خاطراتی از علل و انگیزههای امام خمینی (ره) در مبارزه با رژیم پهلوی
این آتش زیر خاکستر است
آیت الله ابوالقاسم خزعلی:
یک ماه قبل از قضیه انجمنهای ایالتی و ولایتی به امام گفتم می خواهم به نجف آباد بروم شما فرمایشی دارید؟ فرمودند: «به علمای آنجا بگو به زودی سر و صدایی در کشور بلند می شود و این آتش زیر خاکستر است به زودی دود می شود. من در آن موقع از قم داد می زنم شما هم داد بزنید».گفتم آقا مطلب چیست؟ ایشان چیزی نفرمودند. بنده هم به نجف آباد رفته و ده روزی آنجا بودم و مطلب را به علمای آنجا رساندم و برگشتم. به فاصله مختصری مسأله انجمنهای ایالتی و ولایتی پیش آمد. در همان شب علما و مراجع طراز اول قم به دستور امام جمع شدند و جلسه ای تشکیل دادند و به انجمنهای ایالتی و ولایتی اعتراض کردند و از آنجا این نهضتی آغاز شد که مبدل شد به انقلاب اسلامی. (1)
من پیش بینیهایی میکنم
حجت الاسلام والمسلمین مهدی کروبی:
در جریان انجمنهای ایالتی و ولایتی، سال 41، موقعی که آیت الله بروجردی رحلت کردند، امام فرمودند: «من یک پیش بینیهایی نسبت به مقابله رژیم با اسلام میکنم.» آن سال تابستان امام به امام زاده قاسم تشریف بردند، پدر آقای رسولی محلاتی، از ارادتمندان و علاقمندان و میزبانانشان بود. گاهی وقتها که امام به تهران وارد میشدند، به خانه ی آقای لواسانی و پدر خانمشان آقای ثقفی که از علمای تهران بود میرفتند. طبیعی بود که در این مواقع عده ای از علما به دیدنشان میآمدند. یک بار که علما آمده بودند، ایشان فرمودند: «من پیش بینی میکردم و حوادث را هم گوشزد کردم.» موقعی امام این حرفها را زده بودند که هیچ گونه علایم و نشانهی عملی از مقاصد حکومت در خصوص شروع حرکت جدید نبود، اما ایشان پیش بینی کردند که یک سری مسایل پیش خواهد آمد و اتفاقاً درست از کار درآمد. (2)آقایان در منزل آقای حائری اجتماع کنند
آیت الله حسن صانعی:
وقتی روزنامه کیهان مسأله تصویب انجمنهای ایالتی و ولایتی را با آن تیتر بندی و خط درشت چاپ کرد عصر همان روز خدمت امام رسیدم. ایشان فرمودند: بگوئید آقایان در منزل آقای حائری اجتماع کنند. حرکت را ایشان شروع کردند همان بسم الله تجمع آقایان در منزل مرحوم آیت الله حائری با خود ایشان به وجود آوردند. (3)باید کاری بکنیم غرور شاه شکسته شود
آیت الله صادق خلخالی:
وقتی که قضیه انجمنهای ایالتی و ولایتی شروع شد، امام در منزل آقای آیت الله حاج مرتضی حائری فرزند آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری جلسه داشتند. در جلسه آن طور که من یادم است، امام فرمودند: «چون شاه رفته به آذربایجان و برگشته، مغرور شده است و گویی هیچ گونه اعتنایی نه به قانون اساسی میخواهد بکند نه به شرع اسلام و ما باید کاری بکنیم که این غرور شاه شکسته بشود.» (4)تمام نامهها را خودشان نوشتند
آیت الله توسلی:
امام با تمام توان در راه هدفی که داشتند سعی و تلاش مینمودند. خصوصاً در اوایل نهضت که بیشترین بار آن بر دوش خود امام بود. یادم هست در مسأله لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی ایشان چقدر زحمت کشیدند تا علمای قم را کنار هم جمع کردند. به تمامی علمای شهرستانها نامه نوشتند. امام تمامی نامهها را که حدود سیصد چهارصد نامه میشد با دست خود نوشتند و برای آنان فرستادند. (5)بعد از نماز صبح به منزل میرفتیم
حجت الاسلام والمسلمین سید جواد علم الهدی:
در قضیه انجمنهای ایالتی و ولایتی امام شبها، چه شبهایی که درسی بود و چه شبهای غیر درسی، استادان حوزهی علمیه قم را که سرپرستی حوزه به عهدهی آنها بود. بعد از فوت مرحوم آیت الله بروجردی، جمع میکردند تا در این باره مشورتهایی بشود، امام درباره جلسههای بسیار طولانی آن جمع میگفتند:«بعضی مجالس ما آن قدر طولانی میشد که نماز صبح را میخواندیم و به منزل میرفتیم» (6)
هنر بزرگ امام کشف قدرت مرجعیت بود
آیت الله خامنهای:
یکی از هنرهای زیبا و بزرگ امام کشف قدرت روحانیت و مرجعیت بود. امام از این قدرت کمال استفاده را کردند. از این رو، باید بگویم در جریان انجمنهای ایالتی و ولایتی چیزی که برای ما آشکار شد شخصیت امام بود. در آن مبارزات ما احساس کردیم که شخصیت امام یک شخصیت برجسته و ممتاز است. (7)نقش امام در تحریک مراجع
آیت الله خامنهای:
امام در قضیه لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی افرادی را به عنوان پیک به بعضی از شهرها و مراکز میفرستادند و برای بعضی از شخصیتها، پیغامهای خاصی میدادند و بعضی از جریانها را با آنان در میان میگذاشتند. به یاد دارم که یک بار مرا به مشهد فرستادند تا با آقایان میلانی و قمی صحبت کنم، یک پیام برای آنها و یک پیام هم برای علمای مشهد، دادند. یک بار نیز آقایهاشمی را فرستادند و به وسیلهی ایشان به آقای میلانی پیامی دادند. افرادی را نیز نزد علمای تهران و شیراز میفرستادند.در مجموع، نقش امام در برانگیختن علما، فوق العاده و حیاتی بود، چنان که در برانگیختن مراجع قم نیز امام نقش فوق العاده ای داشتند. برخی از مراجع و علما در ابتدای کار باور نداشتند که برای اسلام خطری در پیش است و دیگر اینکه فکر نمیکردند که بتوان حرکت کرد. (8)
اگر نمیدانید خلاف شرع است به قم بیایید
آیت الله خامنهای:
امام در ماجرای انجمنهای ایالتی و ولایتی چند گونه کار میکرد:1. صدور اعلامیه، امام با اعلامیههایشان خیلی از جریانها را افشا و حقایق را روشن میکردند، به طوری که وقتی کسی آن اعلامیهها را میخواند واقعاً از آنچه داشت انجام میگرفت. احساس خطر میکرد.
2. علاوه بر این، اعلامیههای امام از موضعی کاملاً عالمانه و فقیهانه و قوی صادر میشد و حماسهی علمی و فقهی و حکومت شرعی را در اذهان بیدار و زنده میکرد. امام در یکی از این اعلامیهها به علم نخست وزیر وقت که گفته بود لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی خلاف شرع نیست، از موضع بالا و قوی خطاب کرده بودند که اگر شما نمیدانید که این کار خلاف شرع است به قم بیایید و از متخصصین که ما هستیم بپرسید تا به شما بگوییم که این کار خلاف شرع هست یا نیست.
این حالت، این ابهت و این موضع بالا و قوی امام در اعلامیهها و سخنرانیها موجب میشد که احساس محوریت و مسئولیت در امر و نهی اسلامی و مذهبی در دل علما زنده شود و آنها را به هیجان آورد. (9)
به شاه بگویید اقلاً به قانون عمل کند
آیت الله محمد یزدی:
در جریان مسأله انجمنهای ایالتی و ولایتی و صدور اعلامیهها و اوج گیری نهضت، یک روز گفتند کسی از طرف شاه آمده و ملاقات خصوصی میخواهد. بعضی از آقایان ملاقات خصوصی را پذیرفتند ولی امام موافقت نکرده و فرمودند: «هر حرفی دارند، بیایند اینجا جلوی همه بزنند». ما آن روز دلمان میخواست برخورد امام را با کسی که از طرف شاه آمده بود، ببینیم. من از کسانی بودم که خیلی علاقه داشتم نحوهی برخورد را از نزدیک ببینم. به همین دلیل سعی میکردم در آن ساعت، نزدیک ایشان باشم تا جریان را ببینم. تا اینکه زمان ملاقات مشخص شد. دقیقاً یادم است که امام در اتاق بیرونی نشسته بودند و اتاق نسبتاً پر بود. همه اطراف ایشان نشسته بودیم. اطلاع دادند: «آن آقا دارند میآیند.» امام به اتاق دیگری که تقریباً محل کارشان بود و کتاب و زندگیشان در آنجا بود و همان جا مطالعه میکردند، تشریف بردند، عده ای هم در خدمتشان به آن اتاق رفتیم. حلقه کوچکی جلوی ایشان باز ماند اما بقیه به اصطلاح مسجدی نشستند و اتاق پر شد. من در فاصله ی خیلی نزدیکی نشستم و دقیقاً بر حرکاتشان ناظر بودم و اصولاً دنبال این بودم که نحوه برخورد را احساس کنم.بهبودی آمد و نشست. البته امام حرکت مختصری کردند، یعنی بدون اینکه برخیزند، کمی خم شدند. بعد بهبودی گفت: «ان شاء الله حال آقا خوب است؟» امام فرمودند: «الحمدلله». او گفت: «بهبودی آمده است، إن شاء الله بهبودی حاصل میشود!» یعنی خواست با شوخی مجلس را عادی کند و حرفش را شروع کند. امام فرمودند: «الحمدلله بد نیستم». و صحبت را شروع کردند. اولین نکته ای که من دریافتم، این بود که در ملاقاتها، همیشه ابتکار عملی در دست کسی است که حرف را شروع میکند. در آن هنگام قبل از اینکه او پیامش را برساند، امام شروع کردند و نسبت به حرفهایی که شاه زده بود و روحانیت را ارتجاع سیاه معرفی کرده بود، به تندی اعتراض کردند که: «توقع نبود ایشان (شاه) نسبت به این طبقه که این همه خدمت به مملکت کرده و میکنند، چنین و چنان بگویند.» و در همان جلسه یادم است که فرمودند: «زندگی اینها (روحانیون) از زندگی طبقه متوسط مردم و متوسط دولتیها هم پایین تر است. آن وقت نسبت به اینها این جور تعبیر میکنند. «و بعد کم کم بحث به جایی کشیده شد که دقیقاً یادم است روی کتاب «قانون اساسی» که بر روی کتابهای پهلویشان بود، دست گذاشتند و فرمودند: اقلاً به این قانون عمل کنید.» حرف امام که تمام شد، بهبودی که ناچار تا آخر گوش کرده بود، گفت: «من فقط پیامی آورده ام و میخواهم به اطلاع حضرتعالی برسانم.» یعنی وقتی که دید ایشان غیر از بقیهاند که بتواند جلسه را خصوصی کند و حرف بزند و عادی برخورد کند، پیامش را گفت. امام فرمودند: به ایشان بگویید حداقل به قانون عمل کنند.
بعد دو، سه مسأله دیگر هم راجع به همان عنوان ارتجاع سیاه مطرح کردند. باز بهبودی گفت که: «من فقط یک پیام آورده ام و باید جواب بگیرم.» امام فرمودند: ما تكلیفمان را میدانیم و ایشان هم تکلیفشان را میدانند. (10)
باید در روزنامه اعلام کنند.
آیت الله محمد مؤمن:
در قضیه انتخابات انجمنهای ایالتی و ولایتی که رژیم شاه شرط اسلام را برداشته بود، امام قاطع تر از دیگر علما و مراجع به جنگ این توطئه آمدند. اول اطلاعیه ای که داده شد اطلاعیه ایشان بود و به دنبال امام علمای دیگر اطلاعیههایی میدادند. علم که نخست وزیر وقت بود به همه آقایان قم و مرحوم میلانی در مشهد و آقای خوانساری در تهران تلگراف زد و اعلام کرد که ما از موضع خودمان برگشتیم. با اینکه همه میدانستند نقش اصلی در مبارزه به عهده امام بود اما به امام تلگراف نکردند و قبل از این تلگراف تلفنی گفته بودند که ما از آن تصویب نامه (که شرایط اسلام را در منتخبین حذف کرده بودند) دست برداشتیم در حالی که همه آقایان به آن تلفن اکتفا کرده بودند امام با تماس با آنان جلوی این را گرفت. حتی بعضی از مراجع دستور داده بودند به خاطر اینکه دولت تلفنی از حرفش برگشته بازار قم را چراغانی کنند. ولی امام رسماً ایستادگی کردند و فرمودند که باید در روزنامهها اعلام کنند که برگشتیم. (11)تصمیم به عکس العمل شدید
علم پس از دریافت تلگراف مراجع و در رأس آنان حضرت امام که در اعتراض به لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی صادر شده بود پس از شش هفته سکوت به سه نفر از مراجع به جز امام تلگرافی زد و موافقت خود را با خواستهای آنان اعلام داشت برخی از علما پاسخ علم را نشانه عذرخواهی او دانسته مسأله را مختومه تلقی کردند ولی امام با هوشیاری خاص خود متوجه حیله دشمن شد و اظهار داشت لایحه ای که به تصویب هیأت دولت رسیده با تلگراف خصوصی از رسمیت و قانونیت نمیافتد. بلکه باید لغو آن توسط رئیس دولت و به طور رسمی در جراید اعلام شود. علمای تهران در اعلام حمایت از اقدام مراجع و اعتراض به سماجت علم تصمیم گرفتند در هشتم آذر ماه 41 در مسجد حاج عزیزالله اجتماع نموده دست به دعا بردارند. چنین شایع بود که دولت قصد بر هم زدن اجتماع و دستگیری علما را دارد وقتی امام این شایعه را شنید تصمیمی قاطع (12) برای مبارزه قهرآمیز اتخاذ نمود که با رفع غائله به مرحله اجرا در نیامد. هنگامی که علم از تصمیم علمای تهران آگاه شد مقاومت را بی فایده دانست و شب قبل از اجتماع علماء هیئت دولت را تشکیل داد و رسماً لغو لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی را اعلام کرد و همان شب موضوع را به مراجع قم- به استثنای امام- اطلاع داد. برخی از علما بار دیگر مسأله را تمام شده دانستند ولی امام آن را کافی ندانسته خواستار درج آن در روزنامههای کشور شدند و در دیداری که با مردم تهران در منزلشان داشتند فرمودند تا در جراید رسمی کشور لغو تصویب نامه به طور صریح اعلام نگردد ما نمی توانیم به این تلگراف (علم) ترتیب اثر بدهیم و هیأت حاکمه بداند که اگر خبر لغو تصویب نامه را در جراید اعلام نکند ما این تلگراف را کان لم یکن فرض کرده به مبارزه ادامه خواهیم داد. بالاخره روز شنبه ده آذر علم ناچار شد در مصاحبه ای لغو تصویب نامه را اعلام کند. پس از این اعلام امام در اعلامیه تشکر آمیزی خطاب به مردم نوشت: «قیام عمومی دینی شما موجب عبرت برای اجانب گردید.» (13)شما خیلی زود باور هستید
شهید مهدی عراقی:
شب پنجشنبه از طرف مقامات ارتشی آمدند و شبانه به همهی آقایان اعلام کردند که دولت لایحهاش (14) را پس گرفته است. خوب، این برای خود ما یک مقدار خوشحال کننده بود که در هر حال دولت یک قدم عقب نشسته و مردم به یک پیروزی نسبی در این کارشان رسیدهاند. من خودم با یکی از رفقایم قرار گذاشتیم که روز شنبه برویم قم، و در ضمن هم تبریک بگوییم و ببینیم که بعد از این حاج آقا (امام) حرفی دارد بزند یا نه. رفتیم سرچشمه شیرینی فروشی بهار و یک جعبه هم شیرینی گرفتیم و گذاشتیم توی ماشین و گفتیم لااقل با یک شیرینی و با یک چیزی برویم آنجا ساعت دو یا دو و نیم بعد از ظهر بود که ما منزل آقا رسیدیم. در زدیم رفتیم تو و ایشان از اندرونی تشریف آوردند بیرون، احوالپرسی کردیم و گفتیم حاج آقا به این مناسبت مزاحم شدیم. گفتند آقا، اول کار است، اینها برنامههایی دارند این یک محکی بود که انجام دادند. اول این کاری که شاه میخواست بکند با دست دولت انجام داد که یک زورآزمایی کرده باشد که مطابق همین زوار، خودشان را مجهز بکنند و جلو بیایند. اینها پیروزی نیست، شما جوانان را آماده بکنید، آگاه بکنید، خودتان همیشه آمادگی داشته باشید تا اگر خطری متوجه اسلام شد ما از وجود شما جوانها باید استفاده بکنیم و شما این آگاهی را به مردم بدهید که آماده باشند. خلاصه ما بلند شدیم و بعد گفت این چیست؟ این هم مال شماست، اینجا؟ گفتیم حاج آقا یک خرده شیرینی است که گرفته ایم و آورده ایم. خندید و گفت که شما خیلی خوش باور هستید، زودباور هستید. گفتیم در هر حال شما به هر اسمی میخواهید یک برگ سبزی است از ما بپذیرید. چیزی نگفت و ما از در بیرون آمدیم. (15)پینوشتها:
1. برداشتهایی از سیره امام خمینی (ره)، ج 4، ص 61.
2. همان، ص 213-214.
3. همان، ص 59.
4. همان، ص 61-62.
5. همان، ص228.
6. همان، ص 62.
7. همان، ص 214.
8. همان، ص 215.
9. همان، ص62.
10. ص 63-64.
11. ص 60-61.
12. حضرت امام (ره) در این باره فرمودهاند: تصمیم آخر را ضمن ابتهال به خداوند متعال گرفتم و به هیچ کس نگفتم... اگر خدای نکرده جسارتی به علمای تهران شده بود من یک تصمیم خطرناکی گرفته بودم. (صحیفه امام، ج 1، ص 115)
13. برداشتهایی از سیره امام خمینی (ره)، ج 4، ص 65-66.
14. لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی.
15. برداشتهایی از سیره امام خمینی (ره)، ج 4، ص 216-217.
سعادتمند، رسول؛ (1390)، تاریخچه انقلاب اسلامی در کلام امام خمینی (ره)، قم: انتشارات تسنیم، چاپ سوم.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}