موجود ممکن و مالکیت سود و زیان
«آنان که میخوانید نزدیکترین آنها، در طریق تحصیل «وسیله» هستند و به رحمت او امیدوارند و از عذاب او بیم دارند و به راستی عذاب پروردگار حذر کردنی است».
تنظیم و نگارش: سید هادی خسروشاهی
تذکر: نزدیک به ربع قرن پیش در شهرستان تبریز کتابی، به نام «تفسیر آیات مشکله قرآن» به قلم آقای «یوسف شعار» منتشر شد. مؤلف آن کتاب بدون ملاحظه اصول و قواعد تفسیر، به توضیح یک رشته آیات پرداخت و در نتیجه دچار لغزشهایی نابخشودنی گردید. این سلسله مقالات نقد نظرات مؤلف مذکور است.
(قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُم مِن دُونِهِ فَلاَ یَمْلِكُون كَشْفَ الضُّرِّ عَنكُمْ وَلاَ تَحْوِیلاً) (اسراء، آیه 56)«بگو بخوانید کسانی را که جز خدا «معبود» میدانید آنان نمیدانند بلا را از شما بردارند و نه بگردانند».
(أُولئِكَ الَّذِینَ یَدْعُونَ یَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِیلَةَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ وَیَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَیَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحْذُوراً) (اسراء، آیه 57)
«آنان که میخوانید نزدیکترین آنها، در طریق تحصیل «وسیله» هستند و به رحمت او امیدوارند و از عذاب او بیم دارند و به راستی عذاب پروردگار حذر کردنی است».
آگاهی از مفاد آیه، نیاز به روشن شدن نقاط مختلفی از آیه دارد:
الف- وسیله چیست؟
«وسیله» در لغت عرب به معنی «رغبت» (1) و «منزلت» (2) میباشد و گاهی نیز در عملی که مایهی تقرب میگردد، نیز به کار میرود.خلاصه: گاهی در معنی مسببی که خود تقرب و منزلت است به کار میرود، و گاهی در معنی «سببی» یعنی چیزی که تقرب را پدید میآورد، به کار میرود و در آیه هر دو معنی مناسب است، هرچند معنی نخست روشنتر است.
امیرمؤمنان (علیهالسلام) لفظ «وسیله» را در معنی «سببی» به کار برده و میفرماید:
«اِنَّ اَفْضَلَ ما تَوَسَّلَ بِهِ الْمُتَوَسِّلُونَ اِلَى اللّهِ الاْیمانُ بِهِ وَ بِرَسُولِهِ وَالْجِهادُ فى سَبیلِهِ» (نهجالبلاغه، چاپ عبده، خطبه 106).
(نخستین چیزی که توسل گران به آن متوسل میشوند، ایمان به او و پیامبر و کوشش در راه خدا است).
ب- اعراب آیه:
«اولئک» مبتدا است و خبر آن «یَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ» میباش جمله «الَّذِینَ یَدْعُونَ» که موصول وصله و صفت اولئک است و ضمیر «صله» محذوف گردیده یعنی: آنان را که میخوانید، خود، خواهان تقرب به سوی پروردگارشان میباشد.در جملهی «أَیُّهُمْ أَقْرَبُ» سه احتمال وجود دارد:
1- «ای» موصول است نه استفهامی و جمله بدل از واو جمع «یَبْتَغُونَ» است البته بدل بعض از کل، و مفاد جمله چنین است:
«نزدیکترین معبودها به خدا، خود خواهان تقربند، چه رسد به غیر آنها».
2- ممکن است «ای» را استفهامی بگیریم در این صورت کلمهای مانند «یستعلمون» و «یطلبون» و امثال آن مقدر است.
3- ممکن است «ای» استفهامی باشد و بدل از «واو»، «یَبْتَغُونَ» باشد ولی به این شرط که فعل یاد شده معنی حرص و ولع داشته باشد، مفهوم آیه چنین است: معبودهای آنان به دنبال تحصیل تقرب هستند و به حرص میکوشند که کدام یک از آنها به وسیله اطاعت و بندگی و انجام کارهای نیک نزدیکتر خواهند بود.
در میان معانی بالا، معنی اول با بیان آیه مناسبتر است (3).
ج- معبودهای آنان چه کسانی بودند؟
شکی نیست که معبودهای پنداری آنان، موجودات زنده و عاقل بودند نه از این جهت که لفظ «الذین» در آیه قرینها است، زیرا این لفظ به خاطر «مشاکله» به بتهای سنگی، فلزی و چوبی نیز گفته میشود، بلکه به خاطر جملههای: «یَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِیلَةَ یَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَیَخَافُونَ وَ...» که بیشک از آن یک موجود زنده است.از آنجا که معبودهای آنان به صفات عالی انسانی مانند «تقرب جوئی» «امید» و «بیم» توصیف شدهاند، قطعاً مقصود از آن، معبودهای بشری مانند «فرعون» و «نمرود» و یا «شیاطین» و «اجنه» کافر و متمرد نیست زیرا هیچ کدام از آنها از این صفات عالی برخوردار نبودند.
مگر این که در ظاهر الفاظ تصرف کرده و بگوئیم آنان نیز در باطن در برابر عظمت حق، خاضع بوده و به رحمت وی امید دوخته و از عذاب او بیم داشتند، هرچند در برابر پرستندگان خود، به این مطلب تظاهر نمیکردند البته یک چنین تفسیر، خلاف ظاهر آیه است.
قدر مسلم معبودهائی هستند که سهمی از قداست و نزاهت داشتهاند، مانند فرشتگان و پریها و اولیا و صالحان، و شما میتوانید با مراجعه به آیات، مصادیق این نوع «معبودهای» مقدس را به دست آورید اینها عبارتند از:
1- جن: در میان عرب، گروهی که شاید در اقلیت بودند، جن و پری را عبادت میکردند، و در آیات قرآن به این موضوع اشاره شده است مانند:
(وَجَعَلُوا لِلّهِ شُرَكَاءَ الْجِنَّ وَخَلَقَهُمْ وَخَرَقُوا لَهُ بَنِینَ وَبَنَاتٍ بِغَیْرِ عِلْمٍ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا یَصِفُونَ) (انعام، آیهی 100)
«برای خداوند از حن که خدا آنان را نیز آفریده است، شریکانی قرار دادهاند و از روی جهالت برای او پسران و دخترانی ساختهاند، خداوند از چنین شریکان و فرزندان منزه است و از آنچه توصیف میکنند، برتر است».
(وَیَوْمَ یَحْشُرُهُمْ جَمِیعاً ثُمَّ یَقُولُ لِلْمَلاَئِكَةِ أَهؤُلاَءِ إِیَّاكُمْ كَانُوا یَعْبُدُونَ؟ قَالُوا سُبْحَانَكَ أَنتَ وَلِیُّنَا مِن دُونِهِم بَلْ كَانُوا یَعْبُدُونَ الْجِنَّ أَكْثَرُهُم بِهِم مُّؤْمِنُونَ) (سبأ، آیه 40)
«روزی همگی را محشور میکنیم، سپس به فرشتگان میگوئیم آیا آنان شما را میپرستیدند،؟ میگویند ترا تنزیه میکنیم، تو ولی ما هستی نه آنان بلکه جن را میپرستیدند، و بیشتر آنان به آنها ایمان داشتند».
این دو آیه میرساند که در میان عرب علاوه بر پرستش اصنام و اوثان، گروهی نیز جنپرست بودهاند و او یک موجود زنده و عاقلی است.
2- فرشتگان: در میان عرب گروهی نیز فرشتگان را میپرستیدند و آیات قرآن نیز بر این مطلب گواهی میدهند:
(وَلاَ یَأْمُرُكُم أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلاَئِكَةَ وَالنَّبِیِّیِنَ أَرْبَاباً أَیَأْمُركُمْ بالْكُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنْتُم مُسْلِمُونَ) (آل عمران، آیه 80)
«هرگز بشری را (که خداوند به او کتاب و حکمت و نبوت داده) امر نمیکند که فرشتگان و پیامبران را پروردگار خود بدانید آیا امر به کفر میکند پس از آنکه اسلام آوردید؟»
(لَن یَسْتَنكِفَ الْمَسِیحُ أَن یَكُونَ عَبْداً لِلّهِ وَلاَ الْمَلاَئِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ) (نساء، آیه 172).
«هرگز مسیح و فرشتگان مقرب، ابا نداشتند که بنده خدا باشند».
از این دو آیه استفاده میشود که در میان این گروه افرادی نیز بودند که موجودات روحانی و مقدس را پرستش میکردند، هر چند تعداد آنها بسیار کم بوده و غالباً اصنام و اوثان را میپرستیدند.
3- حضرت مسیح: وی از انسانهائی است که در عصر نزول قرآن مورد پرستش بوده است و قرآن بر این مطلب تصریح کرده است و اگر پیامبران دیگری مورد پرستش بودهاند، در قرآن نام و نشانی از آنان نیست ولی هرگز «احبار» و «راهبان» معبود حقیقی یهود و نصاری نبودند و اگر قرآن ایشان را «ارباب» نامیده است، به خاطر این است که سخنان آنان را در مقابل تورات پیرامون حلال و حرام میپذیرفتند و دستگاه تشریع الهی را در اختیار آنان میدانستند اینک برخی از آیات که بر عقیده به الوهیت حضرت مسیح در میان پیروان خود گواهی میدهد.
(لَن یَسْتَنكِفَ الْمَسِیحُ أَن یَكُونَ عَبْداً لِلّهِ (نساء، آیه 172)
«مسیح اباء ندارد که بنده خدا باشد».
(لَقَدْ كَفَرَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ...) (مائده، آیه 72)
«کسانی که میگویند خدا همان مسیح است، کافر شدهاند».
(وَقَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِیحُ ابْنُ اللّهِ) (توبه، آیه 30)
«مسیحیان گفتهاند، مسیح فرزند خدا است».
(وَإِذْ قَالَ اللّهُ یَاعِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ ءَأَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِی وَأُمِّیَ إِلهَیْنِ مِن دُونِ اللّهِ)؟ (مائده، آیه 116)
«هنگامی که خدا به عیسی گفت: آیا تو به مردم گفتهای که من و مادرم را جز خدا معبود اتخاذ کنید»؟
د: چرا آیه ارتباطی به توسل ندارد؟
پیروان خط وهابیگری به جمله «فَلاَ یَمْلِكُون كَشْفَ الضُّرِّ عَنكُمْ وَلاَ تَحْوِیلاً» تمسک جسته میگویند معبودهای عرب به نص آیه قادر بر رفع بلا و برگردانیدن آن نبودند، در این صورت، تمام انسانها، جز خدا قادر بر چنین کاری نیست، و دعوت غیر خدا جایز نمیباشد.ولی یک چنین استدلال بر ابطال توسل جز مغالطه چیزی نیست و آیه مورد بحث ارتباطی به توسل ندارد زیرا:
اولاً: آیه پیرامون افرادی گفتگو میکند که وسیله را میپرستیدند و آنها را عبادت میکردند، در آیه قبل یادآور شدیم که لفظ «دعوت» و دیگر مشتقات آن در این موارد به معنی خواندن مطلق نیست، بلکه مقصود آن نوع خواندنی است که وسیله را «اله و خدا» بداند هرچند «خدای کوچک» و خدای عزوجل را «اله الالهة» پندارد در این صورت مفاد آیه با توسل افراد موحد که وسیله را بندگان عزیز درگاه الهی میدانند و دعای آنها را مستجاب میاندیشند فرق جوهری دارد.
ثانیاً: پرستشگران چون این نوع از معبودهای «قدیس» را «معبود» و «اله و خدا» میدانستند، در آنان به قدرت متناسب با مقام الوهیت معتقد بودند.
عقائد آنان درباره معبودهای خود این بود که آنان از یک نوع استقلال در تدبیر جهان آفرینش و نزول رحمت و رزق و جلب منافع و دفع مضار، و شفاعت بندگان، برخوردارند تو گوئی جهان آفرینش در قلمرو قدرت و تدبیر و مجموع سرنوشت بشر از نظر سود و زیان، خوشبختی و بدبختی در کف قدرت آنها است.
به خاطر چنین عقیده پنداری، آنان را میپرستیدند و از آنها حاجت میخواستند و چشم امید به آنها دوخته و درخواست شفاعت میکردند.
قرآن، برای انتقاد از چنین عقیده پنداری در آیات بیشماری هر نوع قدرت و توانائی را از آنان سلب نموده و آنان را کمتر از آن دانسته است که مالک و ضرر، شفاعت و رزق باشند و برای روشن شدن موضوع، آیاتی را به عنوان نمونه که پیرامون مطلق معبودهای دروغین، اعم از «قدیس» سخن میگوید منعکس میکنیم:
(قُلْ أَتَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ یَمْلِكُ لَكُمْ ضَرّاً وَلاَ نَفْعاً) (مائده، آیهی 76)
«بگو چیزی را جز خدا، میپرستید که برای شما مالک کوچکترین نفع و ضرر نیست».
(قُلْ مَن یَرْزُقُكُم مِنَ السَّماءِ وَالْأَرْضِ أَمَّن یَمْلِكُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ) (یونس، آیهی 31)
«بگو چه کسی شما را از آسمان و زمین روزی میرساند چه کسی مالک گوش و دیدگان شما است».
(وَیَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لاَ یَمْلِكُ لَهُمْ رِزْقاً مِنَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ شَیْئاً وَلاَ یَسْتَطِیعُونَ) (نحل، آیهی 73)
«جز خدا موجوداتی را میپرستند که برای آنان در آسمانها و زمین مالک روزی نیستند».
این آیات روشنگر عقاید عموم بتپرستان عصر جاهلی است که تمام آنان (خواه گروههائی که قدیسین را میپرستیدند و یا آنها که جمادات را پرستش مینمودند) در معبودهای خود یک نوع قدرت و توانائی، آنهم به صورت استقلال و اصالت قائل بودند و آیات یاد شده و غیر آنها، همگی به عنوان تخطئه از چنین عقیده پنداری وارد شده است.
و آیهی مورد بحث نیز ناظر به چنین عقیده پنداری است و میفرماید:
(لاَ یَمْلِكُون كَشْفَ الضُّرِّ عَنكُمْ وَلاَ تَحْوِیلاً) (اسراء، آیهی 56)
«مالک نفع و ضرر شما نیستند».
و اگر از جانب خدا ضرری متوجه شما گردد آنان قدرت بر دفع آن ندارند و آیه زیر، آیه مورد بحث را به روشنی تفسیر میکند:
(قُلْ فَمَن یَمْلِكُ لَكُم مِنَ اللَّهِ شَیْئاً إِنْ أَرَادَ بِكُمْ ضَرّاً أَوْ أَرَادَ بِكُمْ نَفْعَاً) (فتح، آیه 11)
«بگو چه کسی میتواند مانع از اراده خدا گردد، اگر بخواهد ضرری وارد کند و یا نفعی برساند».
با ضمیمه کردن این دو آیه به خوبی روشن میگردد که هدف آیه، نفی هر نوع استقلال در فاعلیت، و استقلال در رسانیدن سود و زیان، فاعلیت تام در برابر اراده خدا است و اما این که آنان مالک هیچ نوع قدرت و توانائی، حتی قدرت مکتسب از جانب خدا و با اذن مستقیم او یا لااقل قدرت بر دعاء خیر درباره بندگان متوسل به خدا ندارند، هرگز از آیه استفاده نمیشود، بلکه آیات دیگر حاکی از قدرت غیر مستقل و توانائی غیر اصیل، و به اذن خدا میباشد.
قرآن، فرشتگان و انسان و اجنه را صاحب قدرت معرفی میکند:
قرآن مجید افراد این طبقه را اعم از معبود و غیر معبود، دارای قدرتهای اکتسابی و فعالیتهای انتسابی، معرفی میکند و اعتراف به چنین فاعلیتهای غیر مستقل و مالکیتهای اکتسابی را مانع از آن نمیداند که درباره که درباره آنان به گونهای سابق نیز قضاوت و داوری کند.اینک آیات مربوط به سه گروه:
قرآن فرشتگان را گیرندگان ارواح (4) حاملان عرش (5) و مدبران آفرینش (6) میدانند و بررسی آیات مربوط به جن در سوره صافات آیه 9-10 قدرت اکتسابی آنها را روشن میسازد همچنانکه آیات مربوط به انسان مانند آیه 70 سوره اسراء، قدرت اکتسابی انسان را آشکار مینماید.از این جا مفاد این آیه، و آیات دیگری که دستاویز گروههای نافی توسل به ارواح مقدسه است روشن میگردد.
اگر کسی موجودی جز خدا را در کار و فاعلیت مستقل بداند، برای خود معبودی جز او تصور کرده و در جرگه مشرکان قرار میگیرد، و قرآن به انتقاد از این اعتقاد بر میخیزد و میگوید: «لاَ یَمْلِكُون كَشْفَ الضُّرِّ عَنكُمْ وَلاَ تَحْوِیلاً» (توانا بر رفع بلا و بر گردانیدن آن نیستند) و اگر برای او چنین استقلالی قائل نشود و او را شنونده و بیننده به قدرت حق بداند و از او درخواست کند که در حق او شفاعت کرده و دعا کند در این حالت دو صورت وجود دارد:
1- اگر او دارای چنین مقام و موقعیت نباشد در این موقع، کار این شخص احمقانه و ابلهانه خواهد بود نه شرک و دو بینی.
2- اگر او دارای چنین مقام و موقعیتی باشد، دعاء و درخواست او عاقلانه و به موقع خواهد بود، درخواست این فرد از این دو گروه عیناً بسان درخواست کسی است که در میان چاه قرار گیرد، اگر از سنگهای دور چاه استمداد کند کار عاقلانه انجام نداده است و اگر از رهگذران کمک بطلبد کار بسیار صحیح و به موقع خواهد بود.
مکتبی که بخواهد هر نوع قدرت و توانائی اکتسابی را از تمام موجودات سلب کند، مکتبی است که از مکتب اشعری پیوند خورده است و این مکتب مخالف قرآن و سنت و دلائل روشن عقلی است.
قرآن موضوع مالکیت نسبی و اکتسابی را با صراحت برای غیر خدا ثابت میکند چنان که میفرماید:
(قُل لاَأَمْلِكُ لِنَفْسِی نَفْعاً وَلاَ ضَرّاً إِلَّا مَا شَاءَ اللّهُ) (اعراف، آیهی 188).
با این تصریح که بشر با مشیت خدا قادر و مالک نفع و ضرر خود میباشد در آیه دیگر میفرماید:
(وَإِن یَمْسَسْكَ اللّهُ بِضُرٍّ فَلاَ كَاشِفَ لَهُ) (انعام، آیه 17).
راه جمع این آیات همان است که گفته شد و این که بدون مشیت خدا، بر چیزی قادر نیست، و در پرتو مشیت او بر امور محدودی قادر و توانا است، و از آن جمله قادر است که درباره بندگان خدا دعا کند، شفاعت نماید و احیاناً کارهای مفید دیگر انجام دهد.
به طور مسلم سوزندگی آتش، و فروزندگی خورشید، و درخشندگی ماه از خود آنها است، یعنی آنها مبدأ این آثار و پدیدهها هستند اما در عین حال این آثار از درون آنها نمیجوشد، بلکه او است که به آتش و آفتاب و ماه این آثار را بخشیده است و در عین حال روزی میتواند آثار تمام این اسباب طبیعی را از خود آنان بگیرد از این جهت میگوئیم: «اوست خدای سببساز و اوست خدای سببسوز».
پینوشتها:
1. مقاییس اللغة، ج 6، ص 110.
2. مفردات راغب، ص 524.
3. کشاف، ج 2، ص 236 تفسیر آیه مورد بحث.
4. سوره سجده، آیه 11.
5. سوره غافر، آیه 7.
6. نازعات، آیههای 1-5.
خسروشاهی، سیدهادی، (1371) تفسیر صحیح آیات مشکله قرآن، قم: انتشارات توحید، چاپ سوم.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}