آداب تسميه
آداب تسميه
آداب تسميه
روي في التوحيد عن الرضا عليه السلام حين سئل عن تفسير «البسملة» قال: «معني قول القائل: بسم الله، اي اسم علي نفسي سمة من سمات الله، و هي العبادة. قال الراوي فقلت له: ما السمة؟ قال: العلامة».(2)
تسميه ي سالک عبارت است از اتصاف به سمات و علامات الهيه. و پس از آن از اين مرتبه ترقي کند و خود به مقام اسميت رسد؛ و اين اوائل قرب نافله است. و چون به قرب نافله متحقق شد، به تمام اسميت نائل شود؛ پس، از عبد و عبوديت چيزي باقي نماند. و اگر کسي به اين مقام رسد، تمام نمازش با لسان الله واقع شود. و اين در کمي از اولياء تحقق پيدا کند.
و براي متوسطين و امثال ما ناقصين، ادب آن است که سمه و داغ عبوديت را در وقت «تسميه» به قلب بگذاريم، و قلب را از سمات الله و آيات و علامات الهيه با خر کنيم و به لقلقه ي لسان اکتفا نکنيم؛ باشد که از عنايات ازليه شمه اي شامل حال ما شود و جبران ما سبق کند، و راهي به تعلم اسماء بر قلب ما مفتوح گردد و راهي به مقصود حاصل شود.
شخص سالک که بخواهد تسميه ي او حقيقت پيدا کند، بايد رحمت هاي حق را به قلب خود برساند و به رحمت رحمانيه و رحيميه متحقق شود. و علامات حصول نمونه ي آن در قلب آن است که با چشم عنايت و تلطف به بندگان خدا نظر نکند و صلاح همه را طلب باشد.
و اين نظر نظر انبياء عظام واولياء کمل عليهم السلام است. منتهي آنها دو نظر دارند: يکي نظر به سعادت جامعه و نظام عائله و مدينه ي فاضله؛ و ديگر، نظر به سعادت شخص. و علاقه ي کامله به اين دو سعادت دارند. و قوانين الهيه که به دست آنها تأسيس و انفاذ و کشف و اجرا مي شود، اين دو سعادت را کاملاً مراعات مي نمايد.
و باب امر به معروف و نهي از منکر از وجهه ي رحمت رحيميه است. پس، بر آمر به معروف و ناهي از منکر لازم است که به قلب خود از رحمت رحيميه بچشاند، و نظرش در امر و نهي خودنمايي و خودفروشي و تحميل امر و نهي خود نباشد؛ زيرا که اگر با اين نظر مشي کند، منظور از امر به معروف و نهي از منکر، که حصول سعادت عباد و اجراي احکام الله در بلاد است، حاصل نشود. بلکه گاه شود که امر به معروف انسان جاهل، نتيجه ي معکوسه حال شود، وچندين منکر سربار شود براي يک امر و نهي جاهلانه که از روي خواهش نفساني و تصرف شيطاني واقع شود.
و اما اگر حسّ رحمت و شفقت و حق نوعيت و اخوت، انسان را به ارشاد جاهلان و بيدار کردن غافلان وادار کند، کيفيت بيان و ارشاد که از ترشحات قلب رحيمانه است طوري شود که قهراً تأثير در مواد لايقه بسزا کند و قلوب صلبه ي سخت را نيز از آن استکبار و استنکار فرو نشاند.
افسوس که ما از قرآن تعليم نمي گيريم و به اين کتاب کريم الهي نظر تدبر و تعلم نداريم و استفاده ي ما از اين ذکر حکيم کم و ناچيز است. تفکر در آيه ي شريفه ي :(اذهبا الي فرون انه طغي* فقولا له قولاً لعله يتذکر او يخشي)(3)
راه هايي از معرف و درهايي از اميد و رجاء به قلب انسان مفتوح کند.
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
تسميه ي سالک عبارت است از اتصاف به سمات و علامات الهيه. و پس از آن از اين مرتبه ترقي کند و خود به مقام اسميت رسد؛ و اين اوائل قرب نافله است. و چون به قرب نافله متحقق شد، به تمام اسميت نائل شود؛ پس، از عبد و عبوديت چيزي باقي نماند. و اگر کسي به اين مقام رسد، تمام نمازش با لسان الله واقع شود. و اين در کمي از اولياء تحقق پيدا کند.
و براي متوسطين و امثال ما ناقصين، ادب آن است که سمه و داغ عبوديت را در وقت «تسميه» به قلب بگذاريم، و قلب را از سمات الله و آيات و علامات الهيه با خر کنيم و به لقلقه ي لسان اکتفا نکنيم؛ باشد که از عنايات ازليه شمه اي شامل حال ما شود و جبران ما سبق کند، و راهي به تعلم اسماء بر قلب ما مفتوح گردد و راهي به مقصود حاصل شود.
شخص سالک که بخواهد تسميه ي او حقيقت پيدا کند، بايد رحمت هاي حق را به قلب خود برساند و به رحمت رحمانيه و رحيميه متحقق شود. و علامات حصول نمونه ي آن در قلب آن است که با چشم عنايت و تلطف به بندگان خدا نظر نکند و صلاح همه را طلب باشد.
و اين نظر نظر انبياء عظام واولياء کمل عليهم السلام است. منتهي آنها دو نظر دارند: يکي نظر به سعادت جامعه و نظام عائله و مدينه ي فاضله؛ و ديگر، نظر به سعادت شخص. و علاقه ي کامله به اين دو سعادت دارند. و قوانين الهيه که به دست آنها تأسيس و انفاذ و کشف و اجرا مي شود، اين دو سعادت را کاملاً مراعات مي نمايد.
و باب امر به معروف و نهي از منکر از وجهه ي رحمت رحيميه است. پس، بر آمر به معروف و ناهي از منکر لازم است که به قلب خود از رحمت رحيميه بچشاند، و نظرش در امر و نهي خودنمايي و خودفروشي و تحميل امر و نهي خود نباشد؛ زيرا که اگر با اين نظر مشي کند، منظور از امر به معروف و نهي از منکر، که حصول سعادت عباد و اجراي احکام الله در بلاد است، حاصل نشود. بلکه گاه شود که امر به معروف انسان جاهل، نتيجه ي معکوسه حال شود، وچندين منکر سربار شود براي يک امر و نهي جاهلانه که از روي خواهش نفساني و تصرف شيطاني واقع شود.
و اما اگر حسّ رحمت و شفقت و حق نوعيت و اخوت، انسان را به ارشاد جاهلان و بيدار کردن غافلان وادار کند، کيفيت بيان و ارشاد که از ترشحات قلب رحيمانه است طوري شود که قهراً تأثير در مواد لايقه بسزا کند و قلوب صلبه ي سخت را نيز از آن استکبار و استنکار فرو نشاند.
افسوس که ما از قرآن تعليم نمي گيريم و به اين کتاب کريم الهي نظر تدبر و تعلم نداريم و استفاده ي ما از اين ذکر حکيم کم و ناچيز است. تفکر در آيه ي شريفه ي :(اذهبا الي فرون انه طغي* فقولا له قولاً لعله يتذکر او يخشي)(3)
راه هايي از معرف و درهايي از اميد و رجاء به قلب انسان مفتوح کند.
پی نوشت:
1- ذکر بسم الله الرحمن الرحيم.
2- در کتاب توحيد از امام رضا عليه السلام روايت شده است که وقتي تفسير «بسمله» (بسم الله) از حضرتش سؤال شد، فرمود: معناي اينکه گوينده مي گويد بسم الله اين است که من بر خود «سمه» (نشانه اي) از سمات خدا مي نهم؛ و آن نشانه، عبارت است. راوي گفت پرسيدم: سمه يعني چه؟ فرمود: نشانه، التوحيد، ص229، باب 31، حديث 1، معاني الاخبار،ص3.
3- «به سوي فرعون برويد که همانا سرکشي کرده، پس با او سخن نرم بگوييد شايد متذکر شود يا بترسد». سوره ي طه (20): آيه ي 43و44.
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}