نویسنده: اگوست شوازی
مترجم: دکتر لطیف ابوالقاسمی




 

ما اکنون به عصری قدم گذاشته‌ایم که در آن، دیانت مسیح بر معماری‌های اروپای کُهن مهر جاودانی خواهد گذاشت. ما معماری‌های مسیحی را به دو گروه تقسیم خواهیم کرد:
1- معماری‌هایی که با خویشاوندی نزدیک به گذشته پیوند دارند؛ یعنی معماری‌های لاتین، آسیای صغیر و ارمنی که ثمرات مستقیم هنرهای عصر جاهلیت می‌باشند.
2- معماری‌هایی که بعد از هجوم بربرها و از هم گسیختگی سنت‌ها در اروپا به وجود آمدند؛ یعنی معماری‌های روم و معماری‌هایی که غالباً به نام «گوتیک» نامیده می‌شوند.
در میان این دو گروه، هم از نظر قدم و هم از لحاظ منشأ، معماری‌های اسلام قرار می‌گیرند که خواهران واقعی معماری‌های شرقی دوره‌ی مسیحیت بوده، زاییده‌ی سرچشمه‌ی مشترک هنرهای آسیایی یعنی ایران می‌باشند.

اوّلین نمونه‌های معماری مسیحی

تاریخچه‌ی معماری اوّلین کشورهای مسیحی، در تلاش برای هماهنگ ساختن شرایط دیانت جدید با نمونه‌های ساختمانی که از زندگی روزمره رومیان قدیم حکایت می‌کند خلاصه می‌شود. دوره مسیحیت سه قرن پیش از ظهور کنستانتین را بدون داشتن معبد، پشت سر گذاشت. در خلال این مدت مراسم مذهبی در خانه‌ها صورت می‌گرفت. تنها ابنیه‌ی آن زمان عبارت بودند از تونل‌های معادن متروکه که مسیحیان شهیدان خود را درون آنها دفن می‌کردند. در این گورستان‌ها که تنها حسن آنها پوشیده ماندن از نگاه‌ها بود، معماری نقش بسیار ناچیزی را ایفا می‌کند.
از این حالت پنهانی، مسیحیت ناگهان به شرایط مذهبی دولت قدم می‌گذارد (سال 313 م). سه قرن سرکوبی، این دیانت را آن طور که باید، به وضع جدیدش آشنا نساخته بود: خوشبختانه احتیاجات آن به حدی روشن بود که اجرای برنامه‌ها را فوراً امکان پذیر می‌ساخت. مسیحیت به هیچ وجه دیانت ارشادشدگان نبود و معابد تنگ و دربسته، مناسب حال آن نبود. با دعوت کلیه‌ی مردم بدون استثنا به جشن‌های خود، دین مسیح احتیاج زیادی به فضاهای وسیع برای همه‌ی آنها داشت. طرح عبادتگاه غیردولتی انطباق کاملی با این گونه فضای مذهبی داشت و مورد قبول مسیحیان واقع گردید.
در خصوص امکانات اجرای مزبور، این امکانات در عین حال می‌بایست جوابگوی تمایل شدید نیل به مقصود و امکانات مالی ناچیز امپراتوری در حال اضمحلال باشد. شیوه‌ی قدیم ساختمان‌های قطور با طاق‌های نمایان، دیگر امکان پذیر نبود: این روش با پیدایش قدرت روم به ظهور رسیده بود و در جریان امپراتوری دوم به کمک سازمانی از نیروی کارگری و یک رژیم تمرکزدهنده که پیوندهای آن کم کم رو به ضعف می‌گذاشت، بار دیگر رونق گرفته بود. این بازیلیک‌های طاقدار نظیر بازیلیک «ماکسنس (1)» نبود که مسیحیان آن را مورد تقلید قرار دادند. بلکه از نوع بازیلیک با شیروانی چوبی بود که از آن تبعیت نمودند: یک سقف حامل بر روی ردیف‌هایی از قوس، چنین بود نمونه کلی از کلیساهای آنها.
دوره‌ی شکل گیری معماری مسیحی همان دوره‌ی اوّلین تهدید بربرها بود که فشار آنها به زودی به سقوط روم منجر گردید. بیش از بیست سال از پیروزی مسیحیت نگذشته بود که وحدت روم متلاشی شد و جای خود را به دو امپراتوری واگذار کرد: یکی امپراتوری غرب که طی یک قرن و نیم فعالیتی از خود نشان نداد و سرانجام با بروز تهاجم‌های بزرگ منقرض گردید، و دیگری امپراتوری شرق که ده قرن دیگر به حیات خود ادامه می‌دهد.
