قرآن و ظهور حضرت مهدی علیه السلام (1)
خداوند متعال می فرماید: وعد الله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الأرض کما استخلف الذین من قبلهم ؛ خداوند به کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند وعده می دهد که قطعاً آن ها را خلیفه ی در روی زمین قرار می دهد، همان گونه که پیشینیان را خلافت بر روی زمین بخشید
با مراجعه به قرآن کریم پی به وجود آیات بسیاری می بریم که به موضوع مهدویت و ظهور منجی در آخرالزمان اشاره کرده است. اینک به بررسی برخی از آن ها می پردازیم:
در این آیه وعده به سه چیز داده شده است: 1- استخلاف در زمین.2- تمکین در زمین،3- تبدیل خوف به امن.
در مقصود و مراد به «استخلاف» چند احتمال داده شده است:
1- خداوند به مؤمنین و کسانی که عمل صالح به جای آورده اند وعده داده که آن ها را به خلافت الهیه برساند همان گونه که درباره ی حضرت آدم و داوود و سلیمان علیهم السلام این معنا در قرآن وارد شده است.
در مورد حضرت آدم علیه السلام می فرماید: «إنی جاعل فی الأرض خلیفه»؛ (3) «من در روی زمین خلیفه قرار می دهم.» و در مورد حضرت داوود علیه السلام می فرماید: (یا داود إنا جعلناک خلیفه الأرض)؛ (4) «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه قرار دادیم.»(5)
با این احتمال مقصود به «الذین من قبلهم» انبیا خواهد بود.
این احتمال بعید است؛ زیرا این جمله یا شبیه آن در قرآن بیش از پنجاه بار به کار رفته ولی در هیچ مورد از آن ها مقصود، انبیای گذشته نبوده است.
2- برخی دیگر می گویند: مراد به «استخلاف» آن است که آن ها را بر زمین مسلط سازد و زمین را بر ایشان به ارث گذارد.(6) همان گونه که در آیه ی دیگر می فرماید: (ان الأرض لله یورثها من یشاء من عباده)؛(7) «زمین از آن خداست به هر کسی از بندگانش که بخواهد آن را ارث می دهد».
در این صورت مراد به (الذین من قبلهم) مؤمنین از امت های گذشته خواهند بود که خداوند، کفار و منافقین آن ها را نابود کرده و مؤمنین خالص را نجات داد، مثل قوم نوح و حضرت داوود، و قوم بنی اسرائیل وقوم هود و صالح و شعیب.
خداوند متعال می فرماید: (و قال الذین کفروا لرسلهم لنخرجنکم من أرضنا أو لتعودن فی ملتنا فأوحی الیهم ربهم لنهلکن الظلمین و لنسکننکم الأرض من بعدهم ذلک لمن خاف مقامی و خاف وعید)(8)؛«کافران به پیامبران خود گفتند: ما قطعاً شما را از سرزمین خود بیرون خواهیم کرد مگر این که به آیین ما باز گردید. در این حال پروردگارشان به آن ها وحی فرستاد که ما ظالمان را هلاک می کنیم. و شما را بعد از آنان در زمین سکونت خواهیم داد و این [موفقیت] برای کسی است که از مقام [عدالت] من بترسد و از عذاب [من] بیمناک باشد».
مقصود به «تمکین دین» آن است که خداوند دین را در جامعه مورد عمل مردم قرار دهد: (یعبدوننی لا یشرکون بی شیئاً) و اسلام را بر همه ی ادیان غالب سازد. و مراد به «دین مورد رضایت» همان دین اسلام است.
2- برخی دیگر آیه را شامل عموم امت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دانسته اند که زمین را به ارث خواهند برد.(10)
3- مطابق برخی دیگر از تفاسیر، آیه مربوط به زمان ظهور حضرت مهدی علیه السلام و عصر حکومت جهانی توحیدی اوست. این قول از جهاتی بر دو قول دیگر ترجیح دارد:
الف- با آیات دیگرکه ظهور در غلبه ی دین اسلام در آخر الزمان بر سایر ادیان دارد سازگاری و مناسبت دارد.
ب- کلمه ی «الارض» که با الف و لام جنس آمده، با نبود قرینه ای بر انصراف آن بر سرزمین معینی، حمل بر تمام روی زمین می شود.(11)
ج- همان گونه که اشاره شد تبدیل خوف به امنیت کامل تاکنون انجام نگرفته و این تنها با حکومت گسترده ی مؤمنین بر روی زمین انجام می گیرد.
د- با مراجعه به روایاتی که در ذیل آیه ی فوق آمده این معنا نیز تأیید می گردد.
قرطبی در ذیل این آیه از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل کرده که فرمود: «در آن روز بر روی زمین خانه ای نیست جز آن که خداوند کلمه ی اسلام را در آن وارد خواهد کرد.»(12)
سدی از ابن عباس نقل کرده که آیه در مورد آل محمد علیهم السلام نازل شده است.(13)
از امام سجاد علیه السلام نیز نقل شده که فرمود: «آیه، در شأن حضرت قائم علیه السلام است».(14)
امام صادق علیه السلام نیز فرمود: « آیه در مورد قائم علیه السلام و اصحاب او است».(15)
ر- در زمان خلافت چهار خلیفه نیز امنیت کامل در سرتاسر دنیا پدید نیامد، خصوصاً آن که دو دشمن قدرتمند ایران و روم، اسلام را تهدید می کردند و لذا در طول سی سال، جنگ های زیادی به وقوع پیوست.
فضل می گوید: «... به امام صادق علیه السلام عرض کردم: این نواصب گمان می کنند که این آیه در شأن ابوبکر و عمر و عثمان و علی علیه السلام نازل شده است. حضرت فرمود: خداوند قلوب نواصب را هدایت نمی کند، چه زمانی دین مرضیّ خدا و رسول تثبیت شده و امر آن انتشار یافته، و خوف و شک از قلوب و سینه های مردم در عهد یکی از آن سه خلیفه و در عهد امام علی علیه السلام با ارتداد مردم بیرون رفته است. چه فتنه هایی که در ایام آن ها برانگیخته شد، و چه جنگهایی به آن ها منسوب است که بین آن ها و کفار واقع شد.(16)
آیه ی اول:
خداوند متعال می فرماید: (وعد الله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الأرض کما استخلف الذین من قبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم أمناً یعبدوننی لا یشرکون بی شیئاً و من کفر بعد ذلک فأولئک هم الفاسقون)؛(1)«خداوند به کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند وعده می دهد که قطعاً آن ها را خلیفه ی در روی زمین قرار می دهد، همان گونه که پیشینیان را خلافت بر روی زمین بخشید، و دین پسندیده را برپا خواهد کرد، و خوف آن ها را به امنیت مبدل می کند، آن چنان که تنها مرا می پرستند و چیزی را بر من شریک نخواهند ساخت، و کسانی که بعد از آن کافر شوند فاسقند».در این آیه وعده به سه چیز داده شده است: 1- استخلاف در زمین.2- تمکین در زمین،3- تبدیل خوف به امن.
معنای «استخلاف»
راغب در «مفردات» می گوید: «خلافت نیابت از غیر است به جهت غیبت کسی که از طرف او نایب شده و یا به جهت مرگ و یا عجزش، و یا به جهت شرف او، و به همین معنای اخیر است که گفته می شود: خداوند اولیایی در زمین به عنوان خلیفه ی خود قرار داده است.»(2)در مقصود و مراد به «استخلاف» چند احتمال داده شده است:
1- خداوند به مؤمنین و کسانی که عمل صالح به جای آورده اند وعده داده که آن ها را به خلافت الهیه برساند همان گونه که درباره ی حضرت آدم و داوود و سلیمان علیهم السلام این معنا در قرآن وارد شده است.
در مورد حضرت آدم علیه السلام می فرماید: «إنی جاعل فی الأرض خلیفه»؛ (3) «من در روی زمین خلیفه قرار می دهم.» و در مورد حضرت داوود علیه السلام می فرماید: (یا داود إنا جعلناک خلیفه الأرض)؛ (4) «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه قرار دادیم.»(5)
با این احتمال مقصود به «الذین من قبلهم» انبیا خواهد بود.
این احتمال بعید است؛ زیرا این جمله یا شبیه آن در قرآن بیش از پنجاه بار به کار رفته ولی در هیچ مورد از آن ها مقصود، انبیای گذشته نبوده است.
2- برخی دیگر می گویند: مراد به «استخلاف» آن است که آن ها را بر زمین مسلط سازد و زمین را بر ایشان به ارث گذارد.(6) همان گونه که در آیه ی دیگر می فرماید: (ان الأرض لله یورثها من یشاء من عباده)؛(7) «زمین از آن خداست به هر کسی از بندگانش که بخواهد آن را ارث می دهد».
در این صورت مراد به (الذین من قبلهم) مؤمنین از امت های گذشته خواهند بود که خداوند، کفار و منافقین آن ها را نابود کرده و مؤمنین خالص را نجات داد، مثل قوم نوح و حضرت داوود، و قوم بنی اسرائیل وقوم هود و صالح و شعیب.
خداوند متعال می فرماید: (و قال الذین کفروا لرسلهم لنخرجنکم من أرضنا أو لتعودن فی ملتنا فأوحی الیهم ربهم لنهلکن الظلمین و لنسکننکم الأرض من بعدهم ذلک لمن خاف مقامی و خاف وعید)(8)؛«کافران به پیامبران خود گفتند: ما قطعاً شما را از سرزمین خود بیرون خواهیم کرد مگر این که به آیین ما باز گردید. در این حال پروردگارشان به آن ها وحی فرستاد که ما ظالمان را هلاک می کنیم. و شما را بعد از آنان در زمین سکونت خواهیم داد و این [موفقیت] برای کسی است که از مقام [عدالت] من بترسد و از عذاب [من] بیمناک باشد».
معنای تمکین
تمکین نسبت به هر چیز به معنای برقرار کردن آن در مکان است، و این کنایه است از ثبات و اضطراب ناپذیری آن چیز به طوری که اگر اثری داشته باشد هیچ مانعی جلوگیر آن نباشد.مقصود به «تمکین دین» آن است که خداوند دین را در جامعه مورد عمل مردم قرار دهد: (یعبدوننی لا یشرکون بی شیئاً) و اسلام را بر همه ی ادیان غالب سازد. و مراد به «دین مورد رضایت» همان دین اسلام است.
مقصود از کلمه ی «ارض»
در مقصود به کلمه ی «الارض» در آیه ی شریفه بین مفسرین اهل سنت اختلاف است، برخی مقصود به آن را زمین مکه و برخی زمین مدینه و برخی جزیره العرب دانسته اند. ولی نزد برخی دیگر مقصود کل روی زمین است. این معنا با روایات متواتر فراوان در موضوع حکومت عدل جهانی سازگاری دارد، و برخی از مفسرین نیز همانند آلوسی و قرطبی آن را انتخاب کرده اند، خصوصاً آن که کلمه ی «الارض» با الف و لام آمده که ظهور در استغراق دارد، در نتیجه شامل کل کره ی زمین می شود.تبدیل خوف به امنیت کامل
جمله ی (ولیبدلنهم من بعد خوفهم) نیز دلالت بر حکومت عدل جهانی در عصر ظهور دارد؛ زیرا می دانیم که مؤمنین در طول تاریخ گرفتار مشکلات و مورد ظلم و جور سلاطین و دشمنان بوده و در خوف به سر می بردند. این خوف تبدیل به امن و امنیت کامل که ظهور آیه در آن است نمی شود مگر در صورتی که سلطه ی مؤمنین تمام روی زمین را فرا گیرد، که تاکنون چنین امری اتفاق نیفتاده است. در نتیجه: آیه به آینده ای درخشان و دارای نوید و امنیت اشاره دارد که مؤمنین به آن خواهند رسید.اقوال در مصداق آیه:
1- برخی معتقدند آیه در مورد اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شده که در زمان خلفا به امنیت کامل رسیدند. (9)2- برخی دیگر آیه را شامل عموم امت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دانسته اند که زمین را به ارث خواهند برد.(10)
3- مطابق برخی دیگر از تفاسیر، آیه مربوط به زمان ظهور حضرت مهدی علیه السلام و عصر حکومت جهانی توحیدی اوست. این قول از جهاتی بر دو قول دیگر ترجیح دارد:
الف- با آیات دیگرکه ظهور در غلبه ی دین اسلام در آخر الزمان بر سایر ادیان دارد سازگاری و مناسبت دارد.
ب- کلمه ی «الارض» که با الف و لام جنس آمده، با نبود قرینه ای بر انصراف آن بر سرزمین معینی، حمل بر تمام روی زمین می شود.(11)
ج- همان گونه که اشاره شد تبدیل خوف به امنیت کامل تاکنون انجام نگرفته و این تنها با حکومت گسترده ی مؤمنین بر روی زمین انجام می گیرد.
د- با مراجعه به روایاتی که در ذیل آیه ی فوق آمده این معنا نیز تأیید می گردد.
قرطبی در ذیل این آیه از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل کرده که فرمود: «در آن روز بر روی زمین خانه ای نیست جز آن که خداوند کلمه ی اسلام را در آن وارد خواهد کرد.»(12)
سدی از ابن عباس نقل کرده که آیه در مورد آل محمد علیهم السلام نازل شده است.(13)
از امام سجاد علیه السلام نیز نقل شده که فرمود: «آیه، در شأن حضرت قائم علیه السلام است».(14)
امام صادق علیه السلام نیز فرمود: « آیه در مورد قائم علیه السلام و اصحاب او است».(15)
ر- در زمان خلافت چهار خلیفه نیز امنیت کامل در سرتاسر دنیا پدید نیامد، خصوصاً آن که دو دشمن قدرتمند ایران و روم، اسلام را تهدید می کردند و لذا در طول سی سال، جنگ های زیادی به وقوع پیوست.
فضل می گوید: «... به امام صادق علیه السلام عرض کردم: این نواصب گمان می کنند که این آیه در شأن ابوبکر و عمر و عثمان و علی علیه السلام نازل شده است. حضرت فرمود: خداوند قلوب نواصب را هدایت نمی کند، چه زمانی دین مرضیّ خدا و رسول تثبیت شده و امر آن انتشار یافته، و خوف و شک از قلوب و سینه های مردم در عهد یکی از آن سه خلیفه و در عهد امام علی علیه السلام با ارتداد مردم بیرون رفته است. چه فتنه هایی که در ایام آن ها برانگیخته شد، و چه جنگهایی به آن ها منسوب است که بین آن ها و کفار واقع شد.(16)
پی نوشت :
1- نور/ 55.
2- راغب اصفهانی، مفردات قرآن، ص174، ماده ی «خلف».
3- بقره/ 30.
4- ص/ 26.
5- فخر رازی، تفسیر کبیر، ج24، ذیل آیه، تفسیر ماوردی، ج4، ص118، تفسیر بغوی، ج3، ص300.
6- المیزان، ذیل آیه.
7- اعراف/ 128.
8- ابراهیم 14/13.
9- تفسیر فخر رازی، ج24، ص25، کشاف، ج3، ص251، تفسیر قرطبی، ج7، ص429.
10- تفسیر ابن کثیر، ج2، ص614.
11- همان. جامع البیان، ذیل آیه.
12- تفسیر قرطبی، ج7، ص 429، درّ المنثور، ذیل آیه.
13- شواهد التنزیل، ج1، ص413.
14- تفسیر صافی، ج3، ص444.
15- غیبت نعمانی، ص126.
16- تفسیر کنزالدقائق، ج9، ص335.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}