معنای خلیفة الله
انسان با اراده و مسئولیتهایش، خداوندگار و آفریدگار افعال و کردارهای خویش در جهان هستیهای مقدور و اختیاری خود است و همچون پروردگار هستی، که آفرینندهی کل جهان است و میانگریهای هستی را از عدم به عرصهی
نویسنده: مهدی حائری یزدی
انسان با اراده و مسئولیتهایش، خداوندگار و آفریدگار افعال و کردارهای خویش در جهان هستیهای مقدور و اختیاری خود است و همچون پروردگار هستی، که آفرینندهی کل جهان است و میانگریهای هستی را از عدم به عرصهی وجود میآورد، انسان نیز سازنده و هستیبخش گوناگونیهای اعمال و رفتارها و دگرگونیهای جهان خویش است. اگر اصل حاکمیت انسان را بر جهان درونی و برونی خویش قبول کنیم، افعال و رویدادهای اختیاری او به همانگونه در ردیف هستیهای عینی و حقایق جهان محسوب میشود که جهان طبیعت و سراسر جهان هستی، که از روی اراده و اختیار ازلی باری تعالی تحقق و عینیت پذیرفته است. زیرا دقیقاً همان رابطهی وجودی که میان آفریدگار جهان هستی و جهان حکمفرماست و از نوع اضافهی اشراقی است میان انسان و محصولات ارادی و اختیاری او نیز حاکمیت دارد. اگر بتوانیم این کلام فلسفه را به درستی درک کنیم که طبیعت و همهی چیزها و رویدادهای آن به این دلیل که از روی اراده و اختیار خدای هستی تحقق پذیرفته است از گروه هستیهاست و در گروه بایستیهای اخلاقی، که به عقیدهی برخی به معنای اعتباریات محض است، قرار نمیگیرد، ناگزیریم با همین بیان بگوییم که فرآوردههای اراده و اختیار انسانهای مسئول نیز حتماً داخل در گروه هستیهاست و از دایرهی گروههای بایستیهای اخلاقی بیرون است، چرا که هیچ تفاوتی میان افعال انسانها و خلقت الهی به نظر پژوهشگرانهی اندیشمندان نمیرسد، چرا که هر دو از روی علم و اراده و شعور و اختیار است. حال که چنین است، پس چرا باید فعل و مشیت فعلی الهی، که کل جهان هستی است، از گونهی هستیها قلمداد شود اما رویدادها و فرآوردههای قدرت و ارادهی انسانها در عداد بایستیهای اخلاقی قرار گیرد؟ و چرا باید این رویدادها و فرآوردهها از نوع ارزشهای اعتباری باشد که نتوان جملهای خبری از آن تشکیل داد اما رویدادهای جهان، که بالفرض از روی اراده و درک مطلق الهی به عرصهی تحقق میآید، از نوع هستیهای عینی، و خبری به حساب میآید؟ مسلماً ذهن هیچ پژوهندهی آموزندهای نخواهد پذیرفت که رویدادهایی که از انسان سرمیزند تنها به دلیل این که مسبوق به سابقهی علم و اراده و شعور به مسئولیت است از بایستیها از اعتباریات محض است و از قلمرو هستیهای عینی بیرون است اما حقایق و پدیدههای خلقت با این که همه از روی علم و قدرت و ارادهی آفرینندهی هستی برخاسته است داخل در گروه هستیها محسوب میشود و در حوزهی بایستیها نیست. مگر هستیهای خلقت از منبع علم و اراده و قدرت صدور نیافته است؟ اگر علم و اراده و قدرت معیارهایی هستند که مقدورات انسانها را به بایستیهای اخلاقی توصیف میکند، پس لازم میآید که عیناً همین معیارها سراسر خلقت را به بایستیهای اخلاقی و اعتباری توصیف و جهان هستی را از تحقق عینی خلع کند و به بایستیهای اخلاقی، که همه به گفتهی این ناسنجیدهگویان از اعتباریات محض است، بدل سازد. آیا فلسفه این تالی فاسد را میپذیرد؟!
منبع مقاله :
حائرییزدی، مهدی؛ (1384)، کاوشهای عقل عملی (فلسفهی اخلاق)، تهران: انتشارات مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفهی ایران، چاپ دوم.
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}