نویسنده: جان اِری
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمد منصور هاشمی




 


در مباحث مربوط به این اصطلاح، مسئله‎ی اصلی این بوده است که تحت چه شرایطی افراد پراکنده و مجزا دست به کنش هماهنگ می‎زنند تا وضع خود را تقویت یا از آن دفاع کنند. با این که تعداد زیادی از متخصصان علوم اجتماعی، خصوصا مارکس و وبر، در این باره بحث کرده‎اند، ولی کتاب اولسن (Olson, 1965) و مفهوم «مسافر مجانی» او مهم‎ترین دستاورد بحث‎های اخیر است. در شماری از آثار دیگری که با نگاه به کار اولسن نگاشته شده به بررسی این مسئله پرداخته‎اند که چگونه ممکن است افراد با تعقیب منافع شخصی، و نه آن چه نفع جمعی آنهاست، به بهترین نتیجه‌ی ممکن نرسند.
اولسن از بازی معمای زندانی استفاده می‎کند تا ماهیت کنش جمعی را تحلیل کند. تناقض این بازی در این است که اگر هر زندانی نفع شخصی خودش را دنبال کند، آن‌گاه دست آخر به نتیجه‌ای می‎رسند که به اندازه‌ی نتیجه‌ی حاصل از همکاری و ایثار منافع فردی، رضایت بخش نخواهد بود. اولسن این وضع را به همه‎ی انواع و اقسام سازماندهی‎هایی تعمیم می‎دهد که در پی بسیج تعداد زیادی از افراد منفعت‌طلب هستند. اگر گروه مورد نظر بزرگ باشد و منافع و عواید نیز جمعی یا عمومی باشد و نتوان آن‎ها را به افراد خاصی محدود ساخت، آنگاه افراد در چنین سازمانی شرکت نمی‎کنند یا همکاری نخواهند کرد مگر اینکه منافع غیرجمعی نیز تأمین شود. بدون این منافع گزینشی افراد می‎توانند «مجانی سوار شوند»، و هر یک از مزایای جمعی را که مقدور باشد به چنگ آورند، ولی به هیچ یک از هزینه‎های عضویت یا تعهد خویش تن ندهند.
گروه‎های بزرگی مثل اتحادیه‌های کارگری یا احزاب سیاسی، بیش از گروه‎های دیگر ممکن است دچار معضل «مسافر مجانی» شوند. در چنین مواردی، مشارکت و نقش هر یک از افراد تأثیری در نتیجه‌ی نهایی نخواهد داشت و فشارهای شدید مختص گروه‌های کوچک نیز در کار نخواهد بود تا موجب تعهد و پایبندی اعضا شود. بنا به استدلال اولسن، خصوصاً اعضای یک طبقه‌ی اجتماعی ممکن است «مجانی سوار شوند» چون صرف نظر از این که واقعاً مشارکت کنند یا نکنند از مزایای کنش‎های طبقاتی برخوردار خواهند شد. از نظر اولسن، پشت کردن به چنین کنش‎هایی کاملاً عقلانی است.
ادعاهای نسبتاً ساده اولسن افزوده‎ها و جرح و تعدیل‎های گوناگونی داشته است. نخست اینکه، بسیاری از سازمان‌های واقعی از نوع سازمان‎های دگرخواهانه‎اند و اصلاً مبتنی بر چنین منافع شخصی آشکاری نیستند. دوم این که، جای تردید است که «مزایای گزینشی»، مثل آنچه اتحادیه‌های کارگری برای اعضای خود فراهم می‎سازند، بتواند گستره و ابعاد سازمان‎های داوطلبانه را در بیش‎تر جوامع صنعتی تبیین کند. سوم این که، زندگی اجتماعی را باید به صورت فرصت‎های مکرر و دوباره کاری‌های پی در پی درک کرد. یعنی افرادی که قاعدتاً به لحاظ عقلانی از کنش جمعی پا پس می‎کشند شاید بیاموزند که پای بعضی منافع جمعی در میان است که با تکاپو در پی چیزی به دست می‎آید که شاید به لحاظ فردی عاقلانه به نظر نرسد. مردم از طریق تعامل مداوم در بعضی سیاق‎ها ممکن است با یکدیگر آشنا و نسبت به هم علاقه‌مند شوند و به این ترتیب الگوی ترجیحات‌شان تغییر کند. چهارم این که، باید به ایدئولوژی‎های موجود در جوامع مختلف یا بخشهای مختلف جامعه نیز توجه کرد. وقتی این ایدئولوژی‎ها بر فردگرایی تأکید می‎کنند، مانند ایالات متحده‌ی امریکا، احتمالاً معضل «مسافر مجانی» وخیم‎تر خواهد شد. پنجم این که، باید تحلیلی هم در این باره به عمل آورد که چگونه با موقعیت‌های ساختاری متفاوت، مثل سرمایه یا کار دستمزدی، امکانات متفاوتی برای کنش جمعی پدید می‎آید. دنیای اجتماعی فقط از افراد مجزا تشکیل نمی‌شود بلکه ساختارها و منابع، زبان‎ها و گفتمان‎ها را نیز شامل می‌شود و این پدیده‎ها نیز به امکان کنش جمعی و حل کردن یا پشت سرگذاشتن معضل «مسافر مجانی» ربط دارند.
منبع مقاله :
آوتوِیت، ویلیام، باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوم اجتماعی قرن بیستم، ترجمه‌ی حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول.