نویسنده: اگوست شوازی
مترجم: دکتر لطیف ابوالقاسمی




 

اصل و مبدأ مکتب ها:

کانون مشترک معماری اسلامی ایران است. پرتوافکنی آن به سوی آسیای صغیر و کرانه‌ی شمالی مدیترانه به معماری‌های گروه بیزانتین منجر می‌گردد و از انتشار آن به طرف کرانه‌ی جنوبی مدیترانه است که معماری‌های عرب سرچشمه می‌گیرند.
شیوه‌های ایرانی که توسط معماران قدیمی‌ترین مساجد مورد تقلید قرار گرفت، شیوه‌هایی است که طی دوره‌ی ساسانیان در سوریه استقرار یافته بود: از قرن هشتم تا قرن سیزدهم مساجد طبق اصول ساختمان‌های سوری احداث گردیدند. اینها بناهایی هستند با تراس روی طاق، که نمونه‌ی آن متعلق به عصر روم بوده، سنت آن تا به امروز در خانه‌های بیروت، «مرسینا (1)» و اطراف بیت المقدس محفوظ مانده است. ایالت سوریه که حکم یکی از اوّلین مراکز سیاسی اسلام را داشت، اوّلین مرکز تعلیم و تربیت معماری‌های اسلام می‌باشد. از سوریه، نوع مسجد روی طاق به مصر و از مصر به اسپانیا راه می‌یابد.
همان طور که مشاهده شد، تنها در قرن چهاردهم است که مسجد طاقدار کم کم جایگزین مسجد تراس دار گردید و این دگرگونی که در مصر توسط خلیفه حسن شروع شد، باز هم از یک ره آورد ایران منتج می‌گردد: مسجد حسن و مقبره‌های «قاعده بی» برگردانی از نوع سنگی مسجد ایرانی است که از آن مسجد سلطانیه مشتق می‌گردد.
جنبشی که از ایران آغاز گردید، چیزی نیست جز یک تحول ساده در معماری مادر: هر ایالت به هنر حالتی می‌بخشد که خاص آن می‌باشد؛ به طوری که یک مسجد اسپانیایی نمی‌تواند با یک مسجد مصری یا سوری اشتباه شود: بناهای شهر «کردو» و بناهای شهر قاهره و دمشق، تقلیدی کامل از یک معماری به خصوص نیستند بلکه خلقت‌ها یا لااقل تنوعاتی هستند که دارای اصالت خاص خود می‌باشند. لازم به تذکر است که مکتب‌های هنری با خصوصیات جغرافیایی چنان متضاد، فقط چند نسل بعد از دوره‌ی فتح و استیلا به وجود می‌آیند.
تسلط اسلام در سوریه و مصر بین سال‌های 630 و 640 م. آغاز می‌گردد. مسجد دمشق فقط به اوایل قرن هشتم تعلق دارد و مسجد موسوم به «عمرو» به پایان قرن نهم. اسپانیا در اوّلین سال‌های قرن هشتم عربی می‌شود. مسجد «کردو» تقریباً در قرن نهم ساخته شد.
آیا این شکفتگی دیررس هنر و چهره محلی بناهای بزرگ آن، مبین آن نیست که این بناها به هنرمندان محلی تعلق دارد که همه‌ی آنها برنامه‌ای مشترک دریافت نمودند و با منطبق ساختن آن با منابع و سلیقه‌ی مردم کشور، آن را به مورد عمل گذاشتند؟ ما عقیده داریم که هر کس مایل است می‌تواند ابنیه عربی را به عنوان بناهایی تلقی نماید که به انحصار توسط معمارانی فراخوانده شده از خارج، خلق شده‌اند؛ ولی به طور مسلم- و نوشته‌ها گواهی می‌دهند- ایرانیان، بیزانتین‌ها و قبطی‌ها همکاری خود را در احداث مساجد اوّلین دوران استیلای عرب به ظهور رسانیده‌اند، ولی آیا نقش آنها قابل مقایسه با نقش ایتالیایی‌ها که برای بنا ساختن ابنیه فرانسوی زمان «رنسانس (2)» به فرانسه فراخوانده شدند، نمی‌باشد؟ این ایرانیان و بیزانتین‌ها گام‌های اوّل را برداشتند و کارگران محلی کارهای آنها را دنبال کردند. تنها وسیله برای توصیف اختلاف‌های سبک، آن است که قبول کنیم که در فاصله لااقل یک قرن بین ورود اعراب و دوره‌ی شکفتگی معماری آنها، یک مکتب هنری در هر سرزمین شکل گرفته که تشکیلاتی منظم داشته، و از یک حیات فردی بهره مند بوده است.
آثار ابتکاری منطبق با دوره‌ای است که در آن، نژاد فاتح شروع به ممزوج شدن با نژادهای بومی کردند: اینها آثاری است متعلق به یک اجتماع دو رگه که مفهوم مسائل هنری و تا حدی روح اختراع کننده را که اعراب به کلی فاقد آن بودند به استعدادهای نسل عرب پیوند دادند. دوره‌ی شکفتگی کوتاه بود. نسل‌های دو رگه، از خصلت‌ها و محسنات عالی ولی نه چندان سرایت کننده برخوردار بودند. هنر سوریه فقط دو عصر درخشان را به خود دید: یکی عصر مسجد دمشق و دیگری عصر ساختمان‌های «صخره». ولی هنر اسپانیا از مرز قرن سیزدهم گام فراتر نگذاشت.
در تمامی مکتب‌های هنر اسلام، از همه نامشهورتر مکتبی است که منطبق با دوره‌ی خلافت بغداد می‌باشد: به سختی می‌توان در ابنیه‌ی دوران سلجوقی که بر روی ویرانه‌های شهر خلفا ساخته شد، گوشه ای از یادگاری این مکتب را مشاهده کرد. ظاهراً از میان سنت‌های محلی مربوط به دوران قدیمی است که معماران سلجوقی روش کلی این بازیلیک‌های پوشیده از طاق‌های کوچک روی رگه را که کاروانسرای «اورتما (3)» نمونه ای از آن است، به عاریت گرفته‌اند.
از میان کشورهای مسیحی، ارمنستان رونق زودگذر خود را مدیون حمایت خلافت بود: شاید که هنر ارمنستان انعکاسی از هنر بغداد باشد، ولی در خود منطقه بغداد، تهاجمات سلجوقیان و خصوصاً چپاول گری‌های مغول در قرن سیزدهم، چیزی از خود به یادگار نگذاشته‌اند که امکان دهد تا خصوصیات معماری را ارزیابی نمود. بغداد در اواسط قرن هشتم در اوایل قرن یازدهم، مرکز فکری جهان بود. بدون اندک تردیدی، در این مرکز می‌توان پیوند بین مکتب‌های اسلام و پیوند آنها با ایران و شاید هم نفوذهایی را که به سوی غرب بازگردید، جست و جو کرد. در اینجا برای تاریخ کمبودی جبران ناپذیر وجود دارد.

تأثیر هنر اسلام روی معماری‌های مسیحی:

اکنون از سرزمین‌هایی که امپراتوری عرب را تشکیل می‌دهند خارج شویم و از دور جریان‌های معماری را که از آن سرچشمه می‌گیرند، دنبال کنیم: به سوی مشرق، در هند مستعمره‌ای از هنر ایران شکل می‌گیرد که مراکز عمده‌ی آن عبارتند از: «دهلی» و «اگرا». مسجد اگرا که مهم‌ترین بنای این نفوذ است، در ردیف زیباترین آثار ایران قرار دارد.
به سوی مغرب، این جریان بین جهت قسطنطنیه و جهت سواحل آفریقا تقسیم می‌شود. در جهت قسطنطنیه، در قرن دوازدهم به ترک‌های سلجوقی برمی‌خوریم که از آسیای صغیر می‌گذرند و سر راه خود نمونه‌های ارمنی ساختمان با گنبدهای مخروطی را به عاریت می‌گیرند و آنها را در طول راه اشاعه می‌دهند. پس از آن نوبت به ترک‌های عثمانی می‌رسد که به طور متوسط مسیر سلجوقیان را دنبال می‌کنند و در سر راه آنها نظیر سلجوقیان، چیزی جز چند اثر تقلیدی باقی نمانده است: تقلید آثار ایرانی در «بروس» و «آندری نوپل» و تقلید آثار بیزانتین در قسطنطنیه.
جریانی که توجه ما را جلب می‌کند، جریانی است که در طول سواحل آفریقایی به حرکت درمی‌آید و حتی به فرانسه راه می‌یابد. اوّلین سرزمین‌هایی که این جریان از آن عبور می‌کند، به طوری که دیدیم، عبارتند از ایالت‌های سوریه و مصر و آخرین آنها که مورد هجوم آن قرار می‌گیرد، اسپانیاست. روی این مسیر، جریان مزبور در جنوب با مناطق بربر مواجه می‌گردد که به «صحرا» ختم می‌شود و در آنجا به نمونه‌ی مسجدی رونق می‌دهد.
از تونس که مرکز کارتاژ است، نفوذ اعراب درست نظیر نفوذ فنیقی‌ها در زمان سابق: به سوی «سیسیل» و ایتالیای شمالی پرتوافکنی می‌کند. هنر قرون وسطی در «سیسیل» و «کالابر» بیشتر عرب است تا بیزانتین. مقبره «بوهموند (4)» در «کانوسا (5)» از هر نظر یک آرامگاه بی نظیر است.
هنر اسلام (هنر ایران در فرانسه) از دو راه، یعنی از طریق اسپانیا و از راه رود «رُن» نفوذ پیدا می‌کند: «روسیون (6)» در واقع ضمیمه‌ای از اسپانیای عرب است و دانشگاه «مون پلیه (7)» یک مکتب عرب می‌باشد.
منطقه‌ی «رُن» و تمامی ناحیه بین رود «لوآر (8)» و «گارون (9)» دارای نوعی گنبد است که اساساً ایرانی بوده، به طور اصولی با نوع بیزانتین تفاوت دارد و آن گنبد روی آویزهای خرطومی است: در این اثر، نفوذی از هنر آسیایی به خوبی احساس می‌شود و روش‌های ایرانی در لحظه‌ای که معماری «رمان» فرانسه شکل گرفت، در سرزمین فرانسه مستقر گردید.

پی‌نوشت‌ها:

1. Mersina
2. Renaissance
3. Orthma
4. Bohemond
5. Canosa
6. Roussillon
7. Montpellier
8. Loire
9. Garonne

منبع مقاله :
شوازی، اگوست؛ (1392)، تاریخ معماری، ترجمه لطیف ابوالقاسمی، تهران: مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، چاپ چهارم