نویسنده: رسول سعادتمند




 

تا مدرک نباشد نمی توانیم حرف بزنیم

شهید مهدی عراقی:

یکی از رفقایی که ما در مجلس داشتیم به ما اطلاع داد که یک لایحه‌ای دولت می خواهد بیاورد در مجلس و مصونیت بدهد به 1700 مستشار آمریکایی که بعداً به همین نام لایحه‌ی کاپیتولاسیون مشهور شد. این مسأله با امام مطرح شد، آقا این جوری قبول نکردند، گفتند تا مدرک نباشد ما نمی توانیم روی آن حرفی بزنیم، شما [اگر] بتوانید مدرکش را تهیه بکنید. تا این شد که به صورت لایحه آمد در مجلس و عده‌ای مخالفت کردند با لایحه، ما فرستادیم صورت جلسه‌ای که در مجلس بود از روی آن صورت جلسه به حساب فتوکپی کردند. عین صورت جلسه را خارج کردیم هم از مجلس شورا و هم از مجلس سنا، جفت این صورت جلسه را در اختیار آقا گذاشتیم. که آقا دو کار انجام دادند، یکی آن اعلامیه‌ی کاپیتولاسیون را دادند و یکی هم گذاشتد روز چهارم آبان که به حساب، شاه جلوس داشت آن سخنرانی ضد کاپیتولاسیون را علیه شاه کرد. روز چهارم آبان که شاه در کاخ گلستان مشغول دیدن بعضی از افراد بوده که به دیدن او رفته بودند، آنهایی که آنجا بوده‌اند یک وقت متوجه شده‌اند شاه می‌رود بعد از یک مدت کوتاهی برمی گردد، خیلی عصبانی بوده، انگار نوار حاج آقا را همان جا برایش گذاشته‌اند که همان جا دستور بازداشت ایشان را صادر می‌کند. دو روز یا سه روز از چهارم آبان می‌گذرد. تقریباً شب نهم آبان آقا را می‌گیرند که روز نهم آبان ما متوجه شدیم که ایشان را گرفته‌اند.(1)

نمی‌گذارم لایحه محرمانه بماند

آیت الله پسندیده:

سال 1343 وقتی که لایحه‌ی مصونیت آمریکایی ‌ها‌ تحت عنوان کاپیتولاسیون، محرمانه در دولت تصویب شد و محرمانه به مجلس داده شد من از قضیه مطلع شدم به امام نوشتم که جریان کاپیتولاسیون به طور محرمانه در مجلس و دولت مطرح است و می‌خواهند آن را تصویب کنند امام جواب دادند لایحه‌ای را که در جریان است برای من بفرستید که از متن آن مطلع شوم و نمی‌گذارم محرمانه بماند و اقدام می‌کنم و آنها را رسوا می‌نمایم. پاسخ دادم که متن لایحه را نتوانسته ام به دست بیاورم در نامه بعدی جواب دادند من خودم لایحه را به دست آورده ام و دیگر نمی‌گذارم این قضیه به طور محرمانه مطرح باشد.(2)

این مردک عبرت نگرفته

آیت الله صادق خلخالی:

وقتی حسنعلی منصور نخست وزیر وقت، لایحه کاپیتولاسیون (مصونیت مستشاران آمریکا در ایران) را در مجلس فرمایشی به تصویب رساند، فردای آن روز تمام مطالب را شهید عالی قدر آیت الله مطهری و شهید حجت الاسلام والمسلمین، فضل الله محلاتی برای امام بازگو کردند.
امام دیگر صبرش تمام شده بود و طلبه ‌ها‌ی علوم دینی شب و روز به منزل ایشان رفت و آمد می‌کردند.
درباره‌ی همین مسأله بود که امام فرمودند:
این مردک از گذشته ‌ها‌ عبارت نگرفته. باز هم دست به کارهای خلاف شرع می‌زند و ما باید تکلیفش را روشن کنیم.
امام این سخنرانی را در چهارم آبان ایراد کردند که همین سخنرانی منجر به تبعید ایشان شد امام را از فرودگاه مهرآباد با یک فروند هواپیمای نظامی به آنکارا منتقل کردند. ایشان سه روز در سفارت آنکارا (سفارت ایران در آنکارا) بودند و بعد از سه روز به شهر بورسا که از شهرهای خوش آب و هوا در جنوب غربی ترکیه است، منتقل شدند و حدود یازده تا پانزده هفته در آن جا در تبعید به سر بردند و تقریباً ممنوع الملاقات بودند. سپس شهید حاج آقا مصطفی، فرزند امام را هم از تهران به ترکیه تبعید کردند. به این ترتیب آقا دیگر تنها نبودند.(3)

دستور دادند درس ‌ها‌ تعطیل بشود

حجت الاسلام والمسلمین علی اکبر محتشمی:

یک روز صبح وقتی خواستیم به درس برویم گفتند، درس ‌ها‌ تعطیل شده، پرسیدیم چرا؟ گفتند امام دستور داده‌اند دروس تعطیل باشد و طلاب پای سخنرانی مراجع که بدین گونه تنظیم شده بود بروند، ساعت 8 صبح آیت الله مرعشی، 9/30 دقیقه امام، بعد آیت الله گلپایگانی و سپس آقای شریعتمداری و... که بنا بود صحبت کنند من در سخنرانی همه‌ی آنها شرکت کردم و تنها کسی که ریز جریانات را برای مردم توضیح دادند امام بودند. قانون کاپیتولاسیون را شخصاً می‌دانستند و چگونگی سیر آن به مجلسین را برای طلاب تشریح کردند. خلاصه بعد از آن یک موج ضد شاه و ضد آمریکا به وجود آمد، همین مسأله زمینه‌ای شد برای تبعید امام که در 13 آبان 1343 صورت گرفت.(4)

مواظب باشد علیه آمریکا حرف نزند

حجت الاسلام والمسلمین سید حمید روحانی:

در قضیه کاپیتولاسیون یکی از مقامات آمده بود قم که با امام ملاقات کند. اما امام اجازه ملاقات به ایشان نداده بود. لذا به حضور آیت الله شهید حاج آقا مصطفی رفته و گفته بود که اگر امام علیه کاپیتولاسیون حرف می‌زند مواظب باشد علیه آمریکا حرف نزند و امروز علیه آمریکا حرف زدن خیلی خطرناک تر از سخن گفتن علیه شاه است و همین باعث شد که امام در آن سخنرانی خود فرمودند رئیس جمهور آمریکا بداند که امروز در پیش ملت ما از منفورترین افراد بشر است. امروز تمام گرفتاریهای ما از آمریکاست و شدیدترین حمله ‌ها‌ را به آمریکا کردند.(5)

قلب من در فشار است

آیت الله محمدرضا توسلی:

به خاطر تصویب لایحه کاپیتولاسیون امام در چهارم آبان 43 که روز جشن تولد شاه بود، سخنرانی کردند، به یاد دارم هوای آن روز ابری و حیاط منزل امام پر از جمعیت بودند و بلندگوهای متعددی نصب شده بود. ساعت هشت و نیم امام با چهره‌ای برافروخته و قیافه‌ای جذاب، ولی چشمانی پر از خشم، ظاهر شدند. صدای شیون و گریه مردم، با دیدن چهره امام و شنیدن جمله شریفه‌ی «انا اله و انا الیه راجعون» در فضا طنین افکند. اولین جمله‌ی امام این بود:
قلب من در فشار است، ایران دیگر عید ندارد، عید ایران را عزا کردند، ما را فروختند، عزت ما پایکوب شد. اگر من، به جای اینها بودم، این چراغانی ‌ها‌ را منع می‌کردم. عظمت ایران را منکوب کردند تمام مستشاران آمریکایی و خانواده ‌ها‌یشان، اینها از هر جنایتی که در ایران بکنند، مصون هستند!(6)

به جرم دفاع از استقلال وطنم تبعید می‌شوم

حجت الاسلام والمسلمین سید حمید روحانی:

در صبحدم روز پنج شنبه 13 آبان 43 در مسیر تبعید امام به ترکیه آنگاه که هواپیما اوج گرفت امام به سرهنگ افضلی که از مقامات ساواک بود که ایشان را تا ترکیه همراهی می‌کرد، فرمود: آیا شما می‌دانید من به جرم دفاع از حیثیت ارتش و استقلال وطنم تبعید می‌شوم؟ گویا امام می‌دانست که ساواک در صدد تنظیم اطلاعیه‌ای است مبنی بر اینکه: چون رویه آقای خمینی و تحریکات مشارالیه بر علیه منافع ملت و امنیت و استقلال و تمامیت ارضی ایران بود لذا در تاریخ سیزدهم آبان ماه از ایران تبعید گردید.(7)

کسی برای من وساطت نکند

پس از تبعید امام به ترکیه نمایندگانی از سوی بعضی از مراجع از ایشان در ترکیه دیدار کردند امام به وسیله نامه پیغام ‌ها‌ی شفاهی به دوستان و منسوبین خویش تأکید کردند راضی نیستم کسی برای آزادی من نزد دستگاه جبار وساطت کند.(8)

مصطفی در زندان ورزیده می‌شود

آیت الله پسندیده (برادر امام):

وقتی مرحوم شیخ فضل الله خوانساری برای ملاقات امام به ترکیه رفتند و جریانات و اخبار را به امام رساندند، در همان حال حاج آقا مصطفی فرزند امام در زندان بود. وقتی به امام گفته بودند که حاج آقا مصطفی را دستگیر کرده و به زندان برده‌اند، پاسخ دادند خیلی عمل خوبی است برای اینکه آقا مصطفی در زندان ورزیده می‌شود.(9)

تو را به زور آوردند یا خودت آمدی؟

امام در آغاز ورود به ترکیه (13 آبان 1343) یک جلد کتاب مثنوی مولوی و خودآموز ترکی تهیه کردند و به فراگیری زبان ترکی پرداختند. سه روز بعد به پیشنهاد ایشان، همراه مأموران ساواک و مأموران امنیتی دولت ترکیه با اتومبیل از خیابان ‌ها‌ و مراکز دیدنی شهر بازدید کردند. سه روز پس از آن نیز تحت الحفظ به دیدن بلوار آتاترک و قسمت قدیمی شهر آنکارا و مساجد و موزه ‌ها‌ی شهر قدیمی استانبول و مزار چهل تن از علمای ترک که به فرمان آتاتورک شهید شده بودند، رفتند. مأموران ساواک برای ضعیف ساختن روحیه ایشان، وادارشان کردند که پالتو بپوشند و کلاه شاپو بر سر بگذارند. امام پالتو به تن کردند ولی کلاه را قبول نکردند. روز 21 آبان 1343، هشت روز پس از تبعید، ساواک از ترس دیدار خبرنگاران با امام، ایشان را به شهر بورسا، واقع در 460 کیلومتری غرب آنکارا، نزدیک دریای مرمره برد و در یک ساختمان در جنوب شهر اسکان داد. سه ماه بعد فرزند بزرگ امام، مرحوم حاج آقا مصطفی (ره)، نزد ایشان آمدند. امام به گمان آن که فرزندشان به رژیم متوسل شده و به ترکیه آمده است از ایشان سؤال کردند تو را به زور آوردند یا خودت آمدی؟ ایشان اظهار داشتند که مرا به زور آوردند. بنابر اظهار فرزندشان غذایی که برای امام می‌آوردند بسیار بدمزه بوده اما ایشان آن را رد نمی‌کردند. امام در مدت اقامت خود در ترکیه، که یازده ماه طول کشید، کتاب «تحریر الوسیله» را که در فقه است، تصنیف کردند. امام در سیزدهم مهر 1344 به عراق تبعید شدند.(10)

بدون لباس روحانیت به خیابان می‌رفتند

حجت الاسلام والمسلمین سید حمید روحانی:

وقتی امام به ترکیه تبعید شدند، مقامات ایران و ترکیه برای آن که امام را خانه نشین کنند و از هرگونه ارتباط با مردم مسلمان ترکیه باز دارند، به ایشان فشار آوردند که لباس روحانی را از تن درآورند. به امام گفتند: شما نمی‌توانید داخل اجتماع بروید، به خاطر این که در اینجا پوشیدن لباس روحانی ممنوع است و دولت ترکیه به لباس متحدالشکل عنایت دارد. اگر می‌خواهید به میان اجتماع بروید باید لباس ترکها را به تن کنید آنها باور نمی‌کردند امام فردی نیست که از صحنه خارج بشود و وضع تغییر لباسی او را محدود کند. اما امام علی رغم این توطئه با همان وضع قدم می زدند و به خیابان می رفتند به طوری که در گزارش ‌ها‌ی سرهنگ افضلی که همراه امام به ترکیه رفته بود آمده است که ایشان مرتب بیرون می‌روند و قدم می‌زنند و این وضع نگران کننده است و نباید ایشان را تنها گذاشت.(11)

حتی یک کلمه با ماموران حرف نمی زدند

حجت الاسلام والمسلمین سید حمید روحانی:

امام در طول مدت یک سالی که در ترکیه بودند حرکت جالبی داشتند. به گونه‌ای با مأموران ترک که به عنوان محافظین در آنجا حضور داشتند برخورد می‌کردند که باعث نگرانی رژیم شاه شد. ایشان با ماموران ساواک که در دیدارهای علما با امام حضور پیدا می‌کردند، یک کلمه حرف نمی‌زدند. حتی با اینها سلام و علیک نمی‌کردند. ولی از مقامات ترکیه مرتب سؤال می‌کردند که وضع ترکیه چه جوری است. از نظر نفت و کشاورزی و اقتصاد در چه شرایطی هستید و آنها طبیعی بود که از خود تعریف می‌کردند و این برای مأموران ایرانی گران تمام می‌شد لذا به ساواک گزارش می‌دادند که الان رابطه ایران و ترکیه در حد خوبی است ولی اگر یک روزی این رابطه تیره و سرد بشود به دلیل این وضع است که اینها (ترکها) دارند با امام خمینی کار می‌کنند. و این خود یک مسأله‌ای بود که امام توانست بین دو دولت که تا این حد نسبت به هم از نظر سیاسی و مانع اقتصادی مشترک بودند، ایجاد نگرانی بکند.(12)

ملت ترکیه به من احترام کرد

حجت الاسلام و المسلمین احمد صابری همدانی:

وقتی امام به عراق تبعید شدند. نامه‌ای به ایشان نوشتم. امام در جواب نامه‌ی بنده نوشتند:
دولت ایران می‌خواست که در ترکیه خیلی به من بد بگذرد، اما ملت ترکیه به من احترام کردند و به من خوش گذشت.
بعدها معلوم شد افرادی که در بورسا امام را شناخته بودند، خیلی به امام احترام گذاشته بودند و به امام بابا می‌گفتند.(13)

پی‌نوشت‌ها:

1. برداشتهایی از سیره امام خمینی، ج 4، ص 112-113.
2. همان، ص 114.
3. همان، ص 114-115.
4. همان، ص 114.
5. همان، ص 220.
6. همان، ص 115-116.
7. همان، ص 116.
8. همان، ص 116.
9. همان، ص 222.
10. همان، ص 116.
11. همان، ص 223.
12. همان، ص 211-212.
13. همان، ص 224.

منبع مقاله :
سعادتمند، رسول؛ (1390)، تاریخچه انقلاب اسلامی در کلام امام خمینی (ره)، قم: انتشارات تسنیم، چاپ سوم.