نام هاى مكّه
نام هاى مكّه
«همانا نخستين خانه اى كه براى مردم نهاده شد، همان است كه در بكّه است، فرخنده و هدايت براى جهانيان است».
«و اين كتابى است فرخنده كه نازلش كرديم، تصديق كننده آن چه پيش روى آن است و تا بيم دهى (مردمِ) امّ القرى را و كسانى را كه اطراف آنند. و كسانى كه به آخرت ايمان دارند به اين (كتاب) هم ايمان دارند و نسبت به نمازشان مراقب و نگهدارند».
«و اوست آن كه دست هاى آنان (مشركان) را از شما بازداشت و دست هاى شما را از آنان در وادى مكّه، پس از آن كه بر آنان پيروزتان ساخت (بازداشت) و خداوند به آن چه مى كنيد، بيناست».
1 ـ امام على عليه السّلام ـ در پاسخ مردى از شاميان كه پرسيد: «چرا مكّه را «امّ القرى» ناميده اند؟» ـ : زيرا زمين از زير آن گسترده شده است.
2 ـ امام على عليه السّلام ـ در پاسخ كسى كه پرسيد: «جايگاه مكّه نسبت به بكّه چيست؟» ـ :
مكّه، اطراف حرم است و بكّه جاى خانه خدا (كعبه) است.
پرسيد: چرا «مكّه» ناميده شده است؟
فرمود: چون خداوند متعال، زمين را از زير اين شهر گسترده است.
پرسيد: پس چرا «بكّه» ناميده شده است؟
فرمود: چون كه اين شهر، چشم جبّاران وگنهكاران را گريانده است.
3 ـ امام باقر عليه السّلام : بكّه جايگاه خانه خداست و مكّه، حرم است و اين همان سخن خداوند است «هر كس وارد آن شود، ايمن است».
4 ـ امام صادق عليه السّلام : محلّ خانه خدا «بكّه» است و آبادى «مكّه» است.
5 ـ عبدالله بن سنان: از امام صادق عليه السّلام پرسيدم: چرا به كعبه، بكّه گفته اند؟ فرمود: به خاطر گريه مردم در اطراف آن و در خود آن.
6 ـ امام صادق عليه السّلام : مكّه را از اين جهت «بكّه» گفته اند كه مردم در آن (هنگام طواف) به يكديگر فشار مى آورند (و يكديگر را هل مى دهند).
7 ـ معاوية بن عمّار: به امام صادق عليه السّلام عرض كردم: در مكّه به نماز مى ايستم، در حالى كه در برابر من زن نشسته است يا عبور مى كند. حضرت فرمود: اشكالى ندارد. مكّه را به اين جهت بكّه گفته اند كه در آن زنان و مردان به هم مى خورند (و ازدحام پديد مى آيد).
8 ـ امام كاظم عليه السّلام ـ در پاسخ سؤال على بن جعفر كه پرسيد: چرا مكّه را بكّه مى گويند؟ ـ : چون مردم يكديگر را با دست هايشان هُل مى دهند و اين جز در مسجد الحرام پيرامون كعبه نيست.
9 ـ امام رضا عليه السّلام : مكّه را از اين رو مكّه گفته اند كه مردم در آن جا (در جاهليّت) سوت مى كشيدند. كسى را هم كه آهنگ اين شهر مى كرد، مى گفتند قَد مَكا (سوت كشيد) و اين همان سخن خداوند است كه فرمود: «و نمازشان كنار
خانه خدا، جز سوت كشيدن و دست زدن نبود» مُكاء، سوت كشيدن است و تصديه، كف زدن .
10 ـ امام صادق عليه السّلام : نام هاى مكّه پنج است: امّ القرى، مكّه، بكّه، بسّاسه يعنى نابود كننده، چون مردم وقتى در مكه ظلم مى كردند، آنان را بيرون مى كرد و هلاك مى ساخت و امّ رُحم، چرا كه هرگاه معتكف مكه مى شدند، مورد رحمت قرار مى گرفتند.
نام مكّه تنها يك بار در قرآن آمده است، ولى از اين شهر با نام هاى ديگر در چهارده آيه ياد شده است كه عبارت اند از: «بكّه»، «اُمّ القرى»، «البلد»، «البلد الامين»، «البلدة»، «الحرم» و نام هايى مانند: «قريتك»، «من القريتين» و «واد غير ذي زرع» .
در روايات اهل بيت عليهم السّلام به پنج نام از نام هاى اين سرزمين مقدس، اشاره و وجه نامگذارى نيز بيان شده است كه عبارت اند از: «مكّه»، «بكّه»، «اُمّ القرى»، «البسّاسة» و «اُم رحم» .
روايات، دو وجه نامگذارى به «مكّه» را بيان نموده اند: نخست به سبب گستردن زمين از شهر مكّه و ديگر به جهت كف و سوت زدن عرب جاهلى هنگام زيارت كعبه.
و در وجه نامگذارى به «بكّه»، برخى روايات به اين نكته اشاره كرده اند كه اين اسم، در واقع، نام محلّ كعبه است و هر گاه براى شهر مكّه به كار رود، از قرينه هاى سخن، مى توان پى برد كه مقصود اصلى گوينده، گرداگرد كعبه در مسجد الحرام مى باشد و اين با ريشه لغوى آن نيز سازگار است، زيرا «بكّ» به معنى ازدحام است و آن در پيرامون كعبه مى باشد.
وجه نامگذارى به ديگر نام ها در روايات باب گذشت.
كمتر شهرى به اندازه مكّه شاهد اين همه بحث و نظر در تعداد نام ها و اشتقاق آن ها نزد مورّخان و زبان شناسان بوده است، تا آن جا كه برخى موّرخان بيش از سى نام براى آن بر شمرده اند و گفت وگوها و نظرهاى گوناگونى ميان زبان شناسان در ارتباط با اصل اشتقاق بيشتر نام هاى آن به ويژه مكّه و مدينه، پديد آمده است.
ولى با توجه به آن چه كه از روايات اهل بيت عليهم السّلام در اين بحث آمد، نياز به درازگويى و آوردن گفته هاى آنان نيست و تنها به ذكر برخى ديگر از نام هاى مهمّ مكّه مكرّمه بسنده مى كنيم، همچون «المعاد»، «الصلاح»، «كوثى»، «الحاطمة»، «الرأس» و «القادس» .
شايد سبب فراوانى نام هاى مكّه، اهميّت آن نزد همه قبيله هاى گوناگون عرب باشد كه هر يك با نام خاصّى از اين نام ها، آن را مى شناختند.
«پروردگارا! من از ذريّه و فرزندانم در بيابانى خشك، كنار خانه تو ساكن ساختم، پروردگارا تا نماز بر پا دارند. پس دل هاى مردم را علاقه مند آنان كن و از ثمرات، به آنان روزى بخش، باشد كه سپاس گويند».
«و گفتند: اگر همراه تو هدايت را پيروى كنيم، از سرزمين خود ربوده خواهيم شد. آيا ما حرمى ايمن را براى آنان فراهم نياورديم كه بهره هاى هر چيز به سوى آنان آورده مى شود، كه رزقى از سوى ماست؟ ولى بيشترشان نمى دانند».
«همانا فرمان يافته ام كه پروردگار اين خانه را بپرستم كه آن را گرامى داشته است و هر چيزى براى اوست».
«سوگند به اين شهر، در حالى كه تو در آن سكونت گزيده اى».
11 ـ پيامبر خدا صلّى الله عليه و آله : مكّه شهرى است كه خداوند، آن را و حرمتش را بزرگ داشته است. مكّه را هزار سال پيش از آن كه چيزى از زمين را بيافريند آفريد و آن را پُر از فرشتگان قرار داد و مدينه را به بيت المقدس وصل كرد. آنگاه پس از هزار سال، در يك آفرينش، همه زمين را آفريد.
12 ـ پيامبر خدا صلّى الله عليه و آله : خداوند از هر چه آفريده است، برگزيده اى دارد ... امّا برگزيده او از سرزمينها مكّه، مدينه و بيت المقدّس است.
13 ـ پيامبر خدا صلّى الله عليه و آله ـ خطاب به مكّه ـ : من مى دانم كه تو حرم امن خدايى و نزد خدا محبوب ترين شهرهايى.
14 ـ پيامبر خدا صلّى الله عليه و آله : در حَزْوَره (جايى در بازار مكّه) ايستاده بود ـ : به خدا سوگند تو بهترين زمين خدا و محبوب ترين سرزمين نزد خداى بزرگى و اگر نبود اينكه مرا از تو بيرون كردند، بيرون نمى رفتم.
15 ـ پيامبر خدا صلّى الله عليه و آله ـ خطاب به مكّه ـ : چه شهر پاكى! و چه قدر نزد من محبوبى! اگر نبود كه قوم من مرا از تو بيرون كردند، در جايى جز تو ساكن نمى شدم.
16 ـ امام باقر عليه السّلام : كسى كه در مكّه بخوابد، همچون كسى است كه در شهرهاى ديگر به تهجّد و شب زنده دارى پردازد.
17 ـ ميسر: حدود پنجاه نفر بوديم كه در خيمه، در محضر امام باقر عليه السّلام نشسته بوديم. پس از سكوت طولانى ما، حضرت فرمود: ... آيا مى دانيد منزلت كدام سرزمين نزد خدا بيشتر است؟ هيچ كس سخنى نگفت. حضرت خود، جواب خويش را داد: آن، مكّه است، مكةُ الحَرام كه خداوند آن را به عنوان حرم خويش پسنديده و خانه اش را در آن قرار داده است.
18 ـ امام صادق عليه السّلام : محبوب ترين سرزمين نزد خداوند، مكّه است و هيچ خاكى نزد خداوند محبوب تر از خاك آن و هيچ سنگى محبوب تر از سنگ آن و هيچ درخت و كوه و آبى نزد خداوند محبوب تر از درخت و كوه و آب آن نيست.
19 ـ امام صادق عليه السّلام : در سنگ نوشته اى چنين يافتند: منم خدا، صاحبِ بكّه كه وقتى آسمانها و زمين و خورشيد و ماه را آفريدم، مكّه را آفريدم و هفت فرشته را بر گردِ آن گماشتم. در آب و شير، براى مردمش بركت دارد، روزىِ آن از راههايى، از بالايش و پايينش و از تپّه مى آيد.
20 ـ امام صادق عليه السّلام : ابراهيم عليه السّلام در صحرايى در شام فرود آمده بود. خداوند به او وحى كرد ... سپس فرمانش داد تا اسماعيل و مادرش را بيرون ببرد. ابراهيم عليه السّلام گفت: خدايا به كجا؟ فرمود: به حرم من و جايگاه امنِ من و نخستين قطعه اى از زمين كه آفريدم و آن مكّه است.
21 ـ امام صادق عليه السّلام : كسى كه مايه آزارى را از راه مكّه بردارد، خداوند براى او حسنه اى مى نويسد وهر كس را كه خدا برايش حسنه بنويسد، عذابش نمى كند.
22 ـ على بن مهزيار: از امام هادى عليه السّلام پرسيدم: ماندن در مكّه خوبتر است، يا بيرون رفتن به بعضى از شهرها؟ حضرت نوشت: ماندگار شدن كنار خانه خدا برتر است.
ايمنى هر ترسانى كه وارد آن شود
«وآنگاه كه ابراهيم عليه السّلام گفت: پروردگارا! اين را شهرى ايمن قرار بده و مردم آن را از ميوه ها روزى عطاكن، آنان را كه به خدا وروز واپسين ايمان آورند. (خداوند) گفت: وهركس كفر ورزد، اندكى او را برخوردار مى كنم، سپس او را گرفتار عذاب دوزخ مى سازم و بد سرانجامى است».
