جنگ بزرگ آمريكا عليه روسيه با رمز «دورنماى۲۰۱۰»

آمريكا با ساختن زنجيره اى از گروه هاى استراتژيكى فضايى و انبوه زيردريايى ها، هواپيماها، تانك ها و راكت هاى بالدار هوشمند براى زدن هواپيماها (آمريكا در جريان جنگ يوگسلاوى يك هزار فروند از اين راكت ها را مورد استفاده قرار داده بود) و ساختن راكت هاى عادى و اتمى با قدرت هاى انفجارى كم و زياد براى نابود ساختن سيستم ادارى و رادارى پايگاه هاى راكتى دشمن و بمب هاى بسيار قوى «قافنى» كه با انفجار خود همه موجودات زنده را نابود مى كند و بعد از انفجار تشعشات آن پس از مدتى از بين مى رود دست يافته است. در كنار اين ها سلاح هايى ساخته مى شوند كه بر روى مغز و روان تأثير مى گذارد. آمريكا همچنين سيستمى بوجود مى آورد كه با استفاده از همه اين امكانات در اسرع وقت بتواند همه نيروها را ظرف چند ساعت براى وارد آوردن ضربه مهيا كند.
بودجه نظامى آمريكا به تنهايى بيش از بودجه نظامى روسيه، چين، هند، انگلستان، فرانسه و آلمان است. وقتى انگيزه تسليح شدن اين چنينى ارتش آمريكا مورد تجزيه و تحليل قرار مى گيرد، روشن مى شود كه واشنگتن خود را براى يك جنگ تمام عيار آماده مى كند كه رمز آن «دورنماى سال ۲۰۱۰ است». بايد گفت اگر اين جنگ صورت نگيرد، آن وقت، اين آمادگى اهميت و معنى خود را از دست مى دهد. اگر آمريكا طى اين سالها نتواند به اهداف خود نايل آيد، در سال هاى آينده، قادر به پاسخگويى به دشمنان نخواهد بود. آمريكا در اين انديشه است كه در دهه نخست قرن بيست و يكم، چند جنگ پيشگيرانه به راه اندازد و ضربه اول را به دشمنان خود فرود آورد. بدون ترديد، روسيه اولين هدف خواهد بود. اگر فردا جنگ شد و ما ضربه اول را خورديم، آن وقت، ما قادر نخواهيم بود ضربه مقابل را وارد كنيم، چرا كه در سال ۲۰۱۲، پتانسيل اتمى روسيه در مقايسه با سال ، ۱۹۹۱ ۶۰۰ بار كمتر خواهد بود.
در دوران اتحاد شوروى، پتانسيل ۳۰۰ راكت «ساتانا»(شيطان) ما برابر با ۳ هزار راكت «پ.آر.او» آمريكايى با كلاهك اتمى واقعى و ۱۲ هزار راكت با كلاهك غير اتمى و فريب دهنده برابر بود. در آن زمان، راكت هاى «ساتانا» ما، توانايى محو موتورهاى راه انداز قوى و سيستم رادارى و كنترل موشك هاى آمريكايى را داشت. تازه، هنگامى كه۳۰۰ راكت «ساتانا» كار خود را انجام مى دادند، راه براى ۱۲۰۰ راكت «آر.وى. سى.ان» ما باز مى شد. حال، اين سؤال پيش مى آيد در سال ۲۰۱۲، ما با كدام سلاح هايمان به مصاف آمريكا خواهيم رفت؟ تجزيه و تحليل فاكت هاى موجود حاكى از آن است كه با هيچ چيز! اگر اين وضع ادامه يابد در سال ۲۰۱۰-،۲۰۱۲ ما بيش از ۱۰۰ تا ۱۲۰ شاخت (تونل) راكت هاى «توپول ام» و ايستگاه هاى كنترل «توپول» نخواهيم داشت.