تکفیریت در پاکستان و راه برونرفت از آن
پاکستان از مهمترین میدانهای بازی و پناهگاه جریانهای تکفیری و شبه نظامی به شمار میآید. جریانهای تکفیری در این کشور، همواره به قتل، کشتار دسته جمعی، بمب گذاری و غارت مسلمانان ساکن در این کشور اقدام نمودهاند.
نویسنده: منور حسین ساجدی (1)
چکیده
پاکستان از مهمترین میدانهای بازی و پناهگاه جریانهای تکفیری و شبه نظامی به شمار میآید. جریانهای تکفیری در این کشور، همواره به قتل، کشتار دسته جمعی، بمب گذاری و غارت مسلمانان ساکن در این کشور اقدام نمودهاند. شناخت جریانهای مختلف، اسباب و دلائل گسترش تفکر تکفیری، کارنامه فعالیتها، نقش آن در اقتصاد و امنیت، راه رهایی از شر جریانهای تکفیری، مطالب مهمی است که باید از آن اطلاع یافت. این مقاله به تبیین مباحث خواهد پرداخت.مقدمه:
زادگاه من شهری است که در آن جا هر روز خون شیعیان بیگناه به دست عناصر کثیف تکفیری ریخته میشود، هر روز یک شیعه شهید میشود و جنازه آن بر دوش ما تشییع میشود و صدای گریه مادر و خواهر و همسر شهید، خواب را از ما میگیرد. صدای ناله و فریاد مظلومان برای ما هیچ تازگی ندارد، من شانزده ساله بودم که برادر جوانم که قانوندان و شاعر اهل بیت (علیهم السلام) بود، به دست یک پزشک تکفیری به شهادت رسید. چند نفر از دوستان و همکاران بنده مانند پروفسور سبط جعفر (مداح معروف شبه قاره هند) پروفسور تقی هادی که از اساتید برجسته دانشگاه بودند، به دست همین عناصر تکفیریها به درجه رفیع شهادت نائل گردیدهاند، در چندین حادثه و انفجارهای بمب از نزدیک شاهد بودهام، سال گذشته بود که همراه با خانواده خود از گردهمایی بزرگ سازمان دانشجویان جعفریه بخش شهر کراچی بازمیگشتم نزدیک خانه خواستم مقداری میوه بخرم که ناگهان جلوی چشمان من یک انفجار مهیب و شدید رخ داد که در نتیجه آن صدها مغازه و آپارتمان در منطقه «عباس تاون» تخریب شد و افراد موجود در آنها که زن و کودک و کهنسال بودند، همگی طعم تلخ آن ظلم و ستم را چشیدند، خیابانها پر از جنازهها بود و از شدت انفجار چندین آپارتمان آتش گرفت، من و افراد خانوادهام زخمی شدیم، ماشینم از کار افتاد، الان بیش از یک سال است که از آن حادثه میگذرد ولی ما آن صدای وحشتناک را که گویی که اکنون هم میشنویم، و فریادها و نالههای بعد از انفجار در گوشهای ما میپیچد.یکی از دوستان صمیمیام اطلاع داد که جمهوری اسلامی ایران میزبان کنفرانسی به عنوان خطر جریانهای تکفیری است، بنده با توجه به رخدادهایی که ذکر کردم، وظیفه دارم در این باره چیزی بنویسم، خوشوقتم که موضوع این جانب تکفیر در پاکستان و راه برون رفت از آن است. پیشاپیش به کممایگی شیوه نگارش و قلم خود معترف هستم. در این مقاله تعریف تکفیر، تاریخ، عقاید، آغاز آن در کشور پاکستان، احزاب و سازمانهای تکفیری در پاکستان، اسباب و علل گسترش تکفیر در پاکستان، تأثیر تکفیر در پاکستان، و در ضمن آن، مظالم تکفیریها علیه مسلمانهای شیعه، حمله تکفیریها بر ارتش پاکستان، موجب ضرر رساندن به اقتصاد کشور، مسئله کاهش امنیت اجتماعی در کشور، حرکت و پیدایش داعش در پاکستان و در آخر سعی شده درباره راههای برون رفت از این خطر جریانهای تکفیری بحث و گفت و گو قرار گیرد.
دیدگاه من این است که پاکستان در رأس کشورهایی است که از جریانهای تکفیری تأثیر پذیرفتهاند. در این کشور با یک توطئه و برنامهریزی حساب شده و دقیق، یک گروه خاصی را مأمور کردند که کوچه به کوچه، محل به محل، منطقه به منطقه مردم را تحریک کنند و برای تنش و خونریزی بکوشند. شکی نیست که تکفیریها؛ همه مسلمانان، اعم از: سنیهای معتدل، دیوبندیهای معتدل و شیعههای معتدل را به خاک و خون میکشند، بین شیعه و اهل سنت برای تنش و تفرقهانگیزی کوشیده و میکوشند. ما سلام میفرستیم بر علمای حقه پاکستان، آنانکه جنازهها بر دستشان بود، ولی وحدت و اتحاد را از دست ندادند و با تحمل وقایع دردناک درس وحدت دادند. همین باعث شده که چهره تکفیریها افشا شود و نتیجه این شد که امروزه هم در کشور پاکستان در بزرگترین حزب ملی دینی که «اتحاد ملی یک جهتی کونسل» نام دارد و رهبران شیعه در میان آنها حضور چشمگیر و پرشکوه دارند؛ در حالی که گروههای تکفیری را در آن راه ندادهاند و آنها خارج از اتحادیه با حسرت؛ نظارهگر اتحاد شیعه و سنی هستند.
ما در کشور پاکستان برای وحدت و اتحاد بین المسلمین اقدامی انجام دادهایم که در کشورهایی مانند شام و عراق و ... نمیشود چنین اقداماتی صورت گیرد.
تعریف تکفیر:
معنای کفر در لغت انکار و نفی کردن است. کافر در لغت به منکر یا نفی کننده گفته میشود. و تکفیر در لغت به کافر دانستن دیگران اطلاق میگردد.تکفیریت یعنی کسانی که مسلمان هستند کافر شمرده شوند، تکفیریت یعنی فقط آنها مسلمان هستند و بس و غیر آنها همه کافراند، تکفیریت یعنی کارخانه تولید کفری که در آن جا به روی یک مسلمان، برچسب کفر چسبیده میشود، تکفیریت یعنی برای به دست آوردن هدف خاص خود، مسخ کردن چهره زیبای اسلام (2) و رسیدن به هدف شوم.
1. تکفیریها و خارجیها که ادعای پیروی از فقه ابوحنیفه وعقاید اهل سنت و جماعت دارند، تلاش کرده و میکنند تا بر جوانان و نوجوانان هم تأثیر بگذارند و آنان را بر افکار تکفیری و خارجی، که مبنای آن تعصب و خشونت است، آموزش دهند. جریانهای تکفیری با برخی افراد سلسله دیوبندی اتصال پیدا میکنند، با توجه به این که اکثر علماء دیوبند، این گروه تکفیری را فتنهگر و مفسد میخوانند.
نظر من این است که افکار آنها در مرحله نخست به دیوبندیه سپس به وهابیت و یا سلفیت نزدیکتر شده و سرانجام به تکفیریت رسیدهاند، اگر این را بگویم اشتباه نکردم که وهابیهای تکفیری بر اساس عقاید غلط ابن تیمیه و محمدبن عبدالوهاب به مسلمانهای دیگر نسبت شرک میدهند و بعد از آن به قتل آنها فتوا میدهند.
تاریخ تکفیریت
تأسیس این گروه، حدود نیم قرن پیش، در مصر صورت گرفت. بعد از تأسیس به شکل یک گروه بنام «التکفیر و الهجرة» شهرت پیدا کرد. درباره مؤسس و بانی این فرقه اختلافنظر وجود دارد: بعضی از محققین مؤسس آن را شخصی مصریتبار به نام «شکری مصطفی» میدانند (3) که زارع و کشاورزی بود. در ابتدا شکری مصطفی یک گروه به نام «سوسائتی آف مسلم» تأسیس کرد و به طور پنهان کار خود را آغاز نمود. این گروه بین خود این مطلب را رواج داد که مسلمانها مرتد شدهاند؛ یعنی از راه خداوند طرد شدهاند لذا نباید هیچگونه ارتباط با آنها داشته باشیم. برخی دیگر از محققین عصر جدید معتقدند که فرقه تکفیریت در سال 1960 میلادی تأسیس شد. بعد از تأسیس تا شانزده- هفده سال کسی از این گروه اطلاعات چندانی نداشت. شکری مصطفی بر این عقیده بود که معاشرتهای اسلامی در گمراهی به سر میبرد و تا وقتی که روی زمین خلافت حق برپا نشود، مسلمانان واقعی باید از این معاشرتها به دور باشند. بعد از چند مدتی شکری مصطفی به اتهام ارتباط با گروه اخوان المسلمین دستگیر و زندانی شد. زندان، افکار او را شدت بخشید. در سال 1971 میلادی وقتی وی از زندان بیرون آمد با چند نفر از دوستان خود به تأسیس فرقه تکفیری پرداخت و به دام انداختن مسلمانها را شروع کرد. تنفری که در دل مردم مصر از آمریکا و اسرائیل بود، شکری مصطفی از آن خوب سوء استفاده کرد و گروهی که از دولت مردان مصری، که طرفداران آمریکا بودند و از کارهای آنها و روابط مخفیانهشان با اسرائیل ناراحت بودند، با شکری مصطفی همراه شده و با شرکت و همراهی مردم گروه آنها استحکام یافت.در اوایل آنها در کوهها و صحراها و ویرانهها قیام خود را آغاز کردند و غیر از مسلمانهای همفکر خود با دیگران هیچ رابطهای نداشتند. شکری مصطفی ادعا کرد که او مهدی موعود است و مسلمانهایی که در گرو او بودند تمام مسائل شرعی آنها، از قبیل نکاح و طلاق را به دست خود میگیرد و حکم صادر میکند و ارتباط با دیگر مسلمانها را حرام میکند، شکری مصطفی، زنان مصر را جادو گونه تحت تأثیر قرار داده بود، به آنها میگفت: خدمت به پدر و مادری که از راه اسلام گمراه شدهاند، حرام است. حرفهای او بر روی زنان، آنقدر تأثیر گذاشته بودکه آنها خانه و کاشانه خود را ترک کردند و راهی کوهها شدند تا شامل گروه او شوند. شکری مصطفی در مصر در مناطق دوردست مراکزی برای اسکان این زنان تأسیس کرد. خانوادهها برای این که زنان و دختران جذب شده به شکری مصطفی را به خانه بازگردانند به دادگاه مراجعه کردند ولی موفق نشدند، چون آنها با رضایت خود خانه و زندگی را ترک کرده بودند. در فرقه شکری، کثرت اعضای دختران و زنان به نفع شکری و حزب او بود، زیرا بچههایی که از آنها به دنیا میآمدند، خودبه خود افکار شکری را بهتر و زودتر از دیگران درک میکردند. شکری این کارها را تا این حد محرمانه انجام داده بود که کشورهای دیگر و نیز اکثر مردم مصر هم از این چیزها آگاهی نداشتند. در این میان وی فرقه خود را در کشورهای اسلامی همچون مصر، عراق، افغانستان، سودان، پاکستان، عربستان سعودی و یمن گسترش داد.
در سال 1977 میلادی افراد وابسته به گروه «شکری مصطفی»، انور سادات را به جرم معاهده با اسرائیل به قتل رسانند، ولی چون تا آن موقع مردم از جریانهای تکفیری خبری نداشتند، خیال کردند که این کار اخوان المسلمین است، چند روز بعد آنها یکی از علمای دین و وزیر سابق امور دینی وزارت مصر محمدالذهبی را بیرحمانه به قتل رساندند، وقتی افراد اطلاعات دولت به سراغ آنها رفتند و پیگیر مسئله شدند برای آنها کشف میشود که عناصر «شکری مصطفی» در آن عملیات دست داشتند. در آن موقع مردم از عقاید تکفیری گروه «شکری» آگاه میشوند و او توسط پلیس مصر دستگیر میشود و دادگاه او را محکوم به اعدام میکند. در سال 1978 میلادی شکری مصطفی به چوبه دار رفت ولی تا آن زمان گروه وی ریشههای خود را محکم کرده بود و تکفیریها محرمانه فعالیتهای خود را ادامه دادند و عقاید و افکار خود را تبلیغ میکردند.
عقاید
تکفیریها بر این عقیدهاند که تمام مسلمانها غیر از آنها مرتد و از دین خدا جدا شده و به راه دیگر رفتهاند. آنها میگویند هرکسی که از راه خدا گمراه شده باشد واجب القتل است و اگر قتل او ممکن نباشد، نباید با آنها حشر و نشر و همنشینی داشت. با این روش خطر تکفیر در جلوی چشم ماست. آنهایی که از تعلیمات اسلامی انسانساز منحرف گشتند و سعی دارند بین مذاهب اسلامی تفرقهاندازی کنند. گروه سلفی و وهابی، کارهای خشونتبار و اقدامات تروریستی خود را توجیه میکنند و از آیات قرآن کریم و احادیث نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) استفاده غلط میکنند. آنها از نبی رحمت که رحمة للعالمین است، عفو و بخشش و رحمت را نمیگیرند و نسبتهایی به ساحت قدسی آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) میدهند که هیچ ربطی به آن جناب و تعلیمات عظیم اسلامیاش ندارد. جریانهای سلفی و تکفیری محور اصلی عقایدشان را بر این اصل استوار میکنند که هر مسلمانی که با آنها هم عقیده نباشد از دایره اسلام خارج شده و او کافر و قتلش جایز میگردد.آغاز تکفیریت در پاکستان:
اهل سنت و جماعت:
اندکی قبل از دهه هشتاد میلادی، شیعیان پاکستان تاحدودی به شکل منظم درآمدند و جریانهای شیعه رو به گسترش نهاد. بعد از نهضت قائد مرحوم محمد دهلوی در سال 1979 میلادی در شهر بهکر استان سنده اجتماع ملی برگزار شد که در آن «تحریک نفاذ فقه جعفری» تأسیس و آغاز به کار کرد و رهبری آن به مفتی جعفر حسین سپرده شد. در همان ایام، انقلاب شکوهمند اسلامی ایران به پیروزی رسید. این زمان، دورهی دیکتاتوری ژنرال ضیاء الحق بود، فعالیتهای شیعیان پاکستان و انقلاب اسلامی ایران استعمار را به لرزه درآورد، لذا توطئهها علیه شیعه آغاز شد و افراد وابسته به مذهب دیوبند، که عقیده تکفیری داشتند، تحرکات خود را آغاز کردند. اولین اجتماع تکفیریها در سال 1983 میلادی در بزرگترین شهر پاکستان و پایتخت استان سنده در شهر کراچی برگزار شد و نام آن را سواد اعظمِ اهل سنت نهادند. مؤسسین این جریان تکفیری، مولانا سمیع الله و مولانا اسفندیار بودند. این گروه در منطقه لیاقت آباد شهر کراچی جنایاتی بیرحمانه انجام داد و چند نفر از جوانان شیعه را به خاک و خون کشید. آنان در روز روشن در مناطق شیعهنشین به مردم حملهور میشدند. شیعیان آن مناطق برای حفظ جان و آبرو و ناموسشان مال و اثاثیه خود را ترک کردند و با رها کردن خانه و کار و زندگی به مناطق امن منتقل شدند. این قتل و غارت و ظلم و ستم در مناطق مختلف شهر کراچی ادامه پیدا کرد. بعد از تقسیم و قیام پاکستان این اولین بار بود که جریانهای تکفیری با منظم کردن خود به شیعیان حملهور شدند و علیه آنها مرتکب جنایات شدند. رهبران آنها از طرف دیکتاتور و پادشاه عربستان سعودی و عراق حمایت مالی میشدند.انجمن سپاه صحابه
بعد از برگزاری اجتماع سوادِ اعظم اهل سنت به صورت منظم و برنامهریزی شده یکی دیگر از روحانیون اهل سنت مولانا حق نواز جهنگوی را پیش انداختند. او در تاریخ 6 سپتامبر 1985 میلادی در استان پنجاب شهر جهنگ، گروه تکفیری سپاه صحابه را تأسیس کرد. این جماعتِ فتنهپرور با صراحت کامل، هدف خود را در جلوگیری از گسترش نفوذ جمهوری اسلامی ایران در پاکستان و به طور علنی، و در تکفیرکردن شیعه اعلام کردند. بعد از تأسیس این گروه، مبلغان آنان به طور گسترده و با نظم خاصی علیه شیعه فعالیت خود را آغاز کردند و تکفیر شیعه را به گونهای رواج دادند که هیچ شهر و منطقه و محله باقی نمانده بود که در کوچهها روی دیوارها فتوای علیه شیعه یا کافربودن شیعه چیزی ننوشته باشند. گروه سپاه صحابه در مساجد و در برنامههای مختلف مذهبی خود علیه مقدسات شیعه، شخصیات شیعه و بزرگان و رهبران آن سخنرانی میکردند. گروهی که علیالظاهر در یکی از شهرهای استان پنجاب، که جهنگ نام دارد شروع به کار کرد، ولی دیری نگذشت که برای سراسر پاکستان فتنه ایجاد کرد و در جلوی چشم همه امنیت کشور را به تاراج برد به حدّی که برای تمامیت ارضی کشور به تهدیدی جدی مبدّل گشت، بعد از مدتی این گروه تغییر نام داد و به نام «سپاه صحابه» پاکستان معروف شد. در زمان حکومت ژنرال پرویز مشرف، فعالیت این گروه ممنوع شد. این گروه فتنهگر با نام جدید «ملت اسلامیه» فعالیت خود را ادامه داد، ولی از طرف حکومت وقت این گروه جدید هم تحریم شد و بعد از این تحریم، آنها با نام «اهل سنت و جماعت» فعالیتهای خود را دوباره از سر گرفتند.قبل از استقلال کشور پاکستان این کشور و این منطقه به مرکز صوفیان بزرگوار شهرت داشت. در آن زمان که تعلیمات صوفیه گسترش یافته بود، بین مذاهب اسلامی همزیستی و همنشینی به صورت ایدهآل بود، آنها یکدیگر را تحمل و در مراسم مذهبی هم شرکت میکردند. شیعه و سنی و هندو و مسیحی، هرکسی و با هر دین و آیین و مذهب و مسلکی در رسوم و عبادات مذهبی یکدیگر حاضر میشدند. در شبه قاره هندوستان بزرگان صوفیا با حُسنِ اخلاق، محبت و حُسن کردار، مردم را تربیت میکردند نه فقط همین بلکه برای رشد معاشرت اجتماعی اقدامات لازم را انجام میدادند. دین مبین اسلام، معاشرت انسانی را در جوامع انسانی به کمال و اوج رساند؛ کمالی که در تمام شئون زندگی او را هدایت کند. تصوف اسلامی، به پیروی از اسلام و تعلیمات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، علی (علیه السلام) و فرزندانش، صفای قلب و رشد روحانی را که ضرورت آن در هر دور و زمان محسوس و ملموس بود، ترویج میکرد. تصوف، ضامن روح اصلاح است، همین تعلیمات بود که بخاطر آن بدون رنگ و نسل و مذهب مردم برای بزرگان صوفیان، احترام و محبت ویژهای قائل بودند، همین چیزها سبب شده بود که بین تمام مذاهب فکری به خصوص شیعه و اهل سنتِ معتدل، یک تعلق عمیق به وجود آید و هر دو مذهب به یکدیگر نزدیک شوند، و در اثر این تعلّق بود که بر سر مرقدهای صوفیان و اولیای کرام هر مذهب شیعه و سنی جمع میشدند و اظهار علاقه میکردند.
همین علت است که جریانهای تکفیری سپاه صحابه با مردم بریلوی مسلک اهل سنت و افراد وابسته به آنها دشمنی میورزند، به همراه شیعه اهل سنت بریلوی مسلک، از طرف سپاه صحابه تکفیر میشدند. به خاطرم هست که در زمان طلبگی بنده از طرف این گروه تکفیری بر دیوارهای شهر یک عبارت زشت را نوشته بودند: «شیعه کافر، سنّی خوک» نوشته میشده و بسیار معمول بوده.
شیعه کافر، سنی خوک
آنها به همین حد کفایت نکردند و بعد از تکفیر شیعه به طرف اهل سنت تاختند، بعد از شیعه کافر، هدف بعدیشان شعار سنی کافر بود. این گروه تکفیری رفتن به مزارها و زیارت را شرک میدانستند و با همین دیدگاه غلط دهها زیارتگاه و مزار آنان را مورد حمله و هجوم قرار دادند. در شهر کراچی مرقد عبدالله شاه غازی، در شهر لاهور، زیارتگاه «داتا صاحب» و دهها دیگر مراقد و زیارتگاههای مهم بمبگذاری شد و در دوازده ربیع الاول در «نشتر پارک» در یکی از جشنهای میلاد النبی حمله انتحاری صورت گرفت که در نتیجه آن، بیش از پنجاه نفر از علمای اهل سنت که در جایگاه قرار داشتند، شهید میشوند، از این به بعد هدف این گروههای تکفیری فقط شیعه نبودند بلکه اهل سنت هم در این لیست قرار گرفته بودند و در اقدامات بعدیشان فقط بر فتاوای شیعه کافر اکتفا نمیکردند و شروع به قتل و غارت شیعیان میکنند و بر گروههایشان میافزایند و گروههای جدید به عنوان گروه مسلح تشکیل میدهند که در آن لشکر جهنگوی قابل ذکر است. لشکر جهنگوی و روابط خود را با القاعده مستحکم میکند و در کارهای تروریستی خود را گسترش میبخشد. نتیجه اتحاد این گروههای مسلح یعنی سپاه صحابه و لشکر جهنگوی بسیار خطرناک از آب درآمد و به نام جهاد کشمیر، افغانهای جوان و بیکار را جمعآوری میکردند و آنها را آموزش نظامی میدادند و بعد از اتمام دورهی آموزش برای عملیات علیه نخبگان شیعه آماده به کار شدند و در اقدامات جنایتکارانه خود، مغزهای متفکر شیعه و تعداد کثیری از پزشکان، مهندسان، استادان دانشگاه، پرفسور، سیاسیون، قانوندانان، دیپلماتها، علما و طلاب را به شهادت رساندند.جهاد افغانستان و ظهور تکفیریها
در دسامبر سال 1979 میلادی بود که شوروی سابق علیه کشور افغانستان لشکرکشی کرد و ارتش آن با گستردگی بسیار به قتل و غارت پرداخت. با گذشت زمان از سراسر جهان جوانهایی به نام مجاهدین جمع شدند. قابل توجه است که همه آنها شاگرد یک مذهب خاص بوده، و تمام کشور را تبدیل به میدان جنگ کردند. وقتی این مجاهدین قلابی، در جنگ افغانستان علیه ارتش متحده روسیه و حکومت دست نشانده آن موفقیت کسب کردند، آمریکا از آنها نهایت استفاده را کرد و برای به دست آوردن منابع زیرزمینی خاورمیانه، از طریق حکومت آن زمان پاکستان که یک حکومت ارتشی بود، به افغانها اسلحه داد و به نام جهاد از کشورهای مختلف دو هزار نفر را جمع کرد و آنها را برای جنگ چریکی تربیت و به افغانستان اعزام نمود. این نکته هم قابل توجه است که فرماندهی آن لشکر دو هزار نفری «اسامه بن لادن» بود، که دست پروردهی آمریکا بود و آمریکا او را در جنگهای چریکی همانند افسران عالی رتبه تربیت کرده بود، اسلحههای آمریکا، بنزین، نفت، دلار و مهارت ارتش پاکستان و کمک جنگجویان افغان، سبب شد که از سراسر جهان جنگجویان وهابی و سلفی در سرزمین پاکستان جمع شوند. این جا بود که آمریکا از افغانستان و پاکستان بهره زیادی برد. از مصر، عربستان سعودی، تونس، اردن، الجزائر، شام، سومالی، و چند کشورهای عربی به نام اسلام و جنگِ مقدس، جمعآوری شدند، که به افکار وهابیت و سلفیت تعلق داشتند، و دیوبندیها، سلفیها و اهل حدیث، پیشگام آنها بودند.گسترش جریان تکفیری در پاکستان
برای فهم صحیح گسترش جریانهای تکفیری در پاکستان، لازم است ابتدا ترکیب جهادی موجود در پاکستان را بفهمیم در حال حاضر این ترکیب جهادی از دو عنصر تشکیل شدهاند: یکی القاعده و عرب مجاهدین؛ یعنی کسانی که برای جهاد به دنبال یک میدان وسیع به منطقه قبایلی افغانستان و پاکستان آمدند و دوم، گروههای جهادی و جوانها، دسته اول تکفیریها هستند و دسته دوم دیوبندیها. در جهاد افغانستان بین هر دو این عناصر تکفیری و دیوبندی یک اتحاد برقرار گشت، که در نتیجه آن، تکفیریت توانست در پاکستان بیشتر نفوذ و جایگاه پیدا کند.القاعده و عرب مجاهدین در پاکستان به گروههایی که به فرقه دیوبندیه تعلق دارند نه فقط این کمک مالی میکند بلکه برای تربیت افراد تمام کارها را به عهده خود میگیرند، در آن دوره تربیت با تربیت جسم، تغذیه روحی و فکری هم میشدند، جهادیهایِ گروه دیوبندی مانند جهاد اسلامی، حرکت المجاهدین، حرکت الانصار، جیش محمد و غیره، اینها از سراسر پاکستان جوان جذب میشدند و برای تربیت به اردوگاه فرستاده میشدند. در آن اردوگاهها همه چیز بر اساس افکار تکفیر و وهابی مهیا است، اردوگاههایی که زیر نظر عناصر تکفیر اداره میشد در آن جوانهای جدید جذب شدگان را معنای دارالکفر و دارالسلام که مورد پسند تکفیریها بود تعلیم داده میشد، اصطلاح جهادی فقهی، چیزهایی همانند ترس از حملههای انتحاری علیه بیگناهها و ضرر جان و مال را توجیه میکرد. جوان دیوبندی که وارد این اردوگاه میشود، بعد از تربیت دوره چند ماهه از لحاظ فکری، تکفیری میشود، در پرده جهاد افغانستان در پاکستان فرهنگ حشیش و کلاشینکوف به صورت دقیق و منظم متعارف شد و در نتیجه کشور به یک فضای خانه جنگی تبدیل گردید، مدارس افکار دیوبندی و اهل حدیث اکنون به یک مرکز تروریستی مبدل شدهاند، که طبق قول برخی به نام جهاد، آنان نسلکشی شیعه تعلیم داده میشود. مساجد شیعیان و حسینیهها از خون آنها رنگین شدهاند، در یک حمله، دهها شیعه را به شهادت میرسانند، رهبران ملت شیعه با وجود انبوهی از جنازههای شهداء باز هم صحبت از صلح و امنیت میکنند و سلامتی و امنیت کشور را مقدم میشمردند. این دیدگاه رهبران شیعه در بین شیعیان هم ایجاد اختلاف کرده است.
