نویسنده: ارنست گلنر
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمد منصور هاشمی


 

 Unconscious

مفهوم ناخودآگاه تاریخ دور و درازی دارد که نام‎های متفکرانی همچون لایب نیتس، آرتور شوپنهاور، فریدریش نیچه و کارل فُن هارتمان را شامل می‎شود. اما در واقع با آثار زیگموند فروید (1939-1856) بود که این مفهوم رواج پیدا می‎کرد. فروید را عموماً، اگرنه به عنوان یگانه کاشف این فکر، به عنوان کسی ستایش می‌کنند که مفهوم ناخودآگاه را محور نوعی روش درمان و نظریه‎ای بدیع و خیره کننده قرار داد که به سرعت شالوده‎ی نگاه تازه‎ای به موجودات بشری شد. تصور فرویدی از ناخودآگاه آن را از نیمه آگاهی که حاوی محتواهای ذهنی‎ای است که به آگاهی عرضه نمی‎شود تفکیک می‎کند. ناخودآگاه محتوایی دارد که به صورت سیستماتیک در برابر برآمدن به آگاهی مقاومت می‌کند. این سرکوب همیشگی، و پیوستگی محتوای ناخودآگاه، نقش مهمی در سازمان یابی درونی روان بشر، و خصوصاً در سبب شناسی بسیاری از بیماریهای روانی دارد. مدلی که فروید سر زبان‎ها انداخت این است که ذهن بعضی محتواهای خود را به درون ناخودآگاه «فرو می‌نشاند»، و بعضی از محتواهایی که به این نحو فروکوفته شده موجب اختلال‎های ذهنی و روانی می‎شود و برای معالجه یا تسکین این اختلال‎ها می‎توان این محتواها را بیرون کشید و برملا ساخت. بخشی از تصور فرویدی از ناخودآگاه بدون شک این است که محتوای ناخودآگاه از اولین لحظه‎های آغاز زندگی فرد شروع به انباشته شدن می‎کند، و طبق بعضی روایت‌های اعضای نهضت وسیع روان‌کاوی، این انباشت حتی پیش از تولد آغاز می‌شود. استدلال‌هایی که فروید در توتم و تابو مطرح ساخت ظاهراً حکایت از این می‎کند که بعضی از محتواهای ناخودآگاه نسل به نسل منتقل می‎شود، بنابراین محتواهایی که در یک نسل کسب شده‎اند در نسل‌های بعدی نیز حضور خواهند داشت. فروید به دلیل این دیدگاه تلویحی «لامارکی» به وراثت که با دانش ژنتیک مدرن همخوانی ندارد، مورد انتقاد قرار گرفته است.
صرف نظر از تعالیم فرویدی که موجب شهرت و رواج این مفهوم شد، اگر از معنای مندرج در خود این واژه آغاز کنیم، می‎توانیم چند نوع مختلف «ناخودآگاه» را شناسایی کنیم:
1. هر فرایندی که اندرون شخص انسان رخ دهد اما در دسترس آگاهی نباشد. اکثر فرایندهای روان‌شناختی در این مقوله جای می‌گیرند.
2. اصولی که بر کرد وکارها و اعمال حاکم‌اند و فقط در نتیجه‌ی پژوهش جدی و پرزحمت ممکن است در دسترس آگاهی قرار گیرند. برای نمونه، اکثر انسان‌ها بدون اطلاع از قواعد دستوری یا سایر قواعد حاکم بر تکلم سخن می‎گویند.
3. ناخودآگاه جمعی، مانند آن چه کارل گوستاو یونگ (1961-1875) مطرح ساخت که شبیه ایده‌های فروید و به لحاظ تاریخی تحت تاثیر اندیشه‎های او است. با این تفاوت که کل یک اجتماع یا نژاد در ناخودآگاه جمعی شریک و سهیم‎اند. اگر چنین باشد، یقیناً باید محتوای آن به شیوه‌ای متفاوت با انباشت فردی ناخودآگاه فرویدی شکل گرفته باشد (البته به استثنای عناصر «لامارکی» نظریه‌ی فروید).
4. نوع متفاوتی از ناخودآگاه جمعی که نه به صورت فردی و نه به صورت نژادی یا اجتماعی فروکوفته می‎شود، بلکه یک واحد سیاسی آن را سرکوب می‎کند: قواعد زبان نوین به نحوی که جرج اورول (1950-1903) در 1984 آن را توصیف کرد و غرض از آن این است که ایده‎ها یا داعیه‎های معینی در یک زبان معین قابل بیان نباشد.
