نویسنده: دکتر حسن رحیم‌پور ازغدی (1)
 

این روزها نشانه‌های فوق العاده مهم و مؤثری از اعمال رهبری و مدیریت جامعه توسط ولی فقیه را می‌توان مشاهده کرد. به عبارت دیگر، می‌توان مظاهر و نمونه‌های کارآمدی و اثرگذاری نظریه‌ی ولایت فقیه را در ابعاد و ارکان گوناگون زندگی سیاسی و مدنی مردم به روشنی درک کرد. در متن پیش رو که سخنرانی منتشرنشده‌ای از استاد رحیم‌پور در جمع تعدادی از دانشجویان درباره‌ی یکی از نمودهای مدیریت بحران و راهبری بهینه‌ی جامعه توسط ولی فقیه است در آغاز بحث به جایگاه و ویژگی‌های ولایت فقیه خصوصاً با استناد به سخنانی از امام خمینی (رحمه الله) اشاره می‌شود و سپس نمونه‌ای از کارآمدی آن در کشور را به بحث می‌آید. در اوان انقلاب نظریه‌های مختلفی در باب مشروعیت و اینکه حکومت چگونه تشکیل شود و چه کسانی حق حاکمیت داشته باشند، مطرح بود و همه‌ی آن‌ها نقد و رد شد تا به ولایت فقیه رسیدند. مبنای جمهوری اسلامی نه نظریه‌ی جمهوریت غربی است، نه جمهوریت سکولار و غیر دینی، نه نظریه‌ی دموکراسی لیبرال و غربی است، نه نظریه‌ی قرارداد اجتماعی است، نه نظریه‌ی رضایت است، نه نظریه‌ی اراده‌ی عمومی، نه نظریه‌ی سلطنت است، نه نظریه‌ی دیکتاتوری و استبداد است، نه نظریه‌ی مارکسیستی است، نه نظریه‌ی وراثت است که معتقد به حکومت ارثی باشد، نه نظریه‌ی قهر و غلبه است که هر کسی پرزور و باقدرت بیشتر است حق حکومت داشته باشد. ولایت فقیه هیچ کدام از این‌ها نیست. ولایت فقیه یعنی حکومت عدالت و فقاهت، مشروط به رعایت شریعت و اهداف شریعت اسلام و مشروط به رعایت مصالح مردم.
همه‌ی حکومت‌های جهان به یک معنا استبدادی هستند؛ یا استبداد جمعی یا استبداد فردی. امام معتقد است فقط ولایت فقیه است که استبداد ندارد و طاغوتی نیست. ایشان می‌گویند اگر به امر خدا نباشد و رئیس جمهور با نصب فقیه نباشد، غیرمشروع است. ولایت فقیه مدنظر امام، دو بعد دارد؛ یک بُعد الهی و آسمانی است که مشروعیت ولایت فقیه و حکومت باید به اذن خداوند باشد و بُعد دوم، بعد مردمی و نقش مردم در ولایت فقیه است که آن هم دلیل شرعی، دینی و آسمانی دارد. در هر دو بُعد باید اشاره شود که جمهوریت از اسلامیت تفکیک نمی‌شود؛ یعنی نمی‌توان گفت که جمهوری اسلامی دو بخشی است؛ بخشی جمهوری است که مربوط به نقش مردم است و بخش دیگر اسلامی است که بحث شرع و شریعت مطرح است. این گونه نیست که بگوییم یک کفه جمهوری است و یک کفه اسلامی است. بلکه جمهوری آن از نوع اسلامی است؛ جمهوریت آن مبنایش اسلام است و اسلامیت آن در قالب و شکل جمهوری اعمال می‌شود. بنابراین نه اسلامیت جمهوری اسلامی مستقل از جمهوریت است و نه جمهوریت آن مستقل از اسلامیت است. این جمهوریت با بقیه‌ی جمهوریت‌ها فرق می‌کند، چرا که مبنای آن اسلام است؛ اما نحوه‌ی اعمال و اجرای اسلام قالب جمهوریت یعنی برگزاری انتخابات و رجوع به رأی مردم است. تفاوت ولایت فقیه به شکلی جمهوری اسلامی با حکومت‌های استبدادی و حکومت‌های جمهوری، ولی نامشروع و غیردینی جهان این است.
حضرت امام (رحمه الله) در جواب کسانی که می‌گویند ولایت فقیه به حکومت استبدادى و طاغوتی نزدیک و شبیه است، تصریح می‌کند که اگر ولایت فقیه در کار نباشد، طاغوت است. (2) ایشان می‌فرمایند اگر ولایت باشد، استبداد نیست و اگر ولایت فقیه نباشد، استبداد می‌شود؛ چرا که ولی فقیه نمی‌تواند به میل خود هیچ کاری انجام دهد و حق ندارد به میل خود تصمیمی بگیرد. اگر ولی فقیه بگوید این را می‌گویم یا این کار را انجام می‌دهم چون دلم خواست یا چون منافع ما در آن است این دیگر ولایت ندارد. (3)
همه‌ی حکومت‌های جهان به یک معنا استبدادی هستند؛ یا استبداد جمعی یا استبداد فردی. امام معتقد است فقط ولایت فقیه است که استبداد ندارد و طاغوتی نیست. ایشان می‌گویند اگر به امر خدا نباشد و رئیس جمهور با نصب فقیه نباشد، غیرمشروع است. وقتی که غیرمشروع شد طاغوت است؛ یعنی اگر دموکراسی و جمهوریت باشد، اما مورد تأیید فقیه عادل و شرع و اسلام نباشد باز هم طاغوت و دیکتاتوری است. (4) عکس این هم صادق است؛ یعنی اگر تحمیل، استبداد و غصب حقوق مردم باشد قطعاً غیرشرعی است، حتی اگر به نام مذهب صورت بگیرد. نصب فقیه یعنی انطباق امور با ضوابط شرع الهی و تعریف مشروعیت هم از نظر امام (رحمه الله) همین است. بعضی‌ها می‌گویند ولایت فقیه تا قبل از امام نبود و با این تعبیر که ایشان پدر نظریه‌ی ولایت فقیه است به اصطلاح از ایشان تجلیل می‌کنند. در واقع می‌خواهند بگویند ولایت فقیه ریشه نداشته است، اما خود امام این را صریحاً رد می‌کنند. کسانی که با فقه شیعه آشنا باشند، می‌دانند که ولایت فقیه برمی‌گردد به ائمه‌ی معصوم و همه‌ی امامان ما در همه‌ی اعصار و دوران‌ها با عبارات مختلف به این مسئله اشاره کرده‌اند. امام نیز تصریح می‌کنند که موضوع ولایت فقیه چیز تازه‌ای نیست که ما آورده باشیم؛ بلکه این مسئله از اول مورد بحث بوده است و ما فقط موضوع را بیشتر مورد بررسی قرار دادیم؛ یعنی به اهمیت آن اشاره کردیم، این نظریه را به‌روز کردیم و گفتیم که امروز چگونه می‌شود آن را اجرا کرد. (5) مسئله‌ی ولایت فقیه نوآوری هست، اما بدعت نیست.
امام می‌گویند خداوند، رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) را به ولایت و تدبیر امور سیاسی امّت منصوب کرد و پس از ایشان امام علی (علیه السلام) و سپس دیگر ائمه‌ی معصوم از جانب شارع به ولایت تدبیری نصب شدند. بر اساس روایت متعدد به دلیل عقلی و دلیل مرکب از عقل و نقل در زمان غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ولایت جامعه‌ی بشری از سوی شارع مقدس مستقیماً به فقیهان عادل تفویض شده است؛ یعنی فقیه عادل در عصر غیبت از طرف خدا، رسول و اهل بیت و جدا از مسئله‌ی دموکراسی ولایت شرعی دارد و این حق حاکمیت الهی است که به پیامبر و امام معصوم تفویض شده بود.
حکومت، شعبه‌ای از ولایت مطلقه‌ی رسول الله است و یکی از احکام اولیه‌ی اسلام، مقدم بر تمام احکام فرعی حتی نماز، روزه و حج است. (6) اگر اختیارات حکومت در چارچوب احکام فرعی الهی باشد، آن گاه حکومت الهی و ولایت مطلقه‌ی مفوضه به پیامبر یک پدیده‌ی بی‌معنا و بی‌محتوا می‌شود. حکومت با همه‌ی شئون و ارگان‌هایش تا از طرف شرع مقدس و خداوند تبارک و تعالی مشروعیت پیدا نکند اکثر کارهای مربوط به سه قوه بدون مجوز شرعی است و نامشروع خواهد بود. (7) دست همه‌ی ارگان‌ها بدون اذن ولی فقیه بسته می‌شود و اگر بدون مشروعیت الهی کارها را انجام دهند همه‌ی دولت‌ها، با همه‌ی شئون حکومتی طاغوتی و حرام خواهند بود. امام در جای دیگر می‌فرمایند ولایت فقیه هدیه‌ای است که خداوند به مسلمین داده است، (8) حکم الهی است؛ این گونه نیست که اگر ما بخواهیم فقیه ولایت دارد و اگر نخواهیم ولایت ندارد.
این‌ها یک سنخ عبارات در بُعد مشروعیت الهی حکومت و ولایت فقیه بود. دسته‌ی دیگری نیز وجود دارد- و با دسته‌ی اول منافاتی ندارد- که اگر فردی از طرف خدا ولایت دارد پس وظیفه‌ی مردم چیست؟ آیا مردم به خانه‌ها بروند و بگویند ما کاری با سیاست نداریم؟ امام (رحمه الله) بر این باور است که صددرصد ولایت فقیه بدون همکاری و مشارکت مردم قابل اعمال نیست و باید همه‌ی زن‌ها و همه‌ی مردها در مسائل اجتماعی و سیاسی وارد باشند و همه باید بر حکومت، بر مجلس و بر دولت نظارت و درباره‌ی آن‌ها اظهارنظر کنند.
ما نباید گمان کنیم هر چه بگوییم و هر کاری بکنیم کسی حق اشکال ندارد، بلکه اشکال یک هدیه‌ی الهی برای رشد انسان است. (9) مردم حق اظهارنظر دارند، حق امر به معروف و نهی از منکر نسبت به مسئولان حکومت و حاکمان دارند. حتی اگر من پایم را کج گذاشتم ملت موظف‌اند که بگویند خودت را حفظ کن و این یک مسئله‌ی مهم است. (10) پس ولایت فقیه به معنای استبداد نیست. ولی فقیه، فقیهی است که عادل و مردمی است و هر وقت فرمان می‌دهد همه باید اطاعت کنند، ولی معنایش این نیست که کسی نباید سؤال کند و کسی حرف نزند.
امام اعتقاد داشتند وقتی مردم به خبرگان رأی دادند تا مجتهد عادلی را برای رهبری حکومتشان تعیین کنند، و آن‌ها هم فردی را برای رهبری تعیین کردند، آن انتخاب قبول مردم هم است؛ در این صورت او ولیّ منتخب مردم می‌شود و حکمش نافذ است. (11) یعنی تا قبل از رأی مردم حکمش مشروع است و ولایت دارد؛ اما بعد از رأی مردم نافذ هم می‌شود. یعنی ولی فقیه را هم مردم انتخاب می‌کنند با واسطه‌ی خبرگانی که انتخاب کرده‌اند. لذا تخلف از رهبری ولی فقیه جایز نیست و شرعاً حرام است و قانوناً هم ممنوع است.
امام فرمودند هر فردی از ملت حق دارد مستقیماً زمامداران مسلمین را استیضاح کند و آن‌ها باید جواب قانع کننده بدهند؛ در این صورت اگر برخلاف وظایف اسلامی خود عمل کرده باشند از مسئولیت معزول‌اند و اگر توضیح قانع کننده دارند و به قانون و شرع استدلال می‌کنند کسی حق ندارد مخالفت، تخلف و لجاجت کند، زیرا در این صورت قانون شکن است و در جهت تضعیف اسلام و مشروعیت نظام کار می‌کند. (12) امام راحل خطاب به مسئولان می‌گوید تا ملت نباشد از دولت کاری بر نمی‌آید. خدمتگزار باشید به این ملت که دست‌های خیانت را قطع کرد و این امانت را به شما سپرد؛ هم امانت خدا و هم امانت مردم. تا وقتی که این‌طور باشید، ملت پشتیبان شماست و مادامی که ملت با شما باشید آسیبی به شما و کشور وارد نمی‌شود. (13)
این همه اختیاراتی که به ولایت فقیه سپرده شده برای ولی فقیه عادل و مردمی است. لذا امام تأکید می‌کنند ما نمی‌گوییم که هر کسی که روحانی است و هر چیزی که گفت شما باید اطاعت کنید. خود او هم باید تابع شریعت باشد و طبق مصالح اسلام و مسلمین نظر بدهد و اگر فقیهی برخلاف موازین اسلام کاری کند و اگر فسقی مرتکب شود خود به خود از مشروعیت منعزل است، زیرا از امانتداری ساقط شده است. (14) ولایت فقیه به معنای زورگویی نیست، بلکه حکومت قانون است و در اسلام قانون است که حکومت می‌کند.

