آیا این آیات گواه بر بطلان توسل است؟
در این مقاله، به توضیح مفاد دو آیهای که مورد تمسک وهابیان وطنی قرار گرفته است، میپردازیم حالا خواه شما آنها را از «آیات مشکله قرآن» بشمارید یا نه و در هر حال امروز کسانی که در خط «محمد بن عبدالوهاب» قرار دارند،
تنظیم و نگارش: سید هادی خسروشاهی
تذکر: نزدیک به ربع قرن پیش در شهرستان تبریز کتابی، به نام «تفسیر آیات مشکله قرآن» به قلم آقای «یوسف شعار» منتشر شد. مؤلف آن کتاب بدون ملاحظه اصول و قواعد تفسیر، به توضیح یک رشته آیات پرداخت و در نتیجه دچار لغزشهایی نابخشودنی گردید. این سلسله مقالات نقد نظرات مؤلف مذکور است.
در این مقاله، به توضیح مفاد دو آیهای که مورد تمسک وهابیان وطنی قرار گرفته است، میپردازیم حالا خواه شما آنها را از «آیات مشکله قرآن» بشمارید یا نه و در هر حال امروز کسانی که در خط «محمد بن عبدالوهاب» قرار دارند، برای ابطال توسل به «ارواح مقدسه» «به این دو آیه تمسک جسته و چنین میاندیشند که بر دلیل دندانشکنی دست یافته است.نگارندهی کتاب مستدل و گستردهای پیرامون صحت و استواری «توسل به ارواح مقدسه» نوشته و به عنوان توسل در 252 صفحه چاپ و منتشر شده است و در آن کتاب دلائل صحت توسل را از قرآن و احادیث که محدثان اسلامی از فریقین نقل کردهاند، مطرح کرده و برای هیچ منصفی جای شک و تردید باقی نگذارده است.
ولی چون این آیه زبان زد وهابیان معاصر است از این جهت برای تکمیل مباحث به تفسیر این آیه و آیه دیگر میپردازیم، البته به صورت فشرده، نه مفصل و گسترده.
***
(قُلْ أَرَأَیْتُم مَّا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَرُونِی مَاذَا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِام لَهُمْ شِرْكٌ فِی السَّماوَاتِ ائْتُونِی بِكِتَابٍ مِن قَبْلِ هذَا أَوْ أَثَارَةٍ مِنْ عِلْمٍ إِن كُنتُمْ صَادِقِینَ) (احقاف، آیه 4)
«بگو به من خبر دهید، آنچه را که جز خدا میخوانید، چیزی را از زمین آفریدهاند؟ یا در آفرینش آسمانها شرکت داشتهاند؟ کتابی پیش از قرآن و یا اثری از علم بیاورید اگر راستگو هستید».
(وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّن یَدْعُوا مِن دُونِ اللَّهِ مَن لاَ یَسْتَجِیبُ لَهُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَهُمْ عَن دُعَائِهِمْ غَافِلُونَ) (احقاف، آیه 5)
«چه فردی گمراهتر از آن کسی است که جز خدا را میخواند (پرستش میکند) که تا روز رستاخیز به ندای او پاسخ نمیدهند، و از دعای پرستندگان خود غافلند».
(وَإِذَا حُشِرَ النَّاسُ كَانُوا لَهُمْ أَعْدَاءً وَكَانُوا بِعِبَادَتِهِمْ كَافِرِینَ) (احقاف، آیه 6)
«وقتی مردم محشور میشوند، معبودهای آنان، دشمنان آنان میشوند، و عبادت آنان را انکار میکنند».
توضیح مفاد آیات:
شکی نیست که مقصود از دعوت در آیه، همان عبادت و پرستش موجوداتی است که آنها را معبود و اِله خویش میپنداشتند و هدف آیه استدلال بر نفی معبود و اِله بودن آنها است و دلیل باطل بودن معبود بودن آنها در آیه نخست (آیهی چهارم سوره) بیان گردیده است و توضیح آن چنین است:آن کسی شایسته عبادت و پرستش است که خالق چیزی و یا شریک خالق در آفرینش موجودی باشد هرگاه معبودهای شما نه چیزی را در زمین آفریدهاند و نه در آفرینش آسمانها شرکت داشتند در این صورت شایسته عبادت و پرستش نخواهند بود.
هرگاه در آیهی نخست دلیل بطلان پرستش آنها را مطرح میکند، در آیه دوم یادآور میشود که معبودهای دروغین آنها تا روز رساخیز، به درخواستهای آنها پاسخ نخواهند گفت و اصلاً از دعوت آنها غافل و ناآگاه هستند.
و در آیهی سوم میگوید: که همین معبودها در روز رستاخیز دشمن عبادتگران خواهند بود.
«وهابی زدهها» این آیات را بر توسلات مسلمانان به ارواح مقدسه تطبیق میکنند در حالی که آیه در موردی سخن میگوید که ارتباطی به مسأله توسل ندارد زیرا:
اولاً: آیهی مربوط به عبادت معبودهای دروغین است، و کلمه «تدعون» در آیهی نخست، و در آیات مشابه دیگر به معنی خواندن و «صدا کردن» نیست، بلکه مقصود دعوت خاصی است که بر آن «پرستش» منطبق میگردد و در قرآن مجید این واژه در آن قسم از دعوت که پرستش نامیده میشود زیاد به کار رفته است و گواه بر این مطلب، مضمون آیه نخست است که از طریق نفی خالقیت آنان و یا شرکت آنها در آفریدن آسمانها، معبود بودن آنها را ابطال میکند در این صورت، مفاد آیه، ارتباطی به توسل به ارواح مقدسه ندارد، توسلی که از نظر فرد متوسِّل، جز درخواست دعا از بندگان عزیز درگاه خدا، که دعاء و دعوت آنها، مقرون به استجابت است، چیز دیگری نمیباشد.
و به دیگر سخن: آیه پیرامون پرستش واسطهها سخن میگوید نه درخواست دعاء از آنها، نه واسطه قرار دادن آنها به عنوان یک فرد مقرب درگاه خدا.
و ثانیاً: هدف آیه انتقاد از عمل عرب جاهلی است که بتهای چوبی و فلزی را عبادت کرده و از آنها درخواست حاجت میکردند بتهائی که از عبادت و دعوت و حتی از وجود خود آنها غافلند در این صورت آیه چه ارتباطی به ارواح مقدسه دارد که به حکم آیات دیگر بینا و شنوا هستند.
گواه بر این که آیه مربوط به دعوت بتهای چوبی است همان لفظ «ماتدعون» است و لفظ «ما» در مورد موجود غیر آگاه به کار میرود و همگی میدانیم که عبادت و پرستش چنین موجودات در شبه جزیره رایج و شایع بود، و پرستندگان معبودهای دیگر کاملاً در اقلیت بودند و اما این که در آیه در کنار «ما» لفظ «من» و «هم» به کار برده شده، به خاطر حسن تخاطب و مماشات با پرستندگان آنها است که برای معبودها نفع و ضرر، و تدبیر و شفاعتی قائل بودند و یک چنین صفات از آن موجودات عاقل و شاعر است و روی اساس عقیده مخاطب ضمایر مخصوص به موجودات عاقل به کار برده شده است.
و اگر در آیه سوم برای آنها صفاتی از قبیل عداوت و انکار در روز رستاخیز قائل گردیده، به خاطر این است که تمام اصنام و اوثان در این روز به فرمان حق، حیات و زندگی پیدا کرده و عداوت و انکار خود را ابراز میدارند و هرگز نباید در امکان چنین احیاء و سخن گفتن آنها، تردید کرد، زیرا جائی که پوست و اعضاء بدن مجرمان در چنین روزی به فرمان خدا به سخن در میآیند، هیچ مانعی ندارد که این خدا نماها در آن روز بر ضد پرستندگان خود قیام کنند و سخن بگویند به گواه آیه:
(وَقَالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدتُمْ عَلَیْنَا قَالُوا أَنطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی أَنطَقَ كُلَّ شَیْءٍ) (فصلت، آیه 21)
«به پوستهای خود میگویند چرا برضد ما شهادت دادید؟ آنها میگویند: خدائی که همه موجودات را به سخن درآورد، ما را به تکلم وادار کرد».
و باز میفرماید:
(الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُكَلِّمُنَا أَیْدِیهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُم بِمَا كَانُوا یَكْسِبُونَ) (یس، آیهی 65)
«امروز بر دهانهای آنها مهر میزنیم و دستهای آنان را به سخن گفتن وادار میکنیم و پاهای آنان بر آنچه انجام دادهاند، گواهی میدهند».
با توجه به شیوه بتپرستی در منطقه و با توجه به چنین آیات، این نظر را بسیاری از مفسران انتخاب کردهاند، در این صورت استدلال به این آیه، بر نفی ارتباط با ارواح مقدسه کاملاً بیگانه خواهد بود زیرا سخن ما پیرامون ارواح مقدس است نه بتهای جامد.
پاسخی به گونهی دیگر:
شما فرض کنید که مقصود از «ماتدعون» مطلق معبودها اعم از آگاه و ناآگاه است و اگر در آیات بعدی ضمایر آگاه به کار رفته است به خاطر تغلیب، عاقل برضد آن است.یا فرض کنید که مقصود تنها معبودهای عاقل و آگاه از جن و شیطان و ملک است، و اگر لفظ «ما» در آیهی نخست به کار رفته است به خاطر این است که گاهی همین لفظ در مورد عاقل نیز به کار میرود ولی با این دو فرض (که هرگز قطعی نیست، بلکه برخلاف شرائطی است که در موقع نزول آیه بر اکثریت عرب جاهلی حاکم بود) باز آیه ارتباطی به توسل رایج در میان اهل توحید ندارد زیرا گذشته از اینکه، موحدان جز خدا را نمیپرستند، هدف آیات، نفی آن نوع قدرت بر استجابت و آگاهی است که در شأن معبود واقعی میباشد، و آن داشتن قدرت و علم متکی به خویش نه قدرت و آگاهی مکتسب از خدا.
خلاصه: هدف آیات نفی معبود و الوهیت ما سوی الله است، الهی که باید جوهر کمال و کانون قدرت و خلقت و علم و آگاهی باشد زیرا داشتن قدرتهای اکتسابی و علم و آگاهیهائی اعطائی نه تنها دلیل بر الوهیت نیست، بلکه گواه بر سلب عنوان الوهیت و مقام معبودیت از آنها است.
روی این اساس فشار آیات روی نفی هر نوع کمال ذاتی و قدرت و توانائی و علم و آگاهی است که از درون موجود بجوشد، و این نوع سلبها گواه بر عدم کمال اکتسابی و آگاهی اعطائی نیست نه در معبودهای باطل مانند فرشته و جن و نه در ارواح مقدسه که به هیچ وجه مورد پرستش قرار نمیگیرند.
پینوشتها:
منبع مقاله :
خسروشاهی، سیدهادی، (1371) تفسیر صحیح آیات مشکله قرآن، قم: انتشارات توحید، چاپ سوم.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}