ناخودآگاه فرویدی، که احتمالاً پرکاربردترین معنای این اصطلاح است، از این جهت با همه‎ی معناهای فوق تفاوت دارد که در معنای فرویدی محتوای ناخودآگاه علی‌الاصول کاملاً قابل دسترسی است و سرکوب آن‎ها را نه زبان تجویز کرده است و نه مراجع سیاسی. بنابراین، محتوای ناخودآگاه به صورت فردی و در واکنش به اوضاع و شرایط خاص فردی سرکوب می‎شوند و غالباً عواقب آسیب‌زایی به دنبال دارند. یکی از انتقادهایی که می‎توان به برداشت فرویدی از ناخودآگاه وارد کرد این است که این برداشت بیش از حد شبیه مدل آشنا و مأنوس ذهن خودآگاه طراحی شده است (که ظاهراً پیدایش و تکوین و عملکرد آن فارغ از مسئله و معضل پنداشته شده است): روانشناسی فرویدی فقط شریکی وحشی‎تر و پنهان را ذهن خودآگاه همراه می‎کند که بر آن سیطره دارد و اصولاً آثار و نشانه‎های خود را در رؤیاها، «لغزش‌ها»ی رفتار و عارضه‎های روان رنجوری آشکار می‎کند.
تأکید بر این نکته نیز اهمیت دارد که تصور فرویدی از ناخودآگاه نقش برجسته‎ای در کل نظام ایده‌ها، درمان و سازمان صنفی روانکاوان ایفا میکند. این نقش بارز و برجسته، بسیار فراتر از صرف افزودن مفهوم مهم دیگری به فهرست تجهیزات روانی ما است. در مفهوم ناخودآگاه و در نقشِ منسوب به آن این نکته نهفته است که ناخودآگاه مانع همیشگی قضاوت صائب است: مگر این‌که در اسرار آن رخنه کنیم که آن هم فقط با فن و روش یگانه‎ای که در نظریه‌ی فروید تجویز شده امکان پذیر است و در غیر این صورت هرگونه ادعای شناخت که هر فرد معینی به عمل می‎آورد، در مظان تردید و احتمالاً سست و غیر صائب است. به این ترتیب، مفهوم ناخودآگاه تلویحاً ارزش همه‌ی ادعاهای شناخت آدمیان را زیر سؤال می‎برد مگر این که از صافی مناسک گذار روان‌کاوی، به شیوه‎ای که مورد تأیید صنف روان‌کاوان است، گذشته باشد. بنابراین مفهوم ناخودآگاه به صورتی که در نظام فرویدی قرار می‎گیرد، به طور غیرمستقیم اما اجتناب ناپذیر، هم آدمیان و هم دیدگاه‌های آن‎ها را رتبه‌بندی می‎کند. این مفهوم نوعی برنامه‌ی پوشیده و ضمنی اجتماعی و اکتشافی ایجاد می‌کند. این مفهوم نه فقط هر نظریه‎ای را که معیارهای آن را به انتقاد بکشد بی‌اعتبار می‎داند بلکه همه‎ی نظریه‎های دیگر را نیز بی‌اعتبار می‎سازد. چون تا وقتی که ناخودآگاه در شواهد مربوط به وجود و عملکردهای خود مداخله می‎کند، فقط فن و روش منحصر به فرد روان‌کاوی است که می‎تواند با نیرنگ‎های آن مقابله کند و از شواهد رمزگشایی کند و به صورت عینی به آن‎ها دست یابد. به این ترتیب، نظریه‌ی فرویدی ناخودآگاه ضامن صدق و درستی خویش است. این نظریه جهانی را تصویر می‎کند که در این جهان فقط همین یک نظریه می‌تواند واقعاً درباره‌ی صدق و کذب سخن بگوید. به این ترتیب، نظریه‌ی فرویدی ناخودآگاه در معرض این تردید قرار می‎گیرد که عمدتاً دوری است.
منبع مقاله :
آوتوِیت، ویلیام، باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوم اجتماعی قرن بیستم، ترجمه‌ی حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول