نویسنده: فهیمه سادات حسینی *
منبع: راسخون



 

چکیده

حکم اولیه ازدواج، از مستحبات دین مبین اسلام است. ولکن در ادامه ی این مسئله از وجوب ازدواج در مواجهه با گناه پرده بر داشته و آن زمانی است که جوان (چه دختر، چه پسر) خوف و ترس داشته باشند که با عدم ازدواج، به گناه (أعم از گناه جنسی و غیر جنسی) آلوده گردند. (مکارم شیرازی، 1385، ص 395) آنچه ما در این جا به آن پرداخته ایم و محور مباحث مطرح شده است این است که آیا جوانی که خوف و ترس از گناه دارد ولکن شرایط دیگر برای ازدواج را که جز لوازم ازدواج و زندگی زناشویی است (همچون شرایط اقتصادی، همسر مناسب، بلوغ فکری و اجتماعی و ... ) را ندارد همچنان ازدواج بر او واجب است؟
خیر، اسلامی که احکام و مسائل مربوط به آن مبتنی بر معارف دقیق عقلی است، هیچ گاه چنین حکم غیر عقلایی به پیروانش نکرده و نمی کند؛ مگر می شود در اسلام حکمی باشد که خارج از توان و طاقت مکلف باشد و یا وجوبی بر انسان باشد اما در مقابل آن عذر و مانعی باشد که عمل به آن وجوب ممکن نباشد. از طرفی حکم کند ازدواج کنید و این ازدواج برای انسان واجب است و از طرفی دیگر بگوید با همسر بی دین ازدواج نکنید در حالی که همسر مناسب و متدین برای ازدواج فعلا وجود ندارد و نیاز به جستجو و تحقیق دارد و یا اینکه اسلام حکم کند به اینکه جوان باید ازدواج کند اما شریط اقتصادی و وضعیت مسکن جوان در حال حاضر مناسب نباشد و حتی قدرت اینکه خانه ای را اجاره نماید ندارد.
پس، از مباحث بالا نتیجه می گیریم ازدواج به صِرف وجود خوف از گناه، حکم وجوب به خود نمی گیرد بلکه باید شرایط دیگری نیز در آن دخیل گردد تا امر ازدواج بر عهده جوان آید و ذمه او را مشغول سازد.

مقدمه

قال الله تبارک و تعالی: «آمیزش جنسى با همسرانتان در شب روزه‏ دارى، حلال است، آنها لباس شما هستند و شما لباس آنها».(1) (بقره، 187)
از اهم مسائل، در زندگی انسان ها در طول تاریخ بشر، تشکیل خانواده بوده و هست؛ انسان ها همیشه دورانی از زندگی خود را برای تشکیل خانواده و یافتن انیسی برای سکونت روح و آرامش قلب سپری کرده اند و آن برهه از زمان را، بهترین دوران و شیرین ترین لحظات زندگی یاد می کنند و البته کسانی که از این فیض عظیم مانده اند و همسری برای خود انتخاب نکرده اند و در آخر عمر، خود را تنها و بی کس یافتند از این محرومیتِ خود کرده، نادم و پشیمان اند؛ دلیل این مطلب هم از واضح ترین دلایل است و آن اقرار همان هایی است که برای خود خانواده تشکیل نداده اند و برای همیشه مجرد زندگی کرده و مونسی در زندگی بر نگزیده اند.
در این مقاله ما به دو مطلب اشاره می کنیم که عبارت اند از :
الف حکم ازدواج در اسلام ب اهمیت ازدواج در قرآن
بحث از این دو موضوع از این جهت ضرورت دارد که عده ای از جوانان در این دوره از زمان به سبب اینکه نسبت به ازدواج اهمیت زیادی قائل نیستند از آن خود داری میکنند و در هنگام مواجهه با سرزنش دیگران حکم اولیه ازدواج را سپر و توجیه عمل قرار میدهند در حالی که این مطلب بر خلاف پندار و گمان آنها است. دین اسلام نیز نه تنها انسان ها را به این امر (مجرد زیستن و عدم اختیار همسر) تشویق نکرده است بلکه همیشه در لسان قرآن و روایات انسان ها را به ازدواج ترغیب و تشویق نموده و از عدم آن به شدت نهی کرده است که ما در ضمن مباحث پیرامون بحث ازدواج به بسیاری از این آیات و روایات اشاره می نماییم.
به احادیث پیامبر خدا (صلى الله علیه و آله) در مورد انسان های مجرد توجه کنید :
1- بدترین مردگان شما عزب (مجرد) هایند. (ری شهری،1375، ج 5 ص 85).
2- بدترین شما عزب هاى شمایند و فرو مایه ترین مردگان شما عزب هاى شما هستند. (همان)
3- بدترین افراد شما عزب هاى شمایند؛ دو ركعت نماز فرد متأهّل بهتر از هفتاد ركعت نماز فرد غیر متأهّل است. (همان)

ازدواج در فقه

حکم اولیه در ازدواج

ازدواج، در رساله مراجع گرامی حکم اولیه آن از مستحبات دین مبین اسلام است. «ازدواج از مستحبات است و اگر کسی بترسد که با ترک ازدواج به حرام بیفتد ازدواج بر او واجب است» (مکارم شیرازی،1385، ص 390) ولکن در ادامه این مسئله از وجوب ازدواج در مواجهه با ترس از گناه پرده بر می دارد. رسول خدا (صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِه) می فرمایند : نکاح و ازدواج از جمله سنت من است و کسی که از سنت من اعراض کند و روی برگرداند از من نیست. (2) (مجلسی،1403، ج 68، ص 219)

