تنظیم و نگارش: سید هادی خسروشاهی




 

تذکر: نزدیک به ربع قرن پیش در شهرستان تبریز کتابی، به نام «تفسیر آیات مشکله قرآن» به قلم آقای «یوسف شعار» منتشر شد. مؤلف آن کتاب بدون ملاحظه اصول و قواعد تفسیر، به توضیح یک رشته آیات پرداخت و در نتیجه دچار لغزشهایی نابخشودنی گردید. این سلسله مقالات نقد نظرات مؤلف مذکور است.

(وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِی الْیَتَامَى‏ فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُم مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى‏ وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَیْمَانُكُمْ ذلِكَ أَدْنَى‏ أَلَّا تَعُولُوا) (نساء، آیه 3).
«اگر بیم دارید که در کار یتیمان انصاف نکنید، از زنان هرچه خوش دارید دو یا سه یا چهار زن بگیرید و اگر بیم دارید که عدالت نکنید فقط یک زن یا کنیزی را که مالک آنید، بگیرید زیرا این به ستم نکردن نزدیک‌تر است».
آیه یاد شده از جهاتی میان دانشمندان مورد بحث است، و ما اجمالاً درباره آنها بحث می‌کنیم:
1- این آیه را برخی از غیر اهل فن دلیل بر «تحریف» قرآن گرفته و می‌گوید: از اینکه ارتباط شرط (إِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِی الْیَتَامَى‏) با جزاء (فَانْكِحُوا) روشن نیست، باید حدس زد که آیا آیاتی در این میان بوده و روی عللی حذف و سقط شده است؟
پاسخ: تصور می‌کنیم که با دقت کمی ارتباط این دو جمله با هم روشن می‌شود، زیرا: یکی از مسلمات تاریخ عرب این است که آنها در تمام سال دنبال جنگ و غارت، کشت و کشتار بودند، و به اندازه‌ای در این کار اصرار می‌ورزیدند که حتی گاهی در ماههای حرام (که جامعه عرب آن روز هم، آنها را محترم می‌شمرد) خودداری از جنگ برای آنها بسیار مشکل بود و به همین جهت اختیار را از دست می‌دادند و در ماههای حرام نیز می‌جنگیدند.
نتیجه این جنگ‌های پی‌گیر و مداوم این بود که زنان شوهر مرده و دختران یتیم و پدر از دست داده در میان آنها فراوان پیدا می‌شد و از آنجا که بی‌پناه و یتیم‌دار بودند و اندوخته‌ای نیز از طریق ارث در دست داشتند، بزرگان عرب با چنین زنان ازدواج می‌کردند، و اموال ایتام را در خوش‌گذرانی خود صرف می‌نمودند و گاهی به اندازه‌ای درباره آنها ستم می‌نمودند که پس از تمام شدن ثروتشان آنها را از خانه بیرون می‌کردند.
یک چنین کار ستم‌گرانه در میان اعراب شایع بود، از این جهت قرآن آنها را مکرر بر مکرر از نزدیکی به مال یتیم نهی نموده و وعده عذاب داده است، آیه مورد بحث ناظر به چنین زنان است که اموال فرزندان را در اختیار داشتند و دستور می‌دهد که هرگاه بیم آن را دارید که اگر با آنها ازدواج نمائید، دست تعدی به اموال آنها (مانند زمان جاهلیت) دراز کنید در چنین صورت با آنها ازدواج ننماوید و سراغ زنان دیگر بروید، بنابراین جواب شرط حذف شده است،‌ و آن عبارت است از جمله «فلاتنکحوهن» و جمله «فانکحوا ماطاب لکم من النِّسآء...» جای جزاء واقعی نشسته است، و امثال این ترکیب در قرآن و اشعار عرب فراوان است.
نتیجه این که: ارتباط شرط و جزاء با ملاحظه آیه قبلی که پیرامون اموال ایتام بحث می‌کند، کاملاً روشن است بنابراین هیچ‌گاه قرآن تحریف نشده و قرآن مسلمانان همان است که بود، و به همان صورت نیز باقی می‌باشد.
2- گاهی از ضمیمه کردن این آیه با آیه دیگر چنین نتیجه گرفته می‌شود که تعدد زوجات منوط به برقراری عدالت میان آنها است، و چون آیه 129 همین سوره اجراء چنین شرط را امکان‌پذیر نمی‌داند در این صورت باید گفت: تعدد زوجات در اسلام حرام است زیرا تعدد زوجات منوط به برقراری عدالت است و آیه 129 همین سوره امکان اجراء آن را نفی می‌کند آنجا که می‌گوید: (وَلَن تَسْتَطِیعُوا أَن تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّسَاءِ) (نساء، آیه 129). «هرگز شما نمی‌توانید میان زنان عدالت کنید» بنابراین، این آیه از عدم امکان اجراء عدالت گزارش می‌دهد در این صورت تجویز تعدد زوجات، معلَّق بر یک امر غیرممکن است و پاسخ این سئوالات را در جهت سوم که هم اکنون مطرح می‌کنیم مطالعه می‌فرمائید.
3- یک نفر از مادیهای عصر امام صادق (علیه‌السلام) به هشام بن حکم گفت: در قرآن شما دو آیه متناقض وجود دارد زیرا در آیه: (فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُم...) می‌گوید با انجام عدالت میان زنان می‌توانید از یک الی چهار همسر انتخاب کنید، از این که امر می‌کند، و آن را مقید به اجراء عدالت می‌نماید باید گفت که شرط مذکور امکان اجراء دارد.
ولی در آیه (129) از سوره نساء آشکارا امکان اجراء این شرط را نفی می‌نماید و می‌گوید که هرگز به انجام چنین عدالت توانائی ندارید، آنجا که می‌گوید:
(وَلَن تَسْتَطِیعُوا أَن تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ فَلاَ تَمِیلُوا كُلَّ الْمَیْلِ فَتَذَرُوهَا كَالْمُعَلَّقَةِ وَإِن تُصْلِحُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللّهَ كَانَ غَفُوراً رَحِیماً) (نساء، آیه 129)
«هرگز شما نمی‌توانید میان زنان عدالت برقرار کنید، هرچه هم در این راه زحمت بکشید، ولی به سوی یکی از آنها زیاد تمایل نکنید که دیگری را آواره و سرگردان بگذارید و اگر اصلاح و پرهیزگاری کنید، محققاً خدا آمرزنده و رحیم است».
هشام می‌گوید: من برای یاد گرفتن پاسخ پرسش این مرد ملحد، عازم مدینه شدم و بلافاصله حضور امام صادق (علیه‌السلام) شرفیاب شدم و مشکل خود را بازگو نمودم امام فرمود: آیه نخستین راجع به نفقه است، و آیه دیگر راجع به عواطف و مودت می‌باشد، و عدلتی که شرط تعدد همسر است، همان میانه‌روی و عدالت در نفقه است، و عدالتی که از اختیار بیرون است همان محبت و عاطفه باطنی به زنان است، که اعتدال و یا تساوی آن تا حدی از اختیار انسان بیرون می‌باشد، هشام می‌گوید من خود را به کوفه رساندم و جریان را گفتم، وی در پاسخ من گفت: این مطلب از تو نیست و در روایت دیگر دارد آن ملحد گفت: «هذا عَلْمٌ حَمَلَتْهُ الإبِلُ مِنَ الْحِجازِ» این پاسخی است که شتران آن را از حجاز آورده است (1).
$ قرائنی در خود آیات:
ما کار نداریم که معنای «عدالت» درباره زنان چیست؟ آیا مساوات در نفقه است یا اینکه بذل نفقه به هر یک درخور حال خود، و این یک بحث فقهی است که باید در جای دیگر از آن گفتگو نمود، آنچه مهم است این است که در خود آیه نخست، گواه روشن است که مقصود از «عدالت» اعتدال در امور زندگی مادی است که فقها از آن به نفقه تعبیر می‌آورند زیرا ما قبل آیه راجع به بحث در اموال و ثروت ایتام است، آنجا که می‌فرماید: (وَآتُوا الْیَتَامَى‏ أَمْوَالَهُمْ... وَلاَ تَأْكُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَى‏ أَمْوَالِكُمْ...) گذشته از این، تمام مفسران از آیه نخست، همان عدالت در نفقه و هزینه زندگی فهمیده‌اند.
و اما آیه‌ی دیگر: در آن آیه گواه روشن وجود دارد که هدف از آن، عدالت در امور زناشوئی و مودت و محبت و عواطف و تجاذبات جنسی و... است و گواه آن همان ذیل آن است که می‌فرماید: (فَلاَ تَمِیلُوا كُلَّ الْمَیْلِ فَتَذَرُوهَا كَالْمُعَلَّقَةِ) نسبت به یکی عملاً بیشتر تمایل نکنید تا دیگری را سرگردان و آواره بگذارید ناگفته پیدا است که هرگاه مقصود همان عدالت در نفقه بود، هرگز مطلب را با کلمه (میل و تمایل) بیان نمی‌کرد و نمی‌گفت: «فَلاَ تَمِیلُوا» بلکه می‌گفت مثلاً «فَلا تُنْفِقُوا عَلَیْها کُلَّ الإنْفاقِ» از این که می‌بینید مطلب را با جمله «لاتمیلوا» بیان کرده این گواه بر این است که مقصود از ماقبل همان عدالت و میانه روی در امور باطنی است که برخی از مراتب آن، از اختیار شوهران بیرون است زیرا علاقه باطنی پیرو یک سلسله ملاکاتی است از قبیل زیبائی، دلربائی، حسن اخلاق و... که تأثیر آنها از اختیار شوهران بیرون می‌باشد.
شک ندارد که علاقه شوهر نسبت به زنی که از زیبائی و خوش خلقی بهره‌ی وافری دارد و به زنی که از نظر زیبائی و خوش اخلاقی بهره کمتر دارد، به یک پایه نخواهد بود و انسان به حکم فطرت به زن نخست بیشتر مهر می‌ورزد تا به دومی.
مگر این که دومی نیز ملاکات دیگری داشته باشد که اولی فاقد آن باشد و لذا خدا فرموده: (وَلَن تَسْتَطِیعُوا أَن تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّسَاءِ) عدالت در عاطفه از اختیار شما بیرون است ولی این فعل غیر اختیاری نباید مبدء وجود یک فعل دیگری گردد که از اختیار انسان خارج نیست، و آن اینکه انسان عملاً یکی را معطل و معلق بگذارد، فقط به دیگری بپردازد، چنانکه می‌فرماید: «فَلاَ تَمِیلُوا كُلَّ الْمَیْلِ...» و مقصود از جمله این است که یکی را عاطل و باطل و سرگردان بگذارد به طوری که بیچاره نه مانند زنان شوهردار همسر دارد، و نه مانند سائر زنان بی‌شوهر، اختیاری دارد که بتواند برای خود شوهری انتخاب نماید.

نویسنده در ص 284 آیه نخستین را راجع به حقوق زناشوئی و نفقه دانسته و می‌نویسد: هرگاه محبت یکی باعث شود که هر چهار شب نزد یکی بسر ببرد و تمام نفقه یکی را فقط بپردازد در این صورت یک زن بیشتر نگیرد و همچنین آیه دیگر را نیز راجع به همان دانسته می‌گوید: مقصود از نفی استطاعت این است که هرگز ممکن نیست انسان تمام زنان خود را در باره کسوه و نفقه و سائر حقوق برابر بگیرد چه این امر شدنی نیست ولی نباید تمام میل خود را به یکی مصرف کند و بایست به دیگری نیز به فراخور حال خود بپردازد.
ما از ایشان سئوال می‌کنیم گواه او بر اینکه آیه دیگر نیز راجع به حقوق و نفقه است، چیست؟ و مجرد اینکه در هر دو آیه کلمه عدالت به کار رفته، هرگز گواه بر اتحاد نمی‌شود.
گذشته از این چرا مساوات در امور نفقه میان زنان و حقوق زناشوئی ممکن نیست؟ ما خودمان افرادی را دیده‌ایم، با اینکه تمایلات قلبی آنان نسبت به همسران فرق داشت مع الوصف از نظر معاشرت و نفقه و کسوه کوچکترین فرقی میان همسران خود نمی‌گذاشتند.

پی‌نوشت‌ها:

1. تفسیر برهان، ج 1، ص 340 معترض، مادی عصر امام صادق «ابن ابی‌العوجاء» بوده است به ص 420 از آن تفسیر نیز مراجعه فرمائید.
2. راجع به مطلب یکم از بخش دوم از «ملحقات» تفسیر ایات مشکله ص 180 و در تفسیر آیه آگاهانه و یا ناآگاهانه، روایتی را طرد کرده است.

منبع مقاله :
خسروشاهی، سیدهادی، (1371) تفسیر صحیح آیات مشکله قرآن، قم: انتشارات توحید، چاپ سوم.