نویسنده: دکتر حسین مسعودنیا (1)




 

مقدمه

موضوع جهانی شدن و پیامد‌‌های آن در سال‌‌‌های اخیر یکی از موضوعات مورد علاقه‌ی پژوهشگران شاخه‌‌‌های مختلف علوم انسانی در ایران بوده است. شاید علت جذابیت موضوع و امکان انجام پژوهش‌‌‌های متنوع پیرامون آن، عدم اتفاق نظر درخصوص تعریف واژه، تاریخچه و ماهیت آن باشد. ولی صرفنظر از این اختلاف نظر‌ها، جهانی شدن به عنوان یک واقعیت از ابعاد مختلف در جوامع، از جمله ایران، تأثیرگذار بوده است که دین و نهاد‌‌های دینی یکی از آن حوزه‌‌ها می‌باشد. اهمیت این موضوع در ایران به دلیل ماهیت مذهبی نظام حاکم، نقش رهبران دینی در تحولات سیاسی- اجتماعی ایران معاصر و اداره‌ی امور آن توسط آنان در حال حاضر دوچندان می‌گردد. لذا با توجه به چنین پیش درآمدی محور اصلی پژوهش این سؤال می‌باشد که جهانی شدن چه تأثیری بر ادیان توحیدی در دنیای معاصر داشته است؟ علاوه بر سؤال اصلی، سؤالات فرعی ذیل نیز مدنظر بود‌ه‌اند. جهانی شدن یعنی چه؟ جهانی شدن یک پروسه است یا یک پروژه؟ منظور از جهانی شدن فرهنگ یا فرهنگ جهانی چیست؟ رابطه جهانی شدن با پست مدرن چیست؟ جهانی شدن چه تأثیری بر حیات دین در جهان معاصر داشته است؟ جنبش‌‌‌های دینی معاصر پیامد جهانی شدن بود‌ه‌اند یا واکنشی در قبال آن؟ ابعاد دین از جهانی شدن چه تأثیری پذیرفته است؟ آیا جهانی شدن سبب ایجاد نوعی همگرایی میان ادیان شده است؟ هدف از نگارش مقاله پاسخ به سوالات مطرح شده با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و با بهره گیری از منابع کتابخانه‌ای می‌باشد. نگارنده برای تبیین رابطه جهانی شدن و ادیان توحیدی نظریه روزه‌نا در خصوص رابطه جهانی شدن و فرهنگ یعنی واهمگرایی را مبنا قرار داده است. بدین معنا که جهانی شدن برای ادیان هم فرصت بوده است و هم چالش، شناخت فرصت‌‌ها و چالش‌‌‌های ایجاد شده فراروی ادیان توحیدی بر اثر جهانی شدن تنها با بررسی تأثیر جهانی شدن بر ادیان در سه سطح احیاء دین، ابعاد دین و همگرایی ادیان امکان پذیر است.

دشواری‌‌‌های مفهومی

واژه جهانی شدن یا گلوبالیزیشن (2) همانند بسیاری دیگر از واژگان سیاسی، بر سر آن میان پژوهشگران اتفاق نظر وجود ندارد. برخی آن را به فرایند‌‌های پیچید‌ه‌ای تعبیر کرد‌ه‌اند که به موجب آن دولت‌‌‌های ملی به نحو فزایند‌‌ه‌ای به یکدیگر وابسته و به هم مرتبط می‌شوند. (3) جهانی شدن به تعبیر آنتونی گیدنز (4) پدید‌ه‌ای است که زمان و مکان (تاریخ و جغرافیا) را سریع‌تر منتقل می‌کند و سبب تشدید روابط اجتماعی می‌گردد؛ به عبارت دیگر جهانی شدن موقعیت‌‌‌های مکانی دور از هم را چنان به هم پیوند می‌دهد که هر رویداد محلی تحت تأثیر رویداد‌‌های دیگری که کیلومتر‌ها با آن فاصله دارد قرار می‌گیرد و بر عکس. (5) این تعریف ناظر بر آن است که جهانی شدن مکان را کوچک و زمان را کوتاه نموده است؛ (6) تحولی که گیدنز از آن به عنوان «جدایی زمان از فضا» و دیوید‌ ‌هاروی (7) به فشردگی زمان و مکان یاد می‌کند. (8) یادآوری این نکته ضروری است که شاید واژه جهانی شدن خیلی برای کلمه گلوبالیزیشن مناسب نباشد؛ زیرا وقتی می‌گوییم فلان پدیده یا موضوع جهانی شده است، شاید ابتدا چنین به نظر آید که می‌توان آن عادت و یا پدیده را در تمامی جهان دید حال آنکه در جهانی شدن چنین منظوری مدنظر نیست. منظور آن است که پدیده مورد نظر «چفت و گیر» جهانی پیدا نموده است که لزوماً تمامی نقاط جهان را در بر نمی‌گیرد.
استعمال واژه جهانی شدن به این معنا به دو کتابی بر می‌گردد که مارشال مک لو‌هان (9) و زبیگنیو برژینسکی (10) در سال 1970 منتشر کردند. مک لو‌هان در کتاب خود با عنوان جنگ و صلح در دهکده جهانی از تحولی خبر داد که براساس آن جهان به سان سلسله اعصاب مرکزی انسان کوچک، متمرکز و حساس می‌شود. اما برخلاف او برژینسکی درصدد تبیین نقشی برآمد که از نگاه وی لازم بود دولت ایالات متحده آمریکا برای رهبری جهان و ارائه نمونه جامع نوگرایی (مدرنیسم) بر عهده گیرد. (11) علیرغم کاربرد اصلاح گلوبالیزیشن به معنای جهانی شدن برای نخستین بار در دهه 1970، در خصوص تاریخچه جهانی شدن دو دیدگاه کاملاً متفاوت وجود دارد. یکی دیدگاهی که جهانی شدن را پروسه‌ای ناشی از افزایش علم و دانایی بشر تلقی کرده و تاریخچه‌ای به قدمت تاریخ تمدن بشری برای آن قائل است. مالکم واترز (12) از جمله افرادی است که اعتقاد دارد تلاش برای کم کردن نقش زمان و کوچک شدن فضا ریشه در تاریخ زندگی اجتماعی دارد. (13)
اما در مقابل، گروهی دیگر جهانی شدن را پیامد مدرنیته دانسته و حتی از این هم فراتر رفته و جهانی شدن را محصول انقلاب صنعتی سوم در عرصه ارتباطات دانسته اند. پل سوئزى (14) از جمله نظریه پردازانی است که جهانی شدن را پیامد مدرنیته دانسته و بر این اعتقاد است که از زمانی که سرمایه داری به عنوان یک شکل قابل دوام جامعه انسانی پا به جهان گذاشت، یعنی از چهار یا پنج سده پیشین تاکنون، ‌جهانی شدن هم جریان داشته است. (15) گیدنز از جمله افرادی است که جهانی شدن را فرایندی برآمده از مدرنیته و پسامدرن را تجلی گاه ج،نی شدن کامل می‌داند. (16) البته لازم به یادآوری است که حتی طرفداران تلقی جهانی شدن به عنوان یک پیامد مدرنیته، به این نکته اذعان دارند که ج،نی شدن از دهه 1980 به بعد، معنای دیگری یافته است و آن به دلیل وقوع انقلاب در عرصه ارتباطات معروف به انقلاب صنعتی سوم است که سبب شده تا مشخصه اصلی تحولات این مقطع سرعت، عمق و شدت باشد. (17) لذا آنچه که از سده پانزدهم به بعد اتفاق افتاده جهان گرایی (18) است، حال آنکه آنچه از دهه 1980 به بعد اتفاق می‌افتد، جهانی شدن است. (19) محمد عابد الجابری تفاوت این دو را چنین توضیح می‌دهد: «جهانی شدن به استقبال یک جهان رفتن، آشنا شدن یا فرهنگ‌‌‌های دیگر و احترام گذاردن به آراء و نظریات دیگران است؛ در صورتی که جهان گرایی نفی دیگران است.» (20)
علیرغم قبول این واقعیت که جهانی شدن یک پروسه است. اما در عین حال این نیز مهم است تا انقلاب صنعتی سوم سبب بروز نوعی مسائل جدید از قبیل جهان مجاری شده است که تا انداز‌ه‌ای آن را از دوران ماقبل خود متمایز می‌کند. این تحول همراه با شدت، عمق و سرعت حوادث و رویداد‌ها بر اثر انقلاب ارتباطات سبب شده است تا مفهوم جهان گرایی به تدریج جای خود را به جهانی شدن بدهد؛ این تحول نه به معنای عالمگیر شدن حوادث و پدیده‌‌ها بلکه به معنای چفت و گیر پیدا کردن حوادث و پدیده‌‌ها با یکدیگر است؛ خصلتی که شاید واژه عام الشمولی یا یونیورسالیزیشن (21) برای بیان آن مناسب‌تر باشد. جهانی شدن به این معنا پدیده جدیدی است که از عمر آن دو و یا حداکثر سه دهه می‌گذرد و اوج آن دهه 1990 بود.
جهانی شدن با وصف جنبه‌‌‌های گوناگونی که از حیث شیوه تأثیرگذاری دارد، از جهت نتیجه و پیامدی که به بار می‌آورد، پدید‌‌های منسجم و یکپارچه است که در تمامی عرصه‌‌‌های اجتماعی عرض اندام نموده است. به گفته پراتون (22) جهانی شدن «به بافت‌‌‌های گوناگون کنش اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، حقوقی، فرهنگی، نظامی، فنآوری و نیز محیط زیست راه پیدا نموده است». (23) پیامد‌‌های جهانی شدن را معمولاً در چهار حوزه فنی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی مطالعه می‌کنند. در حوزه فنی و تکنولوژیک، وقوع انقلاب صنعتی سوم در پایان قرن بیستم تحولات اساسی در حوزه ارتباطات و اطلاعات را به همراه آورده است. در حوزه اقتصاد، جهانی شدن اقتصاد کینزی را منتفی ساخته و دیگر فرایند‌‌های مالی اقتصادی در سطح ملی نمی‌تواند تابع ساز و کار‌‌های داخلی و تصمیم گیری دولت‌‌ها باشد و عناصر اصلی سیاست‌‌‌های اقتصادی و مالی ملی، جهانی می‌شود. همچنین قدرت شرکت‌‌‌های چندملیتی یا فراملی افزایش یافته و بودجه این شرکت‌‌ها و بنگاه‌‌ها از بودجه بسیاری از دولت‌‌ها بیشتر است؛ ضمن آنکه بر اثر جهانی شدن نوعی تقسیم کار بین‌المللی شکل گرفته است. از نظر سیاسی، جهانی شدن نظم سنتی دولت - ملت، معروف به نظام وستفالی را به چالش طلبیده و اختیارات دولت‌‌ها در تصمیم گیری محدود شده است. گسترش فعالیت نهاد‌‌های غیردولتی (24) و افزایش نقش سازمان‌‌‌های بین المللی مانند سازمان ملل، بانک جهانی و صندوق بین المللی پول، از مهم‌ترین عوامل تهدید کننده قدرت دولت‌‌ها در عصر کنونی است. علاوه بر این دولت‌‌ها در آغاز قرن بیست و یکم ناگزیر از همکاری با تصمیمات بین المللی و اتخاذ سیاست‌‌های همسو با سیاست‌‌های جهانی در زمینه برخی مسائل مانند لایه اوزن و گرم شدن جهان، افزایش جمعیت و محیط زیست بود‌ه‌اند که این موضوع نیز سبب تضعیف دولت‌‌ها شده است. (25) در عرصه فرهنگی، جهانی شدن زمینه ساز ظهور و فعالیت یک جامعه مدنی در سطح جهانی شده است که از مهم‌ترین شعار‌های آن توسعه سیاسی، مشارکت سیاسی، آزادی و حفظ محیط زیست است. (26)

جهانی شدن فرهنگ

مبنای تأثیرگذاری جهانی شدن در مورد ادیان، بحث یکپارچگی فرهنگی و الگوی فرهنگی است که از این رهگذر به دست می‌آید. در حقیقت، نهادمندترین شیوه تأثیرگذاری جهانی شدن و در عین حال، مناقشه آمیزترین حوزه تأثیرگذار جهانی شدن، بحت تأثیر این پدیده بر فرهنگ است. دین نیز به عنوان یکی از اجزاء فرهنگ تحت تأثیر جهانی شدن قرار گرفته است. لذا در این قسمت از پژوهش ابتدا به تبیین مفهوم فرهنگ جهانی پرداخته و سپس به این سوال پاسخ می‌دهیم که جهانی شدن برای فرهنگ‌‌ها بطور عام و ادیان بطور اخص یک فرصت بوده است یا چالش، موضوع جهانی شدن فرهنگ یا فرهنگ جهانی (27) یکی از مناقشه آمیزترین مباحث در جهانی شدن می‌باشد. منتقدین جهانی شدن با تلقی این پدیده به عنوان یک پروژه بر این باورند که منظور از جهانی شدن فرهنگ، سلطه و حاکمیت یک فرهنگ آن هم از نوع آمریکایی آن بر جهان است. این عده با تلقی هژمونیک از فرهنگ جهانی، معتقدند که جهانی شدن نوعی همگن سازی فرهنگی را به دنبال دارد که هدف از آن گسترش و اشاعه مجموعه ارزش‌‌ها، هنجار‌ها و نماد‌های مشترک فرهنگ غرب آن هم از نوع آمریکایی آن از طریق مصرف کالا‌های فرهنگی مانند باب مارلی، مدونا، مکدونالد و کوکاکولا می‌باشد. ریتزر (28) از جمله افرادی است که هدف فرهنگ جهانی را مکدونالدی شدن جهان می‌داند. (29) از نظر منتقدین فرهنگ جهان، جهانی شدن نوع جدیدی از امپریالیسم است که هدف آن تداوم استعمار و حاکم کردن ارزش‌‌های آمریکایی در سراسر جهان است. به قول ژانگ مین یگان:
«هدف امریکا از این تلاش (جهانی شدن) مشابه هدف سنتی امریکا در لیبرالیزه کردن اقتصاد و دموکراتیزه کردن سیاست جهانی است که همان تعمیم دادن نظام سیاسی و ارزش‌‌‌های آمریکایی در سراسر جهان است» (30)
اما از آنجا که از دل هر گفتمان، گفتمان مخالف آن سر بر می‌آورد، در خصوص جهانی شدن فرهنگ نیز درست برخلاف منتقدین جهانی شدن، عد‌ه‌ای بر این باورند که جهانی شدن فرهنگ نه به معنای سلطه یک نوع از فرهنگ، آن هم از نوع آمریکایی آن بر جهان، بلکه منظور از جهانی شدن فرهنگ، عالمگیر شدن همه فرهنگ‌‌هاست؛ به بیان دیگر جهانی شدن یعنی جهانگیر شدن و جهانگیر شدن یعنی چفت و گیر جهانی پیدا کردن پدیده‌‌ها، کالا‌ها، آراء و اندیشه‌‌ها و نه لزوماً همه گیر شدن آن‌ها، لذا از این منظر خاصیت فراملی پیدا کردن یک کالا و یا اندیشه به منزله چفت و بست پیدا کردن در برخی نقاط جهان است نه همه جهان بنابراین جهانی شدن به عالمگیر شدن شباهت دارد.
رویکرد خوش بینانه به جهانی شدن فرهنگ ناشی از تلقی پست مدرنیستی از فرهنگ جهانی است که ذیلاً توضیح داده خواهد شد. روح حاکم بر تمدن غرب مدت‌‌ها براساس مدرنیته و اساس معرفت شناختی آن پوزیتویسم بود. جریانی که ویژگی‌‌‌های اصلی آن را امکان نیل به حقیقت، نفی متافیزیک، رد هرگونه ابهام و تأکید بر عقلگرایی از نوع روشنگری آن تشکیل می‌داد دهه 1960، ایستگاه نهایی مدرنیسم بود و از این زمان به بعد بنیان‌‌‌های اصلی این جریان با چالش‌‌هایی مواجه شد و زمینه ساز تکوین جریانی گردید که بعد‌ها پست مدرنیسم (31) نام گرفت. (32) سه شاخصه اصلی پست مدرن را دوری گزیدن از فراروایت‌‌ها، بنیاد ستیزی و جوهر ستیزی می‌توان معرفی کرد. (33)
تعریف پست مدرن بسیار پیچیده است. بنابراین اگر این مکتب شعاری داشته باشد، این شعار به قول لیوتار (34) «همه چیز شدنی» است. (35) اساس نظریه پست مادرن شالوده شکنی، تکثرگرایی و اعتبار به غیر است. در حوزه فرهنگ نیز مکتب پست مدرن، مرکز را مرکززدایی کرده و حاشیه را مرکز کل کارکرد فرهنگی قرار می‌دهد و به دنبال آن است که به غیر ذی وجود، وجود ببخشد. بر اساس چنین بینشی، فرهنگ جهانی به عنوان یک فرا روایت زیر سوال رفته و نه تنها خصلت هژمونیک ندارد بلکه تنها یک فرهنگ میان فرهنگ‌‌‌های دیگر است. به قول کیت نش: (36)
«از آنجا که جهانی شدن با پسامدرنیته پیوند خورده است، فرهنگ جهانی نیز اغلب فرهنگی پست مدرن تلقی شده که سریع در حال تغییر پاره‌گی، گسستگی، تکثر، اختلاط و تلفیقی شدن می‌باشد». (37)
بدین ترتیب محور اصلی رویکرد پست مدرنیستی در حوزه فرهنگی، زیر سوال بودن فرهنگ جهانی به عنوان یک فراروایت مشتمل بر مجموعه‌ای از ارزش‌‌ها، اعتقادات و الگوی رفتاری واحد در قالب یک جهان بینی همگن ساز و در مقابل اعتقاد به چند پاره‌گی و چند تباری شدن فرهنگ ملی، تنوع و تکثر اختلاط فرهنگی است. چنین رویکردی به مسائل فرهنگی سبب شده است تا فرهنگ جدیدی شکل بگیرد که به هیچ وجه در قالب منطق دوگانه همگرایی- واگرایی، همگنی- ناهمگنی و جهانی- محلی نمی‌گنجد. فدرستون (38) این فرهنگ را در مقایسه با دو فرهنگ ملی و بین المللی، فرهنگ سوم (39) می‌نامد، (40) به عبارت دیگر براساس تحلیل گفتمانی، جهان به مثابه متنی است که خود از روابط بینامتنی تشکیل شده است. هر متن معنای خود را داشته و دلالت بر مجموعه معناداری از زمان، تجربیات، تاریخ، خاطرات و اعتقاد و ارزش‌‌ها می‌نماید. در نتیجه‌ی چنین برداشتی از متن، هر متن به منزله یک فرهنگ خواهد بود. هویت در سایه روابط بینامتنی بر اصل تبادل شکل می‌گیرد و نه در انزوا، تقابل و یا استعلاء. نتیجه چنین رویکردی در حوزه فرهنگ اعتقاد به چند پاره‌گی، تکثر و اختلاط فرهنگ‌‌‌های ملی و تلقی از فرهنگ جهانی تنها به عنوان یکی از فرهنگ‌‌هاست. خلاصه کلام آنکه گردش پدیده‌‌‌های فرهنگی و باز تولید آن در یک چهارچوب بینامتنی، اصلی‌ترین شاخصه یک فرهنگ پست مدرنیستی است.
علاوه بر تضاد نگرش پست مدرنیستی، به دلیل اعتقاد به تکثر و شکنندگی، در حوزه فرهنگ با تفسیر فرهنگ جهانی به معنای سلطه یک فرهنگ، تأکید پسامدرن‌‌ها بر بعد سرزمینی جهانی شدن و طرح نظریه جهانی- محلی شدن یا جهانی شدن مکان مند (41) نیز تلقی هژمونیک از فرهنگ جهانی را زیر سوال برده است. (42) به قول رابرتسون:
«جهانی شدن همواره در چهارچوب‌‌‌های محلی به وقوع می‌پیوندد. در حالی که در همین حال خود چهارچوب محلی از طریقی گفتمان‌‌‌های جهانی شدن به عنوان یک مکان خاص ایجاد می‌شود. (43)
روزه‌نا (44) از جمله طرفداران نظریه جهانی- محل گرایی است که اعتقاد دارد اقوام، گروه‌‌ها و اقلیت‌‌‌های نژادی و مذهبی، از فرصت به وجود آمده بر اثر گسترش ارتباطات برای معرفی خود در سطح جهانی استفاده می‌کنند. (45) فی الواقع براساس این نگرش، اگرچه مکان بر اثر گسترش ارتباطات اهمیت خود را از دست می‌دهد اما اعتبار فضا بیشتر می‌شود. لذا تشدید آگاهی جهانی به معنای یک آگاهی همگن نیست بلکه بر وجود یک آگاهی متنوع در یک فضای فشرده الکترونیکی دلالت دارد؛ به عبارت دقیق‌تر «جهانی شدن» جهان شمول شدن صفات خاص و خاص شدن جهان شمولی‌‌ها است؛ (46) یعنی اینکه در جهانی شدن با دو پدیده کاملاً متضاد مواجه هستیم؛ بعضی از آن‌ها عام و فراگیرند و برخی دیگر ویژه یک ملت و یا قوم خاص هستند. جهانی شدن سبب شده است تا عناصر جهان شمول به جوامع خاص رسوخ کنند و در نتیجه ما شاهد یک رشته فرایند‌‌های یکسان کننده در تمامی جوامع مانند آزادی، دموکراسی، توسعه سیاسی و محیط زیست هستیم و از سوی دیگر با ورود عناصر عام به جوامع خاص، ویژگی‌‌‌های این جوامع نیز در عرصه جهانی ظاهر می‌شوند. بنابراین جهانی شدن در عرصه فرهنگ هم یک تهدید است و هم یک فرصت؛ اکنون بر اساس چنین نگرشی، در قسمت بعدی مقاله رابطه جهانی شدن و ادیان توحیدی را بررسی می‌کنیم.

احیای دینی

تبیین رابطه جهانی شدن و ادیان توحیدی همانند موضوع جهانی شدن و فرهنگ تا حدودی مشکل است. این مهم تا اندازه زیادی معلول بیان دو دیدگاه کاملاً متفاوت پیرامون رابطه این دو موضوع، جهانی شدن و ادیان، با یکدیگر است. توضیح اینکه عده‌ای با ارزیابی مثبت از جهانی شدن، رویکرد به دین و احیاء دین در دوران معاصر را پیامد جهانی شدن می‌دانند. (47) و برخی از طرفداران این نظریه تا آنجا پیش می‌روند که ادیان الهی را پیشتاز جهانی شدن معرفی کرده و درصدد ایجاد نوعی همسازگرایی میان آموزه‌‌‌های دینی و ابعاد جهانی شدن برآمده‌اند. اما در مقابل گروهی دیگر معتقدند که دین و جهانی شدن به لحاظ ماهوی کاملاً با یکدیگر در تضاد می‌باشند؛ زیرا از یک طرف هر دین آموزه‌‌هاى کلامی و اخلاقی خاص خود را دارد، حال آنکه جهانی شدن تأکید برگسترش ارزش‌‌ها بدون در نظر گرفتن مرز و مکان دارد و از سوی دیگر، جهانی شدن مروج ارزش‌‌‌های پست مدرن است که کاملاً با آموزه‌‌‌های کلامی و اخلاقی ادیان در تضاد است. (48)

جهانی شدن و احیای دین

تأمل در تاریخ سیاسی معاصر بیانگر رویکرد مجدد به دین و باور‌‌های دینی در جهان معاصر است؛ تحولی که گاه پژوهگشران از آن به عنوان بنیادگرایی (49) یاد می‌کنند. وقوع انقلاب اسلامی در ایران، رشد مبارزات اسلامی در خاورمیانه، گسترش فعالیت فرقه‌‌‌های مسیحیان انجیلی به ویژه در افریقا و آمریکای لاتین، افزایش نفوذ احزاب سیاسی ملی گرا و بخصوص حزب بهاراتیا جاناتا در هند و اهمیت یافتن فزاینده جنبش‌‌‌های بودایی جدید در تایلند و آسیای جنوب شرقی، جملگی نشانه‌‌هایی از بازگشت مذهب به حیات سیاسی- اجتماعی جهان سوم به شمار می‌رود. (50)
رویکرد مجدد به دین در دنیای معاصر، تا اندازه‌ی زیادی تقارن با مقطعی دارد که بر اثر انقلاب ارتباطات، جهانی شدن به وقوع پیوسته است. علیرغم اتقاق نظر اکثر پژوهشگران در اصل موضوع، رویکرد مجدد به دین، پیرامون علت این مهم و رابطه آن با جهانی شدن اتفاق نظر وجود ندارد؛ اختلاف نظر پیرامون این مهم به انداز‌ه‌ای وسیع و گسترده است که برخی آن را پیامد و ثمره‌ی جهانی شدن می‌دانند و گروهی دیگر واکنش و پاسخ به آن که ذیلاً پیرامون هر کدام توضیح داده خواهد شد. اساس رویکرد خوش بینانه پیرامون تأثیر جهانی شدن بر احیای جنبش‌‌‌های دینی معاصر، تلقی پست مدرنیستی از فرهنگ جهانی است فرهنگ جهانی، فرهنگ پسامدرن است؛ فرهنگی که اساس آن بر تکثر، شکنندگی و مرکززدایی است؛ شاخصه‌‌هایی که لیوتار از آن تحت عنوان زیرسؤال بردن فراروایت یاد می‌کند. (51) واقعیت این است که در سال‌‌‌های پس از جنگ جهانی دوم، دو فراروایت بر نظام گفتمان سیاسی جهان حاکم بود؛ یکی فراروایت نوسازی همراه با سکولاریزم و دیگر فراروایت وابستگی به شرق. تئوری وابستگی با فروپاشی شوروی از میان رفت و تئوری نوسازی نیز نه تنها در جهان موفق نشان نداد (52) بلکه شکل گیری پست مدرنیسم و به چالش کشیدن فراروایت مدرنیته و طرفداری از روایت‌‌‌های مختلف، زمینه را برای طرح و عرض اندام روایت‌‌‌های دیگر فراهم کرد که یکی از آن‌ها رویکرد به دین و باور‌‌های دینی بود.
گیلزنان (53) از جمله نظریه پردازانی است که رویکرد به دین را پیامد زیرسؤال رفتن فراروایت نوسازی و سکولاریزم می‌داند. (54) تأثیر دین در هویت بخشی به افراد بر اثر شکل گیری پست مدرنیسم، تنها در چهارچوب تحلیل گفتمانی فوکو قابل تبیین است. از منظر نامبرده میان قدرت و دانش سیاسی پیوندی تنگاتنگ وجود دارد؛ آنچه قدرت آمیخته با دانش در قالب گفتمان تولید می‌کند سوبژگی (55) و سوبژه شدگی (56) افراد است. سوبژگی آن ذهنیت مسلطی است که یک فرد صاحب قدرت بر دیگر افراد تحت سلطه خود تحمیل و آن‌ها را انتقاد می‌نماید. بر این اساس ما به موازات رژیم‌‌‌های قدرت، حقیقت داریم. (57) پست مدرنیسم حقیقت مطلق را به چالش کشیده و زمینه را برای تکوین جنبش‌‌‌های اجتماعی فراهم کرده است، جنبش‌‌هایی که برخی از آنان هویت را در رویکرد مجدد به دین و باور‌‌های دینی ارزیابی می‌کنند. به قول گیلزنان:
«دین خود را وارد حیات اجتماعی مردم نمود تا هویت انسان‌‌‌های فقیر و طبقات حاشیه‌ای جامعه و گروه‌‌‌های متعلق به طبقات متوسطی را که از ترتیبات جدید قدرت خارج شده بودند، بازسازی و تعریف نماید». (58)
بدین ترتیب نسبیت گرایی فرهنگی پست مدرنیستی، زمینه ساز رویکرد مجدد به دین نه تنها در کشور‌‌های اسلامی بلکه در همه جهان معرفی می‌شود. (59) اما درست برخلاف دیدگاه گروه نخست، گروهی دیگر جنبش‌‌‌های دینی معاصر را پاسخی به جهانی شدن دانسته اند. اساس نظرات گروه اخیر دو نکته است؛ تلقی، جهانی سازی از جهانی شدن و دیگر ماهیت فرهنگ جهانی. توضیح اینکه برخی از هواخوا‌هان دیدگاه دوم بر این باورند که جهانی شدن در واقع پروژه‌ی غربی سازی جهان با ماهیت آمریکایی است. ادوارد سعید و نوام چامسکی (60) از معروف‌ترین نظریه پردازان این طیف هستند. ادوارد سعید جهانی شدن را نوعی امپریالیسم فرهنگی معرفی می‌کند و چامسکی نیز بر این باور است که جهانی شدن نوعی جهانی سازی فرهنگی است که هدف از آن سلطه‌ی آمریکا بر پیرامون است. (61) در واقع منتقدین اخیر جهانی شدن را نتیجه‌ی سرمایه داری توسعه گرا می‌دانند که از محدودیت‌‌‌های دولت- ملت ر‌ها شده و به اشکال جدیدی از استثمار در جهان توسعه یافته است. در این نگرش، پسامدرنیته مرکب از یک پایه‌ی اجتماعی- اقتصادی به نام پسافوردیسم (62) و یک زیرساخت از فرهنگ پسامدرن می‌باشد. لذا جهانی شدن فقیر را فقیرتر و غنی را غنی‌تر می‌کند. (63) بنابراین رویکرد به دین پاسخی به ماهیت استثمارگرانه جهانی شدن است. طیف دوم از منتقدین جهانی شدن، علت رویکرد به دین را پاسخی به ماهیت سکولار فرهنگ جهانی شدن در هر دو شکل مدرنیته و پست مدرن می‌دانند. برخی با اعتقاد به اینکه جهانی شدن همان تداوم مدرنیته است، که امکان در امان ماندن از تجدد را از همه گرفته است، (64) با توجه به همزادی تجدد و سکولاریسم، رویکرد به دین را پاسخی به تهدید هویت دینی جوامع می‌دانند. اما برخی دیگر از همین طیف علت رویکرد به دین را ماهیت پسامدرنیستی فرهنگ جهانی و تخریب هویت‌‌‌های بومی از آن می‌دانند؛ چرا که از نظر اینان فرهنگ پسامدرن با تلقی نسبی حقیقت و با معرفی همه چیز به عنوان محصول و مولود زمان، نه تنها شک و تردید را رواج می‌دهد بلکه با معرفی چشم انداز‌‌های ایدئولوژیک به عنوان عالم خیالی که به وسیله تصورات تاریخ مند اشخاص ایجاد شده است، (65) مبنای هویتی فرهنگ‌‌‌های غیرغربی را تخریب می‌کنند. (66) لذا به قول اکبر احمد، مسیحیان در آمریکا، هندو‌ها در هند، بودایی‌‌ها در تایلند و مسلمان‌‌ها در خاورمیانه همگی برای غلبه بر بی یقینی‌‌‌های ناشی از پست مدرنیسم، به تعصب و عدم تساهل مذهبی مرتبط با بنیادگرایی روی آورده اند. (67)
اختلاف نظر موجود پیرامون تأثیر جهانی شدن بر حیات دین در دنیای معاصر، با توجه به ماهیت پیچیده و متضاد جهانی شدن در حوزه‌ی فرهنگی امری طبیعی است؛ چرا که از یک طرف جهانی شدن با ماهیت پسامدرنیستی خود به دلیل ایجاد چالش در مراکز قدرت، محوریت قراردادن غیر، زیر سؤال بردن فراروایت‌‌‌های حاکم بر نظام‌‌‌های فکری جهان، ایجاد شک فراروی عقلانیت گرایی علمی مدرنیته و بالاخره مخالفت با سیاست زدایی از دین زمینه را برای تکوین و حیات جنبش‌‌‌های قومی، زبانی و مذهبی فراهم کرده است و از سوی دیگر با رواج شک و معرفی چشم انداز‌‌های ایدئولوژیک به عنوان تصورات تاریخ مند اشخاص، باور‌‌های دینی را در معرض چالش قرار داده است. بنابراین شاید بتوان ادعا کرد که جهانی شدن برای جنبش‌‌‌های دینی معاصر هم فرصت بوده است و هم چالش؛ فرصت است به لحاظ تکنولوژیک و تهدید است از منظر ایدئولوژیک.
از بعد تکنولوژی مهم‌ترین دستاورد جهانی شدن توسعه‌ی ابزار‌‌های جدید اطلاعاتی به منظور تبادل افکار، ایده‌‌ها و باور‌ها بوده است؛ تحولی که گاه از آن به عنوان انقلاب ارتباطات یاد می‌کنند و به جهان شبکه‌ای یا دنیای مک‌‌ها (68) معروف است. (69) بدون تردید پیامد اخیر فرصت مناسبی در اختیار جنبش‌‌‌های دینی و رهبران آن‌ها قرار داده است تا از یک طرف پیام خود را به گوش جهانیان رسانده و از سوی دیگر بهتر قادر به سازماندهی هواخوا‌هان خود باشند. پروفسور حمید مولانا بر این باور است که یکی از عوامل مؤثر در شکل گیری انقلاب ایران، رشد و نقش رسانه‌‌ها بوده است؛ چرا که رهبر انقلاب ایران، امام خمینی؛ در زمان تبعید از طریق همین رسانه‌‌ها و وسایل ارتباطی، ارتباط خود را با انقلابیون تقویت می‌کردند و سخنان خود را از طریق نوار، فاکس، کپی و ضبط به انقلابیون می‌رساندند. امروزه نیز هر یک از رهبران حرکت‌‌‌های دینی، با بهره گیری از وسایل ارتباطی جدید، به ویژه اینترنت، نه تنها هواداران خود را سازماندهی می‌کنند بلکه در سطح جهانی نیز ایده‌‌ها و نظرات خود را مطرح می‌کنند. (70) اما برخلاف بعد تکنولوژیک، در حوزه‌ی ایدئولوژیک، جهانی شدن به دلیل ماهیت پست مدرنیستی فرهنگ جهانی که مهم‌ترین پیامد آن ساقط کردن الوهیت است، تهدیدات جدی فراروی دین و باور‌های دینی ایجاد کرده است. بنابراین شاید بتوان ادعا کرد که همانطور جهانی شدن در عرصه‌ی فرهنگ دارای پیامد‌‌های متناقض است، در حوزه دین هم این گونه است.

به سوی یکپارچگی دینی

تعریف از دین براساس تعریف مصداقی (71) است. مراد از دین در اینجا ادیان زنده‌ی جهان است؛ سه دین غربی یعنی یهودیت، مسیحیت و اسلام و شش دین شرقی یعنی آئین هندو، بودا، دائو، آئین کنفسیوس، آئین شینتو و آئین جین و دینی که در برزخ شرق و غرب واقع است یعنی آئین زرتشت. همه‌ی این ادیان برای پیروان خود سه کارکرد دارند:
1. از جهان هستی و موضع انسان در قبال آن توصیفی به دست می‌دهند.
2. براساس این توصیف شیوه‌ی زندگی خاص توصیه می‌کنند.
3. آن توصیف و این شیوه‌ی زندگی در قالب سلسله اعمال نمادین و سمبلیک که همان عبادیات باشند، متجلی هستند.
تأمل در کارکرد ادیان بیانگر چهار نکته است:
الف. تأکید بر معنویت و حمایت از آموزه‌‌‌های اخلاقی نکته مشترک همه ادیان است.
ب. همه ادیان شامل دو بخش پوسته و هسته می‌باشند؛ هسته همان آموزه‌‌‌های کلامی و فلسفی ادیان است و پوسته شامل عبادات و مناسک هر دین است.
ج. هر یک از ادیان شمول گرا هستند؛ بدین معنا که مشتمل بر مجموعه‌ای از عناصر خاص خود می‌باشند.
د: هریک از ادیان مشتمل بر هشت بعد هستند:
1. بعد عبادی و شعائری که همان فونکسیون سمبلیک یا اعمال و شعائر نمادین دین است.
2. بعد عقیدتی یا فلسفی دین که همان آموزه‌‌‌های کلامی است.
3. بعد نقلی و اسطوره‌ای (72) یا میتولوژی که در واقع بیان واقعیت‌‌‌های ماورایی است.
4. بعد اخلاقی و حقوقی که همان احکام اخلاقی و حقوقی است.
5. بعد تجربی و عاطفی دین که همان راز و نیاز‌ها و شور و عاطفه‌‌ها ست.
6. بعد مدیریتی که شامل رهبران روحانی و متخصصین و آگا‌هان مذهبی هر دین است.
7. بعد نهاد‌‌های اجتماعی دین که شامل مسجد، کلیسا و ن‌هاد‌‌های خیریه است.
8. بعد ماتریال که فی الواقع شامل هنر مادی نظیر معماری، ابنیه تاریخی و ساختمان‌‌‌های نمادین هر دین می‌باشد. (73)
اکنون تأثیر جهانی شدن را بر ابعاد هشتگانه ادیان، با پیش فرض ماهیت پست مدرنیستی جهانی شدن، مورد بررسی قرار می‌دهیم. فونکسیون نمادین با اعمال و شعائر دینی در مسیر جهانی شدن تضعیف می‌گردد و این مهم به چند دلیل است: 1. اساس و بنیاد جریان پست مدرنیسم بر فردگرایی است. (74) لذا براساس چنین باوری التزام شخص در انجام مراسم عبادی رنگ باخته و نوعی اختیار بر رفتار افراد در قبال انجام اعمال و شعائر دینی ظاهر می‌شود. 2. براساس نگرش پست مدرنیستی، چشم انداز‌‌های ایدئولوژیک که شامل اعمال و شعائر دین نیز می‌شوند، نوعی جهان‌‌‌های خیالی (75) به شمار می‌آیند که به وسیله تصورات تاریخ مند اشخاصی ایجاد شده اند. (76) لذا براساس چنین باوری اعمال و شعائر مذهبی ویژگی الوهی خود را از دست داده و حاصل تجربه شخصی معرفی می‌گردد که این نیز سبب تضعیف این بعد از دین می‌شود. البته جهانی شدن یک حسن را هم برای این بعد از دین دارد که اعمال و شعائر دینی در خارج از مرز‌‌های پیروان یک دین نیز شناخته می‌شوند.
بعد فلسفی و کلامی دین نیز بر اثر جهانی شدن سه تحول یافته است؛ اولاً جزمیت خود را از دست داده است، ثانیاً زمینه برای نوعی تکثرگرایی دینی فراهم شده است، ثالثاً حوزه‌‌‌های جدید در ساحت شریعت مطرح شده است. توضیح اینکه هر دین، البته با تاکید بیشتر در این بعد بر ادیان الهی، مشتمل بر آموزه‌‌‌های کلامی است که از ویژگی آن جزمیت و لایتغیر بودن است. پست مدرنیسم از یک طرف با انکار حقیقت مطلق و معرفی همه چیز به عنوان محصول و مولود زمان، نه تنها سبب ایجاد تزلزل در ثبات آموزه‌‌‌های کلامی شده است بلکه از طرف دیگر با تاکید بر تکثر و چندپارگی و اعتقاد به تاریخ مندی متن و اساس قراردادن تلقی تاریخ مند اشخاص، زمینه را برای تکوین موضوعی که ‌هایک (77) از آن تحت عنوان پلورایسم دینی یاد می‌کند، فراهم کرده است. (78) البته در خصوص این مهم، تکثرگرایی دینی که بنیاد آن را تفسیر هرمونتیکی از دین تشکیل می‌دهد، اندیشمندان جهان اسلام دو موضع کاملاً متفاوت دارند؛ برخی مانند دکتر نصر آموزه‌‌‌های کلامی را از تفسیر‌‌های متعدد مبرا دانسته و تنها این مهم را در حوزه‌ی معاملات و روابط اجتماعی جایز شمرده اند، حال آنکه گروهی دیگر قائل به تفسیر هرمونتیکی از دین حتی در آموزه‌‌‌های کلامی هستند. (79) صرف نظر از صحت و سقم هریک از این دو دیدگاه واقعیت این است که تکثرگرایی دینی زمینه را برای ورود مسائل جدید به حوزه‌ی شریعت فراهم کرده است؛
به قول مجتهد شبستری:
«نظر اهل هرمونتیک جدید دینی این است که اصول و عقاید و احکام جزمی سنتی موجود در ادیان، ذاتاً تاریخی و زمانی اند و چون حجاب‌‌‌های ضمنی در عصر حاضر چهره حقیقت دین را پوشانده اند، باید آن‌ها را کنار زد تا بتوان حقیقت را بار دیگر لمس کرد... در سیستم بازخوانی و بازسازی شده نیز سه ساحت شریعت، طریقت و حقیقت در دین اسلام باقی می‌ماند. اما در ساحت شریعت، ترکیب و آرایش جدیدی به وجود می‌آید؛ اما در مصداق‌‌ها و گستره‌‌‌های آن‌ها تفاوت‌‌هایی ایجاد می‌شود. مثلاً در پرتو بازخوانی و بازسازی حقوق بشر وارد فرهنگ مسلمانان می‌شود و با پشتوانه دینی مورد قبول واقع می‌شود. واضح است که در این صورت، آرایش شریعت در آنچه به معاملات و سیاست مربوط شود، تغییر آشکار پیدا می‌کند». (80)
یکی دیگر از وجوه ادیان که تحت تأثیر جهانی شدن و مورد تهدید قرار گرفته، بعد فلسفی و اسطور‌ه‌ای ادیان است. بررسی تاریخ ادیان بیانگر این مهم است که حوادث و رویداد‌‌های به وقوع پیوسته در مسیر تاریخ یک دین، به لحاظ ماهوی با یکدیگر متفاوتند. برخی از آن‌ها توسط درک انسان به لحاظ انتزاعی قابل ترسیم و درک است، حال آنکه برخی دیگر اگرچه به لحاظ حادث شدن در یک مقطع خاص صاحب تاریخ اند اما شاید برای انسان به لحاظ انتزاعی قابل ترسیم و درک نباشند. اینگونه امور که خصلت ماورایی داشته در همه ادیان وجود دارند، مانند داستان حوا، عبور موسی از رود نیل، طوفان نوح و اسراء و معراج در مسیر زندگی پیامبر اسلام. حوادث و رویداد‌هایی از این نوع در واقع همان بخش اسطور‌ه‌ای دین را تشکیل می‌دهند که خصلت ماورایی دارند. جهانی شدن بنابرخصلت پست مدرنیستی خود به شدت این بخش را تهدید می‌کند؛ چراکه براساس نسبیت گرایی پست مدرنیستی همه چیز تصادف تلقی شده که براساس دو فاکتور زبان و زمان در قالب گفتمان‌‌‌های مختلف ظاهر می‌شود و فراروایت معنا ندارد؛ به نظر می‌رسد بخش اسطور‌ه‌ای ادیان، که در واقع تیپولوژی هر دین نیز هست، ماهیت فراروایت داشته که قابل ارائه در گفتمان‌‌‌های متفاوت نیست، موضوعی که پست مدرنیسم آن را به چالش کشیده و بر این ادعاست که اسطوره‌‌ها باید از بین رفته و ایدئولوژ‌‌های دینی در گفتمان خاص، یعنی باتوجه به تلقی شخصی هر فرد از وقایع ماورایی در دین، ارائه شود. (81)
از دیگر ابعاد دین یعنی بعد اخلاقی و احکامی، بعد تجربی و بعد ماتریال دین، بر اثر جهانی شدن کمتر تاثیر پذیرفته‌اند اما بعد مدیریتی و نهاد‌‌های اجتماعی دین بر اثر جهانی شدن تاثیر منفی پذیرفته و کارکردش تضعیف شده است؛ توضیح اینکه در حوزه‌ی نهاد‌‌های اجتماعی، نهاد‌هایی مانند کلیسا و مسجد، به خصوص مسجد، در مسیر تاریخ خود صاحب کارکرد‌‌های متفاوتی بوده اند؛ به عنوان مثال مساجد در طول تاریخ اسلام علاوه بر نقش دینی، کارکرد اجتماعی- فرهنگی و سیاسی داشته است؛ اما اکنون بر اثر جهانی شدن و شکنندگی قدرت سیاسی حاکم در جوامع، گروه‌‌‌های قومی، زبانی و حتی مذهبی هریک برای خود نهاد‌‌های غیردولتی تشکیل داده که از تکنولوژی ارتباطاتی نیز بهره گرفته و کارکرد‌‌های اجتماعی، سیاسی و حتی خیریه‌ای دارند و این مهم نقش مساجد را کم رنگ کرده است. به نظر می‌رسد همین تحول در عرصه‌ی مدیریتی نیز به وقوع پیوسته است؛ چرا که در گذشته در هر دین گروهی خاص از آگاهی و دانش مذهبی برخوردار بوده و رهبران معنوی و مذهبی به شمار می‌آمدند که گاه علوم دینی در انحصار آنان بود، اما امروزه جهانی شدن و گسترش ارتباطات سبب شده است تا تعداد متخصصین و آگا‌هان دینی افزایش یافته و در جوامع مفسران و نظریه پردازان جدید براساس تحلیل گفتمانی عرض اندام کند. (82) علیرغم چالش‌‌هایی که جهانی شدن فراروی ابعاد دین ایجاد کرده است، به نظر می‌رسد یکی از پیامد‌‌های مثبت جهانی شدن در عرصه دین فراهم شدن زمینه برای همکاری و همگرایی میان ادیان و شکل گیری گفتمان‌‌هایی نظیر الهیات جهانی و گفت‌وگوی ادیان باشد.
تأمل در هر یک از ادیان بیانگر این مهم است که هر یک از آن‌ها شمول گرا بوده‌اند؛ بدین معنی که هر یک آموزه‌‌‌های کلامی خاص خود را داشته و آداب و مراسم خاصی را نیز به پیروان خود توصیه کرده‌اند. با این وجود، به نظر می‌رسد نقطه مشترک همه‌ی ادیان تأکید بر معنویت و حمایت از آموزه‌های اخلاقی باشد. (83) جهانی شدن این نقطه مشترک ادیان، معنویت و آموزه‌‌‌های اخلاقی را بیشتر ظاهر و امکان شکل گیری نوع الهیات جهانی را از طریق نزدیکی ادیان به یکدیگر فراهم کرده است؛ تحولی که بدون تردید شبیه به شکل گیری جامعه‌ی مدنی در عرصه‌ی فرهنگ جهانی است. بدین معنا که همانطور که جهانی شدن در عرصه‌ی فرهنگ امکان جهان گیر شدن هر یک از فرهنگ‌‌ها و چفت و گیر پیدا کردن آن‌ها را با یکدیگر از طریق خواسته‌‌‌های مشترک نظیر آزادی، مشارکت، حفظ محیط زیست و توسعه‌ی سیاسی فراهم کرده است، در حوزه‌ی دین نیز جهانی شدن، علیرغم شمول گرا بودن هر یک از ادیان، زمینه چفت و گیر پیدا کردن همه ادیان را از طریق طرح آموزه‌‌های اخلاقی مشترک نظیر صلح، عدالت و محبت فراهم کرده و زمینه ساز طرح گفتمان الهیات جهانی یا اخلاق جهانی شده است. (84) گفتمانی که همانند گفتمان گفت وگوی تمدن‌‌ها تأکید بر تعامل و مذاکره و همکاری بین پیروان ادیان دارد و سه تحول را در عرصه‌ی دین به لحاظ جهانی سبب شده است: 1. رهبران و پیروان هریک از ادیان را ترغیب به چشم پوشی از نقاط افتراق و تأکید بر آموزه‌‌‌های اخلاقی مشترک کرده است. شاید مصداق عینی این مهم انتشار بیانیه‌ی حقوق بشر اسلامی در سال 1981 باشد. 2. طرح موضوع الهیات جهانی، لزوم تشکیل نهاد‌های غیردولتی دینی (85) را در طرح جهانی برای تحقق این مهم مطرح ساخته است که نخستین گام در این زمینه تشکیل پارلمان ادیان جهانی در اوایل دهه‌ی 1990 بود. 3. طرح گفتمان گفت وگوی ادیان و تأکید بر مشارکت و نقش نخبگان و اندیشمندان دینی در این مهم انحصار و سلطه رهبران سنتی را زیر سؤال برده و سبب ظهور طیفی جدید از متخصصین أمور دینی در سطح جهانی شده است.
همگرایی و همکاری میان ادیان و تأکید بر آموزه‌‌‌های اخلاقی مشترک در قالب نوعی الهیات جهانی، سبب تبدیل دین به اندیشه‌ی فراملی در حوزه‌ی سیاست جهانی شده است. اندیشه‌ی فراملی به معنای آن است که بسیاری از ملت‌‌ها مفاهیم و انگاره‌‌‌های مشترک را معیار قرار داده و به آن ارج می‌نهند. اکنون بسیاری از مفاهیم و واژه‌‌‌های تشکیل دهنده‌ی گفتمان الهیات جهانی نظیر صلح، دوستی و حقوق بشر مفاهیمی جهانی تلقی شده که وارد عرصه‌ی سیاست جهانی شده است و مورد توجه سیاستمداران و دولتمردان قرار دارد.

نتیجه

وقوع انقلاب صنعتی سوم زمینه ساز تحولی شد که جهانی شدن نام گرفت. مهم‌ترین پیامد تحول اخیر کم شدن نقش زمان و فضا بود. جهانی شدن به عنوان یک واقعیت، بدلیل ماهیت چند بعدی خود، در عرصه‌‌‌های مختلف، از جمله فرهنگ، تأثیر داشته است و در این زمینه سبب طرح موضوع فرهنگ جهانی شده است؛ تحولی که نه به معنای سلطه‌ی یک فرهنگ بر فرهنگ‌‌‌های دیگر بلکه به معنای چفت و گیر پیدا کردن فرهنگ‌‌ها، آراء و اندیشه‌‌ها با یکدیگر است؛ رویدادی که برای فرهنگ‌‌‌های محلی هم یک فرصت است و هم نوعی تهدید؛ واقعیتی که تا اندازه‌ی زیادی ناشی از ماهیت پست مدرنیستی فرهنگ جهانی است. در عرصه‌ی دین نیز جهانی شدن هم فرصت بوده است و هم تهدید. فرصت بوده است به لحاظ تکنولوژیک و زیر سؤال بردن فراروایت‌‌‌های حاکم بر نظام گفتمان سیاسی جهان و تهدید بوده است به دلیل نسبیت گرایی پست مدرنیستی.

پی‌نوشت‌ها:

1- دکتر حسین مسعودنیا استادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه اصفهان می‌باشد.
2- globalization
3- بشیریه حسین؛ فرایند جهانی شدن روزنامه اطلاعات، مورخ 1380/5/2، ص12.
4- Anthony Giddens
5- گیدنز، آنتونی؛ پیامد‌‌های مدرنیته، ترجمه محسن ثلاثی، تهران، نشر مرکز، 1377، ص77.
6- گیدنز، آنتونی، جهان ر‌ها شده، ترجمه علی اصغر سعیدی و حاجی عبدالو‌هاب یوسف، تهران، انتشارات علم و ادب، 1379، ص 37.
7- David Harvey
8- کیانی، داود؛ فرهنگ جهانی: اسطوره یا واقعیت، فصلنامه مطالعاتی ملی، سال سوم، ش10، ص99.
9- Marshall McLuhan
10- Zbigniew Brzezinski
11- عبدالمجید علی، عادل؛ جهانی شدن و تأثیر آن بر کشور‌های جهان سوم، ترجمه سید اصغر قریشی، اطلاعات سیاسی- اقتصادی، ش155-156، ص153.
12- Malcolm Waters
13- “Waters. M; Globalization London, and New York, Routhedge, 1995, pp 18-35.
14- Paul Sweezy
15- کارگر، مهدی؛ جهانی شدن و حکومت مهدی (عج)، مجله انتظار، ش6، ص34.
16- گیدنز؛ جهان ر‌ها شده، همان، ص 45.
17- اسلامی، مسعود؛ منطق جهانی شدن، روزنامه همشهری، مورخ 1382/7/10، ص10.
18- globalism
19- پولادی، کمال؛ جهان واقعی و جهانی شدن، سایت اینترنتی کار، نشریه اینترنتی کار، مورخ 2004/8/18، صص 2-3.
20- عابد الجابری، محمد؛ هویت فرهنگی و جهان گرایی، ترجمه انورحبیبی، روزنامه جامعه، مورخ 1377/1/30، ص 8.
21- universalization
22- Peraton
23- کیانی، همان، ص 97.
24- non-governmental organizations (NGOs)
25- بشیریه، همان، ص 12.
26- نش، کیت؛ جامعه شناسی سیاسی معاصر، ترجمه محمد تقی دلفروز، با مقدمه دکتر حسین بشیریه، تهران، کویر، 1380، ص 13 مقدمه.
27- global culture
28- Ritzer
29- کیانی، همان، ص 104.
30- کارگر، همان، ص 22.
31- post-modernism
32- نوذری، حسینعلی؛ صورتبندی مدرنیته و پست مدرن، تهران، نقش جهان، 1379، ص70-125.
33- مارش، دیوید و استوکر، جری؛ روش و نظریه در علوم سیاسی، ترجمه امیر محمد حاجی یوسفی، تهران، انتشارات پژوهشکده مطالعات راهبردی، 1378، صص 189-200.
34- Jean-François Lyotard
35- پست مدرن؛ از اولوهیت ساقط کردن جهان؛ ترجمه مهران قاسمی، روزنامه یاس، مورخ 1382/2/2، ص 7.
36- Kate Nash
37- نش، همان، ص 96.
38- Featherstone
39- third culture
40-Featherston. M; Global culture, London, Routhedge, 1996, p6.
41- spatializing globalization
42- نش، همان، ص ص 110-115.
43- همان، ص 111.
44- Rosenau
45- برای اطلاع بیشتر از دیدگاه روزه نک: روزه نا، جیمز؛ پیچیدگی‌‌ها و تناقض‌‌های جهانی شدن، ‌ترجمه احمد صادقی، مجله سیاست خارجی، سال سیزدهم، ش4.
46- اسلامی، همان، ص 25.
47- برای اطلاع بیشتر از این دیدگاه نک: هینس، جف؛ دین، جهانی شدن و فرهنگ سیاسی در جهان سوم، ترجمه داوود کیانی، تهران، انتشارات پژوهشکده راهبردی، 1381.
48- سلیمی، حسین؛ فرهنگ گرایی، جهانی شدن و حقوق بشر، تهران، انتشارات وزارت امورخارجه، 1380، صص 175-188.
49- fundamentalism
50- هینس، همان، ص25.
51- لیوتار، ژان فرانسوا؛ وضعیت پست مدرن، گزارش درباره دانش، ترجمه حسینعلی نوذری، تهران، گام نو، 1381، ص23.
52- علمداری، کاظم؛ چهره‌ی تاریک و روشن جهانی شدن، سایت اینترنتی کار، نشریه‌ی اینترنتی کار، مورخ 2004/8/18.
53- Gilsenan
54- کیانی، همان، ص 116.
55- subjectivity
56- Subjectification
57- برای اطلاع بیشتر نک: دریفوث، هیوبرت و رابرت، میشل؛ فراسوی ساختارگرایی و هرمونتیک، ترجمه حسین بشیریه، تهران، نشر نی، 1379.
58- کیانی، همان، ص 116.
59- Robertson, Ibid, P102
60- Noam Chamsky
61- سجادی، عبدالقیوم؛ اسلام و جهانی شدن، کتاب نقد. س ششم، ش 24-25، ص 20.
62- post-Fordism
63- نش، همان، صص83-88 .
64- برای اطلاع بیشتر از رابطه‌ی جهانی شدن و تجدد نک: گیدنز، آنتونی؛ تجدد و تشخص، ترجمه‌ی ناصر موفقیان، تهران، نشر نی، 1378.
65- نش، همان، ص 115.
66- پست مدرن، همان، ص 7.
67- احمد، اکبر؛ پست مدرنیسم و اسلام، در مجموعه پست مدرنیته و پست مدرنیسم، ترجمه و تدوین حسینعلی نوذری، تهران، نقش جهان، صص 236-251.
68- MacWorld’s
69- سجادی، همان، ص 298.
70- هینس، همان، صص 106-112.
71- Ostensive
72- mythic
73- ملکیان، مصطفی؛ دینی و جهانی شدن، روزنامه همشهری، مورخ 1379/11/22، ص6 .
74- پست مدرنیسم، همان، ص 7.
75- imagined worlds
76- نش، همان، ص 115.
77- Hayek
78- اسلان، عدنان؛ الهیات جهانی، ترجمه کریم پورزبید، روزنامه همشهری، مورخ 13/82/3/14، ص 8.
79- شیرخانی، علی؛ آینده باور‌ها و اعتقادات دینی در پروسه جهانی شدن، پگاه حوزه، ش 78-80، صص 45-48.
80- مجتهد شبستری، محمد؛ هرمونتیک فلسفی و تعدد قرائت از دین، روزنامه نوروز، مورخ 1380/9/14، ص 9.
81- کیانی، داود؛ دین و جهانی شدن، روزنامه همشهری، مورخ 1380/11/19، ص7.
82- نوباتوکا، اینو؛ جهانی شدن و دین در عصر ارتباطات، ترجمه فیروزه دردشتی، روزنامه انتخاب، مورخ 1380/، ص 7.
83- ملکیان، همان، ص6.
84- اسلان، همان، ص 8.
85- فالک، ریچارد؛ ادیان توحیدی در عصر جهانی شدن، ترجمه عبدالرحیم مرودشتی، گزارش گفت وگو، ش 1، ص25.

منبع مقاله :
واعظی، محمود؛ (1390)، مجموعه مقالات همایش ملی دین و روابط بین‌الملل، تهران: مجمع تشخیص مصلحت نظام، مرکز تحقیقات استراتژیک، چاپ دوم