امپراتوری غرب که موجودیت آن هر روز دستخوش تزلزل بود، چیز تازه‌ای به ارمغان نیاورد: بازیلیک‌های عصر کنستانتین و بلژیک دوره‌ی «هونوریوس (2)» به حالت خود باقی ماند، همین طور بازیلیک‌هایی هم تا اواسط قرون وسطی بر روی ویرانه‌های روم قدیم بنا شد. تنها امپراتوری شرق که کمتر دستخوش حملات قرار گرفته بود و نسبتاً آباد بود، از امکانات لازم جهت به وجود آوردن یک معماری نوین برخوردار بود. پیشرفت‌ها از ایالات آسیایی یا یونانی به آنجا راه یافت. همین ایالات بودند که یک سیستم ساختمانی طاقدار را که نه مستلزم توده وسیع مصالح و نه هزینه‌ی کارگری نظیر دوران ماقبل بود، ابداع نمودند و یک نوع طاق نسبتاً بیگانه با هنر امپراتوری روم را برگزیدند و خصوصاً نحوه‌ی انجام کار بدون قالب را تنظیم نمودند و رواج دادند.
اما هیچ ابتکاری نیست که با گذشته پیوندی نداشته باشد: این معماری مسیحی شرق اصول خود را از قدیمی‌ترین سنت‌های آسیا به عاریت گرفته بود و این مکتب شرقی هنر روم بود که پیوندی بین این معماری و معماری‌های مادر که از آن مشتق گردید، به وجود آورد. به طوری که ما در بررسی ابنیه‌ی امپراتوری روم مشاهده کرده‌ایم، هنر در گسترش عظیم دنیای روم هرگز به آن یکپارچگی که معمولاً به آن نسبت داده می‌شود دست نیافته است؛ یکپارچگی روم فقط جنبه‌ی دولتی داشت.
در زیر این وحدت ساختگی، شیوه‌های هنری و همین طور مکتب‌ها و حتی زبان، از یک ایالت تا ایالت دیگر با هم فرق داشت و با وجود کثرت مکتب‌ها و زبان و معماری، به دو گروه بزرگ که منطبق با تقیسم کشور به ایالت‌های لاتین و ایالت‌های یونانی بود، تقسیم گردیده بود: تقسیمی عمیق که همیشه پابرجا ماند و تجزیه‌ی دو امپراتوری، به آن جنبه‌ی نسبتاً قانونی داد.
در موقع تهاجمات، امپراتوری غرب ناپدید گردید و هنر غرب از میان رفت. تنها امپراتوری یونان پابرجا ماند و سنت‌های معماری را که خاص آن بود، نجات داد. نه فقط این سنت‌ها حفظ گردید، بلکه با قرار نگرفتن تحت تأثیر غرب، بارزتر و نمایان‌تر شد.
در این زمان در اثر ارتباط با پیدایش تمدن ساسانیان که در ایران شکوفا گردید، یک نوع تقلید از شیوه‌های آسیایی صورت گرفت و ادغامی از عناصر رومی، یونانی و ایرانی در سرزمین آسیای صغیر حادث شد؛ سرزمینی که توسط تجارت کاروان‌ها، فرآورده‌ها و افکار آسیای دور وارد آن می‌شد. همین طور در ایالت سوریه که به منزله‌ی انبار دیگر آسیا بود و در ارمنستان که اثرات هنر ساسانیان به نحوی مستقیم در آن ظاهر گردید و خصوصاً در قسطنطنیه که به صورت مرکز جهان درآمده بود.
گفته شده است که هنر آسیای صغیر، برای اوّلین بار در «سنت صوفی (3)» قسطنطنیه ظاهر گردید ظاهراً قبل از آن معماری مسیحی امپراتوری یونان با همین معماری لاتین که بازیلیک چوبی نمونه‌ی آن است، آمیخته شده است. در واقع یک ادغام کُند بین بازیلیک چوبی و کلیسای گنبددار صورت گرفته است. ما باید این گرایش کُند را دنبال کنیم و کارهایی را که در مراحل عمده این سبک انجام گرفته، مورد مطالعه قرار دهیم و شیوه‌های متعددی را که در مناطق مختلف شرق مسیحی رواج پیدا کرد، توصیف نماییم.

