امنيت انرژي
امنيت انرژي
امنيت انرژي
نگاهي به مناسبات استراتژيك انرژي در جهان
جامعه مدرن با پيوستگي هر چه بيشتر به انرژي در تقريبا تمام فعاليتهاي انساني، رشد پيدا كرده است. اشكال مختلف به كارگيري انرژي در بخشهاي مسكن، صنعت و حمل و نقل امروزه هويداست. انرژي همچنين در بخشهاي نظامي اهميتي حياتي دارد. در واقع تلاش براي كنترل منابع نفتي يك دليل اصلي براي بروز جنگ جهاني دوم به حساب مي آيد. به طور خلاصه، افزايش اتكاي به انرژي، اهميت امنيت انرژي را برجسته مي كند. اولين شوك نفتي، پس از جنگ اعراب و اسرائيل در سال ،۱۹۷۳ امنيت انرژي و مهمتر از آن امنيت عرضه نفت را براي كشورهاي صنعتي به خطر انداخت. از آن زمان، سياستگذاران و تحليلگران در جستجوي مفهوم امنيت انرژي و ابعاد آن بوده اند.
كميسيون اروپايي، امنيت انرژي را به عنوان توانايي ايجاد اطمينان در اينكه نيازهاي ضروري انرژي در آينده قابل تأمين باشد هم به وسيله منابع محلي در دسترس به لحاظ اقتصادي و از طريق ذخاير استراتژيك و هم به وسيله استفاده از منابع خارجي باثبات و در دسترس تعريف مي كند. بارتون، يودول، رون و زيلمن و امنيت انرژي را به عنوان شرايطي كه در آن يك ملت و شهروندان و فعالان اقتصادي آن به منابع انرژي كافي با قيمت منطقي براي آينده فارغ از بحرانهاي جدي تعريف مي كنند. به طور خلاصه امنيت انرژي به عرضه پايدار و مطمئن انرژي با قيمتهاي منطقي اشاره دارد.
پارامترهاي مختلف امنيت انرژي در موارد زير خلاصه مي شود.
قيمت نفت از كشوري به كشور ديگر با توجه به عوامل متعدد نظير كيفيت نفت، مصارف نهايي، مالياتها، سطوح انتقال و توانايي پالايش متفاوت است. براي مدت زمان طولاني، اوپك نقش موازنه دهنده توليد را در بازار نفت بازي كرده است. به اين معنا كه وقتي كشورهايي نظير روسيه، حوزه درياي خزر، شمال آفريقا، توليد نفت خود را افزايش مي دهند، اوپك سهم توليد را به منظور جلوگيري از سقوط قيمتها كاهش مي دهد. علاوه بر اين از ابتداي دهه ۲۰۰۸ و حتي تا ماههاي اخير، اوپك يك محدوده قيمت تعيين كرده است.
ضرورتا سرمايه گذاري هاي جديد، منابع جديدي را به بازار اضافه كرده و به كاهش قيمت منجر مي شود. به طور مشخص با سرمايه گذاري هاي انجام شده در دهه ۱۹۹۰ در صنعت نفت، قيمت نفت ثابت باقي ماند. اين شرايط به كمبود نفت و افزايش قيمتها از ابتداي سال ۲۰۰۰ منجر شده است.
اين مهم محدود كردن توانايي در توليد نفت را از بين برده است.
در عمل، صنعت بين المللي نفت وارد دوره اي از تحولات بنيادين شده است. در اواسط دهه ،۲۰۰۰ توانايي ضعيف در توليد نفت يكي از پايين ترين سطوح خود را طي مي كند.
اگرچه وضعيت سياسي خاورميانه زمينه هاي زيادي را براي فهم اين مهم كه عرضه نفت از سال ۱۹۷۳ با وجود بحران هاي متعدد دچار انقطاع شده است، فراهم كرده است. توليد كنندگان خاورميانه دريافته اند كه به كارگيري تحريم نفتي با اهداف سياسي ناكارآمد است. در دهه هاي بعد، توليد كنندگان بزرگ نفت توليد خود را براي جبران هر گونه كاهش عرضه ناشي از بحران هاي سياسي در سراسر دنيا افزايش داده اند.
دارندگان منابع بزرگ بارها، نگراني خود را از بابت امنيت درازمدت تقاضا براي توليد خود ابراز داشته اند. اين نگراني بر دو مبنا استوار است. الف: رشد ادواري الگوها و سياستهايي كه تقاضا براي نفت را كاهش مي دهد و استفاده از منابع ديگر انرژي را تشويق مي كند. ب: توليد كنندگان اوپك در ايجاد تنوع در اقتصادهاي خود شكست خورده اند و همچنان وابستگي آنها به درآمدهاي نفتي ادامه دارد. بنابراين نگراني آنها نسبت به امنيت تقاضا، مربوط به درآمدهاي نفتي آنهاست. در اين چارچوب، رشد تقاضاي نفت آسيا، از سوي كشورهاي توليد كننده نفت اوپك با استقبال مواجه شود.
به طور خلاصه، جهاني شدن بازارهاي نفت ثابت مي كند كه هدف خودكفايي در انرژي منسوخ است. امنيت انرژي يك موضوع بين المللي است كه مستلزم رشد وابستگي متقابل ميان توليدكنندگان و مصرف كنندگان عمده است. افزايش شديد تقاضاي نفت آسياي شرقي و جنوب شرقي در اين زمينه قابل توجه است.
آسياي جنوب شرقي
ويژگي هاي مختلفي چشم انداز انرژي آسيا را تبيين مي كند. نخست: ملت هاي آسيا- پاسيفيك محدوديت بالايي در داشتن منابع نفت و گاز دارند. در واقع، اين منطقه از لحاظ نفت پايين ترين ذخاير و از لحاظ گاز، سومين منطقه از لحاظ داشتن كمترين ذخاير گاز در دنيا به شمار مي آيد. دوم، شكاف ميان توليد پايين نفت و گاز آسيا پاسيفيك و مصرف آن است. منطقه آسيا پاسيفيك در حدود ۲/۱۰ درصد نفت جهان را توليد مي كند. اين در حالي است كه مصرف آن از كل مصرف جهاني در حدود ۸/۲۸ درصد است درمورد گاز توليد و مصرف منطقه به ترتيب ۹/۱۱ و ۳/۱۳ درصد است. اين شكافها از طريق واردات از مناطق ديگر به ويژه از خليج فارس پر شده است. يكي از راه هاي تأمين پايدار نفت در آسيا پاسيفيك، استفاده از بخش حمل و نقل منطقه اي در چين و هند است. رشد اقتصادي بالاي پايدار به افزايش مالكيت سيستم حمل و نقل منجر شده است. حجم حمل و نقل در چين در سال ۱۹۸۰ در حدود ۲ ميليارد به طور خلاصه، اقتصادهاي آسيا پاسيفيك از محدوديت بالاي نفت و گاز رنج مي دهد و در اين راستا، رقابت ميان آنها و ديگر مشتريان بر سر منابع هيدروكربوري بالا گرفته است.
خليج فارس
با اين حال سهم اين منطقه در توليد جهاني نفت پايين تر از ميزان و سهم آن در ذخاير جهاني نفت است. به عبارت ديگر، منطقه خليج فارس در مقايسه با مناطق ديگر نظير روسيه، درياي شمال و آمريكا كه نسبت به ميزان ذخاير خود، توليد بالايي دارند، در اين زمينه توليد نفت و گاز كمتري دارد. بنابراين براي افزايش توليد نفت منطقه و وابستگي بيشتر به نفت منطقه برنامه ريزي شده است. مشتريان نفت آسيا پاسيفيك تقريباً اكثريت نياز نفتي خود را از منطقه خليج فارس تأمين مي كنند.
با در نظر گرفتن اين شرايط، مصرف كنندگان آسيا پاسيفيك در جست وجوي راه هايي براي تحكيم روابط انرژي با كشورهاي خليج فارس است. در سال ،۱۹۹۹ جيانگ زمين رئيس جمهور چين، از عربستان سعودي ديدار و از ايجاد روابط استراتژيك دو كشور در زمينه انرژي خبر داد، در سال ،۲۰۰۴ شركت سينوپك چين، قراردادي براي بهره برداري از منابع گاز عربستان سعودي با ديگر شركتهاي بين المللي امضا كرد. در همان سال، اين شركت يادداشت تفاهمي براي خريد ۲۵۰ ميليون تن گاز طبيعي مايع شده (ING) به مدت ۳۰ سال امضا كرد.
ايران همچنين قصد دارد ۱۵۰ هزار بشكه نفت پس از توسعه ميدان نفتي يادآوران از سوي شركت چيني سينوپك، به چين صادر كند. از ،۱۹۹۴ ايران، هند و پاكستان در مورد احداث يك خط لوله صادرات گاز از ايران به دو مصرف كننده بزرگ آسيايي، مذاكراتي را آغاز كرده اند. ژاپن نيز طرح هاي مختلف نفتي را در خليج فارس به ويژه در ايران و كويت در دست اجرا دارد.
امنيت انرژي: درسها و چشم اندازها
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}