مؤلف: حجةالاسلام و المسلمین نورالله علیدوست خراسانی




 

بی‌تردید بزرگترین عامل موفقیت در امور دین و دنیا، کار و تلاش است. اما در این باره که چه کاری بهتر، و از اهمیت بیشتری برخوردار است می‌توان گفت: اسلام در مقام راهنمایی مردم به سودمندترین کار، آنان را به کارهای تولیدی مثل زراعت، تجارت، دامداری، باغداری، نخلکاری، احداث قنوات و کارهایی از این قبیل تشویق کرده است. چنان که در حدیثی می‌خوانیم:
از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره بهترین کار و ثروت سؤال شد، فرمود: بهترین کار و ثروت کارهای انتاج و تولیدی چون کشاورزی و شخم زدن یا دامداری است. (1)
در حدیثی دیگری به ترتیب یکایک کارهای تولیدی را به نسبت سودمندی آن‌ها یکی پس از دیگری بر می‌شمرد که از زراعت آغاز و به نخلکاری ختم می‌کند... (2)
به دیگر از میان مشاغل از این سه کار بیشتر نام برده شده است:
1. کشاورزی؛
2. تجارت؛
3. دامداری. که درباره دو مورد اول به بحث می‌پردازیم:

کشاورزی یکی از منابع مالی اهل بیت (علیهم‌السلام)

تا اینجا درباره اهمیت کار و کوشش از نظر اسلام و این که پیشوایان دینی کار می‌کردند، بحث شد. اکنون درباره‌ی کشاورزی که یکی از منابع مالی اهل بیت (علیهم‌السلام) است به بحث می‌پردازیم چرا که عنوان (کار و کوشش) که در بحث قبل گذشت عنوان عامی است و چنان که اشاره شد شامل کشاورزی، تجارت، و... نیز می‌شود. از این رو مباحثی به اختصار در مورد ارزش کشاورزی و سپس مصادیق کشاورزی اهل بیت (علیهم‌السلام) از نظر خوانندگان گرامی می‌گذرد.

اهمیت کشاورز از دیدگاه اسلام

گنج‌های ملت

درباره اهمیت کشاورزی و خودکفایی همین بس که در سخنان پیشوایان اسلام کشاورزان به عنوان گنج‌های الهی در روی زمین معرفی شده‌اند. اسلام کشاورز را ستوده و او را شرافتمند دنیا و آخرت می‌داند. یزید بن هارون می‌گوید: از امام هشتم (علیه‌السلام) شنیدم که فرمود: کشاورزان گنج‌های مردم هستند. غذای پاکیزه را که خداوند ارزانی داشته زراعت می‌کنند آن‌ها در روز قیامت برترین مقام را دارند و به خدا نزدیکترند و آن‌ها را به نام (مبارک‌ها) صدا می‌زنند. (3)

گنجینه‌های خدا در روی زمین

در حدیث دیگری آمده است که یزید بن هارون واسطی می‌گوید: از امام صادق (علیه‌السلام) درباره ارزش و شخصیت کشاورز سؤال کردم، حضرت در جواب فرمود: کشاورزان گنجینه‌های خدا در روی زمین‌اند. (4)
در حدیث دیگری می‌خوانیم از امام ششم (علیه‌السلام) درباره این آیه که خدای متعال می‌فرماید: «توکل کنندگان باید فقط بر خدا توکل کنند.» سؤال شد مقصود از متوکلین چیست؟ فرمود: کشاورزان. (5) که گویا امام صادق (علیه‌السلام) یکی از مصادیق بارز متوکلان را ذکر کرده است.

کشاورز از دیدگاه نهج‌البلاغه

امیرمؤمنان (علیه‌السلام) نیز به قشر کشاورز اهمیت زیادی داده است. آن جا که در عهدنامه تاریخی خود به مالک اشتر (استاندار مصر) می‌نویسد: خراج و مالیات را دقیقاً زیر نظر بگیر! به گونه‌ای که صلاح مالیات دهندگان باشد... باید کوشش تو در آبادی زمین بیش از کوشش در جمع‌آوری خراج باشد، زیرا که خراج جز با آبادانی به دست نمی‌آید و آن کس که بخواهد مالیات را بدون عمران و آبادانی مطالبه کند شهرها را خراب و بندگان خدا را نابود می‌سازد و حکومتش بیش از مدت کمی دوام نخواهد داشت... و ویرانی زمین تنها به این علت است که کشاورزان و صاحبان زمین فقیر می‌شوند. (6)
توصیه و سفارش پیامبر و ائمه معصومین (علیهم‌السلام) درباره کشاورزان نمایانگر توجه و عنایت آنان به این قشر شریف و گرامی بوده است که به دو حدیث در این مورد بسنده می‌شود:
امام صادق (علیه‌السلام) فرمود رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) هنگام وفاتش به علی (علیه‌السلام) وصیت کرد و فرمود:‌ ای علی در حضور تو به فلاحین و کشاورزان ستم نشود. (7)
در حدیث دیگری نیز از آن حضرت می‌خوانیم که فرمود: امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) همیشه به عمال و کارمندانش سفارش کشاورزان را می‌کرد. (8)
امیرمؤمنان (علیه‌السلام) در مورد ضرورت و اهمیت بهره‌برداری از منابع طبیعی خدادادی می‌فرماید: «کسی که آب و خاک (یعنی نیروی طبیعی) در اختیار دارد و نیروی انسانی خود را برای بهره‌برداری به کار نمی‌بندد و با فقر و گدایی می‌گذراند لعنت و نفرین خدا بر او باد. (9)

فعالیت اهل بیت (علیهم‌السلام) در زمینه‌ی کشاورزی

این همه تجلیل از کشاورزان که در روایات اسلامی آمده است و به عنوان نمونه احادیثی از نظرتان گذشت، بیانگر اهمیت این کار است و اکنون به بیان مواردی می‌پردازیم که پیشوایان دینی به کشاورزی اشتغال می‌ورزیدند و از عواید آن استفاده می‌کردند.

الگوهای زنده

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و کشاورزی

امام صادق (علیه‌السلام) فرمود:
پیغمبر همیشه هسته‌های خرما را از دهن مکیده و می‌نشاند. (10)
ابن‌اثیر می‌نویسد: عجوه یک نوع خرمایی است بزرگتر از «صیحانی» که رنگش متمایل به سیاهی است و از چیزهایی است که پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با دست خود آن را کاشت. (11)
سمهودی هم آن جا که انواع خرما را نام می‌برد، این مطلب را از ابن اثیر نقل می‌کند: (12)
در فدک یازده درخت خرما وجود داشت که پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آن‌ها را به دست خود کاشته بود. فرزندان حضرت فاطمه (علیهاالسلام) میوه‌ی آن‌ها را به حجاج اهدا می‌کردند و از برکت آن‌ها، ثروت سرشاری عاید آن‌ها می‌شد تا این که در زمان متوکل عباسی «عبدالله بن عمر بازیار» شخصی به نام «بشران بن ابی‌امیه ثقفی» را به مدینه فرستاد و او این درخت‌ها را قطع کرد و چون به بصره بازگشت، فلج شد. (13)
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به درختکاری و زراعت علاقه فراوانی داشت و در فرصت‌هایی که به دست می‌آمد خود شخصاً درخت می‌کاشت یا زمین را برای افشاندن بذر مهیا می‌کرد. که این مطلب ضمن روایات متعددی آمده است:
حضرت علی (علیه‌السلام) باغچه‌ای را که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برای آن حضرت درختکاری نموده بود و علی (علیه‌السلام) خود آن را به دست خویش آب می‌داد به دوازده هزار درهم فروخت. (14)

تأمین مصرف سالیانه پیامبر از زراعت

عمر بن خطاب گفت: برای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) سه مورد غنیمت اختصاصی بود: غنایم بنی‌نضیر که معمولاً پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خود مصرف می‌کرد، فدک که درآمد آن را به مصرف فقرای در راه مانده می‌رساند؛ و خیبر که آن حضرت درآمد آن را به سه بخش تقسیم کرده بود: دو بخش آن برای مهاجران بود و یک بخش آن را بین خویشاوندان خود تقسیم می‌کرد و اگر چیزی از آن‌ها زیاد می‌آمد میان مهاجران فقیر قسمت می‌کرد. موسی بن حارثی از ابی‌عفیر روایت کرد که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) درآمد غنایم بنی‌نضیر را که ویژه خود آن حضرت بود بین خویشاوندان خود تقسیم می‌کرد و به هر کس که مصلحت می‌دانست لطف می‌کرد. در میان نخلستان‌های بنی‌نضیر مقدار زیادی زراعت می‌شد که معمولاً پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مصرف سالیانه‌ی جو و خرمای همسران خود و فرزندان عبدالمطلب را از آن جا تأمین می‌کرد. و اضافه آن هم صرف خرید اسلحه و اسب برای جنگ می‌شد. پیامبر ابورافع را بر اموال بنی‌نضیر گماشته بود و او گاهی میوه‌های نورس و نوبر برای آن حضرت می‌آورد. صدقات آن حضرت از همین محل و همچنین از اموالی که مخیریق به آن حضرت هبه کرده بود تأمین می‌شد. (15)

امیرمؤمنان (علیه‌السلام) و کشاورزی

می‌دانیم که بخش عمده‌ای از عمر پربرکت علی (علیه‌السلام) در دوران حکومت خلفای سه‌گانه گذشت، دورانی که در نظر ابتدایی، دوران فراغت آن حضرت به نظر می‌رسید، اما اگر به دقت بررسی کنیم خواهیم دید که دوران بازداری علی (علیه‌السلام) از تصدی خلافت دوران کناره‌گیری آن حضرت از سایر شئون جامعه اسلامی نبود، بلکه در این فترت امام به انجام خدمات علمی و اجتماعی بسیاری موفق شد که تاریخ نظیر آن را برای دیگران ضبط نکرده است.
علی (علیه‌السلام) از جمله افرادی نبود که به جامعه و مسائل و نیازهای آن تنها از یک دریچه و آن هم دریچه خلافت بنگرد، که اگر آن را به روی او بستند، هر نوع مسئولیت و تقیّد را از خود سلب کند. آن حضرت به رغم آن که از تصدی رهبری سیاسی بازداشته شد برای خود مسئولیت‌های مختلفی قایل بود و از آن رو از انجام وظایف و خدمات دیگر شانه خالی نکرد و از طرق مختلف به صحنه خدمت وارد شد.
اهمّ اشتغالات امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در دوره خلفای سه‌گانه به قرار زیر بود:
الف. دفاع از حریم عقاید و اصول اسلام در برابر تهاجمات علمی علمای یهود و نصارا و پاسخگویی به سؤالات و دفع شبهات آنان؛
ب. هدایت و راهنمایی دستگاه خلافت در مسائل دشوار، بویژه امور قضایی؛
ج. انجام خدمات اجتماعی که یکی از آنان کشاورزی و درختکاری است.
امیرمؤمنان (علیه‌السلام) بسیاری از خدمات و انفاقات خود را از این طریق انجام می‌داد که از جمله آن‌ها آزاد کردن بردگان است. چرا که آزاد ساختن بندگان از مستحبات مؤکد در اسلام است که رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
هر کس مؤمنی را آزاد سازد، خداوند در برابر هر عضوی از آن بنده، عضوی از شخص آزاد کننده را از آتش جهنم آزاد می‌سازد. (16)
امیرمؤمنان (علیه‌السلام) در این زمینه نیز همچون سایر خدمات و فضایل پیشگام بود و موفق شد از حاصل دسترنج خود (و نه از بیت‌المال) هزار بنده را بخرد و آزاد سازد. امام صادق (علیه‌السلام) به این حقیقت گواهی داده فرموده است:
علی (علیه‌السلام) هزار بنده از دسترنج خود در راه خدا آزاد ساخت. (17)
امام ششم (علیه‌السلام) درباره کار کردن و کشاورزی آن بزرگوار فرمود:
امیرمؤمنان (علیه‌السلام) بیل می‌زد و نعمت‌های نهفته در دل زمین را استخراج می‌کرد.» (18)
در حدیث دیگری آمده است که امام باقر (علیه‌السلام) فرمود:
«مردی نزد حضرت علی (علیه‌السلام) یک وسق، (19) هسته خرما دید. پرسید هدف از گردآوری این همه هسته خرما چیست؟ فرمود: همه آن‌ها به اذن الهی درخت خرما خواهند شد. راوی می‌گوید امام آن هسته‌ها را کاشت و یک دانه تباه نشد و نخلستانی پدید آورد.» (20)

امیرمؤمنان (علیه‌السلام) و حفر قنات

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در «ذی العشیره» از زمین‌های (ینبع) قطعه‌ای به علی (علیه‌السلام) داد و عمر نیز در زمان خلافت قطعه دیگری را به آن اضافه نمود و علی (علیه‌السلام) نیز قطعه دیگری را خرید و به آن افزود که در نتیجه، اموال علی (علیه‌السلام) در ینبع چشمه‌های متفرقه‌ای بود. این زمین از جمله زمین‌های موات بوده است که خود حضرت در آن جا چشمه کنده و آب درآورده بود. اموال امیرمؤمنان (علیه‌السلام) در ینبع متفرق بود از جمله: «عین البحیر»، (21) «عین ابی نیزر» و «عین نولاء» که حضرت آن را با دست خود احداث کرده است. (22)
آن حضرت در ینبع صد چشمه درآورد و برای حاجیان خانه خدا وقف نمود و چاه‌هایی در راه مکه و کوفه حفر کرد و مسجد فتح را در مدینه و مسجدی را در مقابل قبر حمزه و در میقات و کوفه و بصره و آبادان بنا کرد. (23)
جعفر بن محمد از پدرش امام باقر (علیه‌السلام) نقل کرده است که عمر زمینی را در ینبع به علی بن ابیطالب (علیه‌السلام) داد، سپس آن حضرت زمین‌هایی خریده به آن ضمیمه نمود و در آن چشمه‌ای احداث کرد و در حالی که مشغول کندن چاه بود ناگهان آب مانند گردن شتر بالا زد. حضرت فرمود: به ورثه مژده دهید. آن‌گاه آن را برای فقرا و مساکین و ابن سبیل و دور و نزدیک در حال جنگ و صلح وقف نمود تا ذخیره روزی باشد که روی‌هایی سفید و صورت‌هایی سیاه می‌شود. (24)

قنات ابی‌نیزر

نمونه‌ای دیگر از کشاورزی امیرمؤمنان (علیه‌السلام) را می‌توان عین (قنات) ابی‌نیزر نام برد.
ابونیزر از اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و زندگی او در عهد آن حضرت بود. گفته‌اند ابونیزر از فرزندان نجاشی بود که اسلام آورد و با پیغمبر زندگی می‌کرد. (25)
محدث قمی می‌گوید: استاد ما در کتاب مستدرک از کامل مبرد نقل می‌کند که ابونیزر از شاهزادگان عجم بود و در نزد من صحیح آن است که از فرزندان نجاشی پادشاه حبشه بود و در کودکی به اسلام رغبت کرد و نزد رسول خدا آمده اسلام آورد و با آن حضرت زندگی می‌کرد و بعد از وفات رسول خدا با فاطمه (علیهاالسلام) و فرزندان او بود. ابونیزر می‌گوید: من از طرف علی (علیه‌السلام) عهده‌دار سرپرستی دو مزرعه «ابی‌نیزر» و «بغیبغه» بودم. روزی علی (علیه‌السلام) آمد و گفت: طعامی نزد تو یافت می‌شود؟ گفتم: طعامی هست که آن را برای امیرالمؤمنین شایسته نمی‌دانم؛ کدویی است از کدوهای مزرعه که آن را با روغن بدبویی پخته‌ام. فرمود: همان را بیاور. پس دست خود را در آب شست و مقداری از آن خوراک را میل نمود، آن‌گاه دوباره به سوی آب برگشت و دست‌های خود را با ریگ پاکیزه کرد و آن دو را به هم گرفت و مقداری آب خورد و فرمود:‌ ای ابونیزر دست‌ها پاکیزه‌ترین ظرف‌هاست. سپس دست‌ها را به شکم مالید و فرمود: «من دخله بطنه النار فابعده الله: کسی که شکمش او را به آتش ببرد از رحمت خدا بی‌نصیب باد.» پس کلنگ را برداشت و به سوی چشمه سرازیر شد و به کار مشغول گردید. چندی کلنگ می‌زد و از آب اثری نبود پس بیرون آمد و نفسی کشید و عرق از پیشانی گرفت و دیگر بار با کلنگ به سوی چشمه برگشت و کلنگ می‌زد و همهمه می‌کرد تا آن که آب مانند گردن شتر جشتن گرفت و جاری شد. علی (علیه‌السلام) با شتاب بیرون آمد و گفت: «اشهد الله انها صدقه، خدا گواه باشد که این مزرعه وقف است»... (26)

خلاصه سخن

خلاصه این که از روزی که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) وارد مدینه منوره شد گاهی مشغول جنگ و جهاد در راه خدا و اسلام و گاهی در کارهای تولیدی از قبیل کشاورزی و درختکاری و گاهی برای حوایج روزمره خود و خانواده‌اش در باغ‌ها و مزارع دیگران کار می‌کرد و مزد می‌گرفت. مخصوصاً در بیست و پنج سال خانه‌نشینی که از کارهای اجتماعی و سیاسی کنار گذاشته شد، قهراً در اجتماعات کمتر دیده می‌شد. مگر در مواقع ضروری که برای حفظ کیان اسلام محبور می‌شد در اجتماعات شرکت کرده و با رأی قطعی و علم محیط خود اسلام و مسلمین را یاری نموده و از مشکلات نجات دهد. امام در این مدت فراغت پیدا کرد، و به امور کشاورزی و درختکاری و حفر قنوات و درآوردن چشمه‌ها در اطراف مدینه مشغول شد و بدین وسیله املاک متعدد و باغ‌ها و مزارع فراوانی احداث کرد به طوری که از خود آن حضرت نقل شده است که فرمود: زمانی را به یاد می‌آورم که در حضور رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از گرسنگی سنگ بر شکم می‌بستم در حالی که (اکنون) صدقه مال من سالیانه به چهل هزار دینار می‌رسد. (27)
و در جای دیگری فرمود: صدقه من امروز به چهل هزار می‌رسد. (28)
مرحوم مجلسی از سید بن طاووس نقل می‌کند که علی (علیه‌السلام) فرمود: اگر صدقه من امروز میان بنی‌هاشم تقسیم شود، همه را کفایت خواهد کرد. (29)
مراد از صدقه در این حدیث زکات نیست، بلکه وقف‌هایی است که آن حضرت وقف کرده بود و صدقه جاریه قرار داده بود و حاصل غله آن‌ها این مقدار می‌شد. (30)
شافعی می‌نویسد: والی مدینه (نوشته و وقفنامه‌ی) صدقه علی بن ابیطالب را بیرون آورد و گفت: این نوشته را از آل بی رافع گرفته‌ام که پیش آن‌ها بوده است. سپس والی دستور داد آن را برای من قرائت کردند. (31)
شخصی به نام عبدالاعلی می‌گوید: به امام صادق (علیه‌السلام) گفتم مردم عقیده دارند که شما مال زیادی دارید. فرمود: من از این مطلب ناراحت نمی‌شوم. امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) روزی می‌گذشت و مردمی که آن جا بودند نگاه می‌کردند، در حالی که علی پیراهن پاره‌ای در برداشت. گفتند علی مال و ثروتی ندارد. حضرت این سخن را شنید و به کسی که صدقه‌های او را سرپرستی می‌کرد دستور داد، صدقه‌ها را جمع کرده و بفروشند و همه را نقد کنند. سپس دستور داد همه را یک جا گرد آوردند و همان اشخاص را خواست و نشان داد که این همه مال (که مانند خرما روی هم انباشته شده بود) صدقه مال من است و دستور داد بین فقرا تقسیم کنند. (32)
در حدیث دیگری آمده است: به امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) خبر رسید که طلحه و زبیر می‌گویند علی فقیر است و مالی ندارد. حضرت به وکلای خود دستور داد غله‌اش را جمع کنند. سال که رسید آن‌ها را خدمت حضرت آوردند و مقدار صدقه صد هزار درهم معین شده بود. آن‌ها را در مقابل خود ریخت و دنبال طلحه و زبیر فرستاد آمدند. فرمود: به خدا سوگند هیچ کس در این مال حقی ندارد. (همه از خود من است.) از نزد حضرت بیرون رفتند و می‌گفتند علی مال و ثروت دارد. (33)
امیرمؤمنان (علیه‌السلام) اموال زیادی داشت که سید رضی می‌نویسد: پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بعضی اموالش را به حضرت علی (علیه‌السلام) داد. (34)
اموال دیگری را هم از طرقی که یادآور شدیم به دست آورد و به هر حال در مدینه اموال فراوانی داشت. از جمله نوشته‌اند: (در مدت اقامت و خلافت علی (علیه‌السلام) در کوفه) روزی اسامة بن زید به امیرمؤمنان (علیه‌السلام) پیغام داد که سهم مرا از اموال مجاهدان بفرست. او اضافه کرد من پیوسته طرفدار تو بودم و اگر در کام شیر درنده‌ای بودی من نیز خود را به تو می‌رساندم.
امیرمؤمنان (علیه‌السلام) در پاسخ او نوشت: این اموال متعلق به مجاهدان است، ولی من در مدینه مالی دارم هر قدر خواستی از آن بگیر. (35)
مرحوم صاحب جواهر در کتاب خمس ضمن بحثی که می‌گوید «دنیا و آنچه در آن است مال محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و آل او می‌باشد»، در حدیثی از امام صادق (علیه‌السلام) نقل می‌کند که آن حضرت فرمود: «این که من از شما درهمی می‌گیرم بدان جهت است که مال شما را پاک کنم وگرنه من در مدینه جزء کسانی هستم که بیشترین مال را دارند.» (36)
هنگامی که علی (علیه‌السلام) در کوفه بود مخارج او و خانواده‌اش از غله املاک ینبع به دست می‌آمد. (37)

اشکال

ابن ابی‌الحدید می‌گوید: عثمانیه (38) در مقام اشکال‌تراشی به علی (علیه‌السلام) می‌گویند: ابوبکر از دنیا رفت و هیچ درهم و دیناری از خود به ارث نگذاشت و حال آن که علی (علیه‌السلام) از دنیا رفت در حالی که مزارع زیادی از خود به ارث گذاشت (پس ابوبکر زاهدتر از او بوده است).

جواب

جواب این اشکال چنین داده شده است که همه می‌دانند علی (علیه‌السلام) چشمه‌ها را با دسترنج خود در «مدینه»، «ینبع» و «سویقه» درآورده است و زمین‌های موات زیادی را احیا نمود. سپس آن‌ها را از ملک خود بیرون کرد و برای مسلمانان صدقه قرار داد و از این املاک در هنگام مرگ در ملکش چیزی باقی نماند.
مگر نمی‌بینی کتاب‌های سیره و تاریخ را که نزاع زید بن علی و عبدالله بن حسن را درباره صدقه‌های علی (علیه‌السلام) نقل کرده‌اند در حالی که علی (علیه‌السلام) برای بچه‌های خود چیزی باقی نگذاشت مگر چند غلام و کنیز و هفتصد درهم که اندوخته بود تا برای خدمت در خانه خود خدمتکاری بخرد، (39) که قیمتش 28 دینار بود... و ابوبکر نیز چیزی باقی نگذاشت چون که زنده نمانده و اگر زنده بود او هم همین کار را می‌کرد.
مگر نمی‌بینی که عمر چهل هزار درهم برای «ام‌کلثوم» (40) مهر قرار داد و پرداخت. زیرا عمرش طولانی شد تا ثروتمند شد، ولی با این فرق که بعضی از راه تجارت دارا شدند و بغضی از راه کشاورزی و بعضی از فئ (ظاهراً مرادش از جمله آخر عثمان باشد)، علی (علیه‌السلام) برتری دارد زیرا که با دست خود کار کرد و زمین را شخم زد و آبیاری کرد و درختکاری نمود (تا صاحب ثروت گردید). همه این‌ها را خودش کار کرد و خود انجام داد و (در آخر) برای خود و فرزندانش هم چیزی باقی نگذاشت، چرا که هر چه داشت وقف نمود.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز از دنیا رفت در حالی که مزارع زیاد و بزرگی در خیبر و فدک و بنوالنضیر و وادی نخله و طائف داشت که بعد از رحلتش صدقه شد: به سبب خبری که ابوبکر نقل کرده است (که در بحث صدقات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ذکر شده است.) ابن ابی‌الحدید سپس می‌گوید: اگر امیرمؤمنان به این جهت که باغ و نخل داشت مورد سرزنش قرار بگیرد و برای او عیبی محسوب شود پس رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هم این‌گونه بود و حال این‌که اگر کسی این را بر پیغمبر خرده بگیرد، سبب کفر و الحاد اوست. (41)

امام سجاد (علیه‌السلام) و کشاورزی

آن حضرت نیز مانند دیگر ائمه (علیهم‌السلام) مزرعه داشت و مشغول کشاورزی بود و افرادی هم بودند که برای آن حضرت کارهای کشاورزی را انجام می‌دادند. به عنوان نمونه می‌توان به حدیثی که مرحوم شیخ حر عاملی از امام صادق (علیه‌السلام) نقل کرده است، اشاره کرد:
وی می‌نویسد: امام سجاد (علیه‌السلام) به کسی که کارهای حضرت را انجام می‌داد و ناظر دخل و خرج بود و در شب خرماها را چیده بود فرمود: این کار را انجام مده، مگر نمی‌دانی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از درو کردن (زراعت) و چیدن (میوه) در شب نهی فرموده است... (42) و همان‌گونه که در بحث املاک ائمه گذشت امام سجاد (علیه‌السلام) در محلی به نام «عنابه» در اطراف مدینه مزرعه‌ای داشت که هنگام میوه در آن جا اقامت می‌کرد. (43)

امام باقر (علیه‌السلام) و کشاورزی

داستان دیدار محمد بن منکدر با امام باقر (علیه‌السلام) یکی از داستان‌های معروف و مشهور است، ولی به طور مختصر آن را یادآور می‌شویم:
او (محمد بن منکدر) (44) می‌گوید:
محمد بن علی بن الحسین (علیه‌السلام) را دیدم، می‌خواستم او را موعظه کنم، اما او مرا موعظه کرد. از او پرسیدند چگونه تو را موعظه کرد، گفت: در وقتی که هوا گرم بود به یکی از نواحی مدینه می‌رفتم. ابوجعفر محمد بن علی به من برخورد. او که مردی تنومند و سنگین وزن بود، در حالی به من رسید که بر دو غلام سیاه یا دو برده تکیه داده بود. با خود گفتم: سبحان الله، پیرمردی از بزرگان قریش در این ساعت گرما با این حالت در پی دنیاست! من باید او را نصیحت کنم.
نزدیک او رفتم و به او سلام کردم. او همچنان نفس‌زنان و عرق‌ریزان جواب داد. گفتم: خداوند حال تو را نیکو گرداند، پیرمردی هستی از بزرگان قریش. در این ساعت گرما و با این ناراحتی چگونه مشغول به دنیای خویش هستی؟ چه می‌بینی اگر مرگت برسد و تو در این حال باشی؟ او گفت: اگر مرگ من برسد و من در چنین حالتی باشم مرگ من در وقتی فرارسیده که مشغول به اطاعت خدا هستم، اطاعتی که بدان وسیله خود و خانواده‌ام را از تو و سایر مردم بی‌نیاز نمایم.
تنها چیزی که من از آن می‌ترسم این است که در حالی مرگ من برسد که مشغول معصیت خدا باشم. گفتم: راست گفتی، خداوند تو را مشمول رحمت خود گرداند، من می‌خواستم تو را موعظه کنم ولی تو مرا نصیحت کردی.. (45)

امام صادق (علیه‌السلام) و کشاورزی

ابوعمرو شیبانی گوید: حضرت صادق (علیه‌السلام) را دیدم در حالی که لباسی خشن بر تن و بیلی در دست داشت و در باغ خود کار می‌کرد و عرق از پشتش می‌ریخت. عرض کردم فدایت شوم بیل را به من بدهید به جای شما کار کنم. فرمود: من دوست دارم مرد در راه تهیه معاش و به دست آوردن روزی حرارت آفتاب را ببیند و رنج آن را تحمل کند. (46)
در حدیث دیگری آمده است ابوبصیر گفت: از امام ششم (علیه‌السلام) شنیدم که می‌فرمود: من در بعضی از املاک خود به قدری کار می‌کنم تا عرق کنم و حال آن که هستند کسانی که آن کار را انجام می‌دهند (اما من خود کار می‌کنم) تا خداوند بداند من طالب روزی حلال می‌باشم. (47)
در روایت دیگری از فضل بن ابی‌قره نقل شده است که گفت: بر امام صادق (علیه‌السلام) وارد شدیم در حالی که در باغچه خود مشغول فعالیت بود. عرض کردیم فدایت شویم اجازه دهید این کار را ما و غلامانتان انجام دهیم. فرمود: نه. مرا به حال خود بگذارید، زیرا دوست دارم که خدای عزوجل مرا در حالی ببیند که با دست خویش کار می‌کنم. و برای کسب حلال، خود را به زحمت انداخته‌ام. امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در شدت گرما به دنبال رفع نیازهای زندگی‌اش می‌رفت، به این منظور که خداوند او را ببیند در راه کسب حلال خود زحمت می‌کشد. (48)
مرحوم شیخ طوسی در حدیثی از قول هشام بن احمر نقل می‌کند که گفت: خدمت امام صادق (علیه‌السلام) رسیدم و خواستم درباره مفضل بن عمر از وی سؤال کنم در حالی که روز بسیار گرمی بود و از شدت گرما عرق بر سینه‌اش جاری بود و در باغ خود مشغول کار بود. قبل از این که سؤال کنم، حضرت جواب مرا داد... (49)
در حدیث دیگری آمده است که شخصی به نام اسماعیل بن جابر گفت: خدمت امام صادق (علیه‌السلام) رسیدم در حالی که در باغ خود بیلی به دست گرفته و با آن راه آب را باز می‌کرد و مشغول آبیاری بود و لباسی همانند کرباس پوشیده بود که گویی از تنگی بر بدنش دوخته شده است. (50)
کسانی هم بودند که در مزرعه آن حضرت کار می‌کردند و در امر کشاورزی کمک می‌کردند و اجرت و مزدشان را می‌گرفتند، چنان که در حدیثی آمده است:
شخصی به نام شعیب می‌گوید: گروهی را برای کار کردن در باغی که از آن امام صادق (علیه‌السلام) بود به کار واداشتم تا عصر کار کنند، وقتی که از کار فارغ شدند حضرت به (معتب) فرمود: مزدشان را قبل از این که عرق آن‌ها خشک شود بپرداز. (51)

امام هفتم (علیه‌السلام) و کشاورزی

از علی بن ابی‌حمزه (52) روایت شده که گفت: امام هفتم (علیه‌السلام) را دیدم که در مزرعه خود مشغول کار بود. به او گفتم فدایت شوم شما چرا کار می‌کنید؟ کارگران شما کجایند؟ فرمود:‌ ای علی بن حمزه کسی که از من و پدرم بالاتر بود با دست خود در زمینش کار می‌کرد. پرسیدم او کیست؟ فرمود: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) و همه‌ی پدران و اجداد ما که با دست خود کار می‌کردند و این کار سیره همه انبیا و پیامبران و رسولان و اوصیا و جانشینان پیامبران و مردان شایسته است. (53)

امام هشتم (علیه‌السلام) و کشاورزی

حموی می‌نویسد: در اطراف مدینه محلی بوده است به نام «خاخ» که در آن جا منازل محمد بن جعفر بن محمد و علی بن موسی الرضا (علیه‌السلام) و دیگران قرار داشته و مزرعه محمد بن جعفر و امام رضا (علیه‌السلام) «حضر» نام داشت. (54)
بنابراین ائمه معصومین (علیهم‌السلام) املاک و مزرعه‌هایی داشتند و خودشان در آن‌ها مشغول کشاورزی بودند که حموی در مورد دیگر می‌نویسد: نَقَمی محلی است در اطراف مدینه که ملک آل ابیطالب بوده است. (55)
از مواردی که به عنوان نمونه گذشت روشن می‌شود که یکی از طرق تأمین معاش و گذراندن زندگی اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و نیز کمک کردن به دیگران کشاورزی بوده است.
آنچه گذشت بیانگر این مطلب است که پیامبر و ائمه معصومین (علیهم‌السلام) مانند سایر مردم کار می‌کردند و این که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شخصاً درخت خرما می‌کاشت و امیرمؤمنان و ائمه (علیهم‌السلام) به شغل کشاورزی علاقه وافری داشتند و خود به این کار مبادرت می‌ورزیدند، برای این بود که مردم را به این نکته مهم توجه دهند که زندگی آن‌ها وابسته به کار و تولید است و یکی از منابع مالی آنان کشاورزی بود که هم به زندگی خود می‌رسیدند و هم به زندگی دیگران.

پاسخ به یک سؤال

با توجه به آنچه درباره اهمیت کار و کشاورزی گفته شد ممکن است این سؤال برای بسیاری مطرح شود که چرا امروز پیشوایان دینی به کارهای تولیدی همچون زراعت و مانند آن نمی‌پردازند تا الگوی دیگران باشند. در پاسخ می‌توان گفت: توجه به این نکته لازم است که احترام فوق‌العاده‌ای که اسلام برای کار با دست قایل شده مفهومش این نیست که کارهای سازنده فکری همچون تعلیم، تربیت، رهبری و راهنمایی مردم از ارزش و احترام فوق‌العاده بی‌بهره‌اند تا بتوان دانشمندان و اساتید دانشگاه و نویسندگان و پیشوایان فکری مردم را متهم به عدم انجام کار مثبت کرد، بلکه بعکس هدف اصلی این احترام فوق العاده برای کارگر و کشاورز این است که هرگز نقش کارگر و کشاورزی را در پیشرفت یک جامعه زنده فراموش نکنیم و مقام کارگر و کشاورز را کم نشمریم. وگرنه پیشوایان فکری و مربیان یک جامعه قطع نظر از ارزش‌های انسانی، سهم بسیار مهمی در پیشبرد جنبه‌های مادی جامعه نیز دارند، زیرا آن‌ها با پایه‌ریزی یک مجتمع صالح، دعوت به همبستگی، درستکاری، تعاون و مانند این‌ها جامعه را برای رسیدن به هدف‌های عالی تقویت می‌کنند و تأثیر غیر مستقیم کوشش‌های آن‌ها (همانند تأثیر غیر مستقیم عمل یک طبیعت ماهر و دلسوز در افزایش بازده اقتصادی کارگران)‌ قابل انکار نیست. خیلی روشن است کارگری که بیمار می‌شود نه تنها بازده اقتصادی ندارد بلکه به صورت یک مصرف کننده در می‌آید. ولی بر اثر تلاش طبیب، سلامت خود را بازیافته قادر به تولید می‌شود. آیا می‌توانیم به این پزشک یا دانشجوی طب بگوییم تو عمل مثبتی نداری و باید حتماً بروی در زمین‌های زراعتی کار کنی!؟ همچنین دانشمندی که مردم را به وحدت، درستکاری، تعاون، جدیت در طریق تولید و مبارزه با کم کاری و بیکاری دعوت می‌کند، گاه بازده عمل جامعه را چندین برابر می‌کند. و به دیگر سخن علت طرح این‌گونه سؤال‌ها از آن جا سرچشمه می‌گیرد که مفهوم کار برای بیشتر پرسش کنندگان روشن نیست، از این رو باید توجه داشت که کار بر سه قسم است:
الف. کارهای تولیدی مانند کشاورزی، بافندگی، دامداری و...
ب. کارهای خدماتی مانند پزشکی، پرستاری، رانندگی، رفتگری، باربری و...
ج. کارهای فرهنگی و عقیدتی مانند ارشاد و هدایت مردم، شغل اساتید دانشگاه‌ها، دانشجویان، فرهنگیان، نویسندگان و... از این رو کار منحصر به کار تولیدی نیست و اگر مفهوم کار تنها همان کارهای تولیدی باشد، باید علما و دانشمندان، پیشوایان دینی، اساتید دانشگاه‌ها و نویسندگان و... را در شمار کسانی که بیکار هستند به حساب آورد، با این که این گونه نیست و اگر کسی بداند مفهوم کار چیست و کارگر کیست این نوع سؤال‌ها را مطرح نمی‌کند.

پی‌نوشت‌ها:

1.... قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) خیر المال سکّه مأبوره و مهره مأموره الشیخ الصدوق، معانی الاخبار، مقدمه سید محمد مهدی الخرسان، قم، منشورات مفید، المطبعه الحیدریه، النجف، 1971، ص 278. الطریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تهران، منشورات المکتبه المرتضویه، 1395 ه‍.ق، ط 2. تحقیق السید احمد الحسینی، ج 5، ص 270. بحارالانوار، ج 100، ص 65، باب استحباب الزرع و الغرس، حدیث 9. سفینه البحار، بی‌تا، ج 1، ص 637. الجاحظ، ابی‌عثمان، عمرو بن بحر، البیان و التبیین، بیروت، لبنان، داراحیاء التراث العربی، بی‌تا، ج 2، ص 46. حیاه الحیوان، ج 2، ص 326. درباره اهمیت دامداری بخصوص نگهداری گوسفند احادیث زیادی رسیده است که به این منابع رجوع شود: فروع کافی، ج 6، ص 545. کتاب الدواجن، باب الغنم، حدیث 7. بحارالانوار، ج 61، ص 130. محاسن برقی با تعلیق سید جلال‌الدین حسینی، ط 3، ص 641. تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 40. خصال صدوق، ص 68، باب الاثنین، حدیث 44.
2.... سئل رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)‌ ای المال خیر قال زرع زرعه صاحبه... حدیث مفصل است جهت اطلاع بیشتر به این منابع رجوع شود: الوافی، ج 3، ص 23. معانی الاخبار، همان، ج 2، ص 189، باب معنی الغایات، حدیث 3. فروع کافی، ج 5، ص 260. کتاب المعیشه، باب فضل الزراعه، حدیث 6. الدکتور صبحی الصالح، معالم الشریعه الاسلامیه، ص 322. ابن‌خلدون هم در مقدمه‌اش درباره اولویت کارهای تولیدی آن جا که طرف تحصیل معاش را بررسی می‌کند می‌نویسد:... کشاورزی بذاته بر همه انواع معاش مقدم است... که جهت اطلاع بیشتر رجوع شود به مقدمه ابن‌خلدون، بیروت، لبنان، داراحیاء التراث العربی، ط 4، ص 382. الفصل الثانی فی وجوه المعاش و اصنافه و مذاهبه، ص 406. الفصل الرابع و العشرون فی صناعه الفلاحه.
3.... یزید بن هارون قال سمعت اباعبدالله (علیه‌السلام) یقول، الزارعون کنوز الانام یزرعون طیباً اخرجه الله عزوجل و هم یوم القیامه احسن الناس مقاماً و اقربهم منزله یدعون المبارکین. فروع کافی، ج 5. کتاب المعیشه، باب فضل الزراعه، ص 261، حدیث 7. الوافی، ج 3، ص 23. وسائل الشیعه، ج 13. کتاب المزارعه، باب 3، ص 194، حدیث 7.
4.... عن یزید بن هارون الواسطی قال سألت جعفر بن محمد (علیه‌السلام) عن الفلاحین فقال هم الزارعون کنو الله فی ارضه... وسائل الشیعه، همان، ج 12. ابواب مقدمات تجارت، ص 25، حدیث 3. تهذیب الاحکام، ج 6، ص 442، حدیث 259.
5.... عن محمد بن ابی‌عبدالله فی قول الله، وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ (سوره ابراهیم، آیه 12) قال الزارعون. وسائل الشیعه، همان، حدیث 5. من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 160. النوری، الطبرسی، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، تهران، منشورات المکتبه الاسلامیه، 1383 ه‍.ق، ج 2، ص 501.
6.... و تفقد امر الخراج بما یصلح اهله فان فی صلاحه و صلاحهم صلاحاً لمن سواهم و لاصلاح لمن سواهم الا بهم لان الناس کلهم عیال علی الخراج و اهله و لیکن نظرک فی عماره الارض ابلغ من نظرک فی استجلاب الخراج لان ذلک لایدرک الا بالعمار و من طلب الخراج بغیر عماره اخرب البلاد و اهلک العباد و لم یستقم امره الا قلیلاً، نهج‌البلاغه، صبحی الصالح، ص 436، نامه 53.
7.... وصی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) علیاً (علیه‌السلام) عند وفاته فقال یا علی: لایظلم الفلاحون بحضرتک... الحر العاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، بیروت، منشورات داراحیاء التراث العربی، 1391 ه‍.ق، ط 4، ج 13، کتاب المزارعه و المساقاه، باب 20، ص 216، حدیث 2.
8. عن ابی‌عبدالله (علیه‌السلام) قال کان امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) یکتب الی عماله... و کان یکتب یوصی بفلاحین خیراً، وسائل الشیعه، همان، حدیث 1.
9. من وجد ماء و تراباً ثم افتقرنا بعده الله. بحارالانوار، ج 100، ص 65. الحمیری، القمی، ابی‌العباس عبدالله بن جعفر، قرب الاسناد، تهران، منشورات مکتبه نینوی الحدیثه، بی‌تا، ص 55. برای اطلاع بیشتر به این منابع رجوع شود: وسائل الشیعه، ج 12، ص 2، حدیث 3. وافی، ج 3، ص 23. تهذیب الاحکام، ج 6، ص 442، حدیث 259. فروع کافی، ج 5، ص 260. کتاب المعیشه، باب فضل الزراعه، حدیث 3. من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 158. بحارالانوار، ج 100، ص 68. مستدرک الوسائل، ج 2، ص 418. کتاب التجاره، ص 501. کتاب المضاربه، تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 39. السنن الکبری، ج 6، ص 137. باب فضل الزرع و الغرس، روح‌الجنان، ج 11، ص 21.
10.... و کان رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) یمص النوی بفیه و یغرسه... فروع کافی، ج 5. کتاب المعیشه، ص 74، حدیث 2. وسائل الشیعه، ج 12. ابواب مقدمات تجارت، ص 22، باب 9، حدیث 2.
11. مشروح این حدیث و مدرک آن در «بحث امام هفتم (علیه‌السلام) و کشاورزی» آمده است.
12. قال ابن الاثیر: العجوه... و هو نوع من تمر المدینه اکبر من الصیحانی یضرب الی السواد، و هو مما غرسه النبی (صلی الله علیه و آله و سلم)، بیده ابن‌اثیر، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، ناشر مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، ج 3، ص 188.
13. موسوی قزوینی حائری، سید محمد حسن، فدک با مقدمه استاد عبدالفتاح عبدالمقصود، مطبوعات النجاح بالقاهره، ط 1، 1396 ه‍، 1976 م، ص 195. شرح نهج‌البلاغه، ابن ابی‌الحدید، ج 16، ص 217. الامین العاملی، السید محسن، نقض الوشیعه او الشیعه بین الحقایق و الاوهام، منشورات مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، لبنان، ط 4، 1403 ه‍، 1983 م، ص 396.
14. باع علی (علیه‌السلام) حدیقته التی غرسها له النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) و سقاها هو بیده باثنی عشر الف درهم. سفینه البحار، ج 2، ص 24.
15. المغازی، ج 1، ص 378. المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج 7، ص 43.
16. من اعتق مؤمناً أعتق الله بکل عضو منه عضواً من النار... بحارالانوار، ج 101. کتاب العقود و الایقاعات، ص 194، حدیث 9. ابواب العتق و التدبیر و المکاتبه، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 166. بهج الصباغه فی شرح نهج‌البلاغه، ج 9، ص 101. ترمذی، ابی‌عیسی، الجامع الصحیح سنن ترمذی، تحقیق و تعلیق ابراهیم عطوه عوض، 1381 ه‍، 1962 م، ج 4، ص 114. الجوزی، ابی‌الفرج، صفه الصفوه، مجلس دایرةالمعارف العثمانیه، حیدرآباد دکن هند، 1388 ه‍، 1968 م، ج 2، ص 54. الطبرانی، حافظ ابی‌القاسم سلیمان بن احمد بن ایوب اللخمی، المعجم الصغیر، ج 2، ص 133. الرافعی، دکتر مصطفی، الاسلام نظام انسانی، بیروت، لبنان، منشورات دارمکتبه الحیاه، ط 2، ص 122، با اندک تفاوت.
17. ان امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) اعتق الف مملوک من کدیده،‌ فروع کافی، ج 5، ص 74، حدیث 4 و حدیث 3. بحارالانوار، ج 41، ص 43. با این تفاوت که در بحار آمده است ان علیاً اعتق... در ج 101، ص 195، همان کتاب، حدیث 15 آمده است: اعتق علی الف مملوک مما عملت یداه، القندوزی، الحافظ سلیمان بن ابراهیم، بنابیع الموده، منشورات دارالکتب العراقیه، ط 2، 1385 ه‍، 1996 م، ج 1، ص 146 با تفاوت.
18. کان امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) یضرب بالمّرو یستخرج الارضین...، فروع کافی، همان، حدیث 2.
19. یک وسق معادل شصت صاع و هر صاع تقریباً یک من است.
20.... عن زراره عن ابی‌جعفر (علیه‌السلام) قال لقی رجل امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) و تحته وسق من نوی فقال له ما هذا یا ابالحسن تحتک؟ فقال: مائه الف عذق ان شاء الله، قال فغرسه فلم یغادر منه نواة واحدة، فروع کافی، ج 5، ص 74، حدیث 6. وسائل الشیعه، ج 12، ص 25، حدیث 1 و 2 با اندک تفاوت. مناقب آل ابیطالب، ج 2، ص 123. بحارالانوار، ج 41، ص 32.
21. عین به معنای چشمه و قنات است.
22. تاریخ المدینه المنوره، ج 1، ص 221. وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفی، ج 4، ص 1271 و 1334.
23. بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1403 ه‍.ق، ط 2، ج 41، ص 32-33. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، تصحیح و تعلیق سید هاشم رسولی محلاتی، قم، مؤسسه انتشارات علامه، ج 2، ص 123.
24. بیهقی، ابی‌بکر، احمد بن حسین بن علی، السنن الکبری، لبنان، بیروت، دارالمعرفه، ج 6، ص 160. تاریخ المدینه، همان، ص 220. الشیبانی، کتاب احکام الاوقاف، ص 10.
25. الاصابه فی تمییز الصحابه، ج 4، ص 199. الکامل فی اللغه و الادب، ج 2، ص 173-172.
26. الکنی و الالقاب، ج 3، ص 138. الاصابه، همان. مستدرک الوسائل، ج 2، ص 514. داستان ابی‌نیزر در این کتاب نیز آمده است: وفاء الوفاء، ج 4، ص 1272. الکامل فی اللغه و الادب، ص 173. معجم البلدان، ج 4، ص 175 و ج 1، ص 469 به بعد، ذیل کلمه بغیبغه، اعیان الشیعه، ج 1، ص 433. قاموس الرجال، ج 10، ص 205. نهج السعاده فی مستدرک نهج‌البلاغه، ج 4، ص 16-15.
27. عن محمد بن کعب القرظی ان علیاً قال لقد رأیتنی مع رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و انی لاربط الحجر علی بطنی من الجوع و ان صدقه مالی لتبلغ اربعین الف دینار، الهیثمی، علی بن ابی‌بکر، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، منشورات دارالکتاب، بیروت، لبنان، ج 9، ص 123. این حدیث به همین مضمون و با تفاوت در عبارات در این منابع آمده است: البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، تحقیق و تعلیق شیخ محمد باقر محمودی، منشورات مؤسسه الاعلمی، بیروت، لبنان، ط 1، 1394 ه‍، 1974 م، ج 2، ص 117. احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج 8، ص 574. اسد الغابه فی معرفه الصحابه، ج 4، ص 23. الحلبی، برهان الدین، السیره الحلبیه، بیروت، لبنان، داراحیاء التراث العربی، 1320 ه‍.ق، ج 2، ص 207. بحارالانوار، بیروت، ج 41، ص 26 و 43. الریاض النضره فی مناقب العشره، ج 3 و 4، ص 207. مسند احمد، ج 1، ص 159. حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء، ج 1، ص 85 و 86. نظام الحکومه النبویه المسمی، التراتیب الاداریه، ج 1، ص 402. کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج 13، ص 179، ینابیع الموده، ج 1، ص 147 و ج 2 ص 372. نظم درر السمطین فی فضائل المصطفی و المرتضی و البتول و السبطین، مطبعه القضاء النجف، 1377 ه‍.ق، ص 191. النووی، ابی‌زکریا محیی‌الدین بن شرف، تهذیب الاسماء و اللغات، اداره الطباعه المنیریه مصر، ج 1، ص 346.
28. مجمع الزوائد، همان، تراتیب الاداریه، همان، ص 402 و 407. اسد الغابه، همان. احمد، همان. حلیه الاولیاء، همان. کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، همان، ج 13، ص 179.
29. بحارالانوار، ج 41، ص 43. به نقل از کشف المحجه می‌نویسد: علی (علیه‌السلام) فرمود: تزوحت فاطمه (علیهاالسلام) و ما کان لی فراش و صدقتی الیوم لو قسمت علی بنی‌هاشم لو سعتهم. من با فاطمه ازدواج کردم در حالی که زیراندازی نداشتم و الان صدقه من اگر بین بنی‌هاشم تقسیم شود همه را کفایت می‌کند. سفینه البحار، ج 2، ص 558.
30. اسدالغابه، همان، ص 24. تراتیب الاداریه، همان، ص 407. ینابیع الموده ج 1، ص 147 و ج 2، ص 372. در تهذیب الاسماء، همان صفحه، آمده است: فقال العلماء لم یرد به زکاه مال یملکه و انما اراد الوقوف التی تصدق بها و جعلها صدقه جاریه و کان الحاصل من غلتها یبلغ هذا القدر.
31. السنن الکبری، ج 6، ص 161. شافعی، ابی عبدالله محمد بن ادریس، الام، رمضان 1388 ه‍.ق، 1966 م، ج 3، ص 281-279.
32. فروع کافی، ج 6، کتاب الزی و التجمل، ص 439، حدیث 8. بحارالانوار، ج 41، ص 125، حدیث 34.
33. فروع کافی، همان، ص 440. بحارالانوار، همان، حدیث 35.
34. الشریف الرضی، خصائص الائمه (علیهم‌السلام)، خصائص امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه‌السلام) منشورات مؤسسه الاعلمی، للمطبوعات، بیروت، لبنان، ط 1، 1406 ه‍، 1986 م، ص 61.
35. الدرجات الرفیعه فی طبقات الشیعه، ص 445.
36. انی لاخذ من احدکم الدرهم و انّی لمن اکثر اهل المدینه مالاً ما ارید بذالک الا ان تطهروا، النجفی، الشیخ محمد حسن، جواهر الکلام، تحقیق شیخ عباس قوچانی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ط 7، ج 16، ص 3. وسائل الشیعه، ج 6، کتاب الزکاه و الخمس، ص 377. الشیخ الصدوق، علل الشرایع، النجف، منشورات مکتبه الحیدریه، 1385، ه‍.ف، ص 378، باب 107 علة اخذ الخمس.
37. کانت نفقته تأتیه من غلته بالمدینه من ینبع... وسائل الشیعه، ج 11. کتاب الجهاد، ص 83، باب 40. (باب تعجیل قسمه المال علی مستحقیه، حدیث 5).
38. عثمانیه گروهی بودند که بعد از کشته شدن عثمان به وجود آمدند. این گروه معتقد به مظلومین عثمان و فضیلت او بودند و با علی (علیه‌السلام) و اهل بیت خصومت می‌ورزیدند. در واقع این گروه یک گروه اموی و ناصبی بودند.
39. این که علی (علیه‌السلام) هفتصد درهم اندوخته بود... در الامامه و السیاسه نیز آمده است. الدینوری، ابی‌محمد عبدالله بن مسلم، الامامه و السیاسه، الطبعه الاخیره، مصر، 1388 ه‍، 1969 م، ج 1، ص 162.
40. گویا مقصود ‌ام‌کلثوم دختر علی (علیه‌السلام) است. ماجرای ازدواج عمر با ام‌کلثوم در برخی از منابع آمده است،‌ اما از نظر تاریخی مسلم نیست و سخت مورد اختلاف است.
41. شرح نهج‌البلاغه، ابن ابی‌الحدید، ج 15، ص 147-146.
42. عن ابی‌عبدالله (علیه‌السلام) عن ابیه عن علی بن الحسین (علیه‌السلام) انه قال لقهرمانه و وجده قد جذ نخلاً له من آخر اللیل فقال له: لاتفعل، الاتعلم أن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) نهی عن الحصاد و الجذاذ باللیل... وسائل الشیعه، ج 6، ص 138. کتاب الزکوه، باب 14، باب کراهه الحصاد و الجذاذ، حدیث 10. یادآوری این نکته در این جا بی‌مناسبت نیست که چرا امام سجاد (علیه‌السلام) به او فرمود در شب میوه‌ها را نچیند. پاسخ سؤال از دنباله همان روایت و نیز روایات دیگری که از ائمه (علیهم‌السلام) رسیده است روشن می‌گردد. که به عنوان نمونه به یک حدیث از امام صادق (علیه‌السلام) بسنده می‌کنیم (و برای اطلاع بیشتر از این روایات به مدرک حدیثی که نقل می‌شود رجوع شود.) در حدیثی می‌خوانیم ابی‌بصیر مرادی می‌گوید: امام صادق (علیه‌السلام) به من فرمود: شب میوه‌ها را نچین و زراعت را درو مکن... سپس درباره علت آن فرمود:... فانک ان فعلت لم یأتک القانع و المعتّر... اگر این کار را کردی قانع و معتر نزد تو نخواهند آمد. از حضرت سؤال کردم قانع و معتر چیست؟ فرمود: قانع کسی است که اگر چیزی به او بدهند قناعت می‌کند و راضی می‌شود و اعتراضی ندارد، اما معتر کسی است که به سراغ تو می‌آید و سؤال و تقاضا می‌کند و‌ای بسا به آنچه می‌ دهی راضی نشود و اعتراض کند. در قرآن هم آمده است... وَأَطْعِمُوا الْقَانِعَ وَالْمُعْتَرَّ، سوره حج، آیه 36. بنابراین اگر در شب زراعت را درو کردی و میوه‌ها را چیدی سائل پیش تو نخواهد آمد و این همان است که قرآن می‌فرماید: وَآتُوا حَقَّهُ یَوْمَ حَصَادِهِ (بخشی از این آیه است که می‌فرماید:... كُلُوا مِن ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَآتُوا حَقَّهُ یَوْمَ حَصَادِهِ، سوره انعام، آیه 141...) از میوه آن به هنگامی که به ثمر می‌نشیند بخورید و حق آن را به هنگام درو بپردازید. همان، ص 136، حدیث 1. در روایات فراوانی که از اهل بیت به ما رسیده و همچنین در بسیاری از روایات اهل تسنن، این حق غیر از زکات معرفی شده و منظور از آن چیزی است که به هنگام حضور مستمند در موقع چیدن میوه و یا درو کردن زراعت به او داده می‌شود و حد معین و ثابتی ندارد که روایات مربوط به این موضوع را صاحب وسائل در ج 6، ص 138 کتاب الزکوه، باب 14 و بیهقی در کتاب السنن الکبری، ج 4، ص 132 آورده‌اند. و این که در قرآن تعبیر به یوم شده شاید اشاره به این باشد که چیدن میوه‌ها و درو کردن زراعتها بدین جهت بهتر است در روز انجام بگیرد که مستمندان حاضر شوند و قسمتی به آنها داده شود نه این که بعضی از افراد بخیل، شبانه این کار را انجام دهند تا کسی با خبر نشود.
43. معجم البلدان، ج 4، ص 160. وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفی، ج 4، ص 1269.
44. محمد بن منکدر یکی از صوفیه و زهاد و تارکان دنیا بوده و تفکر درستی نداشته، اما صاحب ادعا بوده است.
45. المحجه البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ج 3، ص 142. فروع کافی، ج 5، ص 73. بحارالانوار، ج 100، ص 8، حدیث 36 و ج 46، ص 287. وسائل الشیعه، ج 12، ص 10. ابواب مقدمات تجارت، حدیث 1. الجوزی، ابی‌الفرج عبدالرحمن بن علی بن محمد بن علی، صفه الصفوه، حیدرآباد دکن هند، مطبعه مجلس دائرةالمعارف العثمانیه، ط 2، 1388 ه‍، 1968 م، ج 2، ص 79. تهذیب الاحکام، ج 6، ص 373. کتاب المکاسب و المعایش، حدیث 15. شیخ مفید، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج 2، ص 161. جامع احادیث الشیعه، ج 17، ص 7. بهج الصباغه فی شرح نهج‌البلاغه، ج 9، ص 101. ابن صباغ مالکی، الفصول المهمه فی معرفه الائمه، بیروت، دارالاضواء للطباعه و النشر، ط 2، 1409 ه‍، 1988 م، ص 202. فی رحاب ائمه اهل البیت، ج 2، جزء 4. کتاب القاب الرسول و عترته (ضمن مجموعه نفیسه...) قم، منشورات مکتبه بصیرتی، ص 213.
46. عن ابی عمرو الشیبانی قال رایت ابا عبدالله (علیه‌السلام) و بیده مسحاه و علیه ازار غلیظ یعمل فی حائط له و العرق یتصاب عن ظهره فقلت جعلت فداک اعطنی أکفک. فقال: لی انی احب أن یتأذی الرجل بحر الشمس فی طلب المعیشه، فروع کافی، ج 5، ص 76، حدیث 13. بحارالانوار، ج 47، ص 57. الحر العاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، ج 12، ص 23. ابواب مقدمات تجارت، باب 9، حدیث 7.
47. عن ابی‌بصیر قال: سمعت ابا عبدالله (علیه‌السلام) یقول انی لاعمل فی بعض ضیاعی حتی اعرق و ان لی من یکفینی لیعلم الله عزوجل انی اطلب الرزق الحلال، فروع کافی، همان، ص 77، حدیث 15. التستری، محمدتقی، بهج الصباغه فی شرح نهج‌البلاغه، ج 9، ص 101. وسائل الشیعه، همان حدیث 9.
48. روی عن الفضل بن ابی‌قره قال: دخلنا علی ابی‌عبدالله (علیه‌السلام) و هو یعمل فی حائط له فقلنا: جعلنا الله فداک دعنا نعمل لک او الغلمان قال: لادعونی فانی اشتهی أن یرانی الله عزوجل اعمل بیدی و اطلب الحلال فی اذی نفسی و کان امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) یخرج فی الهاجره فی الحاجه قد کفیها یرید أن یراه الله یتعب نفسه فی طلب الحلال، من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 99، حدیث 30-31. وسائل الشیعه، همان، ص 24. حدیث 11. التکامل فی الاسلام، ج 4، ص 39.
49. عن هشام بن احمر قال دخلت علی ابی‌عبدالله (علیه‌السلام) و انا ارید أن اساله عن المفضل بن عمر هو فی ضیعه له فی یوم شدید الحر و العرق یسیل علی صدره فابتدأنی فقال: نعم الطوسی، ابی‌جعفر، الغیبه، تهران، مکتبه نینوی الحدیثه، ص 223. بحارالأنوار، ج 47، ص 340.
50. عن ابن‌سنان، عن اسماعیل بن جابر قال اتیت اباعبدالله (علیه‌السلام) و اذاً هو فی حائط له بیده مسحاه و هو یفتح بها الماء و علیه قمیص شبه الکرابیس کانه مخیط علیه من ضیقه، فروع کافی، ج 5، ص 76.
51. عن شعیب قال: تکارینا لابی عبدالله (علیه‌السلام) قوماً یعملون فی بسان له و کان اجلهم الی العصر فلما فرغوا قال لمعتب: اعطهم اجورهم قبل ان یجف عرقهم، فروع کافی، همان، ص 289. بحارالانوار، همان، ص 57.
52. او بعداً در شمار سران واقفیه قرار گرفت و توثیق نشده است. درباره مذمت و نکوهش او رجوع شود به رجال کشی، ص 404-403. جامع الرواه، ج 1، ص 547 و 551. رجال الطوسی، شیخ الطائفه، منشورات مؤسسه النشر الاسلامی، قم، ط 1، 1415 ه‍، ص 339. النجاشی ابی‌العباس، احمد بن علی، رجال النجاشی باشراف، آیه الله سبحانی، تحقیق محمد جواد نائینی، بیروت، دارالاضواء، ط 1، 1408 ه‍، 1988 م، ج 2، ص 69. مامقانی، تنقیح المقال فی علم الرجال، النجف الاشرف، المطبعه المرتضویه، 1352، ج 2، ص 261-260.
53. عن الحسن بن علی ابن ابی‌حمزه عن ابیه قال: رأیت اباالحسن (علیه‌السلام) یعمل فی ارض له قد استنقعت قدماه فی العرق فقلت: جعلت فداک این الرجال؟ فقال قد عمل بالید فی ارضه من هو خیر منی و من ابی فقلت و من هو فقال النبی و امیرالمؤمنین و آبائی (علیهم‌السلام) کلهم کانوا قد عملوا بایدیهم و هو من عمل النبیین و المرسلین و الاوصیاء و الصالحین، فروع کافی، ج 5، ص 75، حدیث 10. وسائل الشیعه، ج 12. ابواب مقدمات تجارت، ص 23، حدیث 6. بهج الصباغه فی شرح نهج‌البلاغه، ج 9، ص 102-101. من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 98. احمد امین، التکامل فی الاسلام، مطبعه الادب فی النجف الاشرف، 1385 ه‍، 1965 م، ج 4، ص 39.
54. معجم البلدان، ج 5، ص 100. وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفی، ج 4، ص 1198.
55. معجم البلدان، همان، ج 4، ص 318. وفاء الوفاء، همان، ص 1323. گذشته از این که پیشوایان دینی خود زحمت می‌کشیدند و کشاورزی می‌کردند و در مقام عمل مردم را به این کار دعوت می‌کردند، از طرق مختلف و گوناگونی آنها را به این مسأله ترغیب می‌کردند که به عنوان نمونه می‌توان اقطاع زمین (قطعه‌بندی کردن زمین‌هایی را جهت واگذاری به اشخاص) و تشویق به احیاء موات با شرایطی که در کتب فقهی بیان شده است، اشاره کرد. در این دو مورد (اقطاع زمین و احیاء موات) به این منابه رجوع شود: جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، ج 38. کتاب احیاء الموات، الحسینی العاملی الشقرائی، السید محمد الجواد بن محمد بن محمد، مفتاح الکرامه فی شرح قئاعد العلامه، مؤسسه آل البیت، لاحیاء التراث، ج 7، ص 6 به بعد.
احادیث زیادی در این باره که اگر شخصی زمین موات بالاصاله یا زمینی را که صاحب آن اعراض نموده یا به طوری از بین رفته که اثری از خود او و اولادش نیست و آن را با شرایطی آباد کند مالک می‌شود، رسیده است که به این منابع رجوع شود: المحقق الحلی، شرایع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، مطبعه الادب فی النجف، ط 1، 1389 ه‍، 1960 م، ج 3، ص 272. جواهر الکلام، همان، ص 7-8. وسائل الشیعه، ج 17، ص 326 به بعد. فروع کافی، ج 5. کتاب المعیشه، ص 279، باب فی احیاء ارض الموات. الاستبصار، ج 3، ص 107 باب من احیا ارضاً. تهذیب الاحکام، تحقیق علی اکبر غفاری، نشر صدوق، ط 1، 1418، ج 7، ص 179 به بعد. باب فی احکام الارضین، الطوسی، المبسوط فی فقه الامامیه، تصحیح و تعلیق محمد باقر بهبودی، نشر المکتبه المرتضویه، لاحیاء الاثار الجعفریه، بی‌تا، ج 3، ص 268. کتاب احیاء الموات، الشیخ الصدوق، محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، تهران، منشورات دارالکتب الاسلامیه، 1390 ه‍.ق، ط 5، ج 3، ص 151، باب احیاء الموات و الارضین. ابی‌عبیدالقاسم بن سلام، الاموال، بیروت، لبنان، دارالحداثه للطباعه و النشر، ط 1، 1988 م، ص 386 و 403 و 404. السنن الکبری، ج 6، ص 97، 99، 143. مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج 4، ص 157. مستدرک الوسائل، ج 3، ص 149. الزیعلی، جمال‌الدین ابی‌محمد عبدالله بن یوسف الحنفی، نصب الرایه لاحادیث الهدایه،‌ داراحیاء التراث العربی، للطباعه و النشر، بیروت، لبنان، ط 2، 1407 ه‍، 1987 م، ج 4، ص 288-289. الشوکانی، محمد بن علی بن محمد، نیل الاوطار شرح منتقی الاخبار من احادیث سید الاخیار، المطبعه الامیریه، 1297. دارالحدیث القاهره، ج 6، ص 44. قاضی، ابویوسف، کتاب الخراج، بیروت، لبنان، دارالمعرفه، للطباعه و النشر، 1399 ه‍، 1979 م، ص 63 به بعد.

منبع مقاله :
علیدوست خراسانی، حجةالاسلام و المسلمین نورالله؛ (1391)، منابع مالی اهل بیت (علیهم‌السلام)، تهران: دانشگاه امام صادق (علیه‌السلام)، چاپ اول.