نفوذ سبك هاى ژاپنى در آثار هنرى اروپا

اما اين عبارت يعنى ژاپنيسم يا ژاپن گرايى نخستين بار به عنوان يك اصطلاح در زبان فرانسه مطرح شد كه در انگليسى نيز منتقل شد و عبارتى است كه نشانگر نفوذ فرهنگ و هنرهاى ژاپنى در هنر غرب است. اين كلمه ابتدا توسط ژول كلاريتى در كتابش با عنوان هنر فرانسوى كه در سال ۱۸۷۲ به چاپ رسيده بود مطرح شد و از آن هنگام تاكنون اساساً به آثارى اطلاق مى شود كه مستقيماً متأثر از اصول هنر ژاپنى هستند به ويژه در آثار هنرمندان فرانسوى به عنوان آثار هنرى ژاپنيسك شناخته مى شوند.
در دهه ۱۸۶۰ شيوه هاى چاپ برجسته ژاپنى يوكيو- اى منبع الهام بخش براى بسيارى از نقاشان امپرسيونيسم اروپايى به ويژه در فرانسه شد كه نهايتاً به خلق و شكل گيرى سبك هاى شاخص و مشهورى چون هنر نوين و كوبيسم انجاميد.
هنرمندان اروپايى در اين زمينه عمدتاً از برخى ويژگى ها نظير فقدان سايه و چشم اندازهاى وسيع و گسترده با رنگ هاى قدرتمند در آثار ژاپنى متأثر شده و خود را از قيود خاصى نظير قراردادن يك موضوع در مركز اثر با محورهاى اريب در پس زمينه رها كردند.
اما ريشه و اساس ورود اين سبك هنرى به اروپا به دوره هايى حد فاصل ۱۸۴۸ تا ۱۸۵۴ و زمانى باز مى گردد كه اولين كشتى هاى حامل تاجران خارجى به سواحل ژاپن لنگر انداختند.
در دوره تجديد حيات ميجى در ۱۸۶۸ كه ژاپن به دورانى طولانى از نوعى انزواى ملى پايان داد، درهاى اين كشور به روى كالاهاى خارجى غرب گشوده شد و اين شامل ورود سبك ها و تكنيك هاى نوين نقاشى و عكاسى نيز شد. متقابلاً بسيارى از آثار نقاشى و سراميك هاى يوكيو - اى و نيز بسيارى از منسوجات و آثار برنزى ژاپن همراه با ديگر آثار هنرى به اروپا و آمريكا راه يافت و بزودى از شهرت و محبوبيت فوق العاده اى برخوردار شد.
ازاين هنگام به بعد ژاپنيسم و گردآورى مجموعه آثار هنر ژاپنى به گونه ديوانه وارى بويژه در زمينه هنر نقاشى و آثار يوكيو - اى در اروپا رواج يافت كه طى آن اولين نمونه هاى اين آثار در پاريس به نمايش درآمد.
در حدود ۱۸۵۶ هنرمند فرانسوى فليكس براكوموند در كارگاه چاپ خود اقدام به تهيه نسخه هاى كپى از كتاب هوكوسايى مانگا كرد. اين كتاب در اصل مجموعه طرح هايى از انواع موضوعات نظير گياهان و مناظر و اشيا بود كه توسط هنرمند ژاپنى هوكوسايى طراحى و ارائه شده بود و اين نقاشى ها عمدتاً بر روى محموله انواع ظروف چينى مورد استفاده قرار مى گرفت.
اين گرايش ديوانه وار به مجموعه هاى ژاپنى همچنان ادامه داشت تا دهه ۱۸۶۰ كه يك فروشگاه عرضه كالاهاى چينى انواعى از كالاهاى ژاپنى از جمله آثار چاپى و نقاشى را در خيابان مشهور و پر زرق و برق ريولى پاريس به نمايش گذاشت.
در ابتدا به رغم تماس هاى اوليه با برخى شاهكارهاى كلاسيك ژاپن نظير يوكيو-اى بيشتر آثار چاپى كه به غرب رسيد از هنرمندان دهه ۱۸۶۰ و ۷۰ يعنى هنرمندان معاصر ژاپنى بود و مدت زمان زيادى لازم بود تا غربيان توانستند به آثار استادان بزرگ و اصيل نسل هاى كهن ژاپنى دست يافته و آنها را نيز درك و تجربه كنند.
از ميان آثار متعدد اين دوران، يكى از آثار ونگوگ با نام «شكفتن درخت آلو» در سال ۱۸۸۷ به خوبى نشان مى دهد كه اين نقاش مشهور تا چه حد از آثار و هنر نقاشى ژاپنى تأثير پذيرفته است.
در دهه ۱۸۷۰ تا ۱۸۸۰ ميلادى مجموعه داران ژاپنى، نويسندگان و منتقدان آثار هنرى همچنان به سفرهاى متعدد دريايى به ژاپن ادامه دادند كه سرانجام به انتشار مقالاتى درباره زيبايى شناسى ژاپنى و سپس افزايش نقش آن در اروپا بويژه در فرانسه انجاميد.
از ديگر سو تعدادى از هنرمندان ژاپنى نيز متعاقباً در پاريس سكنا گزيدند كه تاداماسا هاياشى از آن جمله است كه در همان ايام آثار هنرى بى شمارى از هنر ژاپنى خلق كرد. در حالى كه هنرمندان ژاپنى نفوذ بيشترى در اروپا مى يافتند تقريباً در همان زمان غرب گرايى در ژاپن در حال اجرا بود.
از جمله هنرمندان غربى كه به شدت متأثر از هنر ژاپنى شدند مى توان به جيمز مك نيل ويستلر نقاش انگليسى الاصل امريكا، كلود مونه، ونگوگ، پيسارو، پل گوگن و گوستاو كليمت نقاش اتريشى اشاره كرد و جالب آن كه برخى هنرمندان اروپايى نظير جرج فردينان بيگوت به دليل دلبستگى شديد به هنر ژاپنى به اين كشور سفر كرده و در آنجا ماندگار شدند.
در اين ميان ويستلر نقش بسيار مهمى در معرفى هنر ژاپنى به انگلستان داشت زيرا طى اقامتش در پاريس كه مركز تمام آثار و كالاهاى ژاپنى بود مجموعه هاى عالى و جالبى تهيه و گردآورده بود.
برخى از آثار ون گوگ نيز به وضوح نمايانگر سبك هنرى يوكيو- اى و موتيف هاى آن است. به عنوان مثال پرتره صاحب يك فروشگاه آثار هنرى اثر اين هنرمند شش صحنه متفاوت از يوكيو- اى را در پس زمينه اين اثر نشان مى دهد.
در عالم موسيقى نيز پوچينى به عقيده بسيارى در خلق اثر خود با نام مادام باترفلاى كاملاً متأثر از ژاپنيسم بوده است.
اما شاخصه هاى هنر ژاپنى در اين هنرمندان بسيار زياد و متنوع بود. حتى در عالم تئاتر و نمايش هم فقدان نوعى تقارن و بى نظمى خاص در هنر ژاپنى براى هنرمندان اروپايى جذابيت بسيار داشت. تأكيد هنر ژاپنى بر چيدمان بدون مركز و بدون پرسپكتيو و نور، بدون سايه و نيز استفاده از رنگ هاى چالاك و زنده بر سطح اثر براى آنان جالب توجه بود.
در حالى كه اين عناصر تقابل مستقيمى با هنر آن روز اروپا و ريشه هاى تاريخى آن داشت و در واقع آن دسته از هنرمندان قرن نوزدهم را به خود جلب مى كرد كه معتقد بودند از نظر روانى اصول و قراردادهاى آكادميك هنر غربى را بايد رها كرد.
سبك يوكيو- اى باخطوط منحنى و طرح ها و سطوح صاف همچنين الهام بخش سبك هنر نوين در اروپا شد كه در اوايل قرن بيستم ميلادى شهرت فراگير يافت و برخى الگوهاى هنرى آن نظير خطوط منحنى كليشه هاى گرافيكى رايج شد كه بعدها در آثار بسيارى از هنرمندان در سرتاسر جهان يافت مى شد. اين اشكال و توده هاى صاف از رنگ منادى و آغازگر هنرآبستره در دوران مدرن شد.
ژاپنيسم يا ژاپن گرايى همچنين نه تنها در نقاشى و موسيقى بلكه در بيشتر هنرهاى رايج غربى رواج دارد. امروزه اقتباس از عناصر برجسته در اين سبك و نفوذ سبك هاى رايج برگرفته از هنر ژاپنى، در بيشتر هنرهاى كاربردى از لوازم و اثاثيه منزل گرفته تا منسوجات و جواهرسازى تا طراحى گرافيك ديده مى شود.
از جمله بارزترين نمونه از اين تأثير و نفوذ را مى توان در اشعار غربى (و نيز ايرانى ) به سبك هايكو ديد و اين سبكى است كه در ساير آثار هنرى در غرب و نيز كشورهاى غيرغربى متأثر از غرب نفوذ كرده است.
ويژگى متمايز هنر ژاپنى دوگانگى منحصر به فرد آن است. هنر ژاپنى، به خاطر سادگى، و نوعى سكوت تأمل برانگيز و نيز به سبب نقش برجسته هاى متنوع اش شهرت بسيار دارد و همين سادگى به گونه چشمگيرى بر نقاشى غرب در قرن نوزدهم تأثير مستقيم و در قرن بيستم تأثير غيرمستقيم داشته است. اين عناصر در معمارى قرن بيستم غرب نيز به شدت تأثير گذار بوده است.
در واقع سبك مينى ماليسم درهنر نيز كه يكى از شاخص ترين سبك هاى مدرن رايج در جهان معاصر است، خود نمونه اى از تأثيرپذيرى هنرمندان و نويسندگان غربى از همين نگرش ساده گرايى (و نه ساده انگارى) و ايجاز در هنر ژاپنى است.

معرفي سايت مرتبط با اين مقاله


تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله