نویسنده: محمد امین صادقی ارزگانی





 
 سیری در اندیشه عرفانی امام خمینی (ره)
حقایقی که تاکنون درباره جنبه‌های مختلف و شؤون وجودی اهل بیت (علیهم‌السلام) بیان شد، به ویژه مسئله جانشینی و امامت آن‌ها، ممکن است این سؤال را در پی داشته باشد که چرا نام ائمه با صراحت در قرآن ذکر نشده است؟
نخست باید متذکر شد که گرچه متأسفانه این گونه مسائل در گفته‌های عرفانی سایر عارفان نیامده (دست کم نگارنده به آن دست نیافته است) ولی پاسخ این سؤال در روایات اهل بیت (علیهم‌السلام) به روشنی بیان گردیده و در سخنان عرفانی امام خمینی نیز مطرح شده است.
حضرت امام (رحمةالله) با رویکرد عرفانی به این مسئله نگریسته و سعی کرده است با استناد به روایات اهل بیت (علیهم‌السلام) سرّ این مسئله را بیان کند. در پاسخ امام نکته‌های ژرفی مطرح شده که طرح و تحلیل آن ضروری است.
در پاسخ به این پرسش باید گفت:
اولاً، به اتفاق همه مذاهب اسلامی، در این گونه امور هیچ تفاوتی بین قرآن و سنت قطعی پیامبر وجود ندارد؛ یعنی همان‌گونه که قرآن حجت است، احادیث متواتره نیز حجت و یقین‌آور است؛ زیرا به نص قرآن کریم هرچه رسول خدا گفته است بر اساس وحی بوده و کلام او تجلّی حقایق وحیانی است؛ (وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى‏). (1) در این آیه‌ی مبارکه تصریح شده که پیامبر هرگز از روی هوی و هوس سخن نمی‌گوید و سخن او جز وحی نیست.
بنابراین همان‌گونه که بسیاری از مسائل اسلامی از طریق سنت قطعی ثابت شده و هیچ تردیدی در آن‌ها نیست، (2) اسامی ائمه (علیهم‌السلام) نیز از طریق روایات قطعی بیان شده است. در واقع این مسئله آن قدر روشن است که اگر در قرآن نیز ذکر می‌شد از این بیشتر یقین‌آور نبود.
در اصول کافی باب مستقلی به دلایل عدم ذکر نام ائمه در قرآن، اختصاص داده شده است؛ از جمله:
"ابابصیر می‌گوید: به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم که مردم می‌گویند، چرا نام اهل بیت (علیهم‌السلام) در قرآن نیامده است؟ حضرت فرمود: به آنان بگو، نماز بر پیامبر نازل شد، اما خداوند در قرآن نامی از سه یا چهار رکعت بودن آن نبرد، ولی پیامبر آن را برای مردم بیان کرده است؛ و نیز زکات بر ایشان نازل شد، اما خداوند در قرآن مشخص نکرده که برای هر چهل درهم یک درهم زکات واجب است، ولی پیامبر این را برای مردم بیان فرمود؛ همچنین حج را نازل کرد، ولی نفرمود که هفت شرط طواف واجب است، اما پیامبر این مسأله را برای مردم بیان کرد؛ درباره ائمه نیز در قرآن فرمود: (أَطِیعُوا اللّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْكُمْ) (3) و رسول خدا، مصادیق، «اولوا الامر» را مشخص کرد. (4)"
ثانیاً، ممکن است خداوند از این طریق، قرآن را از تحریف حفظ کرده باشد؛ زیرا کسانی که نفرین به امیرمؤمنان علی (علیه‌السلام) را به عنوان یک فریضه‌ی دینی مطرح می‌کردند و سال‌های متمادی عده‌ای از مسلمان‌ها تحت تأثیر حکومت بنی‌امیه، نفرین بر علی (علیه‌السلام) را به عنوان یک وظیفه‌ی دینی به جا می‌آورند، (5) چه تضمینی وجود داشت که نام ائمه را به نحوی از قرآن حذف نکنند.
