گذري بر زندگاني امام حسن عسگري (ع)
گذري بر زندگاني امام حسن عسگري (ع)
ولادت
پدر آن حضرت، امام هادي (ع) و مادرش بانوي با فضيلت و دانشمندي با نام «سليل»(3) است. وي در تقوا و پاکيزگي، عفت و پاکدامني و دانش و بينش، برترين زن روزگار خود بود و شرح حال نويسان از او به عنوان زني که عارف به مقام امامت بوده و در رديف نيک کرداران قرار داشته، ياد کرده اند(4)
امام هادي در تجليل از مقام او مي فرمايد:
سليل، برکنده شده از آفتها، پليديها و ناپاکيهاست.
در فضل و مقام اين بانو همين بس که امام عسکري (ع) او را بظاهر وصي خود قرار داد و توصيه هاي لازم در امر امامت را بدو کرد؛ از اين رو، وي پس از شهادت فرزند بزرگوارش امام عسکري (ع) ملجأ و پناهگاه شيعيان بود و سرگردانان در امر امامت به او مراجعه مي کردند و با چهره اي گشاده و دلي شاد و مطمئن از حضورش باز مي گشتند. «احمد بن ابراهيم» مي گويد:
در سال 262 بر «حکيمه» دختر امام جواد (ع) وارد شدم و از او درباره دينش پرسيدم. او امامان خود را نام برده، سپس گفت: هم اکنون پيشواي من «حجه بن الحسن» است.
- آيا او را ديده اي يا خبرش را شنيده اي؟
- خبر او را از ابو محمد عليه السلام شنيدم که درباره ي وي به مادرش وصيت کرده بود.
- اکنون اين مولود کجاست؟
- از ديده ها پنهان است.
- (در اين صورت) شيعيان به چه کسي مراجعه کنند؟
- به «جده»، مادر ابو محمد عليه السلام.
- از کسي پيروي کنم که به زني وصيت کرده است؟!
- او به حسين به علي عليهما السلام تأسي کرده است، چه آنکه او براي اينکه به علي بن حسين زياني نرسد خواهرش زينب را وصي خود قرار داد.(5)
در کنار پدر
او با آنکه بيش از دو سال از سنش نمي گذشت مي ديد که چگونه «بيت امامت» هر گاه و بيگاه از سوي دستگاه خلافت عباسي مورد بازرسي و تفتيش قرار مي گيرد و عادي ترين فعاليتهاي پدر بزرگوارش تحت نظر مأموران حکومتي است. و نيز مي ديد که مزدوران حکومت عباسي با چه قساوت و دلسنگي اي پدر ارجمندش را در دل شب به «دارالخلافه» مي برند. خدا مي داند تا گاه بازگشت امام دهم (ع) بر اين فرزند چه مي گذشت.
از سوي ديگر، او بيش از همه از مقام معنوي و اخلاقي پدر، و رسالتي که اين دختر فروزنده الهي در جهت روشن کردن محيط جامعه ي اسلامي و افکار امت مسلمانان، بر عهده داشت، آگاه بود و از اينکه خفاشان کور دل و ظلمت جو مانع تابش اين نور الهي بر دلهاي شيفته و عاشق حق مي شدند، سخت متأثر بود. او در تمامي صحنه هاي زندگي پيشواي دهم عليه السلام، يار و مونس آن حضرت بود و هيچ گاه از او جدا نشد.
پدر بزرگوارش نيز به او علاقه ي فراوان داشت و برايش مرتبه اي والا و بي نظير قائل بود، چندان که در نامه اي که به يکي از يارانش نوشت، در شأن او فرمود:
فرزندم «ابو محمد» از نظر سرشت و طبيعت، خيرخواه ترين چهره ي خاندان محمد (ص) و از نظر حجت و برهان، معتبرترين و مطمئن ترين آنان است. او پسر بزرگتر و جانشين من است و رشته هاي امامت و احکام آن به وي مي رسد؛ بنابراين هر چه تاکنون از من مي پرسيدي از او بپرس که آنچه بدان نياز مي رود، نزد اوست.(6)
فضايل و کمالات معنوي و اخلاقي
«قطب راوندي» تمامي فضايل اخلاقي امام (ع) را در يک جمله خلاصه کرده، مي نويسد:
اخلاق او، اخلاق رسول خدا (ص) بود.(7)
آنچه در زير يادآور مي شويم، نمونه هايي از فضايل اخلاقي آن حضرت است که در زندگي آن گرامي پيش آمده و در صفحات تاريخ ثبت شده است.