مدیریت بحران در انتخابات سال 88

این‌ها بحث مشروعیت ولایت فقیه و مسئله مقبولیت مردمی آن از نظر امام بود تا معلوم شود که امام راجع به نصب الهی و مشروعیت الهی چه می‌گویند و راجع به نقش و حقوق سیاسی مردم در نظارت و حضور و مشارکت در حکومت جمهوری اسلامی در ذیل ولایت فقیه چه نظری دارند. بعضی‌ها حرف‌های ضد و نقیض و عجیب و غریبی به امام نسبت می‌دهند. امام میزان را رأی ملت می‌دانست اما جای آن را هم مشخص می‌کرد. در انتخابات معلوم است که میزان رأی ملت است؛ در انتخابات میزان چیز دیگری نیست. در هر امری میزان مناسب همان امر است. مثلاً امام این تعبیر را در یک جای دیگری دارند که مجلس در رأس امور است. بله، همین طور است؛ در مباحث قانون گذاری مجلس در رأس امور است. همین تعبیر را امام در جای دیگر هم داشت و مثلاً می‌فرمود جنگ در رأس امور است یا تهذیب نفس در رأس امور است. همه‌ی این جمله‌ها درست است و باید جای آن معلوم شود که هر کدام کجاست.
یکی از وجوه کارآمدی ولایت فقیه در مدیریت کلان کشور، عبور کشور از مخاطرات و گردنه‌های دشوار سیاسی و اجتماعی است که بی‌تردید اغتشاشات و قانون‌شکنی‌های پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 88 یکی از این موارد به شمار می‌رود. با توجه به اینکه در قضایای انتخابات، بحث مشروعیت ولی فقیه و لزوم تبعیت از او با بحث مشارکت و خواست سیاسی مردم و رأی و نظر آنان گره خورده بود و برخی تلاش داشتند مرز این دو را به هم بریزند جا دارد به عنوان مصداقی از کارکرد تلفیقی مشروعیت الهی و مقبولیت مردمی ولایت فقیه مورد بحث قرار گیرد. در این خصوص سخنرانی تاریخی مقام معظم رهبری در 29 خرداد 88 شاید جامع‌ترین و کامل‌ترین سندی است که راهبرد کلی رهبری در مدیریت خواست و انتخاب مردم و اختلاف نظر و جدال‌های سیاسی را نمایان می‌سازد و سخنان و موضع‌گیری‌های بعدی ایشان همگی تابعی از آن خطبه است که در نماز جمعه ایراد شد. بنابراین در ادامه‌ی بحث به تحلیل این سخنرانی و تأثیر آن در هدایت و راهبری جامعه می‌پردازیم.
در ابتدا تعبیر ایشان این بود که در تمام خانه‌ها، کوچه‌ها و شهرها بحث و مناظره درباره‌ی کاندیداهای انتخابات رایج شد، حتی در خانواده‌ای بین اعضای آن اختلاف بود به کدام کاندیدا رأی دهند. این نشانه‌ی مشارکت مردم بود و مقام معظم رهبری نیز از این مسئله تجلیل کردند. اما این بحث و اختلاف نظر، پس از انتخابات در مواردی به جدال و نزاع تبدیل شد و یا عده‌ای تلاش کردند که به یک منازعه‌ی عمومی تبدیل شود.
اگر به کشورهای همسایه‌ی خود نگاه کنیم این مشکل اگر در هر کدام از آن‌ها پیش می‌آمد، تبدیل به جنگ داخلی، وابستگی و اشغال کشورشان توسط اجانب می‌شد. اگر به پاکستان، عراق، افغانستان، لبنان، فلسطین و ... نگاه کنیم می‌بینیم که ملت ما چندین برابر این کشورها مشکل داشته، اما همه‌ی این مشکلات را به برکت ولایت فقیه حل کرده است و آن‌ها با تمام قربانی‌هایی که دادند و زحمات و مصیبت‌های زیادی که متحمل شدند، هنوز در بحران‌های خود گرفتار هستند که یک علت آن فقدان ولایت فقیه است. در این کشورها بعضی صحبت از رهبری دینی هم کردند، مثل طالبان و امثال آن؛ چند نفر با گرایش اشعری و معتزلی پیدا شدند و هر کدام جداجدا ادعای خلافت کردند، اما تبدیل شد به جنگ داخلی میان خود مسلمان‌ها و حوادث بسیاری که هر کدام یک ملت و یک نظام را از جا می‌کند و غرق می‌کند.
دولت جرج بوش به دلیل نفوذ جمهوری اسلامی ایران در منطقه تصمیم داشت شرایط جغرافیای سیاسی خاورمیانه را عوض کند و مدعی بود که می‌خواهند خاورمیانه‌ی بزرگ تأسیس کند؛ ولی شکست خورد. سپس تصمیم گرفتند که خاورمیانه‌ی کوچک تأسیس کنند تروریسم را در کشورهای همسایه به راه انداختند و سپس تصمیم گرفتند که ایران را نیز تجزیه کنند. لذا شروع به تحریم، فشار و تهدید کردند و هدف اصلی از اشغال عراق و افغانستان، ایران بود. به همین دلیل مقام معظم رهبری گفتند شما نمی‌توانید در اینجا درگیری‌های داخلی و کودتای مخملی راه بیندازید و این را بدانید که ایران گرجستان نیست.
در ایران و انقلاب اسلامی بارها و بارها از این مسائل پیش آمده و فق به دلیل وجود جایگاه ولایت و مدیریت ولی فقیه این مسئله مهار شده است. نمود آشکار کارآمدی ولی فقیه همین است که با حفظ انسجام و وحدت ملی توطئه‌های خطرناک خارجی و خیانت‌های داخلی را مهار کردند و با نفوذی که در بین مردم دارند در این خطبه مسائل را منصفانه و آگاهانه تحلیل کردند و با مهربانی و حوصله، در عین حال با قاطعیت و تسلط به خود، آرامش و سکینه را در جامعه برقرار کردند. در لحظات بحرانی و اختلافات داخلی همه هیجانی و عصبانی بودند و نیاز به نقطه‌ی آرامشی بود که ایشان با سعه‌ی صدر و طمأنینه آرامش را به جامعه منتقل کردند و این کار را با درایت انجام دادند.
در خطبه‌ی مقام معظم رهبری یکی دیگر از مسائلی «مردم محوری» بود. ولی فقیه ولایت الاهی دارد، اما در عین حال مردم محور است. ایشان در اول خطبه از مردم تکریم و تعظیم کردند و اصالت را به مردم دادند و گفتند من در برابر مردم ابراز ادب و تواضع می‌کنم. ایشان تواضع نشان دادند و فرمودند این مشارکت کار من نیست، بلکه کار خود شماست، کار خداست و دست ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پشتیبان مردم است. هر پیروزی و موفقیتی که در جامعه به وجود می‌آید به جای اینکه به ولی فقیه منتسب کنند، به خدا و به مردم منتسب می‌کنند.
نکته‌ی دیگر در این خطبه ابراز اعتماد به نسل جوان بود. ایشان فرمودند عده‌ای خود از جوانان می‌ترسند و دیگران را از هم آن‌ها می‌ترسانند، یا به جوانان شک دارند و می‌گویند که جوانان خطرناک‌اند و معتقدند که این نسل جوان همه‌ی ارزش‌های انقلاب را از بین می‌برد. رهبری اعلام کردند و نشان دادند که دقیقاً برعکس بود و نسل جدید در انقلاب و در انتخابات با چه شور و هیجان و شعور سیاسی به صحنه آمد.
نکته‌ی بعد به رسمیت شناختن اختلاف سلیقه‌ها بود؛ اینکه ما در جمهوری اسلامی دنبال دیکتاتوری نیستیم که همه باید یک دست حرف بزنند. در ذیل ولایت فقیه، وحدت امت واحده وجود دارد؛ اما کثرت هم هست. اختلاف سلیقه و نظر هم وجود دارد، ما تفاوت‌ها را طبیعی می‌بینیم و نمی‌گوییم که همه باید یک سلیقه باشند، یک دست‌سازی مد نظر ما نیست.
نکته‌ی دیگر این بود که تبعیض بین اقشار ملت نیست و همه خودی هستند؛ اقوام، مذاهب و طبقات مختلف همه یک تعهد جمعی نسبت به انقلاب و اسلام دارند.
نکته‌ی بعد، بحث جمهوریت و اسلامیت توأمان است که نه دیکتاتوری و نه سکولاری غربی است؛ بلکه مردم سالاری اسلامی راه سومی است که هر دو الگوی حاکم در جهان را زیر سؤال برده است. در مردم سالاری اسلامی است که مردم با اعتقاد، اعتماد و عشق به پای صندوق‌ها می‌آیند و رأی می‌دهند.
دیگر اینکه مقام معظم رهبری روح امید، نشاط و اعتماد را در جامعه دمیدند و یأس و اضطرابی را که در جامعه رسوخ پیدا کرده بود و مردم نگران بودند که چه اتفاقی خواهد افتاد و این بحران به کجا می‌رسد، با تدبیر و سعه‌ی صدر به آرامش تبدیل کردند و اعلام کردند که سرمایه‌ی اصلی انقلاب اسلامی، اعتماد مردم است، نه قدرت، نه ثروت و نه چیز دیگر. دشمن می‌خواهد بحران اعتماد به وجود آورد، بعد بحران مشارکت درست کند و بعد بحران مشروعیت سیاسی برای نظام ایجاد کند؛ یعنی اولین کاری که دشمن می‌کند این است که مردم شک کنند که این نظام به رأی ملت خیانت می‌کند و اهل تقلب است، پس در انتخابات شرکت نکنید. رهبری تصریح کردند که حمله به اعتماد مردم و انقلاب، صدمه‌اش بیشتر از شکستن شیشه و آتش زدن اتوبوس و بانک است و تصریح کردند که هنوز انتخابات برگزار نشده بود، از چند ماه قبل می‌گفتند تقلب خواهد شد؛ در صورتی که هنوز انتخاباتی برگزار نشده بود.
نکته‌ی دیگر پذیرش مشارکت بود. ایشان فرمودند که در جمهوری اسلامی رقابت آزاد و جدی است، نه رقابت محدود و تشریفاتی و نمایشی؛ یعنی هم مشارکت ملت را در تعیین حاکمان قبول داریم و هم رقابت جدی شفاف را. ایشان فرمودند ما عقیده نداریم که فقط تک‌گویی شود، بلکه دیدگاه‌های مختلف باید مطرح شود. اما رقابت باید در چارچوب نظام باشد، رقابت علیه نظام نیست، تکثر و رقابت آزاد در چارچاوب قانون. عده‌ای می‌گویند در انتخابات می‌آییم اما چهارچوب‌ها را قبول نداریم؛ این دیگر معنی ندارد و تضاد است. اگر کسی چهارچوب‌ها، یعنی ولایت فقیه، قانونی و انتخابات را قبول ندارد تبدیل می‌شود به اپوزیسیون، یعنی مخالف نظام است. هیچ نظام سیاسی در دنیا مخالفین نظام را وارد انتخابات داخل نظام نمی‌کند و نمی‌گوید شما بیایید رئیس جمهور یا نماینده‌ی مجلس بشوید، ولی قانون اساسی و قانون انتخابات و سایر قوانین و مقررات نظام را هم قبول نداشته باشید. نکته‌ی بعدی تساوی و عدم برتری رهبری بر مردم بود و استفاده نکردن ایشان از قدرت و سیطره‌ی خود بر امور کشور ایشان گفتند من یک رأی دارم و رأی من مخفی و شخصی است. مردم مجبور نیستند که از رأی من حمایت و تبعیت کنند و من اعلام نکردم که به چه شخصی رأی دادم. نکته‌ی دیگر احترام به رأی و انتخاب مردم بود. ایشان فرمودند که ما این چهار نامزد ریاست جمهوری را جزء نظام محسوب کردیم و رأی هم دادیم، این گونه هم نبود که ما افکار و ایده‌های هر چهار نفر را در یک سطح بدانیم، ولی به هر حال در آخر انتخاب با مردم است و مردم حق دارند تا تصمیم بگیرند و انتخاب کنند.
نکته‌ی بعد دفاع از مناظره‌ی شفاف و دیالوگ، نه تک‌گویی، دفاع از نقد و انتقاد و دفاع از این اصلی که همه باید پاسخ‌گو باشند، همه‌ی مسئولان و حتی خود رهبر هم باید پاسخ‌گو باشد و هست؛ هم در برابر ملت و هم در برابر نمایندگان مردم که خبرگان هستند، پاسخ گو بوده، هست و خواهد بود. ما طرفدار شفافیت در برنامه‌ها و مواضع هستیم، نه طرفدار کلی گویی و فریب مردم. تعبیر ایشان این بود که کاندیداها در مقابل چشم مردم و کاملاً آشکار حرف‌هایشان را گفتند و مردم آگاهانه انتخاب کردند و هیچ کسی نمی‌تواند بگوید که مردم انتخاب کورکورانه کردند و فریب خوردند. جمهوری اسلامی اندرونی و بیرونی ندارد که ما در داخل حقایق را بین خودمان یک جور بگوییم و به مردم خلاف آن را بگوییم؛ صریحاً آنچه بود و هست را مطرح کردیم و مردم همه چیز را دیدند. حق قضاوت با مردم است، قدرت قضاوت در مردم بالا رفته، مردم محرم‌اند و نامحرم نیستند و آگاهی ملت اصلی است، نه ناآگاه نگاه داشتن. رأی مردم زینتی نیست و ناشی از این دقت‌هاست.
نفی افراطی‌گری و خشونت‌های خیابانی از نکاتی بود که ایشان به خصوص فرمودند که مردم طرفدار خشونت‌های خیابانی نیستند و نخبگان سیاسی مراقب باشند که طرفداران خود را تحریک نکنند تا در کف خیابان‌ها مسائل را حل کنند. نکته‌ی دیگر این بود که رهبری به جامعه درس سعه‌ی صدر و تحمل دادند؛ یعنی این قدر بی‌تحمل نباشیم که تا کسی خلاف نامزد ما چیزی گفت عصبانی شویم و همه چیز را از بین ببریم، یا همدیگر را تهدید کنیم، یا به یکدیگر توهین کنیم. ایشان آموزش دادند که همه‌ی گروه‌ها و جریان‌ها و نخبگان سیاسی مشارکت کنند، نقد کنند و پاسخ‌گو باشند و سعه‌ی صدر داشته باشند. گفت و گو و بحث باشد؛ اما کینه نباشد و تحمل داشته باشیم. مناظره باشد؛ اما احساساتی و عصبی نشویم و سیاه‌نمایی نکنیم، به همدیگر تهمت نزنیم و انصاف داشته باشیم. آزادی بیان باشید؛ اما التهاب، ایجاد نگرانی، تفرقه و کینه بین افراد نباشد.
نکته‌ی بعدی، انصاف مقام معظم رهبری در نقد طرفین بود. ایشان هر چهار نامزد و مناظره‌هایشان را با انصاف و احترام نقد کردند و با وجود اینکه تصریح کردند که من خودم نظر برخی از نامزدها را قبول نداشتم و با بعضی از آقایان هم اختلاف نظر داریم، اما احترام اشخاص را باید حفظ کرد و بدون سند نباید حرف زد و نباید تهمت زد. در عین حال در مورد عدالت اقتصادی قاطع و بدون تبعیض که در مورد هیچ کس حتی از نزدیکان خود رهبری یا غیر رهبر هیچ کس معاف نیست تأکید صریح، قاطع و مجدد کردند و گفتند که موضع جمهوری اسلامی در مورد مسائل اقتصادی موضع روشنی است و با فساد در هر نقطه‌ای باید مبارزه کرد و با هیچ کسی تعارف نداریم. ما نمی‌گوییم که فساد اصلاً در نظام نیست، مگر می‌شود یک نظام باشد و همه معصوم باشند و هیچ خطا و خیانتی درونش نباشد، اما طوری سیاه‌نمایی نکنیم که گویی نظام فاسدی داریم.
باید قاطعانه با فساد مبارزه شود و این تضعیف نظام نیست، بلکه انکار فساد و عدم مبارزه با آن است که باعث تضعیف نظام است. اگر ما در این عرصه خود را فریب دهیم کم کم فساد ریشه‌دار می‌شود و اگر مهار نشود، توسعه پیدا می‌کند و مثل خیلی از نظام‌های دنیا می‌شویم که در فساد اقتصادی غرق هستند و شعار مبارزه با پولشویی هم می‌دهند، اما فاسد هستند.
نکته‌ی بعدی فراجناحی و فرا گروهی سخن گفتن رهبری و لحاظ کردن منافع و مصالح ملی است. ایشان گفتند که همه‌ی 40 میلیون رأی متعلق به جبهه‌ی انقلاب بود، نه فقط 25 میلیون رأیی که به رئیس جمهور منتخب دادند؛ خط انقلاب 40 میلیون رأی دارد نه 25 میلیون.
نکته‌ی دیگر تأکید ایشان روی امانت‌داری نظام بود که اهل خیانت به رأی مردم نیست. ممکن است افرادی بگویند که مثلاً وظیفه‌ی شرعی و احساس خطر یا مصلحت اقتضا می‌کند که کمی آرا را پس و پیش کنیم، اما چنین امکانی وجود ندارد که بشود 11 میلیون رأی را با ناظران دقیق هر صندوق جابه جا کنند. امکان تقلب در این ابعاد وجود ندارد. از طرفی در جمهوری اسلامی رأی مردم امانت شرعی تلقی می‌شود و خیانت به آن، خیانت به شرع است.
نکته‌ی دیگر قانون محوری و دفاع از قانون است. اگر مدام بخواهیم به قانون تبصره بزنیم و فشار بیاوریم و خلاف قانون عملی کنیم روح استبداد و دیکتاتوری در جامعه رایج می‌شود.
نفی افراطی‌گری و خشونت‌های خیابانی از نکاتی بود که ایشان به خصوص فرمودند که مردم طرفدار خشونت‌های خیابانی نیستند و نخبگان سیاسی مراقب باشند که طرفداران خود را تحریک نکنند تا در کف خیابان‌ها مسائل را حل کنند. این تضعیف صندوق رأی است و اصلاً خود رأی فصل الخطاب است. ما انتخابات برگزار می‌کنیم که بگوییم اختلاف نظر داریم، اما به رأی اکثریت عمل کنیم؛ فلسفه‌ی انتخابات همین است. در غیر این صورت هرج و مرج و دیکتاتوری است و اگر مردم احساس کنند که دشمن می‌خواهد ریشه را بزند و ولی فقیه می‌خواهد به صحنه بیاید، همه‌ی رجال سیاسی خواهند دید که ریشه‌های ولایت فقیه تا کجا در اعماق قلب ملت است و همین 40 میلیون نفر چگونه به صحنه خواهد آمد.
درگیری‌های خیابانی از قبلی انتخابات برنامه‌ریزی شده بود. دشمنان ضد انقلاب در خارج برنامه‌ریزی کرده بودند، یک عده هم در داخل تصمیم داشتند که نتیجه‌ی انتخابات هرچه شد درگیری و دسته‌بندی‌های اجتماعی راه بیفتد. اما به برکت رهبری و آگاهی مردم توطئه‌ی بسیار خطرناک و بزرگی مهار شد.
همچنین مقام معظم رهبری فرمودند که جسم ناقصی دارم و جان ناقابلی که در برابر اسلام ناقابل است و اندک آبرویی دارم که آن را هم از خداوند و امام زمان دارم که آن را هم در راه خدا می‌دهم. وقتی رهبری حاضر است جان، مال و آبرو و هرچه دارد را در راه خدا بدهد بقیه‌ی ملت هم همین طور هستند و رقابت‌ها اختلاف‌نظرها و بحث و گفتگوها تا حد خودش باید رعایت شود. این‌ها برکات نظام، وحدت ملت و ارزش ولایت فقیه را نشان داد. این یک نمونه از بحث‌های نظری و عملی و یک مثال از کارآمدی ولایت فقیه است که شاهد بودیم و دشمنان هم در خارج کشور اعتراف کردند که ما باور نمی‌کردیم به این سرعت و تدبیر چنین بحران و توطئه‌ی خطرناکی مهار شود. و این نشان دهنده‌ی نقش رهبری و مردم در نظام اسلامی است.

نمایش پی نوشت ها:
1- عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی.
2- صحیفه‌ی نور، جلد 10، صفحه 221.
3- برگرفته از سخنان امام خمینی (رحمه الله) در دیدار حامد الگار با معظم‌له در 58/10/7.
4- صحیفه‌ی نور، جلد 10، صفحه 221.
5- خمینی، روح الله، ولایت فقیه، قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378، ص 172.
6- صحیفه نور، ج 20، ص 170 و 171.
7- صحیفه نور، ج 17، ص 103.
8- صحیفه نور، ج 10، ص 407.
9- صحیفه نور، ج 20، ص 170.
10- صحیفه نور، ج 8، ص 5.
11- صحیفه نور، ج 21، ص 371.
12- صحیفه نور، ج 5، ص 409.
13- صحیفه نور، ج 18، ص 82.
14- خمینی، روح الله، همان، ص 73 .

منبع مقاله :
نشریه خردنامه همشهری، شماره 142