حضرت مهدى (عج) روح حج (1)

نويسنده:محمدرضا فؤاديان

روح حج، ولايت است و در عصر غيبت‏بين اين عمل عبادى سياسى و امام مهدى (عليه‏السلام) پيوندى عميق وجود دارد .
در اين نوشتار، ضمن بررسى پيوند آغازين و نهايى «حج و ولايت‏» ، و «كعبه و امامت‏» به جلوه‏هايى از پيوند آن سرزمين مقدس با امامت‏خصوصا امام زمان (عليه‏السلام)، اشاراتى بيان شده است .
حج كه از فرايض بزرگ اسلام (2) و اعظم شعائر دين و ارزش‏مندترين اعمال براى قرب به خدا است، (3) ركن وثيق و حبل متينى است كه ميراث فرشتگان و پيامبران (4) و شجره‏ى طوباى ابراهيم در طور سيناى مكه است (5) و فرزند برومندش اسماعيل (عليه‏السلام) نيز عهده‏دار وظيفه‏اى مى‏شود (6) تا همگان به اين ميقات آيند و در جاى جاى آن حرم و حريم پاك و كانون نور، با پيوند با روح آن، يعنى «ولايت‏» (7) ، ضمن پذيرفته شدن اعمال، و نائل شدن به كمال، جان تشنه را سيراب، و رخسار خسته را طراوت بخشند . حج، كه با وجود يك عبادت بودن، جامع چندين عبادت است (8) و هيچ عمل و عبادتى همپايه‏ى او نيست (9) و بهايى جز رضوان و بهشت جاويد ندارد، (10) با اين حال، اگر شخصى، همه‏ى عمرش را در به جا آوردن آن سپرى كند، ولى به روح آن، آگاه نباشد، حج او فاقد ارزش و اعتبار است . (11)
اصولا اركان و احكام دين، داراى شرايطى است . كه رعايت آن‏ها، سبب صحت آن‏ها مى‏شود . حج نيز چنين است . انسان، براى صحيح بودن حج‏اش بايد شرايط آن را رعايت كند، ولى نسبت‏به روح آن، يعنى معرفت امام، همواره بايد ملتزم بود . (12)
بنابراين، حج‏بدون «ولايت‏» ، طواف بدون «امامت‏» ، حضور در عرفات بدون «معرفت‏» ، قربانى در منى بدون فداكارى در راه «ولى زمان‏» ، رمى جمره بدون دور كردن صفات رذيله‏ى مخالف با راه «امام زمان‏» ، سعى بين صفا و مروه، بدون سعى در صراط صفا و مروت و بى كوشش در شناخت‏بهتر و اطاعت امام، بى‏حاصل است و سودى ندارد . ساده‏ترين عمل در حرم امن الهى، نظر به كعبه است، كه ثواب نيز دارد، (13) لكن بر اساس اين كه كلمه‏ى توحيد، به شرط ولايت، حصن امن و دژ نجات است، (14) نگاه هماهنگ با ولايت و عارفانه به كعبه نيز مايه‏ى بخشش گناه و پايه‏ى نيل به مقامات است . امام صادق (عليه‏السلام) مى‏فرمايد:
من نظر الى الكعبة بمعرفة فعرف من حقنا و حرمتنا مثل الذى عرف من حقها و حرمتها غفرالله ذنوبه و كفاه هم الدنيا والآخرة (15) ; هر كس با معرفت و شناخت‏به كعبه بنگرد و حق و حرمت ما را مثل همان كه از حق و حرمت كعبه مى‏شناسد، بشناسد، خداوند، گناهان‏اش را مى‏آمرزد و او را از اندوه دنيا و آخرت كفايت مى‏كند .
از اين رهگذر، معناى حديثى كه درباره‏ى محبوبيت‏سرزمين مكه و همه‏ى آن چه در فضاى آن، اعم از خاك و سنگ و درخت و كوه و آب (16) است، روشن خواهد شد; يعنى، منطقه‏ى حرم كه ادراك حق و حرمت آن آميخته به عرفان حق ولايت و امتثال آثار ولا است، محبوب‏ترين چيزها خواهد بود و چيزى همتاى محبوبيت آن نيست .
به عبارت ديگر، كعبه و حرمت‏اش، زمزم و شرافت‏اش، صفا و مروه و صفايش، قربان گاه و تقواى قربانى‏اش، رمى جمرات و طرد شيطان‏اش، عرفات و نيايش خالصانه‏اش، سرزمين حرم با همه‏ى بركات‏اش، در پرتو ولايت و امامت رسول خدا و اهل بيت (عليهم‏السلام) است . اگر كعبه به همه‏ى شرافت‏ها مزين است، روح عمل و مناسك آن، ولايت و امامت و شناخت امام و خضوع در برابر او است . (17)
از اين رو، آن گاه كه فضائل اميرمؤمنان امام على (عليه‏السلام) مطرح شد و عده‏اى خود را برتر مى‏پنداشتند، خداوند، در بيان برترى آن حضرت به عنوان برجسته‏ترين مصداق اهل ايمان و جهاد فرمود:
«اجعلتم سقاية الحاج و عمارة المسجد الحرام كمن آمن بالله واليوم الآخر و جاهد في سبيل الله لايستوون عندالله‏» ; (18) آيا سيراب كردن حاجيان و آباد كردن مسجد الحرام را همانند كسى پنداشته‏ايد كه به خدا و روز بازپسين ايمان آورده و در راه خدا جهاد مى‏كند؟ [نه، اين دو] نزد خدا يكسان نيستند . (19)
بنابراين، علم و عمل به اين مطالب، بسيار مغتنم است; يعنى، كسانى كه به حج مشرف مى‏شوند، بايد بدانند كه حج . اسرارى دارد و يكى از آن اسرار، هماهنگ بودن افكار و اعمال با امام زمان (عجل الله تعالى فرجه) است تا حج كاملى انجام دهند و روح شان متعالى گردد .
چنين نيست كه اگر مستطيعى به مكه رود و حج گذارد، بدون آگاهى از اسرار آن، حج واقعى و كاملى را اقامه كرده باشد! امام سجاد (عليه‏السلام) به «شبلى‏» كه از اسرار بى خبر بود، فرمود: «. . . بنابراين، تو، نه به ميقات رفته‏اى، نه احرام بسته‏اى، . . .» . (20)
در اين روايت، سخن از نفى «كمال‏» است، نه نفى «صحت‏» . ممكن است‏حج چنين كسى، صحيح باشد و قضا كردن نخواهد و در ظاهر، ذمه‏اش برى شده باشد، لكن به جهت‏بى خبرى از اسرار، در همان سيرت متعالى نشده، باقى مانده باشد . (21)
بنابراين، روح آهنگ و قصد خانه‏اى كه به سوى آن ره مى‏سپارى، «ولايت‏» است و ميان آن دو، پيوندى عميق است، و زائر، در تمام نقاط اين حرم، خصوصا كعبه، و تمام لحظه‏هاى به جاى آوردن مناسك آن، خصوصا طواف، شميم دل نواز و جان فزاى عطر امامت و ولايت را با جان احساس مى‏كند . در اين جا، به نمونه‏هايى از پيوندهاى حج و ولايت، كعبه و امامت، اشاره مى‏شود .

اين بناى توحيد را پيامبرى تجديد بنا و احيا كرد كه بعد از ابتلائات فراوانى كه همه در سمت و سوى حج است (22) ، به مقام رفيع امامت رسيد . خداوند تبارك و تعالى در اين خصوص مى‏فرمايند:
«و اذ ابتلى ابراهيم ربه بكلمات فاتمهن قال انى جاعلك للناس اماما» ; هنگامى كه خداوند، ابراهيم را با وسائل گوناگونى آزمود، و او، به خوبى، از عهده‏ى اين آزمايش‏ها بر آمد، خداوند به او فرمود: «من، تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم .» (23) .
آرى، كعبه، به دست ابراهيم خليل الرحمان كه امام است، تجديد بناء شد و سكه‏ى حج‏به نام او ضرب شد و اين مراسم را «حج ابراهيمى‏» ناميدند . لذا وارث او، امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه)، به هنگام ظهور، در كنار كعبه، به تمام عالميان صلا دهد كه «هر كس مى‏خواهد با من درباره‏ى ابراهيم گفت و گو كند، بداند كه من نزديك‏ترين مردم به ابراهيم هستم .» . (24)

تنها كسى كه در اين عالم خاكى، در ميان كعبه، پا به عرصه وجود گذاشته است، اميرمؤمنان حضرت على‏ابن ابى طالب (عليه‏السلام) است كه با تولدش، پرده از راز و رمز شرافت و قداست اين خانه بر مى‏دارد . (25)
اين فضيلت‏بزرگ را قاطبه‏ى محدثان و مورخان شيعه و دانشمندان علم انساب، در كتاب‏هاى خود نقل كرده‏اند . در ميان دانشمندان اهل تسنن نيز گروه زيادى به اين حقيقت تصريح كرده‏اند و آن را يك فضيلت‏بى نظير خوانده‏اند . (26)
حاكم نيشابورى مى‏گويد: «ولادت على در داخل كعبه، به طور تواتر به ما رسيده است .» . (27)
آلوسى بغدادى، صاحب تفسير معروف مى‏نويسد: «تولد على در كعبه، در ميان ملل جهان، مشهور و معروف است و تا كنون كسى به اين فضيلت دست نيافته است .» . (28)
زائرى كه بر گرد اين خانه طواف مى‏كند و رو به سوى آن نماز مى‏گزارد، بايد معترف به اين فضيلت‏باشد كه نمودى از پيوند اين دو است . (29)

يكى ديگر از جلوه‏هاى پيوند حج‏با ولايت، پاك سازى مركز توحيد از بت‏ها، به دست اميرمؤمنان است . بت‏شكنى كه آيين ابراهيمى است، يك بار ديگر در سال هشتم هجرى، بعد از فتح مكه صورت گرفت .
شاعر سخنور حله، «ابن العرندس‏» كه از شاعران قرن نهم اسلامى است، در قصيده‏ى خود در باره‏ى اين فضيلت چنين مى‏گويد:
وصعود غارب احمد فضل له
دون القرابة والصحابة افضلا
صعود على (عليه‏السلام) بر دوش احمد (صلى‏الله‏عليه‏وآله‏وسلم) فضيلتى است‏براى او . اين فضيلت، غير از خويشاوندى و هم‏نشينى است .
علامه‏ى امينى، (رحمة‏الله عليه)، نيز اين فضيلت را از زبان بيش از چهل تن از محدثان و تاريخ نگاران پيروان مكتب خلفا نقل مى‏كند . (30)

تبليغ آيات سوره‏ى برائت از سوى اميرمؤمنان (عليه‏السلام) در سال نهم هجرى، جلوه‏اى ديگر از اين پيوند است . تقريبا، تمام مفسران و مورخان، اتفاق نظر دارند كه هنگامى كه آيات نخستين سوره‏ى برائت، قبل از فرا رسيدن مراسم حج، نازل شد، پيامبر اسلام (صلى‏الله‏عليه‏وآله‏وسلم) براى ابلاغ اين فرمان كه در باره‏ى وضع باقى مانده‏ى مشركان بود، آن را به ابوبكر داد تا درموقع حج، در مكه، براى عموم مردم بخواند، ولى آن را گرفت و به امام على (عليه‏السلام) داد و او مامور ابلاغ آن گرديد . ايشان هم در مراسم حج، آن آيات نورانى را ابلاغ كرد . (31)
از اين كه امام على (عليه‏السلام) در مراسم حج آن سال شركت مى‏كند و علاوه بر ابلاغ آيات نورانى قرآن كريم، خطبه مى‏خواند (32) و مردم را از حج جاهلى، نهى، و به حج ابراهيمى دعوت مى‏كند، در مى‏يابيم كه ميان حج و ولايت، ارتباط مستقيمى وجود دارد .

بارزترين جلوه‏ى اين پيوند در «حجة‏الوداع‏» تجلى دارد . از اين كه پيامبر اكرم (صلى‏الله‏عليه‏وآله‏وسلم) ماموريت مى‏يابد كه مناسك حج و خلافت و ولايت و امامت‏بلافصل خود را در آخرين سفر حج، به سمع و نظر جهانيان برساند، در مى‏يابيم كه اين دو، پيوندى ناگسستنى دارند .
شكافنده‏ى دانش‏ها، امام محمد باقر (عليه‏السلام) در اين باره مى‏فرمايند:
رسول خدا (صلى‏الله‏عليه‏وآله‏وسلم) از مدينه، عازم سفر حج‏شد، در حالى كه همه‏ى احكام دين، غير از حج و ولايت را رسانده بود . جبرييل (عليه‏السلام) نزد او آمد و عرضه داشت: «اى محمد! خداوند بلند مرتبه، سلام‏ات مى‏رساند و مى‏فرمايد: من، هيچ پيامبرى از پيامبران‏ام و رسولى از فرستادگان‏ام را قبض روح نكردم مگر بعد از كامل كردن دين‏ام و تاكيد بر حجت‏ام . از دين تو، دو فريضه باقى مانده كه ابلاغ آن بر قوم‏ات، لازم است: فريضه‏ى حج و فريضه‏ى ولايت و خلافت‏بعد از خودت . من، زمين‏ام را از حجت‏ام خالى نگذاشتم و هرگز خالى نخواهم گذاشت . خداوند به شما امر مى‏كند كه حج را به قوم‏ات ابلاغ كنى و خود، حج‏به جا آورى و هر كه از مردم مدينه و اطراف آن و عرب، استطاعت دارد، با تو حج گزارد و از نشانه‏هاى حج‏شان به آنان بياموزى، مانند آن چه كه از نمازشان و زكات شان و روزه شان به ايشان آموختى . . .» . (33)
رسول خدا (صلى‏الله‏عليه‏وآله‏وسلم) به آخرين حج مى‏رود و همان طورى كه درباره‏ى نماز فرموده بود: «صلوا كما رايتموني اصلي‏» (34) در اين حج نيز مى‏فرمايد: «خذوا عنى مناسككم‏» (35) منتها در ابلاغ پيام مهم‏تر، از توطئه‏ى مخالفان و دشمنان و سرپيچى آنان بيم دارد كه پيك وحى از سوى خداوند متعال مى‏فرمايد:
«يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته والله يعصمك من الناس‏» ; اى پيامبر! آن چه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، كاملا (به مردم) برسان و اگر نرسانى، رسالت او را انجام نداده‏اى و خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم نگاه مى‏دارد . (36)
پيامبر نيز در سرزمين «غدير خم‏» ، مردم را جمع كرد و اميرمؤمنان را به عنوان ولى و خليفه‏ى بلافصل خود معرفى كرد و فرمود: «من كنت مولاه فهذا علي مولاه‏» . (37)
امين وحى الهى نازل شد و اين آيه را بر پيامبر (صلى‏الله‏عليه‏وآله‏وسلم) خواند: «اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام دينا» (38) ; امروز، دين شما را كامل كردم و نعمت‏خود را بر شما تكميل، و اسلام را به عنوان آيين شما پذيرفتم .
با توجه به اين مطالب، بر حاجى فرض است، علاوه بر انجام دادن فريضه‏ى حج، به روح آن، يعنى فريضه‏ى ولايت توجه داشته باشد; چرا كه تمام مناسك حج، نشانى به سوى ولايت است و اگر توام با آن نباشد، ارزشى ندارد .
اكنون، سر اين كه چرا به هنگام طواف، بايد بين خانه و مقام بود، و چرا نماز طواف را پشت‏سر مقام ابراهيم (عليه‏السلام) خواند، روشن مى‏شود; زيرا، اين رموز، به ما مى‏آموزد، طوافى با ارزش است كه ما بين توحيد و امامت‏باشد . نيز نبايد جلوتر از مقام ايستاد، چون، سبقت‏بر امام، ما را به وادى حيرت و ضلالت مى‏كشاند . همان طورى كه به ما دستور داده‏اند، براى نماز، جلوى قبر مطهر امام نمى‏توان ايستاد . (39)

روز عرفه، ظرف مناجات و نيايش، (41) و عرفه، سرزمين اشك و دعا (42) براى يافتن معرفتى عميق‏تر است .
ادعيه‏ى شيعه، سرتاسر معارف ناب و درس‏هاى بسيار جامعى را در بر دارد . در بخشى از دعاى عرفه سيد الساجدين و زين العابدين (عليه‏السلام) اين چنين آمده است:
پروردگارا! تو، براى هر عصرى، امامى شايسته ذخيره كرده‏اى كه به دست او، آن چه را ديگران از بين برده‏اند، احيا كنى . خدايا! او را تاييد كن و ما را از كسانى قرار ده كه اوامرش را امتثال مى‏كنند . . . (43)
عرفان به ولايت امام عصر (عجل الله تعالى فرجه) انسان را از زندگى جاهلى مى‏رهاند و سبب مى‏شود كه حج‏اش نيز جاهلى نباشد . اگر كسى امام زمان‏اش را نشناسد، علاوه بر مرگ جاهلى، زندگى جاهلى دارد . لذا همواره بايد دعا كرد كه: «. . . اللهم عرفنى حجتك; فانك ان لم تعرفني حجتك، ضللت عن دينى; (44) خدايا، حجت‏ات را به من بشناسان، كه اگر حجت‏خود را به من نشناسانى، از دين خود گمراه مى‏شوم .» .
معرفت و ارادت به «ولايت‏» ، بسيار مهم و با ارزش است . امام صادق (عليه‏السلام) مى‏فرمايد: «ما نبى‏ء نبي قط الا بمعرفة حقنا و بفضلنا على من سوانا; (45) هيچ پيامبرى به نبوت نرسيد، مگر از طريق معرفت نسبت‏به حق ما و برترى دادن ما بر غير ما» .
وقتى نبوت كه از عالى‏ترين منصب‏هاى الهى است، به اين سبب حاصل شده باشد، جز اين است كه عالى‏ترين اسرار حج، توام با ولايت‏باشد؟
در برخى از احاديث، مصداق آيه‏ى شريف «ومن دخله كان آمنا (46) » را افرادى بيان فرموده كه داخل حصن حصين اعتقاد و التزام به ولايت و امامت‏شده باشند . اين، به نوبه‏ى خود، جلوه‏اى از پيوند حج و ولايت است .
امام صادق (عليه‏السلام) در پاسخ پرسش از معناى آيه‏ى شريف «فيه آيات بينات مقام ابراهيم و من دخله كان آمنا» فرمود: «اطلاق آن، مراد نيست; زيرا، ملحدان و صاحبان عقايد باطل نيز در آن جا داخل مى‏شوند و حال آن كه در امان نيستند، بلكه مراد، كسانى هستند كه هم عارف به حق ما باشند و هم جايگاه والاى كعبه را بشناسند . اين افراد، اگر داخل كعبه شوند از گناهان خود پاك شده و دنيا و آخرت آنان كفايت‏خواهد شد .» . (47)

طواف بر گرد سنگ‏هاى كعبه، مقدمه‏ى آن چيزى است كه ائمه (عليهم‏السلام) ما را به آن امر فرموده‏اند . (48)
امام محمدباقر (عليه‏السلام) با مشاهده‏ى طواف كنندگان كعبه مى‏فرمايد: «در جاهليت هم، اين چنين، هفت دور بر گرد اين كعبه مى‏گشتند . مردم، مكلف اند اطراف اين سنگ‏ها بگردند و پس از آن نزد ما آمده، مودت و نصرت و آمادگى شان را بر ما عرضه كنند .» . (49)
سپس حضرت (عليه‏السلام) به سخن حضرت ابراهيم (عليه‏السلام) كه در قرآن آمده، استشهاد كرد و آن را تلاوت فرمود: «فاجعل افئدة من الناس تهوى اليهم‏» (50) ; پروردگارا! تو، دل‏هاى گروهى از مردم را متوجه آنان ساز .
در روايت ديگرى امام باقر (عليه‏السلام) به «قتادة‏بن دعامه‏» معروف به «فقيه اهل بصره‏» ، ضمن استشهاد به اين آيه‏ى شريف مى‏فرمايد: «مراد، تمايل قلب‏ها به سمت كعبه نيست . اگر چنين بود، بايد با ضمير مفرد (اليه) مى‏فرمود و نه جمع (اليهم). به خدا سوگند! آن كه ابراهيم فرا خواند تا قلب‏ها به سوى او متمايل شود، ماييم . . .» (51)
خداى سبحان، بعد از آن كه جاى خانه را براى ابراهيم آماده ساخت تا او، آن خانه را بنا كند، به او فرمود: «و اذن فى الناس الحج‏ياتوك رجالا و على كل ضامر ياتين من كل فج عميق‏» (52) ; مردم را دعوت عمومى كن تا پياده و سواره بر مركب‏هاى لاغر، از هر راه دورى به سوى تو بيايند .
نكته‏ى بسيار دقيق و ظريف، در كلمه‏ى «ياتوك‏» نهفته است . مردم، حج مشرف شوند، اما نه «ياتونا» (به سوى ما)، بلكه «ياتوك‏» (به سوى تو) كه ولى زمان هستى .
گويا، حج، مقدمه‏اى براى رفتن و حاضر شدن در محضر ولى زمان (عليه‏السلام) است . پنجمين پيشواى حق بعد از نبى (صلى الله عليه وآله) مى‏فرمايد: «مردم، فرمان داده شده‏اند تا نزد اين سنگ بيايند و برگرد آن‏ها طواف كنند و سپس نزد ما آيند و دوستى و نصرت خود را اعلام كنند .» (53) ; يعنى، زمينه‏ى «حضور الحاضر و قيام الحجة بوجود الناصر» (54) را فراهم كنند .
اگر محتواى حج و روح كعبه، حضور و اعلام آمادگى نزد معصوم (عليه‏السلام) نباشد، مكه، همان بازار عكاظ، و كعبه، جايگاه بت‏ها و توليت آن، در شب نشينى مستانه با مشك شراب معاوضه مى‏شود . (55)
اين مسئله‏ى پر رمز و راز، «حج ابراهيمى‏» را از «حج جاهلى‏» امتياز مى‏بخشد . امام محمد باقر (عليه‏السلام) درباره‏ى ملاقات امام عصر و اعلام آمادگى بر حمايت و اطاعت، مى‏فرمايد:
فعال كفعال الجاهلية! اما - والله! - ما امروا بهذا و ما امروا الا ان يقضوا تفثهم وليوفوا نذورهم! فيمروا بنا فيخبرونا بولايتهم ويعرضوا علينا نصرتهم; (56) اين اعمال، مانند اعمال زمان جاهليت است! آگاه باشيد! به خدا سوگند! مردم، به حج مامور نشدند و مامور نگشتند، مگر اين كه مناسك حج و حلق و تقصير به جا آوردند و به عهد و نذرهاى خويش وفا كنند و بر ما بگذرند و ولايت و محبت‏شان را به ما اطلاع دهند و نصرت و يارى خود را بر ما عرضه دارند .

درباره‏ى اتمام حج و عمره كه در آيه‏ى شريف «واتموا الحج والعمرة لله‏» (58) بدان امر شده، گذشته از بحث‏هاى فقهى، در برخى از روايات، زيارت و لقاى امام (عليه‏السلام) به عنوان متمم حج‏بيان شده است .
شكافنده‏ى علوم، امام محمد باقر (عليه‏السلام) در اين خصوص مى‏فرمايند: «تمام الحج لقاء الامام (59) ; تماميت‏حج، ديدار با امام است .» .
امام جعفر صادق (عليه‏السلام) دراين خصوص مى‏فرمايد: «اذا حج احدكم فليختم حجه بزيارتنا; لان ذاك من تمام الحج; (60) هنگامى كه، يكى از شما، حج انجام داد، حج‏اش را به زيارت ما ختم كند; زيرا، زيارت ما، از (نشانه‏هاى) تماميت‏حج است .» .
وقتى يحيى بن يسار، بعد از حج، به محضر ولى زمان‏اش امام جعفر صادق (عليه‏السلام) بار مى‏يابد، حضرت (عليه‏السلام) مى‏فرمايند: «حاج بيت الله و زوار قبر نبيه و شيعة آل محمد! هنيئالكم; (61) حاجيان خانه‏ى خدا و زائران قبر پيامبر او و شيعه آل محمد! گوارا باد بر شما .» .
از اين فرمايش، به دست مى‏آيد كه اگر انسان، محضر ولى زمان‏اش را درك كند، شيعه و زائر حقيقى و حاجى واقعى است .
ذريح محاربى كه جايگاه ويژه‏اى نزد امام صادق داشته و داراى كتاب بوده است، مى‏گويد: به آن حضرت (عليه‏السلام) عرض كردم: «خداوند، در قرآن كريم، مرا مامور به كارى كرده كه من دوست دارم آن را انجام دهم .» . امام صادق (عليه‏السلام) پرسيدند: «آن كار چيست؟» .
عرض كرد: «اين فرموده‏ى خداوند عزوجل كه «ثم ليقضوا تفثهم وليوفوا نذورهم‏» .» . (62) آن حضرت فرمود: منظور از «ليقضوا تفثهم‏» تشرف به حضور امام است و مراد از «وليوفوا نذورهم‏» انجام دادن مناسك حج است .
عبدالله بن سنان كه اين روايت را از ذريح محاربى نقل مى‏كند، مى‏گويد: به خدمت امام صادق (عليه‏السلام) شرف ياب شدم و عرض كردم: «آيه‏ى «ثم ليقضوا تفثهم وليوفوا نذورهم‏» را براى‏ام معنا كنيد .» . آن حضرت فرمود: «به معناى كوتاه كردن موى شارب و چيدن ناخن و مانند آن است .» . عرض كردم: «ذريح محاربى، از شما روايت كرد كه مراد از «ليقضوا تفثهم‏» لقاى امام، و مراد از «وليوفوا نذورهم‏» انجام دادن آن مناسك است .» . امام صادق (عليه‏السلام) فرمود: «هر دو نفر شما، راستگو و صادق‏ايد، لكن قرآن كريم، همان گونه كه ظاهرى دارد، باطنى هم دارد كه كسى جز ذريح (و امثال او) تحمل آن را ندارد . (63) » .
آن چه در ايام حج مهم است، هماهنگ بودن با امام عصر (عليه‏السلام) است . اگر امام زمان، محرم به احرام نشد و براى نابود كردن ريشه ظلم و فساد، از مكه به سوى كوفه خارج شد، كسانى كه در لباس احرام مى‏مانند و حاضر به يارى او نيستند، محرم واقعى و محرم اسرار نيستند، و حتى خداوند از خراب شدن كعبه بر سر آنان ابا ندارد .
شيخ صدوق در پاسخ اين سؤال كه «چرا خداوند، كعبه را از تهاجم سپاه ابرهه مصون داشت، اما مانع ويرانى كعبه به دست‏حجاج (65) نشد؟» ، مى‏نويسد:
حرمت كعبه، براى آن است كه دين محفوظ بماند و حافظ دين، امام معصوم (عليه‏السلام) است . ابن زبير، امام زمان خويش را نشناخت و او را يارى نكرد، بلكه خود داعيه‏ى رهبرى داشت . از اين رو، به كعبه هم كه پناه برد، خداوند به او پناه نداد، اما ابرهه، براى ويران كردن قبله و از بين بردن مطاف آمده بود، لذا خداوند به او امان نداد . (66)
از اين حادثه، قدر امام و حرمت ولايت و عزت خلافت، به خوبى، دانسته مى‏شود . حرمت‏حرم و بلد امين، به صاحب ولايت است . در عرفاتى كه امام نباشد، معرفتى نيست; در مشعرى كه امام نباشد، شعورى نيست; در منى اگر امام نباشد، شيطان واقعى رمى نمى‏شود; اگر كنار آب زمزم، امام نباشد، نشانه‏ى حيات واقعى نيست، بلكه سراب است گرچه حيات هر زنده‏اى وابسته به آب است (من الماء كل شى‏ء حى) (67) ولى حيات انسانى و معنوى، معرفت امام است (دعاكم لما يحييكم) (68) و خدا و رسول‏اش، ما را براى اين حيات خوانده‏اند و بر ما وظيفه‏اى جز اجابت نيست . (69)
خوشابه حال زائرى كه قبل از سفر و در طول اين سفر، به عشق ديدار كعبه‏ى مقصود و قبله‏ى موعود، زمزمه كنند كه: «اللهم! ارني الطلعة الرشيدة والغرة الحميدة واكحل ناظري بنظرة منى اليه; خدايا! آن چهره‏ى زيبا و ارج‏مند و پيشانى درخشان و نورانى را به من بنما و سرمه‏ى وصال ديدارش را به يك نگاه به ديدگان‏ام بكش .» ; (71) زيرا، روح حج، زيارت كعبه‏ى دل است، نه كعبه‏ى گل، و كعبه‏ى دل ما، همه ساله، در حج‏حضور دارند .

به سفرى رهسپارى كه آخرين سفير الهى (عليه‏السلام) نيز در ايام حج آن جا است و تكبير و تهليل و تسبيحات، با ذكر او، از اين سرزمين، به سوى آسمان بالا مى‏رود! چه پيوند زيبايى! هوايى را استنشاق مى‏كنى كه يوسف زهرا (عليهاالسلام) در آن هوا نفس مى‏كشد! . . .
عبيدبن زراره مى‏گويد: صادق آل محمد (صلى‏الله‏عليه‏وآله‏وسلم) مى‏فرمايند:
يفقد الناس امامهم يشهدالموسم فيراهم ولايرونه; (73) مردم، امام خود را نيابند . او، در موسم حج، شاهد ايشان است و آنان را مى‏بيند، اما آنان، او را نمى‏بينند .
ابومحمد حسن بن وجناى نصيبى، پنجاه و چهار مرتبه به حج‏بيت الله الحرام مشرف شد به اميد آن كه جمال يار را زيارت كند . بعد از رسيدن به آرزويش، امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف) به او مى‏فرمايد: «اى حسن! آيا فكر كردى كه امر تو بر من مخفى بود؟ ! به خدا قسم! هر حجى كه انجام دادى، من با تو بودم . . .» . (74)
لذا محمد بن عثمان عمروى، نايب دوم، در اين خصوص، قسم جلاله ياد كرده و فرموده: «والله! ان صاحب هذا الامر ليحضر الموسم كل سنة يرى الناس و يعرفهم و يرونه و لايعرفونه; (75) آن حضرت، هر سال، در موسم حج‏حضور مى‏يابد و مردم را مى‏بيند و مى‏شناسد، اما مردم او را مى‏بينند، ولى نمى‏شناسند .» .
از ايشان سوال كردند: «شما حضرت (عج) را ديده‏ايد؟» . گفت: «بله . آخرين بار، حضرت را در بيت الله الحرام ديدم در حالى كه مى‏فرمود: "اللهم انجزلي ما وعدتنى; پروردگارا! وعده‏هايى را كه به من دادى، تحقق بخش . " .
نيز فرموده است: «آن حضرت را ديدم كه پرده‏ى خانه‏ى كعبه را در مستجار گرفته و مى‏فرمود: "اللهم انتقم من اعدائي; پروردگارا! از دشمنان‏ام انتقام بگير" .» . (76)
مونس او، حضرت خضر نيز همراه او است . امام رضا (عليه‏السلام) در اين باره مى‏فرمايد: «ان الخضر ليحضر الموسم كل سنة فيقضى جميع المناسك و يقف بعرفة فيؤمن على دعاء المؤمنين; (77) حضرت خضر، همه ساله، در موسم حج‏شركت مى‏كند و مراسم حج را انجام مى‏دهد و در عرفات مى‏ايستد و به دعاى مؤمنان آمين مى‏گويد .» .

پی نوشت ها

1) نغمه‏هاى ولايت، سيد رضا مؤيد، ص 271 .
2) امام صادق (عليه‏السلام) : «ليس شى افضل من الحج الا الصلاة و في الحج هنا صلاة‏» .(وسائل الشيعة، ج 8، ص 77، ح 2).
3) جواهر الكلام، ج 17، ص 214 .
4) علل الشرايع‏كتاب الحج، ص 399; كتاب من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 159 .
5) حج: 27 .
6) بقره: 125 .
7) امام جعفر صادق (عليه‏السلام) «بني الاسلام على خمس: على الصلاة والزكاة والصوم والحج والولاية و لم يناد بشي‏ء كما نودى بالولاية‏» .(اصول كافى، ج 2، ص 21). در روايت ديگرى، زراره، از امام صادق (عليه‏السلام) مى‏پرسد: «اى شى‏ء من ذالك افضل؟» . فقال: «الولاية افضل; لانها مفتاحهن، والوالي هو الدليل عليهن . . .» .(وسائل الشيعة، ج 1، ب 1، ح 2). لذا هشتمين حجت‏خدا، امام رضا (عليه‏السلام) در بيان مقامات امامت، اشاره‏اى به اين مطلب مى‏كند و مى‏فرمايد «. . . بالامام تمام . . . الحج; تماميت‏حج‏به وسيله‏ى امام است .» .(كافى، باب نادر جامع في فضل الامام وصفاته، ج 1، ص 256، ح 1).
8) جواهرالكلام، ج 17، ص 214 .
9) امام صادق (عليه‏السلام) : «. . . ما يعدله شى‏ء . . .» (وسائل الشيعة، ج 8، ص 78، ح 7 و ص 77، ح 3).
10) مستدرك الوسائل، ج 8 ، باب 24، ح 22 .
11) امام صادق (عليه‏السلام) : «. . . اما لو ان رجلا قام ليله و صام نهاره و تصدق بجميع ماله و حج جميع دهره و لم يعرف ولاية ولى الله فيواليه و يكون جميع اعماله بدلالته اليه . ما كان له على الله جل و عز في ثوابه و لا كان من اهل الايمان . . .» .(اصول كافى، ج 2، ص 23) .
فقيه و محدث عالى مقام، شيخ حر عاملى (رحمة‏الله‏عليه) در وسائل الشيعة، بابى را تحت همين عنوان قرار داده است: «باب بطلان العبادة بدون ولاية الائمة (عليهم‏السلام)، و اعتقاد امامتهم‏» ، (ج 1، ص 118، ب 29) و در آخر مى‏فرمايند: «والاحاديث في ذالك كثيرة جدا» .
12) امام باقر (عليه‏السلام) : «بنى الاسلام على خمس . . . فجعل في اربع منها رخصة و لم يجعل فى الولاية رخصة . . . و من لم يكن عنده مال فليس عليه حج و من كان مريضا، صلى قاعدا وافطر شهر رمضان . والولاية صحيحا كان او مريضا، او ذا مال او لامال له فهي لازمة .» .(خصال، باب پنج گانه، ح 21; وسائل الشيعة، ج 1، ب 1، ح 24). در حقيقت، همان طورى كه امام صادق (عليه‏السلام) فرمودند، آغاز و انجام حج و ساير عبادات، معرفت‏به ولايت است: «. . . فاتحة ذالك كله معرفتنا و خاتمته معرفتنا .» .(بحارالانوار، ج 27، ص 202).
13) النظر الى الكعبة العبادة; (وسائل الشيعة، ج 9، ص 364).
14) بحارالانوار، ج 3، ص 7; صهباى حج، آية‏الله جوادى آملى، ص 240 - 241 .
15) وسائل الشيعة، ج 9، ص 364 .
16) وسائل الشيعة، ج 9، ص 349 .
17) صهباى حج، ص 241 .
18) توبه: 19 .
19) براى اطلاع بيش‏تر درباره‏ى اين فضيلت و مشخصات مدارك اهل سنت، به كتاب احقاق الحق، ج 3، ص 122 - 127 مراجعه شود .
20) مستدرك الوسائل، ج 10، ص 166 .
21) ر . ك: بحارالانوار، ج 46، ص 261; مناقب، ج 4، ص 234 و 235; صهباى حج، ص 335 - 341 .
22) در اين زمينه، روايات گوناگونى وارد شده است كه به برخى اشاره مى‏شود:
الف) ولادت حضرت اسماعيل (عليه‏السلام) در سن پيرى حضرت ابراهيم و بردن او و مادرش به سرزمين مكه، (بحارالانوار، ج 12، ص 113).
ب) ماموريت ذبح اسماعيل (عليه‏السلام). (مجمع البيان، ج 1، ص 200 . البته در روايت ديگرى آمده است كه حضرت ابراهيم (عليه‏السلام) پس از رسيدن به مقام امامت، ماموريت ذبح را دريافت مى‏كند .(بحارالانوار، ج 12، ص 125).
ج) بناى كعبه و انجام دادن مناسك حج .(مجمع البيان، ج 1، ص 200 . ر . ك: مجله‏ى ميقات حج، ش 32، ص 197، مقاله‏ى آقاى سيدجواد ورعى، پيوند حج‏با امامت و ولايت).
23) بقره: 124 .
24) امام باقر (عليه‏السلام) : . . . والقائم يومئذ بمكة، عند الكعبة مستجيرا بها يقول: «. . . و من حاجنى في ابراهيم فانا اولى الناس بابراهيم .. . . (بحارالانوار، ج 52، ص 305).
25) جنة‏الماوى، آية‏الله كاشف الغطاء، ص 305 ; كرامات معصوميه، على اكبر مهدى پور، ص 5 .
26) ر . ك: مروج الذهب، ج 2، ص 349 ; شرح الشفاء، ج 1، ص 151 .
27) مستدرك حاكم، ج 3، ص 483 .
28) شرح قصيده‏ى عبدالباقى افندى، ص 15، (به نقل از فروغ ولايت، ص 35).
29) كعبه‏اى كه اركان آن به دست آدم صفى الله، و قواعد آن توسط قهرمان توحيد، ابراهيم خليل الله، مستحكم گرديد، به خاطر مادر امام، ديوارش شكافته مى‏شود و ولى خدا در خانه‏ى خدا متولد مى‏شود، چرا كه ارزش هر چيزى به پايه‏ها و اركان آن است . و ائمه (عليهم‏السلام) در زيارت جامعه به «اركان البلاد» معرفى شده‏اند . لذا ركن كعبه و مكه امام است و ركن عالم موجود در اين عصر، حضرت مهدى (عليه‏السلام) است كه امام صادق (عليه‏السلام) مى‏فرمايد: «لوبقيت الارض بغير امام لساخت، (كافى، كتاب الحجة باب ان الارض لاتخلوا من حجة).
30) مسند، احمد بن حنبل، ج 1، ص 136، ح 645 ; جامع الاحاديث، ج 16، ص 272، ح 7927 ; المصنف، ج 8 ، ص 534 ، ح 9 و .. . (به نقل از الغدير، ج 7، ص 10 - 13).
31) ر . ك: مسند، احمد بن حنبل، طبع مصر، ج 1، ص 150، 231، و ج 3، ص 212; خصائص نسايى، ص 28; تفسير ابن كثير، ج 2، ص 322 ; جامع الاصول، ج 9، ص 475 .
32) امام باقر (عليه‏السلام) مى‏فرمايد: كه امام على (عليه‏السلام) اين چنين خطبه خواند: لايطوفن بالبيت عريان و لايحجن البيت مشرك . . .» .(مجمع البيان، ذيل آيه‏ى 3 سوره‏ى برائت).
33) الاحتجاج، ج 2، ص 133 - 135: «حج رسول الله (صلى‏الله‏عليه‏وآله‏وسلم) من المدينة و قد بلغ جميع الشرايع قومه غيرالحج والولاية، فاتاه جبرئيل (عليه‏السلام) فقال له: يا محمد! ان الله جل اسمه يقرؤك السلام و يقول لك: «. . . "فريضة الحج و فريضة الولاية والخلافة من بعدك; فاني لم اخل ارضي من حجة و لن اخيلها ابدا" . . .» .
34) عوالي اللئالي، ج 1، ص 197 .
35) همان، ص 215 .
36) مائده: 67 .
37) ر . ك: الغدير، ج 1، ص 9 به بعد .
38) مائده: 3 .
39) حج، محسن قرائتى، ص 74 (با اندكى تغيير و تصرف).
40) گردى از رهگذر دوست، مهندس على اصغر يونسيان، ص 362 .
41) اگرچه روزه‏ى آن روز مستحب است، لكن اگر روزه گرفتن آن روز موجب ضعف شود، آن گونه كه انسان نتواند دعاهاى اين روز را بخواند، خواندن دعا بر روزه گرفتن مقدم است .(بحارالانوار، ج 94، ص 123 و 124).
42) خداوند به خاطر اشك و دعاى زائران بر فرشتگان مباهات مى‏كند (كنزالعمال، ج 5، ص 13). امام باقر (عليه‏السلام) از ظهر تا غروب عرفه، دو دست‏خود را به سوى آسمان بالا مى‏برد و دعا مى‏كرد (مستدرك الوسائل، ج 2، ص 164).
43) صحيفه‏ى سجاديه، دعاى 47: «اللهم! انك ايدت دينك في كل اوان بامام اقمته علما لعبادك . . .» .
44) اصول كافى، كتاب الحجة، باب في الغيبة، ح 5 .
45) بحارالانوار، ج 26، ص 281 .
46) آل عمران: 97 .
47) تفسير عياشى، ج 1، ص 190: «. . . يدخله المرجي والقدري والحروري والزنديق الذى لايؤمن بالله و من دخله و هو عارف بحقنا كما هو عارف له خرج من ذنوبه و كفى هم الدنيا و الآخرة .» .
48) كافى، ج 4، ص 549 .
49) كافى، ج 1، ص 392، ح 1 ; تفسير عياشى، ج 2، ص 234، ح 43: «هكذا كانوا يطوفون في الجاهلية . انما امروا ان يطوفوا بها ثم ينفروا الينا فيعلمونا ولايتهم و يعرضوا علينا نصرتهم .» .
50) ابراهيم: 37 .
51) بحارالانوار، ج 24، ص 237 . از اين كه مرحوم كلينى، بابى را به نام «باب ان الواجب على الناس بعد ما يقضون مناسكهم ان ياتوا الامام فيسالوه عن معالم دينهم و يعلموه ولايتهم و مودتهم له‏» آورده، فهميده مى‏شود، رفتن نزد امام (عليه‏السلام)، واجب است .(كافى، ج 1، ص 455، باب 96).
52) حج: 27 .
53) كافى، ج 4، ص 549، ح 1; من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 558 ، ح 3139 ; وسائل الشيعة، ج 10، ص 252: «انما امرالناس ان ياتوا هذه الاحجار فيطوفوا بها ثم ياتونا فيخبرونا بولايتهم و يعرضوا علينا نصرهم .» . در روايتى ديگر سدير مى‏گويد: در حالى كه امام باقر (عليه‏السلام) به خانه‏ى خدا وارد مى‏شد و من بيرون مى‏آمدم، دست مرا گرفت، سپس رو به كعبه كرد و فرمود: «اى سدير! همانا مردم مامور شده‏اند كه نزد اين سنگ‏ها آمده، طواف كنند، سپس نزد ما آيند و همبستگى و ولايت‏شان را به ما اعلام كنند .» .(كافى، ج 1، ص 392، ح 3).
54) نهج البلاغه، خ 3 .
55) تفسير الميزان، ج 3، ص 363 .
56) تفسير نورالثقلين، ج 3، ص 491 .
57) سيماى مهدى موعود . . . ، محمد نعيمى، ص 364 .
58) بقره: 196 .
59) وسائل الشيعة، ج 10، ص 254; بحارالانوار، ج 96، ص 374 .
60) بحارالانوار، ج 96، ص 374 .
61) كافى، ج 4، ص 549 .
62) حج: 29 .
63) كافى، ج 4، ص 549: «. . . ان للقرآن ظاهرا و باطنا و من يحتمل ما يحتمل ذريح‏» .
64) كليات ديوان الهى قمشه‏اى، بخش اسرار حج، ص 956 .
65) در اين رابطه ر . ك: بحارالانوار، ج 2، ص 287 .
66) كتاب من لايحضره الفقيه، باب من اراد الكعبه بسوء، ج 2، ص 248 و 249; وافى، ج 12، ص 52 .
67) انبياء: 30 .
68) انفال: 24 .
69) حج، محسن قرائتى، ص 73 (با اندكى تصرف و تغيير).
70) صبورى اصفهانى، سيماى مهدى موعود (عليه‏السلام) در آيينه‏ى شعر فارسى، ص 363 .
71) مفاتيح‏الجنان، دعاى عهد .
72) نواى فراق، ص 262 . اگر عاشقى عازم خانه خدا باشد و بخواهد در شهر و ديار خود اين غزل را با مولايش (عج) زمزمه كند، لازم است كلمات «اين جا» را به «مى‏روم آن جا» و كلمه «اين‏» را در بيت آخر به «آن‏» تبديل كند .
73) اصول كافى، ج 1، ص 337 ; كمال الدين، باب 33، ج 2، ص 23 .
74) بحارالانوار، ج 52، ص 32 ; كمال الدين، ج 2، ص 442، باب 43 . مرحوم محقق خويى (رحمة‏الله‏عليه)، «حسن بن وجناى نصيبى‏» را در معجم رجال الحديث، ج 5 ، ص 130، ضمن ذكر اين واقعه، وى را توثيق كرده است .
75) كتاب من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 520; كمال الدين، ج 2، ص 440 .
76) كمال الدين، ج 2، ص 440 ; بحارالانوار، ج 52، ص 30 ; وسائل الشيعة، ج 9، ص 360 .
77) بحارالانوار، ج 52 ، ص 152 .


منبع: فصلنامه انتظار