كاپیتولاسیون‌ و تبعید امام‌ خمینی‌ به تركیه

نويسنده: اكبر فلاحی
چکیده: امام‌خمینی‌ از علما و سران‌ كشورهای‌ اسلامی‌ دعوت‌ كردند به‌ كمك‌ ملت‌ ایران‌بیایند و به‌ شدت‌ از ابرقدرت‌های‌ وقت‌ انتقاد كردند:«آمریكا از انگلیس‌ بدتر، انگلیس‌ از آمریكا بدتر، شوروی‌ از هر دو بدتر، همه‌ ازهم‌ بدتر، همه‌ از هم‌ پلیدتر؛ اما امروز سر و كار ما با این‌ خبیث‌هاست‌! باآمریكاست‌! رئیس‌ جمهور آمریكا بداند، بداند این‌ معنا را كه‌ منفورترین‌ افراددنیاست‌ پیش‌ ملت‌ ما!».
امام‌ خمینی‌ در ادامه‌، از وضعیت‌ كشور انتقاد و اداره‌ كنندگان‌ را افرادی‌ بی‌ لیاقت‌معرفی‌ كردند و از این‌ كه‌ رجال‌ وطنخواه‌ در رأس‌ كارها نیستند انتقاد نمودند و به‌ ارتشیان‌هشدار دادند كه‌ با این‌ اقدامات‌ رژیم‌ ارزش‌ آنها بسیار پایین‌ آمده‌: «یك‌ آشپز آمریكایی‌بر یك‌ ارتشبد ما مقدم‌ می‌شود در ایران‌! دیگر برای‌ شما آبرو باقی‌ ماند؟ اگر من‌ بودم‌استعفا می‌كردم‌، اگر من‌ نظامی‌ بودم‌ استعفا می‌كردم‌؛ من‌ این‌ ننگ‌ را قبول‌ نمی‌كردم‌...»
در تاریخ‌ 21 مهر ماه‌ سال‌ 1342 ه .ش‌، دولت‌ حسنعلی‌ منصور لایحه‌‌ مصونیت ‌مستشاران‌ آمریكایی‌ را به‌ مجلس‌ فرستاد و مجلس‌ آن‌ را تصویب‌ كرد.

متن‌ لایحه‌:

«ماده‌ واحده‌ با توجه‌ به‌ لایحه‌ی‌ شماره‌ی‌ 18-2291-7-215-25-11-1342 دولت‌ وضمائم‌ آن‌ در تاریخ‌ 21/11/42 به‌ مجلس‌ سنا تقدیم‌ شد. به‌ دولت‌ اجازه‌ داده‌ می‌شود كه‌ رئیس‌و اعضای‌ هیئت‌های‌ مستشاری‌ نظامی‌ ایالات‌ متحده‌ را در ایران‌ كه‌ به‌ موجب‌ موافقت‌ نامه‌های‌مربوط‌ در استخدام‌ دولت‌ شاهنشاهی‌ می‌باشند، از مصونیت‌ و معافیت‌هایی‌ كه‌ شامل‌ كارمندان‌اداری‌ وقت‌ موصوف‌ در بند و ماده‌ی‌ اول‌ قرارداد وین‌ كه‌ در تاریخ‌ 18 آوریل‌ 1961 مطابق‌ 29فروردین‌ 1340 به‌ امضا رسیده‌ است‌، می‌باشد، برخوردار نماید».
به‌ دلیل‌ ماهیت‌ استعماری‌ و ضدملی‌ این‌ لایحه‌، رژیم‌ سعی‌ كرد از انتشار خبرتصویب‌ لایحه‌ و بازتاب‌ آن‌ جلوگیری‌ كند و سانسور شدیدی‌ بر رسانه‌ها حاكم‌ شد. امام‌خمینی‌ از طریق‌ بعضی‌ افراد از كم‌ّ و كیف‌ لایحه‌ باخبر شدند؛ شهید مهدی‌ عراقی‌ در این‌باره‌ می‌گوید:
«در اواخر شهریور بود كه‌ یكی‌ از رفقایی‌ كه‌ ما در مجلس‌ داشتیم‌ به‌ ما اطلاع‌ دادكه‌ یك‌ لایحه‌ را دولت‌ می‌خواهد بیاورد در مجلس‌ و مصونیت‌ بدهد به‌ 1700مستشار امریكایی‌ كه‌ بعداً به‌ همین‌ نام‌ لایحه‌ی‌ كاپیتولاسیون‌ مشهور شد. این‌مسئله‌ آمد با آقا ]امام‌ خمینی‌[ مطرح‌ شد. آقا این‌ جوری‌ قبول‌ نكردند، گفتند تامدرك‌ نباشد ما نمی‌توانیم‌ روی‌ آن‌ حرفی‌ بزنیم‌. شما اگر بتوانید مدركش‌ را تهیه‌بكنید. تا این‌ شد كه‌ لایحه‌ آمد در مجلس‌ و عده‌ای‌ مخالفت‌ كردند با لایحه‌؛ مافرستادیم‌ صورت‌ جلسه‌ای‌ كه‌ در مجلس‌ بود از روی‌ آن‌ صورت‌ جلسه‌ فتوكپی‌كردند. متن‌ صورت‌ جلسه‌ را خارج‌ كردیم‌ و هم‌ از مجلس‌ شورا و هم‌ از مجلس‌سنا، جفت‌ این‌ صورت‌ جلسه‌ها را در اختیار آقا گذاشتیم‌».
امام‌ خمینی‌ بعد از آگاهی‌ از ماهیت‌ لایحه‌ و عواقب‌ ننگین‌ و اسارت‌بار آن‌، تصمیم‌گرفتند در یك‌ سخنرانی‌ در روز 4 آبان‌ ماه‌ در روز تولد حضرت‌ فاطمه‌ (س‌) در منزل‌خویش‌ علیه‌ این‌ اقدام‌ اسارت‌ بار سخنرانی‌ كنند. همزمان‌ نیز پیك‌هایی‌ به‌ شهرستان‌هااعزام‌ كردند و تصمیم‌ خود را مبنی‌ بر سخنرانی‌ به‌ اطلاع‌ علما و مردم‌ رساندند و این‌اقدام‌ امام‌ واكنش‌ رژیم‌ را برانگیخت‌. حجة‌الاسلام‌ سیداحمد خمینی‌ درباره‌ی‌ واكنش‌رژیم‌ نسبت‌ به‌ این‌ تصمیم‌ این‌ چنین‌ می‌گویند:
«قرار شد این‌ خبر برای‌ مردم‌ قم‌ و دیگر شهرها اعلام‌ شود. رژیم‌ سراسیمه‌ فردی‌را به‌ قم‌ می‌فرستد تا امام‌ را با تهدید از این‌ اقدام‌ بازدارد؛ اما امام‌ او را نمی‌پذیرد،وی‌ در دیدار با برادر شهیدم‌، حاج‌ آقا مصطفی‌ صریحاً به‌ عواقب‌ وخیم‌ هرگونه‌مواضع‌ ضد امریكایی‌ هشدار می‌دهد. این‌ تهدیدها هیچ‌ گونه‌ تأثیری‌ در عزم‌ امام‌خمینی‌ نداشت‌».
تصمیم‌ امام‌ خمینی‌ مبنی‌ بر ایراد سخنرانی‌ در منزل‌، بیانگر هوشیاری‌ امام‌ خمینی‌ درآن‌ مقطع‌ است‌.آیت‌الله طاهری‌ خرم‌ آبادی‌ درباره‌ی‌ این‌ تصمیم‌ هوشیارانه‌ی‌ امام‌می‌گویند:
«امام‌ تصمیم‌ گرفتند كه‌ روزمیلاد حضرت‌ زهرا (علیه‌السلام‌) صحبت‌ كنند؛ و این‌صحبت‌ هم‌ قرار بود كه‌ در منزل‌شان‌ انجام‌ گیرد. دلیلش‌ را من‌ الان‌ نمی‌دانم‌ شایداز نظر جنبه‌ی‌ امنیتی‌ بوده‌ است‌. معمولاً صحبت‌ امام‌ در مسجد اعظم‌ ایراد شده‌است‌... این‌ بار هم‌ اگر امام‌ می‌خواست‌ در سر درس‌ صحبت‌ بكنند، جمعیت‌زیادی‌ جمع‌ نمی‌شدند و جمعیت‌ منحصر می‌شد به‌ طلبه‌هایی‌ كه‌ در درس‌ امام‌شركت‌ می‌كردند؛ در حالی‌ كه‌ امام‌ می‌خواستند مردم‌ در این‌ سخنرانی‌حضورداشته‌ باشند و قشرها مختلف‌ مردم‌ نیز صحبت‌های‌ ایشان‌ را بشنوند. اگرامام‌ می‌خواستند این‌ سخنرانی‌ عمومی‌ را در مسجد اعظم‌ ایراد كنند شاید دولت‌ممانعت‌ می‌كرد و مأمور می‌گذاشت‌ و در مسجد را می‌بست‌ و این‌ خیلی‌ خوب‌نبود. به‌ نظر می‌رسید كه‌ امام‌ در مورد محل‌ و زمان‌ سخنرانی‌ بهترین‌ انتخاب‌ راكرده‌اند. چون‌ سخنرانی‌ در روز عید انجام‌ می‌گرفت‌ و این‌ یك‌ چیز طبیعی‌ بود،مردم‌ در روزهای‌ عید به‌ دیدن‌ امام‌ می‌آمدند؛ به‌ مردم‌ هم‌ اطلاع‌ دادند، البته‌ نه‌ به‌صورت‌ اطلاعیه‌ و یا مثلاً درج‌ در جرایدو روزنامه‌ها».