طالبان
در دهه آخر قرن اخیر جهاد افغانستان آغاز شد، افغانیهای فراوان به سمت پاکستان هجرت کردند و در شهرهای مختلف پاکستان مستقر شدند، از پاکستان هم هزاران تن از افرادی که افکار اهل حدیث و دیوبندی داشتند برای شرکت در جنگ علیه شورویِ سابق عازم افغانستان شدند. همفکری مسلک و دیدگاه و مراسم دیرینه سبب شد که مجاهدان عرب هم از این گروه جدید طالبان حمایت خود را اعلام کنند، طالبان به شهر کابل لشکرکشی کرد و در سال 1992 میلادی حکومت خود را اعلام کرد، از سراسر جهان فقط عربستان سعودی و پاکستان و امارات متحده عربی سه کشور بودند که حکومت طالبان را به رسمیت شناختند. نظام پاکستان برای حفظ مرزهای مغربی خود از خطرهای احتمالی، حمایت از رفقای خود را ادامه داد، مجاهدین عرب هم برای حفظ تسلط خود سرمایههای خود را به افغانستان منتقل کردند، و بعد از آن بود که القاعده تأسیس شد و آنان پشتوانهی خود را در حکومت طالبان دیدند. بعد از یازده سپتامبر صورت حال به کلی تغییر پیدا کرد و ارتش پاکستان این وضعیت را تحمل کرد، و بعد از تعلیمات نظامی، آنان خوی نظامی و جنگی پیدا کردند، مجاهدین بعد از اتمام جنگِ افغانستان، از کمک آمریکا محروم گشتند، و تمامی کمکها به یکباره قطع شد، جوانانی که از سراسر جهان به امید جهاد- که همه چیز آنها بود- آمده بودند، مشاهده کردند که دیگر همه چیز تمام شده و ارتش پاکستان هم از این وضع خیلی راضی نبود، و از خطرات ممکنه مرز غربی در هراسان بود، لذا با رفقای قدیم عرب خود و با حامیان افغانها، لشکر جدیدی را تشکیل دادند. این گروه که دارای افکار دیوبندی سلفی بود کسانی که ظاهراً به سبب این که طلاب مدارس بودند، به نام طالبان شهرت یافتند.طالبانی که پشتو زبان هستند اساساً جزو آن مجاهدانی هستند که مسلک دیوبندی دارند. و بعد از جنگ شوروی سابق و خارج شدن ارتش شوروی در مناطق هزاره، ازبک و تاحیک و روی کار آمدن حکومت طالبان و آمریکا به افغانستان حمله کردند. حکومت پاکستان اعضای پنهان شده القاعده و طالبان در پاکستان را دست گیر و تحویل آمریکا داد. از آن موقع تا به حال، بین ارتش پاکستان و نیروهای انتظامی و طالبان جنگ ادامه دارد، نتیجه این درگیری، با ضرر رساندن به مردم عادی و علی الخصوص شیعیان پایان یافت. در حدود چهارده سال اخیر طالبان به گروههای مختلف تقسیم شدند، و همه گروهها به دنبال منافع خاصّ خود رفتند.
جماعات تکفیری دیگر:
تحریک طلاب پاکستان، جیش اسلام، التحریر، جماعة الأحرار، حرکة المجاهدین، حرکة الاسلام و جیش محمّد.اثر تکفیر:
پدیده تکفیر اثرات منفی و زیانباری را بر جامعه پاکستان به دنبال داشت، که بحث درباره همه آنان به طول میانجامد، مناسب دانسته شد که نقاط مهمتر با تفصیل بیشتری پرداخته شده و بقیه نقاط به صورت موجز پرداخته شود.مظالم تکفیری علیه شیعیان
نسلکشی شیعیان در پاکستان تا دم آزادی ادامه داشت، در تاریخ پاکستان نخستین و بزرگترین قتل عام شیعیان در سال 1963 میلادی در استان سنده و در منطقه «تهیری» شهر معروف و مشهور «خیرپور» هنگامی رخ داد که شیعیان به سوگواری در روز شهادت سبط پیغمبر سید و سالار شهداء حضرت امام حسین (علیه السلام) مشغول بودند. این حادثه دردناک در نوع خود از حوادث منحصر به فرد بود. وقتی عزاداران مشغول عزا بودند، ناگهان به رگبار بسته شدند، تیرباران که پایان یافت، دیری نگذشت که به دُم گاومیش دبّههای روغن بسته شد و اجساد شهدا را زیر لگدهای گاومیشها، انداختند. حتی افراد نیمهجان و زخمی را به این صورت میکشتند. بعضی از جنایتکاران با لباسهای مشکی در حالی که در دستشان مشک آب بود صدا میزدند: ما به کمک شما آمدهایم آیا کسی آب میخواهد؟ کسانی که زخمی بودند خیال میکردند که شیعیان هستند و به یاریاش آمدهاند، آنهایی که برای طلب کردن آب دست بلند میکردند تروریستها با تبر و اسلحه نوکدار بدنهایشان را تکه تکه میکنند. این کار وحشیانه آنها به این جا تمام نمیشود، آن جنازهها را با گذاشتن در ماشین، کنار نهر آب میبرند و به رودخانه میریزند تا این که پلیس میرسد و از غرق کردن جنازه جلوگیری میکند و آنها را تحویل میگیرند و جنازههایی که از غرق شدن در امان ماندن آنها را در شهر «خیرپور» در نزدیک منطقه لقمان دفن کردند و آن جا به نام مقام «گنج شهدا» مشهور شد. در آن زمان گروه و جریانهای تکفیری علیالظاهر وجود نداشتند باز هم یک قتل عام ظالمانه با این همه نظم و برنامهریزی برای ما سؤال ایجاد میکند. البته نزدیک آن منطقه یک مدرسه دیوبندی وجود دارد، که در سنده، قدیمیترین مدرسه دیوبند به شمار میآید و آن مدرسه امروز نیز همچنان دایر است.از دهه هشتاد تا به حال از شهر کراچی گرفته تا کلکته و از پاره چنار گرفته تا کویته در پاکستان شیعیان مورد تفتیش و پرس و جو عقایدی در سراسر کشور قرار میگرفتند که با سرپرستی بعضی از نهادهای دولتی که با گروههای تکفیری همکاری میکردند، و به شکل نظام یافته حق زندگی را از شیعه سلب کردند.
