایشان جا خوردم ولی با مقداری تأمل متوجه شدم که امام ضمن راهنمایی در مورد مسأله درس بزرگی را به من آموختهاند. (14)با او طبق مقررات رفتار کنید
سپهبد شهید علی صیاد شیرازی:
وقتی نامه از نیروی زمینی آمد که شما در غرب مسؤولیتی ندارید، من در پاسخ گفتم مرا شورای عالی دفاع فرستاده و به دستور آنها به تهران بر میگردم نه دستور بنیصدر و تا دستور ندادهاند همین جا هستم و متوجه نبودم که در این پاسخ از نظر نظامی نوعی تمرد نهفته است. بنیصدر هم این جواب مرا خدمت امام برده بود و امام که مرا نمیشناختند به بنیصدر گفته بودند: «طبق مقررات با او رفتار کنید» و لذا وقتی ائمه محترم جمعه از جمله شهدای محراب خدمت امام رفته بودند و به ایشان عرض کرده بودند که فلانی فرد زحمتکشی است و بنیصدر او را از کار برکنار کرده و درجهاش را هم از او گرفته است با اینکه این افراد نزد امام چهرههای شناخته شده و والایی بودند امام با قاطعیت به آنها فرمودند: فلانی تمرد کرده است. البته این به معنای آن نبود که امام حرفهای آنان را نپذیرفتهاند، اما امام به تقید و اطاعت از قانون معتقد بودند. (15)در جلسه مطالبتان را بگویید
سپهبد شهید علی صید شیرازی:
وقتی بنیصدر مرا از مسؤولیت فرماندهی قرارگاه غرب برکنار کرد و این مسؤولیت حساس را به سرهنگ عطاریان واگذار کرد (16). بعضی از علما و ائمهی محترم جمعه مانند شهدای بزرگوار مدنی، دستغیب، اشرفی اصفهانی، صدوقی و آیت الله طاهری اصفهانی متفقاً خدمت امام رفته و نسبت به اینکار بنیصدر اعتراض کرده بودند. تا اینکه در نهایت توسط جناب حجت الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی، وقت ملاقاتی برای توضیح کامل مسایل با امام گرفته شد. مرتبهی اولی بود که من خدمت امام مشرف میشدم. وقتی با لباس چریکی و با عصا چون مصدوم شده بودم، خدمت امام رسیدم تا نشستم امام به من اظهار محبت نموده و به من فرمودند: پای شما چه شده؟ جریان مصدوم شدن خود را خدمت امام توضیح دادم و طی هفده دقیقهای که در محضر امام بودم، کل مسایل کردستان را از آغاز تا آن موقع خدمت ایشان عرض کردم. امام فرمودند: همانطور که میدانید نمایندهی من در ارتش آقای بنیصدر هستند. ایشان چند لحظه دیگر اینجا میآید، شما هم اینجا باشید و در جلسه مطالبتان را بیان کنید. من عرض کردم ما هرچه اشکال داریم از ایشان است که نه مشاورین درستی دارد نه فکر نظامی دارد. امام فرمودند: شما بروید من خودم تذکر میدهم. سه روز بعد برای من نامهای آمد که شما در جلسهی شورای عالی دفاع شرکت کنید و معلوم شد که امام دستور رسیدگی به مسایل مرا داده بودند. (17)اختیار عجیبی به بنیصدر دادند
سپهبد شهید علی صیاد شیرازی:
بعد از اینکه به واسطهی سعایت اطرافیان بنیصدر، او حکمی صادر کرد که فرماندهی منطقهی کردستان که شدیداً ضد انقلاب در آنجا توطئه میکرد، از من سلب شد و دو درجه هم از من گرفتند چون من فرمان او را به دلیل حساسیت منطقه اجرا نکرده بودم و از مسؤولیت کنار نرفته بودم شورای عالی دفاع مرا به جلسهای دعوت کرد که بنیصدر در آن حضور نداشت. دبیر شورای حضرت آیت الله خامنهای بود که من در آنجا طرحی برای ادامهی عملیات در کردستان به شورا ارائه کردم. پس از جلسه، شورا نامهای برای من فرستاد که هم مرا مجدداً به فرماندهی منطقه منصوب کرد و هم تصویب کرد که دو درجه را که از من گرفته بودند به من بدهند و هم طرحم را برای اجرا تصویب کرده بودند. بعد از اینکه بنیصدر از مصوبات جلسهی شورای عالی دفاع مطلع شد، به محضر امام رفت و گفت که اینها در غیاب من توطئه کردهاند و تأکید کرده بود که یا جای این شخص است یا جای من و امام هم طی حکمی که صادر کردند، اختیار عجیبی با توجه به مسؤلیت بنیصدر در جنگ و موقعیت زمانی که در آن قرار داشتیم به ایشان دادند که طی آن رییس جمهور میتوانست مصوبات شورای عالی دفاع را در صورتی که نخواهد، اجرا نکند. این پشتیبانی امام از بنیصدر خیلی از نیروهای حزباللهی را دچار حیرت کرد ولی بعداً مشخص شد که ایشان بنیصدر را به اوج رسانیدند که اگر بعد از آن بخواهد خلاف بکند چنان به زمین بخورد که دیگر بلند نشود و دیدیم که چگونه یازده میلیون رأی را از دست داد و امام ایشان را عزل کردند. (18)شما باید با آیت الله قاضی کار کنید
حجت الاسلام و المسلمین سید حسین موسوی تبریزی:
اوایل انقلاب، «حزب خلق مسلمانیها» (19) سعی میکردند در تبریز بین دو چهرهی نورانی انقلاب، آیت الله قاضی (20) و مدنی اختلاف بیندازند. آیت الله مدنی تصور میکرد میتواند طرفداران خلق مسلمان را جذب کند، در حالی که آنها قصد داشتند با شکستن آیت الله قاضی، آیت الله مدنی را از بین ببرند. ولی آیت الله مدنی زیر بار این تحلیل نمیرفت یک روز بدون اینکه ایشان متوجه شوند، با هم خدمت امام رفتیم. وقتی امام از جریان اطلاع پیدا کردند، به ایشان فرمودند: «شما باید با آیت الله قاضی کار کنید و فکر نکنید آنها با انقلاب، سازش داشته باشند. آنها طرف شما نخواهند آمد. الحمدلله آقای مدنی با آن اطاعت خاصی که از امام داشت، با آقای قاضی کار کرد و این توطئهی دشمن را در روز اول شکستند. یک بار بعد از این جریان، با آیت الله قاضی خدمت امام رسیدیم. روز دوم ماه رمضان بود، من به امام گفتم: «همانطور که حضرت عالی فرمودید، آقای قاضی باید همیشه در کنار آقای مدنی باشند.» امام باز سفارش به وحدت بین این دو نفر کردند و بعد از بلند شدن، رو به من کردند و گفتند: «شما همین راه را که پیش گرفتهاید، راه بسیار خوبی است. مادامی که این دو تا با هم باشند، آنها نمیتوانند کاری کنند.» (21)پینوشتها:
1. همان، ص 298.
2. همان، ص 299.
3. همان.
4. همان، ص 299-300.
5. همان، ص 300.
6. همان.
7. همان، ص 300-301.
8. همان، ص 301.
9. همان.
10. همان، ص 301-302.
11. همان، ص 302.
12. همان.
13. همان، ص 302-303.
14. همان، ص 303.
15. همان.
16. سرهنگ عطاریان بعدها به دلیل خیانت به نظام جمهوری اسلامی و جاسوسی برای دشمنان به اعدام محکوم شد.
17. همان، ص 303-304.
18. همان، ص 304-305.
19. حزب جمهوری خلق مسلمان وابسته به آیت الله شریعتمداری بود که در تقابل با حزب جمهوری اسلامی تأسیس و بر علیه نظام جمهوری اسلامی فعالیت میکرد.
20. اولین شهید محراب، آیت الله قاضی طباطبایی امام جمعه تبریز بودند.
21. همان، ص 305-306.
سعادتمند، رسول؛ (1390)، درسهایی از امام: نظم و قانونگرایی، قم: انتشارات تسنیم، چاپ دوم
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}