در سال هاى ۲۰۱۰- ،۲۰۱۲ اگر آمريكا ضربه اول را به ما وارد كند، امكانات موجودش امكان مى دهد كه توسط راكت هاى بالدار هوشمند با كلاهك اتمى و با قدرت انفجارى زياد و نفوذ عميق، تمام تونل هاى راكت هاى «توپول» و سيستم رادارى ما را براى ۵ بار از بين ببرد، در حالى كه ما، در گذشته نه چندان دور، صاحب بهترين و بى نظيرترين راكت ها و سيستم دفاعى مانند «زينت» و «تور» بوديم. اينك اين قبيل سلاح ها بسيار كاهش يافته است. اگر راكت هايى بتوانند پرواز كنند، در فضا با راكت هاى بالدار و هواپيماهاى «روبوت» آمريكا روبرو خواهند شد. اين راكت ها و هواپيماها مى توانند در ارتفاع ۲۰ كيلومترى راكت هاى ما را مورد هدف قرار دهند و همچنين مى توانند رادارهاى راكت هاى ما را مختل كنند. به جز اين، راكت هاى ما توسط امواج ماهواره اى و كلاهك هاى بالستيكى از بين برده خواهد شد. بسيار ترديد برانگيز خواهد بود كه «توپول هاى» ما از همه اين سدها بگذرند و در خاك آمريكا هواپيماهاى استراتژيكى آن كشور را نابود كنند. چرا كه آمريكا خواهد كوشيد در اولين ضربه همه اين امكانات را منهدم كند، چنانكه در سال ۱۹۴۱ شد. در اين حالت، تمامى فرودگاه هاى نظامى وهواپيماهاى استراتژيكى مورد هجوم قرار خواهند گرفت. در كنار اين، راكت هاى بالدار اتمى كه از كشتى هاى زيردريايى روسى به آمريكا شليك مى شوند، به وسيله راكت زيردريايى هاى آمريكايى منهدم مى شوند. همين سرنوشت در جنگ فضايى نيز در انتظار ما است. آمريكا اين توانايى را پيدا كرده است كه در ۵ دقيقه اول جنگ، نيروهاى اتمى دريايى روسيه را مختل كند. چرا كه براى هر دو تا سه زيردريايى روسى، يك يا چند ماهواره از فضا بر آنان نظارت دارند. همچنين ده ها كشتى آمريكايى، زيردريايى هاى ما را محاصره مى كنند. نيروى هوايى ما نيز از فضا تحت نظارت دقيق است. آمريكا مى تواند به راحتى ارتباط كشتى هاى زيردريايى ما را با مركز فرماندهى قطع كند و مانع از آن شود كه فرماندهان دستورات لازم را به خدمه زيردريايى ها بدهند.در سال ،۲۰۱۲ راكت هاى «پ.آر.او» آمريكايى مى توانند ۷۰ درصد راكت هاى ما را در دسترس خود داشته باشند. در سال هاى ۲۰۱۰- ۲۰۱۲ ، روسيه اگر بتواند، قادر خواهد بود ۴ تا ۵ بمب اتمى به آمريكا بفرستد و نزديك به ۳۰ ميليون آمريكايى را بكشد. اما اگر چنين شود، مردم آمريكا را به حاكميت نزديك و آنها را در مقابل دشمن متحدتر خواهد كرد و اين قيمتى است كه آمريكا براى تصاحب ۳۰ درصد از ذخيره هاى مواد خام جهان مى پردازد. از طرف ديگر، كشته شدن اين عده آمريكايى براى مديران جهانى به معنى دفع پارازيت نيز به حساب خواهد آمد؛ به اين معنى كه با مرگ اين ۳۰ ميليون نفر كه اغلب آنها بخش قابل توجهى از بودجه آمريكا را دريافت مى كنند، مبلغ زيادى در كيسه مديران جهانى كردن باقى خواهد ماند. در مورد روسيه بايد گفت با اقدامات تكنيكى نظامى كه آمريكا انجام خواهد داد تلفات انسانى روسيه كمتر خواهد بود، اما زمينه براى سياست نواستعمارى آمريكا در روسيه كاملاً فراهم مى شود و آمريكا مى تواند به خوبى از منابع سرشار و نيروى انسانى ارزان روسيه استفاده كند.
يكى از دلايلى كه يقين حاصل مى كند، روسيه، هدف اول آمريكاست، آن است كه سازمان سيا ۶۰ درصد از بودجه جاسوسى خود را صرف روسيه مى كند. اين سازمان طى يك سال يك هزار سورتى پرواز جاسوسى انجام مى دهد كه بيش از ۱۰۰ سورتى آن روى اراضى روسيه انجام مى گيرد. آمريكا هرگز نمى خواهد كه روسيه سرپاى خود بايستد و قدرتمند شود. آمريكا همچنين به خوبى مى داند كه قادر نيست روسيه را به طور كامل محو و نابود كند.
اگر جنگ مورد بحث صورت نگيرد، آمريكا قادر نخواهد بود سيستم علمى، اقتصادى روسيه را به طور كامل در دست خود بگيرد. واشنگتن امروز حتى توانايى اين را ندارد كه حوادث داخلى آمريكا را كاملاً در نظارت خود داشته باشد چه برسد به روسيه. رهبران آمريكا و جهان سرمايه دارى روسيه را فقط به مثابه يك منبع مواد خام براى اقتصاد غرب درنظر مى گيرند. البته براى آمريكا اين موضوع ايد ه آل خواهد بود كه مردم روسيه تا ۱۵ ميليون نفر كاهش يابد. اگر روسيه به دلخواه خود به اين اقدام تن ندهد، آن وقت آمريكا، روسيه را مجبور خواهد كرد كه در اين مسير حركت كند. به عبارت ديگر، جنگ آغاز خواهد شد و اين جنگى براى تصاحب ۳۰ درصد از منابع طبيعى جهان است. ولى روسيه آمادگى لازم براى اين جنگ را ندارد و روشن نيست به اين تجاوز همه جانبه چگونه بايد پاسخ داد. پتانسيل اقتصادى روسيه ۵ بار از هندوستان۲، بار از برزيل، ۳ بار از چين و ايتاليا، ۴ بار از انگلستان و فرانسه، ۶ بار از آلمان، ۱۱ بار از ژاپن و نهايت، ۲۵ بار از آمريكا كمتر است.
اگر در مورد توانايى دولت در به كارگيرى مفيد از امكانات اقتصادى به بخشى از مخارج دولتى كه صرف بالا بردن نيروى نظامى و جنگى داخلى است، توجه شود، آن وقت روشن مى شود كه قضيه چيست. در سال ، ۱۹۹۸ آمريكا ۳۲‎/۸ درصد، ژاپن ۳۶‎/۹ درصد، آلمان ۴۶‎/۹ درصد، فرانسه ۵۴‎/۳ درصد، انگلستان ۴۰‎/۲ درصد مخارج داخلى را صرف توسعه توان رزمى داخلى صرف كردند، در حالى كه اين رقم در روسيه ۱۸‎/۸درصد بود. نتيجه اين كه، سطح بهره ورى بهينه از جمعيت سياسى در روسيه معاصر، دو تا سه بار كمتر از كشورهاى غربى و ژاپن است. در سال ، ۱۹۸۵ پتانسيل اقتصادى آمريكا ۴تريليون دلار بود. به معناى ديگر، سطح بالا بردن توان نظامى داخلى آمريكا نيز ارتباط ارگانيكى با اين رقم داشت، در حالى كه اين مبلغ در اتحاد شوروى ۱‎/۵ ميليون تريليون بود. اگر اين تفاوت را همچنان پيگيرانه دنبال كنيم، در سال ،۲۰۰۰كشور آمريكا ۳۵ تا ۳۸ بار از روسيه قوى تر شده است. ما تفاوت ها را در زمينه هاى نظامى، اقتصادى و روابط بين المللى مورد بحث قرار نمى دهيم.
در دوران اتحاد شوروى، ما در جنگ سرد به آمريكايى ها باخته بوديم، اما براى يك مبارزه سودمند خارجى بايد به اندازه آمريكا پول خرج مى كرديم. يعنى چيزى در حدود ۳۰۰ ميليارد دلار. اما ما بيشتر پول خود را صرف مقاصد سياسى خود مى كرديم. اين مخارج، حتى از ارقامى كه اداره امنيت ما مى داد نيز بيشتر بود. ما بيشتر از توان دولت استفاده مى كرديم كه گاه به ۲۰ درصد بودجه ما مى رسيد. اما آمريكا تا اين حد پول خرج نمى كرد. در نتيجه، آمريكا به سرعت تسليح مى شد. روسيه امروزى قادر نيست به كمك سلاح هاى عادى از استقلال خود دفاع كند. مخارج دفاعى براى يك فرد نظامى در آمريكا ۱۹۰ هزار دلار، در انگلستان ۱۷۰ هزار دلار، در آلمان ۹۴ هزار دلار، در تركيه ۱۲ هزار و ۷۰۰ دلار، در اوكراين ۱۵ هزار در روسيه ۱۸۰۰ دلار در سال است؛ يعنى ۵۰ بار كمتر از آمريكا در مقايسه نيروى دريايى دو كشور مى توان گفت كه در سال ،۲۰۰۲ نيروى دريايى روسيه در مقابل نيروى دريايى كشور خارجى همسايه چنين بود. در منطقه درياى بالتيك دو بار از نيروى دريايى سوئد، در برابر فنلاند دو بار و آلمان چهار بار كمتر بود. در درياى سياه نيز وضع بدين شكل بود كه از تركيه سه بار، از نيروى دريايى آمريكا ۲۰ بار و انگلستان هفت بار و از فرانسه شش بار كمتر بود. بر اساس اخبارى كه «كوراديف» فرمانده نيروى دريايى روسيه اعلام كرده است در سال ،۲۰۱۵ در نيروى دريايى روسيه جمعاً ۶۰ كشتى زيردريايى و كشتى هاى «پلاس» ۱ و ۲ موجود خواهد بود(براى هر ناوگان ۱۵ كشتى). تقريباً همه اين ها كهنه شده اند. در آن زمان نيروى دريايى آمريكا بيش از ۳۰۰ كشتى زيردريايى خواهد داشت. با اين حال آمريكا باز هم براى نيروى دريايى اش ۲۵ بار بيشتر از روسيه، بودجه سالانه اختصاص داده است. وضعيت در نيروى هوايى هم به نسبت يك به ده است. از سال ۱۹۹۹ تا سال ۲۰۰۲ ارتش روسيه حتى يك هواپيما جديد نيز دريافت نكرد. خطوط فرودگاه هاى نظامى روسيه امروز دو بار كمتر از فرودگاه هاى نظامى روسيه عضو اتحاد شوروى سابق است. ۶۰ درصد امكانات فنى و تكنيكى هوايى ما كاملاً كهنه شده است. تعداد هواپيماهاى روسيه از نوع مختلف از ۵۱۰۰ فروند در سال ۲۰۰۲ به ۲۰۰۰ فروند تقليل يافته است. از ۱۸۰۰ هلى كوپتر موجود، در سال ۲۰۱۰ تنها ۶۰۰ هلى كوپتر باقى خواهد ماند. پرواز متوسط يك خلبان با تيپ هاى مختلف هواپيماها از ۱۰ تا ۳۰ ساعت در سال است. براى مقايسه بايد گفت اين رقم در ناتو، براى يك خلبان جنگى ۱۸۰ ساعت در سال است. هم اينك روسيه داراى ۵۰ ماهواره است كه اغلب آنها كار خود را كرده اند. اما آمريكا هم اينك ۵۰۰ ماهواره در نزديكى زمين دارد.
۱۰ سال پس از فروپاشى اتحاد شوروى، تعداد نيروهاى نظامى ارتش روسيه از ۳‎/۹ ميليون نفر به ۱‎/۲ميليون نفر كاهش يافته است. با اين حال، تعداد ژنرال ها ۲۰۰۰ نفر بيشتر شده است. ۳۰درصد از توپخانه سنگين ارتش روسيه فرسوده شده است. اگر يك فراخوان عمومى داده شود و افراد ذخيره به خدمت فراخوانده شوند، اين امكانات فقط براى ۲۰ تا ۳۰ درصد كافى است. وضعيت ابزار نظامى از اين هم بدتر است. و فقط براى دو تا چهار عمليات تكافو مى كند. قبل از اين كه ناتو، پيشروى خود را شروع كند و اعضاى جديد خود را (در سال ۲۰۰۴) بگيرد، ۴۱ لشكر و ۸۶ تيپ هميشه در حال آماده باش را در اختيار داشت. روسيه در مقابل آن، ۴ لشگر و ۵ تيپ آماده داشت. در شرق دور آمريكا و ژاپن ۱۵ لشگر داشتند اما روسيه حتى يك لشگر هم نداشت. در مقابل ۱۰۹ لشگر چين و اطراف بايكال، تنها يك لشگر داشت. براساس برنامه پيش روى ناتو از اروپاى غربى به سمت شرق اروپا يعنى لهستان، ليتوانى، ليتونى، استونى، پنتاگون تنها در جمهورى هاى پرى بالتيك ۳۰ پايگاه نظامى داير مى كند. بدون شك، آنها ايجاد مى شوند تا كارى انجام بدهند. در سال۱۹۹۳ ناتو يك برنامه براى ماوراى بالتيك تدوين كرده كه براساس يكى از بندهاى آن نوشته شده است كه اگر روسيه به ليتوانى حمله كند، ناتو براى دفاع از ليتوانى به خود اجازه مى دهد كه بر عليه روسيه، بيلوروس (اگر اوكراين بى طرف بماند) وارد جنگ خواهد شد. البته نظر رهبران ناتو بر اين بوده است كه كار به جنگ اتمى نخواهد كشيد و در هشت يا نهمين روز جنگ پيروز خواهد شد. بايد اين را در نظر گرفت كه زمان پرواز ضربه اى از جانب ناتو از خاك استونى تا مسكو، فقط ۲۰ دقيقه است و اين زمانى صورت مى گيرد كه سيستم عمومى دفاع ضدهوايى روسيه عملاً وجود ندارد. در سال ۱۹۸۷ در مسير اسكادران هوايى ناتو به مسكو ۴۵۰۰ هواپيماى نظامى شوروى آماده بودند تا هر حمله اى را دفع كنند. به جز اين، ۶۰۰ هواپيماى پيمان ورشو و بيش از ۲۵۰۰ سيستم ضدهوايى نيز در حال آماده باش قرار داشتند. اما امروز در فاصله ۶۰۰ كيلومترى و عليه يك حمله همه جانبه ناتو، فقط ۸۰۰ هواپيما وجود دارد كه تنها ۲۰۰ فروند از آنها قابل پرواز كردن هستند و تعداد هواپيماهايى كه آمادگى كامل پرواز جنگى دارند از ۲۰۰ تا هم كمتر است و پدافند هوايى نيز زمانى مى توانند عمل كنند كه هواپيماهاى ناتو وارد مسكو شوند و اين موضوع روشن است كه ناتو هيچ وقت هواپيماهاى خود را به مسكو نخواهد فرستاد بلكه توسط راكت هاى بالدارش از منطقه «رژوونيراما» (در خاك لهستان) عمل خواهد كرد. برخى از متخصصان مى گويند اگر نيروى هوايى ناتو پرواز در ارتفاع ۱۰۰ ، ۲۰۰ و ۳۰۰ مترى را شروع كنند آن وقت ممكن است تا مسكو نيز پيش بيايند. در آن صورت، هواپيماها و راكت هاى روسيه هم نمى توانند آنها را نابود كنند. نيروى هوايى ناتو بعد از ساخته شدن پايگاه هاى آمريكا در ازبكستان و قرقيزستان، امكانات ضربه زدن نادرى را به دست آورده و مى تواند «نووسيبريسك»، «يكاترينبورگ» و «سامارا» را نيز به راحتى مورد حمله قرار دهند. اگر ما خود را به جاى استراتژيست هاى غربى بگذاريم، فكر مى كنيم كه همه چيز براى حمله به روسيه تا سال ۲۰۱۰ آماده است. اگر اين وضعيت بيشتر طول بكشد، آنگاه در سال، ۲۰۱۵ تمام ذخاير سيبرى و شرق دور به رقيب بزرگ آمريكا، يعنى چين خواهد رسيد. به جز اين كه چين در اطراف درياچه بايكال، صد بار بيشتر از روسيه نيرو دارد، امكان دموگرافيك (تركيب انسانى) ارزشمندى نيز به دست آورده است. چين امر مهاجرت به اين منطقه را سازماندهى مى كند. بر اساس اخبارى رسمى كه مخفى نگهداشته مى شود، در اولين روزهاى سال۲۰۰۴در روسيه چهار ميليون چينى بطور دايمى زندگى مى كرده اند. همچنين هر سال ۶۰۰هزار نفر مهاجر جديد چينى وارد روسيه مى شوند و بيشترشان در مناطق شرقى كشور ساكن مى شوند. تا سال ،۲۰۱۵ تعداد۱۰ ميليون چينى در روسيه زندگى خواهند كرد. حتى برخى ها اين رقم را تا ۲۰ ميليون حدس مى زنند و اين به معنى آن است كه چينى ها دومين ملت ساكن در روسيه خواهند بود. آنها در برخى از مناطق، حتى ملت اول خواهند شد. چين براى دومين دهه قرن بيست و يكم، ۲۰ ميليون سرباز آماده به جنگ خواهد داشت. چين پس از چند سال دو ميليارد نفر جمعيت خواهد داشت و مشكلات زيادى براى اين كشور بوجود خواهد آمد (كمبود زمين، نفت، جنگل، فلزات و مواد غذايى). چين براى رفع اين مشكلات اشغال نظامى مناطق جديد را نيز در مد نظر خواهد گرفت. بهترين اراضى براى رفع اين نيازها، اراضى شمال و شمال غرب(روسيه، مغولستان، قزاقستان و قرقيزستان است) بهترين اراضى محسوب خواهد شد. ساده است تصور كنيد چين با ۲۰ ميليون نفر به سيبرى حمله كند و از طرف ديگر، ده ميليون چينى نيز در اينجا زندگى مى كنند آن وقت چه پيش خواهد آمد؟ اين عده حتى اسلحه هم نداشته باشند و هر كدام با يك چماق با ما بجنگند، ما چه مى توانيم بكنيم؟ ما اگر از سلاح اتمى استفاده نكنيم، به هيچ وجه جلوى آنها را نمى توانيم بگيريم.
منبع: روزنامه «سووتيسكا يا راسيا»

معرفي سايت مرتبط با اين مقاله


تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله