جدايى طلبى زير چتر حمايت آمريكا
جدايى طلبى زير چتر حمايت آمريكا
جدايى طلبى زير چتر حمايت آمريكا
ليبرال ها در ايالات متحده مدعى هستند كه تبت به وسيله دولت چين قبضه شده است. آنها توجيه مى كنند كه دالايى لاما فردى است صلح جو، كسى است كه وفادارى تقريباً همه تبتى ها را با خود دارد اما چين او را مهار مى كند. البته طيفى از منتقدان از روى خلوص نيت و صميمانه معتقدند كه آزادى هاى فردى در تبت بايد حفظ شود و حق خودمختارى آن ناديده گرفته نشود.
با اين حال اين افراد با نفوذ اطلاعات غلط،استعداد ذهنى موشكافانه خود را از دست داده اند، ديناميك طبقاتى و اجتماعى در تبت را ناديده گرفته و در نظر نمى گيرند و يا شايد اطلاع ندارند كه اكثريت وسيعى از مردم چين از جمله مردم تبت با جنبش جدايى طلبانه مورد حمايت آمريكا مخالفند.
با توجه به اين كه جورج دبليو بوش در جهان امروز نمادسياست سلطه است، بايد در اين مورد تعمق و تأمل كنيم كه چرا بوش در سال ۲۰۰۷مدال طلاى كنگره را در جشنى عمومى كه تبليغ بسيارى درباره آن شده بود به دالايى لاما اهدا كرد بوش هرگز چنين جشنى را براى يك شخصيت سياسى صادق برگزار نكرده است او به دالايى لاما به همان شيوه اى مى نگرد كه به احمد چلبى، پيش از تهاجم به عراق مى نگريست، يعنى به عنوان ابزارى مفيد براى اهداف امپراتورى آمريكا.
چگونه افراد مترقى درماجراى تبت مى توانند در همان جهتى عمل كنند كه بوش، سيا و راست هاى افراطى هستند چگونه مى توان توضيح داد تناقض حمايت افراد مترقى را از حركتى كه از طرف مبلغان و پشتيبانان امپراتورى آمريكا و شركاى اروپايى آن تأمين مالى مى شود و حمايت از كسانى كه چين را پيش از انقلاب۱۹۴۹ به مدت يك قرن تمام غارت كردند، تحقير كردند و در آن دو دستگى و اختلاف ايجاد كردند البته اين امر معماى چندان پيچيده اى هم نيست. با درك تأثير تبليغات مؤثر سيا كه از دالايى لاما و طبقه حاكم قديمى تبت كه امتيازات و رعيت هاى خود را از دست داده اند حمايت مى كند، اين معما حل مى شود. پس از انقلاب چين، تبليغاتى از اين دست مدام در رسانه هاى غربى تكرار مى شود و بر رأى و نظر مردم آزاده هم تأثير گذاشته است.
دالايى لاما تاريخى طولانى در همكارى نزديك با دولت آمريكا دارد. در واقع او و حاميانش از دهه ۱۹۵۰ در ليست همكاران سيا بوده اند. بودجه سازمان هاى بين المللى هواخواه جدايى طلبان تبت، همه به وسيله اعتبار ويژه براى دموكراسى (NED) تأمين مى شود كه بودجه آن را وزارت خارجه آمريكا و سازمان سيا مى پردازند. به گزارش تاريخ نويس، دان آلن وينستين بيشتر آنچه را كه NED امروز انجام مى دهد ۲۵ سال پيش به طور علنى به وسيله سيا انجام مى شد.
NED، دالايى لاما و گروه هاى جدايى طلب تبت را تأمين مالى مى كند. اين سازمان همچنين، منبع مالى مخالفان آمريكايى هوگو چاوز رئيس جمهور ونزوئلا، مخالفان رئيس جمهور سابق هائيتى، جين برتراند آرستيد و مخالفان انقلاب كوبا هم هست. اين سازمان هزينه جنگ كنتراهاى رونالد ريگان را هم عليه ساندنيست ها در نيكاراگوئه پرداخت مى كرد.
قبل از تغيير هر رژيم، كودتا و تهاجم، سياست آمريكا اين است كه دولت مورد نظر را چهره اى اهريمنى ببخشد: تهاجم به پاناما در سال، ۱۹۸۹ حمله به عراق در سال هاى ۱۹۹۱ و، ۲۰۰۳حمله به هائيتى در نيمه اول دهه، ۱۹۹۰ بمباران هاى مهلك و منهدم كننده هوايى به يوگسلاوى در، ۱۹۹۹ كودتاى نظامى در ونزوئلا در سال ۲۰۰۲ و تهديد هاى جديد عليه ايران نمونه هاى بارز اين سياستند.
تنسين جياتسو كه با عنوان دالايى لاما شناخته مى شود و رهبر جنبش مخالفان تبتى است، بيش از ۵۰ سال است كه به وسيله واشنگتن تأمين مالى و سياسى مى شود. او رهبر مذهبى بودايى هاى تبت است و فرمانرواى سابق تبت و پادشاه خداى گونه سيستم فئودالى تبت تا سال ۱۹۵۹.
تبت مدت هاى طولانى به عنوان بخشى از چين شناخته مى شد. اين امر دست كم به قرن سيزدهم برمى گردد. فرمانروايان تبتى داراى اختيارات محلى بودند ولى اداره امور خارجى و دفاع در دست حكومت مركزى چين بود. در سال ۱۹۰۶ بريتانيا حاكميت چين بر تبت را به رسميت شناخت.
طى تبادل گزارش ها ى ديپلماتيك بين بريتانيا و ايالات متحده در، ۱۹۴۳ واشنگتن اعلام داشته بود كه دولت آمريكا اينگونه برداشت كرده است كه قانون اساسى چين تبت را از بدو تأسيس خود در فهرست مناطقى كه جمهورى چين را تشكيل مى دهند قرار داده است؛ دولت آمريكا هيچ گاه اين ادعا را زير سؤال نخواهد برد.
پس از ۸ سال مخالفت شديد حاكمان فئودال تبت، رهبرى انقلاب نوين چين تصميم گرفت نظام برده دارى را از بين ببرد. دالايى لاما ۱۰ مارس ۱۹۵۹ را براى يك واكنش شورشى مردم تبت تعيين كرد. ارتش آزادى بخش مردم چين به مدت ۱۰ روز در پادگان ها ماندند، در حالى كه نيرو هاى دالايى لاما مرتب دست به حمله مى زدند. شورش به اين دليل كه از حمايت مردمى برخوردار نبود و به مناطقى در اطراف لهاسا محدود مى شد، به شكست انجاميد. دالايى لاما به طرف هند گريخت و سرانجام در دهارا مسالا پياده شد. در آنجا با طرف هاى آمريكايى روابط طولانى و نزديكى برقرار كرد. دو برادر او پيش از خود او به خارج از تبت رسيده بودند. جواهرات دالايى لاما پيش از خودش به خارج از كشور رسيد و بخش كوچكى از ثروت او هم به نپال و يونان منتقل شد.
مطالعه اى در اوضاع اجتماعى و معيشتى تبت در سال ۱۹۴۰ شرايط بسيار اسفناك مردم را نشان مى دهد. ۳۸ در صد خانواده ها هرگز به چاى دسترسى نداشتند، از گياه هاى خودرو به جاى چاى استفاده مى كردند و يا «چاى سفيد» - يعنى همان آب - مى نوشيدند. ۵۱ در صد، امكان مصرف كره را نداشتند (در حالى كه چاى و كره گاو هاى تبتى محصول عمده آنها بود) و ۷۵ در صد خانواده ها مجبور بودند علف هايى را با استخوان هاى گاو براى خوردن بپزند و آن را با آرد نخود يا آرد جو مخلوط كنند. (۱)
آموزش و پرورش تقريباً وجود نداشت و آنچه بود به اشراف و درباريان اختصاص داشت. شرايط بهداشت بسيار اسفبار بود. تقريباً ۹۰ در صد مردم بيمارى هاى آميزشى داشتند و حدود ۳۰ در صد به بيمارى آبله مبتلا مى شدند. (۲) در سال ۱۹۵۹ مرگ و مير اطفال ۴۳۰ مرگ در برابر ۱۰۰۰ تولد بود و ميانگين اميد به زندگى۳۵/۵ سال بود. (۳)
اعتقادات خرافى عميق و كنترل شديد مذهبى به وسيله روحانى هاى بودايى بر توده ها و مجازات هاى سخت، از جمله مرگ، براى هر نوع نافرمانى به طور مؤثرى مردم را از زير سؤال بردن شرايط و يا طغيان دور نگاه مى داشت.
