نویسنده: رسول سعادتمند




 

چه طور می‌شود تکلیف حکومت معلوم نباشد؟

آیت الله شهید محلاتی:

امام در درس اصول خود در بحث اجتهاد و تقلید، بحث ولایت فقیه را تشریح می‌کردند که یک مجتهد در زمان غیبت چه اختیاری دارد.
ایشان روی آیات قرآن و روایات و روی اصول و مسائل عقلی می‌فرمودند: «چه طور می‌شود اسلامی که می‌خواهد دنیا را اداره کند و برای راه رفتن و غذا خوردن و... افراد تکلیف معین کرده، آن وقت برای بینش سیاسی، قضاوت و حکومت تکلیف معین نکرده. آیا اصلاً چنین چیزی مقبول است؟» (1)

نقش ولایت فقیه در حکومت اسلامی

من به همه ملت، به همه قوای انتظامی، اطمینان می‌دهم که امر دولت اسلامی، اگر با نظارت فقیه و ولایت فقیه باشد، آسیبی بر این مملکت نخواهد وارد شد. گویندگان و نویسندگان نترسند از حکومت اسلامی، و نترسند از ولایت فقیه. ولایت فقیه آنطور که اسلام مقرر فرموده است و ائمه ما نصب فرموده‌اند به کسی صدمه وارد نمی‌کند؛ دیکتاتوری به وجود نمی‌آورد، کاری که برخلاف مصالح مملکت است انجام نمی‌دهد، کارهایی که بخواهد دولت یا رئیس جمهور یا کسی دیگری برخلاف مسیر ملت و برخلاف مصالح کشور انجام دهد، فقیه کنترل می‌کند، جلوگیری می‌کند.
شما از اسلام نترسید، از فقیه نترسید؛ از ولایت فقیه نترسید. شما هم مسیر همین ملت را طی کنید و با ملت باشید، حساب خودتان را از ملت جدا نکنید؛ ننشینید پیش خودتان طرح بریزید و پیش خودتان برنامه درست کنید. شما باید دنبال ملت باشید. باید هوادار ملت باشید. شما اینقدر اشکال به برنامه‌های اسلامی نکنید. شمایی که از اسلام هستید لکن از اسلام درست اطلاع ندارید، مسلم هستید لکن از احکام اسلام درست مطلع نیستید، شیعه هستید لکن از احکام ائمه (علیهم‌السلام) درست مطلع نیستید؛ اینقدر کارشکنی نکنید. ملت رأی داده است به جمهوری اسلامی، همه باید تبعیت کنید؛ اگر تبعیت نکنید محو خواهید شد. برخلاف مسیر ملت، برخلاف مسیر اسلام، راهی را پیش نگیرید، گمان نکنید که آن طرحی را که اسلام داده است موجب نابودی اسلام می‌شود. این منطق، منطق آدم ناآگاه است.
نگویید ما ولایت فقیه را قبول داریم، لکن با ولایت فقیه اسلام تباه می‌شود! این معنایش تکذیب ائمه است؛ تکذیب اسلام است و شما من حیث لایشعر (2) این حرف را می‌زنید. بیایید دنبال ملت که همه با هم به جمهوری اسلامی رأی داده‌اند و در مقابل آنها یک عده، یک عده بسیار معدود، یک از صد، یک و نیم از صد، با اینکه همه قوای خودشان را جمع کردند رأی خلاف دادند. شما تبعیت بکنید از اکثریت قریب به اتفاق ملت، تبعیت بکنید از اسلام، تبعیت بکنید از قرآن کریم، تبعیت بکنید از پیغمبر اسلام، مخالفت نکنید اینقدر. از مجلس خبرگان کناره‌گیری نکنید. این کناره‌گیری از ملت است؛ کناره‌گیری از اسلام است. کارشکنی نکنید برای مجلس خبرگان، که این برخلاف مسیر ملت است؛ برخلاف مسیر اسلام است. خودتان را پیش ملت مفتضح نکنید. باید از شما کار صحیح انجام بگیرد؛ وقتی ملت شما را برخلاف مسیر خود دانست طرد می‌کند. آگاهانه عمل کنید، آگاهانه حرف بزنید، آگاهانه رأی بدهید، بدون توجه، بدون ادراک، بدون فهم؛ رأی ندهید. (3)

شأن فقیه در حکومت اسلامی

اسلام دین قانون است. پیغمبر هم خلاف قانون نمی‌توانست بکند، نمی‌کرد هم، البته نمی‌توانست هم بکند. خدا به پیغمبر می‌گوید که اگر یک حرف خلاف بزنی، رگ وتینت را قطع می‌کنم (4). حکم قانون است. غیر از قانون الهی کسی حکومت ندارد. برای هیچ کس حکومت نیست، نه فقیه، و نه غیر فقیه، همه تحت قانون عمل می‌کنند. مجری قانون هستند همه، هم فقیه و هم غیر فقیه همه مجری قانون‌اند. فقیه ناظر بر این است که اینها اجرای قانون بکنند؛ خلاف نکنند؛ نه اینکه می‌خواهد خودش یک حکومتی بکند، بلکه می‌خواهد نگذارد این حکومتهایی که اگر چند روز بر آنها بگذرد بر می‌گردند به طاغوتی و دیکتاتوری، می‌خواهد نگذارد بشود. زحمت برای اسلام کشیده شد، خونهای جوانهای شما در راه اسلام رفت، حالا ما دوباره بگذاریم اساسی [را] که اسلام می‌خواهد درست بکند و زمان امیرالمؤمنین بوده و زمان رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده، بگذاریم اینها را برای خاطر چهار تا آدمی که دور هم می‌نشینند و پاهایشان را روی هم می‌اندازند، و عرض می‌کنم چای و قهوه می‌خورند و قلمفرسایی می‌کنند؟ مگر ما می‌توانیم اینها را بگذاریم؟ مگر ما می‌توانیم؟
جائز است برای کسی، برای یک مسلمانی که تمام این خونهایی که ریخته شده هدر بدهد و اسلام را بگذارد کنار؟ به جهت اینکه یک همچو ولایت فقیهی نداریم! خوب، شما نمی‌دانید. شما فقیه را اطلاع بر آن ندارید که می‌گویید ما ولایت فقیه نداریم. اینطور ولایت فقیه از روز اول تا حالا بوده. زمان رسول الله تا حالا بوده. این حرفها چه است که می‌زنند اینها؟ این اشخاص غیرمطلع بر فقه، غیر مطلع بر مجاری امور، این حرفها را می‌زنند اذعان را مشوب می‌کنند. (5)

ولایت فقیه در راستای ولایت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)

قضیه ولایت فقیه یک چیزی نیست که مجلس خبرگان ایجاد کرده باشد. ولایت فقیه یک چیزی است که خدای تبارک و تعالی درست کرده است. همان ولایت رسول الله هست. و اینها از ولایت رسول الله هم می‌ترسند! شما بدانید که اگر امام زمان سلام الله علیه حالا بیاید، باز این قلمها مخالف‌اند با او. و آنها هم بدانند که قلمهای آنها نمی‌تواند مسیر ملت ما را منحرف کند. آنها باید بفهمند اینکه ملت ما بیدار شده است، و مسائلی که شما طرح می‌کنید ملت می‌فهمد، متوجه می‌شود، دست و پا نزنید! خودتان را به ملت ملحق کنید. بیایید در آغوش ملت. قلمهای شما از تفنگهای آن دمکراتها به اسلام بیشتر ضرر دارد. نطقهای شما به اسلام ضررش بیشتر از آن توپهایی است که آنها به جوانان ما می‌بندند و تفنگهایی که آنها می‌بندند؛ ضررش به اسلام بیشتر است، برای اینکه آنجا دشمن معلوم است، و شما به صورتهای مخفی به میدان می‌آیید. قلمهای شما از سرنیزه‌های رضاخان بدتر است برای اسلام! و شما مضرتر هستید از رضاشاه و محمدرضا برای اسلام، برای اینکه آنها معلوم بود مخالف هستند و مردم می‌شناختند آنها را، مخالفت می‌کردند با آنها، مقاومت می‌کردند؛ شما در پوشش اسلام، در پوشش طرفداری از خلق مسلمان، برخلاف اسلام دارید عمل می‌کنید. (6)

تبعیت ولی فقیه از قانون

شما از ولایت فقیه نترسید، فقیه نمی‌خواهد به مردم زورگویی کند. اگر یک فقیهی بخواهد زورگویی کند، این فقیه دیگر ولایت ندارد. اسلام است، در اسلام قانون حکومت می‌کند. پیغمبر اکرم هم تابع قانون بود، تابع قانون الهی، نمی‌توانست تخلف بکند. خدای تبارک و تعالی می‌فرماید که اگر چنانچه یک چیزی برخلاف آن چیزی که من می‌گویم تو بگویی، من ترا أخذ می‌کنم و وتینت (7) را قطع می‌کنم! (8) به پیغمبر می‌فرماید. اگر پیغمبر یک شخص دیکتاتور بود و یک شخصی بود که از او ترسیدند که مبادا یک وقت همه قدرتها که دست او آمد دیکتاتوری بکند، اگر او یک شخص دیکتاتور بود، آن وقت فقیه هم می‌تواند باشد. اگر امیرالمؤمنین - سلام الله علیه - یک آدم دیکتاتوری بود، آن وقت فقیه هم می‌تواند دیکتاتور باشد. دیکتاتوری در کار نیست، می‌خواهیم جلوی دیکتاتور را بگیریم. (9)

شرایط ولی فقیه

شما بعدها مبتلای به این هستید، دانشگاه که باز بشود، مبتلای به یک همچو اشخاصی هستید که گاهی با صورت اسلامی وارد می‌شوند و همین مسائل که حالا مثلاً طرح می‌کنند که باید ولایت فقیه مثلاً نباشد این دیکتاتوری است، و حال آنکه اگر یک فقیهی در یک مورد دیکتاتوری بکند، از ولایت می‌افتد پیش اسلام. اسلام هر فقیهی را که ولی نمی‌کند، آن که علم دارد؛ عمل دارد؛ مشی او مشی اسلام است، سیاستش اسلام است، آن را برای این است که یک آدمی که تمام عمرش را در اسلام گذرانده و در مسائل اسلامی گذرانده و آدم معوجی نیست و صحیح است این نظارت داشته باشد به این امرها، نگذارد که هر کس هر کاری دلش می‌خواهد بکند. اینها گاهی وقتها با همین صورت‌سازی که مثلاً می‌خواهند چه بشود و به دیکتاتوری می‌رسد و دیکتاتوری عمامه و عصا و نمی‌دانم از این حرفهایی که تزریق کرده‌اند به آنها و دیکته کرده‌اند و اینها هم همان را پس می‌دهند. مثل بچه‌ها که یک چیزی را دهنشان می‌گذارند پس می‌دهند، اینها هم از آن قبیل هستند. شما از این به بعد ان‌شاءالله وقتی که دانشگاهها باز بشود، مبتلای به این مسائل هستید و باید با هوشمندی و با مطالعه و با مشورت بین خودتان افرادی را که می‌بینید یا به اسم آزادی و نمی‌دانم این حرفها، که می‌خواهند یک آزادی خاصی در کار باشد، دلبخواهی در کار باشد، نه آزادی مطلق، یا به اسم دمکراسی و امثال ذلک، الفاظ جالبی که در هیچ جای دنیا معنایش پیدا نشده تا حالا، هر کس برای خودش یک معنایی می‌کند، به اینطور چیزها گرفتار هستید که اینها می‌خواهند عمل بکنند. (10)

هدف از ولایت فقیه

ولایت فقیه، ولایت بر امور است که نگذارد این امور از مجاری خودش بیرون برود. نظارت کند بر مجلس، بر رئیس جمهور، که نبادا یک پای خطایی بردارد. نظارت کند بر نخست وزیر که نبادا یک کار خطایی بکند. نظارت کند بر همه دستگاهها، بر ارتش، که نبادا یک کار خلافی بکند. جلو دیکتاتوری را ما می‌خواهیم بگیریم، نمی‌خواهیم دیکتاتوری باشد، می‌خواهیم ضد دیکتاتوری باشد. ولایت فقیه، ضد دیکتاتوری است؛ نه دیکتاتوری. چرا این قدر به دست و پا افتاده‌اید و همه‌تان خودتان را پریشان می‌کنید بیخود؟ هرچه هم پریشان بشوید و هرچه هم بنویسید، کاری از شما نمی‌آید. من صلاحتان را می‌بینم که دست بردارید از این حرفها و از این توطئه‌ها و از این غلطکاریها! برگردید به دامن همین ملت. همان طوری که توصیه به دمکراتها کردم، به شما هم می‌کنم، و شما و آنها [را] مثل هم می‌دانم، منتها شما ضررتان بیشتر از آنهاست! (11)

فقیه عادل، مانع دیکتاتوری

حکومت اسلامی می‌آید برای اینکه دیکتاتوری نباشد. نه در شهر خودش، در مملکت خودش نباشد، در امریکا هم نباشد. حکومت اسلام یک حکومتی است که برای از بین بردن دیکتاتوری می‌آید. آن کسی که اسلام قرار داده برای حکومت، آن کسی است که با دیکتاتوری به حسب مذهبش مخالف است. مذهبش حکم می‌کند به اینکه دیکتاتوری نباید باشد. اینها خیال می‌کنند که همچو که گفتند فقیه عادل عالم مطلع بر موازین غیر جائر ملتفت کذا، باید فلان مقام را، قضاوت را تعیین کند. باید اگر مردم تعیین کردند یک رئیسی را برای کشور، آن هم اجازه بدهد. این می‌شود دیکتاتوری!! اما چنانچه یک نفر آدم ظالم جائر دیکتاتور همه چیز بیاید، نه این دیکتاتوری نیست!! فرق فقط این است که معلوم می‌شود با علم مخالفند. با عدالت مخالفند اینهایی که با حکومت فقیه مخالفند. با اینکه الآن هم در قانون اساسی که درست کردند قضیه حکومتی نیست در کار. اصلاً اسلام حکومت ندارد. اسلام اینطور نیست یک حاکمی مثل آقای هیلتر داشته باشد آنجا. مثل آقای کارتر که نظیر هیتلر است داشته باشد آنجا و سرکوبی کند همه را و بزند و بکوبد. اصلاً این چیزها در اسلام مطرح نیست. اسلام که فقیه عادل مطلع دلسوز برای ملت را قرار می‌دهد که این نظارت کند یا فرض کنید حکومت کند، برای این است که جلو بگیرد از غیر عادل. غیر عادل نیاید و مردم را بچاپد. از صدر اسلام تا حالا شما ملاحظه کنید که آن حکومتهای صدر اسلام مثل علی بن ابیطالب - سلام الله علیه - چه جور بود. یک حکومت اسلامی روی عدالت. بعدش افتاد دست بنی‌امیه و بنی‌عباس و حکومتهای جائر دیگر و شاهنشاهی و امثال ذلک. مسلمین اینجاها را هم گرفتند و بعد شاهنشاهی شد و نتوانستند مسلمین اسلام را درست پیاده کنند و حکومت اسلامی را، نشد. اسلام غریب است الآن، اسلام غریب است. همانطور که غُرَبا را نمی‌شناسند، یک غریبی وارد یک شهری بشود مردمش نمی‌شناسند، اسلام الآن غریب است توی ملتها. نمی‌شناسند اسلام را. چون نمی‌شناسند اسلام را، احکام اسلام را هم نمی‌دانند، اسلام شناسهای ما هم اسلام را نمی‌شناسند. نمی‌شناسند این چی هست. وقتی نشناختند خیال می‌کنند که چنانچه حکومت فقیه باشد، حکومت دیکتاتوری است و اگر فقیه در کار نباشد، دیگر هر که می‌خواهد باشد. اگر شمر هم باشد این آقایان اشکالی به آن ندارند. فقط فقیه را بهش اشکال دارند. اشکال هم برای این است که از اسلام می‌ترسند. از اسلام ترس دارند. اسلام نمی‌گذارد این حیثیت فاسدها را باقی باشد. اینها می‌ترسند از آن. بعضیها هم گول خوردند. بعضیها متعمدند در این امر. بعضیها هم گول خوردند. و الا حکومت اسلامی مثل حکومت علی بن ابیطالب دیکتاتوری تویش نیست. حکومتی است که به عدل است. حکومتی است که زندگی خودش از زندگی سایر رعیتها بدتر است. آنها نمی‌توانستند مثل او زندگی کنند. او نان جو هم سیر نمی‌خورد. یک لقمه، دو تا لقمه بر می‌داشت با یک خرده نمک می‌خورد. این حکومت اصلاً می‌تواند دیکتاتوری؟ دیکتاتوری برای چه بکند؟ عیش و عشرتی نیست تا اینکه بخواهد دیکتاتوری بکند برای او. حکمفرمایی اصلاً در اسلام نیست. حکمفرمایی اصلاً در کار نیست. پیغمبر اسلام که رأس مسلمین و اسلام بود وقتی که در یک مجلسی نشسته بودند تو مسجد روی آن حصیرها معلوم نیست حصیر حسابی هم داشته باشد آنجا نشسته بودند، دور هم که نشسته بودند، عربهایی که خارج بودند و نمی‌شناختند پیغمبر را می‌آمدند می‌گفتند که کدام یکی محمد هستید. نمی‌شناختند. برای اینکه حتی یک همچون چیزی هم زیر پیغمبر نبود. حالا ما اشراف هستیم. یک همچو حکومتی که بنا باشد اینطوری باشد، یک خانه گلی داشته باشد، یک گلیم هم حتی نداشته باشد، یک حکومتی که یک پوست می‌گویند داشته است که روزها علوفه شترش را حضرت امیر رویش می‌ریخته، شبها زیر خودش و فاطمه می‌انداخته و می‌خوابیده رویش، اینکه دیکتاتوری نمی‌تواند باشد. اینهایی که می‌گویند دیکتاتوری، اسلام را نمی‌فهمند چی هست. فقیه اسلام را نمی‌دانند. خیال می‌کنند ما، هر فقیه، هر فقیه، هرچه هم فاسد باشد این حکومت، فقیه اگر پایش را اینطور بگذارد، اگر یک گناه صغیره هم بکند از ولایت ساقط است. مگر ولایت یک چیز آسانی است که بدهند دست هر کس؟ اینها که می‌گویند که دیکتاتوری پیش می‌آید نمی‌دانم این مسائل پیش می‌آید، اینها نمی‌دانند که حکومت اسلامی حکومت دیکتاتوری نیست. مذهب مقابل اینها ایستاده. اسلام مقابل دیکتاتورها ایستاده. و ما می‌خواهیم که فقیه باشد که جلوی دیکتاتورها را بگیرد. نگذارد رئیس جمهور دیکتاتوری کند. نگذارد نخست وزیر دیکتاتوری کند. نگذارد رئیس مثلاً لشکر دیکتاتوری بکند. نگذارد رئیس ژاندارمری دیکتاتوری بکند. نه اینکه بخواهیم دیکتاتوری درست کنیم. فقیه می‌خواهد چه کند دیکتاتوری را؟! کسی که زندگی عادی دارد و نمی‌خواهد این مسائل را، دیکتاتوری برای چه می‌خواهد بکند؟ حکمفرمایی در کار نیست در اسلام. علاوه حالا در این قانون اساسی که اینقدر احتیاط کاری هم شده، آقایان هم اینقدر احتیاط کاری کرده‌اند که یک دفعه مردم بیایند خودشان تعیین کنند یک خبره‌هایی را، این دیکتاتوری است؟! این خبره‌ها را یکی بیاید بگوید که در یک شهری از این شهرها یک کسی فشار آورد روی مردم که بیایید به این شخص رأی بدهید. حتی تبلیغات هم نشد. مردم اینها را می‌شناختند. مردم می‌دانستند اینها را. اگر صد دفعه دیگر ما بخواهیم خبرگان تعیین کنیم، یا خود این آقایان تعیین می‌شوند یا یکی مثل اینها. مردم با رأی آزاد، من گمان ندارم در هیچ جای دنیا اینطور واقع شده باشد. اینطور رأی داده باشند. مردم اینطور عاشقانه رأی داده باشند به یک مطلبی.
قضیه دیکتاتوری نیست. اسلام بنایش بر این نیست که دیکتاتوری کند؛ بنایش بر ظلم نیست. دیکتاتوری یک ظلم بزرگ است برای ملتها. و اسلام جلوی ظلم را گرفته است. قرآن کریم جلوی ظلم را گرفته است. بنابراین، هیچ دیکتاتوری در کار نیست. (12)

ولایت فقیه؛ دیکتاتوری نیست

اینها اصلاً اطلاعی ندارند که قضیه ولایت فقیه چی هست. اصلاً از ولایت فقیه سر در نمی‌آورند که اصلاً چه هست! در عین حالی که سر در نمی‌آورند، می‌نشینند می‌گویند اگر بنا باشد که ولایت فقیه بشود دیکتاتوری می‌شود، کذا می‌شود! مگر امیرالمؤمنین که ولیّ امور مردم بود دیکتاتور بود؟ مگر خود پیغمبر که ولایت داشت دیکتاتور بود؟ مگر بگویند ولایت برای پیغمبر هم نیست؛ پیغمبر هم مثل سایر مردم! و از اینها بعید نیست این را بگویند. لکن جرأت نمی‌کنند بگویند. دیکتاتوری کدام است؟ در اسلام همچو چیزی مطرح نیست. اسلام دیکتاتور را محکوم می‌کند. اسلام یک نفر فقیه را اگر بخواهد دیکتاتوری بکند از ولایت ساقطش می‌کند. چه طور دیکتاتوری می‌گویید می‌کند اسلام، و این حرفها را می‌زنید؟ اگر می‌دانید و می‌گویید، چرا باید در مخالف مسیر ملت سیر بکنید و این مسائل را بگویید؟ اگر نمی‌دانید، چرا انسان ندانسته یک حرفی را بزند؟ همین بیخود بدون اینکه بفهمد چی هست مسئله، بیاید یک همچو مسائلی را بگوید. (13)

بهترین اصل از اصول قانون اساسی

استبداد را ما می‌خواهیم جلویش را بگیریم. با همین ماده‌ای که در قانون اساسی است که ولایت فقیه را درست کرده این استبداد را جلویش را می‌گیرند. آنهایی که مخالف با اساس بودند می‌گفتند که این استبداد می‌آورد. استبداد چی می‌آورد. استبداد با آن چیزی که قانون تعیین کرده نمی‌آورد. بلی ممکن است که بعدها یک مستبدی بیاید. شما هر کاری‌اش بکنید مستبدی که سرکش است بیاید هر کاری می‌کند. اما فقیه مستبد نمی‌شود. فقیهی که این اوصاف را دارد عادل است، عدالتی که غیر از اینطوری عدالت اجتماعی، عدالتی که یک کلمه دروغ او را از عدالت می‌اندازد، یک نگاه به نامحرم او را از عدالت می‌اندازد، یک همچو آدمی نمی‌تواند خلاف بکند. نمی‌کند خلاف. این جلوی این خلافها را می‌خواهد بگیرد. این رئیس جمهور که ممکن است یک آدمی باشد ولی شرط نکردند دیگر عدالت و شرط نکردند، این مسائلی که در فقیه است، ممکن است یکوقت بخواهد تخلف کند، بگیرد جلویش را، کنترل کند. آن رئیس ارتش اگر یکوقت بخواهد یک خطایی بکند آن حق قانونی دارد که او را رهایش کند، بگذاردش کنار. بهترین اصل در اصول قانون اساسی این اصل ولایت فقیه است. و غفلت دارند بعضی از آن و بعضی هم غرض دارند. (14)

ولایت مطلقه فقیه

روحانیت بیشتر از این در اسلام اختیارات دارد و آقایان برای اینکه خوب دیگر خیلی با این روشنفکرها مخالفت نکنند یک مقداری کوتاه آمدند اینکه در قانون اساسی هست، این بعض شئون ولایت فقیه هست نه همه شئون ولایت فقیه. و از ولایت فقیه آنطوری که اسلام قرار داده است، به آن شرایطی که اسلام قرار داده است، هیچ کس ضرر نمی‌بیند. یعنی آن اوصافی که در ولیّ است، در فقیه است که به آن اوصاف خدا او را ولیّ امر قرار داده است و اسلام او را ولیّ امر قرار داده است با آن اوصاف نمی‌شود که یک پایش را کنار یک قدر غلط بگذارد. اگر یک کلمه دروغ بگوید، یک کلمه، یک قدم برخلاف بگذارد آن ولایت را دیگر ندارد. (15)

فرق ولایت فقیه با ولایت کبرا

بسم الله الرحمن الرحیم
با تشکر وافر از نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی، چون گفتار آقایان پخش می‌شود و ممکن است سوءتفاهمی بین مردم حاصل شود، لازم است عرض کنم آیات و روایاتی وارد شده است که مخصوص به معصومین (علیهم‌السلام) است، و فقها و علمای بزرگ اسلام هم در آنها شرکت ندارند، تا چه رسد به مثل اینجانب. هر چند فقهای جامع الشرایط از طرف معصومین نیابت در تمام امور شرعی و سیاسی و اجتماعی دارند و تولّی امور در غیبت کبرا موکول به آنان است، لکن این امر غیر ولایت کبرا است که مخصوص به معصوم است. تقاضای اینجانب آن است که در صحبتهایی که می‌شود و پخش می‌گردد ابهامی نباشد، و مرزها از هم جدا باشد. والسلام علیکم.
64/8/1
روح الله الموسوی الخمینی (16)

پی‌نوشت‌ها:

1. برداشت‌هایی از سیره امام خمینی، ج 4، ص 30.
2. از آن جهت که نمی‌دانید و نمی‌فهمید.
3. صحیفه امام، ج 10، ص 58 تا 59.
4. اشاره به آیات 44 تا 46 سوره الحاقه: (وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِیلِ، لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِ، ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ)؛ «و اگر محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) به دروغ به ما سخنانی می‌بست، محققاً او را به قهر و انتقام می‌گرفتیم، و رگ دلش را قطع می‌کردیم».
5. صحیفه امام، ج 10، ص 353 تا 354.
6. همان، ص 308 تا 309.
7. رگ دل.
8. اشاره به آیات 44 تا 46 سوره الحاقه: (وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِیلِ، لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِ، ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ)؛ «و اگر محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) به دروغ به ما سخنانی می‌بست، محققاً او را به قهر و انتقام می‌گرفتیم، و رگ دلش را قطع می‌کردیم».
9. صحیفه امام، ج 10، ص 310 تا 311.
10. همان، ص 72.
11. همان، ص 311.
12. همان، ج 11، ص 304 تا 307.
13. همان، ج 10، ص 410 تا 411.
14. همان، ج 11، ص 464 تا 465.
15. همان، ص 464.
16. همان، ج 19، ص 403.

منبع مقاله :
سعادتمند، رسول؛ (1390)، درسهایی از امام: نظم و قانون‌گرایی، قم: انتشارات تسنیم، چاپ دوم