نابودي حماس در راس برنامه هاي آمريكا و اسرائيل در سال 2008
نابودي حماس در راس برنامه هاي آمريكا و اسرائيل در سال 2008
نابودي حماس در راس برنامه هاي آمريكا و اسرائيل در سال 2008
"عاموس گلعاد" مدير دايره سياسي امنيتي وزارت دفاع اسرائيل در دفترش در طبقه چهارم غربي ساختمان وزارت دفاع رژيم صهيونيستي و در يكي از شب هاي نوامبر سال 2006، با "اليوت آبراهامز" معاون مشاور امنيت ملي آمريكا ديدار كرد. ديدار مذكور تنها يك محور داشت كه همان چگونگي نابودي جنبش حماس بود ؛ به ويژه بعد از آنكه ثابت شد روند محاصره نوار غزه و كرانه باختري هرگز باعث نابودي حماس نمي شود، بلكه باعث حمايت بيشتر فلسطينيان از حماس مي گردد.
در فيلم مستندي كه تلويزيون رژيم صهيونيستي به زبان عبري پخش كرد، عاموس گلعاد و آبراهامز با هم توافق كردند كه سال 2007 سال فروپاشي دولت حماس و ايجاد شرايط سياسي لازم در فلسطين براي جلوگيري از تكرار ماجراي انتخاب اين جنبش باشد. از اين رو، مي توان گفت كه هدف اصلي رژيم صهيونيستي و دولت آمريكا در سال 2007 نابودي حماس بود.
آبراهامز در ديدار خود با عاموس گلعاد بر اين نكته تاكيد مي كند كه بايد تمامي ابزارها حتي آنهايي كه پيش از اين مورد استفاده قرار نگرفته است، را نيز براي نابودي حماس به كار برد. اين مقام آمريكايي در ادامه مي افزايد كه اين كار بايد با هماهنگي ابومازن، رئيس تشكيلات خودگردان انجام گيرد.
روزنامه عبري زبان هاآرتص در شماره 29/3/2007 خود با اشاره به ديدار يادشده نوشت: "به اعتقاد آبراهامز، مقامات تشكيلات خودگردان نقش اساسي را در نابودي حماس بر عهده خواهند داشت و قرار است كه برخي از طرح هاي سياسي و نظامي را به منظور تحقق اين هدف به اجرا در آوردند ؛ ضمن آنكه نيروهاي امنيتي تشكيلات خودگردان نيز نقش بسزايي در اين ميان خواهند داشت."
جنبش حماس سخنراني ابومازن در دسامبر 2006 و صدور دستور رياستي مذكور را گامي نخست در مسير براندازي دولت مشروع و قانوني هنيه دانست و تاكيد ك رد اين سخنراني ارتباط مستقيم با ترور نافرجام سعيد صيام، وزير كشور فلسطين در تاريخ 10/12/2006 و همچنين ترور نافرجام اسماعيل هنيه در گذرگاه رفح دارد كه دو روز قبل از سخنراني ابومازن انجام گرفته بود.
جنبش مقاومت اسلامي فلسطين در واكنش به دستور رياستي ابومازن مبني بر برگزاري انتخابات زودهنگام پارلماني و رياستي، راهپيمايي هاي گسترده اي را به راه انداخت تا مخالفت خود را با اين امر اعلام كند. راهيپمايي ها با برخورد ميان عناصر امنيتي و تظاهركنندگان همراه شد و در نهايت به آغاز درگيري هاي نظامي ميان دستگاه هاي امنيتي تشكيلات خودگردان و چهره هاي مسلح فتح با نيروهاي يگان پشتيباني وزارت كشور فلسطين و شاخه نظامي حماس انجاميد.
درگيري هاي مذكور مرحله اول كشمكش هاي داخلي بود كه مدت 53 روز ادامه يافت و طي آن 117 تن كشته و 655 تن زخمي شدند كه در ميان كشته شدگان نام ده كودك و در ميان زخمي ها نيز نام 44 كودك ديده مي شود. در جريان درگيري هاي مذكور 39 موسسه هدف حمله قرار گرفت كه 15 مورد آن دولتي، شش مورد مدني، يك مورد بين المللي و بقيه خصوصي بودند.
بد نيست بدانيد كه در اين دوره تنش در روابط ميان فتح و حماس به كرانه باختري نيز كشيده شد و دستگاه هاي امنيتي عباس مقادير زيادي سلاح و مهمات را از كشورهاي عربي دريافت كردند ؛ ضمن آنكه دولت آمريكا نيز دستور اعطاي كمك هاي هنگفت مالي به دستگاه هاي امنيتي تحت امر ابومازن را صادر كرد ؛ البته صدور اين فرمان در حالي صورت گرفت كه پيش از آن بوش 86.4 ميليون دلار را به نيروهاي عباس اختصاص داده بود. دولت آمريكا در توجيه اقدام خود در اختصاص مبالغ هنگفت به نظاميان رئيس تشكيلات خودگردان مي گفت: "اين مبلغ براي كمك به دستگاه هاي امنيتي فلسطين صرف مي شود تا آنكه بتوانند به تعهداتي كه تشكيلات خودگردان در خصوص تخريب زيرساخت هاي تروريسم (مقاومت) دارد، جامه عمل بپوشانند."
بعد از آنكه هفت توافق نامه اي كه ميان حماس و فتح در خصوص آتش بس منعقد شده بود، شكسته شد ؛ دولت عربستان توانست دو طرف را قانع كند كه به منظور بحث در خصوص راه هاي حل بحران در مكه گرد هم بيايند. دو جنبش فتح و حماس به درخواست عربستان به ميز گفتگو بازگشتند و نتيجه اين گفتگوها تنظيم توافق نامه مكه بود كه متضمن توافق نظر دو طرف درباره تشكيل دولت وحدت ملي، مشاركت سياسي ميان فتح و حماس و بازسازي سازمان آزاديبخش بود.
در دوره پس از انعقاد توافق نامه مكه، آمريكا ابومازن و دستگاه هاي امنيتي را تحريك مي كرد تا از زير بار اجراي توافقات شانه خالي كنند. در همين رابطه، روزنامه عبري زبان هاآرتص در شماره 19/6/2007 خود پرده از سندي برداشت كه دي سوتو، نماينده سازمان ملل متحد در كميته چهارجانبه و معاون دبير اين كميته تنظيم و در آن دولت آمريكا را متهم كرد كه به منظور نابودي حماس يك جنگ داخلي در فلسطين به راه انداخته است. در سند مذكور در مورد نقش ابومازن و نزديكانش آمده است: "مشاوران و چهره هاي نزديك به ابومازن براي ما از وجود طرحي پرده برداشتند كه جهت انحلال دولت حماس تنظيم كرده بودند."
در نيمه ماه مارس گذشته، مسئول هماهنگي هاي امنيتي آمريكا كه در راستاي همسو كردن دستگاه هاي امنيتي ابومازن با سازمان هاي امنيتي رژيم اشغالگر قدس مي كوشد، طرحي را ارائه كرد كه هدف نهايي آن نابودي دولت وحدت ملي بود. بر اساس طرح مذكور بقاي دولت وحدت فلسطين در گرو پذيرش شروط كميته چهارجانبه بود.
حوادث مذكور 600 زخمي نيز به دنبال داشت و با غروب خورشيد پانزدهم ژوئن اين حماس بود كه كنترل تمامي مقرهاي امنيتي را به عهده گرفته بود. ضمنا در اين ميان شمار زيادي از فرماندهان دستگاه هاي فاسد امنيتي و مسئولان برجسته تشكيلات خودگردان با وجود عفو عمومي حماس، از نوار غزه گريختند.
جامعه جهاني نيز در اقدامي قابل پيش بيني دولت فياض را به رسميت شناخت و سيل كمك هاي مالي را به سمتش سرازير كرد. دولت نامشروع فياض نيز از اين كمك ها استفاده كرد تا حضور جنبش حماس را تنها محدود به نوار غزه سازد.
دولت غيرقانوني تشكيلات خودگردان با به كارگيري كمك هاي مالي در صدد برآمد تا دو فضاي اقتصادي مختلف ـ يكي در كرانه باختري و ديگري در نوار غزه ـ ايجاد كند تا ديدن وضعيت اقتصادي سواحل غربي رود اردن، اهالي نوار غزه را به شورش عليه حماس وا دارد.
اقدامات ابومازن عليه حماس به اين مقدار نيز محدود نشد. وي دستوري را در خصوص تعقيب اعضاي حماس در كرانه باختري، بازداشت فعالان اين جنبش و پلمپ نهادهاي وابسته به آن صادر كرد. بر اساس گزارش نهادهاي حقوقي فلسطين، صدها فعال عضو حماس بازداشت شدند و شمار زيادي از آنان در معرض شديدترين و فجيع ترين شكنجه ها قرار گرفتند.
واقعيت جديدي كه بعد از حوادث ژوئن بر فلسطين حكمفرما شد، دولت فياض را بر آن داشت تا مواضعي را اتخاذ كند كه هرگز جرات اتخاذ آن را نداشت. به عنوان نمونه عبدالرزاق اليحيي، وزير كشور دولت نامشروع و غيرقانوني فياض اعلام كرد كه تشكيلات خودگردان به اسرائيل در مورد نابودي شاخه هاي نظامي تمامي گروه هاي مقاومت قول داده است.
بعد از كنترل حماس بر نوار غزه، تل آويو و واشنگتن به ابومازن هشدار دادند كه در صورت از سرگيري گفتگوها با جنبش حماس، تمامي روابط شان را با وي قطع خواهند كرد. ضمنا برگزاري كنفرانس "آناپوليس" كه به درخواست بوش برگزار شد، در جهت تثبيت شكاف موجود ميان حماس و ابومازن بود.
به هر رو، بوش و اولمرت در اين كنفرانس موفق شدند اين تعهد را از ابومازن بگيرند كه هرگز رابطه قطع شده خود را با جنبش حماس و ديگر گروه هاي فلسطيني برقرار نسازد. موافقت ابومازن با اجراي مرحله اول از نقشه راه كه مبتني بر نابودي گروه هاي مقاومت، خلع سلاح كردن اين گروه ها و متوقف ساختن هر گونه اقدام تحريك آميز عليه رژيم صهيونيستي بود، در واقع فرصت هر گونه گفتگو با حماس را به صفر مي رساند.
به هر حال پيش بيني مي شود كه رژيم صهيونيستي در سه ماهه اول سال 2008 چنين حمله اي را به نوار غزه ترتيب دهد. مكانيزم رژيم صهيونيستي تا حد زيادي روشن است. اين رژيم به دنبال آن است تا دست به اشغال نوار غزه بزند و بعد از آنكه زيرساخت هاي نظامي و تشكيلاتي حماس را از بين برد، نوار غزه را به ناتو يا نيروهاي اروپايي تحويل دهد تا در نهايت نيز كنترل آن به تشكيلات سپرده شود ؛ البته تضمين زيادي در مورد به نتيجه رسيدن اين سناريو وجود ندارد. ممكن است كه رژيم صهيونيستي موفق به كنترل نوار غزه شود ؛ ولي كنترل مقاومت بسيار سخت است و همان طور كه مطلع هستيد اشغالگران قدس تا چند سال پيش نيز نوار غزه را در اشغال خود داشتند و نظاميان شان بيش از 38 سال در خيابان ها و كوچه هاي اين منطقه گشت زني مي كردند ؛ ولي مقاومت متوقف نشد.
بي هيچ ترديد، جنبش حماس از حمله صهيونيست ها استفاده خواهد كرد، چرا كه حاكميت نظامي اشغالگران بر نوار غزه به معناي انتقال مسئوليت خدمات رساني از جنبش حماس به اسرائيل است. ضمنا شك دارم كه دولتي با ارسال نيروهايش به نوار غزه موافق باشد و علاوه بر آن، در صورت بازگشت ابومازن به نوار غزه به ويژه بعد از اشغال مجدد آن به دست صهيونيست ها، فلسطيني ها به وي به عنوان يك مزدور و همكار اشغالگران نگاه مي كنند و از ديگر سو، رژيم عبري در توان ابومازن براي كنترل اوضاع در نوار غزه ـ بعد از خروج نيروهاي صهيونيستي ـ ترديد دارد و چيزي كه باعث پيچيده تر شدن اوضاع مي شود، آن است كه تمامي شواهد و قرائن نشان مي دهند سال 2008 شاهد يك انتخابات پارلماني جديد در مناطق اشغالي خواهيم بود كه با پيروزي راستگرايان افراطي همراه است و اين امر خود باعث محدود شدن گستره مانور ابومازن و كشورهاي عربي است كه از وي حمايت مي كنند ؛ زيرا هر دولتي كه بعد از انتخابات در "اسرائيل" بر سر كار بيايد، از هر گونه پايبندي به شروط سازش سر باز مي زند.
بي گمان پيروزي حماس بعد از اين همه تحولات سهمگين باعث افزايش مشروعيت اين جنبش مي شود به اين اعتبار كه هرگز حاضر به رابطه با اشغالگران قدس نيست. به احتمال خيلي زياد، جنبش حماس از گذشته درست گرفته است و بلافاصله بعد از حمله نظامي رژيم صهيونيستي به نوار غزه دولت كنوني را منحل مي كند و اين بار ديگر جامعه جهاني است كه از نظر قانوني مسئول فلسطيني ها خواهد بود.
وضعيت كنوني بسيار پيچيده است و در منطقه اي همچون خاورميانه پيش بيني دقيق حوادث مشكل مي باشد. همه شواهد و قرائن حكايت از آن دارد كه سال 2008 با تغييرات بزرگ و دراماتيك همراه خواهد بود.
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
در فيلم مستندي كه تلويزيون رژيم صهيونيستي به زبان عبري پخش كرد، عاموس گلعاد و آبراهامز با هم توافق كردند كه سال 2007 سال فروپاشي دولت حماس و ايجاد شرايط سياسي لازم در فلسطين براي جلوگيري از تكرار ماجراي انتخاب اين جنبش باشد. از اين رو، مي توان گفت كه هدف اصلي رژيم صهيونيستي و دولت آمريكا در سال 2007 نابودي حماس بود.
آبراهامز در ديدار خود با عاموس گلعاد بر اين نكته تاكيد مي كند كه بايد تمامي ابزارها حتي آنهايي كه پيش از اين مورد استفاده قرار نگرفته است، را نيز براي نابودي حماس به كار برد. اين مقام آمريكايي در ادامه مي افزايد كه اين كار بايد با هماهنگي ابومازن، رئيس تشكيلات خودگردان انجام گيرد.
روزنامه عبري زبان هاآرتص در شماره 29/3/2007 خود با اشاره به ديدار يادشده نوشت: "به اعتقاد آبراهامز، مقامات تشكيلات خودگردان نقش اساسي را در نابودي حماس بر عهده خواهند داشت و قرار است كه برخي از طرح هاي سياسي و نظامي را به منظور تحقق اين هدف به اجرا در آوردند ؛ ضمن آنكه نيروهاي امنيتي تشكيلات خودگردان نيز نقش بسزايي در اين ميان خواهند داشت."
ابومازن اولين گلوله را شليك خواهد كرد
جنبش حماس سخنراني ابومازن در دسامبر 2006 و صدور دستور رياستي مذكور را گامي نخست در مسير براندازي دولت مشروع و قانوني هنيه دانست و تاكيد ك رد اين سخنراني ارتباط مستقيم با ترور نافرجام سعيد صيام، وزير كشور فلسطين در تاريخ 10/12/2006 و همچنين ترور نافرجام اسماعيل هنيه در گذرگاه رفح دارد كه دو روز قبل از سخنراني ابومازن انجام گرفته بود.
جنبش مقاومت اسلامي فلسطين در واكنش به دستور رياستي ابومازن مبني بر برگزاري انتخابات زودهنگام پارلماني و رياستي، راهپيمايي هاي گسترده اي را به راه انداخت تا مخالفت خود را با اين امر اعلام كند. راهيپمايي ها با برخورد ميان عناصر امنيتي و تظاهركنندگان همراه شد و در نهايت به آغاز درگيري هاي نظامي ميان دستگاه هاي امنيتي تشكيلات خودگردان و چهره هاي مسلح فتح با نيروهاي يگان پشتيباني وزارت كشور فلسطين و شاخه نظامي حماس انجاميد.
درگيري هاي مذكور مرحله اول كشمكش هاي داخلي بود كه مدت 53 روز ادامه يافت و طي آن 117 تن كشته و 655 تن زخمي شدند كه در ميان كشته شدگان نام ده كودك و در ميان زخمي ها نيز نام 44 كودك ديده مي شود. در جريان درگيري هاي مذكور 39 موسسه هدف حمله قرار گرفت كه 15 مورد آن دولتي، شش مورد مدني، يك مورد بين المللي و بقيه خصوصي بودند.
بد نيست بدانيد كه در اين دوره تنش در روابط ميان فتح و حماس به كرانه باختري نيز كشيده شد و دستگاه هاي امنيتي عباس مقادير زيادي سلاح و مهمات را از كشورهاي عربي دريافت كردند ؛ ضمن آنكه دولت آمريكا نيز دستور اعطاي كمك هاي هنگفت مالي به دستگاه هاي امنيتي تحت امر ابومازن را صادر كرد ؛ البته صدور اين فرمان در حالي صورت گرفت كه پيش از آن بوش 86.4 ميليون دلار را به نيروهاي عباس اختصاص داده بود. دولت آمريكا در توجيه اقدام خود در اختصاص مبالغ هنگفت به نظاميان رئيس تشكيلات خودگردان مي گفت: "اين مبلغ براي كمك به دستگاه هاي امنيتي فلسطين صرف مي شود تا آنكه بتوانند به تعهداتي كه تشكيلات خودگردان در خصوص تخريب زيرساخت هاي تروريسم (مقاومت) دارد، جامه عمل بپوشانند."
حوادث غافلگيركننده
بعد از آنكه هفت توافق نامه اي كه ميان حماس و فتح در خصوص آتش بس منعقد شده بود، شكسته شد ؛ دولت عربستان توانست دو طرف را قانع كند كه به منظور بحث در خصوص راه هاي حل بحران در مكه گرد هم بيايند. دو جنبش فتح و حماس به درخواست عربستان به ميز گفتگو بازگشتند و نتيجه اين گفتگوها تنظيم توافق نامه مكه بود كه متضمن توافق نظر دو طرف درباره تشكيل دولت وحدت ملي، مشاركت سياسي ميان فتح و حماس و بازسازي سازمان آزاديبخش بود.
نقش آمريكا
در دوره پس از انعقاد توافق نامه مكه، آمريكا ابومازن و دستگاه هاي امنيتي را تحريك مي كرد تا از زير بار اجراي توافقات شانه خالي كنند. در همين رابطه، روزنامه عبري زبان هاآرتص در شماره 19/6/2007 خود پرده از سندي برداشت كه دي سوتو، نماينده سازمان ملل متحد در كميته چهارجانبه و معاون دبير اين كميته تنظيم و در آن دولت آمريكا را متهم كرد كه به منظور نابودي حماس يك جنگ داخلي در فلسطين به راه انداخته است. در سند مذكور در مورد نقش ابومازن و نزديكانش آمده است: "مشاوران و چهره هاي نزديك به ابومازن براي ما از وجود طرحي پرده برداشتند كه جهت انحلال دولت حماس تنظيم كرده بودند."
در نيمه ماه مارس گذشته، مسئول هماهنگي هاي امنيتي آمريكا كه در راستاي همسو كردن دستگاه هاي امنيتي ابومازن با سازمان هاي امنيتي رژيم اشغالگر قدس مي كوشد، طرحي را ارائه كرد كه هدف نهايي آن نابودي دولت وحدت ملي بود. بر اساس طرح مذكور بقاي دولت وحدت فلسطين در گرو پذيرش شروط كميته چهارجانبه بود.
درگيري سرنوشت ساز
حوادث مذكور 600 زخمي نيز به دنبال داشت و با غروب خورشيد پانزدهم ژوئن اين حماس بود كه كنترل تمامي مقرهاي امنيتي را به عهده گرفته بود. ضمنا در اين ميان شمار زيادي از فرماندهان دستگاه هاي فاسد امنيتي و مسئولان برجسته تشكيلات خودگردان با وجود عفو عمومي حماس، از نوار غزه گريختند.
واكنش ها به حوادث ژوئن غزه
جامعه جهاني نيز در اقدامي قابل پيش بيني دولت فياض را به رسميت شناخت و سيل كمك هاي مالي را به سمتش سرازير كرد. دولت نامشروع فياض نيز از اين كمك ها استفاده كرد تا حضور جنبش حماس را تنها محدود به نوار غزه سازد.
دولت غيرقانوني تشكيلات خودگردان با به كارگيري كمك هاي مالي در صدد برآمد تا دو فضاي اقتصادي مختلف ـ يكي در كرانه باختري و ديگري در نوار غزه ـ ايجاد كند تا ديدن وضعيت اقتصادي سواحل غربي رود اردن، اهالي نوار غزه را به شورش عليه حماس وا دارد.
اقدامات ابومازن عليه حماس به اين مقدار نيز محدود نشد. وي دستوري را در خصوص تعقيب اعضاي حماس در كرانه باختري، بازداشت فعالان اين جنبش و پلمپ نهادهاي وابسته به آن صادر كرد. بر اساس گزارش نهادهاي حقوقي فلسطين، صدها فعال عضو حماس بازداشت شدند و شمار زيادي از آنان در معرض شديدترين و فجيع ترين شكنجه ها قرار گرفتند.
واقعيت جديدي كه بعد از حوادث ژوئن بر فلسطين حكمفرما شد، دولت فياض را بر آن داشت تا مواضعي را اتخاذ كند كه هرگز جرات اتخاذ آن را نداشت. به عنوان نمونه عبدالرزاق اليحيي، وزير كشور دولت نامشروع و غيرقانوني فياض اعلام كرد كه تشكيلات خودگردان به اسرائيل در مورد نابودي شاخه هاي نظامي تمامي گروه هاي مقاومت قول داده است.
بعد از كنترل حماس بر نوار غزه، تل آويو و واشنگتن به ابومازن هشدار دادند كه در صورت از سرگيري گفتگوها با جنبش حماس، تمامي روابط شان را با وي قطع خواهند كرد. ضمنا برگزاري كنفرانس "آناپوليس" كه به درخواست بوش برگزار شد، در جهت تثبيت شكاف موجود ميان حماس و ابومازن بود.
به هر رو، بوش و اولمرت در اين كنفرانس موفق شدند اين تعهد را از ابومازن بگيرند كه هرگز رابطه قطع شده خود را با جنبش حماس و ديگر گروه هاي فلسطيني برقرار نسازد. موافقت ابومازن با اجراي مرحله اول از نقشه راه كه مبتني بر نابودي گروه هاي مقاومت، خلع سلاح كردن اين گروه ها و متوقف ساختن هر گونه اقدام تحريك آميز عليه رژيم صهيونيستي بود، در واقع فرصت هر گونه گفتگو با حماس را به صفر مي رساند.
سال 2008 چه خواهد شد؟
به هر حال پيش بيني مي شود كه رژيم صهيونيستي در سه ماهه اول سال 2008 چنين حمله اي را به نوار غزه ترتيب دهد. مكانيزم رژيم صهيونيستي تا حد زيادي روشن است. اين رژيم به دنبال آن است تا دست به اشغال نوار غزه بزند و بعد از آنكه زيرساخت هاي نظامي و تشكيلاتي حماس را از بين برد، نوار غزه را به ناتو يا نيروهاي اروپايي تحويل دهد تا در نهايت نيز كنترل آن به تشكيلات سپرده شود ؛ البته تضمين زيادي در مورد به نتيجه رسيدن اين سناريو وجود ندارد. ممكن است كه رژيم صهيونيستي موفق به كنترل نوار غزه شود ؛ ولي كنترل مقاومت بسيار سخت است و همان طور كه مطلع هستيد اشغالگران قدس تا چند سال پيش نيز نوار غزه را در اشغال خود داشتند و نظاميان شان بيش از 38 سال در خيابان ها و كوچه هاي اين منطقه گشت زني مي كردند ؛ ولي مقاومت متوقف نشد.
بي هيچ ترديد، جنبش حماس از حمله صهيونيست ها استفاده خواهد كرد، چرا كه حاكميت نظامي اشغالگران بر نوار غزه به معناي انتقال مسئوليت خدمات رساني از جنبش حماس به اسرائيل است. ضمنا شك دارم كه دولتي با ارسال نيروهايش به نوار غزه موافق باشد و علاوه بر آن، در صورت بازگشت ابومازن به نوار غزه به ويژه بعد از اشغال مجدد آن به دست صهيونيست ها، فلسطيني ها به وي به عنوان يك مزدور و همكار اشغالگران نگاه مي كنند و از ديگر سو، رژيم عبري در توان ابومازن براي كنترل اوضاع در نوار غزه ـ بعد از خروج نيروهاي صهيونيستي ـ ترديد دارد و چيزي كه باعث پيچيده تر شدن اوضاع مي شود، آن است كه تمامي شواهد و قرائن نشان مي دهند سال 2008 شاهد يك انتخابات پارلماني جديد در مناطق اشغالي خواهيم بود كه با پيروزي راستگرايان افراطي همراه است و اين امر خود باعث محدود شدن گستره مانور ابومازن و كشورهاي عربي است كه از وي حمايت مي كنند ؛ زيرا هر دولتي كه بعد از انتخابات در "اسرائيل" بر سر كار بيايد، از هر گونه پايبندي به شروط سازش سر باز مي زند.
بي گمان پيروزي حماس بعد از اين همه تحولات سهمگين باعث افزايش مشروعيت اين جنبش مي شود به اين اعتبار كه هرگز حاضر به رابطه با اشغالگران قدس نيست. به احتمال خيلي زياد، جنبش حماس از گذشته درست گرفته است و بلافاصله بعد از حمله نظامي رژيم صهيونيستي به نوار غزه دولت كنوني را منحل مي كند و اين بار ديگر جامعه جهاني است كه از نظر قانوني مسئول فلسطيني ها خواهد بود.
وضعيت كنوني بسيار پيچيده است و در منطقه اي همچون خاورميانه پيش بيني دقيق حوادث مشكل مي باشد. همه شواهد و قرائن حكايت از آن دارد كه سال 2008 با تغييرات بزرگ و دراماتيك همراه خواهد بود.
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}