«در آن نشانه هايى روشن و روشنگر است؛ مقام ابراهيم و هر كس وارد آن شود ايمن خواهد بود . و براى خداست بر مردم آهنگ آن خانه، هر كس كه راهى به سوى آن داشته باشد و هر كس ناسپاسى كند، همانا خداوند از جهانيان بى نياز است».
«آيا نديدند كه ما حرمى ايمن قرار داديم، در حالى كه مردم از اطرافشان ربوده مى شوند؟ پس آيا به باطل ايمان مى آورند و به نعمت خدا ناسپاسى مى كنند؟»
«سوگند به انجير و زيتون و طور سينا و سوگند به اين شهر امن».
23 ـ پيامبر خدا صلّى الله عليه و آله : هر كس انسانى را بكشد يا گناهى كند، سپس به حرم پناه آورد، ايمن است. تا وقتى در حرم است، از او قصاص نمى شود، دستگير و اذيّت نمى شود، به او پناه داده نمى شود و به او غذا و آب داده نمى شود، با او داد وستد نمى شود، نه مهمان مى كند ونه مهمان مى شود.
24 ـ پيامبر خدا صلّى الله عليه و آله : آگاه باشيد ، لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر كسى كه در اسلام، چيزى پديد آورد (وجنايتى كند)، يعنى در محدوده حِلّ، جرمى مرتكب شود و آنگاه به حرم پناهنده شود. پس كسى او را پناه ندهد و يارى نكند و مهمان نكند تا آن كه از حرم به حِلّ بيرون آيد، آنگاه بر او حدّ جارى شود.
25 ـ محمد بن مسلم: از امام باقر عليه السّلام درباره اين آيه پرسيدم «ومن دخله كانَ آمِناً؛ و هر كس وارد مكه شود ايمن است». فرمود: هر هراسناكى در آن ايمن است، تا وقتى كه حدّى از حدود الهى كه بايد اجرا شود بر گردن او نباشد. گفتم : پس آيا هر كه با خدا و رسولش بجنگد و در زمين فساد كند، در آن جا ايمن است؟ فرمود: او همچون كسى است كه در راه كمين مى كند وگوسفند يا چيزى را مى ربايد، امام هرگونه كه بخواهد با او رفتار مى كند.
26 ـ امام صادق عليه السّلام ـ در پاسخ حلبى كه درباره سخن خداوند «هر كه وارد آن شود ايمن است» پرسيده بود ـ : هرگاه كسى در غير حرم جنايتى مرتكب شود، سپس به حرم بگريزد. هيچ كس حق ندارد او را در حرم دستگير كند، ولى از بازار رفتن و داد و ستد و خوراك و آشاميدنى او را منع مى كنند و با او حرف نمى زنند. وقتى چنين كنند، اميد است كه از حرم بيرون آيد و دستگير شود. و اگر در حرم جنايتى كند، در حرم بر او حدّ جارى مى شود، چرا كه او حرمت حرم را نگاه نداشته است.
27 ـ معاوية بن عمّار: از امام صادق عليه السّلام درباره مردى پرسيدم كه فردى را در حِلّ كشته، سپس وارد حرم شده است. حضرت فرمود: او را نمى كشند و غذا و آب به او نمى دهند، با او داد و ستد نمى كنند و پناهش نمى دهند، تا از حرم بيرون آيد، آنگاه حدّ بر او جارى مى شود. گفتم: درباره مردى كه در حرم مرتكب قتل و دزدى شده، چه مى گوييد؟ فرمود: درحرم با ذلّت بر او حدّ جارى مى شود چرا كه او حرمتى براى حرم نديده با آن كه خداوند فرموده است: «هركس به شما تعدّى كرد، به او همانگونه تعدّى كنيد كه او به شما تعدّى كرده است»؟ فرمود: اين آن جاست كه در حرم باشد، در قرآن است: «هيچ تجاوزى نيست مگر بر ستمكاران».
