مؤلف: حجةالاسلام و المسلمین نورالله علیدوست خراسانی




 

پیشوایان دینی غیر از مبالغی که به شعرا و... می‌دادند به قشرهای محروم و مستضعف جامعه نیز کمک‌های فراوانی می‌کردند که در تاریخ به طور تفصیل ثبت و ضبط شده است و نمونه‌هایی از نظر خوانندگان گرامی می‌گذرد.

کمک‌های مالی امیرمؤمنان (علیه‌السلام)

امیرمؤمنان (علیه‌السلام) به نیازمندان کمک‌های فراوانی می‌کرد که در بحث‌های آینده اشاره شده است.

کمک‌های مالی امام حسن مجتبی (علیه‌السلام)

پیشوای دوم نه تنها از نظر علم، تقوی، زهد و عبادت مقامی برگزیده و ممتاز داشت، بلکه از لحاظ بذل و بخشش و دستگیری از بیچارگان و درماندگان نیز در عصر خود زبانزد خاص و عام بود. هیچ فقیری از در خانه آن حضرت دست خالی بر نمی‌گشت. هیچ‌ آزرده دلی شرح پریشانی خود را نزد آن بزرگوار بازگو نمی‌کرد. جز آن که مرهمی بر دل آزرده او می‌نهاد.
روزی عثمان در کنار مسجد نشسته بود. مرد فقیری از او کمک مالی خواست. عثمان پنج درهم به وی داد. مرد فقیر گفت: مرا نزد کسی راهنمایی کن که کمک بیشتری به من بکند. عثمان به طرف حضرت مجتبی و حسین بن علی (علیه‌السلام) و عبدالله جعفر، که در گوشه‌ای از مسجد نشسته بودند اشاره کرد و گفت: نزد این چند نفر جوان که در آن جا نشسته‌اند برو و از آن‌ها کمک بخواه. وی پیش آن‌ها رفت و اظهار مطلب کرد. حضرت مجتبی (علیه‌السلام) فرمود: از دیگران کمک مالی خواستن، تنها در سه مورد رواست: دیه‌ای (خونبها) به گردن انسان باشد و از پرداخت آن به کلی عاجز گردد، یا بدهی کمرشکن داشته باشد و از عهده پرداخت آن برنیاید؛ و یا فقیر و درمانده گردد و دستش به جایی نرسد. آیا کدام یک از اینها برای تو پیش آمده است؟ گفت: اتفاقاً گرفتاری من یکی از همین سه چیز است. حضرت مجتبی (علیه‌السلام) پنجاه دینار به وی داد. به پیروی از آن حضرت، حسین بن علی (علیه‌السلام) چهل و نه دینار و عبدالله بن جعفر چهل و هشت دینار به وی دادند. فقیر موقع بازگشت، از کنار عثمان گذشت. عثمان گفت: چه کردی؟ جواب داد: از تو پول خواستم تو هم دادی. ولی هیچ نپرسیدی پول را برای چه منظوری می‌خواهم؟ اما وقتی پیش آن سه نفر رفتم یکی از آن‌ها (حسن بن علی) در مورد مصرف پول از من سؤال کرد و من هم جواب دادم و آن‌گاه هر کدام این مقدار به من عطا کردند. عثمان گفت: این خاندان کانون علم و حکمت و سرچشمه نیکی و فضیلت‌اند. نظیر آن‌ها را کی می‌توان یافت؟ (1)

مورد دیگر

امام مجتبی (علیه‌السلام) گاهی مبالغ قابل توجهی پول را یکجا به مستمندان می‌بخشید به طوری که مایه شگفت واقع می‌شد.
مورخان و دانشمندان در شرح زندگانی پرافتخار آن حضرت، بخشش بی‌سابقه و انفاق بسیار بزرگ و بی‌نظیری ثبت کرده‌اند که در تاریخچه زندگانی هیچ کدام از بزرگان به چشم نمی‌خورد و نشانه دیگری از عظمت نفس و بی‌اعتنایی آن حضرت به مظاهر فریبنده دنیا است. نوشته‌اند: «حضرت مجتبی (علیه‌السلام) در طول عمر خود دو بار تمام اموال و دارایی خود را در راه خدا خرج کرد و سه بار ثروت خود را به دو نیم تقسیم کرده و نصف آن را برای خود نگه داشت و نصف دیگر را در راه خدا بخشید». (2)
سائلی از آن امام چیزی خواست. پنجاه هزار درهم و پانصد دینار به وی داد...» (3)

کمک‌های مالی امام حسین (علیه‌السلام)

ادای دین اسامة بن زید (4)

اسامة بن زید سخت بیمار بود. امام حسین (علیه‌السلام) برای عیادت او تشریف برد و اسامه اظهار اندوه و تأثر کرد. امام از سبب اندوه او پرسید. پاسخ داد: شصت هزار درهم مقروض هستم و سبب اندوه من همین است. حضرت پرداخت آن را تقبّل نمود. اسامه گفت: می‌ترسم مدیون از دنیا بروم. امام در حال حیات او قرضش را ادا کرد. (5)
شعیب بن عبدالرحمن نقل می‌کند: پس از شهادت امام حسین (علیه‌السلام) علامتی در پشت آن حضرت یافتند. علت را که از امام سجاد (علیه‌السلام) سؤال کردند پس از گریه‌ای طولانی فرمود: این نشانه چیزهایی است (مواد غذایی) که شب‌ها بر دوش خود می‌گذاشت و به منازل فقرا می‌برد. (6)

کمک به مرد بادیه‌نشین

مردی بادیه‌نشین به مدینه آمد، سؤال کرد که بهترین مردم در این جا کیست؟ گفتند: حسین بن علی (علیه‌السلام) داخل مسجد شد. دید حضرت مشغول نماز است. در برابر امام ایستاد و این اشعار را در مدح و سخای او خواند: کسی که امروز امید خود را در خانه تو قرار داده و حلقه در خانه‌ات را بزند ناامید نمی‌شود. تو با جود و بزرگواری و محل اعتماد، پدر تو قاتل فاسقان بود. اگر نیاکان شما آنچه آورده‌اند نیاورده بودند، آتش دوزخ ما را فراگرفته بود. (7)
وقتی نماز امام (علیه‌السلام) تمام شد به قنبر فرمود: آیا از مال حجاز چیزی باقی مانده است؟ عرض کرد؟ آری. چهار هزار دینار. فرمود: آن را بیاور که کسی نزد ما آمده که سزاوارتر به تصرف در آن مال است. سپس حضرت به خانه رفت و ردای خود را که از برد بود از تن بیرون آورد، پول‌ها را در آن پیچید و پشت در ایستاد (که سائل او را نبیند و خجالت نکشد) و از شرم روی مرد بادیه‌نشین به خاطر کم بودن پول‌ها دست خود را از شکاف در بیرون کرد و زرها را به او عطا فرمود. و این اشعار را در عذرخواهی از کمی پول ایراد فرمود:
«این را بگیر و بدان که من نسبت به تو مهربان هستم. اگر کاری به دست ما بود (بیش از این امکانات داشتیم) ابرهای کرم ما بر تو می‌بارید. ولی روزگار، ما را به تنگی گرفتار کرده و تهیدست هستیم.» (8)
آن مرد پول‌ها را گرفت و گریه کرد. حضرت فرمود: مثل این که عطای ما را کم شمردی که گریه می‌کنی؟ عرض کرد: نه؛ بلکه به این گریه می‌کنم که دست با این جود و سخا، چگونه در میان خاک خواهد رفت. (9)

پاداش معلم

ابن شهرآشوب می‌نویسد: عبدالرحمن سلمی به یکی از فرزندان امام حسین سوره «حمد» را تعلیم کرد و چون آن فرزند آن سوره را برای پدر و مادر خواند، امام به آن مرد یک هزار دینار پول و یک هزار دست جامه داد و دهانش را نیز پر از «در» کرد. و چون به آن حضرت اعتراض شد، در پاسخ فرمود: کجا می‌تواند این‌ها عطای او (یعنی تعلیم سوره حمد او) را جبران کند. سپس این دو شعر را انشا فرمود: هنگامی که دنیا بر تو بخشید، تو هم به مردم ببخش پیش از آن که از دستت برود، زیرا نه بخشش و جود آن را از بین می‌برد هنگامی که رو کند و نه بخل آن را برای تو نگاه می‌دارد آن‌گاه که برگردد. (10)
مردی بادیه‌نشین خدمت امام حسین (علیه‌السلام) آمد، گفت: یابن رسول الله ضمانت کردم دیه کامله‌ای را بپردازم ولی توان ادای آن را ندارم. با خود گفتم، سراغ کریم‌ترین مردم می‌روم و از او سؤال می‌کنم. و کسی را کریم‌تر از اهل بیت رسول خدا ندیدم. حضرت فرمود: ‌ای برادر عرب من سه مسأله از تو می‌پرسم اگر به یکی پاسخ دادی، یک سوم و اگر به دو تا پاسخ دادی، دو سوم و اگر به هر سه جواب دادی؛ تمام آن مال را به تو خواهم داد.
اعرابی گفت: یابن رسول الله آیا شخصی مثل تو که از اهل دانش و شرف هستی از مثل من سؤال می‌کنی؟ فرمود: آری. من از جدّم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که می‌فرمود: خدمتگزاری و احسان به اندازه شناخت و معرفت شخص است. عرض کرد: هرچه خواستی سؤال کن، اگر بدانم جواب می‌دهم وگرنه از تو یاد می‌گیرم. فرمود: افضل اعمال چیست؟ گفت: ایمان به خدا. فرمود: چه چیزی انسان را از هلاکت نجات می‌دهد؟ گفت: توکل و اعتماد به خدا. فرمود: زینت مرد در چیست؟ گفت علمی که به همراه او حلم باشد. فرمود: اگر این علم را نداشت؟ گفت مالی که با مروّت و جوانمردی باشد. فرمود: اگر این را هم نداشت؟ گفت: فقر و پریشانی که با آن صبر و شکیبایی باشد. فرمود: اگر این را هم نداشته باشد؟ گفت: صاعقه‌ای از آسمان بیاید و او را بسوزاند که اهلیت و شایستگی غیر این را ندارد. (11)

کمک‌های مالی امام سجاد (علیه‌السلام)

آن حضرت نیز مانند سایر ائمه از درماندگان دستگیری می‌کرد که به ذکر چند مورد بسنده می‌شود:
1. امام چهارم (علیه‌السلام) هزینه صد خانواده تهیدست مدینه را عهده‌دار بود؛ (12)
2. گروهی از اهل مدینه از غذایی که شبانه به دستشان می‌رسید، گذران معیشت می‌کردند، اما آورنده غذا را نمی‌شناختند. پس از درگذشت علی بن الحسین (علیه‌السلام) تازه متوجه شدند شخصی که شبانه مواد غذایی و خوار و بار برای آنان می‌آورده، علی بن الحسین (علیه‌السلام) بوده است؛ (13)
3. او شبانه به صورت ناشناس انبان نان و مواد غذایی را شخصاً به دوش می‌کشید و در خانه فقرا می‌برد و می‌فرمود: صدقه پنهانی، آتش خشم خدا را خاموش می‌سازد. (14) اهل مدینه می‌گفتند ما صدقه پنهانی را هنگامی از دست دادیم که علی بن الحسین (علیه‌السلام) درگذشت. (15)
حضرت سجاد (علیه‌السلام) در طول سال‌ها به قدری انبان حاوی آرد و دیگر مواد غذایی را به دوش کشیده، شخصاً به در خانه فقرا برد که شانه حضرت کوفته شده و پینه بسته بود، به طوری که پس از شهادت آن حضرت، هنگام غسل دادن جنازه‌اش این کوفتگی توجه حاضران را جلب کرد و وقتی از علت آن پرسیدند، پاسخ شنیدند که این، اثر حمل شبانه کیسه‌ها و انبان‌های پر از مواد غذایی به در خانه فقراست. (16)

امام سجاد (علیه‌السلام) و ادای دین محمد بن اسامه (17)

از جمله کمک‌های مالی آن حضرت کمک جهت ادای دیون مردمی بود که بدهکار بودند و از جمله آنان محمد بن اسامة بن زید است که حضرت بدهی او را پرداخت.
محمد بن اسامة بن زید گریه می‌کرد. امام سجاد (علیه‌السلام) به او فرمود: چرا گریه می‌کنی؟ گفت: پانزده هزار دینار بدهکارم. فرمود: قرض تو را ادا می‌کنم. و سپس آن را پرداخت. (18)

کمک‌های مالی امام محمد باقر (علیه‌السلام)

آن حضرت نیز مانند دیگر ائمه به نیازمندان کمک می‌کرد که چند مورد از نظر خوانندگان ارجمند می‌گذرد:
1.... حسن بن کثیر گوید: به امام باقر (علیه‌السلام) از فقر و احتیاج و بی‌وفایی برادران و دوستان شکایت بردم. فرمود: بد برادری است آن برادری که در زمان توانگری حق تو را نگه دارد و در هنگام فقر و احتیاج رشته دوستی خود را از تو ببرد. سپس به غلامش دستور داد کیسه‌ای که هفتصد درهم درآن بود آورده (به من داد) و فرمود این را خرج کن و هرگاه تمام شد مرا آگاه ساز؛ (19)
2.... عمرو بن دینار و عبدالله بن عبید بن عمیر می‌گویند: ما حضرت ابی‌جعفر محمد بن علی (علیه‌السلام) را دیدار نکردیم جز این که به سوی ما خرجی و پوشاک و پول می‌آورد و می‌فرمود: این برای شما آماده شده بود پیش از آن که مرا دیدار کنید؛ (20)
3. ابونعیم نخعی از سلیمان بن قرم روایت کرده که گفت: امام باقر (علیه‌السلام) به ما نیکی می‌کرد، از پانصد درهم تا هشتصد درهم تا هزار درهم. (یعنی از پانصد درهم کمتر نمی‌داد) و چنان بود که از بخشش و احسان به برادران و کسانی که به او رو می‌آوردند و امیدواران به کرمش و آرزومندان خسته نمی‌شد. (21)

کمک‌های مالی امام صادق (علیه‌السلام)

امام صادق (علیه‌السلام) و بودجه مخصوص
امام صادق (علیه‌السلام) اموالی را در اختیار بعضی از اصحابش، جهت رفع اختلافات مالی شیعیان قرار می‌داد تا با پرداخت آن مال نزاع خاتمه یابد. از این رو به مفضل (یکی از یاران خود) فرمود: هنگامی که بین دو تن از پیروان ما نزاعی می‌بینی از مال من غرامت بپرداز تا با یکدیگر صلح کنند. (22)
به همین جهت در روایات آمده است که شخصی می‌گوید: من و دامادم درباره میراثی نزاع می‌کردیم که مفضل به ما رسید و وقتی متوجه شد که نزاع و مشاجره ما به خاطر چیست، ما را به منزل خود دعوت کرد و با چهارصد درهم میان ما صلح برقرار ساخت و هنگامی که پول را پرداخت، گفت: بدانید که این از مال من نبود، ولی امام صادق (علیه‌السلام) به من دستور داده است که هرگاه بین دو نفر از شیعیان اختلاف و مشاجره‌ای پیش آید، با پولی که از خود آن حضرت است در میان آنان صلح و صفا ایجاد کنم. (23)

کمک‌های مالی مخفیانه امام صادق (علیه‌السلام)

امام صادق (علیه‌السلام) مخفیانه به کسانی کمک می‌کرد که نمی‌دانستند آن بزرگوار به آنان می‌بخشد که یک نمونه از نظرتان می‌گذرد:
ابوجعفر خثعمی گوید: امام صادق (علیه‌السلام) کیسه‌ای به من داد و فرمود این را به فلان مرد از بنی‌هاشم بده و به او نگو که من آن را داده‌ام. کیسه را به او دادم و گفت: خدا دهنده آن را پاداش نیکو دهد که گاه گاه چنین کیسه‌ای برای ما می‌فرستند و ما با آن زندگی می‌کنیم، اما جعفر با این که مال فراوانی دارد درهمی به من کمک نمی‌کند. (24)

کمک‌های مالی امام صادق (علیه‌السلام) به دشمن

گاهی امام صادق (علیه‌السلام) به کسانی کمک می‌کرد که دشمن او بدند و قصد جانش را می‌کردند. به عنوان نمونه می‌توان أفطس را نام برد.
حسن بن علی، ملقب به أفطس با محمد بن عبدالله معروف به نفس زکیه بر ضد حکومت منصور دوانیقی قیام نمودند. (25) پس از حوادثی نفس زکیه شکست خورد و کشته شد و حسن أفطس هم مخفی شد. مدتی بدین منوال گذشت. وقتی امام صادق (علیه‌السلام) به عراف آمد و با منصور ملاقات داشت، امام از فرصت استفاده نمود و برای نجات أفطس از گرفتاری به منصور دوانیقی فرمود:
آیا میل داری با انجام عمل خیری درباره یکی از فرزندان رسول اکرم راهی به روی خود بگشایی؟ عرض کرد: آری. فرمود: فرزند آن حضرت، حسن بن علی را مورد عفو قرار بده. منصور دوانیقی پذیرفت و او را عفو کرد. اما همین شخص (حسن بن علی) درباره امام به کار ناروایی دست زد و قصد جان حضرت را کرد که با اینهمه امام او را مورد مهر و محبت قرار می‌داد و از او حمایت می‌کرد و از کمک مالی به او نیز دریغ نمی‌ورزید. به گونه‌ای که مرحوم شیخ طوسی از سالمه، کنیز امام صادق (علیه‌السلام) روایت کرده است که در ساعات آخر زندگی امام صادق (علیه‌السلام) در کنار بسترش بودم. حضرت لحظه‌ای از حال رفت. وقتی به حال آمد، فرمود: به حسن بن علی ملقب به أفطس هفتاد دینار بدهید و به فلان و فلان هم این مبلغ. سالمه می‌گوید: به حضرت عرض کردم آیا به کسی می‌بخشی که می‌خواست با کارد تو را بکشد؟ امام فرمود: می‌خواهی از آنان نباشم که خدا درباره‌شان می‌فرماید: و آن‌ها که پیوندهایی را که خدا به آن امر کرده است برقرار می‌دارند و از پروردگارشان می‌ترسند و از بدی حساب (روز قیامت) بیم دارند. (26)

کمک‌های مالی امام هفتم (علیه‌السلام)

امام هفتم (علیه‌السلام) نیز مانند سایر ائمه معصومین (علیهم‌السلام) از امتیازات و ویژگی‌های خاصی برخوردار بود که یکی از آن ویژگی‌ها بخشندگی حضرت بود، به گونه‌ای که در آن زمان نیازمندان، گرفتاران و درماندگان برای رهایی از فقر تنها به او رو می‌آوردند و آن بزرگوار هم تا آن جا که در توان داشت به بیچارگان انفاق می‌نمود بدون این که از کسی انتظار سپاسگزاری داشته باشد، بلکه فقط برای رضای خدا این کار را انجام می‌داد و همیشه سعی می‌کرد وقتی به آنان کمک می‌کند به طور ناشناس در رفع نیازشان بکوشد تا کسی که به او کمک می‌شود احساس ذلت و خواری نکند. از این رو در تاریکی شب از خانه خارج می‌شد و به مستمندان کمک می‌کرد به طوری که آن شخص نمی‌دانست از کجا به او کمک می‌شود. بغدادی درباره سخای حضرت می‌نویسد: موسی بن جعفر سخی و کریم بود و وقتی کسی او را اذیت می‌کرد برای او کیسه پولی که هزار دینار در آن بود می‌فرستاد و کیسه‌های پولی که سیصد، چهارصد، و دویست دینار در آن بود در مدینه تقسیم می‌کرد. (27)
کیسه‌های پولی که حضرت برای نیازمندان می‌فرستاد، ضرب المثل شده بود تا آن جا که مردم می‌گفتند: عجب است از کسی که کیسه‌های موسی (علیه‌السلام) به او رسیده، باز هم از کمبود و فقر شکایت می‌کند. (28)
مورخین گروه زیادی از کسانی را که مورد احسان امام قرار می‌گرفتند نام برده‌اند که به چند مورد بسنده می‌شود:
عیسی بن محمد بن مغیث قرظی می‌گوید: در جایی از جوانیه (29) کنار چاهی به نام‌ام عظام، هندوانه، خیار و کدو کاشته بودم. نزدیک بهره‌برداری و رسیدن محصول بود که ناگهان ملخ‌ها تمام زراعت‌ها را از بین بردند و من علاوه بر قیمت دو شتر، صد و بیست دینار در آن جا خسارت دیدم. وقتی که نشسته بودم ناگهان امام موسی بن جعفر (علیه‌السلام) وارد شد و سلام کرد. به من فرمود: «حالت چطور است؟» گفتم: مانند کسی که تمام باغهایش را یکجا آتش زده باشند. مزرعه‌ام را ملخ فرا گرفت و محصول آن را خورد.
فرمود: چقدر خسارت دیدی؟ گفتم: صد و بیست دینار بعلاوه بهای دو شتر، حضرت به حسابدارش فرمود: ‌ای عرفه، برای ابن مغیث صد و پنجاه درهم آماده کن. آن‌گاه به عیسی فرمود پس سی دینار با دو شتر سود تو شد. (30)
مرد فقیری بر امام وارد شد و درخواست بخشش و کمک کرد. امام (علیه‌السلام) خواست او را امتحان کند و به اندازه معرفتش او را گرامی دارد. فرمود:
اگر به تو بگویند در دنیا چه آرزو داری، چه خواهی خواست؟ گفت: آرزو خواهم کرد که خداوند تقوای در دین و ادای حقوق برادران دینی را به من مرحمت کند. امام از جواب او خوشش آمد و دستور داد تا هزار دینار به وی مرحمت کردند. (31)

کمک‌های مالی امام هفتم (علیه‌السلام) به دشمن

سبب گرفتاری موسی بن جعفر (علیه‌السلام) این شد که هارون پسرش محمد (امین) را برای تعلیم به جعفر بن محمد بن اشعث سپرد. یحیی بن خالد برمکی بر جعفر حسد برد و با خود گفت اگر خلافت به محمد امین برسد وزارت از دست من و فرزندانم بیرون خواهد رفت. از این رو درصدد برآمد تا به وسیله‌ای دست جعفر بن محمد بن اشعث را از کار کوتاه کند و جعفر از کسانی بود که قایل به امامت موسی بن جعفر (علیه‌السلام) بود. یحیی بدین منظور با جعفر از در دوستی وارد شد و زیاد به خانه‌اش رفت و آمد می‌کرد و خصوصیات زندگی و کارهای او را با اضافاتی که برای تأثیر در دل هارون خود وی بر آن می‌افزود، هر روز به هارون گزارش می‌داد تا این که روزی به برخی از نزدیکان خود گفت: آیا مرد تنگدستی از خاندان ابیطالب سراغ ندارید که من به وسیله او اطلاعاتی از وضع موسی بن جعفر کسب کنم. او را به علی بن اسماعیل بن جعفر بن محمد راهنمایی کردند و علی بن اسماعیل کسی بود که موسی بن جعفر با او انس داشت و به او احسان می‌فرمود و گاه گاهی اسرار خود را به او بازگو می‌گفت.
یحیی بن خالد مالی برای علی بن اسماعیل فرستاد و او را به رفتن به بغداد تشویق کرد و چون آماده رفتن شد، حضرت موسی بن جعفر (علیه‌السلام) مطلع شد. او را طلبید و به او فرمود:‌ ای برادرزاده به کجا می‌روی؟ پاسخ داد: به بغداد. حضرت پرسید: برای چه می‌روی؟ گفت من بدهکارم و خود، مرد فقیری هستم.
حضرت فرمود: من بدهی تو را می‌پردازم و زیاده بر آن نیز به تو خواهم داد و وعده‌های دیگری هم به او داد. علی بن اسماعیل اعتنایی نکرد و آماده حرکت شد. موسی بن جعفر که از تصمیم او آگاه شد او را خواست و به او فرمود: تو تصمیم رفتن داری؟ آری. چاره‌ای ندارم.
حضرت به او فرمود: ‌ای برادرزاده نگران نباش و از خدا بترس. کودکان مرا یتیم مکن. و در پایان سخن دستور داد سیصد دینار اشرفی و چهار هزار درهم دیگر نیز به او بدهند. علی بن اسماعیل به بغداد آمد و یحیی بن خالد وضع موسی بن جعفر را از او تحقیق کرد و با مطالبی که خود بر آن اضافه کرد همه را به هارون گزارش داد. آن‌گاه خود علی بن اسماعیل را به نزد هارون برد. هارون حال عمویش (موسی بن جعفر) را پرسید و او زبان به سعایت و بدگویی آن حضرت گشود و آنچه یحیی بن خالد گفته بود همه را باز گفت و بر آن افزوده، گفت: اموالی از مشرق و مغرب برایش می‌آورند و او خانه‌هایی مخصوص جمع اموال دارد که آن‌ها را در آن خانه‌ها نگهداری می‌کند و مزرعه‌ای را به سی هزار دینار خرید و آن را یسیره نام نهاد و چون سی هزار دینار را به نزد صاحب آن مزرعه بردند گفت: من این سکه را نمی‌خواهم و باید دینارهایی را که می‌خواهید به من بدهید سکه‌اش چنین و چنان باشد. موسی بن جعفر دستور داد آن دینارها را برگرداندند و سی هزار دینار دیگر به همان اوصافی که صاحب مزرعه خواسته بود به او داد.
هارون این سخنان را شنید و دستور داد دویست هزار درهم به او بدهند که آن را از برخی نقاط شرقی دریافت کند، فرستادگان علی بن اسماعیل برای دریافت پول رفتند. علی بن اسماعیل همان طور که در انتظار رسیدن پول‌ها به سر می‌برد برای قضای حاجت رفت. ناگهان به اسهالی دچار شد... و به حال مرگ افتاد و در همان حال که مشغول جان کندن بود اموال را آوردند، با حسرتی فراوان بدان‌ها نگریست و گفت: من که در حال مردم هستم این‌ها را برای چه کار می‌خواهم... (32)
شیخ مفید می‌نویسد: حضرت موسی بن جعفر (علیه‌السلام) مهربان‌ترین مردم به خانواده و خویشاوند خود بود و از فقرای مدینه در شب‌ها تفقد می‌کرد و سبدهایی که در آن پول، طلا و نقره و آرد و خرما بود برای ایشان می‌برد و آن‌ها نمی‌دانستند از کجا می‌آید و چه کسی می‌آورد. (33)

کمک‌های مالی امام هشتم (علیه‌السلام)

ابن شهرآشوب درباره آن حضرت می‌نویسد:
امام هشتم (علیه‌السلام)... زیاد احسان می‌کرد... و بیشتر صدقه‌های او در شبهای تاریک بود. (34)
مرحوم کلینی در کافی می‌نویسد: شخصی به نام یسع بن حمزه گفته است: روزی در مجلس علی بن موسی الرضا (علیه‌السلام) بودم. گروه زیادی اجتماع کرده و از مسائل حلال و حرام سؤال می‌کردند. ناگاه مرد بلند بالایی وارد شد و پس از سلام، عرض کرد من از دوستان خانواده شما هستم. از مکه بیرون آمدم و پول خود را گم کردم و چیزی ندارم که برگردم، اگر صلاح می‌دانید مبلغی که مرا به وطنم برساند به من عطا کنید تا آن‌گاه که به وطنم رسیدم آن را صدقه دهم؛ زیرا نیازمند آن نیستم (و در وطن از نعمت ثروت بهره‌مندم). حضرت فرمود: بنشین. خدا تو را بیامرزد. آن‌گاه رو به مردم کرد و برای آن‌ها سخن گفت تا این که مردم متفرق شدند و جز سلیمان جعفری و خثیمه و من کسی به جا نماند. آن‌گاه حضرت وارد اطاق شد و بعد از ساعتی از بالای در دست مبارکش را بیرون آورد و فرمود: این دویست دینار را بگیر و در مخارجت صرف کن و به آن تبرک بجو و لازم نیست از طرف من صدقه بدهی و از این جا بیرون رو که نه من تو را ببینم و نه تو مرا. آن مرد بیرون رفت. سلیمان عرض کرد: فدایت شوم، ترحم کردی و بخشش نمودی، چرا خود را از او پنهان داشتی؟ فرمود: از ترس این که مبادا از من خجالت کشد. آیا نشنیده‌ای که پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: کسی که صدقه را پنهان بدهد مثل این است که هفتاد حج به جا آورد و کسی که گناه را آشکار کند خوار و ذلیل است و کسی که پنهان انجام دهد بخشوده است. آیا کلام پیشینیان را نشنیده‌ای که گفته‌اند هرگاه به منظور حاجتی پیش او می‌رفتم درحالی بر می‌گشتم که آبروی من محفوظ مانده بود. (35)
ابن شهرآشوب می‌نویسد: آن حضرت در خراسان تمام مال خود را روز عرفه تقسیم کرد. فضل بن سهل عرض کرد این کار زیان‌آور است. حضرت فرمود: غنیمت است. آن‌گاه فرمود: آنچه را که به منظور اکرام بندگان خدا می‌دهی ضرر مشمار. (36)

کمک‌های مالی امام جواد (علیه‌السلام)

از ابوهاشم روایت کرده‌اند که گفت: یک بار ابوجعفر (علیه‌السلام) (امام جواد) سیصد دینار به من داد و فرمود آن را برای یکی از پسر عموهایش ببرم و گفت: بدان که او به تو خواهد گفت مرا به کسی راهنمایی کن تا با این پول‌ها از او متاعی بخرم. در این صورت تو او را راهنمایی کن. ابوهاشم گفت: من دینارها را نزد پسر عموی امام (علیه‌السلام) بردم و او به من گفت:‌ای هاشم مرا به معامله‌گری که با این پول‌ها متاعی بخرم راهنمایی کن. من نیز اطاعت کردم. (37)
سهل بن زیاد از ابن‌حدید نقل می‌کند که گفت: به همراه عده‌ای به سفر حج رفتیم. در میان راه راهزنان به ما حمله کردند. چون وارد مدینه شدم خدمت حضرت جواد (علیه‌السلام) رسیدم و او را از حادثه‌ای که برای ما پیش آمده بود باخبر کردم. دستور داد لباسی به من بدهند. سپس دینارهایی داد و فرمود: این دینارها را به اندازه آنچه را که از همراهانت برده‌اند میان آن‌ها تقسیم کن. ابن‌حدید می‌گوید: پول‌ها را میان همراهانم تقسیم کردم، درست به اندازه همان مالی بود که برده بودند. نه کمتر، نه بیشتر. (38)

کمک‌های مالی امام حسن عسکری (علیه‌السلام)

حمایت و پشتیبانی مالی از شیعیان
یکی از موضع‌گیری‌های امام عسکری (علیه‌السلام) در برابر حکومت‌های وقت، حمایت و پشتیبانی مالی از شیعیان، بویژه از یاران خاص و نزدیک آن حضرت بود. با یک مطالعه در زندگانی آن حضرت، این مطلب بخوبی آشکار می‌شود که گاهی برخی از یاران امام، از تنگنای مالی، در محضر امام شکوه می‌کردند و حضرت، گرفتاری مالی آنان را برطرف می‌ساخت و گاه حتی پیش از آن که اظهار کنند، امام مشکل آنان را برطرف می‌کرد. این اقدام امام مانع از آن می‌شد که آنان زیر فشار مالی، جذب دستگاه حکومت ستمگر عباسی شوند. در این زمینه می‌توان برای نمونه چند مورد زیر را یاد کرد:
1. «ابوهاشم جعفری» می‌گوید: از نظر مالی در مضیقه بودم. خواستم وضع خود را طی نامه‌ای به امام عسکری (علیه‌السلام) بنویسم ولی خجالت کشیدم و صرفنظر کردم. وقتی که وارد منزل شدم، امام صد دینار برای من فرستاد و طی نامه‌ای نوشت: هر وقت احتیاج داشتی، خجالت نکش، و پروا مکن، و از ما بخواه که به خواست خدا به مقصود می‌رسی. (39)
2. «علی بن زید علوی» می‌گوید: امام عسکری (علیه‌السلام) مبلغی پول به من داد و فرمود: با این پول کنیزی بخر، زیرا کنیز تو مرده است. وقتی که به منزل برگشتم دیدم کنیز مرده است. (40)
3. «ابوطاهر بن بلال» یک سال به حج مشرف شد و در مراسم حج مشاهده کرد که «علی بن جعفر» (41) مبالغ هنگفتی انفاق کرد. وقتی که از حج بازگشت، جریان را به امام گزارش کرد. امام در پاسخ نوشت: «قبلاً دستور داده بودیم صد هزار دینار به وی بدهند. سپس مجدداً بالغ بر همین مبلغ برای او حواله کردیم، ولی او برای رعایت حال ما نپذیرفت.» بعد از این جریان «علی بن جعفر» به حضور امام شرفیاب شد، به دستور حضرت سی هزار دینار به وی پرداخت گردید. (42)
این روایت نشان می‌دهد که «علی بن جعفر» مبالغ درشتی در حجاز توزیع می‌کرده است، و اگرچه مورد مصرف آن‌ها در روایت معین نشده، ولی حجم بزرگ پول‌ها نشان می‌دهد که این، یک برنامه وسیع و طراحی شده بود و طبعاً شیعیان نیازمند و شخصیت‌های بزرگ و برجسته و مبارز شیعه از آن برخوردار می‌شده‌اند و این برنامه با آگاهی و هدایت و حمایت مالی امام اجرا می‌شده است.
البته پرداخت چنین مبلغ‌هایی با توجه به محدودیت امام، نباید موجب تردید یا انکار گردد، زیرا به رغم آن که فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی امام به شدت تحت کنترل حکومت عباسی بود، رقم‌های قابل توجهی از شیعیان مناطق مختلف، توسط نمایندگان آمام به آن حضرت می‌رسید. مثلاً تاریخ می‌گوید: شخصی از «جرجان» به محضر امام رسید و اموالی را که شیعیان آن منطقه فرستاده بودند به پیشکار امام به نام «مبارک» تسلیم کرد، (43) یا شخصی که از منطقه جبل (قسمت‌های کوهستانی ایران تا قزوین و همدان) با راهنمایی یک نفر علوی به حضور امام رسیده بود، چهار هزار دینار به امام تقدیم کرد. (44) نماینده امام در قم (احمد بن اسحق) صد و شصت کیسه طلا و نقره که از شیعیان آن شهر تحویل گرفته بود، به امام تسلیم کرد. (45) غیر از این‌ها اموال و وجوه قابل توجهی نیز توسط نمایندگان امام عسکری (علیه‌السلام) جمع‌آوری شده بود که تحویل آن‌ها تا زمان شهادت حضرت به تأخیر افتاد و طبعاً به پیشگاه حضرت ولی عصر تقدیم شد که می‌توان به عنوان نمونه از اموال فراوانی یاد کرد که در اختیار «ابراهیم بن مهزیار» بوده و پس از مرگ او پسرش «محمد» به نماینده امام عصر تحویل داد. (46) همچنین می‌توان از هفتصد دیناری که نزد یکی از اهالی جبل بوده، (47) و نیز از پانصد دیناری که در اختیار یکی دیگر از شیعیان به نام «عمران همدانی» بوده، (48) نام برد.

پی‌نوشت‌ها:

1....انّ المسأله لا تحلّ الا فی احدی ثلاث: دم مفجّع او دین مفرح او فقر مدفّع ففی ایها تسئل؟ بحارالانوار، ج 43، ص 333-332-320. فی رحاب ائمه اهل‌البیت، ج 1، ص 51. الطبرانی، الحافظ ابی‌القاسم بن احمد، المعجم الصغیر، بیروت، لبنان، دارالکتب العلمیه، 1403 ه‍، 1983 م، ج 1، ص 184. البحرانی، السید هاشم، حلیه الابرار فی فضائل محمد و آله الاطهار، قم مطبعه العلمیه، ط 1، 1397 ه‍، ج 1، ص 524 با این تفاوت که به طور مختصر درباره امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) نقل کرده است که در صفا نشسته بودند که سائلی آمد و از هر دو سؤال کرد. جهت اطلاع بیشتر در این باره به مناقب، همان و حلیه الابرار، همان رجوع شود. و الحائری، الشیخ محمد مهدی، معالی السبطین فی احوال الحسن و الحسین (علیهماالسلام)، مطبعه امیر، قم 1363، ناشر منشورات الرضی، ط 2، ج 1، ص 19. الدیار بکری، حسین، تاریخ الخمیس، چاپ مصر، ج 1، ص 419. الجوینی، الخراسانی، ابراهیم بن محمد، فرائد السمطین فی فضائل المرتضی و البتول و السبطین، تحقیق شیخ محمد باقر محمودی، بیروت، لبنان، مؤسسه المحمودی، للطباعه و النشر، ط 1، 1400 ه‍، 1980 م، ج 2، ص 123-122. العلایلی، عبدالله، الامام الحسین (علیه‌السلام) بیروت، دار مکتبه التربیه، ‌طبع جدید، 1972، ص 129.
2. سیوطی، جلال‌الدین، تاریخ الخلفاء بیروت، لبنان، دارالکتب العلمیه، ط 1، 1408 ه‍، 1988 م، ص 151. سبط ابن‌جوزی، تذکرة الخواص، بیروت، لبنان، مؤسسه اهل‌البیت، 1401 ه‍، 1981 م، ص 178. یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، بیروت،‌ دار صار، ج 2، ص 226. الصبان، الشیخ محمد، اسعاف الراغبین (در حاشیه نورالابصار)، بیروت، لبنان، المکتبه الشعبیه، ص 179. مناقب آل ابیطالب، ج 4، ص 14. بحارالانوار، ج 43، ص 349. کشف الغمه فی معرفه الائمه، ج 2، ص 193. ابونعیم اصفهانی، حلیه الاولیا و طبقات الاصفیاء، بیروت،‌ لبنان، دار الکتاب العربی، ج 3، ص 139. ابی الفرج، عبدالرحمن بن علی بن محمد بن علی الجوزی، صفه الصفوه، حیدرآباد، دکن هند، مطبعه مجلس دائره المعارف، ط 2، 1388 ه‍، 1968 م، ج 1، ص 320. فی رحاب ائمه اهل‌البیت، همان، ج 2، جزء 3، ص 10. احمد امین التکامل فی الاسلام، دارالنعمان للطباعة و النشر، ط 4، ج 1، ص 166.
3. التکامل فی الاسلام، همان، جهت اطلاع بیشتر به همین مدرک رجوع شود.
4. اسامه پسر زید بن حارثه است و زید پسر خوانده رسول خدا و بزرگ شده خانه او بود. زید ابتدا غلام خدیجه (سلام الله علیها) بود. خدیجه او را به همسرش محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بخشید. حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) او را در راه خدا آزاد کرد و به «پسر خواندگی» پذیرفت و سپس در خانه خود نگه داشت و از آن روز زندگانی زید با زندگانی رهبر بزرگ اسلام پیوند خورد. زید از آن روز در مکه به نام «زید بن محمد» معروف شد. اسامه نیز مثل پدرش مورد علاقه و توجه مخصوص پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود و به او فرمود: آفرین بر دوستم و فرزند دوستم. مهمترین حادثه زندگی او فرماندهی سپاهی بود که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در واپسین روزهای عمر خود به عهده او گذاشت. با این همه اسامه بن زید از کسانی بود که پس از رحلت پیامبر اسلام در صف یاران امیرمؤمنان (علیه‌السلام) قرار نگرفت. امام باقر (علیه‌السلام) فرمود: آیا می‌خواهید بگویم چه کسانی خلافت امیرمؤمنان (علیه‌السلام) را نپذیرفتند؟ عرض کردند: بفرمایید. فرمود: یکی از آنان اسامه بن زید بود. او ابتدا خلافت امیرمؤمنان را نپذیرفت ولی بعدها روش خود را تغییر داد و به سوی علی (علیه‌السلام) بازگشت. امام آن‌گاه فرمود: اسامه را جز به نیکی یاد نکنید...
الردجات الرفیعه، ص 440. اسد الغابه، ج 1، ص 641. استیعاب، ج 1، ص 34. رجال کشی، ص 41. قاموس الرجال، ج 1، ص 468 و 471 به نقل از شخصیتهای اسلامی شیعه، بحث‌های استاد جعفر سبحانی، تحقیق مهدی پیشوائی، چ 1، 1359، چاپخانه علمیه قم، انتشارات توحید، ج 2، ص 11، 13، 14، 16، 17، 19 و 31. همچنین رجوع شود به حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، حلب، منشورات مکتبه المطبوعات الاسلامیه، بی‌تا، ج 3، ص 596 و 597. اسامه بن زید بن حارثه الکلبی، خالد محمد خالد، رجال حول الرسول، الناشر: دارالکتاب العربی، بیروت، لبنان، ط 5، 1407 ه‍، 1987 م، ص 652-660. ماوردی، ابی‌الحسن علی بن محمد، الاحکام السلطانیه، مطبعه الاتحاد بالعموریه، مصر، 1328، ص 152 با اندک تفاوت.
5. الدرجات الرفیعه فی طبقات الشیعه، ص 446. بحارالانوار، ج 44، ص 189. العلایلی، عبدالله الامام الحسین، بیروت، دار مکتبه التربیه، طبع جدید، 1972، ص 129. مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 65. معالی السبطین، ج 1، ص 98.
6. حلیه الابرار، همان، ص 582.
7. لم یخب الان من رجاک و من *** حرّک من دون بابک الحلقه
انت جواد و انت معتمد *** ابوک قد کان قاتل الفسقه
لو لا الذی کان من اوائلکم *** کانت علینا الحجیم منطبقه
8. خذها فانی الیک معتذر *** و اعلم بانی علیک ذوشفقه
لو کان فی سیرنا الغداه عصاً *** أمست سمانا علیک مند فقه
لکن ریب الزمان ذو غیر *** و الکف منّی قلیله النفقه
9. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، تصحیح سید هاشم رسولی محلاتی، قم، انتشارات علامه، ج 4، ص 65. قمی، شیخ عباس، سفینه البحار، تهران، انتشارات فراهانی، بی‌تا، ج 1 ص 609، الامین، السید محسن، فی رحاب ائمه اهل‌البیت،‌ دارالتعارف للمطبوعات، بیروت، لبنان 1412 ه‍، 1992 م، ج 1، ص 50. احمد امین، التکامل فی الاسلام، دارالنعمان، للطباعه، و النشر، ط 4، ج 1، ص 163. علایلی، الامام الحسین، همان، ص 129-128.
10. ابن شهرآشوب، همان، ص 66. فی رحاب ائمه اهل البیت، همان، ص 51. معالی السبطین، ج 1، ص 98-99 با اندک تفاوت در اشعار. بحارالانوار، ج 44، ص 191.
11. بحارالانوار، ج 44، ص 196.
12. کان علی بن الحسین ینحل فلما مات و جدوه یقوت ماه اهل بیت بالمدینه اصبهانی، ابونعیم، حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء، بیروت لبنان، دارالکتاب العربی، ط 2، 1387 ه‍، 1967 م، ج 3، ص 136. تذکره الخواص ص 294. کشف الغمه فی معرفه الائمه، ج 2، ص 289. شبلنجی، نور الابصار فی مناقب آل بیت النبی، المختار، بیروت، لبنان، المکتبه الشعبیه، ص 140. بحارالانوار، ج 46، ص 88، مناقب آل ابیطالب، ج 4، ص 154. ابن سعد، الطبقات الکبری، دار بیروت، للطباعه و النشر، ج 5، ص 222. اسعا الراغبین در حاشیه نور الابصار، ص 140. الشیخ، عبدالله الشبراوی، الشافعی الاتحاف بحب الاشراف، قاهره، المطبعه الادبیه (افست منشورات الرضی قم)، ص 136 با اندک تفاوت.
13. عن محمد بن اسحاق قال: کان ناس من اهل المدینه یعیشون و لایدرون من این کان معاشهم فلما مات علی بن الحسین (علیه‌السلام) فقد و اما کانوا یؤتون به فی اللیل. کشف الغمه، همان. شبلنجی، همان. حلیه الاولیاء، همان. بحارالانوار، همان. مناقب، همان، ص 153. الاغانی، ج 14، ص 75.
14. عن ابی حمزه الثمالی قال: کان علی بن الحسین (علیه‌السلام) یحمل جراب الخبز علی ظهره باللیل فیتصدق به و یقول ان صدقه السرّ تطفی غضب الرب عزوجل. حلیه الاولیاء، همان. کشف الغمه، همان، تذکره الخواص، همان، بحارالانوار، همان. نور الابصار، همان. فی رحاب ائمه اهل البیت، همان، ص 201.
15.... محمد بن زکریا قال: سمعت ابن عایشه یقول قال ابی: سمعت اهل المدینه یقولون ما فقدنا صدقه السر حتی مات علی بن الحسین (علیه‌السلام)، حلیه الاولیاء، همان. نور الابصار، همان. بحارالانوار، همان. مناقب ابن شهرآشوب، همان. ص 153. الجوزی، ابی الفرج عبدالرحمن بن محمد بن علی، صفه الصفوه، حیدرآباد دکن هند، مطبعه مجلس دائره المعارف العثمانیه، 1388 ه‍، 1968، ج 2، ص 54.
16. عن عمرو بن ثابت قال: لما مات علی بن الحسین (علیه‌السلام) فغسلوه جعلوا ینظرون الی آثار سواد بظهره فقالوا ما هذا؟ فقیل کان یحمل جرب الدقیق لیلاً علی ظهره یعطیه فقراء اهل المدینه، مناقب، همان، ص 154. حلیه الاولیاء، همان. نور الابصار، همان.
17. قبلاً اسامه را به اختصار معرفی کردیم.
18. صفه الصفوه، همان. نور الابصار، همان. اسعاف الراغبین، همان، ص 219. مناقب، همان، ص 163. شتم بعضهم زین العابدین (علیه‌السلام) فقصده غلمانه فقال: دعوه... ثم قال له: الک حاجه یا رجل؟ فخجل الرجل فاعطاه ثوبه و امر له بالف درهم فانصرف الرجل صارخاً اشهد انک ابن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) مناقب، همان، ص 157. کسی به آن حضرت ناسزا گفت. خدمتکاران حضرت به طرف او رفتند تا بر او حمله کنند. امام فرمود او را رها کنید... و بعد به او فرمود:‌ ای مرد حاجتی داری؟ (از این برخورد امام) خجالت کشید. حضرت جامه‌اش را به او داد و دستور داد هزار درهم به او دادند. او برگشت در حالی که با صدای بلند می‌گفت: شهادت می‌دهم تو پسر رسول خدایی.
19.... عن الحسن بن کثیر قال شکوت الی ابی‌جعفر محمد بن علی (علیه‌السلام) الحاجه و جفاء الاخوان فقال: بئس الاخ اخ یرعاک غنیاً و یقطعک فقیراً. ثم امر غلامه فأخرج کیساً فیه سبعمأه درهم و قال: استنفق هذه فاذا فقدت فاعلمنی. الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج 2، ص 166. مناقب آل ابیطالب، ج 4، ص 207. بحارالانوار، ج 46، ص 287. حلیه الابرار فی فضائل محمد و آله الاطهار، ج 2، ص 115. فی رحاب ائمه اهل‌البیت ج 2، جزء 4، ص 12.
20.... عن عمرو بن دینار و عبدالله بن عبید بن عمیر انهما قالا: مالقینا اباجعفر محمد بن علی (علیه‌السلام) الا و حمل الینا النفقه و الصله و الکسوه و یقول: هذه معده لکم قبل ان تلقونی، شیخ مفید، همان. ابن شهرآشوب، همان. بحارالانوار، همان، ص 288. حلیه الابرار، همان، ص 116.
21.... عن سلیما بن قرم قال: کان ابوجعفر محمد بن علی (علیه‌السلام) یجیزنا بالخمسماه درهم الی السته ماه الی الالف درهم و کان لایمل من صله الاخوان و قاصدیه و مؤملیّه و راجیه، شیخ مفید، همان، ص 167. حلیه الابرار، همان. بحارالانوار، همان، ابن شهرآشوب همان، با اندک تفاوت.
22. اذا رأیت بین اثنین من شیعتنا منازعه فافتدها من مالی، اصول کافی، ج 2، ص 209، حدیث 3.
23. مربنا المفضل و انا وختنی نتشاجر فی میراث فوقف علینا ساعه ثم قال لنا: تعالوا الی المنزل فأتیناه فأصلح بیننا باربعماه درهم فدفعها الینا من عنده حتی اذا أستوثق کل واحد منا من صاحبه. قال: اما انها لیست من مالی ولکن ابو عبدالله (علیه‌السلام) أمرنی اذا تنازع رجلان من اصحابنا فی شیئی آن اصلح بینهما و افتدیها من ماله فهذا من مال ابی‌عبدالله، همان، ص 209، حدیث 4. مناقب آل ابیطالب، ج 4، ص 27. بحارالانوار، ج 47، ص 57، حدیث 106. حلیه الابرار فی فضائل محمد و آله الاطهار، ج 2، ص 177.
24. عن ابی‌جعفر الخثعمی قال: اعطانی ابوعبدالله خمسین دینار فی صره فقال: ادفعها الی رجل من بنی هاشم و لاتعلمه انی اعطیتک شیئاً قال: فاتیته فقال من این هذا جزاه الله خیراً فما یزال کل حین یبعث منها فیکون مما نعیش فیه الی قابل ولکن لایصلنی جعفر بدرهم فی کثره ماله، بحارالانوار، ج 47، ص 54. مظفر، محمدحسین، الامام الصادق (علیه‌السلام) قم، منشورات مؤسسه النشر الاسلامی، 1409 ه‍، ج 1، ص 228، به همین مضمون نیز حدیثی در بحارالانوار، همان ص 60 حدیث 114 آمده است. مناقب ابن شهرآشوب ج 4، ص 273.
25. قیام نفس زکیه در تاریخ معروف، و قضایای آن مفصل است.
26. فروع کافی، ج 7. کتاب الوصایا، ص 55، حدیث 10. الامام الصادق، همان، ص 229.
27.... و کان سخیاً کریماً، و کان یبلغه عن الرجل انه یوذیه فیبعث الیه بُصّرَه فیها الف دینار و کان یصر الصرر ثلاثماه دینار و اربعماه دینار و مأتی دینار ثم یقسمها بالمدینه. خطیب بغدادی، تاریخ بغدادی او مدینه السلام، دارالکتب العلمیة، بیروت، لبنان، بی‌تا، ج 13، ص 28-27.
28. الحسینی، جمال‌الدین، احمد بن علی (معروف به ابن عِنَبه) عمده الطالب فی انساب آل ابیطالب، بیروت، لبنان، منشورات دارالمکتبه الحیاه، ص 226. و کان یضرب المثل بصرة موسی و کان اهله یقولون عجباً لمن جائته صره موسی فشکا القله، ابن شهرآشوب نیز در این باره می‌نویسد: و کانت صرار موسی مثلاً مناقب آل ابیطالب، ج 4، ص 318. حلیه الابرار، همان، ج 2، ص 259. اعلام الوری باعلام الهدی، ص 307. شیخ مفید، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج 2، ص 234. کشف الغمه فی معرفه الائمه، ج 3، ص 19. فی رحاب ائمه اهل‌البیت، ج 2، جزء 4، ص 86.
29. جوانیه نام محل یا روستایی در نزدیکی مدینه است. یاقوت حموی، معجم البلدان، دار بیروت، للطباعه و النشر، 1408 ه‍، 1988 م، ج 2، ص 175.
30. تاریخ بغداد، ج 13، ص 29. شریف القرشی، باقر، حیاه الامام موسی بن جعفر (علیه‌السلام) مطبعه الاداب النجف، ط 2، 1389 ه‍، ج 1، ص 154. کشف الغمه فی معرفه الائمه، ج 3، ص 7. فی رحاب ائمه اهل‌البیت، ج 2، جزء 4، ص 86.
31. حیاه الامام موسی بن جعفر (علیه‌السلام) همان.
32. اصفهانی، ابی‌الفرج، مقاتل الطالیبین، با مقدمه کاظم مظفر، نجف، منشورات مکتبه الحیدریه، ط 2، 1385 ه‍، 1965 م، ص 333 و 334. کشف الغمه فی معرفه الائمه، ج 3، ص 22-20. حلیه الابرار، همان، ج 2، ص 258-256. الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج 2، ص 237. بحارالانوار، ج 48، ص 232-231.
33.... و کان اوصل الناس لاهله و رحمه و کان یتفقد فقراء المدینه فی اللیل، فیحمل الزنبیل فیه العین و الورق و الادقه و التمور، فیوصل الیهم ذلک و لایعلمون من‌ای جهه هو. ارشاد، همان، ص 231. ابن‌صباغ مالکی، الفصول المهمه فی معرفه الائمه، بیروت، دارالاضواء، للطباعه و النشر و التوزیع، ط 2، 1409 ه‍، 1988 م، ص 227.
34.... و کان (علیه‌السلام) کثیر المعروف و الصدقه فی السرّ و اکثر ذلک یکون منه فی اللیالی المظلمه...، مناقب آل ابیطالب، ج 4، ص 360-361. عیون الرضا، ج 2، ص 183.
35. ابن شهرآشوب، همان.
36. همان، مأخذ، ص 361. التکامل فی الاسلام، ج 1، ص 167. فی رحاب ائمه اهل البیت (علیهم‌السلام) ج 2، ص 109.
37.... روی الحمیری ان اباهاشم قال: ان اباجعفر اعطانی ثلاثماه دینار فی صره و آمرنی ان احملها الی بعض بنی عمه و قال: اما انه سیقول لک دلنی علی من اشتری بها منه متاعا فدله قال فأتیته بالدنانیر، فقال لی: یا اباهاشم دلنی علی حریف یشتری بها متاعاً ففعلت. الکلینی، الرازی، ابی‌جعفر محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، تهران، منشورات دارالکتب الاسلامیه، 1388 ه‍، ج 1، ص 414، حدیث 5. بحارالانوار، ج 50، ص 41.
38. سهل بن زیاد عن ابن‌حدید قال خرجت مع جماعه حجاجاً فقطع علینا الطریق. فلما دخلت المدینه لقیت ابا جعفر (علیه‌السلام) فی بعض الطریق فاتیته الی المنزل فاخبرته بالذی اصابنا فامرلی بکسوه و اعطانی دنانیر و قال فرقها علی اصحابک علی قدر ما ذهب فقسمتها بینهم. فاذا هی علی قدر ما ذهب منهم لااقل و لااکثر، بحارالانوار، همان، ص 44، حدیث 13.
39.... حدثنا ابوهاشم قال:... کنت مضیقاً فاردت ان اطلب منه دنانیر فی کتابی فاستحییت فلما صرت الی منزلی وجه الی مأه دینار و کتب الی اذا کانت لک حاجه فلا تستحیی و لا تحتشم و اطلبها فانک تری ما تحب ان شاء الله. ارشاد، ج 2، ص 330. مناقب آل ابیطالب، ج 4، ص 439. مسعودی، اثبات الوصیه، قم، منشورات مکتبه بصیرتی، ط 5، بی‌تا، ص 242. اعیان الشیعه، ج 1، ص 40. اصول کافی، ج 1، ص 426، حدیث 10. اعلام الوری باعلام الهدی، ص 372.
40. علی بن زید العلوی الزیدی قال اعطانی ابومحمد (علیه‌السلام) دنانیر و قال اشتر بهذه الدنانیر جاریه فان جاریتک قد ماتت فاتیت داری و اذا بالجاریه، قد شرقت و ماتت، مناقب آل ابیطالب، همان، ص 431. کشف الغمه فی معرفه الائمه، ج 3، ص 218.
41. علی بن جعفر از دوستان صمیمی و یاران ویژه و بسیار مورد اعتماد امام هادی و امام عسکری (علیه‌السلام) و از کارگزاران آن دو بزرگوار بوده است. او به جرم نمایندگی از طرف امام هادی توسط متوکل عباسی مدتی زندانی گردید و پس از آزادی به امر امام به مکه رفت و در آن جا مقیم گردید. گویا او همچنان در مکه بود که انفاق او را ابوطاهر دیده است. شریف القرشی، باقر، حیاه الامام العسکری، دارالکتاب الاسلامی، ص 156-155. الطوسی، ابی‌جعفر، الغیبه، تهران مکتبه نینوی الحدیثه، ص 212. تنقیح المقال، ص 272-271. اختیار معرفه الرجال (معروف به رجال کشی)، ص 523 و 607.
42. طوسی، الغیبه، ص 212.
43. کشف الغمه فی معرفه الائمه، ج 3، ص 218.
44. همان، ص 216.
45. الطبرسی، ابی‌منصور، الاحتجاج، منشورات دارالنعمان، للطباعه و النشر، تعلیق السید محمدباقر الخرسان، 1386 ه‍، 1966 م، ص 270-269. احتجاج الحجه...
46. اعلام الوری باعلام الهدی، ص 446-445. شیخ مفید، ارشاد، ج 2، ص 355. جهت اطلاع بیشتر به همین مأخذ رجوع شود.
47. اعلام الوری، همان، ص 448.
48. همان، ص 449.

منبع مقاله :
علیدوست خراسانی، حجةالاسلام و المسلمین نورالله؛ (1391)، منابع مالی اهل بیت (علیهم‌السلام)، تهران: دانشگاه امام صادق (علیه‌السلام)، چاپ اول.