شیوه‌های ساختمانی

سبک‌های غرب لاتین

چون ساختمان‌های غرب را تقریباً، به انحصار بازیلیک‌ها تشکیل می‌داد، عناصر آنها به چند دیوار، طاقچه و شیروانی خلاصه می‌گردید.

دیوار:

دیوارهایی با ضخامت کم را نمی‌توان بدون خطر با روش ساده‌ی روی هم گذاشتن سنگ‌ها و ملات‌ها به طور متناوب، احداث نمود. استحکام چنین دیوارهایی تنها به کلفتی آنها بستگی دارد. به همین دلیل رومیان حتی در بهترین اعصار هم از به کاربردن این شیوه‌ی ساختمانی در خانه‌های خصوصی که در آن، دیوارهای نازک می‌باشند، خودداری می‌کردند: ما در «پمپیی» سبکی را نشان داده‌ایم که عبارت بود از به کار بردن سنگ‌های نسبتاً چهارگوش که روی قشری از ملات قرار گرفته، گاه گاه یک ردیف از خشت‌های بزرگ، دیوار را مسطح کرده است. همین نوع، ساختمانی است که در دوره‌ی بازیلیک‌ها به صورت روش معمولی غرب درآمد.

طاق روی ستون:

در معماری رسمی امپراتوری روم، به هیچ وجه طاقی که مستقیماً روی ستون قرار می‌گیرد به کار برده نشده است. طاق رومی با استفاده از یک جدار حامل، روی پایه‌های عمودی چهارگوش قرار می‌گرفت و ستون نقش دیگری جز نقش یک عامل زینتی را ایفا نمی‌کرد. تنها یک نمونه‌ی استثنایی از طاق در پمپیی وجود دارد که دو انتهای آن، بر روی ستون واقع شده است. در سرزمین «گل» (4) تعدادی ستون کوچک به چشم می‌خورد که طرفین طاق را حمل می‌کنند. اوّلین مورد استفاده از طاق روی ستون در ابنیه‌ی یادبودی در «اسپالاتو (5)» قرار دارد که مربوط به عصر «دیوکلتین (6)» می‌باشد.
با شروع دوره‌ی بازیلیک‌ها، این نمونه‌ی استثنایی در همه جا عمومیت می‌یابد.
در بازیلیک‌ها (تصویر 1)، طاق همیشه از نقطه‌ی A، یعنی روی سطح فوقانی سر ستون، شروع می‌شود. موقعی که ستون بندی یک ساختمان حالت سطح‌هایی نظیر B را به خود می‌گیرد، طاق به منزله‌ی شارژ وجود دارد و سطح موجود میان طاق و ستون، نقش کاملاً مفید یک زنجیر را ایفا می‌کند که اثرات وزنه را خنثی می‌سازد.
موقعی که سطح حائل وجود ندارد، عادت بر این است که به جای آن، از تیرهای افقی استفاده شود و این زنجیر چوبی به صورت لخت حفظ می‌شود.
تصویر (1)
گاهی اوقات این نظم به کمک پایه‌های بنایی نظیر P (تصویر 2) قطع می‌شود.
تصویر (2)
در تمام موارد، برای مبارزه با اثرات وزنه، توجه می‌شود که ردیف طاق‌ها به تکیه گاه C منتهی شود و طبق رسم قدیم این تکیه گاه همیشه در قسمت داخل بنا قرار دارد.

طاق‌های «آبسیدها (7)» و چوب بست‌های محراب‌ها:

تنها قسمت منحنی بازیلیک، آبسید آن است و طاقی که آن را نگه می‌دارد، همیشه شامل یک نیم گنبد است که انجام آن، مستلزم هیچ گونه قالب بندی نیست.
ما قبلاً خانه‌های «سن- پل- اور- له- مور (8)» را به عنوان چکیده‌ای از سنت‌های چوب بست سازی رومیان مورد مطالعه قرار داده ایم. تصویر 3 استفاده از این سنت‌ها در بازیلیک را نشان می‌دهد.
روی محراب‌های جنبی، شیروانی فقط دارای یک شیب است ولی روی محراب‌های اصلی، شیروانی دو سمت شیب دار وجود دارد. همین خصوصیت کلی که در آن، چوب بست، نقش حمل کننده سنت را ایفا می‌کند، در خانه‌ها نیز وجود دارد.
تصویر 3
ما در مورد خانه‌های سن- پل- اور- له- مور، از فقدان تیرهای افقی و از وجود یک دیوارچه بنایی سبک برای پیشگیری از حریق در طول قله شیروانی اسم بردیم. در بازیلیک‌های دیگر، این احتیاط باز هم بیشتر منظور گردیده است. در «سنت پراکسد (9)» شیروانی‌ها سه به سه جای خود را به طاق‌هایی داده است که گوشه‌های آن، حامل تیرهای افقی می‌باشند؛ و این طاق‌ها که بعدها در بازیلیک «سن- مینیا (10)» و در کلیسای «مودِن (11)» و غیره به کار برده شد، در اصل دارای گوشه‌های برآمده روی بام شیروانی بود.

سبک‌های آسیای صغیر

دیوارهای سبک آسیای صغیر با داشتن یک ویژگی که سرچشمه‌ی آن، ما را به قدیمی‌ترین دوران معماری سوق می‌دهد، با دیوارهای معماری غربی فرق دارد. اکثر این دیوارها، نظیر دیوارهای عصر «میسن (12)»، دارای تیرهای افقی و طولی چوبی است که درون دیوارها قرار گرفته است. کارهای بنایی به کمک ملات آهک و شن و معمولاً با اضافه کردن خاکه آجر صورت گرفته است. در حالی که در غرب، طاق تقریباً متروک مانده، در امپراتوری یونان استفاده از آن، کماکان ادامه دارد.
نظیر رومیان، مردم آسیای صغیر نیز اصولاً استفاده توأم از چوب بست و طاق را روال کار خود قرار نمی‌دادند: طاق، پوشش ساختمان است و آجرهای بام را مستقیماً حمل می‌کند.
تعداد کمی از نمونه‌های طاق سبک را می‌توان نام برد («سن- ویتال (13)» و کلیسای «راون (14)») که توسط شیروانی محافظت شده باشد. طاق آسیای صغیر یک جدار محافظ بنایی است که بر روی آن، یک شکل زینتی قرار دارد و روی آن، آجرها به هم چسبیده‌اند.

طاق‌های آسیای صغیر

نظیر طاق‌های ایرانی، طاق‌های آسیای صغیر تا حد امکان بدون تکیه گاه فرعی انجام گرفته است، مکتب‌های سوریه و ارمنستان که تقریباً همیشه از سنگ استفاده می‌کنند، ناگزیر شدند محسنات ساختمان بدون قالب را تنها در مورد گنبد به کار برند.
اما مکتب واقعی آسیای صغیر که استفاده دائمی از آجر به عمل می‌آورد، طاق‌های خود را مستقیماً در فضا می‌ساخت. نمونه‌های جدیدی که این مکتب به معماری قدیم ایران افزود، عبارتند از:
1- طاق با رخنه و طاق شکسته که ایرانیان هرگز مورد استفاده قرار ندادند؛
2-گنبد با آویز به شکل مثلث گرد به جای گنبد روی دیوار حائل، یعنی تنها گنبدی که ایرانیان شناخته باشند.

الف) طاق‌های بدون قالب بندی

ساختمان بندی همیشگی طاق‌های آسیای صغیر همان ساختمان بندی طاق‌های ایرانی است. شکل‌های تصویر 4 چگونگی آن را نشان می‌دهد.
تصویر (4)
قسمت اوّل طاق از طریق نصب آجرها روی دیوار اصلی به کمک ملات بدست می‌آید. پس از آن قسمت‌های بعدی به تدریج و با روی هم چیدن آجرها ساخته می‌شود.
مقطع A منطبق با موردی است که در آن، قسمت‌ها به صورت افقی و عمودی ترتیب یافته‌اند.
شکل B موردی را نشان می‌دهد که در آن بر ثبات آجرها با دادن شیبی به قسمت‌ها افزوده می‌شود.
شکل C مربوط به حالتی است که در آن، قسمت‌ها حالت مخروطی به خود می‌گیرند.

ب) طاق‌های شکسته قسمت به قسمت

این روش، قسمت به قسمت مخروطی است (شکل c) که مردم آسیای صغیر در مورد طاق با رخنه رواج دادند. تصویر 5 نشان می‌دهد که آنها به چه طریق عمل می‌کردند.
قسمت‌ها به ترتیب A-B و "A"-B الی آخر پی در پی ادامه می‌یابند.
پرسپکتیو M نشان دهنده‌ی طاق، بعد از انجام قسمتی از بخش کناره‌ای، و جزییات S نشان دهنده‌ی قرار گرفتن آجرها در انتهای طاق می‌باشد. در این روش، هیچ چیز دال بر آن نیست که طاق به کمک رخنه از دو ترکیب استوانه‌ای به دست آمده باشد. از طرفی برای سهولت بیشتر در انجام کار در فضا و در عین حال برای بدست آوردن هرچه بیشتر حالت مخروطی، مردم آسیای صغیر بارها از شیوه‌ی ساختمانی که در شکل N نشان داده شده استفاده کرده اند (تصویر 6).
تصویر (6)
طرح‌ها عبارتند از طرح چهارگوش یا طویل و مخروط. برای آنکه بتوان کلیه‌ی منحنی‌ها را به کمک طناب‌های اندازه گیری ساده ترسیم نمود، لازم است که تمامی خطوط پیوندی، دایره مانند باشند. کمان وسطی یک وتر است که شعاع R آن برحسب ارتفاع موجود تنظیم گردیده است و چهار سطح P سطح‌های مدور می‌باشند.
از این شیوه ساختمانی یک طاق بلند بدست می‌آید که نیمرخ آن یک منحنی FF توأم با خمیدگی می‌باشد که حالت آن در نظر اوّل عجیب جلوه می‌کند: کلیه طاق‌های شکسته در «سنت صوفی» دارای همین برآمدگی در قله و همین حالت خمیدگی در نیمرخ F می‌باشند.

ج) طاق روی آویز با ساختمان قسمت به قسمت

فرض کنیم که حالت مخروطی طاق N به تدریج رو به افزایش باشد، در لحظه‌ای که این مخروط مساوی با نیم قطر مستطیل شکل قاعده می‌شود، خمیدگی F نیمرخ از میان می‌رود و چهارسطحی که تا قبل از این از طریق نوک‌های برجسته از هم جدا شده بودند، دوباره به صورت یک سطح مداوم که دقیقاً کروی شکل می‌باشد درمی‌آیند. قشر روی آویزها به صورت مثلث کروی (T) به منزله‌ی یک حالت استثنایی از طاق شکسته آسیای صغیر محسوب می‌شود.
به این ترتیب مشاهده می‌شود که این نوع بیگانه با هنر ایران که همان قشر روی آویزهای کروی باشد، به عنوان تنوعی از طاق شکسته که ایرانیان هرگز مورد استفاده قرار ندادند، روی کار می‌آید: طاق روی آویز به صورت مثلث کروی، اصولاً مختص هنر آسیای صغیر است و ایرانیان از عصر باستان تا به حال هرگز از روش دیگری جز گنبد روی آویزهای برآمده استفاده نکرده‌اند.
یکی از قدیمی‌ترین نمونه‌های شناخته شده از قشر روی آویزهای کروی، در طاق «سالونیک (15)» موجود می‌باشد و آن ابنیه‌ای است که طبق مطالعات «کینچ (16)» بدون شک به دوره‌ی «کنستانتین» تعلق دارد.
نمونه‌ای که بهتر از هر مورد دیگر، استفاده از این نوع طاق و طاق با رخنه مشتق از آن را مشخص می‌سازد، نمونه‌ی طاق‌های جانبی «سنت صوفی» است که در آن، روح رهبری کننده مخصوص مردم آسیای صغیر در انتخاب سبک مشاهده می‌شود.
طاق‌های جانبی (تصویر 7) دارای سطح مضاعف می‌باشند. در سطح تحتانی A، می‌بایست طاق‌ها را تا حد امکان فشرده نگه داشت در غیر این صورت، ارتفاع کل ساختمان بیش از حد، بزرگ جلوه می‌کرد، طاق‌های سطح تحتانی شکسته می‌باشند. در سطح فوقانی B که در آن هیچ چیز مانع صعود طاق نمی‌شود، طاق‌ها به صورت قشرهایی روی آویز می‌باشند.
تصویر (7)

د) طاق‌های کروی با روش دیوارچینی

برخلاف شیوه‌ی ساختمانی قسمت به قسمت، مردم آسیای صغیر روش دیوارچینی حلقه‌ای را در مورد قشر کروی روی آویز به کار می‌برند (تصویر 8): در این مورد، هر شالوده حالت یک بدنه مخروط معکوس را به خود می‌گیرد که محور آن عمودی می‌باشد.
تصویر (8)
روشن است که اجرای طرح‌های مخروطی بدون استفاده از قالب به همان اندازه آسان خواهد بود که:
1- خمیدگی خطوط روی افق کمتر باشد؛
2- سطح کروی این خطوط با آن انطباق می‌یابد، حالت مخروطی بیشتری به خود بگیرد، یعنی دارای شعاع کمتری باشد.
3- به منظور کاهش حالت خمیدگی خطوط در بسترهای مخروطی، مردم آسیای صغیر تصمیم گرفتند از ادامه دادن خطوط مزبور به سوی مرکز خمیدگی صرف نظر کنند:
به جای دادن جهت‌های تشعشعی R به این بسترها، آنها برای مثال یک حالت خمیدگی نظیر L به آن بسترها دادند (تصویر 9).
تصویر (9)
برای افزایش انحنای سطح قشر نهایی، آنها از پیوند دادن آن با آویزها خودداری کردند و یک شکل نیم کروی به آن دادند (تصویر 9-A).
در اطراف قشر نیم کروی A، می‌توان بدون اشکال، روزنه‌های روشنایی به وجود آورد که این روزنه‌ها با شکل و ساختمان بندی نمایش داده شده در تصویر 5 مغایرت دارند. حتی می‌توان با اضافه کردن یک ضلع استوانه‌ای شکل، این قشر را از آویزها جدا ساخت. در واقع از همین جاست که این سیستم از تاریخ قرن نوزدهم رواج پیدا کرد.
ابنیه‌ی آسیای صغیر که ما شرح خواهیم داد، شامل نمونه‌هایی از تمامی این گنبدها می‌باشد.

و) گنبد روی آویزهای برجسته

بالاخره در اوایل قرن یازدهم، مردم آسیای صغیر گاهی اوقات سیستم آویز برجسته را از ایرانیان به عاریت گرفتند. این آویزها ارتفاع کمتری را اشغال می‌کند. برجستگی‌ها که در چهار نقطه از گنبد ترتیب یافته، هیچ گونه وجه مشترکی با برجستگی‌های به سبک ایرانی ندارد، مگر اصل آن.
یک طاق کوچک قشر مانندی روی آویز (یک طاق از نوع T در تصویر 6) را فرض کنیم که از وسط به دو نیم شده باشد: چنین است برجستگی به سبک آسیای صغیر. شکل B (تصویر 9) حالت آن را نشان می‌دهد.