پيشرفت هاى كنونى تبت را اگرچه نمى توان با مناطق بسيار پيشرفته چين مقايسه كرد ولى طى ۵۰ سال گذشته در زندگى مردم تبت تحولات بزرگى پيش آمده است. مرگ و مير اطفال از ۴۳۰ مرگ در برابر ۱۰۰۰ تولد، به ۶/۶۱ تا ۲/۴۵ در هر هزار رسيده است در حالى كه در دهه ۱۹۵۰ تنها ۲ در صد كودكان در سن مدرسه رفتن امكان مى يافتند به مدرسه بروند، امروز اين رقم به ۸۵/۸ رسيده است. البته هنوز نياز به افزايش سطح تعداد دانش آموزان دبيرستان وجود دارد. ۶۳۴۸ تخت بيمارستانى در منطقه و ۸۹۴۸ پرسنل پزشكى، از حد متوسط سرانه ملى چين هم فرا تر رفته است.
صنعت گردشگرى پيشرفت زيادى كرده است، به ويژه با ساختن دو خط آهن عمده از چين مركزى به تبت كه از لحاظ ارتفاع، در مرتفع ترين نقطه جهان قرار دارد. ۴ ميليون توريست در سال ۲۰۰۷ به تبت مسافرت كرده اند - ۶۰ در صد بيشتر از سال ۲۰۰۶.
در اواخر دهه ۱۹۵۰ و در دهه ۱۹۶۰ سازمان سيا صد ها نفر از تبعيدى ها را براى عمليات هاى اپوزيسيونى تربيت كرده است. اين امر در پايگاه هايى از سيپان تا ويرجينيا انجام شده است، از جمله در مركز عمليات تبتى ها - كمپ هيل در كوه هاى راكى كلرادو.
ايستادگى در مقابل اين فعاليت هاى سنجيده عليه چين دشوار است. رسانه هاى پرنفوذ و سياسى غرب، برنامه ريزى بسيار استادانه اى را طراحى كرده اند تا سيماى چين را تخريب كنند و براى نيروهاى بومى كه كه مورد علاقه آمريكا هستند اعتبار كسب كنند. اين امر دليل بيشترى به دست مى دهد براى اين كه افراد واقع بين و منتقد سياست بين المللى درباره اين موضوع به تعمق بيشترى بپردازند. نمى توان با تحريم هاى اقتصادى، عمليات سرى و مداخله نظامى تبتى ها را وارد يك بازى خونين كرد و نام آن را جنبش رهايى بخش نهاد.
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
با اين حال اين افراد با نفوذ اطلاعات غلط،استعداد ذهنى موشكافانه خود را از دست داده اند، ديناميك طبقاتى و اجتماعى در تبت را ناديده گرفته و در نظر نمى گيرند و يا شايد اطلاع ندارند كه اكثريت وسيعى از مردم چين از جمله مردم تبت با جنبش جدايى طلبانه مورد حمايت آمريكا مخالفند.
با توجه به اين كه جورج دبليو بوش در جهان امروز نمادسياست سلطه است، بايد در اين مورد تعمق و تأمل كنيم كه چرا بوش در سال ۲۰۰۷مدال طلاى كنگره را در جشنى عمومى كه تبليغ بسيارى درباره آن شده بود به دالايى لاما اهدا كرد بوش هرگز چنين جشنى را براى يك شخصيت سياسى صادق برگزار نكرده است او به دالايى لاما به همان شيوه اى مى نگرد كه به احمد چلبى، پيش از تهاجم به عراق مى نگريست، يعنى به عنوان ابزارى مفيد براى اهداف امپراتورى آمريكا.
چگونه افراد مترقى درماجراى تبت مى توانند در همان جهتى عمل كنند كه بوش، سيا و راست هاى افراطى هستند چگونه مى توان توضيح داد تناقض حمايت افراد مترقى را از حركتى كه از طرف مبلغان و پشتيبانان امپراتورى آمريكا و شركاى اروپايى آن تأمين مالى مى شود و حمايت از كسانى كه چين را پيش از انقلاب۱۹۴۹ به مدت يك قرن تمام غارت كردند، تحقير كردند و در آن دو دستگى و اختلاف ايجاد كردند البته اين امر معماى چندان پيچيده اى هم نيست. با درك تأثير تبليغات مؤثر سيا كه از دالايى لاما و طبقه حاكم قديمى تبت كه امتيازات و رعيت هاى خود را از دست داده اند حمايت مى كند، اين معما حل مى شود. پس از انقلاب چين، تبليغاتى از اين دست مدام در رسانه هاى غربى تكرار مى شود و بر رأى و نظر مردم آزاده هم تأثير گذاشته است.
دالايى لاما تاريخى طولانى در همكارى نزديك با دولت آمريكا دارد. در واقع او و حاميانش از دهه ۱۹۵۰ در ليست همكاران سيا بوده اند. بودجه سازمان هاى بين المللى هواخواه جدايى طلبان تبت، همه به وسيله اعتبار ويژه براى دموكراسى (NED) تأمين مى شود كه بودجه آن را وزارت خارجه آمريكا و سازمان سيا مى پردازند. به گزارش تاريخ نويس، دان آلن وينستين بيشتر آنچه را كه NED امروز انجام مى دهد ۲۵ سال پيش به طور علنى به وسيله سيا انجام مى شد.
NED، دالايى لاما و گروه هاى جدايى طلب تبت را تأمين مالى مى كند. اين سازمان همچنين، منبع مالى مخالفان آمريكايى هوگو چاوز رئيس جمهور ونزوئلا، مخالفان رئيس جمهور سابق هائيتى، جين برتراند آرستيد و مخالفان انقلاب كوبا هم هست. اين سازمان هزينه جنگ كنتراهاى رونالد ريگان را هم عليه ساندنيست ها در نيكاراگوئه پرداخت مى كرد.
قبل از تغيير هر رژيم، كودتا و تهاجم، سياست آمريكا اين است كه دولت مورد نظر را چهره اى اهريمنى ببخشد: تهاجم به پاناما در سال، ۱۹۸۹ حمله به عراق در سال هاى ۱۹۹۱ و، ۲۰۰۳حمله به هائيتى در نيمه اول دهه، ۱۹۹۰ بمباران هاى مهلك و منهدم كننده هوايى به يوگسلاوى در، ۱۹۹۹ كودتاى نظامى در ونزوئلا در سال ۲۰۰۲ و تهديد هاى جديد عليه ايران نمونه هاى بارز اين سياستند.
تنسين جياتسو كه با عنوان دالايى لاما شناخته مى شود و رهبر جنبش مخالفان تبتى است، بيش از ۵۰ سال است كه به وسيله واشنگتن تأمين مالى و سياسى مى شود. او رهبر مذهبى بودايى هاى تبت است و فرمانرواى سابق تبت و پادشاه خداى گونه سيستم فئودالى تبت تا سال ۱۹۵۹.
تبت مدت هاى طولانى به عنوان بخشى از چين شناخته مى شد. اين امر دست كم به قرن سيزدهم برمى گردد. فرمانروايان تبتى داراى اختيارات محلى بودند ولى اداره امور خارجى و دفاع در دست حكومت مركزى چين بود. در سال ۱۹۰۶ بريتانيا حاكميت چين بر تبت را به رسميت شناخت.
طى تبادل گزارش ها ى ديپلماتيك بين بريتانيا و ايالات متحده در، ۱۹۴۳ واشنگتن اعلام داشته بود كه دولت آمريكا اينگونه برداشت كرده است كه قانون اساسى چين تبت را از بدو تأسيس خود در فهرست مناطقى كه جمهورى چين را تشكيل مى دهند قرار داده است؛ دولت آمريكا هيچ گاه اين ادعا را زير سؤال نخواهد برد.
پس از ۸ سال مخالفت شديد حاكمان فئودال تبت، رهبرى انقلاب نوين چين تصميم گرفت نظام برده دارى را از بين ببرد. دالايى لاما ۱۰ مارس ۱۹۵۹ را براى يك واكنش شورشى مردم تبت تعيين كرد. ارتش آزادى بخش مردم چين به مدت ۱۰ روز در پادگان ها ماندند، در حالى كه نيرو هاى دالايى لاما مرتب دست به حمله مى زدند. شورش به اين دليل كه از حمايت مردمى برخوردار نبود و به مناطقى در اطراف لهاسا محدود مى شد، به شكست انجاميد. دالايى لاما به طرف هند گريخت و سرانجام در دهارا مسالا پياده شد. در آنجا با طرف هاى آمريكايى روابط طولانى و نزديكى برقرار كرد. دو برادر او پيش از خود او به خارج از تبت رسيده بودند. جواهرات دالايى لاما پيش از خودش به خارج از كشور رسيد و بخش كوچكى از ثروت او هم به نپال و يونان منتقل شد.
مطالعه اى در اوضاع اجتماعى و معيشتى تبت در سال ۱۹۴۰ شرايط بسيار اسفناك مردم را نشان مى دهد. ۳۸ در صد خانواده ها هرگز به چاى دسترسى نداشتند، از گياه هاى خودرو به جاى چاى استفاده مى كردند و يا «چاى سفيد» - يعنى همان آب - مى نوشيدند. ۵۱ در صد، امكان مصرف كره را نداشتند (در حالى كه چاى و كره گاو هاى تبتى محصول عمده آنها بود) و ۷۵ در صد خانواده ها مجبور بودند علف هايى را با استخوان هاى گاو براى خوردن بپزند و آن را با آرد نخود يا آرد جو مخلوط كنند. (۱)
آموزش و پرورش تقريباً وجود نداشت و آنچه بود به اشراف و درباريان اختصاص داشت. شرايط بهداشت بسيار اسفبار بود. تقريباً ۹۰ در صد مردم بيمارى هاى آميزشى داشتند و حدود ۳۰ در صد به بيمارى آبله مبتلا مى شدند. (۲) در سال ۱۹۵۹ مرگ و مير اطفال ۴۳۰ مرگ در برابر ۱۰۰۰ تولد بود و ميانگين اميد به زندگى۳۵/۵ سال بود. (۳)
اعتقادات خرافى عميق و كنترل شديد مذهبى به وسيله روحانى هاى بودايى بر توده ها و مجازات هاى سخت، از جمله مرگ، براى هر نوع نافرمانى به طور مؤثرى مردم را از زير سؤال بردن شرايط و يا طغيان دور نگاه مى داشت.
پيشرفت هاى كنونى تبت را اگرچه نمى توان با مناطق بسيار پيشرفته چين مقايسه كرد ولى طى ۵۰ سال گذشته در زندگى مردم تبت تحولات بزرگى پيش آمده است. مرگ و مير اطفال از ۴۳۰ مرگ در برابر ۱۰۰۰ تولد، به ۶/۶۱ تا ۲/۴۵ در هر هزار رسيده است در حالى كه در دهه ۱۹۵۰ تنها ۲ در صد كودكان در سن مدرسه رفتن امكان مى يافتند به مدرسه بروند، امروز اين رقم به ۸۵/۸ رسيده است. البته هنوز نياز به افزايش سطح تعداد دانش آموزان دبيرستان وجود دارد. ۶۳۴۸ تخت بيمارستانى در منطقه و ۸۹۴۸ پرسنل پزشكى، از حد متوسط سرانه ملى چين هم فرا تر رفته است.
صنعت گردشگرى پيشرفت زيادى كرده است، به ويژه با ساختن دو خط آهن عمده از چين مركزى به تبت كه از لحاظ ارتفاع، در مرتفع ترين نقطه جهان قرار دارد. ۴ ميليون توريست در سال ۲۰۰۷ به تبت مسافرت كرده اند - ۶۰ در صد بيشتر از سال ۲۰۰۶.
در اواخر دهه ۱۹۵۰ و در دهه ۱۹۶۰ سازمان سيا صد ها نفر از تبعيدى ها را براى عمليات هاى اپوزيسيونى تربيت كرده است. اين امر در پايگاه هايى از سيپان تا ويرجينيا انجام شده است، از جمله در مركز عمليات تبتى ها - كمپ هيل در كوه هاى راكى كلرادو.
ايستادگى در مقابل اين فعاليت هاى سنجيده عليه چين دشوار است. رسانه هاى پرنفوذ و سياسى غرب، برنامه ريزى بسيار استادانه اى را طراحى كرده اند تا سيماى چين را تخريب كنند و براى نيروهاى بومى كه كه مورد علاقه آمريكا هستند اعتبار كسب كنند. اين امر دليل بيشترى به دست مى دهد براى اين كه افراد واقع بين و منتقد سياست بين المللى درباره اين موضوع به تعمق بيشترى بپردازند. نمى توان با تحريم هاى اقتصادى، عمليات سرى و مداخله نظامى تبتى ها را وارد يك بازى خونين كرد و نام آن را جنبش رهايى بخش نهاد.
پي نوشت :
1. Washington Post, Septembe 22, 1991. Cited in William Blum, Rogue State: AGuide to the Worlds Only Superpower (2000),180.
2. A. Tom Grunfeld, The Making of Modern Tibet (Armonk, New York: London, England: M. E. sharep,Inc. , 1996),16.
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}