نویسنده: رسول سعادتمند




 

هنر بزرگ امام کشف قدرت مرجعیت بود

آیت‌الله خامنه‌ای:

یکی از هنرهای زیبا و بزرگ امام کاشف قدرت روحانیت و مرجعیت بود. امام از این قدرت کمال استفاده را کردند. از این رو، باید بگویم در جریان انجمن‎های ایالتی و ولایتی چیزی که برای ما آشکار شد شخصیت امام بود. در آن مبارزات ما احساس کردیم که شخصیت امام یک شخصیت برجسته و ممتاز است. (1)

حتی به جمعیت‌های فرهنگی نامه نوشتند

حجت الاسلام والمسلمین مهدی کروبی:

یکی از کارهای امام این بود که در جریان مبارزه علیه شاه با علما و روحانیون شهرستان‌ها و حتی شخصیت‎ها، جمعیت‌های فرهنگی و تبلیغی شروع به مکاتبه نمود. امام در این فکر نبود که نامه نوشتن به یک مرکز فرهنگی در یک شهرستان دور افتاده ممکن است کسرشان و وجهه‌ای برای ایشان باشد. این را تکلیف خودشان می‎دانستند که حجت را بر کسانی که داعیه‎ی دینداری دارند، تمام کنند و آن‌ها را وارد میدان مبارزه نمایند. (2)

نقش امام در تحریک مراجع

آیت‌الله خامنه‌ای:

امام در قضیه لایحه انجمن‎های ایالتی و ولایتی افرادی را به عنوان پیک به بعضی از شهرها و مراکز می‎فرستادند و برای بعضی از شخصیت‎ها، پیغام‎های خاصی می‎دادند و بعضی از جریان‌ها را با آنان در میان می‎گذاشتند. به یاد دارم که یک بار مرا به مشهد فرستادند تا با آقایان میلانی و قمی صحبت کنم، یک پیام برای آن‌ها و یک پیام هم برای علمای مشهد، دادند. یک بار نیز آقای هاشمی را فرستادند و به وسیله‎ی ایشان به آقای میلانی پیامی دادند. افرادی را نیز نزد علمای تهران و شیراز می‎فرستادند.
در مجموع، نقش امام در برانگیختن علما، فوق‌العاده و حیاتی بود، چنان که در برانگیختن مراجع قم نیز امام نقش فوق‌العاده‌ای دشتند. برخی از مراجع و علما در ابتدای کار باور نداشتند که برای اسلام خطری در پیش است و دیگر اینکه فکر نمی‎کردند که بتوان حرکت کرد. (3)

دور هم نشستن شما برکت دارد

حجت الاسلام والمسلمین مهدی کروبی:

پس از قضیه آزادی امام از زندان بود که ایشان به علمای شهرستان‌ها نامه نوشت که هفته‌ای یک شب با همدیگر جلسه داشته باشید و دور هم بنشینید و با همدیگر بحث‌های روز را مطرح کنید. امام به آن‌ها فرمود: حتی اگر شما دور هم بنشینید و بحث‎های معمولی با هم بکنید و یک چای با همدیگر بخورید همین تجمع و دور هم نشستن شما برکت دارد.
امام می‎دانستند که این تجمع افکار علما را نیز به همدیگر نزدیک می‎کند و اخبار بین آن‌ها تبادل می‎شود و در علما برای مسایل بعد وحدت نظر و آمادگی لازمه را در مبارزه علیه شاه ایجاد می‎کند. (4)

شما خیلی زود باور هستید

شهید مهدی عراقی:

شب پنجشنبه از طرف مقامات ارتشی آمدند و شبانه به همه‌ی آقایان اعلام کردند که دولت لایحه‎اش (5) را پس گرفته است. خوب، این برای خود ما یک مقدار خوشحال کننده بود که در هر حال دولت یک قدم عقب نشسته و مردم به یک پیروزی نسبی در این کارشان رسیده‌اند. من خودم با یکی از رفقایم قرار گذاشتیم که روز شنبه برویم قم، و در ضمن هم تبریک بگوییم و ببینیم که بعد از این حاج آقا (امام) حرفی دارد بزند یا نه. رفتیم سرچشمه شیرینی فروشی بهار و یک جعبه هم شیرینی گرفتیم و گذاشتیم توی ماشین و گفتیم لااقل با یک شیرینی و با یک چیزی برویم آنجا. ساعت دو یا دو و نیم بعد از ظهر بود که ما منزل آقا رسیدیم. در زدیم رفتیم تو و ایشان از اندرونی تشریف آوردند بیرون، احوالپرسی کردیم و گفتیم حاج آقا به این مناسبت مزاحم شدیم. گفتند آقا، اول کار است، اینها برنامه‎هایی دارند این یک محکی بود که انجام دادند. اول این کاری که شاه می‎خواست بکند با دست دولت انجام داد که یک زورآزمایی کرده باشد که مطابق همین زور، خودشان را مجهز بکنند و جلو بیایند. اینها پیروزی نیست، شما جوانان را آماده بکنید، آگاه بکنید، خودتان همیشه آمادگی داشته باشید تا اگر خطری متوجه اسلام شد ما از وجود شما جوان‌ها باید استفاده بکنیم و شما این آگاهی را به مردم بدهید که آماده باشند. خلاصه ما بلند شدیم و بعد گفت این چیست؟ این هم مال شماست، اینجا؟ گفتیم حاج آقا یک خرده شیرینی است که گرفته‌ایم و آورده‌ایم. خندید و گفت که شما خیلی خوش‌باور هستید، زودباور هستید. گفتیم در هر حال شما به هر اسمی می‎خواهید یک برگ سبزی است از ما بپذیرید. چیزی نگفت و ما از در بیرون آمدیم. (6)

شما در فرانسه بمانید

خانم مرضیه حدیده‌چی:

چند روز بعد از رفتن امام به ایران، تلفنی با مدرسه‌ی رفاه در ایران تماس گرفتم و از شهید عراقی خواستم که ببینند امام اجازه حرکت مرا به سوی تهران می‎دهند یا نه. امام فرمودند: شما آنجا بمانید تا اگر یک وقت ما اینجا موفق نشدیم و مشکلاتی پیش آمد، حداقل دستگاه آنجا برای تبلیغات و رساندن صدا به هم نخورده باشد. (7)

پیش‌نویس قانون اساسی همراهشان بود

آقای صادق قطب‌زاده:

امام یک ماه قبل از آمدن به ایران به دکتر حسن حبیبی دستور نگارش پیش نویس قانون اساسی را دادند که این پیش نویس هنگام ورود به ایران همراهشان بود چون به پیروزی
انقلاب یقین داشتند. (8)

فقط یک سؤال از مردم بکنید

آیت‌الله هاشمی رفسنجانی:

وقتی بحث در رابطه با عنوان تعیین حکومت در رفراندوم دوازده فروردین (روز جمهوری اسلامی) به شدت مطرح بود، یکی می‎گفت بگوییم جمهوری ایران، یک عده می‎گفتند، نه جمهوری دموکراتیک ایران، یک عده‌ی دیگر می‎گفتند جمهوری دموکراتیک خلق ایران و آن عده که یک قدری ملاحظه می‎کردند که اسلام داشته باشد، می‎گفتند جمهوری دموکراتیک اسلامی. مسأله هم فقط روی لفظ بود و اگر کسی متوجه نبود خیال می‎کرد که دارند روی لفظ بحث می‎کنند. به امام که اطلاع رسید، امام گفتند نه، فقط یک سؤال از مردم بکنید شما جمهوری اسلامی می‎خواهید یا نه؟ اینکه بیایید و گول بزنید و یک کلمه‎ی دموکراتیک بیاورید و اکثریت مردم نمی‌دانند که این دموکراتیک یعنی چه که بعداً بشود انحرافی براساس آن به وجود آورند، این نمی‎شود. بگویید مردم اسلام را می‎خواهند یا نه؟ امام پافشاری کرد و خیلی‎ها هم بهشان برخورد. ولی امام اصرار کردند و من اعتراف می‎کنم اگر اصرار امام نبود احتمالاً ما نمی‎توانستیم در شورای انقلاب مقاومت کنیم. (9)

انقلاب تازه شروع شده است

آیت‌الله محمد یزدی:

امام در اولین نطق پس از انقلاب‌شان در قم طی آن خطابه‌ی تاریخی و پرمحتوا و مشخص کننده‌ی خط آینده‌ی انقلاب را ایراد فرمودند: در همان جلسه خود من که این جمله را شنیدم، جا خوردم.
«تصور نشود انقلاب تمام شده است، انقلاب تازه شروع شده است.» (10)

روزی به اشتباه خود اقرار می‎کنید

حجت الاسلام والمسلمین علی اکبر آشتیانی:

شبی که قوای شوروی افغانستان را اشغال کرد. شب هنگام، تقریباً نیمه‎های شب که به صبح نزدیک می‎شد، به ناگاه سفیر شوروی در تهران وارد دفتر امام در قم شد. اعضای دفتر و از جمله خود من از حضور سفیر شوروی در دفتر امام در آن وقت شب بسیار متعجب بودیم. البته همین جا داخل پرانتز ذکر کنم، این که چگونه سفیر شوروی بدون هرگونه اطلاع قبلی، به صورت سرزده وارد دفتر امام در قم شد، مربوط است به سادگی تشکیلات دفتر و این سادگی همواره مورد نظر امام بوده و به آن سفارش می‎کردند. هرچه از او سؤال کردیم که چه مسأله‌ای پیش آمده که چنین سرزده و در این موقع از شب به اینجا آمده‌اید؟ پاسخ می‌داد من کاری ضروری و حساس با حضرت امام دارم و باید ایشان را ملاقات کنم. پرسش‎های ما و پاسخ‎های گنگ سفیر شوروی تا ساعت 8 صبح ادامه یافت و عاقبت ایشان خدمت امام رسید. سفیر شوروی خبر اقدام اشغال خاک افغانستان توسط قوای نظامی شوروی را به اطلاع حضرت امام رساند. امام با حالتی عصبی و مستحکم روبه سفیر شوروی کرده و گفتند: «شما کار اشتباهی کردید. شما در اینکار هیچ موفقیتی به دست نمی‎آورید و بی‌تردید روزی به اشتباه خود اقرار خواهید کرد». (11)

مواظب باشد علیه آمریکا حرف نزند

حجت الاسلام والمسلمین سید حمید روحانی:

در قضیه کاپیتولاسیون یکی از مقامات آمده بود قم که با امام ملاقات کند. اما امام اجازه‌ی ملاقات به ایشان نداده بود. لذا به حضور آیت الله شهید حاج آقا مصطفی رفته و گفته بود که اگر امام علیه کاپیتولاسیون حرف می‎زند مواظب باشد علیه آمریکا حرف نزند و امروز علیه آمریکا حرف زدن خیلی خطرناک‎تر از سخن گفتن علیه شاه است و همین باعث شد که امام در آن سخنرانی خود فرمودند رئیس جمهور آمریکا بداند که امروز در پیش ملت ما از منفورترین افراد بشر است. امروز تمام گرفتاری‌های ما از آمریکاست و شدیدترین حمله‎ها را به آمریکا کردند. (12)

در حدی که به انقلاب لطمه نخورد

آقای محسن رفیق دوست:

تیمسار مقدم رییس ساواک و شورای نظامی آن زمان تصمیم گرفته بود با رهبران انقلاب تماس بگیرد و مسأله را حل کند. شورای انقلاب با پاریس تماس گرفت. امام اجازه فرمودند که در حدی که به روند انقلاب لطمه نخورد و جلوی خونریزی گرفته شود تماس گرفته شود. (13)

سنگر را نباید خالی گذاشت

آیت‌الله شهید عبدالحسین دستغیب:

از امام خواستم به خاطر جلوگیری از اختلافات مدتی از نماز جمعه کناره‌گیری کنم ولی ایشان نهی صریح فرمودند و گفتند که سنگر را نباید خالی گذاشت. (14)

به کارتان ادامه بدهید

آیت‌الله ابوالقاسم خزعلی:

در اوایل نهضت، جمعی به مدرسین حمله می‎کردند. با مرحوم آقای بهشتی خدمت امام رفتیم، ایشان فرمودند:
شما به کار خودتان ادامه بدهید، چیزی نیست.
بعد که بیشتر اصرار کردیم باز هم فرمودند چیزی نیست. باز هم بیشتر اصرار کردیم، ایشان فرمودند: من بیش از این وظیفه ندارم. (15)

باید مقاومت کنید

آیت‌الله سید عبدالکریم موسوی اردبیلی:

قبل از انقلاب نامه‌ای خدمت حضرت امام نوشتم که جواب آن نامه هم اکنون موجود است که وضع آن زمان خود را به امام تشریح کرده بودم که چه مشکلات و چه مضیقه‎هایی رژیم شاه برای ما پیش آورده است. ایشان دستور فرمودند باید مقاومت کنید. (16)

بیایند مصطفی را ببرند

حجت الاسلام والمسلمین مهدی کروبی:

امام در اعلامیه‌ای که به مناسبت چهلم شهدای فیضیه دادند، فرمودند بروید سربازی تا آموزش نظامی را هم فرا بگیرید، برای کارهای بعدی و در جای دیگر فرمودند اگر مصطفی را بگیرند و به سربازی ببرند من چیزی نمی‎گویم. بیایند اصلاً مصطفی را ببرند. (17)

مصطفی در زندان ورزیده می‌شود

آیت‌الله پسندیده (برادر امام):

وقتی مرحوم شیخ فضل الله خوانساری برای ملاقات امام به ترکیه رفتند و جریانات و اخبار را به امام رساندند، در همان حال حاج آقا مصطفی فرزند امام در زندان بود. وقتی به امام گفته بودند که حاج آقا مصطفی را دستگیر کرده و به زندان برده‌اند، پاسخ دادند خیلی عمل خوبی است برای اینکه آقا مصطفی در زندان ورزیده می‎شود. (18)

چرا مانع جوان‎ها می‎شوید؟

آیت‌الله خزعلی:

وقتی نهضت داشت اوج می‌گرفت، اعلامیه‌ی اول امام برای اتمام حجت به شاه نرم بود. ولی بعد ایشان دیدند که با نرمی نمی‎توان با اشخاص درشت برخورد کرد. به همین دلیل قدم به قدم درشتی و با صراحت حرف زدن را بیشتر کردند و کم کم نهضت اوج گرفت و در مردم بیداری پدید آمد. به خصوص جوان‌ها مطالب را زود گرفتند و در همان اوایل زود به جوش آمده بودند. این رفتار جوان‎ها به نظر با اخلاق آرام بزرگان خانه مثل پدرها سازگار نمی‎آمد و پدران گاه آزرده می‌شدند. یک روزی پدری دست پسر خود را گرفت و به محضر امام آمد و گفت آقا شما ایشان را نصیحت کنید که یک مقدار معتدل حرکت کند که نظم و آرامش خانه به هم زده نشود. امام نظرات پدر را شنیدند، نظرات پسر را هم گوش کردند، بعد به جای آن که به پسر نصیحت کنند به پدر عتاب کردند که:
جوان‌ها راه خودشان را یافته‌اند، چرا مانع می‎شوید؟ چرا نمی‎گذارید به راه خودشان بروند و از این خمودگی به در آیند، از این رخوتی که از غرب به شما تحمیل شده بدر آیند. جوآن‌ها دارند در می‎آیند شما هم سد راه و مانع سیر نشوید. (19)

از همین امروز شروع کنیم

حاج سید احمد خمینی:

هنگامی که امام را از زندان به خانه محصوری در تهران منتقل کردند، من به اتفاق برادرم به تهران آمده و خدمت امام رسیدیم. شهید حاج آقا مصطفی در اولین برخورد سؤال کردند که حالا تکلیف چیست؟ امام فرمودند: «ما باید از همین امروز شروع کنیم که مردم دلسرد نشوند و فکر نکنند که قضیه تمام شده است.» (20)

بدون لباس روحانیت به خیابان می‌رفتند

حجت الاسلام والمسلمین سید حمید روحانی:

وقتی امام به ترکیه تبعید شدند، مقامات ایران و ترکیه برای آن که امام را خانه نشین کنند و از هرگونه ارتباط با مردم مسلمان ترکیه باز دارند، به ایشان فشار آوردند که لباس روحانی را از تن درآورند. به امام گفتند: شما نمی‎توانید داخل اجتماع بروید، به خاطر این که در اینجا پوشیدن لباس روحانی ممنوع است و دولت ترکیه به لباس متحد الشکل عنایت دارد. اگر می‌خواهید به میان اجتماع بروید باید لباس ترک‌ها را به تن کنید آن‌ها باور نمی‎کردند امام فردی نیست که از صحنه خارج بشود و وضع تغییر لباس او را محدود کند. اما امام علی رغم این توطئه با همان وضع قدم می‌زدند و به خیابان می‌رفتند به طوری که در گزارش‌های سرهنگ افضلی که همراه امام به ترکیه رفته بود آمده است که ایشان مرتب بیرون می‎روند و قدم می‌زنند و این وضع نگران کننده است و نباید ایشان را تنها گذاشت. (21)

ملت ترکیه به من احترام کرد

حجت الاسلام والمسلمین احمد صابری همدانی:

وقتی امام به عراق تبعید شدند. نامه‌ای به ایشان نوشتم. امام در جواب نامه‌ی بنده نوشتند:
دولت ایران می‎خواست که در ترکیه خیلی به من بد بگذرد، اما ملت ترکیه به من احترام کردند و به من خوش گذشت.
بعدها معلوم شد افرادی که در بورسا امام را شناخته بودند، خیلی به امام احترام گذاشته بودند و به امام بابا می‎گفتند. (22)

از این مرز به آن مرز می‎روم

حجت الاسلام والمسلمین محمدرضا ناصری:

وقتی کویت امام را نپذیرفت امام مجدداً به عراق بازگشتند و شب را در یکی از هتل‌های بصره خوابیدند و صبح به فرودگاه بغداد رفتند. در فرودگاه امام فرمودند: من از این مرز به آن مرز خواهم رفت. شما وحشت نداشته باشید و دنبال کار‎هایتان باشید. من واقعاً از ملت ایران که این چنین عشق به شهادت دارند و چنین دنبال انقلاب هستند خجالت می‌کشم. (23)

من در اینجا می‌مانم

حجت الاسلام والمسلمین محمدعلی انصاری کرمانی:

شب پیروزی انقلاب خبری به اقامتگاه امام رسید که به موجب آن گفته می‎شد که مزدوران رژیم شاه قصد حمله به مدرسه علوی را به منظور نابودی امام دارند. خبر فراگیر شده بود. تمام اطرافیان امام به ایشان می‌گفتند که آن شب را به محل دیگری تشریف ببرند اما امام قبول نمی‎کردند. رفته رفته که قضیه جدی می‎شد و امام راضی به تغییر محل اقامتشان نمی‎شدند بسیاری از روشنفکران و سیاسیون و حتی برخی از آقایان به بهانه استراحت و... امام را تنها گذاشتند و رفتند اما امام همچنان می‎فرمودند: من در اینجا می‌مانم و مقاومت می‎کنم. (24)

پی‌نوشت‌ها:

1- همان.
2- همان، ص 215.
3- همان.
4- همان، ص 216.
5- لایحه انجمن‎های ایالتی و ولایتی.
6- برداشت‌هایی از سیره امام خمینی، ج 4، ص 216-217.
7- همان، ص 217.
8- همان.
9- همان، ص 217-218.
10- همان، ص 218.
11- همان، ص 218-219.
12- همان، ص 220.
13- همان.
14- همان.
15- همان، ص 220-221.
16- همان، ص 221.
17- همان.
18- همان، ص 222.
19- همان.
20- همان، ص 223.
21- همان.
22- همان، ص 224.
23- همان، ص 224-225.
24- همان، ص 225.

منبع مقاله :
آوتوِیت، ویلیام، باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوم اجتماعی قرن بیستم، ترجمه‌ی حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول