تغییر شكل مجتمع مسكونی هالی استریت (1)- بخش هكنی
از «جامعهی ترسناك» به «جامعهی قابل احترام»
تونی مانزی و كیت جیكوبز
مترجم: مجتبی رفیعیان
" امروزه دیگر مردم از الگوی سرشماریهای دههی 60 خسته شدهاند. مردم دیگه خواهان بازگشت به تعصبات قدیمی و تبعیضهای زشت نیستند. اما آنها خواهان قانون، نظم و رفتار درست هستند. آنها میدانند كه چیزی به نام جامعه وجود دارد. خواستار یك جامعهی مورد احترام هستند. آنها طرفدار یك جامعهی مسئولیت پذیرند. اجتماعی میخواهند كه در آن بیشترین قانون مدار مسئولیت داشته باشند، اجتماعی كه در آن به افرادی كه در چارچوب قانون عمل میكنند، ارزش گذاشته میشود و آنهایی را كه قانون شكنی میكنند، مجازات میكند. برای من این مسئله همیشه یك مبارزهی شخصی بوده است. من به این جامعهی ترسناك مجتمع هالی استریت هكنی عادت كرده بودم؛ جایی كه مردم از ترس، جرأت باز كردن در خانههایشان را نداشتند و صندوقهای نامه به دلیل پارچههای كهنهای كه آتش میزدند و داخل صندوقها میانداختند، همیشه پر از جای سوختگی بود".
سخنرانی تونی بلر در آغاز راهبرد 5 سالهی مبارزه با جنایت (مبارزهی حزب كارگر بر علیه جنایت، 19 جولای 2004).
مقدمه
در سال 1992، بخشداری هكنی لندن یك طرح نوسازی 300 میلیون پوندی برای مجتمع مسكونی عمومی پیش ساخته آغاز كرد (شكل 1). این طرح كه به طرح جامع مسكن (CEI) معروف شد، نمونه اولیه ای از تلاش برای تلفیق منابع مالی دولتی و خصوصی، كار مشاركتی بین سازمانهای بخش داوطلب و بخش عمومی و یك راهبرد مشاركت اجتماعی جاه طلبانه با ساكنان محلی محسوب میشد. این طرح كه مورد ستایش سیاستمداران و رسانهها قرار گرفت و همه از آن به عنوان یك موفقیت عمده نام میبردند، نسخهی اولیهای برای پروژههای نوسازی از سوی مقامهای محلی در آینده ارائه كرد. 15 سال پس از آغاز آن، حالا میتوان تأثیر این برنامه را بررسی كرد و به ارزیابی اهمیت آن از جهت سیاستهای گستردهتر نوسازی در لندن پرداخت. این بخش تلاش میكند تا از مجتمع هالی استریت به عنوان یك مطالعهی موردی برای بحث سودمندی فعالیت نوسازی استفاده كند و به برجسته سازی پیشرفتهای عمدهی آن و همچنین درسهایی كه میتوان از چنین پروژههای بزرگی آموخت، بپردازد. در اینجا استدلال خواهد شد كه اهمیت هالی استریت از این نظر كه در برگیرندهی بسیاری از مباحثههای گستردهتر در مورد سیاست نوسازی (كه بخشی از بافت لندن از دههی 90 است)، مهم است. بنا به این دلایل میتوان این پروژه را نشان از خط مشی نوین سیاست شهری در لندن مركزی، در اوایل سدهی بیست و یكم دانست.رویكرد ما تحت تأثیر برخی از فرضیات نظری قرار داشته است: نخست ظرفیت نهادهای نوسازی برای ایجاد تغییر به دلایل متعدد از جمله منابع، تقاضاهای رقیب، بافت اقتصاد محلی و ایدئولوژی نئولیبرال- محدود شده است. (2) در حالی كه مشخص شده، سیاستهای اشتراكی یكی از مؤلفههای اصلی فلسفه حزب كارگر جدید است، (3) توجه كمتری به ویژگی بالقوه سركوبگر و بیتحمل اجتماعهای محلی شده است. (4) دوم، تمایل سیاستگذاران برای گنجاندن نوسازی در دههی 90 و تداوم تا زمان حاضر را میتوان به عنوان بخشی از مؤلفه "منطقهای یا سرزمینی كردن" حاكمیت دولت محلی دانست. (5) در این جا واژهی "منطقهای كردن" برای شیوههایی كه در آن سیاستهای مسكن دولت محلی از مسائل مادی و اقتصادی به سوی مسئولیت فردی گسترش پیدا میكند، استفاده میشود. بنابراین تغییر عمده در سیاست مسكن محلی از دههی 1980 به بعد بر مشاركت و توانمندسازی اجتماعهای محلی تأكید كرد. این تغییر را میتوان به عنوان یك واكنش به حملات ایدئولوژیكی به دولت محلی در طول دههی 1980 بررسی كرد. به طور خلاصه، مقامهای مسئول محلی مانند هكنی توانمندسازی اجتماعی را به عنوان راهی برای مشروعیت بخشیدن به فعالیتهای خود در مقابل این حملهی سخت، اتخاذ كردند. (6)
سوم، در حالی كه توانمندسازی اجتماعی و مشاركت بخش خصوصی به عنوان راهبردهای مشروعیت بخشی برای طرحهای نوسازی استفاده شدند، رویكردهایی كه تنها ارائه كننده تضمینهای سمبلیك به مشاركت اجتماعی هستند، احتمالاً منجر به ایجاد توقع شده است، اما از جهت اجرا ناكافی هستند، پس تأكید اعمال شده بر مشاركت اجتماعی به وسیلهی دولتها به عنوان راهی برای غلبه بر تفرقه سیاسی و اجتماعی مورد تأكید قرار میگیرد. آثار تحت تأثیر فلسفهی فوكولدی دین (1999)، فلینت (2002) رز و میلر (1992) رز (1996) و راكو ایمری (2000) در این راستا قرار دارند. به عنوان مثال، رز (1996: 337) استدلال كرد كه دولتها از زبان سیاستهای اجتماعی برای شكل دهی مجدد شیوههای دولتی و دور كردن مفهوم "اجتماع و جامعه" به نفع "اجتماع محلی" استفاده كردهاند. در اظهار این نكته، او به طور ضمنی میخواهد بفهماند كه الگوهای سنتی مداخله (كه در آن دولت نقشی فعال و سازمان دهنده داشت) جای خود را به تأكید بر فرد و اجتماع محلی، به عنوان عنصری فعال دادهاند. سیاست مسكن دولتی در بردارندهی تركیب پیچیدهای از ایدئولوژیهای رقیب است همانند سیاستهایی كه در جست و جوی كنترل و مدیریت رفتار فردی مستأجران از راه مقررات همراه با افزایش تأكید بر مشاركت اجتماعی است. (7) همان طور كه به آن اشاره خواهد شد، این تركیب فردگرایی با گفتمان جمع گرایی مشاركت است كه سبب ایجاد تنشهای خاص در درون طرحهای نوسازی همچون طرح هالی استریت شدهاند.
پیش زمینههای طرح جامع مسكن CEI: نوسازی هالی استریت
مجتمع هالی استریت، ابتدا در سال 1971 بنا شد و همان طور كه شكل 2 نشان میدهد متشكل از 19 بلوك با 5 طبقهی مارپیچی و 4 برج 19 طبقه است (در مجموع 1145 واحد). تا اوایل 1992، مقامهای مسئول محلی در توصیف آن گفتند كه این مجتمع "بیشترین ایرادهای طراحی را در مسكن عمومی پس از جنگ جهانی در بریتانیا" دارد.این ایرادهای از چكه كردن سقف واحد مسكونی گرفته تا تعرق، وجود سوسك و عایق كاری ضعیف میشد. این مجتمع به عنوان مثالی از یك طراحی نامناسب به وسیله كمیسیون معماری نام برده میشدند. در جزوه ای با نام "هزینه طراحی بد" هالی استریت به عنوان طرحی كه "به طور كامل با فرم شهری و اصول مسكن هكنی (كه دارای شبكهای از خیابانهای تراس دار در طول پاركها و میادین است) بیگانه است" معرفی شده بود. (8) طرحی كه میباید با وجود این طول عمر 60 ساله كه برای آن پیش بینی شده بود، بیست سال بعد از ساخت آن، تخریب شود. طراحی این مجتمع به تقریب بی هیچ تردیدی سبب تشدید فرصتهای جرم خیزی شده بود. شاخصهای محرومیت در اوایل دههی 90 نشان داد كه این محله از مجموعهای از مشكلات رنج میبرد. بیش از 31 درصد تمامی كسانی كه از لحاظ اقتصادی بالقوه فعال محسوب میشدند، در مقایسه با 19 درصد رقم كل بخش بیكار بودند و بیش از 21 درصد از خانوارهای این مجتمع با یكی از والدین خانواده (پدر یا مادر) اداره میشدند؛ رقمی كه در كل بخش تنها 8 درصد بود و این میزان بالاترین آمار در تمامی بخشهای لندن محسوب میشد. حدود 63 درصد از مستأجران مشمول كمكهای مسكن میشدند. تعداد قابل توجهی از ساكنان از مشكلات روانی رنج میبردند. (9) در حدود 80 درصد از ساكنان برای انتقال از این مجتمع ثبت نام كرده بودند؛ بیش از 1/3 واحدها به طور رسمی به عنوان واحدهای مشكل دار رده بندی شده بودند و سطح اجارههای عقب افتاده دو برابر میانگین دیگر واحدهای این بخش بود. (10)
بازسازی هالی استریت و مدرن سازی دولت محلی
طرح جامع مسكن دربردارنده بازسازی عمدهی مجتمعهای مسكونی موجود از جمله هالی استریت، كلپتن، ترابریج، ناتینگل و نیو كینگهولد با هزینه پیش بینی شدهای معادل 180 میلیون پوند در طول یك دورهی 5 ساله بود (هر چند كه این رقم در نهایت به 300 میلیون پوند رسید). اهمیت این طرح نوسازی در اوایل دههی 90 در این بود كه مصادف شده بود با دورهای كه پس از تصویب قانون مسكن 1988، دولت مركزی در مورد توان مقامهای مسئول محلی برای بهبود و مدیریت مسكن موجود خود، تردید جدی داشت. راهبرد "شهرداری زدایی" و كاهش در بودجههای دولتی در دولت محلی و قانون مسكن 1988 به معنای آن بود كه مقامات محلی مجبورند منابع دیگری را برای تأمین مالی پیدا كرده و به شركای بخش خصوصی برای انجام پروژههای نوسازی عمده، متكی شوند. (11) هالی استریت 97 میلیون پوند كمك مالی (LBH، 1990 الف) با استفاده از یك مدیریت مالی مشاركت خصوصی- عمومی دریافت كرد و كنسرسیومی از تعاونیهای مسكن، مدیریت نوسازی را برعهده گرفتند (مشاركت هالی استریت).به موازات نوسازی فیزیكی، بودجههایی را هم برای پروژههای اشتغال زایی از راه ایجاد تراست اجتماع كویینز بریج در هالی استریت- به عنوان نهادی كه مسئولیت هدایت منابع مالی و توسعهی اقتصادی را از راه اعمال مدیریت مشترك بین ساكنان و تعاونیهای مسكن دارد- هم تخصیص دادند. شورا به طور قوی معتقد بود كه نوسازی مجتمع هالی استریت دلیلی متقنی مبنی بر موفقیت در مدیریت مسكن و نوسازی بود؛ همچنین مصمم بود تا از این مجتمع به عنوان ویترینی برای نمایش دستاوردهای خود استفاده كند، به طور مثال، شورا یك كتابچه پر زرق و برق به نام مجتمع هالی استریت، طرح اولیهای برای موفقیت (1999ب) منتشر كرد كه ادعا كرده بود پس از نوسازی، 93 درصد از ساكنان میخواهند به صورت بلندمدت در مجتمع باقی بمانند (LBH، 1999: 3) و تنها 5 درصد نگران ایمنی این اجتماع محلی هستند (در قبل از نوسازی این رقم 60 درصد بود) یا اینكه این "یكی از معروفترین گزینههای ساكنان در فهرست انتظار است" (12). تا سال 2003، شاخصهای موفقیت عبارت بودند از:
«یك محله تازه تأسیس با خیابانهای كوچك با 374 خانه كوتاه (بلوكهای آپارتمانی و خانههای آجری) با سقفهای شیروانی و باغ، یك مركز ورزشی و اجتماعات، یك مركز سالمندان و یك كلینیك در مركز مجتمع. رقم 93 درصدی مستأجرانی كه اظهار كردند از ماندن در مجتمع راضی هستند. ترس از جرم و جنایت تنها 5 درصد است و محیط فیزیكی در عمل فاقد نوشتههای روی دیوار و زباله است. افسر گشت محلی به تازگی اعلام كرد كه در بیش از 3 ماه، تنها 4 مورد حادثه جزیی گزارش شده است، جایی كه میزان معمول جرایم گزارش شده بیش از 4 مورد در روز بوده است. بهبود بهداشت جسمی و روانی ساكنان تعداد تماس با خدمات بهداشتی را به بیش از 1/3 كاهش داده است.» (13)
انتخاب دولت حزب كارگری جدید در 1997 مژدهی تعهد به رسیدگی به محرومیت اجتماعی را به همراه داشت، اما توجه به "دولت مشترك" نشان دهندهی تداوم راهبرد حذف راه حلهای شهرداری برای مشكلات شهری موجود بود. (14) هم زمان، گفتمان جامعهی محلی "پیش شرطی برای احیای اقتصادی شهرها" بود (15) و هالی استریت به عنوان محلی از مدل اولیه كه در آن این مفاهیم با موفقیت اعمال شدهاند، محسوب میشد. تركیب نوآورانهی منابع مالی عمومی و خصوصی و استفاده مؤثر از مدلهای مشاركت- چند نهادی را دولت تازه به قدرت رسیده، به عنوان مدلی برای مدرن سازی دولتهای محلی با اشتیاق مورد استقبال قرار داد. به عنوان نمونه، تونی بلر طرح ابتكارهای جدید برای محلات را در سپتامبر 1998 رونمایی كرد و در مورد این مجتمع چنین گفت:
«تغییری كه من در اینجا شاهد آن بودهام، كمك بزرگی به مشاركت و تمامی كسانی كه در اینجا زندگی میكنند و تصمیم گرفتهاند تا زندگی خودشان را در دست خود بگیرند، بوده است. چه تغییر شكل غیرقابل باوری، این از آن ابتكارهای است كه مایلیم شاهد تكرار آن در همه جای كشور باشیم. هالی استریت سمبلی از آنچه یك محله قادر به انجام آن است و اینكه چطور میتواند خودش را بازسازی كند، است... هالی استریت نشان داد كه این كار شدنی است. (16)»
مجتمع هالی استریت در اوایل دههی 1990 نشان دهنده روشنترین مثال ممكن از به قول تونی بلر "هر چیزی كه لازم است در زندگی شهری تغییر دهیم" بود. همان طور كه در بالا ذكر شد، به تقریب در تمامی شاخصهای اجتماعی- اقتصادی (ایراد در طراحی، سطح نارضایتی ساكنان، نبود امنیت و ایمنی) این مجتمع نمره ردی میگرفت. یكی از نمایندگان مجلس محلی این گونه بیان میكند: این جا منطقهای نبود كه شما از آن پیاده عبور كنید. نفرت انگیز بود" (17).
در مقابل، نوسازی مجتمع هالی استریت دربردارندهی موضوعات اصلی حاكمیت جدید، رهبری جامعهی محلی و پایداری میشد، موضوعاتی كه تشكیل دهنده جنبههای اصلی "نوزایی شهری" حزب كارگر در اواخر دههی 90 بوده (18) و وزیران دولت قادر بودند تا از موفقیتهای فرضی برنامهی نوسازی هالی استریت به عنوان تأییدی بر گفتمان جدید سیاست شهری استفاده كنند.
وضعیت نمادین هالی استریت از آن جهت آشكار است كه به عنوان یك معیار توسعه محسوب میگردد كه "الهام بخش طرحهای مشابه بسیاری در اقصی نقاط جهان" و "اینكه با سرمایه گذاری در مسكن اجتماعی با كیفیت بالا به چه موفقیتهایی میتوان دست یافت" بوده است (مدیر توسعهی محله، مجلهی مسكن، اول دسامبر 2004). به طور خاص این طرح جامع، طرحی اولیه از سازوكارهای حاكمیت است كه ساختارهای نهادی مقامهای مسئول محلی را حذف كرده و رویكردی محله- محور به نوسازی شهری مبتنی بر مفاهیم مشاركت ساكنان در كنار ساختارهای مدیریت لازم برای تحقق نتایج "پایدار" میباشد.
این مفاهیم به عنوان مؤلفههای اصلی طرحهای ابتكاری نوسازی حزب كارگر جدید مانند طرح جدید محلات و راهبرد ملی نوسازی محلات استفاده خواهند شد (19). 15 سال پس از اجرای برنامهی نوسازی، مناسب خواهد بود تا جنبههای كلیدی موفقیت طرح مورد كنكاش و بررسی قرار بگیرد. این تغییرات چقدر مهم بودند؟ مشخصههای اصلی آن چه هستند؟ تا چه میزان این بهبودیها تأثیر بر ادارهی گستردهتر لندن داشتهاند؟ قبل از بررسی موارد مذكور، ابتدا به تشریح رویكرد و شیوه جمع آوری دادهها میپردازیم.
روش شناسی
در این مقاله یك رویكرد تاریخی با دنبال كردن پروژهی نوسازی از شروع آن در اوایل دههی 90 تا حال حاضر، اتخاذ شده است. این رویكرد سبب میشود تداوم و تغییراتی كه در طول زمان بر سیاست نوسازی تأثیرگذار بودهاند، روشن شود. در واقع این رویكردی است كه عموماً محققانی كه درگیر تحلیلهای معاصر هستند، از آن استفاده نمیكنند. (20) اجرای این كار مستلزم آن است كه به ارزیابی پیشرفتهای به عمل آمده و جنبههای مسئله دار نوسازی پرداخته شود. این رویكرد استفاده از اسناد سیاستگذاری اولیه و فعلی، مقالات رسانهها و مصاحبه با مسئولان قبلی و فعلی پروژه هالی استریت است. هشت مصاحبه عمقی با سهام داران و افراد مهم پروژه، به طور مثال با عضو شورای محلی، نماینده مجلس محلی، كارمندان حرفهای دارای مسئولیت محله، رییس تعاونی مسكن، مهندس معمار ارشد طرح و همچنین یكی از نمایندگان قدیمی ساكنان مجتمع صورت گرفت. تمامی مصاحبه شوندگان یا در ظرفیت نمایندگی و یا به صورت حرفهای در ابتكار نوسازی درگیر بودند. چالش پیش رو تشویق به اتخاذ یك دیدگاه انتقادی و دور كردن مصاحبه شوندگان از روایت ساده بیان موفقیت بود. از مصاحبه شوندگان خواسته شد تا با مرور گذشته بر تغییراتی كه در طول 15 سال گذشته اتفاق افتاده است، تمركز كنند و اینكه چه درسهایی را میتوان برای شیوههای نوسازی در آینده از آن آموخت، مدنظر قرار داده شود. چالش مصاحبه با بازیگران نخبه، تشویق آنها به اجرای یك بحث باز و صریح از موفقیتها و شكستها همراه با بازنگری تجارب آنان در طول یك دورهی مهم زمانی (بیش از 10 سال در این مورد) و بررسی اینكه چه اصلاحاتی را میشد انجام داد ( با توجه به مرور دلایل گذشته) بود.مجتمع مسكونی هالی استریت و میراث نوسازی
ساختارهای حاكمیتی
یكی از ویژگیهای اصلی طرح نوسازی هالی استریت، تأكید آن بر رویكردهای جدید حاكمیت شهری بود. به طور خاص تمركز اصلی در آن زمان حركت، از رویكردهای بیاعتبار شده شهرداری به تأمین خدمات و تشویق به كار مشاركتی در محلات بود. در نتیجه یك كنسرسیوم به نام كنسرسیوم مشاركت هالی استریت- متشكل از تعاونیهای عمده مسكن یا صاحبخانههای اجتماعی دارای حقوق (RSL) كه در آن زمان در این محله فعال بودند، تشكیل شد. تعهد به كار مشاركتی برای اینكه نحوهی مدیریت مجتمع از اهمیت زیادی برخوردار بود، منجر به بروز مشكلات خاصی برای بخش تعاونیهای مسكن شد كه مایل بودند استقلال سازمانی خود را حفظ كنند:"تعاونی مسكن RSL در مورد ماهیتشان خیلی حساس هستند... ما یك نام تجاری هستیم. ما باید بتوانیم در بازار كالای خودمان را بفروشیم... ما پیمانكار هستیم. ما یك نوع بیزینس هستیم... و ایده قربانی كردن هویتمان برای اینكه یك هویت مشترك از راه مشاركت هالی استریت كسب كنیم، مسئله به طور كامل متفاوتی بود. " (21)
یكی از مشكلترین مؤلفههای توافق مشاركت، نیاز به تمهیدات مدیریتی مشترك بود كه یكی از مدیران از آن به صورت "فاجعهی خونین" نام برد. (22)
این اصل مدیریت مشترك زمان زیادی دوام نداشت. در ابتدا یك سازمان از او پیوستن به مشاركت امتناع ورزید. یكی اقدام به فروش املاك خود كرد و دیگری هم در نهایت با ادعای نارضایتی از خدمات ارائه شده از مشاركت خارج شد. یكی از مدیران اظهار كرد كه بزرگترین سازمان، مدیریت روزمره را "كسر شأن خود" میداند، در حالی كه سازمانهای كوچكتر با مشكلات عمدهی منابع روبه رو بودند. (23) نمایندهی مجلس محلی هم به موضوع تعدد تصمیم گیری اشاره كرد "اینكه افراد متعددی مدیریت داشته باشند، كمكی نخواهد كرد. " (24) یكی از مشكلات این بود كه نقش تعاونی مسكن هیچ گاه به روشنی تعریف نشده بود. آنگونه كه یكی از اعضای شورا گفت: "آنها تنها خانه نمیسازند، مانند شورا و اعضای شورا نقش رهبری اجتماع محلی را بازی میكنند. از این جهت با مقامهای مسئول محلی فرقی ندارند. من فكر میكنم آنها هم اینك نقش فعالتری دارند، اما این سالها طول كشیده كه آنها به این برسند. (25)
این تنشها نشان میدهد كه در حالی كه بعضی از تعاونیهای مسكن، یك تعهد اولیه به اصول مشاركت از خود نشان دادهاند، تعدادی هم تمایلی به تخصیص منابع و یا واگذاری مسئولیتها نداشتند. به دلیل نبود یك نهاد رهبری، مشخص شد كه این نوع طرحها بسیار مسئله دار هستند. (26) به طور خاص یكی از انتقادهای اساسی مطرح شده نبود مشاركت شورای محلی بوده است:
" هیچ رانندهای وجود ندارد. من فكر میكنم هكنی مدتها قبل خودش را از هالی استریت عقب كشیده است. من به تقریب ناخواسته این گونه فكر میكنم. من مطمئن نیستم كه این كار با یك هدف راهبردی انجام شده باشد، اما وقتی كه تلاش دارید با مجتمعی كه تخریب و بازسازی شده سروكار داشته باشید، مجتمعی كه به طور قابل توجهی تغییر شكل داده و ساكنان قدیمی از آن خارج و ساكنان جدیدی به آن وارد شدهاند، حتماً یكی از حلقههای این زنجیره گم شده است. " (27)
این نظر نشان دهندهی مشكلات پیرامون اشكال حاكمیت شهری، كه فراتر از ساختارهای نهادی مقامهای مسئول محلی خواهد بود. منطق نئولیبرال آن است كه كنترل مقامات محلی باید برای تثبیت فعالیت اجتماعی به كار گرفته شود، حتی اگر وقفه در ارائهی خدمات علنی شود. تأكید بر اشكال جدید حاكمیت از دههی 1980 یكی از مشخصههای سیاست نوسازی بوده است میتوان آن را تلاشی از سوی دولت برای مشروعیت بخشیدن به مداخلات خود در پرتو ناكامیهای سیاستگذاری قبلی و هم چنین شیوهی اشتراكی به منظور تسهیل كار با گروههای از لحاظ اجتماعی محروم ساكن در مساكن اجتماعی تفسیر كرد (دوفیلیپس و نورث، 2004 برای بحث موارد مشابه در منطقهی كاسل و الفانت در جنوب لندن).
پایداری: "ظاهرسازی در مقیاس بسیار بزرگ"
چنانكه در بالا اشاره شد، موفقیتهای قابل توجهی در هالی استریت هویدا بود. این موفقیتها را به طور عمده نتیجه میزان بالای منابع تخصیصی به این طرح میدانند. پس، هالی استریت آخرین پروژهای است كه شما شاید مشابه آن را خواهید دید. این پروژهای بسیار پرهزینه بوده است. این مقدار پول دیگر وجود خارجی نداره. خیابانها عریض هستند، طراحی خیابانها بر مبنای جای وسیع و دلباز بوده است" (28). هم زمان، مدیران احساس كردند كه یكی از درسهای اصلی كه باید از فرایند نوسازی فرابگیرند، لزوم مدنظر قرار دادن اهداف كوتاه مدت و بلندمدت است. این نكتهای بود كه مهندس معمار اصلی این طرح جامع مورد تأكید قرار داد:"آنچه در عمل اتفاق افتاده این است كه پروژههای شبیه این دارای میزان زیادی انرژی و شتاب و (از جهت قانونی) جذبه برای یك دورهی خاص حیات خود دارند و سپس زمانی كه آنها ناگهان وارد راهبرد خروج میشوند، دیگر مهم نیستند و «مكانی كه قرار بود ایجاد شود» به جای دیگری منتقل میشود. " (29)
«این نقطه نظر بیانگر اهمیت حفظ علاقه و توجه به ویژه در گذر از سرمایه به تأمین درآمد است. این مسئله عزم قانونی است كه در تضمین اینكه آیا "پایداری" پروژهها را میتوان در طول یك دورهی طولانیتر حفظ كرد یا نه؟ نقش حیاتی دارد. در تعریف این مسئله از آن به عنوان نیاز به پذیرش اینكه افراد كلیدی و پویا میتوانند یك پروژه را ترك كرده و به پروژههای دیگر بروند، نام برده میشود.» (30)
همزمان، در حالی كه مشخص بود كه بهبودیهای فیزیكی قابل توجهی روی داده است، این ویژگیهای نامحسوس بودند كه مسئلهدارترین موارد محسوب میشدند" مدل جالبیه، اما توسعهی اجتماعی سبب ناامیدی شد" (مصاحبه، مدیر تعاونی مسكن، 30 مارس 2007).
برنامهی نوسازی هالی استریت دربردارنده یك ساختار پیچیده از نهادهای مشورتی بود كه از تركیب یك هیأت مدیرهی مشترك (JMB)، یك كمیته توسعهی مجتمع (EDC) و تراست توسعهی اجتماعی (یا همان تراست كویینز بریج) تشكیل میشد. در طول دههی 90 نوسازی اجتماعی- اقتصادی به عنوان یك شرط لازم (برای برنامههای نوسازی) برای رسیدن به نتایج پایدار محسوب میشدند و نهاد تراست كویینز بریج به ویژه برای ارائه منافع اقتصادی بیشتر به اجتماع محلی ایجاد شد. اغلب چنین اذعان میشد كه برای حل ریشهای مشكلات هالی استریت- سطح بالای جرایم، محرومیت، تخریب اموال عمومی، و نومیدی- تلاشهایی باید در جهت اهداف نوسازی وسیعتر به عمل آید.
شهرداری اصرار داشت كه این نهاد (تراست كوییزبریج) باید تحت نظارت ساكنان محلی قرار گرفته و آنها مسئولیت تأمین خدمات و منافع این سازمان را برعهده بگیرند؛ این نهاد به ارائهی آموزش، نظافت مجتمع و حتی كارهای باغبانی آن بپردازد. (31)
با این حال، پاسخ دهندگان به شدت از این شیوه شكایت داشتند و یكی از مدیران از آن به عنوان "كاتالوگ فاجعه" نام برد. (32) مدیران به ویژه از اینكه مجبورند منابع قابل توجه مالی را در برنامه به كار گیرند، ناراحت بودند. موضوعی كه بعضی از سازمانهای كوچكتر را در وضعیت سختی قرار داده بود. از این تلاش برای ارتقای نوسازی وسیعتر، به عنوان یك "ظاهرسازی در مقیاس بسیار بزرگ" نام برده میشد. یكی از مشكلات خاص برنامهی نوسازی، ایجاد یك مركز تفریحی در محله بود؛ هر چند كه منبعی ارزشمند محسوب میشد، اما به هزینههای قابل توجهی نیاز داشت:
«این یك ساختمان فوق العاده است و جایی است كه میتوانید در آن ورزش كرده و یا همه جور جلسه برگزار كنید، اما ادارهی چین ساختمانی در طول زمان هزینه بر است. برای اینكه بتوان پول جمع كرد، لازم است از مردم به دلیل استفاده از آن پول بگیرید و برای اینكه بتوانید این كار را بكنید، شما ناخواسته تعدادی را كه میخواستید از آن استفاده كنند، حذف میكنید. " (33)
این نكتهای بود كه به عنوان "یك ایراد اساسی نوسازی منطقه" به آن نگاه میشد. (34) این ساختمان به عنوان "كمی جانب دارانه... بگذارید برایشان یك ساختمان بسازیم"، توصیف میشد. (35) ان گونه كه یكی از مقامهای محلی اظهار كرد: "من كه فكر نمیكنم ما به چشم یك دارایی مالی به آن نگاه میكنیم؛ نگاه ما به آن مكانی است كه جوانها را از خیابانها جمع میكند. " (36)
مشكل اصلی این بود كه "مسائل زیربنایی، جدی، وسیعتر و عمیقتری وجود دارند كه تا زمانی كه با خرده فرهنگهای محله از نزدیك رو به رو نشوید، نمیتوانید آنها را واقعاً ببینید. " (37)
این مشكلات همانهایی هستند كه در دیگر برنامههای نوسازی هم ذكر شدهاند، به طور مثال مطالعهی موردی موریسون (2003) از مجتمع بلك برد لیز در بخش آكسفورد نشان داد كه چگونه مسئله عدالت اجتماعی بیشتر ملاحظات اقتصادی و نه فرهنگی را كه عامل محرومیت اجتماعی هستند، مورد توجه قرار میدهد. بنابراین فعالیت نوسازی وسیعتر لازم بود و تراست كویینز بریج جای خود را به مشاركت جوانان هالی استریت (كه در سال 2007 تأسیس شد) داد. این نهاد آخری به دنبال رسیدگی به مسائل گستردهتر محرومیت اجتماعی در بین جوانان و به ویژه ارائهی كمك برای اعتیاد بود؛ به عبارت دیگر پر كردن خلأهایی كه در تلاشهای قبلی نوسازی باقی مانده بودند و این بار مقامهای مسئول محلی نقشی كلیدی در مشاركت ایفا كردند.
مشاركت اجتماعی
موضوع سوم بر مشاركت و همراهی مستأجران با رهبری اجتماعی تمركز دارد. در مشی عمدهی سیاسی، تأكید زیاد بر مشاركت ساكنان در طرح دیده میشد. در حوزهی گستردهای كه چارچوب اصلی رویههای نوسازی را تشكیل میدهد، مشاركت مستأجران به عنوان یك پیش شرط اساسی دیده میشود. تأكید بر مشاركت ناشی از ناكامیهای برنامههای پاكسازی و اصلاح مناطق فقیرنشین در دورهی پس از جنگ میشد كه در آن زمان در بسیاری از شهرهای انگلیس، خانههای به سبك معماری دوران ملكه ویكتوریا تخریب شدند، تا جای خود را به خانههای ساخت شهرداری بدهند. انتقادهای مربوط به پاكسازی مناطق فقیرنشین همچنان وجود دارد و در واقع توضیحی در چگونگی میزانی است كه نهادهای دولتی محلی در حوزهی مشاركت اجتماعی دخیل هستند. در مورد هالی استریت مشخص بود كه یك خوش بینی اولیه در مورد آنچه برای منطقه میتوان انجام داد، وجود دارد:«بسیاری از ساكنان مدتهای مدیدی است كه در اینجا زندگی میكنند و یك حس واقعی مالكیت، یك خواستهی واقعی برای تغییر، صحبت در مورد خطاهای گذشته و این كه چه طور هالی استریت باید جدید و متفاوت شود و این كه چه طور میخواهیم امور را بهتر سازیم، مطرح است.» (38)
به علاوه یك اتفاق عقیدهی قوی وجود داشت مبنی بر اینكه ساكنان همچون یك نیرو و عامل نیكی برای محله عمل كرده و بر بهبودی فیزیكی واقعی محله، مانند نظارت داشتهاند. ساكنان محل مذكور این كار را با اجتناب از بروز تنش بین خودشان و مقامهای مسئول محلی انجام دادهاند؛ مشكلی كه در دیگر پروژههای نوسازی مانند برنامهی نوسازی الفانت لینكس رخ داد (39). به قول نماینده مجلس محلی "عامل متحدكننده، همكاری ساكنان است. " (40) یكی از ساكنان كه در مرحله مشاوره طرح جامع مسكن فعال بود، به یاد میآورد كه چگونه گروههای مستأجران با دولت محلی و كاركنان حرفهای در آغاز فرایند طرح جامع مسكن به مذاكره میپرداختند:
"زمانی كه اولین بار شورا را برپا كردیم و افراد طرح جامع مسكن بر جلسه مسلط شدند تا هنگامی كه گفتیم "ما از كلیه كسانی كه دوست دارند در جلسات ما برای بحث جنبههای مختلف توسعه شركت كنند، دعوت خواهیم كرد... این كار نتیجه داد، چرا كه شورای محلی، سازندگان و معماران به ناگاه متوجه شدند كه ما افراد احمقی نیستیم. ما آن كاری كه انجام میدادیم، برایمان مهم بود و اصولاً فكر میكنم ما یاد گرفتیم چه طور به زبان خودشان با آنها صحبت كنیم. " (41)
این نظر از آن جهت روشنگر است كه مركز قدرت همچنان در دست گروههای حرفهای باقی ماند و "توانمندسازی" اجتماع محلی محدود به كسانی شد كه قادر به شركت در گفت و گوی تخصصی بودند؛ فرایندی كه در مطالعات مشابه دیده میشود (مانند موریسون، 2003). این فرایند مانند همه مذاكرات متضمن برخورد و مناقشه بود، اما چیزی كه سبب انشقاق یا تنش عمدهای كه موجب تأخیر پروژه شود، روی نداد. به قول یكی از ساكنان " این یك مورد مصالحه و كنار آمدن با یكدیگر بود" (42). یك موفقیت قابل توجه كه افراد شركت كننده در مصاحبه به آن اذعان كردند تصمیم برای تخریب 3 مورد از 4 ساختمان مرتفع بود و تعمیر و بهسازی برج چهارم برای خانوادههای مسن بالای 50 سال بدون فرزند و این تصمیمی بود كه خود ساكنان گرفتند. این برج شاهد بهبودی عمدهای بود و از سرویس دربان ورودی 24 ساعته كه به وسیله خود ساكنان مدیریت میشد، برخوردار بود (سازمان مدیریت برج). ساكنان مسئول سفارش و واگذاری تعمیرات جزیی بودند و مقامهای مسئول محلی مسئولیت تعمیرات كلی را برعهده داشتند. هرگونه درآمد اضافی كه ساكنان قادر به صرفه جویی میشدند برای بهبود بلوك استفاده میشد، مانند نقاشی ساختمان و اصلاحات داخلی.
همزمان یك نگرانی پایهای دربارهی بروكراسی كه اجتماع كرده بود تا مشاركت ساكنان را هماهنگ كند و ناراحتی مربوط به تداخل مسئولیتها وجود داشت مبنی بر اینكه ممكن است همان فرد در نهادهای مختلف به عنوان نماینده عمل كند؛ نهادهایی كه دارای منافع متفاوت بوده و مسئلهی "شكایت در مورد مسئولیت بیش از حد ساكنان" پیش بیاید. (43) این مدیر احساس میكرد كه شورای هكنی بعضی مواقع در برابر نیازها و تقاضای ساكنان كوتاهی میكند"، بخشی از مشاركت انجام كار برای خودتان است در حالی كه هكنی آن قدر علاقه مند به پاسخگویی به ساكنان است كه هر كاری را برای آنها انجام میدهد" (44) با وجود این، مشاوره اغلب سبب مطرح شدن تنشهایی میشد كه در مجتمعهای مسكونی در كنار مسائل مربوط به جنسیت، هویت و قومیت وجود دارند (45). همزمان مدیران مشتاق بودند تأكید كنند كه مشكلات به دلیل عدم پشتیبانی مقامها و نهادهای مسئول پیش آمدهاند و تقصیری متوجه ساكنان نیست.
"ساكنان مسئولیتدار در واقع بیگناه هستند، اما كسی از آنها حمایت نكرد و به آنها گفته شد كه شما باید كنترل زندگیتان را خودتان به دست بگیرید و یكی از راهها این است كه به این سازمان بپیوندید. " (46)
پیشنهادهای كه به طور آشكار هدف توانمندسازی ساكنان را دنبال میكردند، چندان مورد توجه قرار نمیگرفتند. به طور خاص، تأكید اشتراكی بر حقوق و مسئولیتها سبب میشد كه نهادهای حاكم، علاقه مندی خود را به طرحها از دست بدهند و در نتیجه ساكنان را عامل شكست سیاستها معرفی كنند. دیگرانی هم بودند كه نسبت به آنچه صورت گرفته بود، نظر انتقادی داشتند. به عقیدهی یكی از اعضای شورا:
" ده سال پیش یك احساس آرمان گرایی وجود داشت، اما اگر الان با ساكنان صحبت كنید، میزان قابل توجهی بدبینی وجود دارد. اجتماعهای محلی درگیر نشدهاند. " (47)
آن طور كه این عضو شورا توضیح داد: چالش كلیدی درك نشده این است كه اجتماع محلی در قلب تصمیم گیریها و فعالیت محلی قرار دارد. اصولاً این به آن جهت است كه شورا در آن زمان در بحران قرار داشت، آنها احتمالاً چشم از مسئلهی اصلی برداشته بودند و درگیر یك بحران اقتصادی بودند. " (48)
"مشكل اصلی آن بود كه مردم به امان خدا رها شده بودند تا خودشان از خودشان دفاع كنند. این مشكل در تمهیدات به عمل آمده برای هیأت مدیره مشترك به طور كامل مشهود بود. این واقعاً یك انجمن ساكنان محسوب میشد. این كه اسم آن را هیأت مدیره مشترك بگذاریم، این احساس را تداعی میكند كه ساكنان به بودجه دسترسی دارند یا میتوانند در مورد آن تصمیم گیری كنند، اما به هیچ وجه این گونه نبود. در واقع این مسئله گمراه كننده بود" (49). به علاوه یك حس قوی وجود داشت مبنی بر اینكه تمهیدات مشاركت حمایت قانونی كافی را تدارك ندیده است. برای مثال، من فكر میكنم علاقه برای مشاركت وجود دارد. بسیاری در جلسات مشترك با پلیس دربارهی جرم و رفتارهای ضد اجتماعی شركت میكردند. افراد زیادی عصبانی هستند و میخواهند مشاركت داشته باشند. در بیرون افرادی هستند كه ایدهایی دارند، اما به آنها اجازه، فرصت یا منابع لازم برای مشاركت داده نمیشود. این مسئله مربوط میشود به ایجاد یك فضا یا یك سكویی برای اینكه بگوییم " بله شما میتوانید كمك كنید و ما هم در انجام این كار از شما حمایت میكنیم. " (50)
این تجربهای است كه در دیگر مطالعات موردی دربارهی نوسازی به آن اشاره شده است، به طور مثال، تحلیل نورث از "پروژه وكسال" در جنوب لندن كه "دنبال كننده برنامهی تدوین شده شورا بود، اما بعدها بخش اعظم آن در دستان ساكنان محلی قرار گرفت و آنها متهم شدند به نبود رهبری" (51). درست است كه مشاركت در مجتع هالی استریت مانند طرحهای مشابه در لندن با شكست مواجه نشده است، به طور مثال مانند برنامهی لینكس الفانت جنوب لندن (52)، اما نمونهی تراست كویینز بریج نشان داد كه در تغییر به مدیریت اجتماع محلی، اگر از ساكنان پشتیبانی مالی و قانونی كافی به عمل نیاید، با مشكلات ذاتی فراوانی همراه خواهد بود.
نتیجهگیری: طرح جامع مسكن و حاكمیت گستردهتر لندن
یك برنامهی تلویزیونی در مورد املاك در سال 2006 به ارزیابی بهترین و بدترین مكانهای زندگی در بریتانیا پرداخت، بخش هكنی لندن در بین بدترین محلات برای زندگی قرار داشت " محل جرایم بومی و محرومیت شهری" و جایی كه "تمام 19 ناحیهی آن از محرومترین بخشهای انگلیس محسوب میشدند" در حالی كه این نظر در مورد هكنی مجموعهای از تعصبات را در مورد آن آشكار میكند، نمونهی هالی استریت بیانگر شیوهای است كه در آن طرحهای نوسازی را میتوان برای مقابله با بدنامی و دوركردن تصویر محرومیت اجتماعی و اقتصادی از یك منطقه استفاده كرد. در بافت لندن شرقی، هالی استریت به عنوان مكانی كه احتمال انتخاب آن برای زندگی زیاد است، محسوب میشود و قیمت املاك نسبت به منطقه بالا بوده و طراحی عموماً با كیفیت محسوب میشود. با این حال، واقعیت مهم در مورد هالی استریت این است كه محل مذكور، نیازمند سطح بسیار بالایی از سرمایه گذاری بود و همزمان مسكن با سطح تراكم بسیار پایین ساخته شد. اینها ویژگیهایی هستند كه در زمان حاضر تكرار آن بعید به نظر میرسد. نوسازی هالی استریت نمونهای است از دستاوردهایی كه میتوان در صورت تخصیص منابع مالی به وسیلهی نهادهای مسئول مبارزه با فقر، به آن دست پیدا كرد. به نظر ما، اینكه طرح جامع مسكن مشاركتی بود و یا به برنامههای اجتماعی توجه داشت، چندان مهم نیست، بلكه تأثیر آن به طور عمده ناشی از این است كه برای نوسازی آن بودجهای كنار گذاشته شد. با وجود این، تغییرات سیاستگذاری دههی 80 و 90 سبب از توان انداختن دولت محلی به نفع تأكید بر مشاركت اجتماعی شد؛ مسئلهای كه خلأ در قلب سیاست شهری را ایجاد كرد و نتیجهاش آن شد كه "ساكنان به امان خدا رها شوند" و مقامهای مسئول محلی در معرض اتهام اینكه "از ماجرا پرت افتادهاند" قرار گیرند. نتیجه، یك بدبینی گسترده را به وجود آورد و تصور شد كه تلاش برای ایجاد سرمایه اجتماعی و ظرفیت سازی به طور عمده نمادین و بازی با كلمات است. درس اساسی كه میتوان آموخت این است كه برنامهی نوسازی پایدار نیازمند هم حمایت مالی و هم قانونی است، و بهترین جا برای تأمین حمایت قانونی، مقامهای مسئول محلی هستند. یعنی كه مشاركت و دخالت شرطی لازم، اما ناكافی برای نوسازی موفق هستند.برای لندن به عنوان یك مجموعهی كلی، میراث طرح جامع مسكن در هكنی دارای سه بعد بود: نخست نشان داد كه چگونه ساختارهای قانونی جدید را میتوان در مشكلات اجتماعی ریشه دار به ویژه از راه كار مشاركتی چند نهادی به كار گرفت. دوم، نشان داد كه اصلاحات پایدار مستلزم مدنظر قرار دادن عوامل اجتماعی- اقتصادی هستند. سوم، مدیریت اجتماعی برای موفقیت نقش اساسی دارد. با این حال، مورد هالی استریت همچنین محدودیتهای این مدلها را نشان داد. كار مشاركتی اگر تنها در نبود نظارت مقامهای مسئول محلی انجام شود، با مشكل مواجه خواهد شد. نوسازی اجتماعی- اقتصادی در صورتی كه سازوكارهای حمایتی از آن دریغ شوند، اغلب به سمت ظاهرسازی پیش میرود و لازم است كه تأمین مدیریت اجتماعی به درستی (هم از جهت مالی و هم قانونی) صورت گیرد. در مسئله هالی استریت، مفهوم اولیه مشاركت مبتنی بر یك سری سازمان با مسئولیتهای مختلف در نهایت به كناری گذاشته شد، اما این واقعیت كه ویژگیهای اصلی این طرح در جاهای دیگری رونوشت برداری شدهاند، بیانگر آن است كه چگونه هالی استریت انعكاسی از شكست مسكن اجتماعی از یك سو و موفقیت راهبردهای نوسازی از سوی دیگر است. به این دلیل است كه هالی استریت تبدیل به سمبلی قدرتمند از مسكن اجتماعی گذشته و آینده شده است. هالی استریت مدلی از نحوهی اعمال حاكمیت بر برنامههای نوسازی آینده از راه تأكید مشاركتی بر مسئولیت فردی، انتقال موجودی مسكن به صاحبخانههای جایگزین، از راه تمهیدات مشاركتی بین بخشهای دولتی، خصوصی و داوطلب و از راه طرحهای مالی خصوصی نوین ارائه كرده است. به طور خاص، طرح جامع مسكن بیانگر ارائهی منابع قابل توجه در ازای یك تمایل برای مشاركت با شركای بخش خصوصی در كنار تعهد به مشاركت اجتماعی و تأكید بر پایداری اجتماعی بوده است. بنابراین نوسازی هالی استریت را میتوان به عنوان نمونهای از این كه چگونه دولت محلی درگیر مؤلفههای ناحیه بندی سیاستگذاری نئولیبرال شده است، محسوب كرد. هر چند میتوان این ابتكار را به دلیل ایجاد ساختارهای بروكراتیك پیچیده و سلب اعتماد از ظرفیت مشاركت اجتماعی برای تضمین منافع مورد انتقاد قرار داد، با این توصیف ابتكار حاضر نمونهای است از آنچه كه میتوان با تأمین امكانات مالی انجام داد. با وجود این بروز اشتباهاتی، هالی استریت نمونهای الگو وار از این كه چگونه سیاست نوسازی میتواند تخصیص بودجه دولتی را برای لندن سبب شود، ارائه میدهد؛ همچنین، این برنامهی نشان دهنده بعضی از تضادهای موجود در قلب راهبرد دولت هم خواهد بود. برنامهها اهدافی جمعی را نشان رفته بودند (مانند توانمندسازی اجتماعی) اما به سازوكارهای فردی هم وابسته بودند (مانند مشاركت بخش داوطلب و خصوصی) و این سبب تنشهای گریزناپذیر در درون طرحهای نوسازی مانند هالی استریت شد، میراث آن نشان میدهد كه راهبردهای مشاركت اجتماعی، مشاركت فعال ساكنان، مشاركت نهادی و تلاش برای ایجاد نوسازی گستردهتر اجتماعی-اقتصادی تنها زمانی معنادار هستند كه این طرحها از زیربنای محكم سرمایه گذاری مالی قابل توجه و عزم قانونی ماندگار برخوردار باشند.
پینوشتها:
1. Holy Street
2. اتزیونی، 2004.
3. دوفیلیپس و نورث، 2004.
4. لیز، 2003ب.
5. هیلیر، 2007.
6. پیرسون و ورلی، 2005.
7. هاورث و مانزی، 1999؛ فلینت، 2006.
8. سیمونز، 2006: 21.
9. آمبروز و راندلز، 1999؛ مشاوره و دین، 1996.
10. شركت ساختمان سازی هیگنز، 2003: 1.
11. كمپ، 1989.
12. LBH,1990b:21
13. شركت ساختمان سازی هیگنز، 2003: 1.
14. SEU,1990
15. ایمری و راكو، 2003: 5.
16. LBH,1998
17. مصاحبه با مگ میلر نماینده مجلس، اول مارس 2007.
18. ایمری و راكو، 2003.
19. ایمری و راكو، 2003.
20. جكوبز، 2001.
21. مصاحبه با مدیر تعاونی، 9 فوریه 2007.
22. مصاحبه با مدیر تعاونی مسكن، 9 فوریه 2007.
23. مصاحبه با مدیر تعاونی مسكن، 9 فوریه 2007.
24. مصاحبه با مگ میلر نماینده مجلس، اول مارس 2007.
25. مصاحبه، 10 آوریل 2007.
26. مانزی و اسمیت- باورز، 2004.
27. مصاحبه، مدیر تعاونی مسكن، 30 مارس 2007.
28. مصاحبه، مدیرتعاونی مسكن، 9 فوریه 2007.
29. مصاحبه آرشیتكت 20 آوریل 2007.
30. مصاحبه آرشیتكت، 20 آوریل 2007.
31. مدیرتعاونی مسكن، 9 فوریه 2007.
32. مصاحبه مدیرتعاونی مسكن، 9 فوریه 2007.
33. مصاحبه مدیرتعاونی مسكن، 9 فوریه 2007.
34. مصاحبه مدیرتعاونی مسكن، 30مارس 2007.
35. مصاحبه مدیرتعاونی مسكن، 9فوریه 2007.
36. مصاحبه دوم مارس 2007.
37. مصاحبه مدیر تعاونی مسكن، 30 مارس 2007.
38. مصاحبه مدیر تعاونی مسكن، 9 فوریه 2007.
39. دو فیلیپس و نورث، 2004؛ مگین، 2004. .
40. مصاحبه با مگ هیلیر اول مارس 2007.
41. مصاحبه با نماینده ساكنان، 2 مارس 2007.
42. مصاحبه با نماینده ساكنان، 2 مارس 2007.
43. مصاحبه مدیر تعاونی مسكن، 9 فوریه 2007.
44. مصاحبه مدیرتعاونی مسكن، 9 فوریه 2007.
45. مگین، 2004.
46. مصاحبه مدیرتعاونی مسكن، 9 فوریه 2007.
47. مصاحبه 10 آوریل 2007.
48. مصاحبه 10 آوریل 2007.
49. مصاحبه 10 آوریل 2007.
50. مصاحبه، عضو شورا، 10 آوریل 2007.
51. نورث، 2003: 135.
52. دو فیلیپس و نورث، 2004.
ایمری، راب، لیز، لورتا، راکو، مایک؛ (1390)، نوسازی شهر لندن؛ حكمرانی، پایداری و اجتماع محوری در یك شهر جهانی، ترجمهی مجتبی رفیعیان، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، مؤسسه انتشارات، چاپ اول.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}