خاطراتی از غربت، تنهایی و رنجهای امام خمینی (ره) در نجف
تقید به زیارت، نقطه ضعف!
معاندین بیمار دل و مزدوران ساواک و سازمانهای جاسوسی غرب و شرق که در لباس روحانیت! وظیفه تضعیف امام را بر عهده داشتند، آنگاه که نتوانستند کوچک ترین نقطه ضعفی از امام پیدا کنند با وقاحت و بی شرمی مخصوص به خودشان سعی کردند که بزرگترین نقطهی قوت امام را به صورت یک نقطه ضعف ! القاء کنند. آنها در حوزهی نجف با ژستی مقدس مأبانه و با شیوهای شیطنت آمیز مطرح می کردند که این روشی که آقای خمینی در پیش گرفته و تقید منظمی که به زیارت حضرت امیر (ع) دارد، موجب شده که سایر مراجع و بزرگان که به طور مرتب و زود به زود به حرم مشرف نمی شوند، زیر سؤال قرار گیرند و تضعیف و هتک شوند!! (1)آمدهاند نجف را به هم بریزند
آیت الله صادق خلخالی:
در نجف بعضی از علما میگفتند: امام آمدهاند نجف را در هم بریزند و حوزه نهصد ساله شیعه را به هم بزنند.... (2)چگونه پشت سر او نماز میخوانی؟!
حجت الاسلام و المسلمین سید حمید روحانی:وقتی امام وارد نجف شدند، از یک طرف با استقبال روحانیون متعهد و وارسته رو به رو بودند و از طرف دیگر با کارشکنیها و منفی بافیهای آخوندهای متحجر وابسته، نتیجه این وابستگی فاجعه جبران ناپذیری بود که رخ داد و بین امام و مردم نجف فاصلهای به وجود آورد که مانع از نفوذ ایشان در بین مردم شد. امام نتوانستند رسالت خودشان را در عراق دنبال کنند، و باعث رشد و آگاهی و حرکت مردم شوند. بر اثر همین ضایعه، حزب بعث عراق توانست به مردم مسلط شود و زمینه اختناق را در آن جا به وجود آورد. اگر امام را در نجف مهجور نساخته بودند، میتوانستند از ملت عراق قهرمانانی بسازند که هرگز بر آنان هم نمیتوانست حکومتش را ادامه دهد و جو اختناق را بر عراق حاکم کند. اما متأسفانه جوسازیها و شایعه پراکنیها علیه امام به حدی بود که مردم یا به طور کلی ایشان را نمیشناختند و یا نسبت به ایشان دیدی کاملاً منفی داشتند و حتی امام را وابسته به کمونیستها میدانستند. روزی یکی از بازاریان نجف به یک روحانی که پشت سر امام نماز میخواند، گفته بود، شما چگونه پشت سر ایشان نماز میخوانی؟ مگر ایشان کسی نیست که حوزهی علمیه قم را به هم زد و به مسکو رفت و حالا از آن جا او را به نجف فرستادهاند تا این جا را نیز به هم بزند؟! (3)
میخواهم شما آقا باشید
حجت الاسلام و المسلمین مسیح بروجرودی:
یک بار امام فرمودند: آن موضعی که من در نجف بحث ولایت فقیه را شروع کردم یک عده از سر درس من رفتند و گفتند این میخواهد به شاه چیزی بگوید! و لذا به درس من نیامدند. من به آنها میگفتم: میخواهم شماها آقا باشید و توسری خور نباشید. (4)آتاتورک نظر امروز حوزه نجف را داشت!
حجت الاسلام والمسلمین سید حمید روحانی:
روزی امام با عدهای از علما و روحانیون ریش سفید در مجلسی نشسته بودند. بحث مجلس درباره آتاتورک بود آنها میگفتند: آتاتورک خائن مزدور و عامل استعمار بوده است و... یک باره امام حرف آنها را قطع کرده، فرمودند: «آتاتورک نظریه امروز حوزه نجف را داشت که میگفت باید دین از سیاست جدا باشد!»این فرمایش امام ضربهی سختی برای علمای نجف بود. یک مرتبه مجلس را سکوت کاملی فرا گرفت. ولی آنها وقتی واقعاً تأمل کردند پی بردند که امام حرف درستی میزنند. زیرا آتاتورک که آن قدر به او بد میگویند و او را خائن سیاست چه کار دارد. (5)
یک عده تا آخر به درس نیامدند
حجت الاسلام و المسلمین سید احمد خمینی:
در نجف زمانی که امام به بحث ولایت فقیه میرسند اعتراض مرتجعین نجف شروع میشود. بعضی عدهای را تحریک میکنند تا درس را ترک کنند و متأسفانه موفق هم میشوند خود امام فرمودند که با شروع این بحث عدهای درسی نیامدند که تا آخر هم نیامدند (زیرا لابد معتقد بودند شاه و صدام حکومت کنند نه امام و مجتهد جامع الشرایط) آنها میگفتند حکومت در شأن فقیه نیست!! و چه خون دلها به دوستان صمیمی امام در نجف دادند. درگیریها شروع شد و امام را در سختی و تنگنا قرار دادند. امام از این حرفها زیاد شنیده بودند لذا وقتی دوستان قلیل ولی صبور و محکم و صمیمی و پا بر جای امام طاقتشان طاق میشد و دشنامها آنان را خسته میکرد، نزد امام میآمدند تا جان تازهای بگیرند امام به آنها میفرمودند: شما کار خودتان را بکنید و گوش به این حرفها ندهید. شما مسئولید و باید به مسئولیتتان عمل کنید و دشنامها را به جان بخرید و دست از عمل صالح خود برندارید. این را بدانید که هرچه به شما بگویند و در هر مضیقهای شما را قرار دهند بهاندازه یک روز حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) سختی ندیدهاید. (6)کتابهای امام را در فرات ریختند
حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینی:
از کارهایی که مرتجعین نجف کردند ریختن کتاب حکومت اسلامی در چاههای نجف بود. کتابهایی که ثابت میکرد حکومت از آن رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه طاهرین (ع) و علمای بزرگی است که شرائط جانشینی امامان بزرگمان را دارند. دوستانمان در نجف متوجه شدند که عدهای میآیند منزل امام و درخواست کتاب میکنند و میگویند میخواهیم بفرستیم بصره، بغداد و یا شهرهای بزرگ عراق، بعد معلوم شد در آن شهرها خبری از آن کتاب مذکور نیست. با تعقیب و مراقبت متوجه شدند که آنها کتابهای امام را در شط فرات میریزند. (7)اعلام خطر امام بی پاسخ ماند
آیت الله سید جعفر کریمی:
بعد از مدتی که امام احساس کردند حزب بعث عفلقی بنا دارد دست به انحلال حوزه نجف بزند خودشان شخصاً با مراجع و زعمای آن روز حوزه تماس گرفته و خطر را گوشزد کردند و آنان را دعوت کردند که برای بقای حوزه نجف فکری بکند. لکن مع الاسف در آن مرحله هم پاسخ مثبتی از آنها شنیده نشد. (8)نمیدانم چه گناهی کردهام
حجت الاسلام والمسلمین سید حمید روحانی:
روزی امام میفرمودند: من نمیدانم چه گناهی کرده ام که در این روزهای آخر عمر گرفتار نجف شدم. من نمیدانم با این جو نجف چه کنم. هر قدمی بردارم با مخالفت و کارشکنی عدهای بکنم فوراً در نجف سر و صدا به راه خواهند انداخت که میخواهد حوزه نجف را بر هم بزند. اگر در برابر بعثیها برخورد نکنم، میگویند چه طور شده که با رژیم شاه آن گونه برخورد میکند ولی با رژیم عراق رفتاری ملایمت آمیز دارد؟ حتی اگر کاری بکنم که نفع شخصی آقایان نجف را در برداشته باشد باز هم دست از مخالفت و کارشکنی علیه من برنمی دارند. بعد فرمودند: نقل است که حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) وقتی به معراج رفت یک باره آتش جهنم خاموش شد و عذاب از اهل جهنم برداشته شد. اهل جهنم سؤال کردند چه شده که عذاب برداشته شده است؟ پاسخ شنیدند که محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) از این جا عبور میکند و به خاطر قدوم آن حضرت عذاب از شما برداشته شده است. اهل جهنم فریاد زدند در جهنم را بگذارید ما هرگز نمیخواهیم به خاطر محمد عذاب از ما برداشته شود. اکنون بعضی از آخوندهای نجف نمیخواهند از طریق من حتی خدمتی به آنان بشود. (9)در نجف گرفتار این افراد هستیم
سید کمال موسوی:
وقتی عازم ایران بودم، امام فرمود به دوستانتان در حوزه قم بگویید ما در نجف گرفتار افرادی هستیم که معتقدند انگلیس و آمریکا ملجاً و پناه اسلامند و اگر این دو ابر قدرت نباشند اسلام از بین میرود. (10)اینها میگویند من تبعید نشده ام
آیت الله محمد مؤمن:
در سفر آخر من به نجف مرحوم حاج آقا مصطفی در سوریه بود. وقتی با امام ملاقات کردم، ایشان از دست مأموران شاه در نجف سخت ناراحت بوده و اظهار میکردند این افراد از طریق چند نفر از آخوندهای درباری شاه به تکاپو افتادهاند و در آنجا امام و دوستان و خانواده شان را بسیار اذیت میکنند. فرمودند: «اینها نشستهاند و گفتهاند که این دوستان ما که از طریق رادیوی بغداد برنامهی نهضت روحانیت در ایران را اداره میکنند، کمونیست هستند. و گفتهاند که من آمده ام نجف تا بساط آقایان و علما و روحانیت اینجا را بر هم بزنم و تبعید نشده ام. امام میفرمودند: اینها که این حرفها را میزنند، شاه دوست هستند. من نیامده ام این جا که دکان اینها را تخته کنم، بلکه آمده ام که اینها را آقا کنم. من آمده ام کاری کنم که روحانیت، روحانیت درباری وابسته به شاه معرفی نشود.» (11)حتی جواب سلام امام را نمیدادند
آیت الله صادق خلخالی:
در نجف اغلب طلبهها پشت سر امام بودند اما بعضی این طور نبودند. کوچههای نجف خیلی باریک است. وقتی از آن طرف رو به رو کسی میآمد باید کج میشد تا دیگری رد شود. در این کوچهها گاه پیش میآمد وقتی یکی از طلبههای متحجر میدید که امام دارند میآیند از آن کوچه برمی گشت و مسیر خود را عوض میکرد تا مجبور نشود به امام سلام کند، یا جواب ایشان را بدهد. این جور آدمهایی هم در نجف بودند. (12)اتهام روزنامه خوانی
حجت الاسلام و المسلمین فرقانی: > دستهای از مقدس نماهای نجف با امام دشمنی و عداوت خاصی داشتند و از جمله اتهاماتی که امام در نظر آنها داشت این بود که امام روزنامه میخواندند. لذا با منظور خاصی به امام میگفتند سید روزنامه خوان! (13)
خدا میداند از دست حوزه نجف چه کشیدم
آیت الله سید جعفر کریمی:
پس از آن که حکومت بعث با حکومت شاه آن روز کنار آمد و بعد از این که دیدند به هیچ قیمتی نمیتوانند امام را از هدفش بازدارند و متوقف کنند حکومت بعث تصمیم گرفت امام را بین المحذورین قرار بدهد که یا در نجف ساکت و آرام باشد و کلمهای راجع به شاه و حکومت شاه بر زبان نیاورد و فقط درسش را بگوید و حرم برود. و یا از عراق بیرون برود. پیدا بود امام یک چنین پیشنهادی را اگر میخواستند بپذیرند در ابتدا به دنبالش نمیرفتند، لذا آن را رد کردند و حکومت بعث هم شدت عمل به خرج داد و دور خانه امام را ماموران امنیتی عراق محاصره کردند. امام چند روز به عنوان اعتراض به درس نمیرفتند و حتی به حرم مشرف نمیشدند تا این که مقدمات جور شد و بنا شد که حرکت بکنند به طرف کویت، و از کویت، به سمت سوریه. شب قبل از حرکت امام به کویت بنده و آقایان خاتم یزدی و رضوانی خدمت امام رفتیم. امام اماناتی را که در نجف راجع به سهم امام و دفاتر و مسائل دیگر بود به ما سپردند و توصیههایی فرمودند. ما بلند شدیم و از خدمت ایشان بیرون آمدیم. اما همهی ما غمزده و ناراحت بودیم. من خیلی متأثر بودم از این که یک چنین وضعی برای امام پیش آمده است. دلم آرام نگرفت لذا دوباره بلند شدم و خدمت ایشان به اندرونی رفتم اما تا نگاهم به صورت ایشان افتاد گریه ام گرفت. عرض کردم، آقا دولتهای عربی تجارتگرند از کجا معلوم که سوریه با شاه سر شما معامله نکند. شما از این جا به سوریه میروید. خودش مشکلاتی دارد مبتلا به فقر اقتصادی است. چه بسا امتیازاتی از شاه بگیرد و شما را تحویل شاه بدهد. امام با قیافهی متأثری فرمودند چه بکنم؟ مرا نمیگذارند این جا بمانم. ایران هم که نمیگذارند بروم. نمیتوانم بروم. با این بیان امام من گریه ام گرفت و امام هم متأثر شدند و جملهای فرمودند که آن لحن خاصی امام هنوز در گوشم طنین انداز است که خیلی دلم را سوزاند. امام فرمودند: خدا میداند من در این مدت از دست حوزه نجف و آقایان نجف چه کشیده ام. این تعبیر از امام برای آقایانی که آشنا به روحیه و قدرت تحمل امام هستند خیلی معنا داشت. (14)خون دلی که امام خورد
حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینی:
امام در پیامشان به روحانیون میفرمایند: «خون دلی که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است از هیچ دسته نخورده است. (15)بگویید هنوز مشرک نشده ام
حجت الاسلام والمسلمین سید حمید روحانی:
امام اخبار نجف را از طریق گروهی از ما طلاب دریافت میکردند، این گروه به دستور امام، اخبار را گرد میآوردند و بدون هیچ گونه تصرف به عرض ایشان میرساندند. حتی مطالب جزئی را هم منتقل میکردند؛ از جمله به ایشان عرض شد آقایی میگویند عمامه و محاسن شما کوچک است و در زیّ یک مرجع نیست. ایشان فرمودند به آن آقا بگویید من هنوز مشرک نشده ام. (16)هرگز به مقابله روحانیون نجف برنخاستند
حجت الاسلام والمسلمین سید حمید روحانی:
هر زمان که امام علیه شاه سخنرانی می کردند، فوراً در نجف جار و جنجالی به راه میافتاد و برچسب تازهای به امام و یارانش زده میشد. همه این کارها به نیت سرگرم کردن امام به مسائل داخلی انجام میشد تا ایشان را از مبارزه با شاه باز دارند. اما امام به کشمکشهای داخلی سرگرم نشدند. هرچه واپسگرایان و عناصر مشکوک بیشتر به ایشان تهمت زدند و ناسزا گفتند، امام لبه تیز حملههای خود را بیشتر متوجه رژیم شاه کردند.به طور کلی دربارهی برخورد امام با روحانیون نجف باید گفت که امام از روزی که به نجف وارد شدند تا روزی که از آن جا هجرت کردند هرگز به مقابله و معارضه با روحانیون نجف برنخاستند و علی رغم اذیت و آزار آنان، کمال محبت را در برخوردهایشان با آنها داشتند. امام حقوق طلبههای حوزهی نجف را که مجموعاً از ماهی صد تومان تجاوز نمیکرد برای نخستین بار در تاریخ حیات این حوزه به قریب دو هزار تومان در ماه رساندند. (17)
پینوشتها:
1. برداشتهایی از سیره امام خمینی (ره) ، ج4، ص 186.
2. همان، ص 186.
3. همان، ص 186-187.
4. همان، ص 187.
5. همان، ص 187-188.
6. همان، ص 188.
7. همان، ص 188-189.
8. همان، ص 197-198.
9. همان، ص 189.
10. همان، ص 190-191.
11. همان، ص 189-190.
12 همان، ص 192.
13. همان، ص 191.
14. همان، ص 191-192.
15. همان، ص 177.
16. همان، ص 275.
17. همان، ص 193.
سعادتمند، رسول؛ (1390)، تاریخچه انقلاب اسلامی در کلام امام خمینی (ره)، قم: انتشارات تسنیم، چاپ سوم.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}