الف - ترس از خدا
روزي بهلول امام عسکري (ع) را - که کودک خردسالي بود - ديد که در کناري ايستاده و گريه مي کند و کودکان ديگر مشغول بازي هستند. وي گمان کرد که گريه ي امام (ع) به خاطر چيزي است که در دست بچه هاست؛ از اين رو، به امام (ع) رو کرد و گفت: بيا براي تو هم چيزي بخرم تا با آن بازي کني.
- ما براي بازي آفريده نشده ايم.
- پس براي چه آفريده شده ايم؟
- براي (کسب) دانش و بندگي خدا.
- از کجا چنين چيزي مي گويي؟
- از قرآن، آنجا که مي فرمايد: «أفحسبتم أنما خلقناکم عبثا و أنکم الينا لا ترجعون» (8) آيا مي پنداريد که ما شما را بيهوده آفريديم و شما به سوي ما بازگردانده نخواهيد شد!؟
بهلول از سخنان حکيمانه ي طفل خردسال حيرت زده شده، از امام (ع) خواست تا او را موعظه کند. امام (ع) اشعار پند آميزي براي او خواند؛ سپس به رو، برزمين افتاد و مدهوش گشت.
چون به هوش آمد، بهلول - که سخت شگفت زده شده بود - پرسيد تو را چه شده است؛ تو که هنوز خردسالي و بي گناه!؟ فرمود: از من دور شو، مادرم را ديدم که با چوبهاي درشت آتش مي افروخت، ولي شعله ور نگشت، مگر با چوبهاي ريز و من بيم آن دارم که از هيزمهاي کوچک آتش جهنم باشم.(9)
اين حالت معنوي و عرفاني، پيشواي يازدهم (ع) را به عبادتي هميشگي واداشته بود. محدوديتهاي اجتماعي اعمال شده از سوي دستگاه خلافت عباسي در حق آن حضرت و زندانهاي پياپي، فرصت افزوني در اختيار آن گرامي قرار مي داد تا بيشتر بتواند با معبود خويش انس بگيرد. «ابو هاشم جعفري» که در زندان با امام (ع) هم بند بوده، مي گويد:
امام حسن (ع) در زندان روزه مي گرفت و چون افطار مي کرد ما نيز همراه او بر سر سفره مي نشستيم و از غذايي که خدمتکارش براي او مي آورد، مي خورديم.(10)
در دوراني که امام (ع) در زندان معتمد به سر مي برد، خليفه بطور مرتب جوياي حال آن حضرت بود. خبري که از زندانبانان دريافت مي کرد، اين بود که وي روزها را روزه مي گيرد و شبها را با نماز و عبادت سپري مي کند.(11)
امام (ع) به نماز اول وقت اهميت مي داد. «ابو هاشم» مي گويد:
خدمت ابو محمد (ع) شرفياب شدم. مشغول نوشتن نامه اي بود. چون گاه نماز رسيد، حضرت نوشته را به کناري گذاشت و به اقامه ي نماز پرداخت.(12)
ب - احسان و انفاق
1- از طريق خود آن حضرت: در اين مورد نمونه هاي زيادي در تاريخ ثبت شده است که نيازمندان به آن حضرت مراجعه کرده و با خوشحالي بازگشته اند. «ابو يوسف» شاعر دوران متوکل مي گويد:
خداوند در حال تنگدستي فرزندي به من عطا کرد. براي رفع گرفتاري نامه هايي به گروهي (از آشنايان) نوشتم و از آنان کمک خواستم. ولي با نا کامي روبرو شدم. با خود گفتم: مي روم اطراف خانه ي ابو محمد (ع) مي گردم. شايد خدا گشايشي حاصل کند. داشتم گرد خانه مي گشتم، چون در برابر در قرار گرفتم، «ابو حمزه» در حالي که همياني محتوي چهارصد درهم در دستش بود بيرون آمد و گفت: سرورم سفارش کرد اين مبلغ را بر مولودت صرف کن. خدا ا را بر تو مبارک گرداند.(13)
«ابو هاشم جعفري» مي گويد:
نياز خود پيش حسن بن علي (ع) بردم. با چوب دستي مقداري از زمين را کند. ظرف فلزي اي را که حدود پانصد دينار در آن بود، بيرون آورد و فرمود» ابو هاشم! اين را بگير و ما را معذور بدار.(14)
2- از طريق وکلاي آن حضرت: «ابو حعفر عمري» مي گويد:
ابو طاهر بن بلال (15) حج گزارد. در اين سفر ديد، علي بن جعفر انفاقهاي انبوه مي کند. پس از بازگشت، موضوع را بطور کتبي به امام حسن عسکري (ع) گزارش کرد.
امام (ع) در پاسخ نوشت: ما (براي اين منظور) دستور پرداخت يک صد هزار دينار را به وي داديم. و چون خواستيم يک صد هزار دينار ديگر به او بدهيم، براي حفظ موقعيت ما از پذيرفتن آن خودداري کرد. مردم، حق دخالت در امري را که ما بدانان حق دخالت نداده ايم، ندارند.(16)
امامت
امامت آن بزرگوار، همچون ديگر امامان عليه السلام از سوي خدا و با معرفي و نص امام پيشين، تعيين گشت. در زير به دو نمونه از نص امام هادي (ع) بر جانشيني فرزندش امام عسکري (ع) اشاره مي کنيم.
علي بن عمر نوفلي مي گويد:
در محضر ابوالحسن (ع) در حياط خانه اش بودم که فرزندش محمد (18) بر ما گذر کرد. عرض کردم: فدايت شوم! آيا اين پيشواي ما پس از شماست؟ فرمود: خير، پيشواي شما پس از من فرزندم «حسن» است.(19)
يحيي بن يسار قنبري مي گويد:
ابوالحسن (ع) چهار ماه پيش از رحلتش در مورد جانشيني فرزندش «حسن» و اينکه امر امامت پس از وي به او منتقل مي شود، توصيه کرد و من و جمعي از دوستان را بر آن گواه گرفت.(20)
پي نوشت ها:
1- ر.ک: مناقب ابن شهر آشوب، ج 4ف ص 422؛ کافي، ج 1، ص 503 ؛ مصباح المتهجد، شيخ طوسي، ص 733، اعمال ماه ربيع الااخر؛ الارشاد، ص 325 ؛ مصباح کفعمي، ص 511 و 523.
نسبت به روز ولادت در منابع ياد شده اختلاف است. در بعضي دهم ربيع الثاني ذکر شده و در بعضي روز جمعه هشتم ماه و در بعضي ديگر، دوشنبه چهارم ماه. اقوال ديگري نيز در مورد تاريخ ولادت آن حضرت نقل شده است. براي آگاهي بيشتر به بحارالانوار، ج 50، ص 235 - 238 مراجعه کنيد.
درباره ي مکان ولادت آن حضرت نيز اختلاف است. در بيشتر منابع، مکان ولادت، مدينه ذکر شده است. در بعضي منابع هم «سامرا» ذکر شده (تذکره الخواص، ص 324). ابن شهر آشوب پس از اختيار مدينه مي نويسد: و نقل شده که در سامرا متولد شده است. در روايتي که صاحب «دلايل الامامه» در ص 223 از قول امام عسکري نقل کرده، آمده است: «من در ماه ربيع الآخر، سال 232 در مدينه متولد شدم». با اين روايت، آنچه در متن آورده شده، تقويت مي گردد.
2- ر.ک: مناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 421؛ دلايل الامامه، ص 223.
3- نامهاي ديگري نيز براي او نوشته اند، از قبيل «سوسن» (کشف الغمه، ج 3، ص 192؛ و تذکره الخواص؛ ص 324)، «حديث» (کافي، ج 1، ص 530)، «حديثه» (الارشاد، ص 335) و... .
4- ر.ک: اعيان الشيعه، ج 2، ص 40؛ عيون المعجزات، ص 134.
5- کمال الدين و تمام النعمه، ج 2، ص 507؛ الانوار البهيه، ص 250.
6- اصول کافي، ج 1، ص 327 - 328.
7- الانوار البهيه، ص 251.
8- مؤمنون، آيه ي 115.
9- نور الابصار، ص 294.
10- اعلام الوري، ص 354.
11- اثبات الوصيه، ص 215 - 216، مهج الدعوات، ص 275.
12- بحار الانوار، ج 50، ص 304.
13- اعيان الشيعه، ج 2، ص 41.
14- مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 431، الارشاد، ص 342.
15- ابو طاهر، از عناصر نامطلوب دروان امام عسکري و امام زمان عليه السلام بود و به دروغ ادعاي وکالت از سوي آن حضرت را داشت. اموالي از امام (ع) نزد وي بود که از تحويل آن به محمد بن عثمان، نايب خاص امام زمان خودداري کرد. از اين رو، شيعيان از او بيزاري جسته، وي را مورد لعن قرار دادند (ر.ک. الغيبه، ص 245).
16- الغيبه، ص 212.
17- ر.ک. اعلام الوري، ص 349.
18- وي، فرزند بزرگ امام (ع) بود که مقامي والا، اخلاقي وارسته و دانشي گسترده داشت؛ چندان که بسياري از شيعيان، او را در مقام جانشيني پدر مي ديدند، ولي وي در زمان حيات امام هادي (ع) درگذشت و هم اکنون مزار شريفش در عراق مورد توجه و زيارت عام وخاص مردم است.
19- اعلام الوري، ص 350؛ کافي، ج 1، ص 325.
20- اعلام الوري، ص 351؛ کافي، ج 1، ص 325.
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}