اگر این را بگویم بیجا نخواهد بود که با خون شیعیان پاکستان بازی میکردند، در زمان ضیاء الحق در شهر کلکته استان بلوچستان لشکرکشی انجام گرفت، و با کمک لشکر جهنگوی و دیگر گروههای تکفیری سرزمین پنجاب از خون رنگین گشت، ماه مبارک رمضان بود در نماز صبح مسجد با خون نمازگزاران و روزه داران رنگین شد، و علماء کرام را به خاک و خون کشیدند، در پاکستان در حال انجام مأموریتِ سفرای کشور برادر جمهوری اسلامی ایران در شهرهای لاهور، ملتان، کراچی، پشاور، کوئته به طرز فجیعی به شهادت رسانده شدند، در شهرهای کوئته، پاره چنار، کراچی، گلگت، کوهستان، چلاس، و دیگر شهرهای پاکستان، مسافران را از اتوبوس پیاده میکردند، و با دیدن کارت شناسایی، آنان را در یک صف قرار داده و گلوله باران میکردند، هزاران شیعه بیگناه همچون پزشکان، مهندسان، دانشوران، قاضی دادگاهها، افسر عالی رتبه پولس، استاد دانشگاهها، پروفسور، شعراء، وکلاء، علماء، ذاکرین، تجار و مغازهدار، از هر گروهی عدهای انتخاب میشدند و آنان را به شهادت میرساندند، در اینجا مناسب است که به چند حادثه بزرگ به طور اجمال به آن اشاره کنیم:
1. در تاریخ 4-7-2003 میلادی، در شهر کوئته و در جامع مسجد شیعه، نخستین حمله انتحاری، که در آن 60 نفر از نمازگزاران شهید و صدها نفر زخمی شدند.
2. حادثه مسجدعلی مرتضی، کراچی، 4 اکتوبر 2001 میلادی هفت شهید.
3. سانحه مسجدشاه نجف، شهر راولپندی 26 فوریه 2002 میلادی، 10 نفر شهید.
4. حادثه منتظر مهدی منطقه ملیر، کراچی 22 فوریه 2003 میلادی، 9 نفر شهید.
5. حادثه کیدت پولس، کوئته، 8 ژوئن 2003 میلادی، 12 نفر شهید.
6. سانحه اسپارکو کراچی، 3 اکتوبر 2003، 6 نفر شهید.
7. سانحه عاشورای کوئته، 2 نفر شهید،
8. حادثه 2 مارس 2004، 45 نفر شهید،
9. سانحه مسجد حیدری، کراچی، 7 مئی 2004 میلادی، 19 نفر شهید،
10. سانحه مسجد و امام بارگاه علیرضا کراچی، 31 مئی 2004 میلادی، 28 نفر شهید،
11. سانحه مسجد زینبیه سیالکوت، 1 اکتبر 2004، 30 نفر شهید،
12. سانحه مسجد کشمیریان لاهور، 10 اکتبر 2004 میلادی، 3 نفر شهید،
13. سانحه بری امام اسلام آباد، 27 مئی 2005 میلادی، 25 شهید،
14. حادثه مدینه العلم کراچی، 20 مئی 2005 میلادی، 3 نفر شهید،
15. سانحه عاشورا هنگو، 9 فوریه 2006 میلادی، 35 شهید،
16. سانحه کلکته 13 اکتبر 2006، 13 شهید.
17. سانحه پیشاور، 27 جنوری 2008 میلادی، 70 شهید،
18. سانحه پیشاور، جنوری 2008 میلادی، 12 شهید،
19. سانحه دیره غازی خان 5 فوریه 2009 میلادی، 32 شهید،
20. سانحه دیره اسماعیل خان 20 فوریه 2009 میلادی، 30 شهید،
21. سانحه چکوال 5 آوریل 2009 میلادی 22 شهید،
22. سانحه عاشوره 28 دسامبر 2009 میلادی کراچی، 50 نفر شهید، صدها زخمی.
23. حادثه اربعین کراچی 5 فوریه 2010 میلادی، 20 افراد شهید،
24. سانحه 21 رمضان لاهور یکم دسامبر 30 نفر شهید، و بیش از 250 زخمی
25. سانحه روز جهانی قدس کویته 3 سپتامبر 2010 میلادی 73 نفر شهید و بیش از 200 نفر زخمی،
26. سانحه هنگو 10 دسامبر 2010 میلادی 16 نفر شهید.
27. حادثه لاهور جلوس عزای امام حسین (علیه السلام) 25 دسامبر 13 شهید بیش از 70 زخمی
28. سانحه عیدالفطر کویته 31 آگوست 2011 میلادی 11 نفر شهید.
29. حادثه مستونگ 20 سپتامبر 2011 میلادی 26 زائر شهید.
30. حادثه رحیم یار خان 15 جنوری 2012 میلادی 18 نفر شهید.
31. سانحه پارا چنار بازار 41 افراد شهید.
32. سانحه بابو سر 28 فوریه 2012 میلادی 18 نفر مسافر شهید.
33. حادثه زائران کویته 28 جوان 20 زائر شهید.
34. حادثه تربت 6 جولائی 2012 میلادی 18 مسافر زائران شهید.
35. سانحه عباس تاون 3 مارچ 2013 میلادی بدترین انفجار بیش از 50 نفر شهید و بیش از 300 نفر زخمی. صدها خانه و مغازهها تباه،
36. سانحه پارا چنار 27 جولای 2013 میلادی 60 نفر شهید 200 زخمی
37. سانحه زائران کویته 8 جون 2014 میلادی 24 نفر شهید.
ماهنامه تبیان کراچی
اینها تعدادی از حوادث و سوانح عظیمی بودند که بر سر شیعیان رخ داد، علاوه بر این بسیاری از شخصیات مهم شیعه مانند علامه ضیاء الدین رضوی، شهید علامه حسن ترابی، شهید غلامحسین نجفی، شهید دکتر محمدعلی نقوی، شهید علامه الطاف حسین الحسینی، شهید انور علی آخوندزاده را به شهادت رساندند.حمله به نیروهای پاکستانی
شکی نیست که تکفیریها به نام جهاد افغان و کشمیر، عدهای مجاهدین را جمع کردند و تربیتشان، را به عهده گرفتند. نحوهی حملهها بر دشمنان، جنگهای چریکی، نقشهخوانی و طرحریزی و بالاخره همه فنون جنگی را به آنها یاد دادند، ضررآموزش آنان به همه ملتها رسید.بعد از 11 سپتامبر جهان به شکل دیگر تبدیل شد و زیر فشارهای آمریکا ناخواسته نیروهایبل پاکستانی از مجاهدین عدول کردند و در نتیجه سانحهای رخ داد که نه مجاهدین دربارهی آن فکر کرده بودند و نه مربیانشان، مجاهدین را در پاکستان دستگیر کردند و به امریکا سپردند، نتیجتاً گروههای تکفیری علاوه بر مردم پاکستان، بر نیروهای پاکستانی هم حمله کردند و جایی باقی نمانده بود که گروههای تکفیری بر آن حمله نکرده باشند، از افسران عالی رتبه ارتش تا عموم نیروهای ارتش، از منطقه مسکونی تا درمانگاه نیروی انتظامی، مجتمع، دبیرستان، هیچ جا باقی نمانده که اینها به آن حمله نکرده باشند و به همه جا هجوم بردند. دهم اکتبر 2009 میلادی مهمترین منطقه ارتش ستاد پاکستان در راولپندی مورد حمله قرار گرفت و تروریستها، افسر عالی رتبه ارتش را به گروگان گرفتند. در نتیجهی مذاکره با این تروریست مولانا لدهیانوی، رهبر تکفیری سپاه صحابه و در حال حاضر به «اهل سنت و الجماعت» معروف شده است توسط هلیکوپتر به «جی. ایچ، کیو» آوردند.
همچنین پایگاه هوایی نیروی دریایی در کراچی، تأسیسات نظامی، فرودگاه، پلیس، مرکز ویژهی تکاوران ISI, FC و دیگر سازمانهای اطلاعاتی، مورد حمله تروریستی قرار گرفتند.
1. روزنامه دی نیوز 14 اکتبر 2009
اقتصاد:
با توجه به اوضاع سیاسی پاکستان، توطئه از گروه تکفیری نابودکننده هست که برای ثبات پاکستان خطر به طور فزاینده ضربهای جدی به اقتصاد هم میزند. به گفته وزارت پاکستان از سند مالی، در پاکستان به خاطر تروریستها از 2004 تا 2005 و از 2008 تا 2009 میلادی، پاکستان 2080 میلیارد روپیه از دست داد و به خسارت افتاد. بر اساس این اقتصاد پاکستان در یک سال هفت میلیارد دلار آمریکایی به طور متوسط از دست داده است. ضرب و شتم صنعت داخلی، تلفات سنگین و تجارت بینالمللی رنج برده و ارز مورد نیاز که در کشور وارد میشد بیشتر کاهش یافته است. با افزایش حملههای تکفیری، سازمانهای شریک تجاری مهم، در مورد سفر به پاکستان هشدار دادهاند و گاهی اوقات، بازرگانان پیشنهاد سفر به پاکستان را رد کردهاند. بخش صنعتی پاکستان در 2008 و 2009 میلادی بیشتر خسارت دید و بیشتر کارخانهها بسته شد، بیکاری افزایش یافت و به علت تمام شدن پول خارجی، محصولات کشور پاکستان هم کاهش یافته و پاکستان در چنگال بدهی گرفتار شد. با رفتار این تروریستها بخشی که در آنها به طور مستقیم خسارت دیدند از پول خارجی، کار شخصی، محصولات صنعتی و مطالبات مالیاتی هستند.2. گزارش آسیا مرکزی آنلاین:
قانون و نظم:
شهرهای مختلف پاکستان مانند پیشاور، هنگو، پاره چنار و بالخصوص کراچی و کویته مشکل امنیت و قانون و نظم دارند. آنهایی که در کویته زندگی میکنند نمیتوانند از منطقه خود بیرون آیند، علتش این است که اگر شناخته شوند ترورشان میکنند. همین طور آنهایی که در کراچی زندگی میکنند وقتی که صبح از خانهشان بیرون میآیند یقین ندارند که بعد از ظهر به سلامت بازگردند. هر روز، یک مسلمان شیعه مورد هدف گلوله تکفیری قرار میگیرد، امروزه دبیرستان، بازارها، پارک حتی مساجد هم در امنیت نیست. باتوجه به مؤسسه جهانی عدالت آمریکایی، پاکستان از لحاظ امنیت در جهان پایینترین رتبه را دارد.داعش در پاکستان:
رسانههای پاکستان این خبر را پخش کردهاند که بعد از شام و عراق، داعشها به پاکستان خواهند آمد؛ آنان به خصوص در «خیبر پختون» که پایتخت پیشاور هست و منطقهای که هم مرز افغانستان است سرگرم فعالیت و سازماندهی هستند. داعشیها از عموم مردم پاکستان خواستند که آنها را یاری کنند. با توجه به اخبار بعد از شام و عراق، داعشها دولت خود را اعلام و سعی میکردند که در خارج از سرزمینهای عرب هم دولت خود را مستحکم کنند. داعشیها در کتابی به نام فتح به زبان پشتو و دری مشتمل بر دوازده صفحه منتشر و در منطقه افغان پخش شده توضیح دادند که خلافت را تا خراسان یعنی در پاکستان، افغانستان، ایران و آسیای وسطی هم مستحکم خواهند کرد.در صفحه آخر این کتاب هم اسم مدیر آن را نوشتهاند که یک اسم ساختگی است، آدرس ایمیلشان هم در کتاب ذکر کردهاند، اما نام ناشر ذکر نشده است. به گفته رسانههای بریتانیا، «تحسین الله» که درباره افغان بررسی میکرد گفته است: که برخی تندروها که در پاکستان و افغانستان زندگی کرده، از خلافت ابوبکر بغدادی حمایت کردند؛ به خصوص در افغانستان طالبانِ سلفی، ابوبکر بغدادی را به عنوان امیرالمؤمنین قبول کردند. در «خیبر بختون خواه» هم تبلیغات دیواری درباره حمایت از داعش دیده شده است و مردم در ماشین خود برای حمایت دولت اسلامی تبلیغات میکنند.
داعش برنامه پنج ساله خود را در یک نقشه منتشر کرده است، در آن نقشه نشان داده شده که در منطقه سیاه از جهان تحت کنترل خلافت مسلمان میباشند. طبق این برنامه، پاکستان، ایران، کشورهای عرب مشرق وسطی، کشورهای مسلمان در آفریقا حتی بعضی کشورهای اروپا هم تحت کنترل خلافت داعش میباشند.
ردّ تکفیریت:
استکبار جهانی به خصوص آمریکا، در سوریه، لبنان، عراق و پاکستان برای اختلافات مذهبی تلاش میکند. آتش این اختلافات توسط گروه تکفیر برای درگیریهای فرقهای در این کشورها شعلهور است. اما به لطف خدا اینها تاکنون موفق نشدهاند که نقشههای خود را به طور کامل اجرا کنند. در این شکست، استکبار علمای اسلام مانند شهید علامه عارف حسین الحسینی، قاضی حسین احمد، مولانا فضل الرحمان، علامه شاه احمد نورانی و به طور بارز نماینده ولیّ فقیه، قائد ملت جعفریه علامه سید ساجد علی نقوی نقش مهمی دارند. بعد از تلاش طولانی نتیجه آن به این گونه نتیجه داد که شیعه در مجلس عمل ملی و دیگر اتحادهای جماعتهای دینی دیگر، حضور فعال دارد، لذا گروههای تکفیری با خشم، احساس تنهایی میکنند. در این باره خدمات علامه سید ساجد علی نقوی و زحمتهای ایشان باید با حرفهایی طلایی نوشته شود. آغاز سفر وحدت و اتحاد که در پاکستان توسط قائد شهید علامه سیدعارف حسین حسینی پایهگذاری شده بود آن را جانشین وی علامه سیدساجد علی نقوی به طریق احسن ادامه داد و تکفیریها را از همه جماعتهای دینی به دور انداخت. بزرگترین جماعتهای دینی پاکستان که در آن در گروه دیوبندی وجود دارد و همچنین جماعت اسلامی، جمعیت علمای اسلام، جمعیت علمای پاکستان و غیره آماده هم نشینی با جریان تکفیری سپاه صحابه یا لشکر جهنگوی نیستند با این که این همه جماعتها بدون اتحاد با علامه سیدساجد علی نقوی خود را ناکامل تصور میکنند.گروه تکفیری تلاش میکند که در پاکستان بین فرقههای مختلف ایجاد درگیری کنند، بنابراین آنها کشت و کشتار و آزار و اذیت به راه میاندازند، اما رهبران شیعی بعد از هر سانحهای که رخ میدهد شعار میدهند که: «سنی، شیعه، بهائی بهائی (شیعه و سنی با هم برادر هستند) و با این شعار خود، تکفیریها را به ذلت میکشانند. در پاکستان درگیریهای بین شیعه و سنی نیست بلکه میان گروه تکفیری و تروریست با علما و مردم شیعه و سنی است. تکفیریها حتی یک عالم دیوبندی به نام «مولانا حسن جان» را هم شهید کردند، زیرا او مخالف حملهی انتحاری و کشتن انسانهای بیگناه بود.
با توجه به اهداف تروریست تکفیری، شیعه و سنی با هم متحد شدند و در مقابل تروریستیها ایستادند، اتحاد بین شیعه و سنی سد محکمی را در مقابل تروریست ساخت و از این راه تروریستها را هم رسوا کرد. با اتحاد شیعه و سنی تروریستها رسوا شدند و برای کل جهان روشن شد که کدام گروه در دست دشمنان اسلام و پاکستان اسباب بازی شده است. این هم روشن شده است که درگیریهای فرقهای بین شیعه و سنی یا بین شیعه و دیوبندی نیست.
باید به این نکته هم توجه داشته باشیم که تاکنون گروه تکفیری کشورهای غربی را هدف حمله خودشان قرار ندادهاند، چون هدفشان کشورهای اسلامی است که آنها را ضعیف کنند و از بهانههای گوناگون خون مسلمانان بیگناه را بریزند. بنابراین علمای اسلام و دانشوران اسلام مسئولیت دارند که نقش مهمی درباره شناخت صورت اصلی تکفیریها را به واسطهی برنامه مختلف ادا کنند و باید مردم را آگاه و باخبر کنند تا بتوانند در مقابل گروه تکفیری بایستند.
شکی نیست که با اتحاد شیعه و سنی و احترام به مقدسات یکدیگر، اختلافات کم میشود و توطئههایِ تکفیری هم به پایان میرسد.
صوفیها با توجه به ارتباط عرفان و تصوف به بشر دوستی و برای خدمت خلق تأکید کردهاند. آنها به عبادت خدا، تصوف، تقوا، پرهیزگاری، صبر و تحمل، عفو و گذشت، دیانت و امانتداری، به حق بندگان تأکید دارند. بنابراین لازم است که در این زمان با توجه به علوم دنیوی، تعلیمات رهبران الهی را هم رواج دهیم تا درگیریهای فرقهای و تروریستی و همه تعصبات مذهبی به پایان برسد.
برای جلوگیری از تکفیریت و درگیریهای فرقهای دولت پاکستان هم باید اقدام کند. در پاکستان برخی کشورهای عربی هم دخالت دارند که رابطه آنها عموماً با حوزههای علمیه است. دولت پاکستان باید برای صلح و امنیت این کشور به طور واضح با کشورهای عربی مذاکره کند. اگر دولت پاکستان موفق شود که از دخالت خارجی دولتهای عربی مقابله کند و از ارتباط آنان با مدارس علمیه جلوگیری شود، تا اینکه بتوان تکفیریت را تحت کنترل قرار دهد.
همچنین، مسئولیت علمای شیعه و سنی هم زیاد میشود. آنها باید پیروان خود را به صبر و تحمل توصیه کنند و در مورد تروریسم ایجاد نفرت نمایند تا اینکه تروریستها پا به فرار گذاشته و از جوامع اسلامی خارج شوند.
سازمان اطلاعاتی، نیروی امنیتی هم باید برای سرکوبی این گروههای تروریستی اقدام کنند تا از تروریسم جلوگیری شود.
باید حدود الهی در کشور پاکستان اجرا شود، و برای این کار ضروری است آنانی که در زندان هستند و به اعدام محکوم شدهاند، حکمشان اجرا شود تا ستمکاران به سبب جرم خود مجازات شوند و مظلومات، دادِ خود را بستانند.
پینوشتها:
1. از علمای برجسته و پرنفوذ شیعه در پاکستان
2. سخنرانی نماینده ولی فقیه آیت الله سیدساجد نقوی.
3. الستشار الدکتور، محمد المرداش.
گروه نویسندگان؛ (1393)، مجموعه مقالات کنگره جهانی جریانهای افراطی و تکفیری از دیدگاه اسلام، قم: انتشارات دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیه السلام)، چاپ اوّل.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}