نویسنده: ایرج پروشانی




 

یافته‌های باستان‌شناسی، داده‌ها، و شواهد کهن تاریخی

برخی از اجزاء مهم و اولیه‌ی مجموعه بازار مانند راسته، چهارسو، پوشش گنبدی، و کاروان‌سرا ریشه در دورترین ادوار تاریخی دارند. طرح بازار به صورت چهارسو با دو دالان مسقّف عمود برهم، بر سفالی از هزاره‌ی چهارم پیش از میلاد برجای مانده است. (1) برای راسته یا «کوی پیشه‌وران» نیز شاهد معتبری از دو هزار سال پیش در کاوش‌های باستان‌شناسی شوش یافت شده است. (2) بر مُهری که از کاوش‌های شوش به دست آمده و متعلق به هزاره‌ی چهارم پیش از میلاد است، نقش یک سیلوی غلّه با پوشش گنبدی شکل دیده می‌شود و از این‌رو احتمال داده‌اند که ایرانیان، از همان روزگار، با گنبدسازی آشنا بوده‌اند. (3)
کاروان سرا نیز که اصول ساختمانی آن منجر به پدید آمدن بازار شهری و بعضی از انشعاب‌های آن شده بسیار کهن‌سال است؛ بسیاری قراین تاریخی وجود آن را بر سر راه‌های بزرگ کاروانی از روزگار هخامنشیان مسلّم می‌سازد. (4) در شالوده‌ی کاروان سراهایی مانند «دیرگچین» در جاده‌ی تهران - قم، «دروازه‌ی گچ» نزدیک کازرون، و «رباط انوشیروان» بین جاده‌ی سمنان - دامغان آثاری از روزگار ساسانیان باقی است؛ (5) چنان که بازمانده‌ی کاروان‌سرای بزرگی از روزگار ساسانی را کنار راه شیراز به سیراف یافته‌اند. (6) در ویرانه‌های شهرِ «اور» راسته‌هایی با دکان و سایبان و نیز آثاری از محله‌ی پیشه‌وران و قراینی از سازمان حرفه‌ای و صنفی آنان به دست آمده است. (7) در کاوش‌های باستان‌شناسی تَدمُر میدان عمومی شهر (آگورا) را با محوطه‌ای وسیع و سردر عالی و نقوش برجسته‌ای از پیکر کاروانیان یافته‌اند. (8) در طرح شهر تجاری دورا در ساحل فرات، میدان عمومی شهر و بازاری به صورت محله‌ی راسته‌دار کاملاً مشخص شده است. به پندار برخی از پژوهشگران، بازار این شهر، کهن‌ترین بازار قابل اثبات در تاریخ مشرق زمین است. (9) در مآخذ سریانی سده‌های پنجم و ششم میلادی بارها از بازارهای شهرهای پارتی و ساسانی و حومه‌ی آنها یاد شده است. بازار کاه‌فروشان سلوکیه‌ی قدیم، (10) یونجه‌فروشانِ تیسفون، (11) بازار عمومی محصولات کشاورزی شهر آمِد (12) و نیز بازار اردشیر در استخر فارس، (13) از بازارهای مشهور این دوره بوده است. گفته‌اند که بسیاری از شهرهای قدیم مانند اهواز از بطن یک بازار پدید آمده‌اند (14) جدایی محل کار و سکونت بازاریان و پیشه‌وران از دیگر گروه‌های شهری که سابقه‌ای بس کهن دارد در این دوره بخش‌بندی شهر به محلات) با وضوح بیشتر دیده می‌شود و پیداست که این کار امری عادی بوده است. (15) در تاریخچه‌ی شهر کرخان بیت سلوق (کرکوک) از تقسیم شهر به کوی‌های مختلف سخن رفته است. چنان‌که اشاره شد، درباره‌ی اهواز، با نام اصلی هرمزد اردشیر (هرموشیر)، گفته‌اند که از بطن یک بازار پدید آمده است. (16) این شهر به دو پاره‌ی جدا تقسیم شده بود، پاره‌ای جایگاه سکونت اشراف و بزرگان بود و پاره‌ای دیگر با نام هوجستان واجار (هوجستان وازار) که به سوق‌الاهواز معروف شد، ویژه‌ی بازرگانان و جای سکونت پیشه‌وران و بازاریان بود. (17)
از سوی دیگر اطلاعات پراکنده و بی‌مانندی که در منابع معتبر و دست اول فارسی میانه، مانوی، سُریانی، چینی و آغاز دوره‌ی اسلامی وجود دارد. این امکان را می‌دهد که به استنتاج‌های بسیار مهمی درباره‌ی سازمان بازرگانی ایران در اوایل سده‌های میانه دست یابیم و از آن میان به آیین‌مندی بازرگانی و دادوستد، سازمان داخلی بازار و بعضی خصوصیات زندگی بازاریان و دَستوَرزان آن روزگار پی ببریم. پاره‌ای از این اطلاعات اجمالاً چنین است: از لحاظ نظام طبقاتی، بازاریان و پیشه‌وران (هوتُخشان) در چهارمین طبقه قرار داشته و دارای تشکیلات صنفی، جشن‌های صنفی، راسته‌های تخصّصی (18) و آداب ویژه‌ای بوده‌اند. لباسشان به رنگ آبی تیره بوده است. هر صنف به صورت واحدی مستقل و تابع رئیس یا ریش‌سفیدی بوده است که از طرف اعضا انتخاب می‌شده و می‌توانسته غیرزردشتی هم باشد. (19) دستورزانِ همپیشه در شهرها و کوی‌های معیّن و جداگانه منزل داشته‌اند. همه‌ی آنان یعنی کِرّوگکاران و رؤسای اصناف تابع رئیسی به نام کِروگبد یا هوتُخشبَد بوده‌اند که از صاحب‌منصبان دولتی و دارای مقام مهمی بوده و احتمالاً از طرف شاه منصوب می‌شده است.
بازاریان نیز خود رئیسی داشتند که به او وازاربَد می‌گفتند. (20) بازرگانی اساساً به صورت اعتباری انجام می‌شده و در دست شرکت‌ها و اتحادیه‌های صنفی و تجارتخانه‌ها بوده است. (21) ضمناً به برکت وجود اسناد و مدارک مهم حقوقیِ بازمانده از آن روزگار، امروز می‌توان صورتی را از تمام شاخه‌ها و گونه‌های هنرهای دستی و پیشه‌وری و بازرگانی یعنی، صورت اصناف بازار آن روزگار، ترتیب داد. (22) چنان‌که اسامی نزدیک به چهل رشته ی پیشه‌وری و دستورزی فراهم آمده است که در آن به نام‌های: آبزینگر (خیاط)، پوستگر (دباغ)، پیالگر (پیاله‌ساز)، چِلانگر (سازنده‌ی ادوات کوچک از آهن)، چاروگر (ساروج‌ساز)، پولادگر، آهنگر، دوسِنگر (سازنده‌ی ظروف سفالی لعاب‌دار)، زرگر، زینگر، سُرگر (گیوه باف)، کفشگر، کُلوارگر (کوزه‌گر، سفالگر)، ویانگر (چادردوز) و جز اینها بر می‌خوریم. (23)
به هرحال، با وجود شواهد و قراین کافی دالّ بر وجود بازارهای شهری ابتدایی، با فضای ساخته و شاید طرح‌دار در برخی از شهرهای هزاره‌ی سوم و دوم پیش از میلاد و از جمله شهرهای ایلامی، و نیز برخی شهرهای اشکانی و ساسانی، هنوز اطلاعات ما درباره‌ی شهرهای پیش از اسلام به حدی نیست که بتوانیم فضا و ساختمان این بازارها را به درستی مجسّم یا تسیم کنیم. از اواخر قرن اوّل و اوایل قرن دوّم هجری بازارهایی در شهرهای نوبنیاد اسلامی ساخته شد. به گفته‌ی بلاذری (24) خالدبن عبدالله در اوایل قرن دوم هجری دکان‌هایی در کوفه ساخت و سقف آنها را با گنبدهای بلندی از آجر و گچ پوشاند. بازارهای شهر بغداد که بنای آنها در 141 آغاز شد نمونه‌ی دیگری از بازارهای شهری طرح دار و نشانگر توجه مسلمانان به نقش بازار در شهر اسلامی است. به گفته‌ی طبری، این بازارها در شهر مدوّر منصور زیرِ طاق‌های چهارگانه‌ی شهر قرار داشت؛ یعنی، در طول هر یک از چهار خیابانی که حدفاصل دیوار بزرگ مدوّر خارجی شهر تا دیوار مدوّر داخلی بود، ردیف پیش طاق‌های بلندی قرار داشت که دکان‌ها در آنها جای گرفته بودند و بدین‌ترتیب چهار بازار در چهار سوی شهر پدید آمده بود. برای هر یک از این چهار بخش نیز در بیرونِ دیوار، فضا یا میدان وسیعی پیش بینی شده بود. زمانی هم که بازارها را به ناحیه‌ی کرخ در غرب بغداد منتقل کردند، محله‌ی بزرگی پدید آمد که دو فرسخ درازا و یک فرسخ پهنا داشت و به چندین بخش تقسیم می‌شد: بازار میوه (دارالبطّیخ)، بازار خواربار (سوق‌الطعام)، بازار گُل، بازار زرگران، بازار گوسفند، و بازار کتاب‌فروشان. (25) به گفته‌ی یعقوبی، (26) وقتی متوکل، در نیمه‌ی قرن سوم، جعفریه را در شمال سامرّا ساخته در هر محله‌ی آن بازاری پدید آورد. در این بازارها هر پیشه یا صنفی راسته‌ای ویژه داشت. بسیاری از شهرهای بزرگ اسلامی در قرن چهارم دارای بازارهای بزرگ بوده‌اند. ذکر بازارهای نیشابور و حومه‌ی آن، کاروان‌سراها، فندق‌ها، خان‌بارها، بازارهای شهرهای بخارا، زرنج، سمرقند و دیگر شهرها در منابع و مراجع تاریخی و جغرافیایی به دفعات آمده است. (27)
از مجموع این اشارات و اطلاعات تاریخی دانسته می‌شود که اجزا و عناصر اصلی مجموعه‌ی بازار و کارکردهای مهم آن، یعنی خرده‌فروشی، عمده‌فروشی، تجارت خارجی، تولید و پیشه‌وری، دادوستدِ وام و اعتبار، و اصول و قواعد بازرگانی و سازمان‌های صنفی در منطقه‌ی باستانی خاورمیانه که بعدها سرزمین مرکزی جهان اسلام شده، سابقه‌ای کهن داشته است. محققان غربی وجود بخشی از این عناصر و نیز مجموعه‌های دارای صحن داخلی و رواق و طاقگان را در دوران باستانی یونان و روم شرقی هم به اثبات رسانده‌اند، (28) اما تجمع و ادغام این عناصر و اجزاء در یک مجموعه‌ی ساختمانی با معماری یکدست و خاص، و دارای در و دربند و خالی از مسکن، و پیوستگی و هماهنگی بین خرده‌فروشی و عمده‌فروشی و پیشه‌وری پدیده‌ای است مستقل و دستاوردهای خاصی قرن هفتم به بعد که هرگز از تحوّل و رشد باز نایستاده است.
مجموعه‌های ساختمانی عالی و کمال یافته‌ی بازار متعلق به قرن‌های یازدهم تا سیزدهم است و خاورشناسان بعید نمی‌دانند که در نحوه‌ی شکل‌گیری اولیه‌ی آنها اندیشه و اسلوب غربی نیز داخل شده باشد. (29) آنچه از بازارهای شهرهای مشرق دنیای اسلام بر جای مانده بیشتر به قرن دهم برمی‌گردد و آثار متعلق به کمی پیش از این عصر بسیار نادر است. شاید بتوان با روش‌های علمی، به سوابق بازار تا قرن سیزدهم پی برد. ولی آشکار است که نمونه‌های کمال یافته و تمام عیار بازار مانند آنچه در حلب و اصفهان دیده می‌شود نتیجه‌ی تحوّل و گسترش طولانی است که دامنه‌ی سابقه‌اش به قرن هفتم می‌رسد. اطلاع از شکل بازار و نوع فعالیت‌های اقتصادی - اجتماعی آن، تا قبل از قرن چهاردهم مختصر است، زیرا قدمت شکل معماری ساختمان‌های بازارهای موجود به ندرت تا قرن دهم می‌رسد؛ بیشتر تحقیقات انجام شده نیز محدود به بعضی پدیده‌های فرعی مانند محتسب و اصناف و تک‌نگاری بعضی از بازارهای موجود است؛ مآخذ ادبی نیز کمک چندانی نکرده‌اند؛ منابع کهن جغرافیایی و تاریخی همان اشکال را دارند، در آنها وضع واقعی و محسوس شهر و بازارهای اسلامی وصف نشده، آنچه گفته شده چیزی جز بیانی ادیبانه و گاه خیالی و آرمانی نیست. (30) در این آثار اشارات و اطلاعاتی که از آنها بتوان به ویژگی‌های ریخت‌شناسی و معماری و تاریخ پیدایش و تکوین این بازارها پی برد، بسیار نادر و کمیاب است. بنابراین، از میان آنچه محققان روزگار ما در زمینه‌ی اصل و سابقه‌ی اجزای بازار یا مجموعه‌ها گفته و نوشته‌اند، در حال حاضر نظریاتی اندک و گاه مبهم به ما رسیده که باید با تحقیقات کامل‌تر و کاوش‌های اصولی‌تر سنجیده شود. از آن میان نظریه‌ای است که می‌گوید شبکه‌ی درهم تنیده و به هم پیوسته‌ی بازار شهر اسلامی از عناصری ترکیب شده است که هر یک به تنهایی ریشه و اصلی قدیم‌تر دارد و تا اواسط یا اواخر قرن هشتم به طور جداگانه و مستقل وجود داشته است و از اوایل قرن نهم، این اجزای به هم پیوسته و مجموعه‌ی بازار بزرگ شهری را پدید آورده‌اند. لحظه‌ی حساس و اساسی در این شکل‌گیری زمانی بود که کاروان‌سراها، که پیش از این بیشتر در دروازه‌های شهر ساخته می‌شدند، در داخل شهر جای گرفتند. گردهم آمدن تجارت عمده و خرد در یک محل که پس از این جابه‌جایی تحقّق یافته - و شاید بازار خطی (طولی) تهران در میانه‌ی قرن سیزدهم کامل‌ترین نمونه‌ی آن باشد - در واقع منشأ مجموعه‌ی بازار بزرگ شهری است. (31) نقطه‌ی شروع این تحوّل را باید در هم‌زمانی میان عرضه و تقاضا در بازار شهری جستجو کرد. چنین تحولی در خاور زمین، بعد از جنگ‌های صلیبی، غلبه‌ی ترکان، و یورش مغولان (قرن‌های پنجم تا هفتم) آغاز شد و در قرن هشتم (دوره‌ی آبادانی ارضی و تجدید حیات فرهنگی) به خصوص در عصر عثمانی و ممالیک همراه با افزایش جمعیت و نیاز فزاینده‌ی کشورهای اروپایی شکوفا شد. (32) این پدیده در چندین جا به طور هم‌زمان ظهور و بروز یافته است. از جمله در خاورمیانه‌ی اسلامی که از لحاظ جغرافیایی وضعی خاص دارد و به عنوان واسطه در مناسبات عظیم تجاریِ بین قاره‌ای آسیا و اروپا، در عصری که رشد این بازرگانی شتاب گرفته بود، نقش بسیار اساسی برعهده داشته است. باشکوه‌ترین و کامل‌ترین بناهای نمونه در حوزه‌ی عثمانی - صفوی، قرون دهم تا سیزدهم، پدید آمده و از آنجا به سراسر منطقه‌ی مدیترانه و مشرق زمین گسترش یافته است. حدود گسترش اصلی این الگوی فرهنگی، آسیای غربی (خاور نزدیک و میانه) و افریقای شمالی بوده است. مراکز دادوستد در نواحی هند و آسیای جنوب‌شرقی، با اینکه تا حدودی اسلامی شده و لفظ بازار را پذیرفته‌اند، چنان به گونه‌ای دیگر شکل گرفته‌اند، که جزو حوزه‌ی شرقی - اسلامی محسوب نمی‌شوند.
جریان انتقال فندق‌ها یا کاروان‌سراها به داخل شهر در غرناطه و مراکش نیمه‌ی قرن هشتم، در بورسه‌ی اواخر قرن هشتم، و در حلبِ روزگار ممالیک، نیمه‌ی اول قرن نهم، رخ داده است. در این میان، فقط فندق شمّاعین شهرِ فاس متعلق به قرن هفتم است. (33)

پیدایش راسته‌های خرده‌فروشی

شواهد باستان‌شناسی و اشارات متون متعلق به دور‌ه‌ی ساسانیان وجود راسته‌های پیشه‌وری را در گذشته‌ی مشرق زمین و ایران پیش از دوره‌ی اسلامی محقّق ساخته‌اند. پژوهندگان خارجی نیز وجود کوی‌های پردکان شبیه به راسته‌های بازار را، به خصوص در محورهای اصلی شهرهای دوره‌ی امپراتوری روم با آرایش ستون‌بندی، به اثبات رسانده‌اند. (34) این محورها که خطوط اصلی عبور و مرور بوده‌اند دادوستد خرد را به خود جذب و در خود جمع کرده‌اند. جای این خرده‌فروشی در آغاز در آلونک‌ها و دکه‌های چوبی سرهم بندی شده بود، اما بعد در نقشه و طرح کوی‌های ستون‌بندی شده جای گرفتند. در روم شرقی، این دکان‌ها از همان آغاز زیر رواق کوی‌های ستون‌بندی شده، که خود از مختصات آن تمدن شمرده می‌شوند، جای داشتند. (35) در این کوی‌ها اصناف و پیشه‌وران مانند راسته‌های ممتازترِ بازارهای شرقی وجود داشته است. (36) نمونه‌ی خوب کوی‌های پردکان، یک کوی رومی واقع در وُلوبیلیس مراکش نزدیک به شهر مِکناس است که به طور کامل محفوظ مانده است. در این کوی، در پس ستون‌ها، حجره‌های کوچک در یک رده‌ی منظم و بی‌گسیختگی جای دارند که همگی از پشت بسته و از دو پهلو با دیوارهای سنگی مسدود شده‌اند؛ تنها راه ورود به حجره‌ها، گذرگاه است. بعضی از این حجره‌ها حدود دو متر و بعضی دیگر حدود چهارمتر طول دارند. نمایی مشابه کوی‌های پر دکان، در ویرانه‌های شهر أِفِسُس، تدمر و نیز بر موزائیک‌های رومی بازمانده از شهر انطاکیه در قسطنطنیه، به ما رسیده است. (37) در دوره‌ی امپراتوری رومیان در کوی‌های ستون بندی شده، ردیف حجره‌هایی شبیه به راسته‌ی بازارهای امروزی دیده می‌شود. از منابع باستانی متعدد در می‌یابیم که خرده‌فروشی و پیشه‌وری در شهرهای باستانی دوره‌ی متأخر برحسب رشته و صنف دسته‌بندی می‌شده است؛ اما با وجود این اختصاصات مشترک، هنوز چنین راسته‌ای درست مانند یک بازار شرقی نیست، زیرا نه تنها سقف و دربندی ندارد بلکه پیوستگی و هماهنگی میان خرده‌فروشی و عمده‌فروشی، که برای بازار اصلی اساسی است، در آن دیده نمی‌شود. حتی محله‌ی کوچک راسته‌دار دورا را به یقین نمی‌توان بازار تلقی کرد. بازارهای قرون چهارم و پنجم قبل از میلاد در شمال شرقی سوریه (38) نیز بازارهایی در چهارچوب تعریف ما نیستند. با این همه، بعید نیست که لااقل در دمشق و حلب و انطاکیه کوی‌های قدیم ستون‌بندی شده‌ی اواخر دوره‌ی باستان در طول قرون ششم تا دهم به صورت راسته‌ی اصلی بازار درآمده باشند. قراین زیادی دلالت دارند بر اینکه کوی ستون‌بندی شده‌ی بسیار وسیع دوره‌ی باستانی که آلونک‌های چوبی آن به طور آشفته و بی‌نظم ساخته شده بودند، بر اثر عبور و مرور ارابه‌ها و چارپایان به کلی از بین رفته باشند. در رُصافه، این روند از طریق کاوش‌های باستان‌شناسی به اثبات رسیده است. (39) از این‌رو، مسقف کردن سراسر کوی به منظور جلوگیری از خرابی گذرگاه‌ها و حجره‌ها در اثر عوامل طبیعی، ضروری شد. پوشش این سقف‌ها، ابتدا سبک و از جنس پارچه، پوست، و بوریا بوده است. سرانجام سقف‌های چوبی جای آنها را گرفت، تا اینکه آتش سوزی‌های مکرر ساختن پوششی قابل اعتمادتر از چوب را ایجاب کرد. با وجود این، هیچ نشانه‌ای در دست نیست که معلوم کند بازارهای سرپوشیده، راسته‌های مسقّف به معنای واقعی بوده‌اند، یا اینکه پوشش آنها صرفاً سرپناهی موقّت در برابر تابش آفتاب و ریزش باران بوده است. به احتمال قوی، بازارهای سرپوشیده‌ای که در متون به آنها اشاره رفته، همان سراهای مسقّف، یا مجموعه‌های پوشیده و دور از راسته‌های بازار بوده‌اند که ما از ترکیب ساختمان و معماری آنها به کلی بی‌خبریم. از این‌رو نباید این حقیقت مشهود را از یاد برد که عنصر ساختمانی راسته‌ی بازار قطعاً از کوی‌های پردکان و به ستون و رواق آراسته‌ی اواخر دوره‌ی باستان سرچشمه گرفته است. بدین معنی که در قرن چهارم، در جایی ناشناخته، ردیفِ این آلونک‌ها و دکه‌های چوبی موقت به صورت راهی برای رهگذران درآمده بود که سقفِ آن را به شکلی پوشانده بودند. این معابر بعدها به صورت بازارهای سرپوشیده با معماری یکدست درآمد. بازار رأس‌الطاق در سمرقند، حدود سال 339 (40) پوشیده بوده است؛ بازارهای نیشابور در نیمه‌ی قرن چهارم به فرمان ابوعلی سیمجور (متوفی 387) به زیبایی و آراستگی مسقّف شده‌اند. (41) شهر قیروان در سال 442 کوی پر دکان سرپوشیده‌ای در امتداد دیوار مسجد داشته است؛ (42) اسواق حلب نیز در سال 580 دارای سقف چوبی بوده است؛ (43) بازار گوهرفروشان قاهره نیز در 727 پوششی برای محافظت داشته است. (44) حافظ ابرو (متوفی 833) بستن طاق‌های عالی را بر بازارهای هرات برای نخستین بار به شاهرخ تیموری (متوفی 850) نسبت می‌‌‌دهد. البته در نظر مؤلفان ایرانی، از همان قرن پنجم تفاوت میان بازار سرپوشیده و بازار بی‌سقف کاملاً روشن بوده است. (45) اما درباره‌ی بازارهای دارای طاق ضربی سنگی باید گفت که دوره‌ی تحول آنها به احتمال زیاد قبل از قرن دهم بوده است، زیرا از آغازِ عصر جدید چند نمونه‌ی تاریخ‌دار از راسته‌ بازارهای سرپوشیده‌ سنگی داریم که مصالح و ساختمان آنها یکدست است. مجموعه‌ی زیبای سرپوشیده‌ی علی‌پاشا چارشی‌سی در ادرنه که سیصد متر طول و 130 حجره و در ورودی دارد باید در 977 در محل یک راسته‌ی بازار رومی ساخته شده باشد. برعکس، بازار سپاهی لر چارشی‌سی در 830، در بورسه بیشتر به سراهای بدستان شبیه است تا به یک راسته بازار، و همین معنی نسبت به قیساریه‌ی سوق‌القطّانین بیت‌المقدّس در 737 صادق است. (46)
تحول شکل بازار از صورت ابتدایی به یک راسته بازار کامل سرپوشیده امری نیست که با شتاب و خودبه‌خود صورت گرفته باشد. به عنوان نمونه در قاهره از اوایل قرن هشتم چند قرن طول کشید تا دکه‌های چوبی، که به صورتی آشفته و بی‌سامان در طول محورهای اصلی گذرگاه‌های شهر قرار داشت و چهره ی خیابان ها را زشت و ناهنجار کرده بود، به تدریج دگرگون و سپس تجدیدبنا شود. اما از قرن یازدهم به بعد وضع بازارها و راسته‌ها به کمال معماری و زیبایی خود رسیده است، تا آنجا که برخی از شاهان و مقامات بلندپایه‌ی مملکتی از مهمانان برجسته‌ی خود در راسته‌ی بازارها و چهارسوهای آذین‌بسته و چراغانی شده پذیرایی می‌کرده‌اند. (47)
بنابراین، از وقتی که آلونک‌ها و دکّه‌های چوبی موقت به عنوان جایگاه ثابت خرده‌فروشی و پیشه‌وری، مطلوب و قابل استفاده نبود بزرگان و مالدارانی پیدا شدند تا برای تبدیل آن آلونک‌ها به مجموعه‌های ساختمانی هماهنگ و یکدست و مسقّف و زیبای راسته‌های بازار، با گشاده‌دستی هزینه کنند. از میان نتایج کار این افراد، بعضاً شاهکارهای معماری و هنری پدید آمد.

پیدایش سراهای سرپوشیده برای کالاهای گران‌بها

بعضی از محققان غربی پیدایش سراهای سرپوشیده یا مجموعه‌های مشابه آنها را برای کالاهای گران‌بها مانند، بدستان عثمانی، تیمچه‌ی ایرانی، و قیصریه کمتر خاص دوره‌ی اسلامی و بومی سرزمین‌های آن می‌دانند و معتقدند که مجموعه‌هایی از این‌گونه در محله‌های تجاری قرن هفتم مانند محله‌های شهرهای حلب و دمشق، با کارکرد تجاری و بازاری، وجود داشته که اصل و منشأ آنها همان باسیلیکا دوره‌ی باستانی روم است؛ (48) اما در عین حال نتوانستند سیر تحول آنها را به سراهای عثمانی و ایرانی نشان دهند. باسیلیکا/ بازیلیک در روم قدیم بنای عظیم مستطیل شکل عمومی بود که با چندین تالار متوازی به محرابی نیم‌دایره ختم می‌شد. این بنا یکی از ضمائم میدان عمومی (فوروم) و بازار شهر بود که شهروندان از دو قرن پیش از میلاد، در فصل سرما و هوای نامساعد، برای حل‌وفصل کارهای تجارتی، دیوانی، و برخی اجتماعات خویش در آن‌‌جا گرد می‌آمدند. همین محققان احتمال داده‌اند که سراهای سرپوشیده در حلب و دمشق بر اثر سوانح‌آتش‌سوزی یا تنگی جا از بین رفته و در نتیجه بنگاه‌های تجاری جایگزین آنها به راسته بازارها و کوی‌های تجاری منتقل شده‌اند. (49) تجّاری که در این شرایط به راسته بازارها نقل مکان کرده بودند نمی‌خواستند از امنیتی که پیش از این در سراهای سرپوشیده داشتند محروم شوند. نشانه‌های فراوانی در دست است که ثابت می‌کند بر اثر همین نیاز بوده که بعضی از انشعابات بازار محصور شده است. چنان‌که به طور مثال قیصریه‌های حلب و دمشق که ابن‌جبیر در نیمه‌ی دوم قرن ششم به وصف آنها پرداخته، دیگر به صورت تالارهای سرپوشیده نیستند، بلکه به راسته‌های بازارهایی با دروازه‌ و دربند یا مجموعه‌هایی دارای صحن و حیاط میانی، شبیه هستند. (50)
بدین‌ترتیب ابتدا محورهای بزرگ و اصلی عبور و مرور به دلیل سهولت و کثرت رفت و آمد در آنها به صورت کوی‌های ستون‌بندی شده‌ای برای تجمع خرده‌فروشی درآمد و سپس کوی‌های فرعی دیگری به موازات محورهای اصلی، به بازار پیوست که دارای در و دربند بودند. در اواخر قرن سوم بستن بعضی از بخش‌های بازار در شب معمول شد (51) و در قرن چهارم بازار بزّازان ارجان و بازار سجستان در شب بسته می‌شد. (52) همین گسترش، یعنی پیوستن سراها به راسته بازارها و بسته‌شدن آنها در شب، بیش از پیش مانع وجود خانه‌های مسکونی در بازار شده است. زمانی هم که دکان‌ها، دو سوی محورهای اصلی را پرکرده بودند، در این راسته‌ها جایی برای اشغال خانه و مسکن وجود نداشت. در نخستین دهه‌های دوره‌ی اسلامی، در شهرهای واجد سنت‌های کهن و معماری نسبتاً باستانی، به همان نسبت که مساکن از بازار بیرون رانده می‌شدند دکان‌های خرده‌فروشی و انبارهای کالا به راسته بازارهای تخصصی تغییر محل می‌دادند. بنابراین، احتمالاً دو خصوصیت، یکی وجود در و دربند و دوم نبودن خانه‌های مسکونی، که در سراهای باستانی وجود داشته، به صورت میراث به راسته بازارها می‌رسند.
خان سرپوشیده و شگفت‌انگیزی که احتمالاً در 761، به نام خان مرجان (خان اورتمه) توسط والی بغداد در بازار سکّه‌خانه در این شهر ساخته شده از نمونه‌های منحصر به فرد است. (53) بدستان‌ها نیز کهن‌ترین نمونه‌های سرپوشیده‌ی بازار هستند. برای نمونه می‌توان از بدستان بورسه در 808 و بدستان ادرنه در 821 نام برد. (54) این دو بدستان و سایر بدستان‌های قدیم، مجموعه‌هایی هستند که با داشتن پوششی به صورت چندین طاق گنبدی شباهت زیادی به ساختمان‌های مذهبی مانند اولوجامی یا جامع بزرگ (781 - 824) در بورسه و اسکی جامی یا جامع عتیق (806 - 818) در ادرنه پیدا کرده‌اند. اصول ساختمانی و پیکربندی سایر بدستان‌ها مطابق نمونه‌های قدیم ذکر شده است. اطلاع ما از الگوی معماری دو بدستان اخیر، سیر تحولی که آنها را به تالارهای سرپوشیده‌ی کاروان‌سراهای سلجوقی پیوند داده، و نیز نحوه‌ی شکل‌گیری اولیه‌ی انواع سراهای پوشیده‌ی بازار اندک است. قدمت هیچ یک از تیمچه‌هایی که در حوزه‌ی فرهنگ ایرانی تا روزگار ما پاییده‌اند از قرن دوازدهم فراتر نمی‌رود. شاید بازار قیصریه یا راسته‌ی اصلی بازار اصفهان (1029 - 1030) را که بی‌شباهت به یک تالار سرپوشیده‌ی طویل نیست بتوان در اصل طلایه و نمونه‌ی اولیه و متقدم این گونه مجموعه‌ها دانست. قیصریه‌های مغرب نیز تاریخشان از قرن دوازدهم دورتر نمی‌رود؛ و معلوم نیست که ساختمان اصلی آنها به صورت سراهای پوشیده بوده یا فقط مجموعه‌هایی از راسته‌های شبیه به هم که در و دربند داشتند. (55)

پیدایش خان‌ها برای تجارت‌های عمده و خارجی

نوعی از ساختمان خان دارای در و دربند، و حیاط میانی است که گرداگرد آن را رواق و ایوان فرا گرفته است. این نوع خان در دوره‌ی باستانی روم و اشکانی و ساسانی سابقه داشته است؛ ولی در آن اعصار جای این گونه ساختمان‌ها در داخل شهرها نبوده بلکه در خارج شهر یا در فاصله‌ی میان شهرها بوده است، مانند دیرگچین در جاده‌ی تهران - قم، رباط انوشیروان در جاده‌ی سمنان - دامغان در مسیر جاده‌ی ابریشم. (56) چاپارخانه‌های رومی معروف به لیمِس در جاده‌های خاکی و کاروان‌سراهایی که به عنوان آسایشگاه مسافران در مراحل و منازل راه‌ها وجود داشتند، هر دو مجموعه‌هایی ساختمانی با حیاط داخلی بوده‌اند که از همان زمان شباهت بسیاری به خان‌های بازارها داشته‌اند. (57) قصرهای مشهور بیابانی بنی‌امیه و نیز احتمالاً قلاع سپاه (لژیون) های رومی (58) در بسیاری از جزئیات به ساختمان‌های بعدی خان‌های بازار شباهت دارند. (59)
احتمالاً ساختمان‌های دوران باستان نیز بر اثر تحول و گسترش مدام، به صورت کاروان‌سراهای دوران ایوبی، سلجوقی، و ممالیک قرون هفتم و هشتم درآمده‌اند. (60) مسلماً این گونه کاروان‌سراها با وجود شباهت بسیار هنوز عین خانِ بازارها نیستند. جایگاه تجارت عمده در روم و یونان باستان کمتر در مرکز شهر (61) و بیشتر در بندرگاه‌های این شهرها و در میدان‌هایی به نام آمپوریوم بود که در آن ساختمان‌هایی برای تجارت عمده به صورت کالنبار و نیز نمایشگاه کالا وجود داشت. متأسفانه با وجود کاوش‌های انجام شده هنوز محل تجارت عمده و خارجی در شهرهای باستانی دمشق، انطاکیه، و آنکارا معلوم نیست. در مورد تَدمُر نیز، که از لحاظ بازرگانی خارجی شهرت و اهمیت داشته است، اطلاعات قابل استفاده‌ای در دسترس نیست. با این همه، بر اثر نتیجه‌گیری‌های قیاسی و آثار برجای مانده می‌توان حدس زد که تجارت عمده، تماماً در داخل یا خارج از شهر بوده است. چنان‌که در بنادر مدیترانه محل تجارت عمده تماماً در داخل منطقه و محل مبادله‌‌ی کالا در میان راه بوده است. در سوریه (شام) نیز وضع چنین بوده است. کاروان‌های شتر که از راه بیابان به طرف غرب می‌آمدند، در میان راه، بار خود را به کاروان‌هایی از الاغ و قاطر تحویل می‌دادند تا آنها پس از عبور از سلسله کوه‌های غربی، خود را برای توزیع به شهرها و بنادر غربی مدیترانه برسانند. گذشته از مزاحمت‌هایی که یک کاروان بزرگ می‌توانست در داخل شهر ایجاد کند، جای کافی برای باراندازی و بارگیری و جابه‌جایی آنها در داخل شهر وجود نداشت، ناگزیر کاروان‌ها در خارج از حصارهای شهر بیتوته می‌کردند. این رویداد برای رشد و گسترش بازار مرکزی اهمیتی اساسی و حیاتی داشته است زیرا، تجارت عمده که تا قرن هشتم در خارج شهر جای داشت از آن پس به مراکز شهری رفت تا در کنار تجارت خرده باشد. حومه‌ی الحضر، محل مبادله‌ی کالا و قرارگاه بزرگ تجارت عمده و خارجی، احتمالاً تا پایان روزگار ایوبیان باقی بود؛ در روزگار ممالیک ویران شد و بازرگانان اروپایی ناگزیر در شهر حلب مستقر شدند.
در میانه‌ی قرن نهم از 26 خان در داخل شهر حلب نام برده شده که پنج خان آن در بخش مرکزی بازار، سیزده خان در خارج حصار شهر، و هشت خان دیگر نزدیکِ دروازه‌های شهر بود؛ ولی از آنها فقط برای تجارت کالاهای کم‌ارزش و محصولات کشاورزی (زغال، ماهی، سفال، ماست، و حنا) استفاده می‌شد. (62) شواهد زیادی دلالت بر این دارد که از خان‌های بازار در ابتدا برای مسکن دادن به بازرگانان خارجی و انبار کردن کالاهای تجاری آنان استفاده می‌شد. شاید ویران کردن حومه‌ی الحضر، دستاویزی ظاهری برای روانه کردن تجارت عمده به داخل شهر بوده است که با حصار و دیوار محافظت می‌شده است. گذشته از این، صَلاح حاکم شهر نیز در این بوده که بازرگانان، خصوصاً تجار اروپایی در مرکز جای‌گیر شوند تا همر مراقبتشان آسان‌تر و عملی‌تر و هم رسیدگی به امور مالیاتی و گمرکی آنان میسور باشد. شهر حلب در این زمینه یکتا و استثنا نیست. در شهرهای تجاری بزرگ دیگری در شرق مدیترانه اوضاعی مشابه برقرار بوده است. در اماکن متعددی از مناطق دیگر جهان اسلام می‌توان ثابت کرد که اروپاییان بسیار زود به عنوان بازرگان و مقیم از خان مرکزی بازار استفاده کردند. در اینجا این سؤال پیش می‌آید: آیا ساختمان چنین خان‌هایی در مرکز شهر به دلیل استقرار بازرگانان خارجی در قلمرو ممالیک در آسیای غربی و مصر نبوده است. (63) واضح است که در پی جنگ‌های صلیبی، تجارت در آسیای خاور نزدیک پیشرفت و گسترش فزاینده و شتابنده‌ای یافته است؛ بنابراین، انتخاب خان مرکزی به عنوان مقرّ بازرگانان غیرمحلی کاملاً قابل قبول به نظر می‌رسد. حجم و میزان کالاهای تجارتی برای حمل و نقل، و انبار کردن به حدی افزایش یافته بود که محل موجود در بازار خرده‌فروشی دیگر برای آن کافی نبود. از این‌رو، و نیز به دلایل امنیتی، تجار متوجه مراکز شهری شدند. بازرگانانی هم که از دیگر نواحی می‌آمدند در توقفگاه‌های میان راه با خان آشنایی پیدا می‌کردند. بنابراین، کاروان سرا که در اصل محلی برای تجارت عمده و خارجی بود، به خوبی می‌توانست پذیرای هرگونه تغییری باشد؛ و در عین حال شکل و شیوه‌ی معماری سنتی خود را حفظ کند.
خان‌ها در اواخر قرن نهم و آستانه‌ی قرن دهم نه تنها در نزدیکی دروازه‌ها بلکه در داخل شهر، و در پیوستگی با راسته‌های بازار مرکزی بودند. مهم‌ترین نمونه‌های آن: در حلب 916، دمشق 978، قاهره 885، بغداد 978، بورسه نیمه‌ی دوم قرن هشتم، ادرنه 968، و استانبول 865 بودند (64). در کاشان، سرای زغالی‌ها، دو در بزرگ چوبی در وسط بازار مسگرها دارد که روی آن تاریخ 888 دیده می‌شود (شکل 74). با این حال نمی‌توان انکار کرد که در اصفهان همین عصر (و شاید پیش از آن) خان‌هایی در محله‌ی بازار بوده‌اند. اما شاهد واقعی آن را باید در عصر صفوی، قرن یازدهم جستجو کرد. کوی‌های بازار و خان‌های بغداد که سخت متأثر از اسلوب ایرانی بوده‌اند، ظاهراً از قرن دوازدهم قدیم‌تر نیستند. تنها، خان جغال (65) پیش از 999 ساخته شده است. (66) برای اطمینان از تاریخ‌ها، با آگاهی، کار را محدود به نمونه‌هایی کرده‌ایم که تا این روزگار پاییده‌اند، زیرا ذکر عناوین‌خان، کاروان‌سرا، قیصریه، فندق، و وکاله از طرف مؤلفان آن دوران غیردقیق و گاه متناقض به نظر می‌آید. چنان که ناصرخسرو (67) در وصف کاروان‌سرایی در مصر الفاظ کاروان‌سرا، تیم، خان، و دار را مترادف و هم معنی به کار برده است. ما نیز به درستی نمی‌دانیم که محل، شکل ظاهری و کاربرد دقیق این ساختمان‌ها چه بوده است. حتی از توضیحات مقریزی درباره‌ی خان‌ها و کاروان‌سراهای مرکز شهر قاهره بین قرون هفتم تا نهم گزارش روشنی به دست نمی‌آید، (68) زیرا با گزارش‌های دیگر ناسازگارند. اما از آنجا که از خان‌های بازار در مرکز شهر، همیشه بازرگانان غیربومی استفاده می‌کردند، رفته‌رفته بسیاری از این‌ خان‌ها، نقش کاروان‌سرایی هم پیدا کرد. بازرگانان از این خان‌ها به عنوان اقامتگاه‌های موقت، نمایشگاه و فروشگاه کالاهای تجاری، و انبار صادرات و واردات استفاده می‌کردند. اقات بازرگانان در شهر ممکن بود مدتی نسبتاً دراز به طول انجامد، از این‌رو در طرح ساختمانی بسیاری از خان‌ها تغییراتی پدید آمد. از این پس در ساختمان بیشتر خان‌ها طبقه‌ی دیگری هم بر ساختمان طبقه‌ی همکف افزوده شد که از طریق راهروهای سرپوشیده به هم متصل می‌شد. چاپارخانه‌ها و فندق‌ها نیروهای دریایی اروپایی نیز، به عنوان نوعی واحد مخصوص اسکان بازرگانان خارجی، به این مجموعه افزوده شد. پس از گذشت زمانی نسبتاً طولانی، مجدداً تغییری در نقش خان بازار پدید آمد که زمان آن در شهرهای مختلف، متغیّر بود. در این مرحله بازرگانان و کارفرمایان و سوداگردانِ بزرگ محلی بیش از پیش در این خان‌ها مستقر شدند و در نتیجه بخشی از بازرگانان خارجی از آنها رانده شدند. بدین ترتیب خان‌ها از قدیم سیزدهم به بعد محل دفاتر تجاری، انبار کالاهی عمده‌ی تجارت محلی، و جایگاهی برای انباشتن کالاهای از خارج رسیده، محصولات کشاورزی و صنعتی، و مشاغل پدید آمده از احداث شرکت‌های تولیدی و کارخانه‌ای شد. (69)

پی‌نوشت‌ها

1.پوپ، 1365 ش، ص 294؛ همو، 1366 ش، ص 241.
2. گیرشمن، ص 78.
3.ملکزاده، ص 44.
4. پوپ، 1365 ش، ص 289؛ کیانی، 1366 ش، ص 201.
5.کیانی، 1987، ص 84، 193، 202.
6.واندنبرگ، ص 163-198؛ مصطفوی، ص 104.
7. تاریخ پیشرفت علمی و فرهنگی بشر، ج 1، بخش 2، ص 131، 450.
8. د. اونیورسالیس، ذیل «پالمیر».
9.روستوفتسف، ص 73-95؛ ویرت، 1974، بخش 1، ص 8.
10. وه اردشیر ر.ک. کالسنیکوف، ص 177.
11.پیگولوسکایا، 1348 ش، ص 113، 124.
12.بعدها دیاربکر؛ ر.ک. پیگولوسکایا، 1367 ش، ص 58، 355-356.
13.ادیب صابری، ص 2.
14.د.اسلام، ذیل “Al-suk”.
15. پیگولوسکایا، 1367 ش، ص 62.
16. همان‌جا.
17. پیگولوسکایا، 1367 ش، ص 225؛ حمزه‌ی اصفهانی، ص 45؛ بلاذری، ص 132.
18. دینکرِرد مَدَن، کتاب هشتم، ص 757.
19.پیگولوسکایا، 1367 ش، ص 141.
20.کتیبه‌ی شاپور اول در کعبه‌ی زردشت، س 35؛ باک، ص 265؛ ژینیو، ص 35.
21.پیگولوسکایا، 1367 ش، بخش 5، فصل 4 و 5.
22. همان، ص 381 به بعد.
23. تفضّلی، ص 191، 196.
24.ص 64.
25. طبری، ج 11، ص 4918؛ د. اسلام، ذیل “Baghdād”
26.ص 38-40.
27.سلطانزاده، ص 417.
28. ویرت، 1975، ص 6.
29. ویرت، 1975، همان‌جا.
30.همو، 1974، ص 209.
31.همان، 1974، ص 251؛ پلانول، ص228.
32. پلانول، ص 235.
33. همان‌جا؛ ویرت، 1975، ص 15.
34. لمان - هارتلبن، ص 2016-2124؛ ویرت، 1975، ص 7.
35. کلود، ص 60.
36. گیان (Guilland)، ص 171-182؛ ژانن به نقل ویرت، 1975، ص 7.
37. لاسوس، ص 121 - 124.
38. چالنکو (Tchalenko)، ص 21- 25.
39. کارناپ، ص 42-54.
40. حدودالعالم، ص 107؛ لسترنج، ص 493.
41.عتبی، ص 400-401.
42.لزین، ص 63.
43. ابن‌جبیر، ص 311.
44. لبیب، ص 1171 - 1517.
45. گوبه، ص 107.
46. گولوین، ص 101 - 117؛ ویرت، 1975، ص 9.
47. شرلی، ص 70؛ نوائی، ص 210-211؛ فلسفی، ج 4، ص 239؛ ویرت، 1975، ص 10.
48.لمان - هارتلبن، ص 2016 - 2124؛ ویرت، 1975، همان‌جا.
49.سواژه به نقل ویرت، 1975، ص 11.
50. ابن‌جبیر، ص 311 ، 352.
51.گوبه، به نقل ویرت، 1975، همان‌جا.
52. مقدسی، ج 2، ص 634.
53.عزّاوی، ج 2، ص 94؛ 100، 336، ج 4، ص 267؛ دیولافرا، ص 627 - 628؛ هرتسفلد، 1920، ص 187.
54.اونسال (Ünsal)، ص 56.
55. ویرت، 1975، ص 12.
56. کیانی و کلایس، ج 1، ص 4؛ کیانی، 1987، ص 26-32.
57. سیرو، ص 51.
58. هرتسفلد، 1912، ص 39-41.
59. کرزول، ص 622 - 750؛ بریش، ص 141- 187.
60.سواژه، 1937 ص 98-121؛ همو، 1939، ص 48-55، 1940، ص 1-19؛ اِردمان، 1958، ص 1-39.
61. واکسموت (Wachsumuth)، ص 2532 - 2534.
62.سواژه، 1933، ص 193 به بعد.
63. هید، ج 2، ص 427، 456.
64.ویرت، 1975، ص 17.
65. جغاله‌زاده سنان پاشا، ر.ک. عزّاوی، ج4، ص 127-128.
66. هرتسفلد، 1920، ص 198.
67. ص 69-70.
68.ص 194-200.
69. ویرت، 1975، ص 17-18.

منابع :
ابن‌جبیر، سفرنامه‌ی ابن‌جبیر، ترجمه‌ی پرویز اتابکی، مشهد 1370 ش.
فروغ ادیب صابری، تاریخچه‌ی بازار تهران، تهران 1364 ش.
احمدبن یحیی بلاذری، فتوح البلدان: بخش مربوط به ایران، ترجمه‌ی آذرتاش آذرنوش، تهران 1346 ش.
آرتور اپهام پوپ، معماری ایران، ترجمه‌ی غلامحسین صدری افشار، ارومیه 1366 ش.
ـــــــ، معماری ایران: پیروزی شکل و رنگ، ترجمه‌ی کرامت‌الله افسر، تهران 1365 ش.
ن.و. پیگولوسکایا، شهرهای ایران در روزگار پارتیان و ساسانیان، ترجمه‌ی عنایت‌الله رضا، تهران 1367 ش.
ن.و. پیگولوسکایا و دیگران، تاریخ ایران: از دوران باستان تا پایان سده‌ی هیجدهم، ترجمه‌ی کریم کشاورز، تهران 1348 ش.
تاریخ پیشرفت علمی و فرهنگی بشر، از گروهی از دانشمندان جهان به سرپرستی یونسکو، ترجمه‌ی پرویز مرزبان و دیگران، تهران 1356 - 1359 ش.
حدود العالم، چاپ منوچهر ستوده، تهران 1362 ش.
حمزةبن حسن حمزه‌ی اصفهانی، تاریخ پیامبران و شاهان، ترجمه‌ی جعفر شعار، تهران 1367 ش.
ژان پل دیولافرا، ایران، کلده و شوش، ترجمه‌ی علی محمّد فره‌وشی، چاپ بهرام فره‌وشی، تهران 1364 ش.
حسین سلطان‌زاده، «بازارها در شهرهای ایران»، در شهرهای ایران، چاپ محمّد یوسف کیانی، تهران 1366 ش.
آنتونی شرلی و ربرت شرلی، سفرنامه‌ی برادران شرلی، ترجمه‌ی آوانس، تهران 1330 ش.
محمّدبن جریر طبری، تاریخ طبری، ترجمه‌ی ابوالقاسم پاینده، تهران 1363 - 1365 ش.
محمّدبن عبدالجبار عتبی، ترجمه‌ی تاریخ یمینی، از ناصح‌بن ظفر جُرفادقانی، چاپ جعفر شعار، تهران 1357 ش.
عباس عزّاوی، تاریخ العراق بین احتلالین، قم 1369 ش.
نصرالله فلسفی، زندگانی شاه‌عباس اول، تهران 1353 ش.
آلی ایوانوویچ کالسنیکوف، ایران در آستانه‌ی یورش تازیان، ترجمه‌ی م.ر. یحیایی، تهران 1357 ش.
محمّد یوسف کیانی، معماری ایران دوره‌ی اسلامی، تهران 1366 ش.
ـــــ ، نظری اجمالی به شهرنشینی و شهرسازی در ایران، تهران 1365 ش.
محمدیوسف کیانی، ولفرام کلایس، فهرست کاروان‌سراهای ایران، تهران 1362-1368 ش.
زمان گیرشمن، «کاوش‌های هیئت باستان‌شناسی فرانسوی در شوش و مسجد سلیمان در دو ساله‌ی اخیر» ترجمه‌ی مسعود رجب‌نیا، هنر و مردم، ش 67 و 68 (اردیبهشت و خرداد 1347 ش).
گی‌لسترنج، جغرافیای تاریخی سرزمین‌های خلافت شرقی، ترجمه‌ی محمود عرفان، تهران 1364 ش.
محمّدتقی مصطفوی، اقلیم پارس، تهران 1343 ش.
محمّدبن احمد مقدسی، احسن‌التقاسیم فی معرفةالاقالیم، ترجمه‌ی علینقی منزوی، تهران 1361 ش.
احمدبن علی مقریزی، کتاب الخطط المقریزیه، الشیاح لبنان [1959].
ملکه ملکزاده (بیانی)، تاریخ مهر در ایران: از هزاره‌ی چهارم تا هزاره‌ی اول، تهران 1363 ش.
ناصرخسرو، سفرنامه‌ی ناصرخسرو، چاپ محمّد دبیر سیاقی، تهران 1335 ش.
عبدالحسین نوائی، ایران و جهان: از مغول تا قاجاریه، تهران 1364 - 1375 ش.
احمدبن اسحاق یعقوبی، البلدان، ترجمه‌ی محمّد ابراهیم آیتی، تهران 1356 ش.
M. Back, Die Sassanidischen Staatsinschriften Etymologischer, Acta Iranica, viii, 18, Leiden 1978.
Iranica, viii, 18, Leiden 1978.
K. Brisch, "Das omayyadische Schlob in Usais. Yorläuflger Bericht über die mit Mitteln der D.F.G. untemommene Grabung", in Mitt, des Dt. Archäol. Inst. Abteilung Kairo, 19 (1963).
Dietrich Claude, Die byzantinische Stadt im 6. Jahrhundert, München 1969.
Keppel Archibald Cameron Creswell, Early Muslim architecture, vol. 1, Umayyads, AD. 622-750, Oxford, 1969.
E.J. Brill"s first encyclopaedia of Islam, 1913-1936, repr. Leiden: Brill, 1987.
s.v. "Al-suk"(by H. Kindermann), "Baghdād" (by A.A. Duri). Encyclopaedia Universalis, Paris 1989-1985.ş.v."Palmyre".
K. Erdmann, "Notizen zum inneranatolischen Karavansaray. Beobachtungen aufeiner Reise im Juli 1953"kunst. des Orients, 2 (1955).
ـــــ, "Znr türkischen Baukunst seldschukischerund osmanischer Zeit",
in Istanbuler Mitteilungen, 8 (1958).
Heinz Gaube, Die südpersische Provinz Arrağān/ Kūh-Gīluyeh von der arabischen Eroberung bis zur Safawidenzeit, Wien 1973.
Philippe Gignoux, Glossaire des inscriptions pehlevies et parthes, London 1972.
L. Golvin, "Quelques notes sur le Sūq al-Qāttānin et ses annexes à Jerusalem", BEO, 20(1967).
R. Guilland, "Autour du livre des cérémonies de Constantin vii Porphyrogénète. La Mésè ou Régia", in Actes du VIe Conger. Internal d" Etudes byzantines à Paris 1948, vol.ii, Paris 1951.
Ernest Emil Herzfeld, Erster vorläufiger bericht über die Ausgrabungen von Samarra, Berlin 1912.
ـــــ, "Kappital vi. Baghdad", in F. Sarre and E. Herzfeld,
Archäologische Reise im Euphrat und Tigris Gebiet, vol. ii, Berlin 1920.
W. Heyd, Histoire du commerce du Levant au moyen-âge, Leipzig 1885/86, Amsterdam ,1959.
W. Karnapp, Stadtplan,NordtorstrbBe, Stadtmauer und Nordtoranlage", (Die Grabugen in Resafe). Ann. Archéol Syr. 8-9(1958/59).
M. Y. Kiani, Iranian caravansarais, Tokyo 1987.
Subhi Y. Labib, Handelsgeschichte Ägyptens im Spätmittelalter, 1171-1517, Wiesbaden 1965.
Jean Lassus, "Dans les rues d,Antiochen",BEO, 5 (1935). K.Lehmann-HartIeben,"Städtebau Italiens und des römischen Reiches", in Real-Encyclopädie der Classischen Altertumswissenschaft, 2. Reihe, 3. Band, Stuttgert (1929).
A. Lézine, "Notes d’archéologie lfriqiyenne:l. Le Plan ancien de la ville de kairouan",REI, 35 (1967).
Dhanjiahah Meherjibhai Madan, ed., The complete text of the Pahlavi Dinkard, Bombay 1911.
Xavier de Planhol, "Force économiques et composantes culturelles dans les structures commerciales des villesislamiques",in A. Bouhdiba and D. Chevalliers,eds. La ville arabe dans l"lslam, Tunis 1982.
Mikhail Ivanovich Rostovtsev, ed., The excavations at Dura-Europos. Preliminary Report on fifth Season of Work, October 1931- March 1932, New Haven 1934.
J. Sauvaget, "Les Caravanserails syriens du Hadjdj de Constantinople", AI, 4.(1937).
ـــــ , Caravansérails syriens du moyen-âge",AI, 6 (1939), 7 (1940).
ـــــ , "Les peries choisies d’lbn ach-Chinna",Matériaux pour servir a
I"histoire de la ville d’Alep., vol. I, Beirut 1933.
Maxime Siroux, Anciennes voies et monuments routiers de la région d"lspahân, Le Caire 1971.
A. Tafazzoli, "A list of Trades and Crafts in the Sassanian period", Archaeologische Mitteilungen aus Iran, Neue Folge, vii (1974).
Georges Tchalenko, Villages antiques de la Syrie du Nord.
le massif du Bélus a Tepoque romaine, vol. 1, Paris 1953.
Behcet Ünsal, Turkish Islamic architecture in Seljuk and Ottoman times 1071-1923, London 1959, L. Vanden Berghe, "Récentes, découvertes de monuments Sassanides dans le Fars", Iranica Antica, v (1961).
W. Wachsmuth, "Emporion",in Real-Encyclopädie der Classischen Aither tumswissonschaft, vol.2, Stuttgart 1905.
Eugen Wirth, "Die orientalische Stadt”, Saeculum, xxv, 1(1975).
ــــ , "Zum Problem des Bazars (suq, çarşi)", in Der Islam, Li (1974),
Ln (1975).

منبع مقاله :
پروشانی، ایرج و دیگران؛ (1389)، بازار در تمدن اسلامی، ترجمه‌ی سعید ارباب‌شیرانی، تهران، نشر کتاب مرجع، چاپ اوّل