سرمايه داري استثمارگر در لواي جهاني شدن( بررسي توانايي سمير امين)
سرمايه داري استثمارگر در لواي جهاني شدن( بررسي توانايي سمير امين)
سرمايه داري استثمارگر در لواي جهاني شدن( بررسي توانايي سمير امين)
نويسنده: دکتر حسين سليمي
مفهوم و جوهر جهاني شدن
الف) انحصار فناورانه. چون فناوري فوق مدرن فقط با سرمايه هاي نجومي قابل دستيابي است، بنابراين به جز مرکز در هيچ کجاي نظام سرمايه داري امکان دستيابي به آن وجود ندارد.
ب) انحصار در کنترل بازارهاي مالي جهاني. بازار سرمايه و بازار مالي از جمله جهاني ترين حوزه هاي نظام سرمايه داري است. حاکميت قواعد ليبرالي در حوزه اقتصاد و نيز به اين بخش از جهاني شدن دامن زده است. امين سرمايه مالي را «جهاني شده ترين بخش تشکيل دهنده سرمايه» ( امين، 1382، ص 32) ذکر مي کند. اما معتقد است در حالي که سرمايه مالي کاملا جهاني شدن است، اما بحران در ساختارهاي اقتصادي جهان، اين وضعيت را به شدت متزلزل کرده است. بنابراين از نظر او:
جهاني شدن مالي نه تنها به هيچ روي يک روند طبيعي نيست، بلکه جرياني فوق العاده شکننده و آسيب پذير است. در کوتاه مدت اين روند به جاي ثبات لازم براي کارکرد مؤثر روند تعديل، فقط به بي ثباتي دايمي منجر مي شود( امين ، 1382، ص 33).
ج) دسترسي انحصاري به منابع طبيعي کره زمين. از نظر امين سرمايه داري به دليل عقلانيت کوتاه مدتي که دارد به طور انحصاري بر منابع کره زمين دست اندازي کرده و به سرعت و به طور غير مسئولانه و بي ملاحظه اي در حال نابود کردن و ضايع کردن آنهاست. اما به هر حال اين دسترسي کاملا انحصاري است.
د) انحصارات رسانه اي و ارتباطي . به نوشته امين:
اين انحصارات نه تنها به يک شکل شدن فرهنگ منجر مي شوند، بلکه راههاي تازه اي را براي دستکاري سياسي پيش پاي صاحبان اين انحصارات مي گذارند. گسترش بازار رسانه ها و وسايل ارتباطي جديد تا همين زمان هم يکي از عناصر متشکله عمده در فرسايش روشهاي دموکراتيک در خود غرب بوده است( امين، 1382، ص 34).
ه) انحصار بر سلاحهاي کشتار جمعي. اين انحصار در زمان جنگ سرد در اختيار دو ابرقدرت و در پايان قرن بيستم مانند سال 1945 دوباره در قلمرو انحصاري ايالات متحده در آمده است. کنترل انحصاري ايالات متحده سبب استقرار روندها و رفتارهاي کاملا غير دموکراتيک در عرصه جهاني شده است.
از ديدگاه سمير امين اين پنج انحصار باعث شکل گيري يک کليت جهاني مي شود که بنياد جهاني شدن است . به بيان او:
اين پنج انحصار، وقتي با هم و به صورت يک کل واحد در نظر گرفته شوند، چهارچوبي را مشخص مي سازند که قانون جهاني شده ارزش در آن چهارچوب عمل مي کند... . شرايط و محدوديتهايي که همه اين روندها فراهم مي آورند تأثير صنعتي شدن را در کشورهاي پيراموني از بين مي برند، ارزش کار مولد آنها را کاهش مي دهد و ارزش افزوده ي ادعاي حاصل از فعاليتهاي انحصارات تازه را که کانونها از آن سود مي برند، بيش از اندازه واقعي برآورد مي کند. آنچه حاصل مي شود يک سلسله مراتب تازه است که حتي از سلسله مراتب قبلي نابرابرتر است، در توزيع در آمد در يک مقياس جهاني ، صنايع کشورهاي پيراموني را تابع و وابسته خود مي سازد و نقش آنها را تا حد نقش پيمانکاران دست دوم پايين مي آورد. اين شالوده قطبي شدن است که از فرماسيونهاي آينده آن خبر مي دهد( امين ، 1382، ص 34 و 35).
سمير امين با اين جملات فشرده، نظر خود را درباره جهاني شدن بيان مي کند. مرحله جديد جهاني شدن در واقع فرم جديد استثمار کشورهاي پيراموني است که حتي ارتقا و صنعتي شدن آنها را در خدمت منافع مرکز قرار مي دهد. او نگرش ليبراليستي به جهاني شدن را توجيه وضعيت استثمارگرايانه حاکم مي داند و تصريح مي کند که «جهاني شدن از طريق بازار کار يک اوتوپياي ارتجاعي است»( امين، 1382، ص 35). او واقعيات موجوددر عرصه جهاني را انکار نمي کند و به هم پيوستگي پديده هاي جهاني را کا شالوده جهاني شدن است، به يکباره رد نمي کند. روندهاي جهاني در واقع وجود دارند، اما برخلاف گفتمان ايدئولوژيک ليبراليستي حاکم، اين واقعيت در خدمت منافع بشريت آرزوهاي ديرين انسان را تحقق نخواهد بخشيد. اين وضعيت نو در حقيقت، تعميق انحصارات پنجگانه در پهنه جهان و استثمار نهادينه شده در درون نظام جهاني سرمايه داري است. ادامه اين وضع به گسترش نابرابريها، فقر، قطبي شدن جهان و در هم ريختگي منجر خواهد شد.
در دوران جديد جهاني شدن، به تدريج سرمايه داري به عنوان مدل برتر اقتصادي- اجتماعي اداره زندگي انسان معرفي و سرمايه داري و توسعه لازم و ملزوم يکديگر و حتي گاهي هم معني و مترادف تلقي مي شوند. در حالي که اين يک فريب بزرگ است و اين دو مفهوم را نمي توان يگانه انگاشت. در واقع سرمايه داري ضد توسعه است و عناصر اصلي يک توسعه واقعي ، پايدار و عادلانه را در دوران خود ندارد( امين، 1382، ص 52-54). گسترش جهاني نظام سرمايه داري، روي ديگر سکه فقر و بي عدالتي و استثمار در جهان ابتداي قرن بيست و يکم است.
نهادهاي اصلي مديريت و بحرانهاي جهاني شدن
به نظر امين نظام پولي جهاني هميشه با ساختارهاي سازمان دهنده به نظم جهاني تناسب داشته است. هر دوره تاريخي نظام سرمايه داري، سيستم پولي خاص خود را به همراه داشته است. نظام پولي پس از جنگ جهاني دوم کاملا با سرکردگي امريکا متناسب بوده و تسلط امريکا و هم پيمانانش بر کشورهاي جهان سوم را تنظيم و تثبيت کرده است. هژموني امريکا تنها از طريق نظام پولي و نهادهاي گرداننده آن تأمين نمي شود، بلکه از از نظر نظامي و سياسي و در قالب سازمانهايي مانند سازمان ناتو محقق مي گردد . به نوشته او:
من مي پذيرم که سرکردگي ( هژموني ) هميشه چهره هاي چندگانه و متفاوتي دارد و در سطوح گوناگون و مکمل يکديگر عمل مي کند، سرکردگي را نمي توان ساده کرد و فقط آن را به «کارايي اقتصادي» يا«قدرت رقابت» در بازار جهاني تعبير کرد. حتي اگر اينها اساس نهايي آن باشد، سلطه پولي تنها افزاري نيست که سرکردگي به وسيله آن تأمين شود، نقش نظامي امريکا به عنوان ژاندارم نظام جهاني هم به همين اندازه اهميت دارد. اين نقش با فروپاشي اتحاد شوروي که پيش از اين محدوديتهايي را بر مداخلات ايالات متحده در جهان سوم تحميل مي کرد، تقويت خواهد شد( امين، 1382، ص 116).
البته به نظر امين سرکردگي امريکا در حال افول است و ديري نخواهد پاييد، زيرا اقتصاد امريکا توان کشيدن بار اين هژموني را نداشته و به اين دليل به شدت بدشکل و دچار مشکل شده است و از سوي ديگر حيات اقتصاد آن، چنان که پل سوئيزي و هري مک داف نيز مي گفتند، به مجتمعهاي نظامي- صنعتي وابسته شده است. هزينه هاي نظامي از يک سو در حال افزايش و تحمل ناپذير است و از سوي ديگر اقتصاد امريکا کاملا بدان وابسته است و اين امر اقتصاد اين کشور و به دنبال آن اقتصاد مرکز را دچار بحران خواهد کرد. امين با نقد روش عملکرد صندوق بين المللي پول و بانک جهاني تصميمات آنها را مسکنهاي موقتي براي اقتصاد جهاني دانسته و در نهايت اين تصميمات را موجب تزلزل و افزايش تضادهاي دروني اقتصاد و سياست جهاني مي شمرد( امين، 1382، ص 117-128).
بنابراين ايالات متحده و هم پيمانانش به همراه نهادهاي اقتصاد جهاني و نيز سازمان ملل و نهادهاي وابسته به آن مديريت فرايندهاي جهاني و روند جهاني شدن پس از جنگ جهاني دوم را بر عهده داشته اند و حتي بسياري از ساختارها ي سياسي - اقتصادي بين المللي و نيز ساختارهاي حاکم در کشورهاي جهان سوم را بر اساس الزامات نظام جهاني سرمايه داري و حول محور منافع مرکز بنا ساخته اند. به اعتقاد امين اين ساختار و نهادها کاملا آسيب پذيرند و مي توان با طرح ريزي نهادهاي جايگزيني که خلقهاي گوناگون بر آن حکمروايي مي کنند، نظام متفاوتي را در عرصه جهاني حاکم کرد.
آسيبها و مشکلات جهاني شدن به گونه هاي مختلف خود را نشان مي دهند و در قالب بحرانهاي گوناگون رخ مي نمايند. به طور مثال «پيدايش قوم گرايي يک واکنش سياسي در برابر جهاني شدن اقتصادي است»( امين، 1382، ص 129).
در پايان قرن بيستم يک بيداري مجدد در قالب شکل گيري و تأکيد دوباره بر هويتهاي بومي، ملي و منطقه اي پديد آمده است. امين مدعي است که مي توان فهرست بسيار بلندي از جنبشهاي جديد که به دنبال تثبيت هويت خود در مقابل جريان جهاني شدن است تهيه کرد. از نظر او اين جنبشها در مقابل تمايل سرمايه جهاني به از ميان بردن تمامي ساختارهاي بومي و ادغام آنها در ساختارهاي جهاني شکل گرفته است. احياء قوميت گرايي و ملي گرايي نوعي ايستادگي در مقابل جهاني شدن جديد است. به بيان او رسانه هاي گروه جهاني ابزار ايدئولوژيک مرکزند و دچار نوعي بلاهت ايدئولوژيک اند که تفاوتهاي واقعي و رخ نمودن آنها در مقابل جريان جهاني شدن را با ادبيات متفاوتي توجيه مي کنند. اما نمي توانند اين مقاومت گسترده را انکار کنند. جهاني شدن نو که در فاصله سالهاي 1945- 1990 شکل گرفته است، دو ويژگي اساسي در خود داشت که مي تواند بستر مقاومت قومي- ملي شود. يکي از دو ويژگي ساخت، دولت- ملت است. دولت- ملت به نظر سمير امين چهارچوب سياسي و اجتماعي مديريت اقتصادهاي سرمايه داري در محدوده ملي بودند که در حال تقابل دايمي با يکديگر بوده و تعارضهاي دروني نظام جهاني را دامن مي زده اند. ويژگي دوم تقابل مطلق و دايمي بين صنعتي شدن در کانون و صنعتي شدن در پيرامون است. به رغم آغازفرايند صنعتي شدن در جهان سوم، تضاد ذاتي بين مرکز و پيرامون پايان نيافته است؛ بلکه بسياري از الزامات صنعتي شدن واقعي در پيرامون مي تواند در تعارض با مرکز قرار گيرد و اين تضاد را در قالب قوم گرايي و ملي گرايي سياسي تعميق بخشد( امين،1382 ص 130-140).
احياء جريان قوم گرايي به پيدايش بحران مليت انجاميده که جهاني شدن جديد را به چالش مي طلبد. سمير امين کارکرد و عملکرد مليت در محيط جهاني شدن را بدين گونه توضيح مي دهد:
جهاني شدن نظام سرمايه داري طي دوره 1945-1970 عملا به مرحله اي رسيد که ويژگيهاي کنوني آن را که از لحاظ کيفي ويژگيهاي تازه اي هستند پديد آورد. تا نيمه قرن جاري، جهاني شدن در بازار عمل مي کرد که بيشتر بين المللي بود تا جهاني و در چهارچوب فشارها و محدوديتهايي که به وسيله شکل بسيار ابتدايي قانون جهاني ارزش سرمايه داري بر رقابت بين المللي وارد و تحميل مي شد، با قانون ارزش، مضموني ملي مي بخشيد. در اين مرحله، طبقات اجتماعي هنوز اساسا طبقاتي در چهارچوب ملي بودند که به وسيله آنها روابطي اجتماعي تعريف و مشخص مي شدند که در درون محدوده ملي کشور ايجاد و برقرار شده بودند. بنابراين بين مبارزه طبقاتي و بازي سياسي نوعي تلاقي و تلفيق وجودداشت که دقيقا درون چهارچوب اين دولتها تنظيم مي شد( امين ، 1382، ص 152).
اما در دوره جهاني شدن جديد، مبارزات طبقاتي در قالب بحران مليتها و جنبشهاي قومي خود را قرارداده است و از اين دوقالب دولت- ملتها ديگر هضم کننده مبارزات طبقاتي نيست و سازش بين طبقات و سياست در قالب دولت- ملتها امکان پذير نيست. به نوشته امين:
از آنجا که هيچ دولت جهاني وجود ندارد که بر سرتاسر کره خاک استيلا داشته باشد و ايالات متحده هم که به شکل نسبي و جزئي عملکرد چنين دولتي را بر عهده گرفته است خود دچار بحران است و از آنجا که نهادهاي جهاني هنوز مرحله جنيني خود را طي مي کنند و بازيها و رقابتهاي سياسي( مانند انتخابات) هنوز جايگاه خود را در شالوده نظام دولتها حفظ کرده اند، هر گونه انطباق و همپوشي بين تضادها و سازشهاي طبقاتي از يک سو وسياست از سوي ديگر از ميان رفته است (امين، 1382، ص 153).
روند انباشت جهاني سرمايه مي تواند در برخي از کشورهاي جهان سوم وحدت ملي را از ميان برده و در برخي ديگر بحران مليت به وجود آورد. به طور کلي سمير امين معتقد است که تاريخ و روند جهاني شدن به زير سؤال رفتن ايدئولوژي ملي گرايي و ناسيوناليسم انجاميده است. او تأکيد مي کند که تاريخ، ما را بدين نتيجه رسانده که بايد ايدئولوژي ملت را خواه در ورايت بورژوايي آن و خواه در روايت عمومي مارکسيستي آن زير سؤال برد( امين، 1382، ص 161).
بنابراين تمامي ارکان نظام جهاني سرمايه داري و جهاني شدن نو از نظر اين متفکر دچار بحران است. هم نهادهاي مديريت اقتصاد و سياست بين الملل، هم هژموني امريکا و هم دولت- ملتها در حال بحران و زير سؤال اند. ادبياتي که سمير امين به کار مي برد مملو از کلمات و قضاوتهاي تند عليه تمامي ساز و کارهاي موجود در نظام سرمايه داري است که گاه صورت دشنام به خود مي گيرد. زيرا او تمامي مظاهر اين حيات اقتصادي- اجتماعي و سياسي را ظالمانه و نپذيرفتني مي داند. البته وي معتقد است و مي کوشد که طرحي قابل اجرا و از نظر خود غير ايدئاليستي را نيز براي تحول در وضعيت جهاني موجود ارائه دهد. او طرح خود را طرحي انسان گرايانه مي نامد که جايگزيني براي روند جهاني شدن موجود است.
نتيجه گيري: طرح انسان گرايانه براي جهاني شدن
1. سامان دادن به خلع سلاح جهاني در سطوح مناسب که بشريت را از انهدام اتمي و نظاير آن رهايي مي بخشد.
2. سازماندهي به منابع کره زمين به گونه اي عادلانه که همگي امکان استفاده از آن را داشته باشند و به اتلاف اين منابع نينجامد.
3. روابط اقتصادي باز و انعطاف پذير ميان مناطق عمده جهان که انحصار فناورانه را از ميان برده و نهادهاي جهاني مثل سازمان تجارت جهاني و صندوق بين المللي پول و بانک جهاني را منحل سازد.
4. ايجاد نهادهاي سياسي جهاني مانند يک پارلمان جهاني فراتر از ساز و کارهاي ملل متحد که ديالکتيک صحيح و مديريت مناسب بين عرصه هاي فرهنگي و سياسي محلي وجهاني را برقرار سازد.
وي اين پيشنهاد چهارگانه را غير ممکن و کاملا ايدئاليستي نمي داند و معتقد است با شکست تدريجي الگوهاي سياسي- اقتصادي حاکم بر سرمايه داري جهاني، نياز به اجرا، طرح يابي از اين دست به شدت احساس خواهد شد( امين، 1382، ص 35-38).
البته او در نهايت به مبارزه فکري و اجتماعي البته با ابزار دموکراتيک( به معناي غير بورژوايي ) معتقد است. او در تحليل نهايي مانند يک اصلاح گراي انقلابي سخن مي گويد که در انديشه برانداختن نظم ظالمانه موجود و سرکردگيها و هژموني سياسي- ايدئولوژيک است که بحرانها و تضادهاي اقتصادي- اجتماعي را مديريت مي کنند. در اين زمينه او معتقد است که رسالت روشنفکران و مأموريت آنها بسيار تعيين کننده است و آنها موظف اند که خلاقيت خود را در مسير بيدار کردن مردم و نيروهاي اجتماعي و طبقات اجتماعي تحت ستم قرار دهند. او وظيفه روشنفکران انقلابي را در اين جمله خلاصه مي کند که
نخستين وظيفه اي که پيش روي ماست بازسازي قدرت اجتماعي طبقات مردمي است که بحران حاضر آن را به تحليل برده است( امين ، 1382، ص 315).
با اين بيان، هدف نظريه سمير امين کاملا مشخص مي شود. او با استفاده از مبناي نظري مارکسيسم و با قرائتي نو از اين نظريه مي کوشد که تمامي مباني نظام جهاني سرمايه داري و جهاني شدن را به نقد کشيده و راه مشخصي را نيز براي رهايي از اوضاع تيره و تار جهان سرمايه داري ترسيم کند. او در مقالات و مصاحبه هاي متعددي به عملکرد سياست خارجي امريکا و انحصارات جهاني پس از 11 سپتامبر حمله کرده و آن را نشان بحران ذاتي نظام سرمايه داري مي داند.
منبع: کتاب نظريه هاي گوناگون درباره ي جهاني شدن
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}