بنابراین‌ امام‌ خمینی‌ در انبوه‌ جمعیتی‌ كه‌ از قم‌ و سایر شهرستان‌ها به‌ منزل‌ ایشان‌آمده‌ بودند سخنرانی‌ خویش‌ را بر علیه‌ اقدامات‌ رژیم‌ و اوضاع‌ نابسامان‌ مملكت‌ ایرادفرمودند. سخنرانی‌ امام‌ به‌ زبانی‌ ساده‌ و با دیدی‌ كامل‌ و همه‌ جانبه‌ ماهیت‌ لایحه‌ رامشخص‌ كرد و ابعاد مختلف‌ آن‌ را مورد انتقاد قرار داد و بدون‌ هیچ‌ گونه‌ ترس‌ و واهمه‌ای‌از شاه‌ و قدرت‌های‌ خارجی‌، به‌ وظیفه‌ی‌ شرعی‌ خود عمل‌ نمود.
«این‌ اقدام‌ امام‌ تمامی‌ محاسبات‌ و تحلیل‌های‌ رژیم‌ و آمریكا را بر هم‌ زد، زیراآنان‌ انتظار نداشتند كه‌ حضرت‌ امام‌ (ره‌)؛ آمریكا و اسرائیل‌ را مستقیماً محكوم‌كرده‌ و خائن‌، جنایتكار و منفور بداند. با این‌ نطق‌ ملت‌ ایران‌ بطور مستقمی‌ رودر روی‌ آمریكا قرار گرفت‌.
سخنرانی‌ امام‌ حاوی‌ یك‌ مطلب‌ معمولی‌ و تكراری‌ نبود، بلكه‌ در واقع‌استراتژی‌ بلند مدت‌ مبارزات‌ اسلامی‌ را تبیین‌ و پیوند سه‌ عنصر اسلام‌، امام‌ وامت‌ را پایه‌ گذاری‌ كرد. این‌ سخنرانی‌ در واقع‌ صریحاً، سقوط‌ سلطنت‌ تاپایه‌گذاری‌ نظام‌ اسلامی‌، قطع‌ نفوذ آمریكا از ایران‌ و در دراز مدت‌ از كشورهای‌اسلامی‌، نابودی‌ اسرائیل‌ غاصب‌ و ایجاد یك‌ كشور فلسطینی‌ را در برنامه‌ی‌مبارزات‌ امام‌ و پیروانش‌ قرار داد. «به‌ این‌ دلیل‌ اگر رژیم‌ تاكنون‌ امام‌ را در مقابل‌سیاست‌های‌ داخلی‌ خود می‌دید، اكنون‌ او و مردم‌ را علیه‌ موجودیت‌ شاه‌ وآمریكا در ایران‌ می‌بیند. اگر زندان‌ و محدودیت‌، ممنوع‌ المنبر كردن‌ و جلوگیری‌از صدور اعلامیه‌ تا این‌ مرحله‌ می‌توانست‌ كارساز باشد، از این‌ به‌ بعد نمی‌تواندتأثیر تعیین‌ كننده‌ای‌ در تغییر و نابودی‌ این‌ حركت‌ داشته‌ باشد».
امام‌خمینی‌ سخنان‌ خویش‌ را با آیه‌ی‌ استرجاع‌ آغاز كردند و هدف‌شان‌ این‌ بود كه‌ به‌مردم‌ این‌ پیام‌ را بدهند كه‌ مصیبتی‌ بزرگ‌ بر كشور ایران‌ وارد شده‌ است‌ و تأثر قلبی‌خویش‌ را از این‌ قانون‌ اعلام‌ و حضار تحت‌تأثیر سخنان‌ ایشان‌ شروع‌ به‌ گریه‌ كردند.سپس‌ امام‌ به‌ تشریح‌ قانون‌ «كاپیتولاسیون‌» پرداختند و درباره‌ی‌ پیامدهای‌ ننگین‌ وحقارت‌آمیز این‌ قانون‌ هشدار دادند:
«... اینها از هر جنایتی‌ كه در ایران‌ بكنند مصون‌ هستند! اگر یك‌ خادم‌ آمریكایی‌، اگریك‌ آشپز آمریكایی‌، مرجع‌ تقلید شما را در وسط‌ بازار تروركند، زیر پا منكوب‌ كند،پلیس‌ ایران‌ حق‌ ندارد جلوی‌ او را بگیرد، دادگاه‌های‌ ایران‌ حق‌ ندارند محاكمه‌ كنند،بازپرسی‌ كنند، باید برود آمریكا، آن‌ جا در آمریكا ارباب‌ها تكلیف‌ را معین‌ كنند». سپس‌امام‌ به‌ نحوه‌ی‌ تصویب‌ قانون‌ در مجلس‌ اشاره‌ كردند وا ز دولت‌ و مجلس‌ به‌ شدت‌ انتقادنمودند و در ادامه‌ فرمودند:
«مع‌ ذلك‌ ایران‌ خودش‌ را فروخت‌ برای‌ این‌ دلارها! ایران‌ استقلال‌ ما را فروخت‌،ما را جزء دول‌ مستعمره‌ حساب‌ كرد، ملت‌ مسلم‌ ایران‌ را پست‌تر از وحشی‌ها دردنیا معرفی‌ كرد، در ازای‌ دویست‌ میلیون‌ كه‌ سیصد میلیون‌ دلار پس‌ بدهند! ما بااین‌ مصیبت‌ چه‌ بكنیم‌؟ روحانیون‌ با این‌ مطالب‌ چه‌ بكنند؟»
سپس‌ امام‌ خمینی‌ دولت‌ و مجلس‌ را جدا از ملت‌ معرفی‌ و اعمال‌ آنها را بی‌ ارتباط‌ بارأی‌ و نظر ملت‌ دانست‌ و مجلس‌ را «مجلس‌ سر نیزه‌»، «مجلس‌ غیر منتخب‌» معرفی‌كردند.
«سایر ممالك‌ خیال‌ می‌كنند كه‌ ملت‌ ایران‌ است‌، این‌ ملت‌ ایران‌ است‌ كه‌ این‌ قدرخودش‌ را پست‌ كرده‌ است‌. نمی‌دانند این‌ دولت‌ ایران‌ است‌، این‌ مجلس‌ ایران‌است‌، این‌ مجلس‌ است‌ كه‌ ارتباط‌ به‌ ملت‌ ندارد. این‌ مجلس‌، مجلس‌ سر نیزه‌است‌. این‌ مجلس‌ چه‌ ارتباطی‌ به‌ ملت‌ ایران‌ دارد. ملت‌ ایران‌ به‌ اینها رأی‌ ندادند.علمای‌ طراز اول‌، مراجع‌ بسیاری‌ شان‌ تحریم‌ كردند انتخابات‌ را؛ ملت‌ تبعیت‌كرد از اینها، رأی‌ نداد، لكن‌ زور سر نیزه‌ اینها را آورد بر این‌ كرسی‌ نشاند».
امام‌خمینی‌ به‌ توطئه‌ی‌ رژیم‌ برای‌ قطع‌ نفوذ روحانیت‌ اشاره‌ كردند و از نقش‌روحانیت‌ در مبارزه‌ با ظلم‌ و فساد سخن‌ گفتند و برای‌ جلوگیری‌ از سوءاستفاده‌ی‌ رژیم‌ وحفظ‌ اتحاد روحانیت‌، با كمال‌ تواضع‌ فرمودند:
«روحانیون‌ با هم‌ هستند من‌ باز تمام‌ روحانیین‌ را تعظیم‌ می‌كنم‌. دست‌ تمام‌ روحانیین‌را می‌بوسم‌. آن‌ روز اگر دست‌ مراجع‌ را بوسیدم‌، امروز دست‌ طلاب‌ را می‌بوسم‌]گریه‌ی‌ حضار[.» امام‌ خمینی‌ آنگاه‌ قشرهای‌ مختف‌ ملت‌ را مورد خطاب‌ قرار دادند ونسبت‌ به‌ عواقب‌ این‌ مصوبه‌ اعلام‌ خطر كردند:
«آقا من‌ اعلام‌ خطر می‌كنم‌! ای‌ ارتش‌، من‌ اعلام‌ خطر می‌كنم‌، ای‌ سیاسیون‌ ایران‌،من‌ اعلام‌ خطر می‌كنم‌! ای‌ بازرگانان‌ ایران‌، من‌ اعلام‌ خطر می‌كنم‌! ای‌ علمای‌ایران‌، ای‌ مراجع‌ اسلام‌ ،من‌ اعلام‌ خطر می‌كنم‌! ای‌ فضلا، ای‌ طلاب‌، ای‌ مراجع‌،ای‌ آقایان‌، ای‌ نجف‌، ای‌ قم‌، ای‌ مشهد، شیراز، من‌ اعلام‌ خطر می‌كنم‌! خطرداراست‌. معلوم‌ می‌شود زیر پرده‌ها چیزهایی‌ است‌ و ما نمی‌دانیم‌...»
امام‌ خمنیی‌ با زیر سؤال‌ بردن‌ انقلاب‌ سفید شاه‌، تصویب‌ این‌ قانون‌ را مغایر باشعارهای‌ مطرح‌ شده‌ از سوی‌ رژیم‌ برای‌ پیشرفت‌ و ترقی‌ ملت‌ معرفی‌ كردند و مملكت‌را در اشغال‌ آمریكا دانسته‌ و از بدبختی‌ مردم‌ در شهرها سخن‌ گفتند. سپس‌ در جواب‌كسانی‌ كه‌ مخالف‌ مبارزه‌ و خواهان‌ سكوت‌ بودند فرمود:
«... آن‌ آقایانی‌ كه‌ می‌گویند باید خفه‌ شد، این‌ جا هم‌ باید خفه‌ شد! این‌ جا هم‌خفه‌ بشویم‌؟ ما را بفروشند و خفه‌ بشویم‌؟ قرآن‌ ما را بفروشند و خفه‌ بشویم‌؟والله گناهكار است‌ كسی‌ كه‌ داد نزند، والله مركتب‌ كبیره‌ است‌ كسی‌ كه‌ فریاد نكند]گریه‌ی‌ شدید حضار[».
امام‌خمینی‌ از علما و سران‌ كشورهای‌ اسلامی‌ دعوت‌ كردند به‌ كمك‌ ملت‌ ایران‌بیایند و به‌ شدت‌ از ابرقدرت‌های‌ وقت‌ انتقاد كردند:
«آمریكا از انگلیس‌ بدتر، انگلیس‌ از آمریكا بدتر، شوروی‌ از هر دو بدتر، همه‌ ازهم‌ بدتر، همه‌ از هم‌ پلیدتر؛ اما امروز سر و كار ما با این‌ خبیث‌هاست‌! باآمریكاست‌! رئیس‌ جمهور آمریكا بداند، بداند این‌ معنا را كه‌ منفورترین‌ افراددنیاست‌ پیش‌ ملت‌ ما!».
امام‌ خمینی‌ در ادامه‌، از وضعیت‌ كشور انتقاد و اداره‌ كنندگان‌ را افرادی‌ بی‌ لیاقت‌معرفی‌ كردند و از این‌ كه‌ رجال‌ وطنخواه‌ در رأس‌ كارها نیستند انتقاد نمودند و به‌ ارتشیان‌هشدار دادند كه‌ با این‌ اقدامات‌ رژیم‌ ارزش‌ آنها بسیار پایین‌ آمده‌: «یك‌ آشپز آمریكایی‌بر یك‌ ارتشبد ما مقدم‌ می‌شود در ایران‌! دیگر برای‌ شما آبرو باقی‌ ماند؟ اگر من‌ بودم‌استعفا می‌كردم‌، اگر من‌ نظامی‌ بودم‌ استعفا می‌كردم‌؛ من‌ این‌ ننگ‌ را قبول‌ نمی‌كردم‌...»
امام‌ خمینی‌ سپس‌ از اعمال‌ رژیم‌ در حبس‌ روحانیون‌ و علما سخن‌ به‌ میان‌ آوردند وجرم‌ آنها را دفاع‌ از اسلام‌ معرفی‌ كردند و از توطئه‌ی‌ رژیم‌ برای‌ از بین‌ بردن‌ اسلام‌ سخن‌گفتند: «باید قطع‌ ید رسول‌الله از این‌ ملت‌ بشود. اینها، این‌ را می‌خواهند. این‌ رامی‌خواهند.» سپس‌ امام‌ خمینی‌ تمام‌ گرفتاری‌های‌ مملكت‌ را از آمریكا و اسرائیل‌دانستند و به‌ نقش‌ سید حسن‌ مدرس‌ در مبارزه‌ با اولتیماتوم‌ روسیه‌ اشاره‌ و برای‌ رفع‌فسادی‌ كه‌ مملكت‌ را در برگرفته‌ بر لزوم‌ آگاهی‌ مردم‌ تأكید كردند: «آقایان‌ موظف‌اندملت‌ را آگاه‌ كنند، علما موظف‌اند ملت‌ را آگاه‌ كنند، ملت‌ موظف‌اند كه‌ در این‌ امر صدادربیاورد. با آرامش‌ ]به‌[ عرض‌ برساند، به‌ مجلس‌ اعتراض‌ كند؛ به‌ دولت‌ اعتراض‌ كند كه‌چرا یك‌ همچون‌ كاری‌ كردید؟ چرا ما را فروختید»؟
سپس‌ امام‌، نمایندگان‌ مجلس‌ را خیانتكار و تمامی‌ مصوبه‌های‌ مجلس‌ را از زمان‌مشروطه‌ تا زمان‌ حال‌ زیر سؤال‌ بردند و دلیل‌ ایشان‌ این‌ بود كه‌ اصل‌ دوم‌ متمم‌ قانون‌اساسی‌ كه‌ باید پنج‌ نفر از علمای‌ طراز اول‌ هر عصر بر مصوبات‌ مجلس‌ نظارت‌ كنندرعایت‌ نشده‌ است‌. و در خاتمه‌ فرمودند: «ما این‌ قانونی‌ كه‌ گذراندند ـ به‌ اصطلاح‌خودشان‌ ـ قانون‌ نمی‌دانیم‌. ما این‌ مجلس‌ را مجلس‌ نمی‌دانیم‌. ما این‌ دولت‌ را دولت‌نمی‌دانیم‌. اینها خائن‌اند به‌ مملكت‌ ایران‌! خائن‌اند».
علاوه‌ بر این‌ سخنرانی‌، امام‌ در همان‌ روز، اعلامیه‌ای‌ خطاب‌ به‌ ملت‌ صادر و از قانون‌كاپیتولاسیون‌ و اعمال‌ رژیم‌ به‌ شدت‌ انتقاد كردند:
لن‌ یجعل‌ الله للكافرین‌ علی‌ المؤمنین‌ سبیلا»
آیا ملت‌ ایران‌ می‌داند در این‌ روزها در مجلس‌ چه‌ گذشت‌؟ می‌داند بدون‌ اطلاع‌ملت‌ و به‌ طور قاچاق چه‌ جنایتی‌ واقع‌ شد؟
می‌داند به‌ پیشنهاد دولت‌، سند بردگی‌ ملت‌ ایران‌ را امضا كرد، اقرار به‌ مستعمره‌بودن‌ ایران‌ نمود؟ سند وحشی‌ بودن‌ ملت‌ مسلمان‌ را به‌ آمریكا داد؟ قلم‌ سیاه‌كشید به‌ جمیع‌ مفاخر اسلامی‌ و ملی‌ ما؟ قلم‌ سرخ‌ كشید بر تمام‌ لاف‌ وگزاف‌های‌ چندین‌ ساله‌ی‌ سران‌ قوم‌؟ ایران‌ را از عقب‌ افتاده‌ترین‌ ممالك‌ دنیاپست‌تر كرد؟ اهانت‌ به‌ ارتش‌ محترم‌ ایران‌ و صاحب‌ منصبان‌ و درجه‌ داران‌نمود؟ حیثیت‌ دادگاه‌های‌ ایران‌ را پایمال‌ كرد؟ آیا ملت‌ ایران‌ می‌داند كه‌ افسران‌ارتش‌ به‌ جای‌ سوگند به‌ قرآن‌ مجید «سوگند به‌ كتاب‌ آسمانی‌ كه‌ به‌ آن‌ اعتقاددارم‌» یاد كرده‌اند؟ این‌ همان‌ خطری‌ است‌ كه‌ كراراً تذكر داده‌ام‌، خطر برای‌ قرآن‌مجید، برای‌ اسلام‌ عزیز،خطر برای‌ مملكت‌ اسلام‌، خطر برای‌ استقلال‌ كشور،من‌ نمی‌دانم‌ دستگاه‌ جبار از قرآن‌ كریم‌ چه‌ بدی‌ دیده‌ است‌، از پناه‌ به‌ اسلام‌ وقرآن‌ چه‌ ضرری‌ برده‌ است‌ كه‌ این‌ قدر پافشاری‌ برای‌ محو اسم‌ آن‌ می‌كند... اكنون‌من‌ اعلام‌ می‌كنم‌ كه‌ این‌ رأی‌ ننگین‌ مجلسین‌، مخالف‌ اسلام‌ و قرآن‌ است‌ وقانونیت‌ ندارد، مخالف‌ رأی‌ ملت‌ مسلمان‌ است‌، وكلای‌ مجلسین‌ وكیل‌ ملت‌نیستند، وكلای‌ سرنیزه‌ هستند، رأی‌ آنها در برابر ملت‌ و اسلام‌ و قرآن‌ هیچ‌ ارزشی‌ندارد و اگر اجنبی‌ها بخواهند از این‌ رأی‌ كثیف‌ سوء استفاده‌ كنند تكلیف‌ ملت‌تعیین‌ خواهد شد... دنیا بداند كه‌ هر گرفتاری‌ای‌ كه‌ ملت‌ ایران‌ و ملل‌ مسلمین‌دارند، از اجانب‌ است‌، از آمریكاست‌. ملل‌ اسلام‌ از اجانب‌ عموماً از آمریكا متنفراست‌. بر ملت‌ ایران‌ است‌ كه‌ این‌ زنجیرها را پاره‌ كند. بر ارتش‌ است‌ كه‌ اجازه‌ندهد چنین‌ كارهای‌ ننگینی‌ در ایران‌ واقع‌ شود...».
اعلامیه‌ی‌ امام‌ توسط‌ اعضای‌ هیئت‌های‌ مؤتلفه‌ به‌ سرعت‌ در تهران‌ پخش‌ شد. واین‌ سرعت‌ عمل‌ كه‌ خبر از تشكیلات‌ مخفی‌ و گسترده‌ای‌ داشت‌ رژیم‌ را به‌ وحشت‌انداخت‌. از طرف‌ دیگر متن‌ اعلامیه‌ی‌ امام‌ بسیار تند و افشاگرانه‌ بود و پرده‌ ازخیانت‌های‌ رژیم‌ برمی‌داشت‌ و قشرها مختلف‌ را به‌ مبارزه‌ علیه‌ رژیم‌ فرامی‌خواند. ازاینجاست‌ كه‌ رژیم‌ دیگر حضور امام‌ خمینی‌ را در ایران‌ به‌ صلاح‌ ندانست‌ و تصمیم‌گرفت‌ برای‌ جلوگیری‌ از گسترش‌ مبارزات‌ و جدایی‌ میان‌ رهبری‌ و ملت‌، ایشان‌ را تبعیدكند؛ بنابراین‌ در 13 آبان‌ 1343 تحت‌ تدابیر امنیتی‌ بسیار شدید و محاصره‌ی‌ مراكزحساس‌ شهری‌ در قم‌ و تهران‌ مثل‌ بیوت‌ علما، حرم‌ مطهر حضرت‌ معصومه‌ (س‌)،مدرسه‌ی‌ فیضیه‌، بازار؛ ایشان‌ را دستگیر و به‌ فرودگاه‌ مهرآباد منتقل‌ و به‌ تركیه‌ تبعیدكرد.
در ضمن‌ سعی‌ كرد از بازتاب‌ آن‌ جلوگیری‌ كند و آن‌ را مسئله‌ای‌ كم‌ اهمیت‌ جلوه‌دهد؛ بنابراین‌ با تیتر كوچكی‌ در روزنامه‌ها نوشتند:
«طبق‌ اطلاع‌ موثق‌ و شواهد و دلایل‌ كافی‌، چون‌ رویه‌ی‌ آقای‌ خمینی‌ وتحریكات‌ مشارالیه‌ بر علیه‌ منافع‌ ملت‌ و امنیت‌ و استقلال‌ ارضی‌ كشورتشخیص‌ داده‌ شد، لذا در تاریخ‌ 13 آبان‌ ماه‌ 1343 از ایران‌ تبعید گردید».آقای‌ افضلی‌ كه‌ از مأمورین‌ رژیم‌ و همراه‌ امام‌ در هواپیما بود در گزارش‌ خود می‌گوید:
«نامبرده‌ در هواپیما چنین‌ اظهار داشت‌: «من‌ برای‌ دفاع‌ از وطنم‌ تبعید شدم‌...»
آیت‌الله صادق خلخالی‌ درباره‌ی‌ نقش‌ آمریكا در تبعید امام‌ خمینی‌ می‌گوید: «این‌ كاربا مشورت‌ آمریكایی‌ها صورت‌ گرفت‌. من‌ به‌ این‌ مسئله‌ قبلاً هم‌ اشاره‌ كردم‌. در اسنادلانه‌ی‌ جاسوسی‌ این‌ تصمیم‌ چنین‌ منعكس‌ شده‌ است‌ «این‌ سید را فرستادیم‌ كه‌ الان‌ درتركیه‌ آب‌ خنك‌ می‌خورد». به‌ این‌ ترتیب‌ معلوم‌ می‌شود كه‌ تبعید حضرت‌ امام‌ به‌ دستورمستقیم‌ آمریكا بوده‌ است‌...»
فردوست‌، درباره‌ی‌ دلایل‌ تبعید امام‌ خمینی‌ و مسائل‌ پشت‌ پرده‌ و دخالت‌قدرت‌های‌ خارجی‌ در تبعید امام‌ خمینی‌ می‌گوید:
«منصور برنامه‌های‌ مهمی‌ به‌ سود غرب‌ داشت‌ كه‌ یكی‌ از آنها «كاپیتولاسیون‌»بود كه‌ با مقاومت‌ جدی‌ امام‌ خمینی‌ مواجه‌ شد... همان‌ طور كه‌ منصور به‌دستور آمریكا و با اختیارات‌ ویژه‌ به‌ صدارت‌ رسید، تبعید امام‌ خمینی‌ نیزدستور مستقیم‌ آمریكا بود. تصور من‌ این‌ است‌ كه‌ شخص‌ محمدرضا شاه‌ به‌ این‌كار تمایلی‌ نداشت‌ و بهتر است‌ بگویم‌ از آن‌ واهمه‌ داشت‌. شب‌ قبل‌ از تبعید،محمدرضا در كاخ‌ میهمانی‌ داشت‌ و حدد 200 نفر مدعو شركت‌ داشتند.منصور، نخست‌وزیر، نیز حضور داشت‌ و حدود نیم‌ ساعت‌ با محمدرضا دروسط‌ سالن‌ قدم‌ می‌زد و من‌ متوجه‌ آنها بودم‌ استنباطم‌ این‌ بود كه‌ منصور درموضوعی‌ پافشاری‌ می‌كند و محمدرضا موافق‌ نیست‌. یك‌ بار نیز شنیدم‌ كه‌محمدرضا به‌ منصور گفت‌: «چرا اصرار می‌دارید»؟ بالاخره‌ محمدرضا مراخواست‌ و با بی‌ میلی‌ (چون‌ با ژست‌های‌ او آشنا بودم‌) گفت‌: «ببینید نخست‌وزیر چه‌ می‌خواهد؟» منصور مطرح‌ كرد باید هرچه‌ سریع‌تر آیت‌ الله خمینی‌ به‌تركیه‌ تبعید شود. گفتم‌ باید به‌ پاكروان‌ (رئیس‌ ساواك‌) گفته‌ شود. گفت‌: «تلفن‌كنید» تلفن‌ كردم‌. پاكروان‌ گفت‌: «آیا می‌توانم‌ با شاه‌ صحبت‌ كنم‌؟» به‌ محمد رضاگفتم‌. او به‌ اتاق دیگری‌ رفت‌ و با وی‌ صحبت‌ كرد. دستور صادر شد و همان‌ شب‌مولوی‌، رئیس‌ ساواك‌ تهران‌، به‌ همراه‌ نیروهایی‌ از هوا برد، به‌ قم‌ رفت‌ و ایشان‌را به‌ تهران‌ آورد و صبح‌ روز بعد با هواپیما به‌ تركیه‌ تبعید شدند».
دلایلی‌ كه‌ باعث‌ شد رژیم‌ شاه‌ امام‌ خمینی‌ را به‌ كشور تركیه‌ تبعید نماید، می‌توان‌اینگونه‌ برشمرد:
1ـ امام‌ خمینی‌ كه‌ مرجع‌ و رهبری‌ بزرگ‌ و از شخصیت‌های‌ بلندپایه‌ی‌ حوزه‌ بودند وطرفداران‌ زیادی‌ داشتند، اگر به‌ كشوری‌ غیر وابسته‌ به‌ آمریكا تبعید می‌شد مورداستقبال‌ قرار می‌گرفت‌. به‌ همین‌ دلیل‌ به‌ جایی‌ تبعید شدند كه‌ رژیمش‌ ضد مذهب‌ و دین‌باشد. دولت‌ تركیه‌ لائیك‌ و شدیداً ضد مذهب‌ بود. به‌ راحتی‌ می‌توانست‌ حركت‌های‌حضرت‌ امام‌ را در كشورش‌ خنثی‌ كند. همچنین‌ دولت‌ تركیه‌ در راستای‌ اهداف‌ ناتو وآمریكا حركت‌ می‌كرد و به‌ شدت‌ فضای‌ خفقان‌ و رعب‌ و وحشت‌ را بر مردم‌ مسلمان‌تركیه‌ حاكم‌ كرده‌ بود؛ لذا هرگز اجازه‌ نمی‌داد مردم‌ تركیه‌ با امام‌ ارتباط‌ برقرار كنند.
2ـ مردم‌ تركیه‌ سنی‌ بودند و از زمان‌ شاه‌ اسماعیل‌ اول‌ و تشكیل‌ دولت‌ صفوی‌، بامردم‌ شیعه‌ی‌ ایران‌ اختلاف‌ داشتند و با این‌ پیشینه‌ی‌ تاریخی‌، خطر حضور امام‌ خمینی‌در تركیه‌ برای‌ دولت‌های‌ ایران‌ و آمریكا و خودق تركیه‌ به‌ حداقل‌ می‌رسید.
3ـ زندانی‌ كردن‌ امام‌ در تبعیدگاه‌ كار مشكلی‌ بود كه‌ تنها، كشور تركیه‌ انجام‌ داد.دولت‌های‌ ایران‌ و تركیه‌ هر دو سرسپرده‌ و مزدور آمریكا بودند و در مورد سركوب‌حركت‌های‌ اسلامی‌ و اجرای‌ سیاست‌های‌ غرب‌ و آمریكا تفاهم‌ كامل‌ داشتند.دولت‌های‌ دیگر زیر بار خواست‌ غیر بشری‌ و غیر قانونی‌ دولتین‌ آمریكا و ایران‌ مبنی‌ برسلب‌ آزادی‌ از شخص‌ تبعیدی‌ نمی‌رفتند. هیچ‌ كشوری‌ قبول‌ نمی‌كرد كه‌ بر خلاف‌ اصول‌اخلاقی‌ و انسانی‌ و عرف‌ بین‌ المللی‌ برای‌ امام‌ محدودیت‌ تا سر حد یك‌ اسیر و زندانی‌قایل‌ شود.
با توجه‌ به‌ مباحث‌ مطرح‌ شده‌ به‌ صورت‌ خلاصه‌ می‌توان‌ دلایل‌ تبعید امام‌ خمینی‌ رااینچنین‌ بیان‌ كرد:
اصلاحات‌ به‌ شیوه‌ی‌ غرب‌ رژیم‌ شاه‌، كه‌ تحت‌ فشارهای‌ خارجی‌ انجام‌ داده‌ شد، به‌دلیل‌ ماهیت‌ برون‌زا، صوری‌، عجولانه‌ و ضد ارزش‌های‌ اسلامی‌ حاكم‌ بر جامعه‌ی‌ایران‌، واكنش‌ علما و مردم‌ را برانگیخت‌. از مهم‌ترین‌ دغدغه‌های‌ علما از دست‌ رفتن‌استقلال‌ كشور، تضعیف‌ ارزش‌های‌ اسلامی‌ و وابستگی‌ به‌ بیگانگان‌ بود.

منبع: www.irdc.ir