تنظیم و نگارش: سید هادی خسروشاهی




 

تذکر: نزدیک به ربع قرن پیش در شهرستان تبریز کتابی، به نام «تفسیر آیات مشکله قرآن» به قلم آقای «یوسف شعار» منتشر شد. مؤلف آن کتاب بدون ملاحظه اصول و قواعد تفسیر، به توضیح یک رشته آیات پرداخت و در نتیجه دچار لغزشهایی نابخشودنی گردید. این سلسله مقالات نقد نظرات مؤلف مذکور است.

(قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَانَ أَیّاً مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنَى‏ وَلاَ تَجْهَرْ بِصَلاَتِكَ وَلاَ تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَیْنَ ذلِكَ سَبیلاً) (اسراء، آیه 110)
«بگو خدا را بخوانید یا رحمان را بخوانید، هر کدام را بخوانید برای او نامهای نیک است در «صلات» خویش داد مزن، و آهسته نیز میار، بلکه میان این دو راهی انتخاب بنما».

نظریه برخی از مفسران:

برخی از مفسران معتقدند که مقصود از «صلات» در این آیه (البته قطع نظر از روایات) همان دعا و توجه به خدا است و کلمه مزبور در همان معنی لغوی به کار رفته است، و استعمال لفظ مزبور در نماز اگرچه در قرآن بیشتر است، ولی در آغاز نزول وحی بلکه پس از آن به حدی نبود که مایه فراموشی معنی اصلی آن باشد که زیرا در مواردی در قرآن همین کلمه در معنی دعاء استعمال شده چنانکه می‌فرماید:
(وَصَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ) (توبه، آیه 103)
«بر آنها دعا کن زیرا دعای تو درباره آنها وسیله آرامش آنها است».
گذشته از این در ما قبل آیه قرائنی وجود دارد که نظر یاد شده را تأیید می‌نماید مثلاً در آیه 106 اسراء کیفیت خواندن قرآن را بیان می‌کند و می‌فرماید:
(وَقُرْآناً فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى‏ مُكْثٍ).
«قرآن را به تدریج نازل کردیم تا آن را به طور آرام برای مردم بخوانی».
سپس در آیات بعدی می‌فرماید: هر موقع بر مردان با ایمان آیات قرآن خوانده شود (یَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ سُجَّداً) سجده‌کنان بر چانه‌های خود به زمین می‌افتند سپس می‌فرماید: (قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَانَ).
اکنون باید دید طرف خطاب کیست به طور مسلم طرف خطاب در «ادْعُوا» همان مردان با علم و با ایمانی است که موقع شنیدن قرآن بر چانه خود بر روی زمین، سجده‌کنان می‌افتند، سپس به همین افراد که برای شنیدن قرآن سجده‌کنان روی زمین می‌افتند دستورمی دهد که شما در این حالت (حالت سجده) میان خواندن خدا و رحمان مخیرید، زیرا برای او نامهای نیکو است، بعداً به منظور تعلیم، همین افراد (سجده‌کنندگان) به رسول خود خطاب می‌نماید و می‌فرماید: (‏ وَلاَ تَجْهَرْ بِصَلاَتِكَ)‌ای پیامبر در دعا (بِصَلاَتِكَ) راه متوسطی را انتخاب بنما و در نتیجه وظیفه سجده‌کنندگان نیز روشن می‌گردد و آنها نیز باید مانند پیامبر میان جهر واخفات راهی را انتخاب نمایند یعنی‌ای پیامبر توهم هرگاه مثل آنان سجده نمودی میانه‌رو باشد و‌ای سجده‌کنان شما هم باید مانند رسول خدا میانه‌رو باشید.
بنابراین سیاق آیه حاکی است که آیه به کیفیت خواندن نماز ارتباطی ندارد، بلکه مقصود این است که در خواندن خدا در حال سجده و غیره باید میان بلند گفتن و آهسته گفتن راه میانه‌ای را انتخاب کنیم.

نقد این نظریه:

بیان مزبور کوچک‌ترین ایرادی از نظر روابط و تناسب آیات ندارد، و یادآوری می‌شود که لفظ «صلات» در قرآن در دعاء و توجه به خدا نیز به کار رفته است، خصوصاً که این سوره مکی است که در هفتمین و یا هشتمین سال بعثت نازل گردیده است، و خیلی بعید است که بگویم:‌ در آن روز با کمی مسلمانان و عدم تشریع نماز برای عموم، لفظ مزبور معنی حقیقی خود را از دست داده بود، و از آن جز نماز چیز دیگری به ذهن تبادر نمی‌شد زیرا بسیاری از دانشمندان،به سختی توانسته‌اند بپذیرند که الفاظی مانند «صلات» و غیره در آخرین سالهای بعثت، در (نماز) حقیقت شرعیه گشته و الفاظ مزبور در آن روز معانی لغوی خود را از دست داده بود، تا چه رسد که ادعاء کنیم که از لفظ مزبور حتی در سالهای هفتم و هشتم بعثت، غیر از نماز چیز دیگری فهمیده نمی‌شد چنان که نویسنده‌ی تفسیر یک چنین ادعاء را نموده است.
ولی چیزی که می‌توان در این باره گفت این است که پیشوایان معصوم آیه را ناظر به نمازهای یومیه دانسته‌اند (1). و مفسران و علماء بزرگ آیه را بر نماز حمل کرده‌اند بنابراین باید گفت آیه به ماقبل خود ناظر نیست و کلامی است مستقل، و قرآن پس از آنکه از بیان وظیفه سجده‌کنندگان فارغ گشته است به منظور بیان مطلب دیگر و مستقلی، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خود را با دو خطاب (لاَ تَجْهَرْ بِصَلاَتِكَ) و (قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ...) مخاطب ساخته است و هیچ‌گاه دلیل نداریم که باید روابط تمام آیات یک سوره را حفظ نمود بلکه هرگاه روایات اطمینان‌بخش برخلاف سیاق آیات حکم کنند، ما ناچاریم اتحاد سیاق را نادیده گرفته و مفاد روایات را بگیریم و یک چنین روایات را روایت مخالف نمی‌گویند و از اینکه پیشوایان شیعه و مفسران بزرگ از کلمه مزبور همان معنی شرعی فهمیده‌اند باید پی برد که روز نزول آیه، اصحاب پیامبر و مخاطبین در مجلس وحی به وسیله قرائن حالی نیز همان معنا را فهمیده‌اند.
در این جا می‌توان به گونه دیگر نیز سخن گفت و آن اینکه: آیه‌ی حکم مطلق «خواندن خدا» را می‌گوید و آیه آنچنان اطلاق دارد که حتی نماز، را که نوعی خواندن خدا است شامل است در این صورت سیاق آیه نیز حفظ شده و خلاف ظاهری نیز لازم نمی‌آید در هر حال خواه بگوئیم که آیه ناظر بر صلوات یومیه است و یا مطلق دعوت و خواندن خداست، استدلال پیشوایان بر حکم صلوات یومیه با این آیه ما را بر آن وا می‌دارد که بگوئیم که آیه در مورد بیان حکم نمازهای یومیه نیز وارد شده است.

سئوالی پیرامون آیه:

اکنون سئوال می‌شود که اگر در خواندن نماز باید حد وسط را رعایت کرد پس چرا عموم مسلمانان نمازهای ظهر و عصر را آهسته می‌خوانند.
نویسنده‌ی تفسیر چون پاسخی بر این سئوال نداشته تسلیم اشکال شده و بر خلاف تمام فقهای اسلامی مدعی شده است که نمازها را باید یک‌نواخت خواند اینک به سخن او گوش فرا دهیم: (2)
«نماز را نه با صدای بسیار بلند و نه خیلی آهسته (که اصلاً معلوم نشود که چه چیز می‌گوئید) نخوانید بلکه بین این دو، طریقه‌ای اتخاذ نمائید».
تا اینجا آنچه می‌گوید با نظر مفسران اسلام مطابق است، خصوصاً تفسیر «مخالفتة» با جمله‌ای که میان «پرانتز» قرار داده و توضیح داده است کاملاً با روایات مطابق است در این صورت نتیجه آیه این می‌شود که نماز خود را نه خیلی بلند و نه خیلی آهسته که اصلاً نه خودت و نه دیگری بفهمد که چه می‌گوئی، مخوان.
ولی تعلیلی بر این گفتار می‌آورد معلوم می‌شود که وی معتقد است باید تمام نمازها را یک‌نواخت خواند آنجا که می‌گوید، باید طوری خواند که مردم بشنوند و متنبه شوند، تشویق گردند... ما می‌پرسیم: مقصود از این که مردم بشنوند چیست؟ آیا مقصود این است که مردم در نمازهای یومیه با حفظ حد «اخفات» (که در تمام قرنها روش مسلمانان در نمازهای ظهر و عصر همان است) کلمات و جمله‌ها را بشنوند؟ این مطلب اگر چه مانع فقهی ندارد ولی بسیار نادر است، و نوعاً در نمازهای یومیه انسان تا نزدیک نمازگزار نباشد، موفق به شنیدن کلمات وی نمی‌شود، و هرگاه منظور این است که بدون حفظ قید «اخفات» مردم صدای نمازگزار را بشنوند این مطلب با ضرورت فقه اسلام (3) مخالف است، و ائمه اهل بیت پیوسته نمازهای یومیه را به طور «اخفات» می‌خواندند و شیعیان را نیز چنین دستور می‌دادند که از آنها پیروی نمایند.

پاسخ سئوال از نظر روایات:

خوب است این موضوع را از پیشوایان خود بپرسیم، زیرا قول و فعل آنها به تنصیص حدیث «ثقلین» حجت است گذشته از این از عریق‌ترین و اصیل‌ترین نژاد عربند و به حدود زبان خود بهتر از دیگران آشنایند آنان در این مورد بیاناتی دارند که برخی را نقل می‌کنیم:
1- سماعه می‌گوید: از حضرت صادق (علیه‌السلام) پرسیدم که مقصود از آیه مورد بحث چیست؟ فرمود: (اَلْمُخافَةُ ما دوُنَ سَمْعَکَ وَ الْجَهْرُ اَنْ تَرْفَقَ صَوْتَکَ شَدِیداً»: «مخافة» عبارت از این است که طوری سخن بگوئی که خود نیز نشنوی، و «جهر» این است که صدای خود را از حد متعارف بلند ترکنی.
2- اسحاق بن عمار نیز نقل می‌کند که محضر امام صادق (علیه‌السلام) شرفیاب شدم و از آیه مزبور سئوال نمودم، حضرت نیز همان جواب قبل از تکرار نمود و نیز افزود: «وَاقْرأ ما بَیْنَ ذلِکَ» و حد فاصل میان این دو را انتخاب کن (4).
و شاید علت این که در آیه از ماده مزید فیه «مخافته» استفاده شده با این که ماده مجرد «خفت» نیز همان را می‌رساند، همان تفهیم مبالغه در آهسته‌گوئی است یعنی به قدری آرام سخن بگوید که خود او نیز نشنود.
قاموس می‌نویسد: «الخفت» (با فتحه): «اسرار المنطق کالمخافتة و التخافت».
در این صورت مبنای تفسیر حضرت این است که چون نهی «ولا تخافت» در برابر نهی و «و لاتجهر» واقع شده است و از طرفی تمام مراتب «جهر» مورد نهی نیست، بلکه جهر شدید مورد نهی است در این صورت مقصود به حکم مقابله اخفات شدید است (که انسان خود نشنود) و در زبان عرب به آن «مخافته» می‌گویند نه تمام مراتب اخفات.
در نتیجه روشن می‌گردد که رسم و روش شیعه در نمازهای یومیه از مصادیق «وَابْتَغِ بَیْنَ ذلِکَ سَبِیلاً» است، زیرا کیفیت نمازهای مغرب و عشاء و صبح از مصادیق جهر شدید نیست، چنانکه کیفیت اخفات در نمازهای ظهر و عصر از افراد اخفات شدید (مخافته) نیست و مقداری از مراتب جهر و اخفات تحت امر «وابتغ» باقی مانده است. و گویا هدف آیه است که «لاتجهر بصلوتک (جهراً شدیداً) و (لاتخافت) اخفاتاً شدیداً) «وَابْتَغِ بَیْنَ ذلِکَ سَبِیلاً».
به عبارت دیگر: «مخافته» به معنی مطلق آهسته سخن گفتن نیست، بلکه آن نوع آهسته‌گوئی است که انسان در آهسته‌گوئی زیاد بکوشد، چنانکه همین لفظ در آیات یاد شده در زیر در این معنی به کار رفته است آنجا که می‌فرماید:
(یَتَخَافَتُونَ بَیْنَهُمْ إِن لَّبِثْتُمْ إِلَّا عَشْراً) (طه، آیه 103).
«با کمال آهستگی به یکدیگر می‌گویند جز ده روز در زیر خاک درنگ نکردیم».
و نیز می‌فرماید:
(فَانطَلَقُوا وَهُمْ یَتَخَافَتُونَ أَن لَا یَدْخُلَنَّهَا الْیَوْمَ عَلَیْكُم مِسْكِینٌ) (القلم، آیه 23 و 24)
«رو به یک دیگر کردند و با کمال آهستگی به هم گفتند مواظب باشید که امروز فقیری وارد باغ نشود».
بنابراین آنچه از آن نهی شده است مسأله «مخافته» یعنی اصرار زیاد در آهسته‌گوئی است، نه مطلق آهسته گفتن که روش مسلمانان در نمازهای یومیه ظهر و عصر است.
علی بن ابراهیم از امام صادق (علیه‌السلام) نقل می‌کند که امام (علیه‌السلام) «جهر» و «مخافته» را چنین توضیح داد:
«الجهر بها رفع الصوت، و التخافت مالم تسمع نفسک و اقرأبین ذلک»، جهر این است که صدا را زیاد بلند کنی و اخفات آن است که حتی خودت نشنوی هیچ یک از این دو را انجام مده بلکه حد وسط میان این دو را برگزین (5).
مؤید این مطلب شأن نزولی است که مفسران نقل کرده‌اند و آن اینکه این آیه در رابطه با نماز پیامبر نازل شده است زیرا پیامبر نماز خود را بلند می‌خواند و مشرکان از شنیدن صدای پیامبر اظهار ناراحتی می‌کردند و می‌گفتند این چه عبادتی است؟ از این جهت خدا به پیامبر دستور داد که نماز خود را بلند مخوان، و زیاد هم آهسته مخوان بلکه میان این دو، اعتدال را رعایت کن.
بنابراین نهی در آیه آنهم در دو جانب ناظر به مسأله «جهر» و «اخفات» در نمازهای یومیه به اصطلاح فقهی نیست بلکه ناظر به افراد و تفریط در کیفیت خواندن نماز است که انسان نه بیش از حد بلند بخواند و داد بزند و نه بیش از حد آهسته بخواند که تنها حرکت لب‌ها معلوم شود ولی صدا را نشنود.
عمل مسلمانان در نمازهای مغرب و عشاء و صبح، مصداق جهر جایز و بقیه مصداق اخفات غیرمنهی است و هرگز مخالف قرآن نیست و همان طور که یادآوری شد مقداری از مراتب هر دو موضوع تحت امر (وابتغ...) باقی است.

پی‌نوشت‌ها:

1. به باب (33) از ابواب قرائت و باب (52) از ابواب نماز جمعه از کتاب (وسائل) بازگشت شود.
2. مربوط به مطلب 59 از کتاب تفسیر آیات مشکله قرآن ص 259-260 و هدف از عنوان کردن آیه این است که تمام نمازهای یومیه (برخلاف اتفاق علمای اسلام) باید بلند خوانده شود.
3. نظریه اهل تسنن در این مسائل نزدیک به فتاوای شیعه است آنان نیز عملاً نمازهای صبح و مغرب و عشاء و جمعه را بلند، و در غیر این دو مورد آهسته می‌خوانند، برخی مانند «ابوحنیفه» جهر را بر امام جماعت در مورد جهر واجب، و برخی دیگر بر او مستحب می‌دانند و در این مورد تفاصیلی دارند که در کتاب «الفقه علی المذاهب الأربعة» ج 1، ص 178 منعکس است.
4. وسائل الشیعة، ج 4، ص 773-774 باب سی و سه از ابواب قرائت.
5. نورالثقلین، ج 3، ص 234.

منبع مقاله :
خسروشاهی، سیدهادی، (1371) تفسیر صحیح آیات مشکله قرآن، قم: انتشارات توحید، چاپ سوم.