امام خمینی ضمن طرح پاسخ‌های متعدد، به این نکته نیز اشاره کرده و گفته‌اند:
"در صورتی که امام را در قرآن ثبت می‌کردند، آن‌هایی که جز برای دنیا و ریاست با اسلام و قرآن سروکار نداشتند... آن آیات را از قرآن بردارند و کتاب آسمانی را تحریف کنند و برای همیشه قرآن را از نظر جهانیان بیندازند و تا روز قیامت این ننگ برای مسلمان‌ها و قرآن آن‌ها بماند و همان عیبی را که مسلمانان به کتاب یهود و نصارا می‌گرفتند، عیناً برای خود این‌ها ثابت شود. (6)"
به نظر می‌رسد یکی از بهترین پاسخ‌های سؤال یاد شده، همین نکته‌ای است که در کلام امام مطرح شده است؛ به خصوص این که همه دین‌پژوهان و مدافعان حریم قرآن و کسانی که از عدم نفوذ تحریف در قرآن سخن گفته‌اند، نوعاً به این آیه‌ی مبارکه استناد کرده‌اند که:
(إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ)؛ (7) بی‌تردید ما این قرآن را به تدریج نازل کردیم و قطعاً نگهبان آن خواهیم بود.
این آیه یکی از بهترین دلایل عدم تحریف قرآن محسوب می‌شود؛ لذا در ذیل این آیه مباحث مبسوطی درباره عدم تحریف قرآن انجام گرفته است. (8) با توجه به کلام امام خمینی، می‌توان گفت که نیامدن نام ائمه (علیهم‌السلام) در قرآن یکی از بهترین راه‌های پیش‌گیری از تحریف آن و عینیت بخشیدن به پیام آیه‌ی یاد شده است.
ثالثاً، قرآن کریم نه تنها در بحث امامت وارد جزئیات نشده و به عنوان نمونه اسامی ائمه را ذکر نکرده است، بلکه در مسائل توحیدی نیز به طور کلی سخن گفته و جزئیات بسیاری از مسائل توحیدی در روایات مطرح شده است. حضرت امام در این باره می‌گوید:
چنانچه می‌دانیم قرآن، کتاب... بزرگ آسمانی... نباید به جزئیات بپردازد، بلکه باید همان کلیات را بگوید، و جزئیات و خصوصیات را در عهده‌ی بیان پیغمبر واگذار کرده؛ چنانچه معرفی خود را که از معرفی علی بن ابی‌طالب بالاتر است، به طوری نکرده که خلاف بین مسلمانان برداشته شود؛ مثلاً راجع به این که خدا اصلاً صفت دارد یا ندارد و بر فرض داشتن، با ذات متحد است یا نیست... در همه‌ی این‌ها خلاف است بین مسلمان‌ها... فرضاً در قرآن اسم امام را هم تعیین می‌کرد، از کجا که خلاف بین مسلمان‌ها واقع نمی‌شد... بلکه شاید در این صورت خلاف بین مسلمان‌ها طوری می‌شد که به انهدام اصل اساس اسلام منتهی می‌شد... پس نام بردن از علی بن ابی‌طالب برخلاف صلاحِ اصل امامت که هیچ، برخلاف صلاح دین هم تمام می‌شد. (9)
بنابراین اگرچه نام ائمه (علیهم‌السلام) در قرآن کریم بیان نشده، ولی در روایات قطعی و متواتر بیان گردیده است. (10)

پی‌نوشت‌ها:

1. نجم (53): 3.
2. شرح نهج‌البلاغه، ج 3، ص 374.
3. نساء (4): 59.
4. الکافی، ج 2، ص 40، ح 1.
5. شرح نهج‌البلاغه، ج 1-2، ص 56.
6. کشف اسرار، ص 114.
7. حجر (15): 9.
8. المیزان، ج 12، ص 103-138.
9. کشف اسرار، ص 113-114.
10. بحارالانوار، ج 36، ص 226-273.

منبع مقاله:
صادقی ارزگانی، محمد امین، (1387) سیمای اهل بیت (ع) در عرفان امام خمینی (ره)، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، چاپ اول.