نویسنده: پیمان باقری تلواژگانی (1)
منبع:راسخون



 

بررسی روابط خارجی ایران در طول تاریخ یکی از مهم ترین، پژوهش ها به حساب می آید. با شناخت و آگاهی از این مسئله، می توانیم بسیاری از موارد گنگ و مبهم تاریخ این کشور را روشن نماییم. در این میان بررسی روابط ایران با کشور انگلستان و یا حدالقل آگاهی از آن، اهمیت زیادی دارد. این امر به دلیل سابقه این ارتباط و هم چنین تاثیر گذاری آن در مسائل داخلی ایران می باشد. با تشکیل حکومت ایلخانی در اواسط قرن 7 ه.ق، توجه ویژه از سوی سلاطین این حکومت به برقراری ارتباطات سیاسی و تجاری با دول اروپایی ایجاد شد. این روند در سالیان بعد با فراز و نشیب های فراوانی هم چنان ادامه یافت و در هر دوره ای بر حسب شرایط دو طرف، رنگ و بوی خاص خود را داشت. بر این اساس این مقاله بر آن است تا با استفاده از منابع دست اول و تحقیقی به بررسی روابط سیاسی ایران با حکومت انگلستان از از آغاز حکومت ایلخانی تا پایان حکومت شاه عباس اول بپردازد و به دوسوال در این زمینه پاسخ گوید. 1. دلایل برقراری این ارتباط با وجود مسافت طولانی دو کشور از یکدیگر چه بود؟ 2. مراودات سیاسی دو کشور در آن دوران از چه ویژگی هایی برخوردار بود.
کلید واژه: ایران، انگلستان، روابط سیاسی، ایلخانان، صفویه، شاه عباس اول.

موقعیت ویژه ایران در منطقه از دیرباز به نوعی این کشور را در مرکز تحولات سیاسی و نظامی قرار می داد؛ که همین مسئله توجه دیگر کشورها، حتی اروپاییان را جلب می نمود. این دول پس از طی تحولات گسترده ای که در ساختار نطامی و سیاسی آن ها به وجود آمد. علاقه فراوانی به ایجاد ارتباط با دیگر کشورها و کسب منافع فراوان از این راه بودند. به همین دلیل آن ها به هر عنوانی درصدد ایجاد اتحادهای سیاسی و نظامی به خصوص با ایران بودند. کشور انگلستان در این میان از اهیمت ویژه ای برخوردار می باشد. آن ها در حدود قرن 6 و 7 ه.ق به برقراری ارتباط در درجه اول در حوزه سیاسی و سپس تجاری علاقه فراوانی از خویش نشان دادند.
این روند در طول تاریخ ایران با فراز و نشیب های فراوانی تا دوره معاصر هم چنان ادامه یافت. با وجود روابط بسیار کم و مختصر دو دولت در برهه هایی از تاریخ پیش از قاجاریه، اما همین روابط کم نشان از تیزهوشی فراوان این دولت اروپایی در برقراری ارتباط و کسب منافع فراوان از این راه بوده است.آگاهی کوتاهی از این امر هر چند به صورت مختصر نشان می دهد که آن ها تنها در مواقع لزوم و احتیاجات سیاس و تجاری ویا..... به برقراری ارتباط تمایل نشان می دادند و در صورت عدم نیاز، توجهی به تقاضاهای دولت های ایران نمی نمودند. بررسی اُفت ‌و خیز روابط ایران و انگلیس در طول تاریخ می‌تواند نکات مثبت، منفی و قوت و ضعف روابط فیمابین را مشخص نموده و چارچوب تحلیلی پویا و مناسبی جهت درک بهتر از روابط و بهره‌گیری از دیپلماسی کارآمد و مؤثر حکومت انگلستان در دوره معاصر ارائه نماید. البته با توجه به گستردگی موضوع، در این مقاله به بررسی روابط سیاسی ایران و انگلیس از آغاز حکومت ایلخانی تا پایان حکومت شاه عباس اول (656- 1038 ه.ق) خواهیم پرداخت.

کشور ایران به سبب موقعیت جغرافیایی خاصی که دارد در طول تاریخ همواره با تهاجم اقوام گوناگون از شرق و غرب روبه رو بوده است. یکی از این حملات سهمناک، هجوم ویرانگر مغولان از سوی شرق به ایران بود. این تهاجم ویرانه های بسیاری را به دنبال داشت. قمست اعظم شهرهای ایران نابود شدند. اما پس از مدتی مهاجمان تحت تاثیر فرهنگ این مرز بوم قرار گرفتند و با تکیه بر تمدن کهن و غنی ایران به تشکیل حکومت ایخانی پرداختند. هلاکوخان در سال 656 ه.ق حکومت ایلخانی را در شهر مراغه تاسیس کرد.(بیانی، 1371، ج1: 6-345) بالتبع تشکیل این حکومت با شرایط ویژه سیاسی حاکم بر مناطق اطراف ایجاد برقراری رابطه با کشورهای اروپایی الزام آور می ساخت. مهم ترین دلیل رابطه حاکمان ایلخانی با حکومت های اروپایی بر پایه مذهب بوده است. ایلخانان به واسطه نجات چندین باره مسیحیان شرق دریای مدیترانه از دست حکومت های مسلمانان مورد توجه ویژه آن ها قرا گرفتند و به همین دلیل باب رابطه مستمر و طولانی مدت میان آن ها به وجود آمد.
اشپولر در مورد ایجاد رابطه مابین حکومت ایلخانی و دول اروپایی معتقد است که عامل مذهبی، اصلی ترین انگیزه این امر در آن دوران بوده است.(اشپولر، 1381: 230) اباقا فرزند هلاکوخان - دومین حاکم مغولی ایران - برای ایجاد اتحادی قوی فی مابین حکومت ایلخانی و اروپاییان چندین بار نامه هایی را برای بزرگان اروپایی از جمله ادوارد اول پادشاه انگلستان ارسال کرده بود. از چگونگی نامه ها متاسفانه اطلاع دقیق در درست نیست و به صورت جسته گریخته از متن آن ها روایت های باقی مانده است. برای نمونه در سال 687 ه.ق ارغون برای چهارمین بار هیئتی را روانه اروپا نمود که جواب های سلاطین اروپایی به نامه او از حد تشریفات حکومتی فراتر نرفت.(گروسه، 1353: 613؛ سایكس‏،1380، ج: 14؛ اشپولر، 1386: 20؛ ساندرز، 1383: 120) با توجه به مشکلات پیشه روی سلاطین اروپایی و عدم اتحاد آن ها در حمله به مسلمانان و اعزام سپاهی به بیت المقدس و هم چین مشکلات داخلی آن ها از جمله پادشاه انگلیس، اباقا طرفی از نامه های خویش نبرد و این مراوده ها بی نتیجه پایان گرفت. اقبال در این زمینه می نویسد: ««ایشان دیگر كسى بتوقع اباقا در لشكركشى بشام و مصر گوش نداد و نامه‏اى كه او نوشته بود پیش ادوارد اوّل‏ پادشاه انگلستان فرستاده شد ولى ادوارد هم بعذر اینكه در آن حال نمیتواند لشكرى براى استخلاص بیت المقدس بفرستد از خود حركتى ظاهر نساخت.»»(اقبال آشتیانی، 1384: 204)
در زمان ارغون شاه 683-690ه.ق ادوارد اول پادشاه انگلستان به اتحاد نظامی و سیاسی با حکومت ایلخانی بسیار می اندیشید. به همین دلیل وی نمایندگانی را به دربار او فرستاد.(كرزن‏، 1380، ج1: 26؛ آشتیانی؛ 1384: 245؛ قدیانی، 1380، ج1: 101) ادوارد اول برای این امر دو نفر از امیر زادگان انگلیسی را به نام های جفری و نیکلاس راهی ایران نمود.(راوندی، 1382، ج4: 552؛ نوایی، 1370، 53) این وقایع اهمیت بالای ایجاد رابطه بین دو طرف را به خصوص از سوی حکومت ایلخانی به دلیل موقعیت خاص سیاسی آن نشان می دهد. اما بازهم به دلیل مشکلات و مسایل فراوان در راه اتحادی منسجم و قوی بر ضد حکومت های مسلمان حوزه دریای مدیترانه از جمله دوری راه، مشکلات سیاسی درونی هر حکومت و مهم تر از همه کوتاه بودن دوره سلطنت پادشاهان ایلخانی و عدم ثبات لازم در استقرار حکومت این روابط به سرانجامی نرسید.
پس از ارغون، گیخاتو 690-694 ه.ق به پادشاهی رسید.(بیانی، 1371، ج2: 430) با توجه به اهمیت سیاسی و مذهبی حکومت ایلخانی برای کشورهای اروپایی، در امر ایجاد رابطه، پادشاه انگلستان در صف دولت مردان اروپایی قرار داشت. اولین هیئت اعزامی از سوی اروپا را او - ادوارد اول - راهی دربار ایران کرد. این گروه مورد استقبال گرم و صمیمی گیخاتو قرار گرفته است. تمایل شدید پادشاه انگلیس به برقراری رابطه و عقد اتحادی مابین دو کشور را باید در روند وقایع روی داده، حوزه شرقی دریای مدیتریانه جستجو کرد. در همین زمان مسلمانان در جنگ بر علیه مسیحیان به پیروزی های بزرگی دست یافته بودند. این امر مهم ترین دلیل نزدیکی دو حکومت به حساب می آمده است. (لاکهارت، 1383: 8-177؛ طاهری، 1349: 39؛ نوایی، 1370: 53) بازهم عدم ثبات پادشاهان ایلخانی و کوتاهی حکومت گیخاتو فرصتی برای ادامه رابطه و اتحاد با پادشاه انگلیس باقی نگذاشت. به همین دلیل مثل گذشته رابطه تنها به رد و بدل شدن سفرا خاتمه یافت.
پس از گیخاتو، بایدو 694 ه.ق / 1295م به سلطنت رسید.(اشپولر، 1386: 5-94؛ بیانی، 1371، ج2: 5-434) دوران حکومت بایدو به سرعت تمام گشت و او و طرفدارانش به دست غازان خان مغلوب شدند. به دلیل کوتاهی عمر حکومت وی و عدم ثبات لازم فعالیت آن چنانی در راستای ارتباطی موثر با کشورهای اروپایی به ویژه انگلستان به وجود نیامد. با وجود مسیحی بودن بایدو و تلاش او در راه توسعه و گسترش مسیحیت، وی با مسلمانان نیز رابطه مسالمت آمیزی داشت.(باسورث و دیگران، 1371، ج5: 356) بدین ترتیب علی رغم تمایل دو حکومت برای برقراری ارتباط، اما به دلایل ذکر شده، این امکان به وجود نیامد.
بهترین دوران ارتباط با غرب به زمان غازان خان 694- 703 ه.ق باز می گردد. وی پس از بایدو در سال 694 ه.ق به حکومت رسید. درگیری های مداوم وی با حکومت های اسلامی به ویژه ممالیک؛ غازان خان را در ایجاد ارتباط با غرب بسیار مصررتر کرد. با وجود اسلام آوردن غازان خان، مسیحیان منطقه به یکباره اعتبار و اهمیت خود را از دست دادند. اما حاکم مغولی برای رویارویی و تقابل با حکومت ممالیک احتیاج مبرمی به برقراری ارتباط با دولت های اروپایی داشت. به همین دلیل وی درصدد ایجاد ارتباط با غرب بود.(هوار، 1363: 290)
بر این اساس غازان خان ارتباطات گسترده ای را با غرب به وجود آورد و کشور های اروپایی از جمله انگلستان نیز تمایل شدیدی به این امر از خود نشان می دادند. ظاهرا غازان خان با وجو تعصب زیاد در امر دین داری اما به دلایل سیاسی حاضر شد بعضی از نواحی به دست آمده فلسطین را در ازای تجدید اتحاد بین سلاطین اروپایی و حکومت ایلخانی تحت اختیار آن ها قرار دهد. به همین خاطر وی در سال 702 ه.ق / 1302 م بوسکارلو در را به همراه نامه ای راهی اروپا – دربار ادوارد اول - فرستاد. حتی غازان خان برای جلب نظر سلاطین اروپایی اعلام کرد که حاضر است به دین مسیحیت گرایش پیدا نماید. در این هنگام جنگ های دوره دوم وی با حکومت های اسلامی در شامات شروع شد. با وجود این اتفاقات، پادشاه ایلخانی هیچ نتیجه مثبتی از آیند و شد این سفرا به دست نیاورد.(اشپولر، 1386: 110؛ بیانی، 1371، ج3: 989-990)
ظاهرا غازان خان از همکاری نکردن دولت های اروپایی به ستوح آمده و شکایت کرده است. به این دلیل که ادوارد اول در سال 702 ه.ق در جواب نامه فرستاده شده، با اعلام پایان گرفتن اختلافات مابین سران اروپاییی، قول همکاری و اتحاد را به غازان خان داده بود. اما این امر هرگز به واقعیت منجر نشد و در بازگشت بوسکارلو به ایران، خبر صلح پادشاه ارمنستان با ممکلیک به غازان خان رسید.(اقبال، 1364: 283) با این اوصاف غازان خان نیز به مانند دیگر پادشاهان سلسله ایلخانی از تمایل به برقراری رابطه با کشورهای اروپایی جز رد بدل کردن سفرا و قول های واهی همکاری دولت های اروپایی هیچ نفعی نبرد.
در مورد روابط فی مابین غازان خان با اروپاییان باید گفت، وی به مانند اباقا خان در صدد اتحادی مننسجم با کشورهای اروپایی نبود؛ بلکه هدف اصلی وی اتحاد کل جهان اسلام بر ضد عناصر فعال مخالف این دین بوده است. تمایل به این ارتباط را تنها باید از نقطه نظر سرکوب و غلبه بر حکومت های حوزه مدیترانه و تسلط بر این مناطق تلقی کرد.(مرتضوی، 1370: 121) اقبال در وصف رابطه سیاسی این دوره می نویسد که : «« غازان بگفته بعضى از مورخین عیسوى حاضر شد كه بعضى از نواحى را كه در فلسطین مفتوح ساخته بود به عیسویان واگذار كند و در ازاء آن حال اتحادى را كه بین سلاطین عیسوى و ایلخانان ایران وجود داشت تجدید نماید و بهمین قصد سفرائى نیز باروپا فرستاد. این سفرا در انگلیس‏ بخدمت ادوارد اول پادشاه آن مملكت رسیدند ادوارد در جواب غازان مراسله‏اى نوشت و آنرا بهمراهى فرستاده‏اى روانه مشرق نمود و مراسله‏اى دیگرى نیز در همین باب بخلیفه عیسویان مشرق عنوان كرد ولى این تبادل سفرا و مراسلات نظر بدورى راه و عدم توافق بین منظور عیسویان و غازان كه خود را مروج اسلام معرفى كرده بود و شكست‏هائى كه اندكى بعد در جنگ با مسلمین شام و مصر نصیب عساكر ایلخانى شد و هیچوقت از حد تعارفات رسمى تجاوز ننمود و استیلاى قطعى قشون الملك الناصر بر شام و سواحل آن آرزوى دیرینه عیسویان را در خاك كرد.»»(اقبال آشتیانی، 1384: 3-282)
این روند هم چنان در دوره اولجایتو ۷۰۳ - ۷۱۶ ه‍. ق / 1304 – 1307 م پادشاه بعدی ایلخانان بازهم ادامه یافت. وی نیز به مانند اسلاف خویش تسخیر سوریه و رسیدن به دریای مدیترانه را وجه همت خویش قرا داده بود. به همین دلیل ارتباط مستمر با کشورهای اروپایی یکی از راه های رسیدن به این هدف بوده است. الجایتو در سال 704 ه.ق / 1305 م نمایندگانى به کشورهای فرانسه، ایتالیا و انگلیس فرستاد. نماینده سلطان ایلخانی نامه ای مبنی بر ذکر ارتباطات گذشته حکومت ایلخانی با سلاطین فرنگی و لزوم اتحاد براى سركوبى دشمنان را نوشته بود. در این زمان ادوارد دوم 1307- 1327 م به جای پدرش ادوار اول، به تخت سلطنت انگلستان نشسته بود.(بیات، 1384: 312)
نماینده اولجایتو در سال 705 ه.ق / 10305 م به خدمت ادوارد دوم پادشاه انگلیس‏ رسید. ظاهرا هدف اولجایتو از فرستادن سفرا جز متحد نمودن و جمع کردن یارانی برای حمله به شام و مصر چیزه دیگری نبوده است. ولى این روابط چنانكه در عهد ایلخانان سابق هم دیدیم هیچوقت از حدّ تعارف تجاوز نکرد. (اقبال، 1384: 324؛ مرتضوی، 1370: 121)
ادوارد دوم در سال 707 ه.ق / 1308 م در جواب نامه تالجایتو به وی این چنین می نویسد: «« اگر اطلاعات ما درست باشد، کتب این فرقه لعنتی زوال قریب الوقع آن را خبر می دهند. پس طرح پسندیده خود را دنبال کنید و ما امیدواریم که در نیت قلع و قمع کردن ااین فرقه شریر توفیق یابید.(نوایی، 1370: 58؛ براون، 1367، ج2: 128) ظاهرا این نامه در زمان مسلمانی الجایتو به دست او رسیده است که تاثیر بر جای نذاشته است.
با مرگ الیجابتو در سال 716 ه.ق / 1307 م، تغییری در همین رابطه کم ایجاد شد. با صلح ابوسعید ایلخانی با دولت های اسلامی شرق مدیترانه – ممالیک- روند ارتباطات غرب با حکومت ایلخانی به طور کلی متفاوت گردید. از این پس رابطه ای در این زمینه بین دو طرف برقرار نگردید.

رابطه سیاسی حکومت های پس از سقوط ایلخانان 756 ه.ق در ایران تا استقرار سلسله صفویان در سال 906 ه.ق در حد یک رابطه قابل اعتنای آن چنانی نمی باشد. به دلایل آشفتگی های سیاسی در ایران و درگیری های پی در پی حکومت ها با یکدیگر امکان برقراری رابطه هم چون گذشته – حکومت ایلخانی - وجود نداشت. البته بهترین رابطه در این دوره را تیمور با انگلستان برقرار کرده بود. حضور دولت عثمانی در منطقه - آسیای کوچک و قدرت نمایی این حکومت در منطقه نیز تاثیر زیادی در این امر برجای گذاشته بود. با توجه به این عوامل تنها در این دوره ارتباطات تیمور و جانشینان وی با اروپا – انگلستان – در خور توجه می باشد.
اولین ارتباط سیاسی حکومت تیموریان و انگلستان در زمان خود تیمور لنگ 771 -807 ه.ق / 1369- 1405 م صورت گرفت. تیمور پس از شکست سلطان بایزید اول در جنگ آنقره 804 ه.ق/ 1402 م فتح نامه هایی را برای سلاطین اروپایی از جمله پادشاه انگلستان - هانری چهارم - فرستاده است. وی در نامه خویش اظهار امیدواری نمود که ارسال سفرا و روابط تجاری مابین دو دولت ادامه یابد و هانری چهارم در جواب تیمور، پیروزی او را بر ترکان عثمانی را تبریک گفت. هر دو این نامه ها توسط جان گرینلای انگلیسی فرستاده شده بود.(میر جعفری، 1385: 7-186؛ صفا، 1378، ج4: 20) سایکس می نویسد: «« هنرى چهارم پادشاه انگلستان نوشته مراوده آزاد تجارتى را براى رعایاى او در این نامه پیشنهاد كرده است و در جوابش كه رونوشت آن محفوظ و باقیمانده؛ تیمور لنگ را هنرى در فتحى كه بر تركان حاصل نموده تبریك و تهنیت گفته است. دو نامه مزبور توسط ژان گرینلایكنفر انگلیسى فرانسیسكان یا راهب مبلغى فرستاده شده كه مقیم تبریز بوده است.»»(سایکس، 1380، ج2: 184) این قسم رابطه در دوره ایلخانان به نوعی دیگر وجود داشت و صحبت از اتحاد و انسجام مابین دو دولت از حد یک تعارف خارج نمی گشت و همین امر را می توان در دوره تیموریان نیز دنبال کرد.
میرجعفری از شخصی دیگر به نام فری جوان مارحسیا نام می برد که در ژوئن سال 1403 م از طرف تمیور به دربارهای اروپایی از جمله انگلستان قدم گذاشته است.(میرجعفری، 1385: 187) مبنای ارتباط حکومت تیموریان با غرب به ویژه انگلستان را باید پیروزی های دولت عثمانی در منطقه که خطرات بسیاری از یک سو برای تیموریان و از سوی دیگر برای دولت های اروپایی به همراه داشت و پیروزی تیمور بر سلطان عثمانی قرار داد. اما این ارتباط با تغییر در وضعیت سیاسی منطقه از جمله: : 1. بی ثباتی موقیعیت جانشینان تیمور در اداره امورات کشور. 2. جنگ های پیاپی در اروپا به خصوص دیگری میان انگلستان و فرانسه. 3. از بین رفتن خطر عثمانی ها برای کشورهای اروپایی که در پی پیروزی تیمور بر سلطان بایزد (جنگ آنکارا 804 ه.ق) به وجود آمده بود. 4. تلاش های حکومت های محلی برای کسب استقرار(میرجعفری، 1385: 192) بدین ترتیب بازهم تغییری در اساسی در این روند به وجود نیامد و ارتباط تاثیر گذار در این رابطه صورت نگرفت. به همین دلیل در بررسی ارتباطات حکومت های ایرانی با کشورهای اروپایی تا دوره صفویه به خصوص انگلستان، تنها می توان به ردر و بدل کردن نامه ها بین دو طرف و حمایت معنوی از یکدیگر در این زمینه اشاره کرد. مسئله ای که تاثیری در نوع تعامل حکومت های ایرانی با دولت های هم جوار آن ها نداشت. پس از تیموریان با وجود استقرار دو حکومت قراقویونلوها و آق قویونلوها به دلیل مشکلات فزاینده آن ها امکان ارتباطی مفید مابین آن ها وجود نداشت.
پس از مرگ تیمور، ارتباط حکومت تیموری با دول اروپایی بسیار کم رنگ و ضعیف ادامه یافت. برای این امر می توان به چند دلیل اشاره کرد: 1. بی ثباتی موقیعیت جانشینان تیمور در اداهر امورات کشور. 2. جنگ های پیاپی در اروپا به خصوص دیگری میان دو انگلستان و فرانسه. 3. از بین رفتن خطر عثمانی ها برای کشورهای اروپایی که در پی پیروزی تیمور بر سلطان بایزد

با تاسیس حکومت صفویه در سال 907 ه.ق / 1501 م، تغییر عمیقی در ارتطابات ایران با دیگر کشورها به وجود آمد. البته تغییر جهت سیاست های دولت های اروپا نیز فضایی لازم برای گسترش این ارتباط به وجود آورد. ایجاد مستعمره هایی در نقاط مختلف دنیا مهم ترین دلیل گرایش شدید غرب برای ایجاد ارتباط بوده است. در قرن 16 م با تقسیم دنیا بین دو کشور اسپانیا و پرتقال، انگلستان نیز به فکر نفوذ در شرق و ایجاد بابا تجاری با کشورهای حوزه آسیا به ویژه خاورمیانه افتاد. با این وجود ارتباطی مابین حکومت صوفویه و طرف اروپایی آن – انگلستان- در زمان شاه اسماعیل اول 907- 930 ه.ق به دلایل مختلفی صورت نگرفت. دولت تازه تاسیس صوفیه هنوز فرصت تامل در مورد سیاست خارجی خویش و ارتباط با نقاط دور دست را نداشست. به همین دلیل پرتقالی ها با ورود به خلیج فارس توانستند به راحتی تجارت این منطقه را در دست خویش بگیرند.
- ارتباط دولت انگلستان با شاه طهماسب اول صفوی:
انگلستان برای عقب نماندن از معرکه اقتصادی با وجود بن بست در ورود به خلیج فارس، با اجازه از ایوان چهارم تزار روسیه 1533- 1584 م به تاسیس اولین کمپانی خویش به نام شرکت تجاری مسکو در سال 1553 م به مدیریت آنتونى جنگینسون اقدام نمود.(مهدوی، 1388: 39؛ لاكهارت‏، 1383: 47)
تاسیس شرکت تجاری مسکو مقدمه تجارت انگلستان با حکومت صفویه محسوب می شود. آنتونى جنگینسون در سال 1561 م در زمان شاه طهماسب اول صفوی 930- 984 ه.ق تصمیم به تجارت و گشودن باب مراوده با ایران از طریق اقتصادی نمود. به همین جهت وی نامه ای از طرف ملکه الیزابت اول 1558- 1603 م جهت ورود به دربار ایران در سال 70-969 ه.ق / 1562 م دریافت کرد. هدف وی از ورود به ایران اجازه تجارت با مناطق شمالی ایران در حوزه ابریشم بود.(كرزن، 1380، ج1: 482؛ راوندی، 1382، ج4: 584)
آنتونى جنگینسون از این سفر خویش به دلیل عدم پذیرش مناسب شاه طهماسب اول به دلایل مذهبی و هم چنین متمایل نبودن وی به متضرر شدن تجار ترک مناطق عثمانی با ایران نتیجه ای نگرفت. به همین دلیل وی ایران به اجبار ترک کرد. با این وجود باید حرکت او را در راه گشودن باب اقتصادی با دولت تازه تاسیس صفویه نقطه عطفی در باب ارتباطات آینده ایران و انگلستان تلقی کرد. راوندی، 1382، ج4: 588)
بیت در مورد حضور آنتونی جنگینسون در ایران این چنین می نویسد که: «« جزو اولین بازرگانان خارجى كه بایران آمده‏اند یكى آنتونى‏ جنگین‏سون‏ است كه از طریق مسكو به ایران آمده و در قزوین با شاه طهماسب صفوى دیدار كرده است، هرچند حاصل این سفر سودى براى بازرگان انگلیسى نداشته است ولى مى‏توان نامبرده را عامل اصلى بازگشائى راه بین امپراطورى انگلیس و ایران دانست‏ 7. راهى كه آنتونى‏ جنگین‏سون‏ از طریق روسیه از طریق یك شركت روسى به ایران پیمود.»»(بیت، 1365: 5)
نوایی به قول جنگینسون در مورد حضور وی در دربار شاه طهماسب می نویسد: «« من از این خوشم آمد که با احترام تمام، در حالی که عده بسیاری از نجبا و سران دیگر او را مشایعت می کردند خارج شدم. در همان حال شخصی با سینی پر از خاک از عقب من آمد و در تمامی راه از داخل کاخ، از جلو شاه گرفته تا در حیاط، به هر جا که قدم می گذاشتم برای تطهیر خاک می ریخت.»»(نوایی، 1385: 116) در مورد اقدام شاه طهماسب اول، انتقادات زیادی نسبت به وی شد؛ اما با نگاهی دقیق تر می توان دلیل این امر را پیدا کرد. 1. این حرکت بر اساس مصلحت وقت به نوعی مانور سیاسی در مقابل یک دول اروپایی بود. 2. آن ها قطعا پیش از حضور وی در دربار از مقصد و نوع ماموریت وی در ایران آگاهی کافی داشتند. 3. جنگینسون نخستین اروپایی نبود که به خدمت شاه صفوی رسیده بود و.... . بنابراین اقدام شاه طهماسب را نباید تنها به خاطر اختلاف در مذهب با نماینده انگلستان تلقی کرد.(نوایی، 1385: 7-116)
با این اوضاع رابطه سیاسی مهم مابین دو کشور در اوایل حکومت صفوی ایجاد نشد.
