بازسازی تاریخ، فروپاشی امپراتوری(2)

نگاهی به آینده قدرت آمریکا

ایالات متحده با مشکلات جدی روبرو است. خدمات پزشکی بودجه فدرال آمریکا را تهدید می کند. رشد نابرابری که ویژگی اصلی و مهم عصر جدید شده است یکی دیگر از مسایل پیش روی آمریکا است. اما شاید مهم ترین نگرانی این باشد که آمریکایی ها در حال قرض گرفتن و استفاده کردن از 80 درصد پس اندازهای اضافی جهانی هستند. با وجود همه این مسایل، نکته ای که باید یادآوری کرد این است که اقتصاد آمریکا قدرتمند و پویا باقی مانده است.

امپراتوری سرمایه گذاری

قدرت جهانی بریتانیا به خاطر سیاست های بدش کمرنگ نشد، بلکه به خاطر وضعیت بد اقتصادی اش افول کرد. به علاوه مهارت چشمگیر بریتانیا باعث شد که علی رغم ضعف اقتصادی 70 ساله اش همچنان به عنوان یک قدرت بزرگ باقی بماند. این امر درس های مهمی برای ایالات متحده در بر دارد. با این وجود، لازم است بدانیم که علت اصلی کاهش قدرت بریتانیا ضعف اقتصادی غیر قابل برگشت آن بود که در مورد آمریکای امروزی صدق نمی کند. وضعیت اقتصادی بی رقیب بریتانیا تنها دهه های کمی طول کشید اما وضعیت کنونی ایالات متحده بیش از 120 سال است که ادامه دارد. در نیمه دهه 1880 اقتصاد آمریکا بزرگ ترین اقتصاد جهان بود و تا به امروز هم بزرگترین اقتصاد جهان باقی مانده است. در واقع از آن زمان به بعد، ایالات متحده سهم ثابتی از تولید ناخالص جهانی را در اختیار داشت. به استثنای اواخر دهه 1940 و دهه 1950 که وضعیت بقیه کشورهای صنعتی شده رو به وخامت گرائید و سهم ایالات متحده از تولید ناخالص داخلی جهانی به 50 درصد افزایش یافت، در طول قرن تقریباً یک چهارم تولید جهانی در اختیار این کشور بود ( 32 درصد در 1913، 26 درصد در 1960، 22 درصد در 1980، 27 درصد در 2000 و 26 درصد در 2007 ). اما این آمار احتمالاً در دهه آینده دچار افت خواهد شد. اغلب تخمین زده می شود که اقتصاد آمریکا در 2025 هم دو برابر تولید ناخالص داخلی چین خواهد بود. تفاوت ایالات متحده آمریکا و بریتانیا در بودجه نظامی شان به خوبی انعکاس داده می شود. بریتانیا بر دریاها حکومت کرد اما هرگز بر زمین حکومت نکرد. ارتش بریتانیا به نحو موثری کوچک بود. در ضمن گرچه لندن در دریا برتری داشت اما نیروی دریایی اش هزینه های هنگفتی هم در بر داشت. در مقابل، آمریکا در همه سطوح زمین، دریا، هوا و فضا تسلط دارد و در حال حاضر تقریباً 50 درصد هزینه های دفاعی جهانی به آمریکا اختصاص دارد. همچنین، آمریکا در زمینه تحقیق و توسعه امور دفاعی بیش از بقیه نقاط جهان هزینه صرف می کند. همه این کارها را آمریکا بدون هیچ نوع مشکلات بانکی و مالی انجام می دهد. هزینه دفاعی آمریکا در حال حاضر 1/4 درصد تولید ناخالص داخلی این کشور است. همان طور که تولید ناخالص داخلی