توضیح و مثالِ عنوان اولیه و ثانویه

عنوان اولیه؛ حکمی است که بر افعال خداوند به لحاظ عناوین اولی آنها بار می شود. (مشکینی اردبیلی،1374، ص 121). مثل خوردن شراب که در اسلام حرام است و یا مثل: تجهیز جنازه میت واجب کفایی است.
عنوان ثانویه؛ حکمی است که بر موضوعی به وصف اضطرار، اکراه و دیگر عناوین عارضی بار می شود. (همان) به عبارت دیگر به هر مساله ای که دین مقدس اسلام آن را با در نظر گرفتن شرایط و قیودی متغایر با شرایط و قیود حکم اولیه در مساله بیان نموده است عنوان ثانویه می گویند. مثال : اگر انسان در بیابان بی آب و علف تشنه شد در حدی که عطش بر او مستولی گشت و آبی برای نجات جانش پیدا نکرد، می تواند به اندازه رفع عطش و رهایی از مرگ، شراب بخورد. مثال: اگر عده ای برای تجهیز جنازه اقدام کردند برای بقیه وجوب ساقط و امر به استحباب تبدیل می شود.

عنوان اولیه و ثانویه در ازدواج

مساله ازدواج همان طور که بیان شد در اصل (عنوان اولیه) مستحب و طبق (عنوان ثانویه) واجب است اما این وجوبی که در رساله آمده است بسیار مجمل بیان شده است که قدری نیازمند توضیح و تبین مطلب دارد چرا که بسیاری از جوانان مومن در برخورد اولیه با این مساله حکم وجوب را برداشت می کنند در حالی که اگر زوایای پنهان بحث تبین شود تکلیف به همان حکم اولیه (مستحب) بر می گردد و اصلا بحث وجوب مطرح نمی گردد. ازدواج واجب است در جایی که خوف از گناه وجود داشته باشد ولکن این خوف به تنهایی مجوز برای وجوب ازدواج نیست بلکه قیود و شرایط دیگری در کنار این خوف باید لحاظ گردد تا وجوب مستقر شود که این شرایط عبارت اند از :
1. همسر مناسب 2. مسکن مناسب 3. حداقل شغل و در آمد

همسر مناسب

آنچه در شرع مقدس اسلام معین شده است اینکه دختر و پسر باید کفوء یکدیگر باشند و اهم مسأله در باب کفوء و برابری عبارت است از ایمان؛ یعنی هر دو مومن، متقی و معتقد به مبانی الهی و اسلامی و عامل به این ها باشند، این مساله که در هر دو یافت شد، یعنی ایمان هر دو احراز شد سایر مسائل را خداوند متعال تأمین می کند. (حسینی خامنه ای،1389، ص 23) در روایتی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند : «مرد مومن و مسلمان کفو و همتای برای زن مومن و مسلمان است. »(3) (شیخ حر عاملی،1409، ج 20، ص 67) و در روایت دیگر می فرمایند : هر كه با زنى به خاطر جمال و زیبایى اش ازدواج كند، دلخواه خود را در او نبیند و هر كه با زنى به خاطر مال و ثروتش ازدواج كند خداوند او را به همان مال و ثروت وا گذارد، پس بر شما باد [ازدواج با] زنان متدیّن. (4) (مجلسی،1403، ج 31، ص 36) چنان چه کسی به خاطر مال و جمال ازدواج کند ممکن است خداوند مال و جمال به او بدهد اما اگر برای تقوا و عفاف ازدواج کند خدای متعال مال و جمال هم به او خواهد داد.

رفع اشکال

ممکن است کسی اشکال کند که خداوند چگونه جمال می دهد در حالی که یک شخص یا جمال دارد یا ندارد. در جواب خواهیم گفت: بسیار اتفاق می افتد که در دادگاه های خانواده افرادی یافت می شوند که همسرشان از جهت زیبایی بسیار زیبا و خوش چهره می باشند ولی هنگام صحبت با همسرشان خواهید دید که همان زن زیبا رو، در دید همسرش بسیار منفور و حقیر است چرا که این زن منبع خلقیات زشت و ناپسند است ولی اگر انسان کسی را که خیلی هم جمیل نباشد دوست داشته باشد او را جمیل و زیبا می بیند. برای روشن شدن مسأله یک نمونه ی دیگر این که جوانی (چه دختر و پسر) که همسر بسیار زیبایی دارد اگر بفهمد که همسر او انسانی است نعوذ بالله زناکار چهره ی زیبای او در نظر همسرش از هر انسان زشت صورتی، زشت تر می شود. پس اگر جوانی خوف از گناه داشت ولی همسری مناسب و هم کفوء که در شأن او باشد برای او نبود و یا در حال حاضر این مورد برایش پیدا نشد آیا باز اسلام حکم به وجوب می کند؟ خیر، بلکه اسلام او را امر می کند به اینکه با همسری متدین و پاک ازدواج نماید. برای مثال یک دختر بی عفت و بد حجاب را فرض کنید؛ و یا یک پسر بی غیرت، که از هر گناه جنسی إبا ندارد را تصور نمایید، آیا اینها برای ازدواج مناسب اند؟ آیا کسی که به عهد الهی که همان «بندگی، اطاعت از اوامر و ترک معصیت» است بی اعتنایی می کند برای ازدواج گزینه مناسبی است؟ البته که اسلام چنین چیزی را اجازه نمی دهد که جوانی پاک و مومن بخاطر خوف از گناه با کسی ازدواج کند که از هیچ گناهی خوف ندارد و بدون هیچ واهمه ای دست به هر معصیتی می زند و با هر گناهی دست و پنجه نرم می کند. زن با ایمان هر چند كه كنیز باشد بهتر است از زن مشرك، و لو آزاد باشد، و داراى حسب و نسب و مال و سایر مزایایى باشد كه عادتا خوشایند انسان است. (علامه طباطبایی،1417، ج 2، ص 307) برای این که این مطلب به نور کلام اهل بیت (علیهم السلام) روشن گردد، به حدیث این توجه فرمایید. شخصی به امام صادق (علیه السلام) عرض کرد : همسر مهربانى داشتم كه فوت كرد. فكر مى‏كنم كه باید ازدواج كنم. «فَقَالَ لِیَ انْظُرْ أَیْنَ‏ تَضَعُ‏ نَفْسَک» امام فرمودند : درست بنگر كه ناموس وجودت را در كجا منزل مى‏دهى و دست چه كسى را در اموال خود باز مى‏كنى و از دین و مذهب و اسرار نهان خود چه كسى را با خبر مى‏سازی. اگر جداً تصمیم به ازدواج دارى، جویاى دوشیزه‏اى باش كه نیكوكار و خوش‏اخلاق باشد. این را بدان كه خانم ها چنین توصیف شده‏اند : سرشت خانم ها متفاوت است. برخى غنیمت زندگى محسوبند و برخى تاوان و بار گران هستند. عده ای براى شوهر چون هلال ماه، مایه عیش و سرورند و برخى روز روشن را به سیاهى مى‏كشانند. هركس به خانمى شایسته دست یابد، سعادت او تأمین است و هركس در گزینش همسر فریب بخورد، راه گریز و انتقام ندارد. (5) (کلینی،1407 ج 3، ص 112)
کدام یک برای انتخاب همسر بهتر و شایسته تر است؟
با توجه به حدیث فوق مى‏توان اینگونه برداشت کرد که خانم ها به سه دسته تقسیم می شوند :
قسم اول گروه اول از زن ها، همسرانی هستند که با دامن سبز و پر ثمر و قلبى مملوِ از مهر و محبت همواره شوهر خود را در مبارزه با سختی ها و فراز و نشیب های دنیا یارى مى‏دهد تا در امور دنیا و آخرت پیروز شود و هیچ‏گاه، وسائل شكست او را فراهم نمى‏كند که مَثَل اعلای این قسم از زنان اُم الائمه، حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) هستند.
قسم دوم گروهی از زن ها نیز چون درخت بى‏بار اند، نه صورتشان زیبا و نه سیرتشان دل‏آرا، نه آن مهر و فداكارى دسته اول را دارند كه همسر خود را در كار خیر یار و یاور باشد، نه تکیه گاه امنی که موجب اطمینان شوند.
قسم سوم اما گروهی از زنان نیز هستند شوم تر و آن دسته خانم هایی اند پر مدعا كه دائماً جیغ و فریادش بلند است؛ فضول و عیب جوى دیگران؛ كم را نمى‏پذیرد، فراوان را حقیر و ناچیز مى‏شمارد از این دسته نیز نمونه های فراوانی وجود دارد که در گذشته و حال، روزگار از لوس وجودشان بی لطف نمانده است؛ زمانی بلای جان پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) شده و یا قاتل فرزندانش و در زمان دیگر مایه مصیبت و شرمساری برای امت اسلامی و موجب انحراف جوانان بوده اند.
قابل ذکر است که [در بین زن ها یافت می شوند گروهی را که هم از قسم دوم و هم از قسم سوم بی بهره نیستند و صفات هر دو گروه را در وجود خود مندک کرده که جدًا از وجود اینان باید به خدا کریم پناه برد که بدون شک این اشخاص خار چشم اهل بیت (علیهم السلام) نیز می باشند].

نکته :

اینکه در این مطلب به وجود زن اشاره شد مؤیّد این نیست که همه مردان خوب هستند و در وجودشان همه محاسن نهفته است لذا دختر با هر مردی بدون ملاحظه ی تدیّن آن مرد می تواند ازدواج نماید؛ نه چنین نیست بلکه مرد نیز باید زیر ذره بین قرآن و روایات قرار گرفته شود و خلقیات، میزان تدیّنش و سبک فکری او (عقایدش) مورد بررسی قرار گیرد. پس دختران و پسران جوان باید بدانند که اسلام در صورتی ازدواج را واجب می داند که همسر مناسب، متدین و هم کفو همچون قسم اول، وجود داشته باشد.

مسکن مناسب

از جمله شرایط استقرار وجوب در امر ازدواج داشتن حداقل مسکن (شخصی یا پدری) و یا توان تهیه منزل ولو به صورت استیجاری و یا رهن را داشته باشد. در صورت عدم توان خرید مسکن و یا رهن و اجاره وجوبی بر عهده انسان نمی آید. پس این شرط را هم باید در کنار همسر مناسب و خوف از گناه لحاظ نمود.

شغل و حداقل در آمد

جوانی که خوف از گناه او را به ازدواج و نکاح سوق می دهد باید منبع درآمدی برای تغذیه ابعاد زندگی زناشویی داشته باشد ولو اینکه پدرش خرجی زندگی او را تامین نماید یا سرمایه داشته باشد که بتواند با سرمایه گذاری یا مضاربه درآمدی کسب نماید که این مورد برای دانشجویان مناسب تر است. همچنین باید شغلی که زندگی بر آن استوار گردد برایش فراهم باشد تا چرخ اقتصاد خانواده بر آن بار شده و مشکلات دنیوی که اغلب مقدمه برای آمادگی در جهت بندگی است با آن حل گردد.
بله؛ در رساله وجوب ازدواج را فرع بر خوف از معصیت ذکر کرده (فاضل لنکرانی،1385، ص 436) ولکن در آنجا شرایط دیگر از قبیل همسر مناسب، مسکن مناسب و حد اقل شغل و در آمد مورد اشاره نیست پس منظور رساله این است که آن امر مستحب (ازدواج) تبدیل به وجوب شد یعنی اگر قبلا شخص به خاطر استحباب ازدواج، انگیزه ای برای آن نداشت حال با ورود عنوان ثانوی انگیزه برای ازدواج پیدا می کند. این به این معنا نیست که حالا که مستحب به وجوب تبدیل شد بدون شرایط مذکور اقدام به ازدواج نماید؛ بلکه اگر آن شرایط نبود ازدواج باز واجب نمی شود.

نکته اول : آیا ازدواج در ترک گناه کاملا موثر است؟

بعضی از جوانان گمان می کنند که اگر ازدواج کنند دیگر گناه جنسی آنها ترک می شود ولی این به موجبه کلیه صحیح نیست؛ زیرا اگر ما خودمان را تربیت نکنیم و تقوی نداشته باشیم و در مباحث اخلاقی ورود پیدا نکنیم تا رذائل اخلاقی را سر کوب کنیم با ازدواج هم گناه را کنار نمی گذاریم و شاید در مباحثی دیگر قرار بگیریم که گناه کرده و بعد آن را توجیه کنیم. چنان که زن متاهل به مرد نامحرم نگاه می کند به بهانه این که می خواهد شوهر خود را با دیگران مقایسه نماید و یا مرد به زن نا محرم نگاه می کند و زیبایی او را با همسرش قیاس می کند و دیگر گناهان که مجال گفتنش نیست.

نکته دوم : وجوب ازدواج و تقلیل گناه

نکته دیگر که ضمن این مسئله شرعی مطرح می گردد و اغلب در رساله ها به آنها اشاره ای نشده است این است که جوان در معرض گناه می داند که با ازدواج کاملا نمی تواند گناه را ترک نماید ولی می تواند گناهان خود را تقلیل بدهد و کمتر گناه بکند؛ در اینجا نیز چنانچه شرایط ازدواج فراهم آید بر او واجب است که ازدواج کند تا به واسطه ازدواج کمتر گناه بکند. مثلا جوان مجردی که آلوده به گناهان مختلف است مانند چشم چرانی، استمناء (6) و... همین که متوجه شد با ازدواج می تواند استمناء را ترک نماید بر او وجوب ازدواج مستقر می گردد و لزوما باید ازدواج نماید.
آثار گناهان که منشاء آنها عدم ازدواج است :
انسان از دریچه قوه شهوانیه ممکن است به گناهان زیادی آلوده گردد که هر یک از اینها ممکن است زندگی دنیایی و آخرتی آدمی را نشانه رفته و او را به مهلک ترین درجات و مقامات برساند که از جمله این درکات حشر و نشر با دشمنان اهل بیت (علیهم السلام)، خشم و غضب پروردگار، کم برکتی در مال، رفتن آسایش از زندگی، مشغولیت فکری و هزاران مکافات نکبت بار دیگر است. در این جا ما برای نورانیت بحث به کلام امام اشاره می کنیم.

گناه استمناء و لواط :

امام صادق (علیه السلام) می فرمایند : سه كس اند كه خداوند روز قیامت نه با آنها سخن مى گوید، نه به آنان نگاه مى كند و نه پاكشان مى خواند و عذابى دردناك دارند : كسى كه موى سپید خود را بكند، كسى كه با خود ازدواج (خود ارضایی) کند وكسى كه لواط دهد. (7) (کلینی،1407، ج 2، ص 312)
نکته سوم : تخصص همراه تعهد
در مشاوره ها و گفت وگو با کثیری از جوانان و دوستان مشاهده شده که جوان باید ازدواج کند و این ازدواج برایش امری واجب (شرعی) است ولکن به بهانه های واهی و توهمات پوچ و تخیلات از ازدواج صرف نظر نموده و مشغول امور دیگر می شود که این عمل بر خلاف مصلحت و مورد خشم پروردگار عالم است؛ چرا که انسان نباید دین خود را فدای دنیا و همچنین دنیای خود را به آخرت بفروشد. جوانی که اینگونه در برابر گناه خاضع است شاید در آینده متخصص خوب و انسانی با سواد گردد؛ اما باید بداند که هیچ گاه انسان متعهدی نمی شود.

مثال :

جوانی که ازدواج برایش واجب گردیده ولکن به بهانه درس و دانشگاه یا حرفه ای که در آن فعالیت می کند و از (ازدواج بخاطر درس و شغل) صرف نظر می کند؛ در حالی که این جوان به اعمال حرام (مانند استمناء، چشم چرانی و تماس با جنس مخالف) آلوده می شود دینش را به حرفه، درس و دانشگاهش می فروشد. برای همین است که این جوان در آینده متخصص می شود ولکن نسبت به دین و آمیزه های دینی هیچ تعهدی ندارد و به قول معروف عالمان بی عمل اند.

اشاره

از اینجا می توان به یکی از مولفه های سبک زندگی اشاره نمود که انسان باید در برنامه های زندگیش از اعتقاداتش محافظت نماید و شعار «تخصص همراه تعهد» را در پیشگاه خود قرار داده و نصب العین خود کند و دائما از این هدف خود در اعتقاد، حفاظت نماید تا مبادا از مسیر بندگی منحرف گردد.
خلاصه ی کلام
با توجه به مطالب مذکور نتیجه می گیریم که ازدواج برای جوان مخوف از گناه و معصیت زمانی واجب است که ایشان غیر از ترس از گناه، شرایط دیگر همچون همسر مناسب، مسکن مناسب، شغل و حد اقل در آمد مکفی را داشته باشد.

اهمیت ازدواج در قرآن

قال الله تبارک و تعالی: «آمیزش جنسى با همسرانتان در شب روزه‏دارى حلال است، آنها لباس شما هستند و شما لباس آنها. (هر دو زینت یكدیگر هستید و باعث حفظ یكدیگر) خداوند مى‏دانست كه شما به خود خیانت مى‏كردید (و این كار را كه ممنوع بود بعضا انجام مى‏دادید) پس توبه كرد بر شما و شما را بخشید. اكنون با آنها آمیزش كنید و آنچه را خدا بر شما مقرر داشته طلب نمائید.»(8) (بقره،187)
با توجه به این که خطاب آیه شریفه به روزه داران ماه مبارک رمضان است و مومنین روزه دار را مورد خطاب قرار داده است ولکن در اثنای این آیه شریفه خداوند تبارک و تعالی نکته ای بسیار مهم را مطرح می کند، که موجب شده این آیه شریفه در قرآن آیه ای بی نظیر گردد و آن نکته لطیف این است که می فرماید : زن و شوهر همچون لباس برای یکدیگر هستند (بقره،187). در اینجا برای روشن شدن لطایف، مقداری از معارف این آیه را به زبان روان و ساده خدمت زوج های جوان عرض می نمایم.

توجه به استعاره به کار رفته در آیه شریفه:

آیه شریفه می فرماید : زنان برای شما لباس ومردان نیز برای زنان لباس هستند. (همان)
در این آیه کلمه «لباس» استعاره برای زن و مرد گرفته شده است، یعنی این کلمه مجازا به معنای زن و مرد به کار رفته است که این مطلب را می توان با توجه به کلمه «استعاره» به معنای طلب عاریه و امانت فهمید به این صورت که ما می گوییم معنای کلمه «لباس» در این آیه به صورت امانت و مجاز برای معنای زن و مرد به کار می رود (علامه طباطبایی،1417، ج 2، ص 64)؛ و اصولا در علم معانی و بیان ما می آموزیم که یکی از بهترین و شیوا ترین روش های بیان، استفاده از مجاز و استعاره است. به طور خلاصه استعاره یعنی بكار بردن معناى دیگر براى كلمه‏اى به گونه تشبیه. (افرام بستانى،1375، ص 60) مثلا لفظی (مانند لباس) را از معنای اصلی خود انتقال داده و در معنای دیگر (مرد و زن) به کار ببریم. مثل وقتی که می خواهیم بگوییم «علی شجاع است» می گوییم «علی شیر است» که معنای شیر را که حیوان شجاعی است مجازا دب وصف امام علی (علیه السلام) به کار می بریم.

کلمه لباس در لغت

لباس در لغت به معنای «پوشش به قصد حفاظ» است معنای این کلمه دو جزء دارد که عبارت است از پوشش و حفاظ. ولکن زمانی که عرب بخواهد پوشش تنها را بگوید کلمه «سَتر» را استفاده می کند، و همچنین زمانی که حفظ را به تنهایی استعمال نماید از «حِفظ» استفاده می نماید. (راغب،1412، ص 250)
با این دو بیان مشخص گردید که آیه شریفه مرد و زن را به لباس تشبیه کرده است. حال یک سوال پیش می آید و آن این که چه ویژگی خاصی در لباس وجود دارد که خداوند زوجین را به لباس تشبیه کرده است؟ آیا نمی شد زن و مرد را به چیزی غیر از لباس تشبیه نماید؟
با توجه به مطالب بیان شده این آیه شریفه که در بر دارنده بحث «هدف ازدواج» است را در اینجا شرح می دهیم. در شرح این آیه و نکته ای که راجع به استعاره کلمه «لباس» بیان گردید ما هفت نکته را از آن استخراج می کنیم که همراه لطافت و شیرینی، این نکات آثار فوق العاده ای در زندگی زوجین می گذارد که موجب نشاط و شادابی زندگی دنیایی می گردد و از افسردگی ها، خستگی ها و تکرار در زندگی زنا شویی نجات می دهد.

نکته اول : لباس ساتر عیوب است.

نکته دوم : لباس موجب زینت است.

دو نکته فوق که بیانگر دو ویژگی لباس (ساتر عیوب، موجب زینت) است از آیه قرآن برداشت شده است که خداوند متعال در این آیه شریفه خطاب به فرزندان حضرت آدم می فرماید : «اى فرزندان آدم! لباسى براى شما فرو فرستادیم كه اندام شما را مى‏پوشاند و مایه زینت شماست و لباس پرهیزگارى بهتر است، این ها (همه) از آیات خدا است شاید متذكر (نعمت هاى او) شوند.»(9) (اعراف، 26)
پس ما نیز در تفسیر این آیه شریفه «هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُن» که اول بحث تلاوت گردید و زوجین را به کلمه «لباس» تشبیه کرد همین دو ویژگی خاص لباس را که (ساتر عیوب، موجب زینت) است در آن به کار گرفته را متوجه می شویم و نتیجه می گیریم همان طور که لباس عیوب انسان و عضو قبیح انسان را پنهان کرده و برای صاحب خود ساتر است، زن و مرد هم باید اولاً عیوب یکدیگر را از دید دیگران حفظ کنند و ثانیاً باید اسباب زینت یکدیگر باشند کما این که وقتی انسان لباسی زیبا بر تن می کند، این لباس بر تن او جلوه کرده و اسباب زیبایی و زینت او می گردد.

تبصره (بیان عیوب فقط به متخصص دینی)

همان طور که وقتی بیمار به پزشک متخصص مراجع می کند، خارج کردن لباس، از تن در صورت ضرورت امری لازم است تا سلامتی انسان به مخاطره نیفتد و یا بیماریش معالجه گردد در مسائل زناشویی و زندگی زن وشوهر نیز امری ست واجب، تا لباس ستاریت و عیب پوشش کنار برود.
ذکر عیوب، گناه و زشتی های خود (در مسائل شخصی) و یا همسر خود (در زندگی زناشویی) و نیز دوستان و آشنایان و ... برای دیگران عملی بسیار ناپسند است مگر اینکه نزد متخصص باشد تا او برای رفع و دفع آن عیب و صفت رذیله چاره ای بیندیشد و جهت مبارزه با آن عیب، سلاحی مناسب با آن را در اختیارش قرار دهد.
پس نتیجه می گیریم که زوجین نیاید عیوب یا زشتی های دیگری را نزد پدر و مادر یا دوستان نزدیک و افراد دور یا نزدیک نقل کنند بلکه باید نزد مشاور خانواده ی آگاه و تربیت شده مکتب اهل بیت (علیهم السلام) رفته تا او حقایق زندگی را همان گونه که درست و صادق است بدون هیچ جانب داری و قضاوت نفسانی بیان کند و آنها را به راه راستی و حقیقت ارشاد نماید.
لباس برای انسان زینت است.
به تعبیر کلام الله مجید لباس همچون ریش (10) است (اعراف،26) یعنی زینت برای شما انسان ها است؛ زینت در لغت یعنی حسن وجذابیت در ظاهر پس زن و شوهر هم لباس یک دیگرند یعنی زینت برای هم هستند.

نکته ی سوم : لباس عضو قبیح و زشت بدن را می پوشاند.

ازدیاد مسائل جنسی شوند و باید در این مورد در اختیار یکدیگر باشند و نتیجه ی امتناع ورزیدن آن ها قانع نبودن آن ها به این ازدواج است. بنابراین زن یا مرد به موارد حرام روی می آورند یا حداقل آن، نگاه حرام به دیگران است.

نکته ی چهارم : همراه بودن لباس با انسان است.

این نکته، هم فقهی است و هم اخلاقی. بحث فقهی وقتی است که زن و شوهر با هم خویشاوند باشند که بحث صله ی رحم مطرح است و از واجبات است تا آنجا که قرآن کمک به بستگان را جزء حقوق مالی ثروتمندان محسوب می دارد و از آن جا که سخن از کمک به اقوام و خویشان به میان آمده آن را به عنوان یک حق واجب ذکر کرده است. (مهدوی کنی،1385، ص 187) و می فرماید: «و حق نزدیكان را بپرداز و (همچنین) مستمند و وامانده در راه را، و هرگز اسراف و تبذیر مكن.»(اسراء،26) اما بحث اخلاقی هنگامی است که هیچ رابطه ی اقوامی با هم نداشته اند و ازدواج کرده اند که در این صورت نیز باید هنگام دیدن اقوام با هم همراه باشند همان طور که لباس نیز همراه انسان است.
نکته ی دیگری که می توان از این بحث استخراج کرد این است که این همراه بودن صرفا ظاهری نیست و این تنها یک معنای آن را شامل می شود. معنای دیگر آن این است که افق فکری آن ها نزدیک به هم باشد و هرگاه اختلاف سلیقه با هم داشتند آن را با گفتگو حل نمایند و از لحاظ سلیقه و جهت گیری فکری به هم نزدیک شوند.

نکته ی پنجم : چسبیده بودن لباس به بدن است.

از این نکته بحث اتحاد برداشت می شود که باید بین زن و شوهر این همبستگی و متحد بودن وجود داشته باشد.

نکته ی ششم : لباس مانع ضرر است.

قرآن کریم می فرماید: «و براى شما پیراهن هایى آفریده كه شما را از گرما (و سرما) حفظ مى‏كند» (11) (نحل، 81)
اگر لباس مانع ضرر است پس زن و شوهر هم که به تعبیر قرآن لباس یکدیگرند باید مانع ضرر یکدیگر باشند و باید سپر بلای یکدیگر باشند.

نکته ی هفتم : لباس ایصال نفع است.

لباس علاوه بر این که مانع ضرر است؛ نفع هم به انسان می رساند. مثلا در هنگام سرما به انسان گرما و حرارت می دهد و نافع بدن است. پس زن و شوهر هم باید حرارت دهنده و حمایت کننده ی کانون گرم خانواده باشند نه فقط به لحاظ مادی بلکه از لحاظ معنوی هم باید این گونه باشند.

ویژگی معنوی لباس

خداوند می فرماید : « ... لباس پرهیزگارى بهتر است.» (اعراف، 26)
که اشاره به لباس روح دارد. همان طورکه ظاهر بدن نیاز به لباس دارد، روح انسان هم به لباس نیاز دارد و آن همان تقوا است. وقتی در وجود انسان تقوا وجود دارد نفوذ گناه در وجود او غیر ممکن است. انسان با تقوا که در روح خود لباس دارد حتی اگر وارد محیط گناه آلود شود در وی هیچ اثری نمی گذارد. از این قسمت نتیجه می گیریم زن و شوهر هم باید تقوای یکدیگر باشند یعنی دو طرف باید کاری کنند که طرف مقابل مرتکب گناه نگردد. مثالی که می توان در این مورد آورد این است که مرد با اجازه ندادن به ورود ماهواره در منزل مانع گناه همسرش گردد و زن نیز با آرایش در منزل و آراستن خود برای شوهر باعث گردد شوهرش گناه و نگاه حرام را ترک کند.
آیه 201 سوره مبارکه اعراف مهم ترین راه مبارزه با تهاجم فرهنگی را تقوا معرفی می کند. در تهاجم فرهنگی، دشمن با استفاده از ماهواره، اینترنت، عکس ها و سی دی های مبتذل و زننده به هدف خود نزدیک می شود. کسی که دارای تقوا است از این خطر تهاجم محفوظ می ماند.

زینت در لغت یعنی حسن و جذابیت در ظاهر

لباس همچون ریش، زینت برای شماست. پس زن و شوهر هم لباس یکدیگرند یعنی زینت برای هم هستند.

نتیجه

رسول خدا (صلى الله علیه و آله) فرمودند : «ازدواج سنّت من است. هر كه به سنّت من عمل نكند از من نیست. ازدواج كنید؛ زیرا من به زیادی جمعیت شما بر سایر امّتها می بالم.»(12) (ری شهری،1375، ج 5، ص 80)
هر چند در این برهه از زمان موضوع ازدواج و اختیار همسرِ مناسب، آن قدر در میان آداب و رسوم غلط و بعضاً خرافات بی پایه و اساس، پیچیده شده كه به صورت یك مسیر و معبر صعب العبور براى جوانان در آمده است، اما با قطع نظر از این همه موانع خرافی، ازدواج یك حكم فطرى و هماهنگ قانون آفرینش است كه انسان براى «بقاء نسل و آرامش جسم و روح و حل مشكلات زندگی» به آن احتیاج دارد. اصل ازدواج یک سنت طبیعی و الهی است. به همین مناسبت رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) نیز نکاح را به سنت خویش تعبیر کرده است؛ البته این سنت آفرینش است، سنت میان انسان ها و همه ی اقوام و ادیان است. پس چرا حضرت فرموده اند سنت من است؟ شاید از این جهت باشد که اسلام در این امر تأکید بیشتری کرده و این تأکید در ادیان دیگر کم تر دیده می شود؛ لذا با مشاهده ی مکاتب اجتماعی و فلسفه های رایج جوامع و سیاست های معمولی دنیا، این همه تأکید بر امر ازدواج وجود ندارد.
آنچه ما در این مقاله در مورد آن تحقیق کردیم در دو موضوع بود که عبارت اند از :

الف ازدواج از دیدگاه فقه

موضوع اول که ازدواج از دیدگاه فقه و احکام عملی است بررسی شد و به این نتیجه رسیدیم که ازدواج یک سنت می باشد و مستحب است هر مسلمانی برای بقای نسل، ارضاء نیاز های انسانی و جسمی خود، شخصی را برای همسری انتخاب نماید و با او ازدواج کند. اما با این که روشن شد که امر ازدواج یک سنت و عمل مستحبی است لکن اگر انسانی به واسطه ی ترک ازدواج آلوده ی به گناه شود همین سنت و عمل مستحبی به حکم ثانویه در شرع مقدس اسلام به عملی واجب تبدیل می شود و با فراهم آمدن شرایط ازدواج نیز همچون سایر احکام وجوبی بر مکلف واجب می گردد.

ب بایسته های زوجین در قرآن کریم

قال الله تبارک و تعالی: آمیزش جنسى با همسرانتان در شب روزه‏ دارى، حلال است، آنها لباس شما هستند و شما لباس آنها. (13) (بقره، 187)
قرآن کریم که کتاب قانون انسانیت زیستن است، آیات فراوانی راجع به ازدواج، اهمیت ازدواج و احکام زندگی در خود جای داده است که هر کدام از این آیات بابی از ابواب معارف زندگی را برای بشریت بیان کرده است که ما در این مقاله به آیه ی فوق توسل جسته و قطره ای از دریای معارف قرآن را در این آیه در باب بایسته ها و آنچه شایسته است، زوجین نسبت به یک دیگر در زندگی رعایت نمایند را ذکر کرده ایم و اگر همسران، خصوصا عروس و دامادهای عزیز، این هفت نکته ذکر شده در بیان آیه شریفه فوق را در زندگی رعایت نمایند و با عمل به آنها زندگی خود را به نور قرآن منور سازند بسیاری از اختلافات از میان می رود و به جای آن زندگی توأم با زیبایی، همدلی و خوشبختی به وجود می آید. انشاء الله
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) می فرمایند: «در اسلام هیچ بنایی ساخته نشد كه نزد خداوندعزّوجلّ محبوب تر و ارجمند تر از ازدواج باشد.»(14) (ری شهری،1375، ج 5، ص 80)

پی‌نوشت‌ها:

• دانشجوی کارشناسی رشته ی علوم قرآن. دانشکده علوم قرآنی دولت آباد
1 «أُحِلَّ لَكُمْ لَیْلَةَ الصِّیامِ الرَّفَثُ إِلى‏ نِسائِكُمْ هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ ... »
2 «النِکاحُ سُنَتِی وَ مَنْ‏ رَغِبَ‏ عَنْ‏ سُنَّتِی‏ فَلَیْسَ مِنِّی»
3 «الْمُؤْمِنُ‏ كُفْوٌ لِلْمُؤْمِنَةِ، وَ الْمُسْلِمُ كُفْوٌ لِلْمُسْلِمَة».
4 «مَن تَزَوَّجَ امرَأةً لا یَتَزَوَّجُها إلاّ لِجَمالِها لَم یَرَ فیها ما یُحِبُّ، و مَن تَزَوَّجَها لِمالِها لا یَتَزَوَّجُها إلاّ وَكَلَهُ اللّه إلَیهِ، فعلَیكُم بذاتِ الدِّین».
5 أَلَا إِن النِّسَاءَ خُلِقْن شَتَّى‏ فَمِنْهُن الْغَنِیمَة و الْغَرَامُ‏
و مِنْهُن الْهِلَال إِذَا تَجَلَّى‏ لِصَاحِبِه و مِنْهُن الظَّلَامُ‏
فَمَنْ یَظْفَرْ بِصَالِحِهِنَّ یَسْعَدْ وَ مَنْ یُغْبَنْ فَلَیْسَ لَهُ انْتِقَام
6 انجام عملی با خود که موجب انزال منی می شود.
7 «ثلاثةٌ لا یُكَلِّمُهُمُ الله یَومَ القِیامَةِ و لا یَنظُرُ إلَیهِم و لا یُزَكِّیهِم و لَهُم عَذابٌ ألیمٌ : النّاتِفُ شَیبَهُ، و النّاكِحُ نفسَهُ، و المَنكوحُ فی دُبُرِه»
8 «أُحِلَّ لَكُمْ لَیْلَةَ الصِّیامِ الرَّفَثُ إِلى‏ نِسائِكُمْ هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ كُنْتُمْ تَخْتانُونَ أَنْفُسَكُمْ فَتابَ عَلَیْكُمْ وَ عَفا عَنْكُمْ فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَ ابْتَغُوا ما كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ ...»‏
9 «یا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْكُمْ لِباساً یُوارِی سَوْآتِكُمْ وَ رِیشاً وَ لِباسُ التَّقْوى‏ ذلِكَ خَیْرٌ ذلِكَ مِنْ آیاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّكَّرُون»
10 پر، كه ویژه‏ى پرندگان است.
11 «وَ جَعَلَ لَكُمْ سَرابِیلَ تَقِیكُمُ الْحَر»
12 «النِّكاحُ سُنَّتِی، فَمَن لَم یَعمَلْ بِسُنَّتِی فَلَیسَ مِنّی، و تَزَوَّجُوا فإنّی مُكاثِرٌ بِكُمُ الاُمَم».
13 «أُحِلَّ لَكُمْ لَیْلَةَ الصِّیامِ الرَّفَثُ إِلى‏ نِسائِكُمْ هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ ... »
14 «ما بُنِىَ فى الإسلامِ بِناءٌ أحَبَّ إلی اللّه عزّ وجلّ، وأعَزَّ مِنَ التَّزویج.»
منابع و مآخذ:
1. قرآن کریم
2. بستانی، فؤاد افرام؛ (1375 ه. ش)، فرهنگ ابجدى، تهران، انتشارات اسلامی، نوبت دوم
3. حسینی خامنه ای، سید علی؛ (1389 ه. ش)، مطلع عشق، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، نوبت بیست وسوم
4. راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ (1412 ه. ق)، مفردات ألفاظ القرآن، بیروت- دمشق، انتشارات دار القلم- الدار الشامیة، بی چا
5. شیخ حر، عاملی، محد ابن حسن؛ (1409 ه. ق)، وسائل الشیعه، قم، انتشارات مؤسسة آل البیت (علیهم السلام)، بی چا
6. علامه طباطبائی، سید محمدحسین؛ (1417 ه. ق)، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، نوبت پنجم
7. فاضل لنکرانی، شیخ محمد؛ (1385 ه. ش)، رساله توضیح المسائل، قم، چاپخانه مهر، نوبت صد و بیست وششم
8. كلینى، محمد بن یعقوب؛ (1407 ه. ق)، اصول كافى، تهران، مركز انتشارات علمى و فرهنگى، نوبت اول
9. مجلسی، محمد باقر؛ (1403 ه. ق)، بحار الانوار، تهران، انتشارات مهر، نوبت اول
10. محمدی، ری شهری، محمد؛ (1375 ه. ش)، میزان الحکمه، قم، انتشارات دارالحدیث، نوبت اول
11.مشکینی اردبیلی، علی اکبر؛ (1374 ه. ش)، اصطلاحات الاصول، قم، انتشارات حکمت، بی چا
12. مکارم، شیرازی، ناصر؛ (1385 ه. ش)، رساله توضیح المسائل، قم، انتشارات مدرسه الامام علی ابن ابی طالب (علیه السلام)، بی چا
13. مهدوی کنی، محمد رضا؛ (1385 ه. ش)، اخلاق عملی، انتشارات مسجد مقدس جمکران، نوبت اول