پس از این واقعه در سال 976 ه.ق / 1568 م هیئت دیگری بازهم از جانب شرکت تجاری مسکو به سرپرستی آرتر ادواردز و ریچارد ویلز روانه ایران شدند. این بار بر خلاف دفعه قبل با وجود مشکلات بسیاری که در سر راه آن ها به ایران به وجود آمده بود؛ به دلیل استقبال شاه طهماسب اول از آن ها نتایج بسیار بهتری از گذشته را برای بازرگانان انگلیسی به همراه داشت. آن ها اجازه تجارت در سراسر ایران، معافیت از پرداخت حقوق گمرگی و راهداری را به دست آوردند. با این وجود بازرگانان انگلیسی از موقعیت به دست آمده، استفاده لازم را نبرده و تجارت مابین دو کشور تا نیم قرن بعد رونقی نیافت.(مهدوی، 1385: 40) وی به هنگام ورود به ایران متوجه دگرگونی در اوضاع شده بود و با وجود فرمان سابق شاه مبنی بر یاری به نماینده انگلیس، کمکی از طرف دولت ایران به او نرسید.(کرزن، 1380، ج2: 637)
این مسئله را می توان تاکیدی بر سخن پیشین تلقی کرد که هدف اصلی شاه طهماسب از ترد آنتونی جنگینسون تنها مذهب وی نبوده است؛ بلکه او اهداف سیاسی مد نظر خویش را دنبال می کرده است و چند سال بعد بازهم به دلایل دیگر سیاسی، ادواردز نماینده دیگر انگلیس را قبول می کند. ارتباط حکومت صفویه با دولت انگلستان در زمان شاه طهماسب اول به همین موارد ختم می شود. مراوده ای که آن چنان با گذشته ها تفاوت آن چنانی نداشت. نکته بسیار مهم دیگر اینکه در این دوره هیچ صحبتی از اتحاد سیاسی مابین دو کشور به وجود نیامد.
ارتباط بین دو کشور در زمان دو شاه بعدی حکومت صفوی یعنی شاه اسماعیل دوم 984- 985 ه.ق و شاه محمد خدابنده 985- 996 ه.ق افت شدیدی پیدا نمود. اصلی ترین دلیل این امر را باید تزلزل سیاسی در ساختار حکومتی صفویه بیان کرد. عدم ثبات سیاسی این دو پادشاه و شورش های پی در پی در مناطق مختلف کشور و جنگ با دولت عثمانی فرصتی برای تفکر و تامل در این رابطه باقی نمی گذاشت. بنابراین از سال 984 تا 996 ه.ق را باید دوره رکود این امر دانست و ارتباط قابل توجهی میان دو کشور برقرار نشد.
- ارتباط دولت انگلستان با شاه عباس اول صفوی:
با برتخت نشستن شاه عباس اول 996 – 1038 ه.ق / 1587- 1629 م روند اوضاع به طور کلی متفاوت گردید. حکومت طولانی مدت و ثبات سیاسی لازم به وی فرصت برقراری و هم چنین گسترش روابط با کشورهای اروپایی به خصوص انگلستان را فراهم کرد. گستردگی روابط در این دوره آن چنان فزونی گرفت که به هیچ وجه قابل مقایسه با اعصار پیش از آن نیست. هیئت های سیاسی و تجاری انگلستان به طور مدام در ایران رفت و آمد داشتند و همین امر نشانه توجه هر دو کشور به ایجاد ارتباط بین یکدیگر بوده است. تمایل دو کشور برای ایجاد ارتباطی مستمر از حد فعالیت های اقتصادی در این دوره گذر کرد و در کنار آن مسائل سیاسی نیز به میان آمد. بنابراین ارتباط بین دو کشور را باید به دو حوزه سیاسی و اقتصادی تقسیم کرد.
سفیران زیادی در این دوره از طرف دول اروپایی از جمله با اهداف گوناگون سیاسی، اقتصادی به ایران رفت و آمد داشتند. اولین نماینده دولت بریتانیا کنت اسکس می باشد. وی علاوه بر اهداف تجاری خویش، به منظور ترغییب شاه صفوی برای اتحاد ضد حکومت عثمانی و جنگ با ان ها به ایران آمده بود.(کرزن، 1380، ج 2: 640) در کتاب اسناد دوره شاه عباس آمده است که هدف اصلی اسکس ترغیب شاه صفوی به اتحاد با دول اروپایی و هم چنین جنگ با دولت عثمانى بوده است.( نوایی، 1353: 478) این مطلب با مراجعه به سفرنامه برادران شرلی نیز تایید می شود.
پس از کنت اسکس آنتونی شرلی و برادر وی، رابرت شرلی در سال 1006 ه.ق /1598 م به توصیه به وی به ایران آمدند.(شرلی، 1387: 206) این دو نفر از معروف ترین سفیران مابین دو کشور در دوره صفویه به حساب می آیند. هر دو این افراد بر خلاف گذشته – شاه طهماسب اول- مورد استقبال شاه عباس اول قرار گرفتند.
نوایی به قول جورج مانورینگ می نویسد: «« شاه عباس سر آنتونی و برادرش را در آ؛وش گرفت و هر کدام را سه دفعه بوسید و دست سر آنتونی را گرفته قسم می خورد که از این به بعد شما به منزله برادر خوانده من هستید و فی الواقع همیشه او را به این اسم می خواند. بعد از این، پادشاه روانه شد و سر آنتونی را دست راست خود قرار داد.(نوایی، 1385: 119)
هدف آن ها از مسافرت به ایران در وجهه اول، در حوزه مسائل سیاسی قرار می گرفت.(فیگویروا، 1363: 2) آن ها پس از مدتی به تعلیم و آموزش سپاه ایران پرداختند.( غفاری کاشانی، 1414: 364؛ راوندی، 1382، ج2: 397) برای اولین بار در این زمان دو دولت ایران و انگلیس به همکاری نظامی پرداختند. این مسیله را باید به عنوان سرآغاز فعایت های نظامی هر دو کشور به حساب آورد.
همکاری سیاسی و نظامی مابین حکومت صفویه و دول اروپایی از جمله انگلستان نزد شاه عباس اول اهمیت زیادی داشت. چرا که تا آن دوره، شاهان صفوی به تنهایی در مقابل حکومت عثمانی به جنگ می پرداختند؛ در حالی با عقد قرارداهای نظامی و سیاسی و اتحاد دول اروپایی و حکومت صفوی، توان وی برای مقابله و حمله به کشور همسایه بسیار افزایش یافته بود. به قول یک سفرنامه انگلیسی در مدتی نه چندان طولانی دولت ایران صاحب پانصد عرداه توپ برنجی و شصت هزار تفنگچی شده بود.(نوایی، 1385: 121)
پس از مدتی شاه عباس اول، آنتونی شرلی را به عنوان کسب حمایت ملکه انگلیس و دولت های اروپایی برای جنگ با عثمانی روانه اروپا نمود. این سفارت به دلیل مشکلاتی که در حین سفر برای آنتونی شرلی و سفیر دیگر ایران حسینعلی بیگ پیش آمد؛ به سرانجامی نرسید و آنتونی پس از چندین سال بدون کسب نتیجه ای به ایران بازگشت.(بیات، 1384: 415؛ یوكازاما، 1380: 91؛ نوایی و غفاری فرد، 1381: 198) دلیل این انتخاب را باید اهمیت بسیار زیادی شاه عباس اول برای سفیران انگلیس و هم چنین جلب نظر آن ها در اتحاد با دول اروپایی تلقی کرد.
با این وجود سفر به سرانجامی نرسید و پس از مدتی در سال 1080 ه.ق حسینعلی بیک به ایران بازگشته است. شاه عباس اول که از آمدن سر آنتونی شرلی نا امید شده بود؛ برادر وی رابرت را به عنوان سفیر راهی دول روپایی نمود.(راوندی، 1382، ج2: 418) وی پس از گذارندن دربارهای مورد نظر شاه صفوی، سرانجام به انگلستان رسید و جیمز اول وی را در سال 1020 ه.ق / 1611 م پذیرا شد. رابرت از طرف شاه عباس اول، پیشنهاداتی را برای شاه انگلیس خواند. شاه صفوی اشاره کرده بود که باید کشور عثمانی را از دو طرف در محاصره قرار داد تا این کشور تحت فشار قرار بگیرد. با وجود تمایل جیمز به ایجاد ارتباط مستمر در زمینه های نطامی و سیاسی با دولت صفویه، اما به دلیل مسافت طولانی دو شکور از یکدیگر و هم چنین ترس از ایجاد خدشه به روابط تجاری آن ها با کشور عثمانی، فرستادن رابرت نیز نفع آن چنانی برای ایران به همراه نداشت.(نوایی، 1385: 131)
رابرت در حدود سال 1023 به ایران بازگشت. هر چند که سفر وی به اروپا از لحاظ سیاسی و نظامی عایدی برای ایران نداشت؛ اما نزدیکی دو کشور در زمینه های تجاری و فرهنگی ایجاد کرد. به طوری که جیمز اول علاقه فراوانی به سنن ایرانی پیدا نمود.(نوایی، 1385: 2-131)

وجه دیگر رابطه ایران و انگلیس در آن دوره به فعالیت های آن ها در خلیج فارس باز می گردد. مسئله ای که در نزدیکی دو کشور به یکدیگر چه در وجهه سیاسی و تجاری اهمیت زیادی داشت. همزمان با اکتشافات جغرافیایی اواخر قرن قرن 15 م و اوایل قرن 16 م / 9 ه.ق و بهره گیری از راه های نو برای تجارت، شرایط حاکم بر خلیج فارس نیز دگرگون شد و ساختارهای پیشین که تجارت و دریانوردی آزاد را برای همگان به ارمغان می آورد؛ از میان رفت. این امر در نهایت به کم رنگ شدن تسلط سیاسی و اقتصادی ایران بر خلیج فارس منجر شد. به همین دلیل در این عصر حضور و تسلط بر دریای خلیج فارس نقش بزرگی در روابط تجاری ایران با كشورهای اروپایی ایفا می كرد و دولت های مقتدر اروپایی مانند انگلیس، هلند و پرتقال هر یک در صدد ایجاد پایگاهی برای تجارت در بنادر ایران مشرف به دریای خلیج فارس بودند تا از این راه، تجارت شرق را به انحصار خود درآورند.
برای فهم مسئه ناگزیر باید اشاره ای به تحولات سیاسی و تجاری خلیج فارس در آن دوران کرد. دوران متقدم حکومت صفویه، شاهان صفویه به دلایل گوناگونی از جمله رقابت با عثمانیها، از توجه جدی به امور سیاسی و اقتصادی خلیج فارس غافل ماندند و در مقابل پرتغالی ها با تکیه بر نیروی نظامی و ناوگان دریایی تجارت خلیج فارس را تحت سلطه خود در آوردند. نفوذ پرتقال در این منطقه از اوایل قرن 16 م منافع زیادی را نصیب این کشور از طریق تجارت در دریا و هند کرده بود. نخستین کسی که به این آرزو نزدیک شد بارتلمی دیاز بود. این دریانورد در سال 891¬ ه.ق / 1486م به دماغه¬ی جنوبی آفریقا رسید و به اقیانوس هند راه پیدا کرد، اما چون تجهیزات کافی و همراهان موافق نداشت از همان جا بازگشت و ندانست که به اقیانوس هند رسیده است.(یغمائی، 1352: 23؛ اعتماد السلطنه‏، 1367، ج2: 729)
آلبوکرک پس از تصرف جزیره¬ی سوکوترا در اوایل سال 913ه.ق / دهم اوت 1507م از هندوستان عازم خلیج¬فارس شد. وی پس از تصرف قلعه های فراوانی به جزیره¬ی هرموز رسید. سرانجام آلبوکرک توانست در دهه¬ی آخر جمادی¬الاول913ه.ق/ دهه اول اکتبر 1507م این منطقه را تسخیر کند.(نشات، 1344: 97؛ لاكهارت ،1383: 325) حضور پرتغالیان و دست¬اندازی به سواحل و جزایر خلیج¬فارس با سلطنت شاه اسماعیل اول هم¬زمان بود. اما به دلیل جنگ های وی در شرق و غرب با ازبکان و سلطان عثمانی و عدم فرصت و تجهیزات کافی برای سرکوبی پرتغالی¬ها و بیرون ¬راندن آنان از خلیج¬فارس و جزایر آن با آنان از در دوستی درآمد؛ سفیری پیش آلبوکرک فرستاد. خواستار برقراری صلح شد و سرانجام میان سفیر ایران و آلبوکرک صلح بر قرار شد.(یغمائی، 1352: 31-30؛ نوایی، 1385: 83)
در دوره¬ی فرمانروایی شاه طهماسب اول برای بازپس¬گیری جزایر هرموز و قشم اقدامی صورت نگرفت؛ زیرا وی بیشتر یا در ولایات غربی گرفتار جنگ با حریف قدرتمندی مانند سلطان سلیمان، پادشاه عثمانی بود و یا در خراسان به دفع حملات ازبکان اشتغال داشت و فرصت پرداختن به سواحل جنوبی ایران را نداشت. از طرف دیگر در این زمان نیروی دریایی پرتغال در اقیانوس هند، دریای¬عمان و خلیج ¬فارس بی¬رقیب بود و آن دولت با کشتی¬های جنگی خود بر تمام مراکز بازرگانی هندوستان و دریای عمان و خلیج ¬فارس تسلط داشت.(فلسفی، 1341، ج4: 151)
بنابراین باید گفت که بازپس¬گیری جزایر و بنادر ایران در خلیج¬فارس، زمانی امکان¬پذیر بود که دو عامل مهم به وجود آید: 1) ایران به تهیه¬ی کشتی¬های جنگی و نیروی دریایی همت گمارد که این امر مستلزم وجود فنون کشتی¬سازی در ایران بود. 2) شاهان صفوی با واگذاری امتیازهای تجاری از نیروی دریایی کشورهای اروپایی که بتواند با دولت پرتغال مقابله کند، استفاده نماید، که این امر مستلزم شکل¬گیری رقابت¬های سیاسی و تجاری کشورهای رقیب با دولت پرتغال در مشرق بود، که تا آن زمان، هنوز به طور جدی این عامل تحقق نیافته بود.
در سال 982ه.ق پادشاه پرتغال سفیری به نام دن سباستیان به خدمت شاه طهماسب اول به دربار ایران فرستاد، اما شاه طهماسب به علت حرکات زشتی که از پرتغالیان در جزیره¬ی هرموز سر زده بود، مخصوصا جلوگیری اهالی از رواج مساجد و غیره، فرستادگان دولت پرتغال را منظور نظر قرار نداد و تا زنده بود؛ ایشان را در ایران نگاه داشت؛ چنان ¬که این جماعت در سال 985ه.ق یعنی سال جلوس سلطان محمد خدابنده اجازه¬ی بازگشت یافتند. از این تاریخ تا زمان بروز جنگ بین شاه عباس اول و پرتغالی¬ها روابط دیگری میان ایران و پرتغال برقرار نشد.(فلسفی، 1341، ج4: 151؛ کرزن، 1380، ج2: 633) دلیل این امر را باید از طرفی اضمحلال قدرت پرتغال و ضمیمه شدن به اسپانیا و از طرف دیگر تصمیم قاطع شاه عباس اول برای بازپس¬گیری جزایر و سواحل خلیج¬فارس، مخصوصا جزایر هرموز و قشم از دست نیروهای پرتغالی و اسپانیایی بود.
نکته که باید در اینجا به آن اشاره کرد؛ اینکه در سال 1008 ه.ق / 1600م کمپانی هند شرقی انگلیس، برای هرچه بهره برداری بهتر این کشور از شبه قاره هند از سوی دولت انگلستان تاسیس یافته بود. آنتولی در مراودات خویش با شاه عباس اول توانست اجازه فعالیت این شرکت را در بندر جاسک به دست آورد.(کرزن، 1380، ج2: 650؛ نوایی، 1353: 12؛ حسن حبیبى و محمد باقر وثوقى، 1387: 19) انگلستان از این طریق بر تكاپوهای عناصر خود در کرانه های خلیج فارس نظارت می کرد. این موضوع چه از لحاظ سیاسی و چه از لحاظ تجاری اهمیت بسیاری دارد. مسئله ای که به نوعی سرآغاز فعالیت های گسترده کشور انگلستان در خلیج فارس محسوب می شود.
تاسیس کمپانی هند شرقی را باید به منزله ورود انگلستان به خلیج فارس تلقی کرد. به همین دلیل دولت انگلیس نیز برای عقب نماندن از این قافله، به تاسیس این شرکت در هند پرداخت. نخستین كسانى كه از كمپانى انگلیسى هند شرقى با ایران روابط تجارى بر قرار كردند، ریچارد استیل‏ و جان كروثر و ادوارد كاناك‏ بودند. استیل در ایامى كه در سال 1614 م از طریق ایران عازم هندوستان بود، از امكانات مساعدى كه براى تجارت در این كشور وجود داشت؛ گزارش مفصلى را تقدیم کرد. تصادفا كمپانى انگلیسى كه از فروش پارچه‏هاى خود در هندوستان گرفتار اشكالاتى شده بود، سال بعد استیل را به همراهى جان كروثر به اصفهان فرستاد تا نه تنها امكانات فروش پارچه‏هاى اضافى را بررسى كند، بلكه به طور كلى باب تجارت با ایران را مفتوح سازد. استیل و كروثر از شاه عباس فرمانى دریافت داشتند مبنى بر این كه اتباع او از هر درجه كه باشند بایستى با انگلیسى‏ها به خوبى رفتار كنند. استیل و كروثر بعد از بررسى در اوضاع چند بندر، جاسك را از همه مناسب‏تر یافتند؛ زیرا دیدند كه این بندر كم‏تر از سایر بنادر در معرض حملات پرتغالى‏ها قرار دارد.(لاکهارت، 1383: 315؛ نوایی، 1370: 11)
بنابراین حضور پرتقال در خلیج فارس عامل بسیار مهمی در ناکامی انگلستان محسوب می شد. شاه عباس اول پس از برقراری صلح با دولت عثمانی در سال 1029 ه.ق / 1620 م، تصمیم گرفت با کمک انگلیس ها، پرتغالی ها را از جزیره هرمز برون سازد و دست اسپانیا را از آن جا کوتاه سازد.
بنابراین در سال 1030 ه.ق نبرد برای بازپس گیری جزیره هرمز با مشارکت ایران و انگلستان شروع شد. این وجه از همکاری دو کشور در نزدیکی دو دولت به یکدیگر اهمیت بسیاری داشت. نیروهای انگلیسی با چهار کشتی، به همراه دو کشتی متصرفی از پرتقالی ها در ساحل بندر جاسک به مقابله با روی فری یرا پرداختند. پس از چند روز نبرد سرانجام نیروهای پرتقالی ها شکست خوردند. با این وجود فرمانده پرتقالی درصدد تسخیر جزیره هرمز برآمد و قسمتی از این منطقه را در همان سال 1030 ه.ق به تصرف درآورد.(نوایی و غقاری فرد، 1381: 202)
با همه این اوصاف و پیشرفت پرتقالی ها در جزیره هرمز، اوضاع به نفع آنان نبود و امام قلی خان، فرمانده نظامی شاه عباس اول در سال 1031 ه.ق توانست قواى دریایى و زمینى پرتغالى‏ها را شكست دهند و بخش مهمی از خاک را بازپس گیرند.(حبیبى و وثوقى، 1387: 15) به ین ترتیبب دولت صفویه و انگلستان با همکاری یکدیگر، توانستند زمین های متصرفی پرتقالی ها را از آنان پس بگیرند. این همکاری را می توان به نوعی اوج اتحاد سیاسی دو کشور در تاریخ ورابط خارجی آن ها تلقی کرد. مسئله ای که حتی در آینده نیز تکرار نشد.

با تحولات گسترده در جهان اسلام، به ویژه تاسیس حکومت ایلخانی در ایران به سال 656 ه.ق و اختلاف گسترده میان این دولت با دول اسلامی غرب آسیا و مصر، و هم چنین توجه ویژه کشورهای اروپایی به منطقه – خاورمیانه-، ایران کانون توجه قرار گرفت. در این دوران هدف از برقراری ارتباط میان آن ها، احساس نیاز سیاسی و نطامی دو طرف به یکدیگر بود. این روند در دوره تیموریان با شکست سلطان عثمانی از تیمور در سال 807 ه.ق تنها در مراودات سیاسیم مطرح می گشت. با این وجود تا دوره صفویه هیچ یک از این اربتاطات به سرانجامی مهم و تاثیر گذار ختم نشد و دلایل آن 1. مسافت و دوری راه 2. تغییر سیاست های دوطرف در طول زمان 3. عدم ثبات سیاسی حکومت های ایرانی در زمان های مختلف. اما با تشکیل حکومت صفویه ارتباط دو طرف وارد مرحله جدیدی شد. دلیل اصلی این ارتباط و تمایل هر دو طرف به اتحاد با یکدیگر، بازهم حول و حوش مسائل سیاسی و مذهبی از جمله حکومت عثمانی و - شکست پرتقالی ها در خلیج فارس به زمان شاه عباس اول- که برای هر دو طرف چه سیاسی، نظامی و تجاری اهمیت فوق العاده ای داشت؛ باز می گردد. اما بازهم در این دوره به عللی که گفته شد؛ این اتحادهای سیاسی مابین دو کشور به غیز از مسئله – پرتقال – از حد حرف بیشتر تجاوز نکرد و تنها در آن دوره قراردادهای تجاری مهمی به امضا رسید و نکته بسیار مهم دیگر اینکه کشور انگلیس تنها در زمان نفع، دست دوستی دراز می کرد و در مواقع احتیاج مبرم ایران، با سنجیدن اوضاع خویش اقدامی در این خصوص صورت نمی داد.

پی‌نوشت‌ها:

1.کارشناس ارشد تاریخ ایران اسلامی از دانشگاه اصفهان.

منابع:
1. اشپولر، برتولد، 1386، تاریخ مغول، محمود میرآفتاب،‏ تهران‏، انتشارات علمى و فرهنگى‏.
2. اقبال آشتیانى، ‏عباس، تاریخ مغول‏، 1384، تهران، امیر كبیر.
3. بیانی، شیرین،1381، دین و دولت در ایران عهد مغول، 3ج، تهران، مرکز نشر دانشگاهی.
4. حبیبى، حسن و محمد باقر وثوقى، 1387، بررسى تاریخى، سیاسى و اجتماعى اسناد بندر عباس‏، تهران، بنیاد ایران شناسى‏.
5. راوندی، مرتضی، 1382، تاریخ اجتماعى ایران‏، جلد 3 و 4، تهران: انتشارات نگاه.
6. ساندرز ج. ج، 1383، تاریخ فتوحات مغول، ترجمه ابوالقاسم حالت، تهران، انتشارات امیر کبیر.
7. سایكس، سرپرسی،1380، تاریخ ایران‏، ترجمه سید محمد تقى فخر داعى گیلانى، تهران: افسون.
8. شرلى،‏ آنتونى، 1387، سفرنامه برادران، ترجمه آوانس‏، مصحح على دهباشى‏، تهران‏، انتشارات نگاه‏.
9. صفا، ذبیح الله، 1378، تاریخ ادبیات در ایران، ج2، 4، 5، تهران: انتشارات فردوس.
10. طاهری، ابوالقاسم، 1384، تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران ( از مرگ تیمور تا مرگ شاه عباس، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی.
11. غفاری کاشانی، قاضی احمد بن محمد، 1414ه.ق، تاریخ نگارستان، مصحح مرتضی مدرس گیلانی، تهران: كتابفروشى حافظ.
12. فیگویروا، دن گارسیا دسیلوا، 1363، سفرنامه دن گارسیا دسیلوا فیگویروا، ترجمه غلام رضا سمیعی، تهران: نشر نو.
13. قدیانی،‏ عباس، 1387، فرهنگ جامع تاریخ ایران‏، 2ج، تهران انتشارات آرون‏.
14. ‏كرزن، جورج ناتانیل، ایران و قضیه ایران، ترجمه غلام على وحید مازندرانى‏، تهران‏، انتشارات علمى و فرهنگى.‏
15. لاکهارت، لارنس، 1383، انقراض سلسله صفویه‏، ترجمه اسماعیل دولتشاهى‏، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى‏.
16. مرتضوی، منوچهر، 1370، مسائل عصر ایلخانان، تبریز، آگاه.
17. مهدوی، عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران از ابتدای صفویه تا پایان جنگ جهانی دوم، تهران، امیر کبیر.
18. میرجعفری، حسین، 1385، تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره تیموریان و ترکمانان، اصفهان، انتشارات دانشگاه اصفهان، سمت.
19. نشات، صادق، 1344، تاریخ سیاسی خلیج فارس، تهران، كانون كتاب.
20. نوایی، عبدالحسین (گرداورنده)، ۱۳۵۳، شاه عباس مجموعه اسناد و مکاتبات تاریخی همراه با یادداشت¬های تفصیلی، تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
21. نوایی، عبدالحسین و عباسغلی غفاری فرد، 1380، تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره صفویه، تهران: انتشارات سمت.
22. نوایی، عبدالحسین، 1370، ایران و جهان از مغول تا قاجاریه، تهران، هما.
23. هوار، کلمان و جمعی از خاورشناسان، 1363، ایران و تمدن ایرانی، ترجمه حسن انوشه، تهران، امیرکبیر.
24. یو كازاما، آكى، 1380، سفرنامه كازاما، ترجمه هاشم رجب زاده‏ تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگى‏.
25. ییت، چارلز ادوارد، 1365، خراسان و سیستان، سفرنامه كنلل ییت به ایران و افغانستان،‏ ترجمه قدرت الله روشنى و مهرداد رهبرى‏، تهران‏، انتشارات یزدان‏.
مقاله:
26. لاکهارت، لارنس، 1383، روابط ادوارد اول و ادوارد دوم از انگلستان با ایلخانان مغول ایران، تهران، مجله ماه، تاریخ و جغرافیا.