مدرس پرچمدار مبارزه با رضاخان
مدرس پرچمدار مبارزه با رضاخان
مدرس پرچمدار مبارزه با رضاخان
نويسنده:ابراهيم برزگر
گاه شمار مدرس از دستگيرى تا شهادت
جلال الدين تهرانى قبلاً آنجا بوده است درگاهى وارد مى شود و دشنام به مدرس مى دهد مدرس به او تعرض مى كند درگاهى خود را روى سيد مى اندازد و او را كتك مى زند در اين هنگام فرزند او سيد عبدالباقى از اتاق ديگر مى رسد و با درگاهى طرف مى شود و درگاهى امر مى دهد دژخيمان سيد را سر برهنه و يك لاقبا دستگير مى كنند و ...» برخى تاريخ تبعيد مدرس را ۱۳۰۶ ذكر كرده اند كه يقيناً اشتباه است. ۱۳۰۷ ش(=۱۳۴۷ هـ. ق) هنگامى كه او را دستگير كردند تمام نوشته ها، كتاب ها، اوراق و اسناد روزنامه كه در منزل سيد بود در كيسه اى ريختند و با خود به اداره آگاهى شهربانى بردند. ۱۳۰۷ش (= ۱۳۴۷ هـ. ق) تا ۱۳۱۶ (= ۱۳۵۶ هـ . ق) يادداشت هايى در دوران تبعيد نوشته كه هنوز به دست نيامده است (نقل قول از نوشته زنده ياد ملك الشعراء بهار). ۱۳۱۴ش (= ۱۳۵۴ هـ. ق) نامه اى كوتاه به مشهد براى شيخ احمد بهار فرستاد كه شيخ احمد ظاهراً به ملك الشعرا ءبهار برساند مدرس در آن نامه نوشته بود «زندگانى من از هر حيث دشوار است حتى نان و لحاف ندارم». ۱۳۱۶ش (= ۱۳۵۶ هـ. ق) او را از خواف به كاشمر (ترشيز) فرستادند. ۱۳۱۶ش
(= ۱۳۵۶ هـ. ق) نوشته اند ساعت ۵ بعد از ظهر روز ۱۳۱۶/۷/۲۲ از خواف واردكاشمر شد. ۱۳۱۶ش
(= ۱۳۵۶ هـ. ق) رسدبان اقتدارى را دو مرتبه مأمور كشتن مدرس كردند اما وى به اين كار تن در نداد در نتيجه اين مأموريت را به جهانسوزى، وقار و خلج واگذار كردند. ۱۳۱۶ش (= ۱۳۵۶ هـ. ق) رسد بان اقتدارى رئيس شهربانى كاشمر كه از كشتن مدرس خوددارى كرده بود را از مشهد به همدان انتقال دادند و در همدان او را دنبال مرحوم مدرس فرستادند. ۱۳۱۶ش (= ۱۳۵۶ هـ. ق) شب دهم آذر ۱۳۱۶ ش برابر ۲۷ رمضان ۱۳۵۶ ه? . ق قبل از افطار آدم كشانى كه مأمور به شهادت رسانيدن او بودند وى را در كاشمر به شهادت رسانيدند. ۱۳۱۶ش (= ۱۳۵۶ هـ. ق) شب دهم آذر جنازه مدرس را شبانه به طور محرمانه به غسالخانه بردند و همان شب بى سر و صدا وى را به خاك سپردند. ۱۳۱۶ش (= ۱۳۵۶ هـ. ق) در تاريخ ۲۳ آذرماه به موجب چك شماره ۸۲۹۸ مبلغ ۱۵۰۰ ريال از محل اعتبار مخفى شهربانى مركز به شهربانى مشهد، از تهران برات شد، اين چك بابت انعام به مأمورين قتل مدرس پرداخت گرديد و هر يك با دريافت ۷۵ تومان دست كثيف خود را به خون اين سيد بزرگوار آلوده كردند. ۱۳۲۰ش (= ۱۳۶۰ هـ. ق) روز يكشنبه ۲۷ مهرماه نخستين كسى كه پس از ۲۰ شهريور نام مدرس را در مجلس به زبان آورد شيخ الاسلام ملايرى نماينده ملاير بود. ۱۳۲۱ش
(= ۱۳۶۱ هـ. ق) روز سوم مرداد به دستور دكتر جلال عبده دادستان وقت ديوان كيفر نخستين جلسه محاكمه قاتلان مدرس و برخى ديگر در ديوان عالى كيفر آغاز شد، دكتر عبده به نگارنده كه در اين باره با ايشان مصاحبه اى انجام داد اظهارداشت: محل ديوان كيفر در ساختمان پشت كاخ گلستان بود كه پس از تجديد بنا مدتى مركز شير و خورشيد سرخ ايران گرديد و اينك متعلق به وزارت دارايى و امور اقتصادى است. دكتر عبده اظهار داشت شبى كه مختارى و دستيارانش را دستگير كرديم همان شب همه مشغول نماز خواندن و ادعيه خواندن شده بودند و حتى به من گفتند كه دكتر احمدى وقت اذان صبح در محل بازداشتگاه به صورت بلند اذان مى گفته است. ۱۳۲۱ش (= ۱۳۶۱ هـ. ق) روز ۵ شنبه پنجم شهريور جلسه محاكمه قاتلان مدرس و ديگران در ديوان كيفر خاتمه يافت. شرح محاكمه و متن محكوميت متهمان در روزنامه هاى وقت به چاپ رسيد. ۱۳۲۲ش (=۱۳۶۲ هـ. ق) دوست و همسنگر مدرس، ملك الشعراء بهار قصد داشت شرح احوال وى را بطور كامل بنويسد و قسمتى از شرح احوال را به عنوان «مدرس يا بزرگترين مرد فداكار تاريخ» نوشت، ولى بيمارى و مشكلات به او امان نداد تا اين خدمت مهم را به پايان برساند. مى توان اعتراف كرد كه همان مقدارى كه بهار درباره مدرس نوشته تاكنون بهترين نوشته اى است كه درباره مدرس نوشته اند. ۱۳۲۲ش (=۱۳۶۲ هـ. ق) ابراهيم خواجه نورى شرح احوال غرض آلودى زير عنوان «بازيگران عصر طلايى» از مدرس نوشت كه نويسندگان و محققان آن عهد مقالات و نوشته هاى بسيارى در رد نوشته خواجه نورى نوشتند و به خطا هاى او اشاره كردند. ۱۳۲۲ش
(= ۱۳۶۲ هـ. ق) حسين مكى در جواب نوشته خواجه نورى مقالاتى چند در روزنامه ستاره نوشت ادعاى وى را تأييد كرد هرچند وى در سال هاى گذشته نيز ۲ جلد كتاب ديگر در باره شهيد مدرس منتشر كرده است.(۱)
۱- برگرفته از مدرس در تاريخ و تصوير، محمدگلبن، تهران، وزارت ارشاد اسلامى، ،۱۳۶۷ صص۱۰۶- ۱۰۴
سياست مدرس از منظر امام خمينى (ره)
متفكر سياسى از رهبران عصر خود و نيز رخدادهاى زمانه خويش عبرت مى گيرد، به گونه اى كه اين عبرت آموزى بر انديشه، رفتار و تصميم گيرى سياسى او تأثير مى گذارد. البته آنان خود نيز بر انديشمندان پس از خود و نيز حوادث بعدى تأثير مى گذارند. اين تأثيرپذيرى و تأثيرگذارى در شخصيت هاى گوناگون متفاوت است؛ همچنان كه درباره امام خمينى (ره) به طور قطع غلبه با كفه تأثيرگذارى است. نقش امام خمينى (ره) در ايجاد و پيروزى انقلاب اسلامى ايران، در زمينه شناخت و معرفى ابعاد سياسى اسلام و احياى دينى از بعد انديشه اى، بيانگر تأثيرگذارى عظيم ايشان بر قرن حاضر است. انديشه عملى امام خمينى (ره) همچنان در واپسين سالهاى قرن بيستم بر جهان سايه افكنده و با چنين دستاوردى جهان وارد قرن بيست و يكم شده است.
مقايسه انديشه و رفتار سياسى امام (ره) و مدرس
مقاله حاضر در مقام اثبات اين ادعاست كه شخصيت و رفتار سياسى سيدحسن مدرس پيوسته در كانون توجه امام خمينى (ره) است و گويى اين كه امام (ره) در رفتار سياسى خويش از ايشان به عنوان الگويى مناسب در قرن حاضر تأثير مى پذيرند و سرمشق مى گيرند يا آنكه با «تقرير» خود مهر تأييد بر اين گونه رفتارها مى نهند. الگوى مدرس و خاطرات مستقيم و غيرمستقيم امام (ره) از مدرس اشتغال خاطر وى در وضعهاى گوناگون سياست است؛ همچنان كه عنايت خاصى به رفتار سياسى مدرس دارند.
در مقايسه رفتارهاى سياسى آن دو به مشابهت هاى اصولى فراوانى برمى خوريم؛ كيفيت مبارزات امام (ره) و مدرس و تفاوت و در مواردى تضاد آن دو با نخبگان سياسى داخلى و خارجى و نحوه زندگى سياسى و اجتماعى و انتخاب زى طلبگى نمونه هايى از اين وجوه تشابه است. امام (ره) در طرح بسيارى از مسائل از تجربه مدرس الهام مى گيرند. صرف نظر از موارد بى شمار در شباهت هاى رفتار سياسى، امام (ره) در ۳۷ مناسبت در بيان و پيام هاى مكتوب خود با عنوان نام مدرس، از او به عنوان الگويى براى بلندپايگان سياسى جمهورى اسلامى ايران يا استشهاد درباره موضع گيرى و رفتار سياسى خود و يا براى بيان منظور خويش ياد مى كنند و گاهى در تحليل سياسى رويدادها از نقل قول هاى وى مدد مى گيرند؛ به طور مثال براى تشويق روحانيت به دخالت در امور سياسى يا براى اثبات دخالت و نقش كليدى روحانيون در طول تاريخ مثال زنده ايشان مرحوم مدرس است. در موارد ديگرى نيز بدون اين كه نامى از مدرس ببرند، با بهره گيرى از رفتار سياسى و خاطرات مربوط به او، در تصميم گيرى الهام مى گيرند.
هيچ شخصيت معاصرى همچون مدرس مورد تعظيم و تأييد امام (ره) واقع نشده است و حتى پس از براندازى رژيم پهلوى و در دوران استقرار نظام جمهورى اسلامى نيز مدرس همچنان در كانون توجه امام (ره) است. اين نكته از آن رو حايز اهميت است كه ويژگى هاى شخصيتى برخى از افراد متناسب انجام اقدامات انقلابى است؛ اما فاقد مهارت و توانايى لازم براى دوران سازندگى هستند؛ حال آنكه در كلام
امام (ره)، الگوى رفتار سياسى مدرس موضوعيت خويش را در هر دو دوره حفظ كرده است. مقايسه رفتار سياسى امام خمينى (ره) و شهيد مدرس را مى توان در دو بخش، يعنى تحليل رفتار سياسى درباره براندازى رژيم سابق و نيز رفتار سياسى در دوران استقرار نظام جمهورى اسلامى، مورد بحث قرار داد. بخشى از استشهاد امام (ره) به مدرس مربوط به زمانى است كه پهلوى دوم، محمدرضاشاه، بر سرير قدرت است. ابتدا به عنوان اين موارد مى پردازيم:
۱. موضوع اولتيماتوم دولت روسيه به ايران، يكى از قصه هاى مكرر امام (ره) است. دولت روسيه با تهديد دولت ايران به دخالت نظامى و اشغال ايران و تحت فشار قرار دادن نمايندگان مجلس شوراى ملى وقت، قصد اخذ امتيازاتى را داشت. مدرس كه در اين زمان در مجلس حضور دارد با شجاعت بى نظير خود سكوت مرگبار نمايندگان را مى شكند و براى مخالفت با اولتيماتوم به آنان دل و جرأت مى دهد و با شكستن جو رعب و وحشت، نمايندگان را به بى اعتنايى به تهديد روسيه تشويق مى كند و روسيه نيز عملاً هيچ گونه اقدامى انجام نمى دهد. امام (ره) از اين موضوع براى تبيين موضع گيرهاى متعددى بهره مى گيرند.