آمریکا بیشتر و بیشتر شد، هزینه هایی که تهیه کردن آنها دشوار بود امروز قابل تهیه هستند. جنگ عراق ممکن است یک تراژدی یا یک کوشش باشکوه باشد اما باعث ورشکست شدن ایالات متحده نخواهد شد. هزینه های جنگ در عراق و افغانستان در یک سال روی هم رفته 125 میلیارد دلار است که کمتر از 1 درصد تولید ناخالص داخلی آمریکا می باشد. در 1970 حدود 6/1 درصد از تولید ناخالص داخلی آمریکا صرف جنگ ویتنام شد که وقتی با هزینه های جنگ عراق و افغانستان قیاس شود اختلاف زیادی مشاهده می شود. قدرت نظامی آمریکا دلیل توانمندی آن نیست بلکه پیامد آن است. آنچه که ایالات متحده را به شدت قوی نگه می دارد اقتصاد و تکنولوژی آن است. ایالات متحده با چالش های بزرگتر، عمیق تر و وسیع تری از آنچه که تاکنون در تاریخش مواجه شده، مواجه خواهد شد. و بدون شک بخشی از سهم خود در تولید ناخالص داخلی جهانی را از دست خواهد داد. این فرایند شبیه لغزش بریتانیا در قرن 20 خواهد بود که این کشور رهبری اش را در نوآوری، انرژی و کارآفرینی از دست داد. ایالات متحده به عنوان یک قدرت اقتصادی با طراوت و حیاتی و همچنین طلایه دار انقلاب های بعدی در علم، تکنولوژی و صنعت باقی خواهد ماند.
برای فهم این مساله که ایالات متحده چگونه در جهان جدید پیش خواهد رفت ابتدا باید به محیط اطراف نگاه کرد. آینده اینجا است. در طول 20 سال گذشته جهانی شدن گسترش یافته است. اغلب کشورهایی که در حال ساخت کالاها و فن آوری ارتباطی هستند برای انتقال سرمایه از نقاط مختلف جهان آزاد می باشند که در این میان ایالات متحده از این تمایلات به شدت سود خواهد برد. اقتصادش صدها میلیارد دلار از سرمایه گذاری منتفع خواهد شد و شرکت های آمریکایی وارد کشورها و صنایع جدیدی شده اند که موفقیت های بزرگی هم داشته اند.
علی رغم قیمت بسیار بالای دلار طی دو دهه اخیر، صادرات آمریکا جایگاه خود را حفظ کرد و اخیراً اقتصاد آمریکا هم به عنوان رقابت آمیزترین اقتصاد در جهان انتخاب شد. رشد تولید ناخالص داخلی آمریکا در طول 25 سال 3 درصد بوده است که بالاتر از رشد اروپا و ژاپن می باشد. رشد قدرت تولید آمریکا برای دهه اخیر حدود 5/2 درصد بوده است که از میانگین قدرت تولید اروپا بالاتر می باشد. این منحنی رشد فوق العاده ممکن است که در حال کاهش باشد و یا این که برای سال های کمی در آینده دوام داشته باشد اما موضوع مهم این است که اقتصاد آمریکا پویایی بالایی دارد. توجه به صنایع آینده نانوتکنولوژی احتمالاً منجر به پیشرفت های اساسی در 50 سال آینده خواهد شد و آمریکا در این زمینه تسلط دارد. آمریکا در زمینه بیوتکنولوژی هم تسلط دارد. درآمد آمریکا در این زمینه 50 میلیارد دلار در سال 2005 بود که بالاتر از درآمد اروپا و حدود 75 درصد درآمد بیوتکنولوژی جهانی بوده است.
البته در زمینه تولید صنعتی وضعیت به گونه ای دیگر است. تولید صنعتی در ایالات متحده کاهش یافته و در کشورهای در حال توسعه بیشتر شده است. این مساله خیلی از آمریکایی ها را نگران کرده است که کشورشان همان چیزی را می سازد که چین ساخته است. تولید صنعتی آسیایی ها بسیار رشد داشته است اما تولید صنعتی آنها باید در حوزه اقتصاد جهانی بازبینی شود. جیمز فالو از اعضای ماهنامه آتلانتیک یک سال را در چین گذراند؛ او دید که تولید صنعتی چه مزایای ارزشمندی دارد و توضیح متقاعد کننده ای را ارائه داد مبنی بر این که منابع خارجی رقابت با آمریکا را تقویت کرده است، اما آنچه که او نتیجه گرفت این بود که پول واقعی در طراحی و توزیع تولیدات (که ایالات متحده در آن تسلط دارد) بیشتر از تولید صنعتی آنها است.
برخی کارشناسان و محققان و حتی تعدادی از سیاستمداران، نگران آمارهایی هستند که نشانه بد بودن وضعیت آمریکا است. میزان پس انداز آمریکا صفر است. کسری حساب جاری، کسری تجارت و کسری بودجه بالا هستند. میانگین درآمد پائین است و تعهدات برای حقوق ها غیرقابل ادامه هستند. این ها نگرانی های مهمی هستند که باید حل شوند اما نباید فراموش کرد که برخی آمارها تنها یک نوع تقریب و پیش بینی هستند یا این که ابزارهای قدیمی اقتصادی به شمار می آیند. برخی از این ابزارها که در اواخر قرن 19 توسعه پیدا کردند برای توصیف اقتصادهای صنعتی با فعالیت محدود برون مرزی استفاده شدند نه برای اقتصادهای مدرن در بازار جهانی به هم متصل امروزی.
برای مثال در دو دهه گذشته نرخ بیکاری در ایالات متحده آشکارا پائین تر از چیزی بود که اقتصاددان ها گفته بودند اما در عین حال این نرخ بیکاری تاثیری بر تورم نداشت. یا این که تصور می کردند کسری حساب جاری ایالات متحده در سال 2007 حدود 4 درصد تولید ناخالص داخلی باشد اما به 800 میلیارد دلار یا 7 درصد تولید ناخالص داخلی رسید. این کسری حساب جاری در وضعیت خطرناکی قرار گرفته است که اهمیت آن با توضیح این واقعیت که در سطح جهانی پس اندازهای مازادی وجود دارد که ایالات متحده را مکانی جذاب برای سرمایه گذاری می دانند مشخص می شود.
همانطور که ریچارد کوپر استاد دانشگاه هاروارد اشاره کرد، کاهش پس اندازهای شخصی با افزایش پس اندازهای گروهی جبران شد.
ایالات متحده با مشکلات جدی روبرو است. خدمات پزشکی بودجه فدرال آمریکا را تهدید می کند. رشد نابرابری که ویژگی اصلی و مهم عصر جدید شده است یکی دیگر از مسایل پیش روی آمریکا است. اما شاید مهم ترین نگرانی این باشد که آمریکایی ها در حال قرض گرفتن و استفاده کردن از 80 درصد پس اندازهای اضافی جهانی هستند. با وجود همه این مسایل، نکته ای که باید یادآوری کرد این است که اقتصاد آمریکا قدرتمند و پویا باقی مانده است.

آموزش ملت

باید به آن هایی که احساس نگرانی بیشتری دارند گفت بلی شما درست می گوئید اما شما تصویر اجمالی امروز را نگاه می کنید. امتیازها و برتری های ایالات متحده به سرعت در حال کاهش هستند همان طور که این کشور به تدریج پایگاه فنی و علمی اش را از دست داده و از زوال فرهنگی هم رنج می برد. آمریکا در حال از دست دادن منافع اش در زمینه هایی مثل ریاضی، تولید صنعتی، کار سخت و پس اندازها و در حال تبدیل شدن به جامعه ای است که مشخصه اش مصرف و تنبلی می باشد.
هیچ آماری بهتر از آمارهایی که حاکی از کاهش کارهای مهندسی در آمریکا هستند این نگرانی را نشان نمی دهند. در 2005 آکادمی ملی علوم گزارش هشدار دهنده ای منعکس کرد که در آن اشاره شده بود آمریکا بزودی جایگاه برتر خود را در رهبری علمی جهان از دست خواهد داد. این گزارش گفت که در سال 2004، در چین 600000 مهندس، در هند 350000 و در آمریکا 70000 مهندس فارغ التحصیل شدند که این مطلب در کتاب ها، مقالات و سخنرانی های زیادی منتشر شد. این آمار در مورد وضعیت آمریکا می تواند نگران کننده باشد. اگر در مقابل هر یک مهندس آمریکایی بیش از دوجین مهندس چینی و هندی وجود دارد پس آمریکا چه امیدی می تواند داشته باشد؟ این گزارش خاطر نشان می کند که یک شرکت می تواند در مقابل هزینه هر یک مهندس شیمی آمریکایی، 5 شیمیدان چینی یا 11 مهندس هندی را اجیر کند. با این وجود، آمارها اشتباه هستند. چندین استاد دانشگاه و روزنامه نگار این موضوع را بررسی کردند و خیلی زود فهمیدند که در مجموع آسیایی ها طی یک برنامه 2 یا 3 ساله، آموزش دانشجو در زمینه های فنی ساده را انجام داده اند. سازمان ملی علم اعلام کرد که در چین هر سال 200 هزار مهندس فارغ التحصیل می شوند و یک موسسه فنی نوشت که در هند هر سال 125 هزار مهندس فارغ التحصیل می شوند. این مساله به این معنا است که در واقع سرانه آموزش مهندس در ایالات متحده هم از چین و هم از هند بیشتر است.
کیفیت آموزش هم بسیار مهم است. بهترین و روشن ترین مثال در این مورد در چین و هند است که آموزش در این کشورها از کیفیت چندان بالایی برخوردار نمی باشد. در سال 2005 موسسه مک کینسی در مورد بازار کارگری جهانی در حال پیدایش مطالعه ای انجام داد و به این نتیجه رسید که 28 کشور با دستمزد پائین تقریباً 33 میلیون جوان حرفه ای را در اختیار دارند اما این مطالعه نشان داد که تنها بخشی از این کاندیداهای شغل می توانند به نحو موفقیت آمیزی در یک شرکت خارجی کار کنند، چون آموزش کافی برای کار کردن نمی بینند و در واقع آموزش آنها ناکافی است. به علاوه، بهترین مزیت آمریکا در این زمینه، آموزش بالاتر آن نسبت به سایر کشورها است. در دیگر زمینه ها امتیاز ایالات متحده خیلی چشمگیر نیست اما در زمینه آموزش ایالات متحده بهترین شرایط را دارد. در سال 2006 مرکز اصلاح اروپایی که در لندن مستقر است خاطرنشان کرد که ایالات متحده 6/2 درصد از تولید ناخالص داخلی خود را در امر آموزش بالاتر و بهتر سرمایه گذاری می کند که این امر در ژاپن 1/1 درصد و در اروپا 2/1 درصد می باشد. ایالات متحده با 5 درصد جمعیت جهان، 7 یا 8 تا از 10 دانشگاه اول جهان و 46 تا 48 درصد 50 دانشگاه اول جهان را در اختیار دارد. بویژه در حوزه علوم این آمار چشمگیر است. هر سال در دانشگاه های هند میان 35 تا 50 نفر در مقطع دکترا در علوم کامپیوتر فارغ التحصیل می شوند اما این تعداد در ایالات متحده 1000 نفر در هر سال است. وقتی به فهرست 1000 مدرسه ای که بهترین دانشمندان کامپیوتر را آموزش می دهند نگاه کنیم متوجه می شویم که 10 مدرسه اول آمریکایی هستند. ایالات متحده برای دانشجویان به مراتب جذاب تر است و 30 درصد دانشجویان خارجی در آمریکا هستند و همکاری ای که در آمریکا میان نهادهای تجاری و آموزشی وجود دارد در هیچ جای جهان نظیر ندارد. این امتیازات به آسانی از بین نخواهد رفت زیرا ساختار دانشگاه های ژاپنی و اروپایی اغلب بر بوروکراسی های دولتی استوار است که تغییر این حالت بعید به نظر می رسد. اگر چه چین و هند در حال ایجاد نهادهای جدیدی هستند اما ایجاد کردن دانشگاه هایی که در سطح جهانی موفق باشند کار آسانی نیست.
عده کمی اعتقاد دارند که مدارس ابتدایی و متوسطه آمریکا شایسته تحسین هستند. نظام مدرسه در آمریکا در بحران است و دانش آموزان در علم و ریاضی در طبقه بندی بین المللی افت شدیدی داشته اند. اما آمارهایی که وجود دارند چیزهای نسبتاً متفاوتی را آشکار می سازند. گرچه ایالات متحده در این زمینه برتری ندارد اما این برتری هم قابل دستیابی است. وال استریت ژورنال اعلام کرد که نوجوانان آمریکایی در ریاضی بدترین هستند.
معدل دانش آموزان اقلیت و فقیر آشکارا از میانگین آمریکا پائین تر است. همان طور که در یک بررسی آمده است معدل دانش آموزان در مناطق آموزشی برون شهری آمریکا با معدل دانش آموزان سنگاپور برابری می کند. برای مثال تفاوت میان معدل دانش آموزان در مناطق فقیر و ثروتمند 4 تا 5 برابر بیشتر از میانگین تفاوت معدل میان سنگاپور و ایالات متحده است. به عبارت دیگر آموزش در آمریکا نابرابر و فاصله میان مناطق آموزشی زیاد است. در طول زمان این مساله تبدیل به یک مساله رقابتی می شود زیرا اگر ایالات متحده نتواند یک سوم جمعیت کاری اش را آموزش و تعلیم دهد، دچار افت خواهد شد و از کارآیی اش کاسته می شود.
وقتی نظام آموزش آمریکا به سمت خشونت و سختگیری و محافظه کاری پیش رود ممکن است که خیلی سست به نظر رسد اما همین نظام آموزشی در توسعه توانایی های حساس فکری بسیار خوب عمل می کند. ایالات متحده توان این را دارد که کارفرمایان و مخترعان زیادی را تربیت کند. تارمن شامو گرانتنام وزیر آموزش سنگاپور در توضیح اختلاف میان نظام آموزشی آمریکا و سنگاپور خطاب به آمریکایی ها می گوید که ما هر دو شایسته سالار هستیم اما شما شایسته سالار مستعد هستید و ما شایسته سالار امتحانی. ما می دانیم که مردم مان را چگونه آموزش دهیم که در امتحان شرکت کنند اما شما می دانید که چگونه از استعدادهای مردم به بهترین شکل استفاده کنید. هر دوی این ها خوب هستند اما بخش هایی از عقل وجود دارد که ما قادر نیستیم به خوبی آنها را امتحان کنیم، مثل قوه ابتکار، حس کنجکاوی، حس خطر، و جاه طلبی. مهم تر از همه این که آمریکا دارای یک فرهنگ یادگیری است که عقل و حکمت عرفی را به چالش می کشد. یکی از دلایلی که اخیراً مقامات سنگاپور از مدارس آمریکا بازدید کردند این است که بدانند چگونه مدارسی را ایجاد کنند که قوه ابتکار و نبوغ و تفکر سریع و زنده را پرورش دهند. یک بازدیدکننده سنگاپوری به واشنگتن پست گفت که تنها با یک نگاه می توان فهمید که این دانش آموزان در حال یادگیری هستند.
در حالی که ایالات متحده از مهارت های امتحان گیری آسیایی ها در تعجب است، دولتمردان آسیایی به آمریکا می آیند تا بفهمند چگونه به بچه هایشان فکر کردن را بیاموزند.

معرفي سايت مرتبط با اين مقاله


تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله