ره توشه فضيلت در فرمايشات امام محمد تقى عليه السلام
ره توشه فضيلت در فرمايشات امام محمد تقى عليه السلام
نياز نيكوكاران به احسان بيش از نيازمندان است زيرا نيكوكارى براى آنان پاداش ، افتخار و نام نيك به دنبال دارد، بنابراين انسان هرگاه كار نيكى انجام دهد ابتدا به خويشتن نيكى كرده است (2).
سه ويژگى انسان را به رضوان الهى رهنمون مى شود: آمرزش خواستن زياد از خداوند و نرمخويى و زياد صدقه دادن . و سه خصلت در هر فرد باشد پشيمان نمى شود: شتاب نورزيدن در كارها، مشورت و نظرخواهى از ديگران ، توكل بر خدا به هنگام تصميم گيرى (3).
خود را از كارهايى كه موجب ننگ در دنيا و عذاب آتش در آخرت است حفظ كن (4).
چهار ويژگى ، هر فردى را براى انجام عمل يارى مى كند كه عبارتند از: صحت و سلامت بدن و توانگرى و بى نيازى مادى و دانش و توفيق الهى (5)
در توضيح اين روايت يادآورى چند نكته مفيد است :
در يك تقسيم بندى كلى امام نهم عليه السلام كارها را به دو دسته مادى بدنى و فكرى و فرهنگى تقسيم فرموده و پس از آن صحت بدن و توانگرى مادى را ياور انسان در كارهاى بدنى و مادى دانسته اند و در امور فرهنگى و فكرى دو عنصر علم و توفيق الهى را ياور انسان معرفى فرموده اند.
بررسى گذراى تاريخ دانشمندان حاكى از اين مطلب مهم است كه عالمى كه عاقل باشد از توفيق الهى برخودار شود ميتواند درخشش لازم رادر آسمان علم از آن خود كند چرا كه عقل را مى پروراند و عقل هم علم را راه مى اندازد و به تعبير ديگر عقل مديريت علم را بر عهده مى گيرد در يك كلمه عقل مدير و علم مربى است وليكن اين نكته رابايستى در گوش كردكه علم بى توفيق درخت بى بر است و به همين خاطر حضرت جواد عليه السلام را به توفيق الهى را در كنار هم ذكر فرموده اند اينك به چند نمونه از علماى مؤ يد به توفيق الهى اشاره مى كنيم .
علامه مجلسى با حدود 500 جلد كتاب ، شيخ صدوق با 300 جلد كتاب ، شيخ مفيد با 200 جلد كتاب ، فضل بن شاذان از ياران امام نهم با 180 جلد كتاب ، علامه شهيد آيت الله حاج شيخ مرتضى مطهرى با حدود 60 جلد كتاب و آنهمه كاميابى و اثر در نسل پژوهشگر و تشنه معارف اسلامى جوان از علماى موفق هستند.
با آرزوى توفيق الهى در انجام وظايف دينى ، و اجتماعى و علمى براى عموم شيفتگان خدمت در عرصه فرهنگ كه مى خواهند شمع وجودشان ظلمت زداى جهل از جامعه بشرى باشد روايت ديگر در همين زمينه از آن خورشيد فروزان هدايت تقديم مى شود.
مؤمن به سه خصلت نيازمند است : توفيق الهى و واعظ درونى (وجدان بيدار و متنبه شدن در قبال اندرزهاى نفس لوامه ) و نصيحت پذيرى از كسى كه او را از روى خيرخواهى اندرز مى دهد(6)
اينجا مناسب است جمله اى پيرامون جايگاه توفيق در سرنوشت انسان از كلام دلرباى مقتداى بى همتاى مؤمنان و امير بيان على عليه السلام اشاره شود آن حضرت فرمود: ولاقائد خير من التوفيق رهبرى بهتر از توفيق وجود ندارد(7).
هركس به خداوند اعتماد كند، رب العالمين سرور و شادابى را به او مينماياند، اميدوارى و اعتماد به خدا دژى است كه در آن دژ پناه نمى برد مگر مؤمن (8).
انسان به اميد زنده است و نقش اميد در كردار و سرنوشت انسان غير قابل انكار مى باشد. به همين دليل علماى تربيتى همواره بر تقويت نخل اميد در ساختار شخصيت انسان اصرار داشته و دارند، در همين راستا آئين معاد و معاش ، مكتب بى نظير انسان سازى اسلام از هر فرصتى براى ايجاد و تقويت نور اميد در قلب بشر شود مى جويد تا آنجا كه وقتى فهرست گناهان كبيره را ترسيم مى نمايد قنوط و نااميدى از رحمت الهى را در راءس همه گناهان غيرقابل بخشش قرار مى دهد با آرزوى آن كه عموم شيفتگان ولايت در اين دژ مستحكم پناه برند و آمال خويش و امت اسلام را محقق ساخته ، نور اميد در قلوب سرشار از ايمان مؤمنين را بارور نمايند.
در ادامه اين بحث براى روشن شدن نقش خطير اعتماد، حسن ظن و اميد به خداى رحمان آفات ياءس و نوميدى از رحمت الهى را بصورت خيلى مختصر بيان مى كنيم تا از باب تعرف الاشياء باضدادها گوشه اى از موضوع برايمان معلوم شود.
اولا : اين امر خالق هست كه : ياعبادى الذين اسرفوا على انفسهم لاتقنطوا من رحمت الله .
يعنى اى بندگان من كه بر خويشتن ستم روا داشته و اسراف كرده ايد ازرحمت خدا نااميد نشويد چرا كه :
ان الله يغفرالذنوب جميعا وانه هوالغفور الرحيم .
همانا خداوند همه گناهان را مى بخشد و همانا اوست بسيار آمرزنده مهربان (9).
و در آيه كريمه اى ديگر چنين مى فرمايد:
و من يقنط من رحمة ربه الاالضالون .
كيست كه از رحمت خدا نوميد شود مگر گمراهان (10).
و در آيه اى ديگر نوميدى از رحمت حق را موجب كفر معرفى فرموده اند: لايباءس من روح الله الاالقوم الكافرين : از روح (رحمت خداوند نوميد نمى شود مگر كافران (11).
همين موضوع باعث شد اميرمؤمنان در جواب آن مردى كه در اثر گناهان از رحمت حق نوميد شده و نااميدى خود را ابراز مى كرد چنين فرمودند: كه اى مرد، نااميدى تو از رحمت خدا بدتر است از گناهى كه كرده اى .
نقل شده است كه روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: اگر بدانيد آنچه را كه من مى دانم كم خواهيد خنديد وبسيار خواهيد گريست و به بيابانها و صحراها بيرون خواهيد رفت و بر سينه هاى خود خواهيد زد و به پروردگار خود پناه خواهيد برد پس جبرئيل نازل شد و گفت پروردگار مى فرمايد:
بندگان مرا از من نااميد مكن (12).
البته بايد توجه داشت كه اميد و نوميدى شمشير دو دم است و در كاربرد آن بايستى از هرگونه افراط وتفريط اجتناب كرد چرا كه از يكسو اگر انسان به چيزى اميدوار نباشد او را دوست نداشته و بدان عشق نمى ورزد و از سوى ديگر اميد بيش از حد به رحمت الهى ميتواند سرآغاز آفاتى چون تسويف و تعليل در توبه و خداى ناكرده اصرار درگناه و پرده درى شود.
خدايا ترا به فضل و كرم خويش و جود امام جوادمان سوگند مى دهيم كه همواره نور اميد را در قلوبمان فروزان كن و از عزت بندگيت عزيزمان بفرما.
و هركس كه به خدا توكل نمايد خداوند كارهايش را كفايت مى كند و توكل برخدا مايه نجات از هر بدى و ايمنى از هر دشمن است (13). بدان اى عزيز كه توكل نشانه قوت اعتقاد فرد و داراى درجات ومراتبى هست . حداقل مراتب توكل اين است كه ميزان اطمينان او در حق خداوند به هنگام واگذارى امورش مثل اعتماد به وكيل كردن يكى از همنوعان خودش باشد. اين مرحله منافاتى با سعى و تدبير فردتوكل كننده ندارد، چنانكه موكل تلاش خود را مى كند و از وكيل هم بهره مند مى شود.
مرحله دوم از درجات توكل اين است كه حال متوكل با خدا همچون حال طفل با مادرش هست كه جز به مادر اعتماد ندارد و در اين مرحله انسان با دعا و تضرع به خدا پناه برده و امورش را به حضرت حق واگذار مى كند.
مرحله سوم : كامتلرين درجات توكل است كه فرد خود را كاملا تسليم خدا كرده و جز خدا به كس ياچيزى حتى حجاب نور، دل نمى بندد كه نمونه كامل آنرا در حالات ابراهيم خليل الرحمان عليه السلام به هنگام پرتاب به سوى آتش مى تواند ديد كه با نهايت اطمينان به حضرت حق نه تنها به همه اسباب مساعدت نه مى گويد بلكه از طرح سؤ ال و خواست خود نيز امتناع مى ورزد با اين استدلال كه با علم خدا به من ديگر سؤ ال و خواسته اى لازم نيست هرچه او مصلحت بيند همان خير و فلاح است .
اينك ملاك ومعيارى بر حصول توكل ذكر مى شود و آن اين است كه فرد نايل به مقام توكل هيچگاه مضطرب و بى تاب نمى شود و پس از آنكه تلاش ميسور و مقدور خود را در طبق اخلاص گذاشت ديگر نگران آينده كار نمى شود و مانسل انقلاب در حالات گوناگون امام شهيدان و منادى و احياگر اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله در عصر جاويد خمينى بزرگ تجلى مقام توكل را به طور واضح ديديم كه يكى از بهترين منظره هاى آن در جواب به سوال خبرنگار كه پس از سالهاى ممتادى تبعيد، ظفرمندانه وارد ايران اسلامى مى شويد چه احساسى داريد فرمود: هيچ يعنى من ماءمور به تكليفم و نه نتيجه خدايا ترا به صدق و صفاى روح خدا درعصرمان ما را به مقام توكل نايل فرما.
دين مايه عزت است و علم گنجينه و سكوت نور است (14).
بدون شك برنامه هاى عبادى ، اخلاقى ، اجتماعى و سياسى دينى عزت و سربلندى انسان را همراه دارد و انسان سراپا نياز را تا بدان حد تعالى مى دهد كه خالق صمد و بى نياز عالم مشترى او مى شود آنهم بابهاى جنت و رضوان الهى و چه عزتى از اين برتر؟
علم گنجينه است :در شرح و توضيح اين كلام محتواى حضرت جواد عليه السلام يادآورى چند نكته مفيد به نظر مى آيد.
علم داراى ارزش ذاتى است و اسلام علم را عامل احياى نفوس مى داند و اين تعبير شيواى امير بيان دليل اين مدعاست كه: العلم محيى النفس .
دانش واقعى زنده كننده نفس و روح آدمى است (15).
در كلام جاويد بزرگ استاد دانشگاه هدايت حضرت خاتم انبيا محمد مصطفى صلى الله عليه و آله وسلم راجع به علم و جايگاه آن تعبيرى شيرين به شرح ذيل آمده است:
العلم نور يقذفه الله فى قلوب من يشاء .
علم نورى است كه خداوند در دل هر كه بخواهد مى اكفند(16).
دركلام اميرمؤمنان على عليه السلام : علم چراغ عقل و روشن كننده خرد است اصلا در جمله ميتوان گفت كه روح اسلام با جهل ناسازگارى دارد چرا كه بدون رشد فكرى و فرهنگى و آشنايى عميق با حقايق ، قدر و منزلت اسلام ناشناخته مانده و در ميان پيروان اسلام ناچيز جلوه مى كند.
به همين دليل علم و عالم در فرهنگ والاى دين مبين اسلام ارجمند هستند تا آن حد كه پاداش عالم از روزه دار شب زنده دارى كه در راه خدا جهاد كند بيشتر است(17) و اگر اين علم با زيور حلم و خويشتندارى و وقار و تواضع و انس و سازگارى با مردم آراسته شود اكسير حيات و مايه نجات از هر مهلكه است .
على عليه السلام در يك تقسيم بندى كلى چنين مى فرمايد: دانشمندان دو دسته اند: دسته اول : دانشمندى كه به علم خويش عمل مى كند و رستگار مى شود.
دسته دوم : دانشمندى كه به علم خود عمل نمى كند و هلاك مى گردد(18).
و در تعابير نغز سنت كه دريايى بيكران از معارف و حكم نجاتبخش هست آثارى بس خطير براى علم واقعى ذكر شده است كه نمونه هايى از آن مضامين بلندرا تقديم مى داريم :
1-كسى كه بر رشد عملى او اضافه شود لكن بر زهدش نسبت به دنيا افزوده نگردد جز بر دورى او از خدا اضافه نمى شود( پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله(19).
2-علم به فراگيرى نيست ، بلكه آن نورى است كه خداى متعال در دل هر كه بخواهد هدايتش كند، قرار ميدهد. پس اگر خواستى دانش به دست آورى در درجه اول حقيقت بندگى را در قلبت فراهم كن و علم رابراى عمل به آن فرا بگير و از خدا بخواه كه توفيق فهم آنرا به تو بدهد(20)
حضرت امام صادق عليه السلام
3-غايت علم خوف از خداوند سبحان و ميوه علم اخلاص عمل است (حضرت على عليه السلام(21).
4- خشيت ميراث دانش است و علم شعاع معرفت وقلب ايمان است و هر كه از خشيت محروم باشد عالم نيست هر چند در متشابهات علم به موشكافى بپردازد خداوند متعال مى فرمايد تنها دانشمندان از بندگان خدا هستند كه از او مى هراسند(22).
حضرت امام صادق عليه السلام
قابل ذكر است با همه ارج و منزلتى كه اسلام به علم و عالم قائل است ، ليكن مابين علم ممدوح اسلام و عمل يك رابطه و پيوستگى خاصى وجود دارد.
هرچند آنانكه نمى دانند با فرد دانا برابر نيستند ولى پيامبر گرامى اسلام مى فرمايد: كل علم و بال على صاحبه الامن عمل به (23).
هر عملى و بال صاحب خويش است ، مگر كسى كه به دانش خود عمل نمايد و عمل به علم علاوه بر پاداش اخروى به عالم ، عامل بس مؤثر در رشد عملى اوست براى تاءييد اين مدعا، شكافنده علوم نبوى و پنجمين ستاره تابناك آسمان امامت در اين زمينه مى فرمايد: من عمل بما يعلم علمه مالم يعلم :
هر كس به آنچه ميداند عمل نمايد خداوند آنچه را كه نمى داند به او ياد ميدهد(24).
امام جواد عليه السلام در آخرين قسمت اين فراز فرمودند: الصمت نور سكوت و خاموشى نور است . براى دريافت بخشى از اين سخن بلند و سرشار از حكمت وقتى به فرهنگ اهل بيت عليه السلام مراجعه مى كنيم مى بينيم زمانيكه از علامات مؤمن سخن به ميان مى آيد كثرت خموشى و سكوت و اينكه با سكوتش اندوهگين نمى شود.(25) از جمله نشانه هاى بارز است و هيبت و بزرگى ثمره زيادى سكوت است و تدارك آنچه به سبب خاموشى از آن كوتاهى شده آسانتر است از آنچه به واسطه صحبت از دست رفته است و در تعبير كلام نبوى سكوت مايه نجات معرفى شده است .
با در نظر گرفتن اين مختصر از معارف روائى و توجه به سيره عملى اصحاب در نحوه مواظبت از زبان و تمرين سكوت مى توان به اهميت موضوع پى برد و بعد از اينكه آمار گناهان زبان را تصور نمائيم ما نيز اين كلام حضرت جوادالائمه عليه السلام را از جان و دل تكرار خواهيم كرد كه سكوت نور است و مايه بركت .
هدف و سرانجام زهد پاكدامنى است .
يكى از محورهاى بسيار مهم تاءكيدات اخلاقى بزرگان دينى ، نبى اكرم و ائمه معصومين صلوات الله عليهم جا انداختن رويه رهادت و حقيتق زهد در جامعه اسلامى بوده وهست .
قبل از به ارائه مطالبى راجع به اين موضوع مهم يك تعريف ساده از زهد ارائه مى كنيم :
زهد همان ساده زيستى همراه با قناعت است ، براى تاءييد مدعا ابتدا از سيره عملى امام پارسايان حضرت على عليه السلام يك نمونه گويا ذكر مى شود:
اصبغ بن نباته از على عليه السلام نقل مى كند كه ايشان فرمودند: تقريبا پنج سال است كه در كوفه حكومت مى كنم ، روزى كه وارد كوفه شدم اين لباس ، اين مركب و اين اساس جزيى را داشتم اگر روزى كه بر مى گردم غير از اينها داشته باشم : فاننى من الخائنين همانا من از خيانتكاران هستم (26).
در تعريف حقيقت زهد آن امام زاهدان چنين مى فرمايد:
(حقيقت ) زهد ما بين دو كلمه از قرآن است كه خداى سبحان فرمود: برآنچه از دستتان مى رود ناراحت نشويد و بخاطر آن چه به شما مى رسد خوشحال نشويد و هركس كه برگذشته افسوس نخورد وبه آينده شاد نگردد. براستى كه هر دو طرف زهد را بدست آورده است (27).
به خاطر آثار بسيار خطير زهد، نشانه لطف و خيرخواهى خداوند به انسان تعبير شده است به اين بيان شيرين امام ششم توجه فرماييد كه : اذا ارادالله بعبد خيرا زهده فى الدنيا و بصره عيوب الدنيا .
زمانيكه خداوند به بنده اى خير اراده فرمايد او را در دنيا زاهد كرده و نسبت به عيبهاى دنيا بصير مى كند(28).
و اينكه با نگاهى گذرا به آثارى دنيوى زهد بحث را ادامه مى دهيم : على عليه السلام مى فرمايد: كسى كه نسبت به دنيا زاهد و بى رغبت شد مصيبتها را خوار و آسان مى شمارد(29).
و در كلام نغز پيامبر گرامى اسلام چنين آمده كه :
من زهد فيها اعطاه الله علما بغير تعلم وهدى بغير هدايت .
كسى كه در دنيا زهد ورزد خداوند به او علم بدون يادگيرى اعطا مى فرمايد و هدايتى بدون راهنمايى ديگران (30).
حال اى عزير اين نكته ظريف را توجه فرموده و به صفحه دل بنگار كه اگر موفق شوى هواهاى نفسانى رابا عنصر زهادت بميرانى و چشم را با توتيا اشك زينت دهى آنگاه به اين تمجيد علوى نائل مى شوى كه:
طوبى للزاهدين فى الدنيا الراغبين فى الآخرة .
خوشا به حال زاهدان در دنيا و شيفتگان آخرت (31).
حال براى فهم سخن جاويد امام نهم به اين كلام على عليه السلام گوش جان بسپار كه فرمود: هيچ ورعى همچون توقف به هنگام شبهه نيست و هيچ زهدى همانند بى رغبتى در حرام نمى باشد(32).
پس هدف و سرانجام زهد، ورع است زيرا ورع عنصرى است كه انسان را از معاصى باز ميدارد.
امام جواد عليه السلام مى فرمايد:
هيچ چيزى همچون بدعتها دين را ويران نمى كند و از بين نمى برد. تعريف بدعت داخل كردن آنچه كه از دين نمى باشد به مجموعه دين ، بدعت ناميده مى شود و مردم از حيث عمل به برنامه هاى دينى به دو دسته كلى تقسيم مى شوند:
دسته اى پيرو شريعت هستند و عده اى بدعت گذارند و بدون دليل از سنت معصومين ياكتاب مجيد و بى آنكه از نور وجود حجت بهره مند شوند برنامه هايى را به دين نسبت مى دهند.
به اين حقيقت تلخ بايد اذعان كرد كه در عوام مردم نوعى خرافه گرائى وجود دارد اگر كسى بگويد شتر پريد مردم عامى بدون آنكه بگويند شتر كه پر ندارد سؤ ال مى كنند به كجا فرود آمد، از اين ضعف عمومى عده اى دشمنان آگاه استفاده مى كنند و از هر فرصتى براى ترويج بدعتها به نان دين سود مى جويند و اين موضوع در قرن اخير كه با پيروزى انقلاب اسلامى در سراسر جهان به قرن احياى تفكر دينى نام گرفته ازشدت و حدت خاصى برخوردار هست اينك براى كمك به تصور عمق خطر حديثى از اميرمؤمنان تقديم مى شود:
همانا بدعتهاى شبيه به ستمها هلاك كننده اند مگر آنكه خداوند حفظ نمايد(33).
بشر در اين عصر تسخير كرات كه شاهد رشد روزافزون تكنيك و دانش خويش هست هر چند در زندگى ماشينى رفاه خوبى براى خودش فراهم ساخته ليكن با همه وجود، انحطاط اخلاقى و سير قهقرايى ارزشى و افول ارزشها در جامعه بشرى را لمس مى كند و پس از مقدارى تحقيق واقع بينانه علاج دردهاى خود را نسخه دين يافته بويژه اقبال به دين مبين اسلام در سراسر گيتى ملموس است و مجامع علمى سياسى اين موضوع را كاملا مورد تحقيق و مطالعه قرار داده اند كه در اروپا و آمريكا بالندگى اسلام با ساير اديان قابل مقايسه نيست و در آفريقا و آسيا اعتماد به نفس مسلمين و مباهات آنان به ارزشهاى اسلامى سير صعودى دارد به همين خاطر از گذشته تاكنون و در آينده نيز عده اى شيطان صفت براى تحقق نيات شيطانى خويش خواسته اند با داخل كردن افكار و اعمال ساختگى به مجموعه دين و ترويج بدعتها چهره تابناك و جذاب دين را مشوه نمايند.
امام جواد عليه السلام اين حقيقت را مورد اشاره قرار داده اند اميد است با سود بردن از اين درس جاويد مكتب آزادگان حق مدار اسلام و شناخت دقيق مبانى و معارف دينى و ارزشهاى اصيل اسلامى به نوبه خود گامى در جهت آشنايى دنيا با آرمانهاى انسان ساز اسلام عزيز برداشته و در افشاى بدعتها و جلوگيرى از ترويج آنها كوتاهى نكنيم .
هيچ چيزى مانند طمع شخصيتها را فاسد نمى كند.
با حاكم رعيت سروسامان مى يابد و بوسيله دعا بلا برطرف مى شود(35) در حديث فوق يك پيوستگى بسيار عميقى ميان حاكم و رعيت در متون اسلامى ترسيم شده است بطوريكه آندو عامل سرو سامان يافتن يكديگر معرفى شده اند .
اين يك واقعيت است كه تعداد افراد دهن بين و سطحى نگر همواره بيش از انسانهاى ژرف نگر بوده و خواص كمتر بودند و هستند.
و اين قاعده كه الناس على دين ملوكهم درباره عوام مردم صادق است و با اصلاح حكومت آنان نيز سروسامان مى يابند.
در فرهنگ اهل بيت دعا مغز عبادت و دثار (لباس زيرين ) مؤمن و عالم انس معرفى شده و اين مطلب يادآورى شده كه به هركس توفيق دعا داده شود از توفيق اجابت هم برخوردار مى شود.
دراين فراز امام نهم نقش حكومت در اصلاح مردم و تاءثير دعا را در برگرداندن بلايا مورد توجه قرار مى دهد.
هر كس كه به مركب عمر سوار شود (از لحظات عمر به خوبى استفاده كند) به ميدان پيروزى راه مى يابد، هركس دشنام دهد جواب داه مى شود و كسى كه درختهاى تقوار رابكارد ميوه هاى آرزو را مى چيند (به آرزوهايش مى رسد).
بنده حقيقت ايمان را كامل نمى كند مگر آنكه دينش را بر شهوتش ترجيح دهد و هرگز هلاك نمى شود، مگر آن كه شهوتش را بر دينش ترجيح دهد(37).
روز عدالت و دادخواهى بر ستمگر سختتر از روز ستم بر مظلوم است .
با دل متوجه خدا شدن از واداشتن اعضا بر عمل مؤثرتر است(39) .اين فرمايش حضرت امام محمد تقى عليه السلام ناظر است به تاءثير حضور قلب در عبادت و همچنين فكر كردن در آيات و نشانه هاى خداوند و از آن طريق متوجه خالق بى همتا شدن است و شايد روى همين ملاك باشد كه در بعضى از نصوص آمده است : تفكر ساعة افضل من عبادة سبعين سنه : يك ساعت فكر كردن ازعبادت هفتاد سال برتر است .
بنابراين بايستى ابتدا، دل را از هواها زدود و با حضور قلب به عبادت مهيا شده و اعضا و جوارح را بر عبادت الهى وادار ساخت .
چرا كه گفته اند: آئينه شو جمال پرى طلعتان طلب
جاروب به خانه زدن پس ميهمان طلب
سه كار از اعمال نيكان است : برپاداشتن واجبات الهى و دورى از حرامها و مواظبت از غفلت در دين (40).
در ظاهر دوست خدا و در سر و نهان دشمن خدا مباش .
كفى بالمرء خيانة ان يكون امينا للخونة .
در خيانت و دغل كارى هر فردى همين بس كه امين خيانتكاران باشد.
هركس از هواهاى نفسش پيروى كند به دشمنش ، رسيدن به آرزويش را اعطا كرده است .
اعتماد به خدا بهاى هر چيز گرانقيمت و نردبان براى نيل به هر بلندى و رفعت است (42).
مرگ انسان بواسطه گناهان بزرگتر از مرگش به سبب اجل است و زندگى با بركت بزرگتر از زندگى با عمر بيشتر است (43).
دانشمندان غريبان جامعه هستند چون جاهلان در بين آنها زياد هستند(44).
از خوش اخلاقى فرد جلوگيرى اوست اذيتش را و از سخاوت اوست نيكيش به كسى كه حقش بر او واجب است و از كرم اوست ترجيح دادن آن فرد بر خودش و از نشانه صداقت او بر تو زيادى موافقت اوست با تو و كمى مخالفتش و از نشانه هاى فروتنى اوست شناخت او به قدر و منزلت خودش و از نشانه هاى سلامت اوست كم حفظ كردنش عيوب ديگرى را و توجهش به اصلاح كردن معايب خودش (45).
شكيبائى در برابر مصيبت ، مصيبتى است بر شمااست كننده (46).
دين شناسى قيمت هر چيز گرانبها و نردبان ترقى براى نيل به هر بلندى و رفعت است (47).
از دوستى و هم صحبتى فرد شرور بپرهيز، همانا او چون شمشير است ظاهرش زيبا و تماشايى و اثرش زشت است .
الايام تهتك لك الامر عن الاسرار الكامنة .
گذر ايام براى تو رازهاى پوشيده را آشكار مى سازد(48).
نعمتهاى خدا به فردى افزون نمى شود مگر آنكه نيازهاى مردم به او زياد شود. پس كسى كه از عهده رفع نيازهاى مردم برنيايد آن نعمت در معرض نابودى قرار مى گيرد(49).
31-من امل فاجرا كان ادنى عقوبته الحرمان .
كسيكه به فرد فاجر اميدوار باشد كمترين مجازات او نوميدى خواهد بود(51).
من استحسن قبيحا كان شريكا فيه
مردم چند دسته اند و هر كدام مطابق سرشت خود عمل مى كنند و مردم برادران همديگرند هركس براى غير خدا دوستى نمايد آن دوستيش به دشمنى مى انجامد. و اين سخن خداى عزوجل است : دوستان بعضى از آنان دشمن برخى ديگرند مگر افراد با تقوا(53).
سه ويژگى است كه بواسطه آنها محبت جلب مى شود: انصاف درهم نشينى و رفت و آمد و يارى رساندن در سختى و گرفتارى و نرم شدن و بازگشت به قلب سليم (54).
كسى كه حكمت را شناخت براى زياد فراگرفتن از آن بى تابى مى كند زيبايى در زبان (بيان ) است و كمال در عقل است (55).
بر شما باد فراگيرى دانش پس همانا فراگيرى دانش واجب است و بحث از آن مستحب است و آن مايه پيوند و ارتباط بين برادران و راهنماى بر مردانگى و جوانمردى و هديه اى در مجلسها و دوست در سفر و مونس در تنهايى است (56).
به كسى كه اين خانه را قصد نمايد اعتنا نمى شود زمانى كه در آن سه ويژگى نباشد: پاكدامنى كه او را از معصيتهاى خدا باز دارد و بردبارى كه بواسطه آن بر غضبش مالك شود و خوب دوستى كردن با كسى كه با او دوستى مى كند(57).
قتلگاه هر فرد بين دو فك اوست و مشورت با خودخواهان و چه بد كمك و ياورى است راءى خام و نسنجيده (58).
خداوند به بنده اى نعمتى نداده كه بداند آن نعمت از خداست مگر آنكه به اسم بنده شكر آن نعمت را به خدا مى نويسد قبل از آن كه آن فرد حمدالهى را به جاى آورد و بنده اى گناهى را مرتكب نمى شود كه بداند همانا خداوند بر او مطلع است اگر بخواهد عذابش مى كند اگر بخواهد بر او مى بخشد مگر آنكه قبل از استغفارش او را مى آمرزد
(59).
چگونه ضايع و تلف مى شود كسى كه خداوند تعالى پذيراى تعهد اوست و چگونه نجات مى يابد كسى كه خدا درپى اوست كسى كه از خداوند نااميد شود و به ديگرى اميدوار شود، خداوند او را به همان شخص واگذار مى كند. كسى كه عملى را بدون علم انجام دهد بيشتر از آنچه اصلاح كند و كار نيك بجاى آورده تباه ميكند(60).
41-قال له رجل اوصنى ؟ قال عليه السلام و تقبل ؟ قال : نعم قال : توسد الصبر واعتنق الفقر و ارفض الشهوات و خالف الهوى و اعلم انك لن تخلو من عين الله فانظر كيف تكون .
مردى از آن حضرت درخواست نصيحت كرد، فرمود، مى پذيرى ؟
گفت آرى .
فرمود: صبر را بالش خودساز، فقر را در آغوش گير لذتها را واگذار، با هوس مخالفت كن و بدانكه هرگز از مراقبت خداوند بيرون نيستى پس ببين درچه حالى ؟(61).
42-قال عليه السلام اوحى الله الى بعض الانبياه اما زهدك فى الدنيا فتعجلك الراحه واما انقطاعك الى فيعززك بى ولكن هل عديت لى عدوا وواليت لى وليا . خداوند به برخى از پيامبران وحى كرد: اما دل كندنت از دنيا آسايشى بود كه بدان شتافتى اما پيوستنت به من عزتى بود كه بدان دست يافتى (و اينها براى خودت بود) آيا براى من با دشمنم دشمنى كردى و با دوستم طرح دوستى ريختى ؟(62).
اين حديث دلالت بر اهميت تولى و تبرى دارد.
43-من اصغى الى ناطق فقد عبده فان كان الناطق عن الله فقد عبدالله و كان الناطق ينطق عن لسان ابليس .
هر كه به گوينده اى گوش دهد او را پرستيده ، اگر از خدا دم زند، خدا را پرستيده واگر از شيطان گويد - شيطان را پرسيتده (63).
44-تاءخير التوبة اغترار و طول التسويف حيرة و الاعتلال على الله هلكه والاصرار على الذنب امن لمكرالله ولاياءمن مكرالله الاالقوم الخاسرون .
تاءخير توبه غرور است ، ادامه تاءخير سرشكستگى ، امروز و فردا كردن با خدا باعث هلاكت و نابودى است ، پافشارى برگناه نتيجه ايمنى از مكر خدا است و از مكر خدا جز زيانكاران ايمن نباشند(64).
45-ان الهل عبادا يخصهم بالنعم و يقرها فيهم ما بذلوها فاذا منعوها نزعها عنهم و حولها الى غيرهم .
فرمود: خدا رابندگانى است كه مخصوص گردانده آنانرا به نعمتها و پايدار مى كند آن نعمتها در ايشان تا زمانيكه بذل مى كنند آنرا، پس زمانيكه ممانعت كرده ، بذل ننمايند خداوند آن نعمتها را از آنان گرفته و غير ايشان تحويل مى دهد(65).
46-العاف زينة و الشكر زينة الغنى و البصر زينة البلا و التواضع زينة الحسب ، و الفصاحة زينه الكلام و العدل زينة الايمان ، السكينة زينة العباده و الحفظ زينة الراويه و خفض الجناح زينة العلم و حسن الادب زينة العقل و بسط الوجه زينة الحلم و الايثار زينة الزهد و بذل المحمود زينة النفس و كثرة الكباء زينة الخوف و التقلل زينة القناعة و ترك المنه زينة المعروف و الخشوع زينة الصلاة و ترك مالا يعنى زينة الورع .
پاكدامنى زينت فقر، سپاسگزارى ، زينت توانگرى ، شكيبائى ، زينت بلا و مصيبت ، فروتنى زينت شخصيت اكتسابى ، فصاحت زينت سخنورى ، دادگرى زينت ايمان ، آرامش زينت عبادت ، حافظه قوى زينت نقل قول ، فروتنى زينت دانش ، ادب نيكو زينت عقل ، پارسائى ، احسان بر فقرا زينت نفس ، زيادى گريه زينت خوف ، سازگارى با ندارى زينت قناعت ، ترك منت زينت احسان و نيكى ، خشوع زينت نماز و فروگذاشتن آنچه به انسان مربوط نيست زينت پارسائى است (66).
تعاهدوا امر الصلوة وحافظوا عليها و استكثروا منا و تقربوا بها فانها كانت على المؤمنين كتابا موقوتا الا تسمعون الى جواب اهل النار حين سئلوا: (ماسلككم فى سقر قالوا لم نك من المصلين وانها لتحت الذنوب حت الورق و تطلقها اطلاق الربق و...
مراعات كنيد امر نماز را و بر آن محافظت كنيد و زياد به جاى آوريد از آن و بواسطه نماز به خدا تقرب جوئيد زيرا آن بر مؤمنين واجب است ، آيا نمى شنويد پاسخ اهل دوزخ را زمانيكه پرسيده شوند چه چيز شما را در آتش داخل كرد؟ گويند از نمازگزاران نبوديم و براستيكه نماز گناهان را مى ريزد مانند ريختن برگ و باز مى كند زنجيرهاى گناه را همچون باز كردن زنجير از گردن حيوان و رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم تشبيه كرد آنرا به چشمه آب گرم كه بر در مرد باشد و او در شبانه روز پنج بار در آن شستشو نمايد پس معلوم نيست كه بر بدن او چرك بماند و....(67).
اين واجب خطير شرعى گاه عرصه عروج عارفان و زمانى مظهر تجلى عظمت وحدت مسلمين در صفوف جماعت و نمازهاى عبادى سياسى جمعه است و محبوب اولياى الهى كه هركس به اندازه معرفت خويش از اين بحر مواج بهره مند مى شود.
و در اين فراز از حديث زينت امام نهم حضرت جوادالائمه عليه السلام خشوع را زينت نماز اين ركن اساسى دين معاد و معاش يعنى اسلام عزيز معرفى مى فرمايد.
وترك مالا يعنى زينة الورع .
و فروگذاشتن آنچه به انسان مربوط نيست زينت پارسائى است .
ورع يكى از كمالات بسيار ارجمندى است كه بزرگان دين در سفارش بدان اصرار بسيار زيادى دارند و بااوصاف و تعابير گوناگونى از آن سخن به ميان مى آورند كه احاديث الگوى كامل ورع ، اول مرد مسلمان ، قهرمان و شير بيشه توحيد حضرت على عليه السلام نمونه هايى از آن تعابير لطيف است .
گاهى آن حضرت همنشينى و الفت با اهل ورع را مدنظر قرار داده و چنين فرموده كه :
والصق باهل الورع .
خود را به پرهيزكاران بچسبان (68).
و زمانى آثار ورع را مورد اشاره قرار مى دهد و مى فرمايدئ كه :
ولا معقل احسن من الورع .
پناهگاهى بهتر از پارسايى نيست (69)
و در قسمت پايانى حديث بلند حضرت جواد عليه السلام فروگذاشتن كارهايى كه به انسان ارتباطى ندارد و زينت ورع و فرمولى براى تكميل كردن اين ورع و كارآمدى بيش از پيش اين سپر و پناهگاه ، فضايل اخلاقى معرفى شده است .
توضيح حديث شريف :
اسلام آئين معاد ومعاش بر مبناى فطرت و خرد و جوابگوى كليه نيازها، تمايلات و خواسته هاى فطرى بشر بوده و هست .
يكى از تمايلات فطرى انسان زيبادوستى و زينت گرائى است ، اين ميل مطابق با سرشت ، در برنامه هاى اسلام عزيز، فروگذار و مورد غفلت واقع نشده است ، هم در معجزه جاويد پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و سلم يعنى قرآن مجيد و هم كلام معصومين عليهم السلام اين مفسران حقيقى قرآن و راسخان در علم به موضوع زينت توجه شايانى شده است .
در قرآن كريم گاهى مناظر زيباى روى زمين مورد اشاره واقع شده كه :
انا جعلنا ما على الارض زينة لها (70).
آنچه در روى زمين است ما آن را زينت زمين قرار داديم - نه زينت شما
گاهى به منظره هاى دلرباى آسمانى اشاره شده كه :
انا زينا السماء الدنيا بزينة الكواكب (71).
ما آسمان دنيا را با زينت ستارگان آراستيم .
وگاهى به ناپايدارى اين زيورهاى دنيوى اشاره شده كه :
حتى اذخذت الارض زخرفها وازينت وظن اهلها انهم قادرون عليها آتيها امرنا ليلا و نهارا
وقتى زمين زينت خود را گرفت و متزين شد و اهل زمين كه داراى اين باغ و بوستانند بخاطر اين كه متمكن و چيزدار هستند، خيال كردند كارى از آن ها ساخته است در همين مقطع ، فرمان ما شبانه يا روزانه فرا مى رسد.
فجعلناها حصيدا كاءن لم تغن بالامس ما اين بستانهاى سرسبز و خرم را آنچنان درو پژمرده مى كنيم كه گويا ديروز در اين جا باغى نبوده است (72).
ليكن در كتاب هدايت بشر و معجزه جاويد پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم هيچكدام از اين زيورهاى ناپايدار زينت انسان معرفى نشده ، بلكه اينها زينت زمين يا آسمان هستند و براى زينت انسان عنصرى خطير و اكسيرى بسيار گرانبها تحت عنوان لطيف ايمان معرفى شده ، آنجا كه مى فرمايد:
ولكن الله حبب اليكم الايمان و زينة فى قلوبكم (73).
خدايا باور به مبداء، معاد، وحى و نبوت را محبوب انسان قرار داد و با اكسير ايمان جان آدمى را آراست و موضوع بسيار مهم دل بستن به قدرت لايزال الهى و دل كندن از غير خدا را زيور انسان خواند و در اين كلام نغز نكته هاى فراوانى نهفته است ، از جمله اينكه اى انسان كه لايق مقام رفيع خليفة اللهى هستى زيور تو: ماشين مدل بالاى تيزرو، انگشتر گرانقيمت ، خانه وسيع مملو از فرش و ظرف و آراسته با سنگهاى قيمتى ، درجه نظامى ارشد، گروه ممتاز ادارى ، لباس گرانبها، حساب بانكى سرشار از اعتبار و بالاخره شهرت اجتماعى و... نيست بلكه زيور جان ارزشمند شما ايمان و معنويت است و امتيازات ناشى از ايمان و علو رتبه چنانچه در كلام بلند و دلرباى بزرگ معمار اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله وسلم به اميرمؤ منان و امام پارسايان على عليه السلام چنين آمده كه :
يا على ان الله قد زينك بزينة لم يزين به احدا .
يا على خداوند ترا با زينتى آراسته كه احدى را نياراسته است .
زيرا كه تو در دلهاى پاكان محبوبى و دلهاى پاك مهر تو را مى پذيرد چونكه تو هم خود آراسته اى و هم زينت دلهاى پاك مؤمنين خواهى بود(74).
حال برمى گرديم به كلام بسيار والاى نهمين مهر سپهر امامت حضرت جواد الائمه عليه السلام كه به تفصيل راجع به اين ميل فطرى بشر و نحوه تحقق آن در فضايل اخلاقى و اسباب زيور جان و روان آدمى سخن گفته و روح انسانهاى شيفته كمالات شايسته انسانى را سيراب كرده است .
و امام جواد عليه السلام مى فرمايد:
العاف زينة الفقر: پاكدامنى زينت فقر است .
در قاموس تربيتى فرهنگ والاى اهل بيت عصمت و طهارت عفاف از منزلت بس بالايى برخوردار است ، چنانكه على عليه السلام مى فرمايد:
افضل العبادة العفاف : برترين عبادت پاكدامنى است (75).
لكن متاءسفانه در اغلب موارد فقر سرآغاز معاصى را يا همراه با معاصى است . چنانچه مشهور است كه : كادالفقر ان يكون كفرا به همين جهت حفظ عفاف و وارستگى در حال فقر داراى ارج والايى است زيرا در روايات وارد شده كه فقراى عفيف و پاكان بى چيز قبل از شهدا وارد بهشت مى شوند و در جواب سؤ ال شهدا كه بار خدايا ما در راه حفظ دينت از سر و جان گذشتيم و سرمايه جوانى را صرف كرديم . پس اينان كيستند كه قبل از ما به بزم بهشت راه يافتند جواب آيد آرى چنين است كه مى گوييد لكن آن يكبار بيش نبود ولى اينها فقرائى هستند كه روزى چند بار در آتش فقر سوختند وليكن خود را به گناه و خيانت آلوده نكردند.
و لذا حضرت جواد عليه السلام در مقام شمارش زيورهاى جان و روان ابتدا عفاف را زينت فقر معرفى مى كنند.
الشكر زينة الغنى : سپاسگزارى زينت توانگرى است .
شكر نعمت نعمتت افزون كند كفر نعمت از كفت بيرون كند
بدان كه اى عزيز كه شرط استمرار نعمت دستگيرى از نيازمندان است و شكر تنها شكر زبانى نيست هر چند شناخت نعمت و شكر زبانى هم از فضيلت برخوردار است ليكن در شكر توانگرى سنگينى كفه ترازو متوجه شكر عملى و مساعدت بر نيازمندان و فقراست ، و در همين مقام اين نعمت توانگرى خدادادى اقتضا دارد كه براى شكر نعمت و تدارك استمرار آن انسان از هر فرصتى براى احسان استفاده نمايد وسائل و نيازمند را رسول و فرستاده خدا دانسته و احسان و نيكى را پس انداز واقعى تلقى نمايد و با همين منطق اين حقيقت روشن مى شود كه نياز محسن به احسان از احتياج فقير بدان بيشتر و منافعى كه عايد فرد نيكوكار مى شود بسى بيشتر هست .
الصبر زينة البلاء
صبر در جاى جاى احكام عاليه و قوانين راقيه اسلامى نقشى به سزا دارد، رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايند: صبر بر سه قسم است صبر هنگام مصيبت ، صبر بر طاعت ، صبر براى دورى از گناه (76).
و امام سجاد عليه السلام مى فرمايند:
لاايمان لمن لاصبر له :كسى كه شكيبايى ندارد ايمان ندارد(77).
و اين قانون كلى در بين متشرعين مشهور است كه :
و روى همين اصل است كه از رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم نقل شده كه فرمودند: هر آينه در بهشت منازل و درجاتى است كه بندگان با اعمالشان بدان نمى رسند.
پرسيدند: چه كسانى به آن نائل مى شوند؟ فرمود:
اهل بلاها و غمها(78).
حال كه در فرهنگ اسلام بلا نوازش تلقى مى شود، اين تعبير شيرين امام نهم عليه السلام به خوبى روشن مى شود كه شكيبايى زينت بلاست و كامل كننده اجر انسان در قبال آن مصيبت .
و التواضع زينة الحسب فروتنى زينت شخصيت اكتسابى انسان هست بطور كلى شخصيت هر فرد را به دو دسته مى توان تقسيم كرد:
الف ) شخصيت نسبى كه از طريق خانواده و بدون اراده و اختيار انسان به فرد ميرسد و بسا افتخاراتى كه بدون زحمت به فرد از اين طريق مى رسد و بسا مواردى كه انسان را به خاطر همين شخصيت نسبى قدح و سرزنش مى كنند و موقعيت خانوادگى اسباب سرشكستگى را فراهم مى نمايد. وليكن اين دسته زياد مهم نيست هرچند كه بطور قطع يكى از مرجحات مى تواند باشد وهست .
ب ) شخصيت حسبى : كه همان شخصيت اكتسابى فرد مى باشد و عناصرى چون علم ، مديريت ، تجربه ، ايمان و دارايى درتشكيل ان سهم به سزائى را ايفا مى كنند.
در تعبير جذاب امام محمد تقى عليه السلام تواضع زينة شخصيت اكتسبابى فرد معرفى شده است براى تبيين مطلب ابتدا سيرى اجمالى به جايگاه تواضع در معارف اهل بيت عليهم السلام مى كنيم .
تواضع درجاتى دارد از جمله اينكه شخص منزلت و اندازه خود را بشناسد. آنگاه با قلب سالم و آرام خود را همان منزلت خويش نازل نمايد، دوست نداشته باشد با احدى رفتار كند مگر مانند آنچه كه دوست داد با او رفتار شود، اگر از كسى بدى ببيند آنرا با نيكى دفع نمايد، خشم خود را فرونشاند و نسبت به مردم داراى گذشت باشد(79).
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: مقربترين مردم به خدا متواضعان و دورترين مردم از خدا متكبرين هستند(80).
امام موسى بن جعفر عليه السلام درباره تواضع مى فرمايد: در حق مردم بجاى آورى آنچه را كه دوست دارى ديگران در حق تو انجام دهند(81).
و رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد: من توضع الله رفع الله :
هر كس براى خدا تواضع كند خداوند رتبه او را رفيع و والا مى گرداند(82).
حال كه گوشه اى از منزلت و جايگاه برتر تواضع در ساختار شخصيت معنوى انسان معلوم شد مى توان بخشى از مضمون بس والاى كلام نغز حضرت جواد الائمه عليه السلام را تصور كرد كه فرمود فروتنى زينت شخصيت اكستابى است . خوشا به حال آنانكه اين سيره حسنه پيامبر رحمت و امام پارسايان عليهماالسلام رااخذ و از طريق تواضع به خدا رفعت معنوى در آسمان فضيلت را از آن خود نمايند.
والفصاحة زينة الكلام
كلام وسيله ارتباط بيانگر شخصيت و ترجمان دل انسان است ، انسانها از طريق كلام به مفاهيم مورد نظر فرد مقابل پى برده و در برخى موارد ابعادى از شخصيت او را نيز مى شناسد. روى همين مبنا حكما گفته اند كه شخصيت انسان در زير زبان او نهفته است و تا مرد سخن نگفته باشد عيب و هنرش نهفته باشد
حال كه كلام از چنين رتبه و اعتبارى برخوردار هست بديهى است كه فصاحت و بكارگيرى كلمات شيوا و بى عيب زينت كلام و از اسباب تعالى انسان خواهد بود.
والعدل زينة الايمان عدل گمشده بشريت و گره گشاى بسيارى از مشكلات جامعه بشرى است و اسلام عزيز اين گوهر گرانبهاى معنوى و عامل سعادت جامعه بشريت را در مورد متعددى به عنوان يكى از اصليترين ملاكهاى گزينش جهت واگذارى اختيار و حاكميت در رده هاى مختلف حكومتى ، اجتماعى و عبادى قرار داده است ، ليكن اين حقيقت كه توصيف عدالت بس آسان و مراعات آن سخت مشكل هست كار را از صعوبت خاصى برخوردار مى نمايد.
ابتدا نظر خواننده محترم را به تعبيرى شيوا از بزرگ مروج مذهب شيعه اثنى عشرى حضرت صادق عليه السلام جلب مى نمايد كه فرمودند:
عدل از عسل ناب شيرينتر، از كف سبكتر و از مشك خوشبوتر است(83) اين اكسير گرانبها محبوب عامه بشرى است و حتى جانيترين افراد وقتى در انظار مردم حاضر مى شوند سعى مى كنند اعمال خود را در راستاى دادگرى جلوه دهند چون ايمان عبارت از شناخت بادل و اعتراف با زبان و عمل با اعضا و جوارح است وعدل هر چيز را در جاى خود گذشتن و از طريق خودسازى خود را ملتزم به طاعت ساختن و از گناهان و حتى مكروهات دورى كردن است .
پس حق اين است كه عدل زينت ايمان و زيور جان و روان آدمى است والسكينة زينة العبادة عبادت نردبان ترقى و عرصه عشق بازى با جانان حقيقى ، ميدان رهيدن از پوچى و اتصال به مبداء اعلاء و قدرت لايزال الهى است ، بنابراين آرامش روحى و روانى همراه با طماءنينه و سكون كامل به هنگام اداى اذكار و اوراد پرمحتواى عبادى زينت و زمينه ساز تسريع طى مراحل كمال توسطى انسان ماءنوس با عبادت بوده و هست .
والحفظ زينة الرواية حافظه قوى در مطلق نقل وقول داراى ارزش و زينت آن مى باشد اين امر درموضوع روايت از حضرات معصومين صلوات الله عليهم اجمعين با توجه به نقش خطير روايات در تبيين احكام و ترويج علوم اسلامى از اهميتى ويژه برخوردار است لذا امام نهم عليه السلام فرموده اند: حافظه قوى و امانتدارى در نقل ، زيور روايت هست .
و خفض الجناح زينة العلم: فروتنى زينت علم است .
چون ارزش علم ذاتى است همگان حتى افراد نادان شيفته عمل هستند ولى چه بسيار اتفاقى مى افتد كه علم دامى از دامهاى شيطان و حجاب اكبر مى شود يكى از جولانگاههاى شيطانى كبر و غرور است كه دامنگير دانشمندان مى شود به همين خاطر در مفاهيم تربيتى احاديث ارزشمند حضرات معصومين اين موضوع مورد توجه قرار گرفته است از جمله ششمين فروزان آسمان امامت و هدايت چنين فرموده اند كه :
تواضعوالمن تعلمونه العلم و تواضعوا لمن طلبتم منه العلم ولاتكونوا علماء جبارين .
و فروتنى نماييد بر كسانى كه به آنها علم مى آموزيد و تواضع كنيد بر افراديكه از آن ها علم فرا مى گيريد و دانشمندان متكبر و ستم پيشه نباشد(84)
و حسن الادب زينة العقل
و ادب نيك زينت عقل است .
ابتدا نمونه هايى از معانى عقل در احاديث حضرات معصومين عليهم السلام تقديم مى شود.
1-گاهى عقل به توان درك خير و شر تشخيص بين آن دو و شناخت اسباب امور اطلاق مى شود اين همان ملاك تكليف در احكام شرعى است .
2-گاهى عقل به حالت و ملكه اى گفته مى شود كه انسان را به گزينش خير و منافع و دورى از ضرر و شر وادار مى سازد.
3-گاهى عقل در معناى تعقل بكار مى رود به معنى علم در اين معنا عقل در مقابل جهل است نه جنون اغلب احاديث در معناى دوم و سوم بكار برده شده است كه اينكه نمونه هايى در اين زمينه ذكر مى شود.
از امام صادق عليه السلام پرسيدند:
ما العقل ؟ قال عليه السلام : ما عبد به الرحمن و اكتسب به الجنان : عقل چيست ؟ فرمود آنچه كه بواسطه آن خداى رحمان عبادت مى شود و بهشت بدست مى آيد.
امام رضا عليه السلام فرمودند: صديق كل امرى ء عقله و عدوه جهله دوست هر فرد عقل اوست و دشمن او جهل و نادانيش . وقتى امام صادق عليه السلام در نشانه هاى عقل سخن مى گفتند چنين فرمودند:
من كان عاقلا كان له دين
كسيكه عاقل باشد ديندار است (85)
و ناگفته پيداست كه از جمله نشانه هاى بارز ديندارى حياى زياد و برخوردارى از آداب دينى و انسانى هست چرا كه در كلام معصومين هم چنين آمده كه :
تواضعوا للحق تكن اعقل الناس
در برابر حق متواضع باش تا عاقلترين مردم شوى .
و به همين خاطر در سخن دلنشين حضرت محمد تقى عليه السلام چنين تعبير شد كه حسن ادب زينت عقل است و روشن است كه ادب نيك ره آورد پيروى از مبانى ارزشى دين مبين و دورى از ضد ارزشها و ناهنجاريهاى دينى است و همين زينت عقل و طريق سعادت بشرى است .
و بسط الوجه زينة الحلم
و گشاده رويى زينت حلم است .
بردبارى و حلم در قاموس فرهنگ والاى اسلامى از اهميت و جايگاه بس رفيعى برخوردار هست ، امام صادق عليه السلام مى فرمايد: كفى بالحلم ناصرا
براى يارى انسان حلم و بردبارى كافى است .
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد: خداوند انسان بردبار پاكدامن را دوست ميدارد. همچنين پيامبر در اين زمينه فرمودند كه : يا على آيا خبر دهم به شما كه شبيهترين شما به من از حيث اخلاق كيست ؟ عرض كردم بله يا رسول الله فرمود: خوش اخلاقترين شما و بردبارترينتان و نيكوكارترينتان به خويشاوندانش و آنكه از خودش شديد حسابكشى و دادخواهى نمايد - از حيث رفتار به من شبيهتر است –(86).
و اين زيور جان آدمى يعنى بردبارى زمانيكه باگشاده رويى و خوشرويى همراه شود ديگر نور على نور دلرباتر مى شود به همين خاطر نهمين اختر فروزان آسمان امامت عليه السلام از خوشرويى به عنوان زينت حلم ياد كردند.
والايثار زينة الزهد: مقدم كردن ديگرى برخود زينت زهد است . ايثار در احاديث اهل بيت سلام الله عليهم در دو مفهوم بكار رفته است :
الف ) مقدم كردن رضاى الهى بر هواى نفس كه از آن به عنوان سودمندترين تجارت ياد شده و آسمانها و زمين قيامت روزى وى معرفى شده اند(87).
ب ) ترجيح ديگرى برخود: كه هم در قرآن كريم و هم در احاديث معصومين مورد توجه قرار گرفته است كه به عنوان نمونه چند مورد ذكر مى شود:
در قرآن كريم چنين آمده : يؤ ثرون على انفسهم و لوكان بهم خصاصة ديگران رابر خود مقدم مى دارند هرچند خود به آن نيازمند باشند(88).
امام باقر عليه السلام مى فرمايد: خدا را جنتى است كه جز سه دسته در آن داخل نمى شود: يكى از آنها كسانى هستند كه برادر مؤمن خود را به خاطر بر خويشتن مقدم مى دارند (اهل ايثارند)(89)
و امام پارسايان حضرت على عليه السلام مى فرمايند: مكارم اخلاقى كامل نمى شود مگر با پاكدامنى و ايثار(90).
با توجه به اينكه زهد بى اعتنايى به دنياست و تقويت حالت عبوديت در خويشتن و با عنايت به اينكه ذروه كمال مكارم اخلاق در ايثار تجلى مى يابد پس حقيقتا و از جان و دل مى توان گفت كه ايثار زينت زهد است .
و بذل المجهود زينة النفس احسان بر فقرا زينت نفس است .
امام پارسايان حضرت على عليه السلام كلامى نغز در اين رابطه دارند كه براى روشن شدن اهميت موضوع آن را تقديم مى كنيم .
هركس از بذل آنچه دارد بر نيازمند بخل ورزد، عضب خدا بر او فزونى ميگيرد(91) باز آن حضرت مى فرمايد:
السخاء خلق الانبياء .
بخشندگى اخلاق پيامبران است (92).
سخاوت روزى را زياد مى كند و علاوه زينت جان و ران آدمى است و كثرة البكاء زينة الخوف .
زيادى گريه زينت خوف از خداست .
اشك با معرفت ارزش خاصى در نزد اهل دل و احاديث گرانقدر حضرات معصومين عليهم السلام دارد و بطويكه در كلام قدسى پيامبر رحمت اشك از خوف خدا نجات بخش و به هر قطره اشك عارفانه پاداش قصر بهشتى نقل شده است و از ديدگاه امام باقر عليه السلام اشك بر گونه محبوبترين قطرات در نزد خداست و امام صادق عليه السلام مى فرمايند در روز قيامت هر چشمى گريان است مگر سه چشم : چشمى كه از حرامهاى الهى چشم پوشى نمايد و چشمى كه شب را در طاعت الهى به بيدارى بگذراند و چشمى كه در دل شب از خوف الهى گريه نمايد(219).
و در اين كلام بلند حضرت امام محمد تقى عليه السلام زيادى گريه زينت خوف از خدا معرفى شده است .
والتقلل زينة القناعة
و سازگارى با ندارى زينت قناعت است .
قناعت گوهر گرانبها و از محاسن اخلاقى كليه مكاتب الهى و عقلاى عالم بوده و هست و در كلام بزرگان از جايگاه خاصى برخوردار مى باشد به عنوان نمونه مى توان به احاديث ذيل اشاره كرد:
من قنع بما رزقة الله فهو من اغنى الناس :
از امام باقر يا امام صادق عليهماالسلام نقل شده است كه : هر كه به آنچه خدا روزيش كند، قانع باشد بى نيازترين مردم است (93).
من رضى من الله باليسير من المعاش رضى الله منه باليسير من العمل .
هر كه به معاش اندك خدا راضى گردد، خدا هم به عمل اندك او راضى شود(94).
القناعة مال لاينفد:
قناعت مالى است كه تمام نمى شود(95).
كفى بالقناعة ملكا :
بس است (اين ) با قناعت مى توان پادشاهى كرد(96).
در ادامه تاءكيد براهميت قناعت اين كلام پرمفهوم از نهمين مهر سپهر امامت صادر شد كه سازگارى با فقر و كمبودها زينت قناعت است .
و ترك المن زينة المعروف .
فروگذاشتن و ترك كردن منت زينت احسان است .
به رخ كشيدن كار نيك و منت گذاشتن در دين مبين اسلام به شدت تقبيح شده است به عنوان نمونه در آيه كريمه مى فرمايد:
يا ايهاالذين آمنوا لاتبطلوا صدقاتكم بالمن والاذى .
اى كسانى كه ايمان آورديد كارهاى نيك خود را با منت و آزار تباه مكنيد(97).
و امام پارسايان و موحدان على اميرمؤمنان مى فرمايد:
فان المن يبطل الاحسان .
همانا منت احسان را باطل مى كند.
و در سفارش امور حكومتى به مالك اشتر چنين مى فرمايد كه:
اياك والمن على رعيتك باحسانك : بپرهيز از منت گذاردن بر مردم به سبب نيكى كردنت (98).
و در همين راستاست كه امام نهم شيعيان جهان مى فرمايد ترك منت گذاردن زينت احسان است .
والخشوع زينة الصلاة .
و خشوع زينت نماز است .
نماز اين اقيانوس بيكران فضيلت ، عبوديت و معنويت در ساختار احكام اسلام از اهميت بسيار زيادى برخوردار است بطوريكه در قرآن كريم از علائم بسيار ايمان شمرده شده و واجب بر عموم مسلمين معرفى شده است و آنگاه كه قرآن كريم مشخصات بارز جامعه اسلامى و حكمرانان مؤمن را بيان مى فرمايد نماز چنين جلوه كرده است كه : الذين ان مكناهم فى الارض اقامواالصلوة
مؤمنان واقعى كسانى هستند كه اگر آنانرا در روى زمين متمكن سازيم نماز را برپاى مى دارند(99).
و فلسسفه خلقت ، خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله و سلم راجع به جايگاه نماز در دين مبين اسلام چنين مى فرمايد:
لكل شى ء وجه و وجه دينكم الصلاة فلا يشينن احدكم وجه دينه : هر چيزى چهره اى دارد و صورت دين شما نماز است پس مبادا يكى از شما چهره دينش را معيوب نمايد.
و نيز فرمودند كه :
ليس منى من استخف بصلاته لايرد على الحوض لاوالله .
كسى كه نمازش را سبك بشمارد از من نيست بخدا سوگند به محضر من در حوض وارد نمى شود( از شفاعت من برخوردار نمى گردد)
و حضرت على عليه السلام آن خانه زاد خدا و اولين شهيد محراب در تاريخ اسلام راجع به نماز چنين فرمود كه:
قال عليه السلام الفضايل اربعة اجناس احدها الحكمة و قوامها فى الكفره و الثانى العفة و قوامها فى الشهوة والثالث القوة و قوامها فى الغضب والرابع العدل و قوامه فى اعتدال قوى النفس(100) فضايل داراى چهار جنس هستند يكى از آنها عقل و خرد است و نيروى آن در انديشه و فكر است و دومى پاكدامنى است و نيروى آن در خواستن است و سوم غلبه و توانايى است و نيروى آن در غضب است و چهارم عدل است و نيروى آن در درستى نيروهاى روح آدمى است .
47-اقصد العلماء للمحجه الممسك عند الشبهه والجدل يورث الريا و من اخطا وجوه خذلته الحيل و الطامع فى وثاق الذل و من احب البقاء فليعد للبلاء .
ميانه روترين دانشمندان در استدلال كسى است كه هنگام شبهه خوددارى نمايد و مناقشه در بحث موجب ريا مى شود و كسى كه در اطراف مطالب خطا نمايد حيله ها او را خوار مى نمايد. و فرد آزمند و حريص پايبند ذلت و خوارى است و هركس بقاء را دوست بدارد پس بايد براى بلا خود را آماده سازد.
48-لايطولن عليكم الامل فتقسوا قلوبكم .
آرزوهاى خود را دراز نكنيد كه در اينصورت دلهاى شما سخت و سياه مى گردد.
49-ديدار از برادران دينى يك نوع مصونيت و مايه بارورى عقل است هرچند كه زمان آن كم باشد(101).
50-على بن مهزيار مى گويد ابوالحسن بن حصين به اتفاق من براى ابوجعفر دوم (امام جواد عليه السلام ) نوشتيم : فدايت شويم دوستان شما در مورد نماز صبح اختلاف نظر دارند برخى نماز صبح را تا هنگام طلوع فجر اول در آسمان مى خوانند و بعضى ديگر تا هنگامى نماز مى خوانند كه در پايين قسمت افق نمايان گردد و ما نمى دانيم كداميك از اين وقت نماز را برايمان بيان فرمائيد و با ماه و سپيده در سرخى خود معين فرمائيد و بفرماييد كه به هنگام ابرى بودن چه بايد كرد و در سفر و حضر چگونه بايد نماز خواند. حضرت با خط خود نوشتند:
الفجر - يرحمك الله - هو الخيط الابيض المعترض ليس هوالابيض صعداء فلا تصل فى سفر ولاحضر حتى تتبينه فان الله تبارك و تعالى لم يجعل خلقه فى شبهه من هذا كلوا و اشرلوا حتى يتبين لكم الخيط الابيض من الخيط الاسود من الفجر (102).
فالخيط الابيض هو المعترض الذى يحرم به الاكل و الشرب فى الصوم و كذلك هوالذى توجب به الصلاة :
خداى رحمت كند سپيده ، نخ سپيد نمايان است و نه آن سپيدى كه گسترده مى شود و در سفر و حضر تنها زمانى نماز بخوان كه آنرا دريابى كه خداى تبارك و تعالى ، خلق خود را در شبهه قرار نداده و در اين باره فرموده :
بخوريد و بياشاميد تا هنگامى كه نخ سپيد از نخ سياه در سپيده برايتان از همه تمييز داده شود بنابراين ملاك سرزدن سپيده ، مشخص شدن نخ سپيد است و در همين حد است كه در روزه گرفتن ، خوردن و نوشيدن حرام مى شود و در همين فاصله بايد نماز را به جاى آورد(103).
51-على بن مهزيار از يحيى بن ابى عمران همدانى روايت كرده مى گويد: براى امام جواد عليه السلام نوشتم : فدايت گردم درباره فردى كه در نماز خود تنها سوره فاتحة الكتاب را با بسم الله الرحمن الرحيم آغاز و در سوره هاى ديگر بسم الله الرحمن الرحيم نگويد چه مى فرمائيد: عباسى در اين باره مى گويد: اشكالى ندارد.
حضرت با خط خود در پاسخ نوشتند:
به كورى چشم عباسى ، بايد نمازش را تكرار كند(104).
قابل يادآورى است كه اين عباسى ، هشام ابن ابراهيم عباسى است كه باحضرت رضا و حضرت جواد عليهماالسلام سر ستيزه و عناد داشت و سعى مى كرد در فتواهاى خودش با ايند و امام معصوم مخالفت نمايد.
52-على بن مهزيار نقل ميكند كه على بن اسباط نامه اى به امام جواد عليه السلام نوشت در مورد دخترانش و اينكه كسى مانند او را براى آن ها سراغ ندارد امام نهم به ايشان نوشتند كه :
فهمت ما ذكرت من امر بنائك و انك لاتجد احدا مثلك فلا تنظر فى ذلك رحمك الله فان رسول الله صلى الله عليه و آله قال : اذا جاءكم من ترضون خلقه و دينه فزوجوه الا تفعلوه تكن فتنة فى الارض و فساد كبير(105).
دانستم كه در مورد دخترانت چه مى گويى و كسى مانند خود را براى آنها سراغ ندارى خدايت رحمت كند رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در اين مورد فرمود:
هرگاه كسى به خواستگارى دختران شما آمد كه از اخلاق و دينش راضى بوديد به او زن بدهيد كه اگر چنين نكنيد فتنه و فساد بزرگى روى زمين بوجود مى آيد.
اينك بخاطر اهميت موضوع و باتوجه به اينكه جمعيت اين مملكت آقا امام زمان عجل الله فرجه الشريف يك جمعيت كاملا جوان است و دشمنان اسلام و قرآن و فرهنگ غنى اسلام و ايران عزيز از ديرباز جهت تباه كردن نسل جوان اين ملت فهيم برنامه ريزى كرده و مى كند و اين جنگ تمام عيار امروزه با در اختيار داشتن ماهواره هاى بسيار مدرن و بكارگيرى امواج صدا و سيما و تسخير رسانه هاى گروهى هر لحظه به رنگى جلوه كرده و ابعاد خطرناكى يافته است .
جهت رويارويى با اين خطر چند راه حل اساسى وجود دارد و از جمله بهترين آنها تسهيل امر ازدواج مى باشد كه جهت ياد آورى به خواننده محترم شيفته فرهنگ انسان ساز اسلام ناب گلچينى از احاديث معصومين صلوات الله عليهم اجمعين تقديم مى گردد.
اسلام ازدواج را سنت نبوى معرفى مى كند و رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايند: ما بنى نباءفى الاسلام حب الى الله عزوجل من التزويج
و در اسلام بنائى محبوبتر از ازدواج درنزد خداوند عزوجل نهاده نشد(106).
و به همين دليل شفاعت و واسطه شدن در امر ازدواج از جمله كارهاى نيك مسلمين شمرده شده و امام صادق عليه السلام در اين باره مى فرمايند:
من زوج اعزبا ممن ينظر الله اليه يوم القيامة .
كسى كه زن دهد مجردى را از اين فرد از آن كسانى است كه خداوند در روز قيامت به او نظر رحمت مى اندازد(107).
ازدواج از چنان منزلتى برخوردار شده كه عامل تكميل ايمان و زياد شدن ثواب اعمال عبادى محسوب شده است .
ليكن يك واقعيت تلخ را بايد بپذيريم و آن اينكه در حال حاضر ما و اكثريت افراد جامعه از فرهنگ و ارزشهاى اصيل اسلام ناب محدى صلى الله عليه و آله و سلم فاصله گرفته ايم كه به عنوان مثال يك عنصر ازرشى اسلام را مورد بحث قرار مى دهيم:
برترين زنان امت اسلام كيست ؟
رسول گرامى اسلام در اين باره مى فرمايند:
افضل نساءامتى اصحبهن وجها و اقلهن مهرا .
برترين زنان امت من كسى است كه چهره اش درخشان و مهريه اش كمتر باشد(108).
و حال آنكه در جامعه ما با نهادهاى مختلف كه متاءسفانه روز به روز هم سير صعودى دارد هزينه ازدواج و ميزان مهريه همگام با توقعات سيرى ناپذير رفته رفته سن ازدواج را بالا مى برد و از اين امر مقدس غولى در ذهن جوانان ترسيم مى نمايد و اگر به اين معضل دامهاى نهاده در برابر سرمايه هاى امت اسلام و نسل جوان كشور را اضافه نمائيم بطور قطع احتمال خطرپذيرى جوانان بالاتر خواهد رفت اميد است كه سخنوران و هنرمندان و اهل قلم هر فرديكه به نوعى از نفوذ كلام خدادادى برخوردار هست در تبيين معضل مذكور و تشريح عواقب خطرناك آن بكوشند و در احياى اين ارزش اسلام عزيز سهيم باشند انشاءالله .
اينك براى آنكه خواننده عزيز ميزان فاصله بوجود آمده بين ما و فرهنگ حاكم در عصر رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم را به آسانى تصور نمايند نمونه اى از ازدواجهاى آسان صدر اسلام ذكر مى شود: روزى پيامبر آمدند ديدند جويبر - كه مسلمانى سياهپوست ، فقير و از اصحاب صفه بود و با چند نفر از فقيران در ايوان مسجد زندگى مى كرد سر به زانوان گذاشته و اندوهگين است . فرمودند جويبر زن مى خواهى ؟
عرض كرد يا رسول الله چه كسى به من زن مى دهد؟!
فرمودند: بلند شو برو در خانه زيادبن زبير و بگو پيامبر گفت كه فاطمه ات را به من بده .
پىنوشتها:
1-احقاق الحق ، ج 12 ص 429 - نورالابصار ط. العثمانيه بمصر ص 220.
2-احقاق الحق ج 12، ص 437.
3-احقاق الحق ج 12 ص 438، الفصول المهمة ص 256.
4-احقاق الحق ج 12 ص 439، - نورالبصار ص 220.
5-الفصول المهمة ص 255.
6-بحارالانوار 78 تص 358- تحف العقول ص 537.
7-بحارالانوار ج 1 ص 94.
8-ملحقات احقاق ج 12 ص 438.
9-سوره زمر آيه 53.
10-سوره حجر ايه 56.
11-سوره يوسف آيه 87.
12-معراج السعادة ص 138
13-ملحقات احقاق ج 12، ص 438.
14-احقاق الحق ، ج 12 ص 439.
15-غررالحكم .
16-بحارالانوار ج 77 ص 166.
17-اصول كافى ج 1، ص 46 باب حق العالم .
18-بحارالانوار ج 2 ص 34.
19-بحارالانوار ج 2 ص 37.
20-بحارالانوار ج 1 ص 225.
21-غرر الحكم .
22-اخلاق اسلامى محمد على سادات و بحارالانوار ج 2 ص 52.
23-بحارالانوار ج 2 ص 38.
24-بحارالانوار، ج 78 ص 189.
25-نهج البلاغه - شرقى ص 370 و ص 75
26-بحارالانوار ج 40 ص 325.
27-نهج البلاغه - شرقى ص 351.
28-بحارالانوار ج 73 ص 55.
29-نهج البلاغه شرقى ص 338.
30-بحارالانوار ج 2 ص 84.
31-نهج البلاغه - شرقى ص 377.
32-نهج البلاغه - شرقى ص 382.
33-نهج البلاغه - شرقى ص 203.
34-احقاق الحق ج 12 ص 439.
35-احقاق الحق ، ج 12 439.
36-ثلاثه ائمه - احمد مغنيه ص 74
37-ثلاثه ائمه - احمد مغنيه ص 74
38-احقاق الحق ج 12 ص 435.
39-احقاق الحق ج 12 ص 433.
40-ثلاثة ائمه - احمد مغنيه ص 75
41-ثلاثة ائمه - احمد مغنيه ص 75
42-انوارالبهيه ص 133.
43-نورالابصار - شيخ شبلنجى معروف به مؤمن ص 288.
44-نورالابصار - شيخ شبلنجى معروف به مؤمن ص 288.
45-احقاق الحق ج 12 ص 431، 430
46-الفصول المهمه ص 256.
47-بحارالانوار ج 1 ص 67.
48-بحارالانوار ج 75 ص 365، 364.
49-نورالابصار ص 220 - الفصول المهمة ص 255.
50-الفصول المهمه ص 256 نورالابصار ص 256.
51-الفصول المهمه ص 257.
52-نور الابصار ص 221 و الفصول المهمه ص 257.
53-الفصول المهمه ص 256 و نورالابصار ص 221.
54-ثلاثة ائمه - احمد مغنيه ص 75
55-ثلاثة ائمة - احمد مغنيه ص 72
56-ثلاثة ائمة - احمد مغنيه ص 72
57-خصال شيخ صدوق ص 148 حديث180.
58-نورالابصار ص 288.
59-الفصول المهمه ص 257 و نورالابصار ص 221.
60-الفصول المهمه ص 254.
61-تحف العقول ص 535.
62-تحف العقول ، ص 535.
63-تحف العقول ، ص 535.
64-تحف العقول ص 536.
65-كشف الغمه ج 3، ص 192.
66-كشف الغمه ج 3 ص 193.
67-خطبه الصلوة نهج البلاغه شرعى ص 128.
68-نهج البلاغه شرقى ص 253.
69-نهج البلاغه شرقى ص 383.
70-سوه كهف آيه 7.
71-سوره صافات آيه 6.
72-سوره يونس آيه 24.
73-سوره حجرات آيه 7.
74-بحارالانوار ج 39 ص 298 و 297.
75-وسائل الشيعه ج 11 ص 198.
76-وافى ج 2 ص 66.
77-وافى ج 2 ص 65.
78-بحارالانوار ج 81 ص 194.
79-وسائل الشيعه ج 11، ص 217.
80-وسائل الشيعه ج 11 ص 216.
81-وسائل الشيعه ج 11 ص 216.
82-وسائل الشيعه ج 11 ص 219.
83-وسائل الشيعه ج 11 ص 233.
84-وسايل الشيعه ج 11 ص 219.
85-وسايل الشيعه ج 11 ص 161.
86-وسائل الشيعه ج 11 ص 212 و 212
87-وسائل الشيعه ج 11 ص 221.
88-سوره حشر آيه 9.
89-تفسير نورالثقلين ج 5 ص 286.
90-غررالحكم .
91-غررالحكم .
92-غررالحكم .
93-وسائل الشيعه ج 21 ص 179، 175، 172
94-اصول كافى ج 3 ص 209.
95-اصول كافى ج 3 ص 207.
96-نهج البلاغه شرقى ص 371.
97-نهج البلاغه شرقى ص 488.
98-سوره بقره آيه 264.
99-عهدنامه مالك اشتر ص 265 نهج البلاغه شرقى .
100-سوره نساءآيه 103.
101-كشف الغمه ج 3 ص 194.
102-امالى مفيد ص 329 حديث آخر مجلس 38.
103-سوره بقره آيه 185.
104-فروع كافى ج 3 ص 282 - زندگى دوازده امام ص 456 - 455 از جلد.
105-فروع كافى ج 3 ص 313.
106-وسائل الشيعه ج 7 ص 51.
107-وسائل الشيعه ج 7 ص 3.
108-وسائل الشيعه ج 7 ص 26.
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}