امام (ره) در گفتار بسيار تند خود در مخالفت با طرح احياى كاپيتولاسيون در ۱۳۴۳/۸/۴ با عنوان ماجراى اولتيماتوم روسيه به ايران و مقاومت مدرس در برابر آن مى فرمايند:
«علما موظفند ملت را آگاه كنند، دولت اعتراض كند كه چرا يك همچنين كارى كرديد؟ چرا ما را فروختيد؟ مگر ما بنده شما هستيم. شما كه وكيل ما نيستيد. وكيل هم بوديد اگر خيانت كرديد به مملكت، خود به خود از وكالت بيرون مى رويد. خدايا اينها خيانت كردند به مملكت ما. خدايا دولت به مملكت ما خيانت كرد، به اسلام خيانت كرد... اگر يك ملا تو اين مجلس بود توى دهن اين ها مى زد. نمى گذاشت اين كار بشود، من به آنان كه به ظاهر مخالفت كردند اين حرف را دارم به آنها، چرا آقا خاك تو سرتان نريختيد؟ چرا پا نشديد يقه آن مردك را بگيريد؟»
ملاحظه مى شود كه در اوج طرح مسأله كاپيتولاسيون آمريكايى، كانون توجه معطوف به قضيه اولتيماتوم روسيه و نحوه برخورد مدرس با آن است و اين كه نمايندگان مجلس مزبور بايد همچون مدرس عمل كنند تا چنين طرحى به تصويب نرسد.
امام (ره) آن جوشكنى را كه مدرس در مجلس شوراى ملى انجام داد در اجتماع مردمى در سال ۱۳۴۳ انجام مى دهند و در اوج قدرت شاه، بى سابقه ترين حمله را متوجه دربار مى كنند و علما و مردم را به اعتراض فرا مى خوانند. در اين روز از سوى رجال حكومتى به امام (ره) توصيه شده بود كه به آمريكا حمله نكنند، به اسرائيل كارى نداشته باشند و به شاه نيز حمله نكنند؛ اما امام (ره) دقيقاً برعكس، همين سه موضوع را محور سخنرانى خود قرار مى دهند. به دليل همين سخنرانى است كه در سيزده آبان ۱۳۴۳ به تركيه تبعيد مى شوند. امام خمينى (ره) سيزده سال بعد در سخنرانى ديگرى پس از شهادت فرزندش سيدمصطفى، پس از عنوان مبارزه مستمر روحانيت و تأكيد بر ضرورت شدت بخشيدن آن عليه رژيم، به مدرس و رفتار سياسى وى در ماجراى اولتيماتوم روسيه و حضور يك روحانى در صف اول صحنه مبارزه سياسى استشهاد مى كنند و تأكيد مى كنند كه نبايد از واكنشهاى خشن و هياهوها ترسيد:
«مدرس گفت: حالا كه ما بناست از بين برويم چرا خودمان از بين ببريم خودمان را؟ رأى مخالف داد و بقيه جرأت پيدا كردند و رأى مخالف دادند، رد كردند اولتيماتوم را، آنها هم هيچ غلطى نكردند. بناى سياسيون هم همين است كه يك چيزى را تشر مى زنند ببينند طرف چه جورى است. اگر چنانچه طرف ايستاد مقابلشان، آنها عقب مى روند و اگر چنانچه نه، آن بيچاره عقب رفت اينها جلو مى آيند... اين نهضت آخرى هم كه منتهى شد به پانزده خرداد و اينهمه كشته دادند مردم، اين هم در صف اولش اهل علم بود، علما بودند. تا حالا هم دنباله اش كشيده شده است.»
مشاهده مى شود كه امام (ره) در كوران انقلاب و در آستانه پيروزى انقلاب براى تأكيد ورزيدن بر نقش روحانيت در مبارزه از نحوه رفتار سياسى مدرس در برخورد با قضيه اولتيماتوم استفاده مى كنند:
«آن وقتى كه اولتيماتوم كرد روسيه به ايران، تنها كسى كه خود اينها نوشتند وكلا همه نشسته بودند و هيچ حرف نمى زدند... [مدرس ]گفت: حالا كه بناست ما از بين برويم چرا به دست خودمان از بين برويم؟ نه ما رد مى كنيم... آنها هم هيچ كارى نكردند، اين ها مى خواهند ما را بترسانند... مى نويسند كارتر... كه ما پشتيبان شما [شاه] هستيم... چند روز پيش از اين وزير خارجه انگلستان مسأله را همانطورى كه بود گفت ايشان حافظ منافع ماست... ما بايد حالا پشتيبانى از او بكنيم... اين حرفها را كه آنها لشكر بياورند از آن طرف، نه خير اينها همه شعر است... اين حرفها را مى زنند براى ترس [ترساندن] ما، آن وقت هم يك آخوند ايستاد و گفت نه، منتها خب مردم همراه نبودند.»
به نظر امام (ره) در خصوص رفتار سياسى نبايد در جو ساختگى رعب و وحشت رقيبان و دشمنان تصميم گيرى كرد، بلكه بايد جوشكنى كرد. امام (ره) با تأسى به مدرس در مبارزه با شاه اعلام مى كنند كه پشتيبانى و حمايت حاميان شاه طبل تو خالى است و براى تهديد و ترساندن و منصرف كردن مردم است. سخنان امام (ره) در قضيه تسخير لانه جاسوسى «آمريكا طبل تو خالى است» مشهور است. بسيارى از تهديدها عملى نيست و بين «واقعيت» و «تصور از واقعيت عملى» تفاوت زيادى وجود دارد.
۲. مقطع بعدى استشهاد امام (ره) به موضعگيرى هاى سياسى مدرس در برابر رضاشاه است كه گويى نسخه دوم رويارويى امام (ره) با محمدرضا شاه است. اظهار نظر شجاعانه مدرس در قبال سردار سپه و مبارزه او عليه رضاخان پيوسته جايگاه خاصى در كانون توجه افكار امام (ره) دارد. امام (ره) در پى كشتار نوزده دى ۱۳۵۶ با الهام از قول مدرس به تحليل واقعه مى پردازند: «در زمان رضاخان، مرحوم مدرس به رضاخان، پدر اين خان، گفته بود كه من شنيدم كه شيخ الرئيس گفته من از گاو مى ترسم براى اين كه اسلحه دارد و عقل ندارد. اين حرف اگر از شيخ الرئيس هم ثابت نباشد يك حرفى است حكيمانه كه اسلحه وقتى در دست اشخاص غيرصالح افتاد چه مفاسدى دارد.»
با قرار دادن گفتار در متن واقعيات روشن مى شود كه منظور امام (ره)، نظاميان مسلح رژيم شاه است كه دست به قتل عام مردم بى دفاع زده بودند. آنگاه ايشان اين تحليل را در خصوص كل تاريخ بشر، تمامى جنگ ها و جنايت هاى پنجاه ساله سلطنت پهلوى صادق مى دانند. امام (ره) با تعميم اين نظريه بر كل روابط بين الملل و نخبگان سياسى و قدرتهاى بزرگ از مسائل منطقه اى و بين المللى بر اساس اين نقل قول مدرس برداشت مى كنند: «اگر فرد مهذب نشده باشد و اين فرد به قدرت و اسلحه مسلح شود از اين قدرت خويش در براى فساد بهره مى گيرد. مدرس بر همين اساس، رضاشاه را «قدرتمندى شاخدار» مى دانست.»
مدرس پرچمدار مبارزه با رضاخان بود. او در موارد متعدد، از جمله امور كشوردارى، تلاش رضاخان براى احراز مقام رياست وزرايى و نيز در جريان اعلام جمهورى به جاى سلطنت، همه جا با صراحت و شجاعت با رضاخان به مخالفت پرداخت. يكى از مواردى كه امام خمينى (ره) به آن اشاره مى كنند رويارويى مدرس و رضاخان در ماجراى جمهوريت است. وى متذكر مى شود رضاخان قصد داشت به تقليد از آتاتورك رژيم سلطنتى ايران را به جمهورى تبديل كند و مخالف قاطع وى كسى جز مدرس نبود. مدرس در پاسخ به ايراداتى كه درباره مخالفتش با رژيم جمهورى مى شد، مى گويد:
«من با جمهورى واقعى مخالف نيستم و حكومت صدر اسلام هم تقريباً و بلكه تحقيقاً حكومت جمهورى بوده است، ولى اين جمهورى كه مى خواهند به ما تحميل كنند بنابر اراده ملت نيست، بلكه انگليسيها مى خواهند به ملت ايران تحميل نمايند، و رژيم حكومتى را كه صددرصد دست نشانده و تحت اراده خود باشد در ايران برقرار كند و از همه مهمتر به واسطه مخالفت احمدشاه با قرارداد و خواسته هاى انگليسى ها مى خواهند از او انتقام بگيرند. اگر واقعاً نامزد و كانديداى جمهورى فردى آزاديخواه و ملى بود، حتماً با او موافقت مى كردم و از هيچ نوع كمك و مساعدت با او دريغ نمى نمودم.»
مبارزه قاطع مدرس در اين زمينه به درگيرى وى با نمايندگان رضاخان در مجلس انجاميد. بر سر تصويب اعتبارنامه وكلاى ولايات كه با نظر رئيس الوزراء انتخاب شده بودند كشمكش و مجادله سختى رخ مى دهد. در وقت تنفس مجلس بين مدرس و بهرامى مشاجرهاى رخ ميدهد و بهرامى احياءالسلطنه سيلى به صورت مدرس مى زند كه موجب هيجان عمومى مردم و تنفر نمايندگان از مخالفان مدرس مى گردد.
پس از اين ماجرا به واسطه مظلوميت مدرس، چند نفرى از موافقان جمهورى نيز به دسته مخالفان و بى طرفان ملحق مى شوند و همين حركت بزرگترين عامل بازدارنده و برهم زننده جمهورى مى گردد. رضاخان خود گفته بود كه اين احياءالسلطنه با يك سيلى اساس جمهورى ما را برهم ريخت. امام خمينى (ره) از اين ماجرا نيز چنين نتيجه گيرى مى كنند كه اگر انسان ساخته شود مى تواند به تنهايى به جاى يك گروه مفيد باشد:
اينها از انسان مى ترسند. اينها ديدند كه يك مدرس در زمان رضاخان بود نمى گذاشت رضاخان آن وقت كه جمهورى درست بكند. مدرس نگذاشت ولو برخلاف مصالح شد و اگر درست شده بود بهتر بود، لكن آن وقت اينها نظر سوء داشتند. يعنى او به سلطنت كه نرسيده بود مى خواست رئيس جمهور شود و بعدش هم كارهاى ديگرى بكند و كسى كه جلو او را گرفت مدرس بود كه نگذاشت اين كار عملى شود... و بالاخره هم جانش را از دست داد.
امام (ره) هنگامى كه در صدد اثبات نقش عينى روحانيان در تحولات سياسى و اجتماعى ايران معاصر و در پاسخ به ايجاد شبهه هاى گروه هاست بار ديگر از مدرس و داستان جمهورى سخن مى گويند:
مرحوم مدرس يك كسى بود كه در مقابل همه مى ايستاد و مع الأسف اينها مى گويند روحانيون نقشى نداشتند. يك روحانى در يك مجلس كه رضاخان مى خواست كه جمهورى درست كند و مدرس مخالفت مى كرد، مى دانست كه مى خواهد حقه بزند و مردم را بچاپد فقط مدرس ايستاد و جلو او را گرفت.
۳. آنگاه كه سخن از انسان سازى و نقش تأثيرگذار او در سرنوشت خود و جوامع و محيط است، نمونه بارز در نظر امام (ره) الگويى به نام مدرس است:
اين رژيم ها از انسان مى ترسند. در هر رژيمى يك انسان اگر پيدا بشود متحول مى كند كارها را، رضاشاه از مدرس مى ترسيد. آنقدر كه از مدرس مى ترسيد از تفنگدارها نمى ترسيد. امام (ره) درباره چگونگى وضع حوزه ها و دانشگاه ها و نقش روشنفكرى آنها نيز مرحوم مدرس را شاهد مثال مى آورند كه به رغم زندگى ساده و طلبگى خود به خوبى بر روند تحولات سياسى اثرگذار بود: زمان رضاشاه غير از زمان محمدرضاشاه بود. آن وقت يك قلدرى بود كه شايد تاريخ ما كم مطلع بود. در مقابل او همچو ايستاد و در مجلس در خارج كه يك وقت گفته بود سيد چه از جان من مى خواهى؟ گفته بود كه مى خواهم تو نباشى... و فرياد مى زند كه زنده باد خودم، مرده باد رضاخان، در آن وقتى كه قدرت داشت رضاخان.
۴. امام (ره) حتى در پاسخ پرسش خبرنگاران خارجى درباره اين كه نظر شما در خصوص بازگرداندن شاه به ايران چيست؟ از نقل قول مدرس در خصوص «دعاى خيرش براى سلامت رضاخان» مدد مى گيرد:
من مايلم كه او بيايد [محمدرضاشاه] به ايران، بياورندش ايران و ما محاكمه كنيم [خطاب به مترجم]. بگوييد به او كه مرحوم مدرس كه با شاه سابق دشمن سرسخت بود، يك وقتى كه شاه به سفر رفته بود وقتى آمده بود مرحوم مدرس گفته بود كه من به شما دعا كردم. خيلى او خوشش آمده بود كه چطور يك دشمن دعا كرده بود. گفته بود نكته اين است كه اگر تو مرده بودى اموالى كه از ما غارت كرده بودى و به خارجى ها داده بودى همه از بين رفته بود و من دعا كردم تو زنده باشى برگردى بلكه بتوانيم ما مال ها را برگردانيم. حالا ما هم همينطور هستيم و اين پسر [محمدرضا] هم بيشتر از او اموال ما را برده است به خارج.
سرانجام اين كه امام خمينى (ره) در يك جمع بندى كلى مى فرمايند: او [رضاخان] با مرحوم مدرس روزگارى گذراند و تماس خصوصى داشت و فهميد كه با هيچ چيز نمى توان او را قانع كرد. نه با تطميع، نه با تهديد و نه با قوه منطق، از او حال علماى ديگر را سنجيد. در اين بيان امام (ره) آسيب ناپذيرى رفتار سياسى را در سه محور تطميع ناپذيرى، تهديدناپذيرى، قدرت استدلال، منطق قوى و بازى نخوردن مى دانند.
۵. در مطالعه رفتارهاى سياسى امام خمينى (ره) و مدرس به رفتارهاى سياسى گوناگونى برمى خوريم. مدرس در طول حيات خود با رخدادهاى سياسى گوناگونى نظير انقلاب مشروطيت، استبداد صغير، كودتاى رضاخان، جنگ جهانى اول، دوره هاى نمايندگى مجلس شوراى ملى، اقدامات رضاشاه و انعقاد قراردادهاى خارجى مواجه بوده است. مسائلى كه تقريباً به گونه جدى ترى در حيات امام خمينى (ره) نيز تكرار مى شود. در رفتار سياسى مدرس گونه هاى زير مشاهده مى شود: مشاركت در انقلاب مشروطيت، نطق هاى منطقى و كوبنده ايشان به ويژه در مجلس، نمايندگى از سوى مراجع به عنوان يكى از علماى طراز اول براى نظارت بر مصوبات مجلس شوراى ملى، نمايندگى مجلس شوراى ملى در پنج دوره (دوره هاى دوم، سوم، چهارم، پنجم و ششم)، رياست يا نايب رياستى مجلس به طور مكرر، مخابره تلگرافهاى متعدد در موضوعهاى گوناگون، تحصن در حضرت عبدالعظيم(ع)، مرقومه به روزنامه ها (از جمله روزنامه برق و اطلاعات)، تأييد حركت هاى انقلابى (نظير حركت علماى اصفهان)، انتشار بيانيه ها به مناسبت هاى مختلف (از جمله درباره كودتاى رضاخان)، ملاقات هاى سياسى داخلى و خارجى، فعاليت هاى گسترده سياسى در مجلس و خارج از آن و ارائه پيشنهادهاى ابتكارى، استيضاح رئيس الوزرا و مهاجرت از تهران به قم، كاشان و كرمانشاه و تشكيل حكومت موقت مقارن با جنگ جهانى، مخالفت هاى سرنوشت سازى همانند مخالفت با اولتيماتوم روسيه، مخالفت با قرارداد ،۱۹۱۹ مخالفت با طرح جمهورى رضاشاه. مرحوم مدرس هزينه سنگينى بابت اين مشاركتهاى سياسى پرداخت كرده است: تحمل رنج مهاجرت و هجوم تبليغاتى و فيزيكى دشمنان حتى در مجلس شوراى ملى كه در دو سه نوبت تكرار شده، از جمله كتك خوردن او در جريان جمهوريت. سوءقصد و ترور وى كه در سه نوبت تكرار شد و هر سه نوبت نافرجام ماند. دستگيرى هاى متعدد از سوى جناح هاى گوناگون، تبعيد و سرانجام «شهادت» ايشان.
در رفتارشناسى سياسى امام خمينى (ره) نيز تقريباً همه اين موارد جز تحصن و شهادت مشاهده مى شود. به علاوه موارد متعدد ديگرى در رفتارهاى سياسى امام خمينى (ره) ديده مى شود كه درباره مدرس تحقق نيافته است. همچنين قابل عنوان است كه درصد توجه امام خمينى (ره) به مسائل جهان اسلام به مراتب بيشتر از مدرس است، در حالى كه درصد ملاقات هاى مدرس با مقام ها رسمى و حكومتى گسترده تر از ملاقات هاى بسيار نادر امام خمينى (ره) با زمامداران حكومتى رژيم پهلوى است.
جمع بندى
الف) مرحله براندازى رژيم شاه
امام (ره) به شمار مى آيد. فراتر از آن، ميزان ستيز، مبارزه و برخورد امام خمينى (ره) بنيادى تر از مرحوم مدرس است، زيرا مدرس خواستار «حفظ وضع موجود و نظام سلطنتى» بود. او در پنج دوره، نماينده مجلس شوراى ملى بود. امام (ره) گاه تجارب سياسى مرحوم مدرس را در يك چارچوب نظرى سياسى مورد توجه قرار مى دهند و زمانى يك رفتار سياسى مقطعى. وى در مجلس عليه اولتيماتوم روسيه يا عكس العمل ايشان در قبال فرمان فرما را به عنوان الگوى مناسبى در وضع هاى مشابه و برخورد با نخبگان سياسى مغرور داخلى يا نمايندگان قدرت هاى خارجى در نظر مى گيرند و خود نيز عملاً چنين رفتارهايى را از خود بروز مى دهند؛ از جمله مى توان به اعتراض عليه كاپيتولاسيون و نيز قضيه اشغال لانه جاسوسى اشاره كرد.
ب) مرحله سازندگى و استقرار نظام جمهورى اسلامى
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}