روز نیروی دریایی (جملات ادبی)

نويسنده:محمد کامرانی اقدام
سلام برشما که قلب‏هایتان دریای شجاعت‏ومردانگی و جان‏هایتان، کمینگاه شکار شرک است و شرارت.
سلام بر شما! که همسفران آفتابید و همراهان ماهتاب! شب‏هایتان پر از شکوه است و روزهایتان لبریز از حماسه. چشم‏هایتان دریایی خاموش است و گام‏هایتان توفانی پر خروش.
سلام بر شما! که دریا تبارید و دریانورد. ایستاده‏اید بر افق ماه مالامال از روشنی و چشم دوخته‏اید به فردای پر فروغ.
سلام بر شما! که بُرد نگاهتان، دورترین نقطه پایانِ دریاست و عمق تماشایتان بلندتر از بی‏قراری بیدهای مجنون و سروهای سر به زیر.
سلام بر شما! که کوله‏بارتان جرأت است و جسارت.
ایستاده‏اید تا مین‏های مکر را که چون غبار بر چشم دریا خلیده‏اند، بزدایید و پیش برانید. ایستاده‏اید تا غیرت، پشتِ واژه ترس پنهان نشود و ایثار در پشت چهره تملّق، رنگ نبازد.
سلام بر شما دریا دلان که در هیچ کجای حادثه، جایتان خالی نیست؛ نه از مین‏های شناور می‏هراسید و نه از آشوب توفان‏هایی که رام نگاه شمایند.
پهنه نگاه نیل‏گون خلیج فارس و گستره نامتناهی خزر، مأنوس با نگاه آبی شما است.
سلام بر شما! شمایی که خوب می‏دانم، هیچ‏گاه چشم‏هایتان شور غزل‏های بارانی را در خویش پنهان نمی‏کند. وقتی که دل به دریا می‏زنید و سوار بر تلاطم آب و خروش موج می‏شوید، وقتی که حتی یک ذره و یک قطره هم از افق دید شما جا نمی‏ماند، چگونه حماسه، مدح شما را نگوید و دلیری، زبان به ستایش شما نگشاید؟!
سلام بر شما که خونِ در جریان خویش را به دست تلاطم می‏سپارید، تا نگاه مسافران امید، سرشار از سوسوی رسیدن و لبریز از زمزمه زلال زندگی گردد. درود بر شما! که گره به گره موج را طی می‏کنید تا گرهِ پنجرهای امید را باز کنید و روشنایی را تقدیم صبح آفتابی ایران زمین کنید.
درود بر شما! که به ستارگان، مدار محبت را می‏پیمایید و آفتاب و ماه مأنوس عقربه نگاه شمایند، ودریا، این همیشه آبی، خوب می‏داند که تنها نگاهِ شما می‏توان سکونِ ستاره‏های قطبی را ذوب کند.
وقتی دست‏های بدرقه خود را تکان می‏دهید و باد، اشک‏های شما را به دورترین نقاطِ خداحافظی می‏برد، وقتی آن‏قدر خیره می‏شوید که جز سطح آب هیچ چیز جزیره چشمانتان را نمی‏پوشاند، وقتی در لحظه‏های تنگ و تاریک تنهایی، تصویر عزیزان خود را میهمانِ خلوت خویش می‏کنید؛ تنها واژه همیشه در کنار شما و تنها توجیه تنهایی شما عشق است و عشق. خوشا به حال شما که دریا همیشه عرشه نگاه‏هتان را شست‏وشو می‏دهد.
خوشا به حال شما! که دریادلانِ ساحل گریزید و شیردلان بیشه پهناور عشق و شجاعت و شهامت. خوشا به حال شما! که در چشم‏های فیروزگونتان محبت و ارادت موج می‏زند.
و سلام بر شما که معطّل هیچ تردیدی نیستید، می‏روید چونان شمشیری آبدیده و دریا را می‏شکافید و به هیچ نمی‏اندیشید، جز عقیده و ایمان.
سلام بر شما که هر صبح، پیکر مجروح سپیده را تا آسمان بدرقه می‏کنید و زمزمه‏های آسمانی را از لبانتان جاری می‏سازید و زمزمه‏هایی که آغشته به عشق است و پیراسته به محبت. نه پیش‏رویتان جاده‏ای است و نه پشت سرتان، پناهگاهی، آن‏چه پیش رو دارید دریایی‏است و آن‏چه پشت سر دارید، زندگی و چشم‏های نگران.
با این همه، احساس خویش را در می‏نوردید و پیش می‏روید؛ نه سرمای زمستان سدّ راهتان می‏شود و نه گرمای تابستان. می‏روید به تکرار توفان، تا دریا بداند که از تبار تندرید و از نژاد گردباد.

سیدعلی پورطباطبایی
آبی، رنگ آرامش است؛ رنگ آسمان و رنگ دریا.
کنار ساحل که بایستی و به افق‏های دور دریا که نگاه کنی، میان آسمان و دریا فرقی نمی‏بینی.
آبی آسمان، داخل دریا می‏شود و با آب‏های آبی‏تر دریا یکی می‏شود؛ آرام و بی‏دغدغه.
کنار خلیج فارس ایستاده‏ام و همراه بچه‏های آبادان و خرمشهر ـ که هرروزشان با دریا شروع می‏شود ـ قامت استوار مردانی را می‏نگرم که آرامش همیشگی دریا و آسمان، مدیون حضور قدرت‏مندانه ایشان است؛ مردانی که حتی امواج سرکش دریا، از شهامت آنان، آن‏گاه که سینه امواج را می‏شکافند و برای مقابله با دشمن به پیش می‏تازند، افسانه‏ها ساخته‏اند.
از این سوی «تنگه هرمز» تا «دریای عمان»، از «جزیره هنگام»، تا «تنب کوچک و تنب بزرگ» و تا هرکجا که آب‏های بی‏کران الهی، مرزهای ایران اسلامی را ساخته‏اند، شیرمردان نیروی دریایی، سوار بر دعای ملت ایران، دیوارهای آهنینی ساخته‏اند که متجاوز، به هیچ روی از آن گذر نخوهد کرد.
اکنون، تا زمانی که آب در دریای عمان و خلیج فارس جریان دارد و خورشید بر اعماق آن می‏تابد، یاد و خاطره حماسه‏های دلیرمردان نیروی دریایی زنده خواهد بود و جهانیان، دلاوری‏های اینان را از یاد نخواهد برد!



تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله