امام زمان در آينه رويات (1)
امام زمان در آينه رويات (1)
امام زمان در آينه رويات (1)
خاتم الانبياء صلي الله عليه و آله و خاتم الائمه عليه السلام
خداوند تبارک و تعالي از روزها روز جمعه را برگزيد و از شب ها شب قدر را و از ماه ها، ماه رمضان را، و مرا از ميان پيامبران برگزيد و علي را از من ، و حسن و حسين را از علي برگزيد و از حسن و حسين نه تن را برگزيد. که نهمين آنان «قائم» است که ظاهر و باطن آنان است. (1)
- مهدي اين امت از ما است، که غيبت موسي و عظمت عيسي و بردباري داوود و شکيبايي ايوب را يکجا دارد.(2)
در روايات آمده است که آن حضرت شبيه ترين مردم به پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله است از خود پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله نقل شده:
مهدي از فرزندان من است. نام او نام من است کنيه اش، کنيه ي من است. از نظر خلق و خلق شبيه ترين مردم به من است . غيبت و حيرتي دارد که خلايق از دين خود گمراه مي شوند . در آن هنگام است که همچون شهابي نوراني مي آيد و زمين را پر از قسط و عدل مي کند؛ همان گونه که از ظلم و جور آکنده مي گردد.(3)
اميرالمؤمنين عليه السلام و صاحب الأمر عليه السلام
انديشيدن حضرت علي عليه السلام به امام مهدي «عجل الله تعالي فرجه الشريف»
فرمود:
نه به خدا سوگند، حتي يک روز هم به اين خاک و به اين دنيا علاقه نداشته ام. درباره ي مولودي مي انديشيدم که از نسل من به دنيا مي آيد. او يازدهمين فرزند من است و مهدي ما است. زمين را پر از عدل و داد مي کند پس از آن که از جور و ستم پر شده باشد. براي او دوران غيبت و سرگرداني هست. در آن ايام اقوامي از راه بيرون مي روند و اقوام ديگري به شاهراه هدايت، راه مي يابند.
گفتم: اي اميرمؤمنان! آيا اين شدني است؟ فرمود:
آري، حتمي است، از قلم تقدير گذشته است. اي اصبغ! توچه مي داني که اين امر چگونه است؟! آنها بهترين اين امت هستند يا بهترين اين عترت.
اصبغ پرسيد: سپس چه خواهد شد؟ فرمود:
آن گاه خداوند هر چه اراده کند، انجام مي دهد که براي او اراده ها و هدف ها و غرض هايي است. (4)
- اميرالمؤمنين علي عليه السلام پس از جنگ نهروان درباره ي « ملاحم» به تفصيل سخن گفت و در بخشي از آن خطاب به حضرت ولي عصر عليه السلام فرمود:
اي پسر بهترين کنيزان، تا به کي انتظار بايد کشيد؟! مژده باد پيروزي نزديک از پروردگار بخشايشگر. پدر و مادرم فداي آن نام هاي اندک که در زمين ناشناخته اند و روزي وقت ظهور مي رسد و شناخته مي شوند.(5)
حضرت حجه صلوات الله عليه در « لوح فاطميه»
امام صادق عليه السلام مي فرمايد: روزي حضرت باقر عليه السلام به جابر بن عبدالله انصاري فرمود: با تو کاري دارم، چه وقتي برايت زحمت نيست تا خلوت کنيم و من چيزي از تو بپرسم؟ جابر گفت: هر وقت اراده بفرماييد. وقتي تعيين شد و با يکديگر خلوت کردند. امام باقر عليه السلام فرمود: اي جابر! لوحي نزد مادرم فاطمه عليها السلام بوده و به تو خبر داده که در آن، چه نوشته شده است، براي من از آن بگو.
جابر گفت: خدا را گواه مي گيرم که در زمان رسول اکرم صلي الله عليه و آله خدمت مادرت حضرت فاطمه عليها السلام شرفياب شدم تا ولادت حضرت حسين عليه السلام را تبريک وتهنيت گويم. در دست مبارکش لوحي سبز رنگ ديدم. گفتم پدر و مادرم فدايت، اي دختر پيامبر! اين لوح چيست؟
فرمود:
لوحي است که خداي تبارک و تعالي به پيامبرش داده است. نام پدرم، و همسرم، و دو فرزندم و اوصياي ديگر از فرزندانم در آن است. پدرم آن را به من عطا فرمود که مرا مسرور فرمايد.
مادرت فاطمه عليها السلام لوح را به من داد و من خواندمش و نسخه اي نيز براي خودم از رويش نوشتم.
امام محمد باقر عليه السلام فرمود: اي جابر! آيا مي تواني آن را به من نشان دهي؟ عرض کردم: آري. آن گاه با حضرت به خانه ام رفتيم و لوح را دادم. امام باقر عليه السلام فرمود: جابر! تو نوشته ات را بنگر تا من متن آن را براي تو بخوانم. به نوشته ي خود نگريستم امام باقر عليه السلام آغاز به سخن کرد. به خدا سوگند که حتي يک حرف نيز با لوح اختلاف نداشت و در لوح چنين آمده بود:
به نام خداوند بخشنده ي بخشايشگر، اين نوشته اي است از جانب خداي عزيز و فرزانه، به پيامبر و نور و سفير و حجاب و راهنمايش، محمد که آن را روح الامين از پيش پروردگار جهانيان فرود آورده است:
اي محمد! نام هاي مرا گرامي دار و نعمت هايم را سپاس گوي. نعمت هايم را انکار نکن. من خدايي هستم که جز من کسي شايسته ي پرستش نيست. پشت ستمگران را مي شکنم و ستمديدگان را به پيروزي مي رسانم و من کيفر دهنده ي روزجزايم. من خدايي هستم که جز من کسي شايسته ي پرستش نيست. کسي که جز به فضل و رحمت من دل ببندد و جز از عدالت من بيم برد، او را آنچنان عذاب مي کنم که احدي از جهانيان را عذاب نکرده باشم. پس مرا بپرست و بر من توکل کن. من پيامبري نفرستادم که روزگارش سپري شود و پيامبري اش به سرآيد مگر براي او جانشيني برگزيدم، و من تو را بر همه پيامبران برتري دادم و جانشينت را بر همه ي اوصياء برتري بخشيدم و تو را با دو فرزند دلبندت حسن و حسين گرامي داشتم. حسن را پس از سپري شدن روزگار پدرش، معدن علم خود کردم و حسين را مخزن وحي خود ساختم و نشان شهادت به او عطا کردم و فرجامش را به سعادت رساندم که او سرور شهيدان و از همه ي شهيدان بالاتر است. کلمه ي تامه ي خود را با او قرار دادم و محبت کاملم را در نزد او نگه داشتم . معيار پاداش و کيفر من اهل بيت او است که نخستين آنها، سرور عبادت کنندگان و زينت دوستان من« علي» [ بن الحسين عليه السلام] است. آن گاه پسرش، شبيه جدش، «محمد» است که شکافنده ي علوم من و معدن حکمت من است. آنان که درباره ي «جعفر» دچار ترديد شوند، هلاک مي شوند. کسي که او را رد کند، مرا رد کرده استم. اين سخن از من به حقيقت پيوسته که جايگاه جعفر را بس بلند گردانم و او را به وسيله ي دوستان و ياران و شيعيانش مسرور کنم. پس از او،« موسي»را برگزيدم که در روزگارش فتنه اي به پا گردد. چشم، جايي را نبيند؛ زيرا رشته اي که من فرض کرده ام [ همان رشته امامت و وصايت] هرگز قطع نشود و حجت من پنهان نماند. دوستان من با جام هاي لبريز سيراب شوند. آگاه باشيد که هر کس يکي از آنها را انکار کند، نعمت مرا انکار کرده است و هر کس آيه اي از کتابم را تغيير دهد، به من دروغ بسته است. واي به حال تهمت زنندگاني که پس از سپري شدن روزگار بنده و دوست و برگزيده ام،«موسي»، درباره ي يار و ياورم «علي» [بن موسي الرضا عليه السلام] به انکار گرايند که من باري به سنگيني بار نبوت بر دوشش مي گذارم و او را بدين سان مي آزمايم و او را اهريمني گردن کش مي کشد، در شهري که بنده شايسته ام بنا کرده و در کنار بدترين مخلوقاتم به خاک سپرده مي شود. اين سخن به حقيقت پيوسته است که ديدگان او را با فرزندش «محمد» [تقي] روشن گردانم و او جانشين و وارث دانش است و معدن علوم من و محل اسرارم و حجت من بر بندگانم. هيچ بنده اي به او ايمان نياورد مگر بهشت را جايگاه او سازم و شفاعتش را در حق هفتاد تن از اهل بيتش- آنان که مستوجب آتش شده اند- خواهم پذيرفت. نيکبختي او را با فرزندش «علي»[ هادي] کامل گردانم که يار و ياور من است و گواه من در ميان بندگانم و امين من بر وحي من است. از او «حسن» را پديد آورم که دعوت کننده به سوي من و مخزن علوم من است. آن گاه سعادت او را به اوج رسانم با فرزندش «م ح م د» که رحمت است براي جهانيان. کمال موسي و شوکت عيسي و شکيبايي ايوب با او است. در زمان [غيبت] او دوستان من خوار و زبون مي شوند و سرهايشان همچون سرهاي کافران ترک و ديلم پيش اين و آن هديه فرستاده مي شود، کشته مي شوند و سوزانده مي شوند و همواره در ترس و وحشت و اضطراب به سر مي برند. زمين با خونشان رنگين گردد . همسران در سوگشان گريان و نالان شوند. آنان دوستان راستين منند که به وسيله ي آنان فتنه هاي تيره و تار را دفع کنم و اضطراب ها و تشويش ها را بر طرف سازم و گرفتاري ها را رفع نمايم و بندها را فروگشايم. بر آنان صلوات و درود و رحمت از پروردگارشان؛ آنانند هدايت يافتگان.
عبدالرحمن بن سالم گويد: هنگامي که ابوبصير اين روايت را نقل کرد، به من گفت: اگر در همه ي عمر حديثي جز اين حديث نشنيده باشي، همين تو را کفايت کند. آن را مکتوم بدار مگر از اهلش . (6)
پي نوشت ها:
1. کمال الدين، ص 282.
2. کفايه الاثر، ص 43.
3. کمال الدين، ج 1، ص 257.
4. کمال الدين ، ص 289؛ کفايه الاثر، ص 220.
5. بشاره الاسلام، ص 80.
6.حديث شريف «لوح» روايت بسيار مشهوري است که در غالب کتاب هاي روايي نقل شده است؛ مانند اصول کافي ، ج 1 ، ص 442؛ اعلام الوري، ص 371؛ اثبات الوصيه، ص 143؛ احتجاج طبرسي، ص 67؛ الزام الناصب، ج 1 ، ص 213ريا؛ بحارالانوار ، ج 36، ص 195؛ الغيبه، ص 30؛ کمال الدين ، ص 308، منتخب الاثر، ص 133.
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}