هـ) موارد خاص

در کنار سبک‌های معمولی که شرح داده شد، تصویر 10 چند دگرگونی موضعی را که در ساختمان طاق‌های کروی شکل به کار برده می‌شد، نشان می‌دهد:
A طاقی است که با ترتیب دادن پشت سر هم چند برجستگی کوچک مشبک ترکیب یافته است. به این ترتیب بود که از آغاز قرن چهارم گنبد سالن فوقانی مقبره «دیوکلتین» در «اسپالاتو» بنا گردید.
تصویر (10)
در شکل B («اتوس (17)»)، بسترهای آجری جای خود را به بسترهایی از آجرهای توخالی داده که شاید بتوان گفت به همدیگر آویزان شده‌اند. هر گروه از دو بستر، یک زنجیر انعطاف ناپذیر را شکل می‌دهد و گنبد بدون فشار می‌باشد.
در شکل C (کلیسای «راون (18)» در «سن- ویتال (19)»)، گنبد به کمک لوله‌های سفالی به وجود آمده که این لوله‌ها یکی بعد از دیگری به همدیگر وصل شده‌اند و در ابتدای خود در نوک گنبد، خطوط مارپیچی مداومی را تشکیل می‌دهند. یک چنین طاقی امتیاز تشکیل ساختمانی نظیر ساختمان بندی قبلی که خود به خود تحکیم یافته، هیچ گونه فشاری را وارد نمی‌سازد و به امتیاز سبک بودن می‌افزاید. لوله‌هایی با همین شکل، اما با موارد استفاده به عنوان سنگ‌های تشکیل دهنده‌ی قالب طاق، قبلاً در معماری رومی آفریقا به کار برده می‌شد.
این طاق‌ها متنوع، اصولاً به منظور استفاده ننمودن از قالب ترکیب می‌یافت. نمونه‌های کمیابی از طاق‌های ساخته شده روی قالب متعلق به چند منطقه، در امپراتوری یونان وجود دارد که در آن، چوب به حد وفور یافت می‌شد. معبد زیرزمین متعلق به مقبره «دیوکلسین» در «اسپالاتو» آثاری از قالب حفظ نموده است که روی آن، معبد مزبور قالب ریزی شده است. در «اتوس» به مواردی از طاق‌های بنا شده روی این قالب‌ها و به طاق‌های شکسته از آجر با بسترهای شعاع دار برخورد می‌کنیم: طرز چیده شدن آجرها در طول خط رخنه، ناشیانه و بغرنج می‌باشد، گرچه انجام این کار با سیستم قسمت به قسمت طبیعی و آسان بوده باشد.
در خصوص طاق‌های یک تکه که رومیان به کار می‌بردند، این طاق‌ها برای همیشه از رونق افتادند. بین طاق‌های امپراتوری روم و طاق‌های امپراتوری آسیای صغیر، یک اختلاف اساسی وجود داشت: بعضی از آنها اصولاً قالب ریزی شده و بقیه اصولاً ساخته شده می‌باشند. بعضی از آنها به صورت تکه سنگ‌های یکپارچه مصنوعی با روش «بلوکاژ» بوده، بقیه به صورت بقعه‌هایی بنای منظم یا بدون روکش زمینی می‌باشند. برخی از آنها مستلزم یک شعاع قالب بندی بوده و برخی دیگر بدون قالب، مگر در شرایط کاملاً استثنایی، و از این نظر منطبق با ذوق و سلیقه‌ی شرقی‌ها که بدون تکیه گاه فرعی به ساختن در فضا مبادرت می‌ورزیدند، می‌باشد. از اینجا نتیجه می‌گیریم که سبک‌های آسیای صغیر حدّ فاصل بین روش‌های رومی بوده، متمایل به نزدیک شدن به سنت‌های آسیایی ایران می‌باشد.

تکیه گاه طاق و طرح‌های متعادل

عناصر تکیه گاه در معماری آسیای صغیر، دارای حالتی است که ما آن را در معماری‌های ایران و روم مشاهده کردیم و آن، استفاده از عناصر داخلی است. استفاده از تکیه گاه‌های خارجی فقط در دوره «گوتیک» عمومیت پیدا کرد.
نظیر سازندگان رومی، مردم آسیای صغیر نیز تا حد امکان از جدارهایی که نقشه‌ی داخلی ملزم می‌دارد، برای نگه داشتن طاق‌ها استفاده می‌کنند. این کار صرفاً به منظور جلوگیری از تشکیل حجم‌هایی است که منحصراً دارای یک نقش تکیه گاهی می‌باشد و به دلیل انتقال این حجم‌ها به داخل صورت می‌گرفت.
به طور کلی، طاق سبک آسیای صغیر یک شکل برجسته به خود می‌گیرد که نیروهای فشار را بر روی تمامی محیط متمایل می‌سازد. بنابراین لازمست که طاق روی هر چهار سطح آن فشرده شود و متوقف گردد. تکیه گاهی را که این طاق ملزم می‌دارد، مردم آسیای صغیر به کمک یکی از ترکیبات که در تصویر 11 نشان داده شده، بدست می‌آورند:
تصویر (11)
آنها یا از حرفه‌های اتکایی (شکل N) یا از کمان‌های سر (شکل M) یا از هر دو سیستم (شکل R) به طور مختلط استفاده می‌کنند. در مورد کمان‌های سر، آنها دقت به عمل می‌آورند تا دیوار محصورکننده را در نقطه‌ی A ختم نمایند. به طوری که تکیه گاه‌های C در دیوار جای گرفته شود و تمامی فضای S که بین تکیه گاه‌ها باقی می‌ماند، برای توسعه سالن مفید واقع شود. آنها غالباً حجم گوشه‌ی C را، همان طور که در تصویر 12 نشان داده شد، سبک تر می‌سازند.
راه حل M در «سنت- صوفی» شهر سالونیک به کار برده شده؛ «سنت- صوفی» شهر قسطنطنیه مدل غول پیکری از ترکیب R می‌باشد.
تصویر (12)
از طرفی کم پیدا می‌شود بناهایی که در آن، زیر کمان‌های پیوندی نظیر T (تصویر 12)، حالت فنریت خود را به جدار تکیه گاه‌ها اضافه نکنند تا وزنه طاق‌ها ثابت نگه داشته شود. این پیوند در عین حال تضمین در برابر زمین لرزه‌هایی است که در این مناطق از مشرق زمین، به کرّات روی می‌دهد.
در «سنت- صوفی» شهر قسطنطنیه، این زیرکمان‌ها فقط در دوره‌ای پابرجا ماند که کارهای بنایی حجم‌های سنگینی را تشکیل می‌داد، ولی بعدها زیرکمان‌های مزبور حالت اولیه خود را از دست داد. اما تجربه نشان داده است که حذف ترکیب مذکور خطراتی دربر داشت و تقریباً کلیه‌ی بناهای آن دوره‌ی زیرکمان‌های پیوندی خود را حفظ نموده اند.

پی‌نوشت‌ها:

1. Maxence
2. Honorius
3. Sainte- Sophie
4. Gaules
5. Spalato
6. Diocletien
7. Abside
8. Saint- Paul- Hors- Les- Murs
9. Sainte- Praxede
10. Saint- Miniat
11. Modene
12. Mycenes
13. Saint- Vital
14. Ravenne
15. Salonique
16. Kinch
17. Athos
18. Ravenne
19. Saint- Vital

منبع مقاله :
شوازی، اگوست؛ (1392)، تاریخ معماری، ترجمه لطیف ابوالقاسمی، تهران: مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، چاپ چهارم