28 ـ عبدالله بن سنان از امام صادق عليه السّلام درباره اين آيه كه «هر كه وارد آن شود ايمن است»، پرسيد: «خداوند، حَرَم را قصد كرده است يا كعبه را؟» فرمود: هر كس از آدميان به صورت پناهنده وارد حرم شود، از خشم خدا ايمن
است و هر حيوان وحشى و پرنده اى وارد آن شود، ايمن از آن است كه مورد هجوم يا آزار قرار گيرد، تا آن كه از حرم بيرون رود.
29 ـ از امام صادق عليه السّلام درباره پرنده اى اهلى كه زنده وارد حرم كرده اند، پرسيدند. حضرت فرمود: دست به آن نزنند، چون خداى متعال مى فرمايد: «هر كه داخل حرم شود، ايمن است».
30 ـ محمد بن مسلم از امام صادق عليه السّلام درباره آهويى پرسيد كه وارد حرم شده است. فرمود: آن را نگيرند و دست به آن نزنند. خداوند مى فرمايد: «هر كه داخل حرم شود، ايمن است».
31 ـ پيامبر خدا صلّى الله عليه و آله : پنج حيوان است كه در حرم كشته مى شود: موش، عقرب، كلاغ، زاغ و سگ هار.
32 ـ امام صادق عليه السّلام : در حرم و در حال احرام چند حيوان كشته مى شود: افعى، مارِ بد (و خطرناك)، عقرب و موش كه فاسقك است. كلاغ و زاغ هم با سنگ، رانده مى شود. اگر دزدان متعرض تو شوند، دفاع كن.
33 ـ امام صادق عليه السّلام : كشتن كك، شپش و پشه در حرم، اشكالى ندارد.
از كارهاى حرام در حرم، كشتن و صيد حيوان است، ولى حيوانات فراوانى از اين حكم، استثنا شده اند كه نام آن ها را مى آوريم و شرح و بسط احكام آن را به محلّ خود در كتاب هاى فقهى ارجاع مى دهيم. اين حيوانات عبارت اند از:
همه مارهاى بد، عقرب، موش، مورچه، پشه، شپش، كك، حيوانات درنده و پرندگان شكارى. برخى روايات، دزدى را كه به دارايى مردم و آبروى آنان دستبرد مى زند از جمله همين بى حرمتان مى دانند و مى توان آن را يك قاعده عمومى دانست، يعنى هر چه بر انسان دست مى يازد و تجاوز مى كند، حكم حرمت حرم از او برداشته مى شود، پوشيده نماند كه سر بريدن چهار پايان حلال گوشت جهت تأمين خوراك، جايز است.
ب ـ آن چه انجامش در مكه، حرام است
«و آنان (مشركان) را هر جا يافتيد، بكشيد و از همان جا كه بيرونتان كردند، بيرونشان كنيد. و فتنه، شديدتر از كشتن است و با آنان كنار مسجدالحرام نجنگيد تا آن كه آنان با شما در آن جا بجنگند. پس اگر آنان با شما جنگيدند، آنان را بكشيد. كيفر كافران اينگونه است».
34 ـ پيامبر خدا صلّى الله عليه و آله ـ در روز فتح مكّه ـ : خداوند روزى كه آسمانها و زمين را آفريد، مكّه را حرام ساخت و تا برپايى قيامت نيز حرام است و براى هيچ كس پيش از من حلال نشده و براى احدى پس از من نيز حلال نخواهد شد و براى من جز ساعتى از يك روز، حلال نشده است.
35 ـ عمرو بن سعيد، گروههايى را به مكّه اعزام مى كرد. ابو شريح به او گفت: اى امير! اجازه بده سخنى را از قول پيامبر صلّى الله عليه و آله در فرداى روز فتح مكّه برايت بازگويم. دو گوشم شنيد و با قلبم دريافتم و دو چشمم ديد هنگامى كه پيامبر آن سخن را گفت. پس از حمد و ثناى خدا فرمود: مكه را خداوند حرام كرده، ولى مردم حرامش ندانستند! براى هيچ كس كه به خدا وقيامت ايمان دارد حلال نيست كه در آن، خونى بريزد و درختى را قطع كند. پس اگر كسى در پى رخصت بود وبه جنگ پيامبر صلّى الله عليه و آله در مكه استنادكرد،بگوييد: خداوند به پيامبرش اجازه داد و به شما اجازه نداده است. همانا خداوند تنها يك ساعت از يك روز را در آن به من اجازه داد. سپس احترام امروزش مثل احترام ديروز بازگشت. (اين سخن را) حاضر به غايب برساند!
36 ـ امام على عليه السّلام : با شمشيرها به سوى حرم بيرون نرويد و هيچ يك از شما در حالى كه در برابرش شمشير است نماز نخواند، چرا كه قبله، ايمن است.
37 ـ ابوبصير : از امام صادق عليه السّلام درباره كسى پرسيدم كه مى خواهد به مكه يا مدينه، برود، آيا همراه داشتن سلاح براى او مكروه است؟ فرمود: اشكالى ندارد كه سلاح از شهر خود بيرون ببرد، ولى وقتى وارد مكه
مى شود، آن را آشكار نسازد.
38 ـ امام صادق عليه السّلام : سزاوار نيست كه سلاح وارد حرم كند، مگر آن كه آن را در كيسه اى بگذارد يا با پيچيدن آن در چيزى، پنهانش كند.
«و ما خانه (خدا) را براى مردم جايگاه تجمّع و ايمن قرار داديم و از «مقام ابراهيم»، جايگاه نماز برگزينيد. و به ابراهيم و اسماعيل فرمان داديم كه خانه مرا براى طواف كنندگان و معتكفان (براى عبادت) و راكعان و ساجدان پاك سازيد».
«اى آنان كه ايمان آورده ايد! يقيناً مشركان نجس اند. پس از اين سال، به مسجد الحرام نزديك نشوند و اگر از تهيدستى بيم داشتيد، خداوند اگر بخواهد، از فضل خويش بى نيازتان خواهد كرد. همانا خداوند، داناى حكيم است».
39 ـ حنان: به امام صادق عليه السّلام گفتم: «چرا به خانه خدا «بيت الله الحرام» گويند؟» فرمود: چون كه بر مشركين حرام است، وارد آن شوند.
40 ـ امام صادق عليه السّلام : ذمّيان (اهل كتاب در پناه حكومت اسلام) وارد حرم و سرزمين هجرت نشوند و از اين دو جا بيرون مى شوند.
41 ـ امام صادق عليه السّلام : درباره اين آيه كه «خانه ام را براى طواف كنندگان ومعتكفان و ركوع و سجود كنندگان پاك سازيد» فرمود: يعنى خانه خدا را از مشركان دور نگهداريم.
42 ـ پيامبر خدا صلّى الله عليه و آله ـ روز فتح مكّه ـ : اين شهرى است كه خداوند روزى كه آسمانها و زمين را آفريد، حرمتش بخشيد و اين شهر، با حرمت خدا تا روز قيامت حرام است، نه خارَش چيده مى شود، نه شكارش رمانده مى شود، نه يافته شده اش برداشته مى شود، مگر كسى بخواهد اعلام
كند، (تا صاحبش پيدا شود) و گياهان تازه روييده اش چيده نمى شود. عبّاس گفت: يا رسول الله، جز گياهِ «اِذْخِر»، كه براى تزيين و براى خانه هايشان است. پيامبر فرمود: جز اِذخر.
43 ـ پيامبر خدا صلّى الله عليه و آله : گياه حرم چيده نمى شود، درخت آن و خار آن قطع نمى شود و شكارش رمانده نمى شود...، پس هر كه را ديديد كه گياه حرام را چيده يا درختش را قطع كرده يا شكارش را رمانده است، براى شما رواست كه ناسزايش بگوييد يا پشت او را ـ در حدّى كه در حرم حلال است ـ به درد آوريد.
44 ـ امام باقر عليه السّلام : خداوند حرام ساخته كه گياه حرمش چيده يا درخت آن قطع شود ـ مگر گياه اِذخرـ يا پرنده آن صيد گردد.
45 ـ امام صادق عليه السّلام : از درخت مكّه جز درخت خرما و درخت ميوه، كنده نمى شود .
46 ـ امام صادق عليه السّلام : هرچه كه در حرم مى رويد، بر همه مردم حرام است (چيدنش) مگر آن چه را خودت رويانده و كاشته اى.
47 ـ امام صادق عليه السّلام : شكار را در حرم نبايد ذبح كرد، هر چند در بيرون حرم صيد شده باشد.
48 ـ شهاب بن عبد ربّه: به امام صادق عليه السّلام گفتم: با جوجه هايى كه از غير مكّه مى آورند سَحرى مى خورم. آن ها را در حرم ذبح مى كنند و با آن سَحرى مى خورم. حضرت فرمود: سحرىِ تو سحرى بدى است. آيا نمى دانى آن چه را زنده وارد حرم كنند، ذبح و نگهداشتن آن بر تو حرام است؟
49 ـ امام صادق عليه السّلام : در مكّه، جز شتر، گاو، گوسفند و مرغ، نبايد ذبح شود.
50 ـ امام صادق عليه السّلام : لُقَطه (چيز پيدا شده) دو گونه است: يكى آن چه كه در حرم پيدا شده است كه بايد تا يك سال اعلام كنى، اگر صاحبش را يافتى كه هيچ، و گرنه آن را صدقه مى دهى. يكى هم لُقطه غير حرم كه تا يك سال اعلام مى كنى، اگر صاحبش آمد به او مى دهى، وگرنه مى توانى براى خودت بردارى.
51 ـ محمّد بن رجاء ارجانى: به امام هادى عليه السّلام نوشتم: در مسجد الحرام بودم، دينارى ديدم. خم شدم كه بردارم، دينار ديگرى ديدم. سنگريزه ها را گشتم، دينار سوّمى يافتم، آن ها را برداشتم و اعلام هم كردم، صاحب آن ها يافت نشد. نظرتان در اين باره چيست؟ حضرت نوشت: آن چه را از قضيّه دينارها نوشتى، فهميدم. اگر نيازمندى، يك سوّم را صدقه بده و اگر توانگرى، همه را صدقه بده.
52 ـ محمد بن مسلم از امام باقر عليه السّلام روايت كرده است: سزاوار نيست كه انسان در مكه يك سال بماند. گفتم: پس چه كند؟ فرمود: جاى ديگر برود.
53 ـ شيخ صدوق: از امام صادق عليه السّلام روايت شده كه آن حضرت اقامت در مكه را پسنديده نمى دانست و اين به خاطر آن بود كه پيامبر صلّى الله عليه و آله را از اين شهر بيرون كردند. كسى كه مقيم مكّه شود، سنگدل مى شود تا آن كه در جاى ديگرى اقامت كند.
54 ـ امام باقر عليه السّلام : براى هيچ كس سزاوار نيست كه ساختمانى بالاتر از كعبه بسازد.
55 ـ سماعة بن مهران از امام صادق عليه السّلام پرسيد: مردى به من مالى بدهكار است. مدّتى از چشمم پنهان بود، تا اينكه او را در حال طواف كعبه ديدم. آيا مال خود را از او طلب كنم؟ حضرت فرمود: نه، به او سلام نده و هراسانش مكن، تا آن كه از حرم بيرون رود.
على بن بابويه فرموده است: اگر بدهكار را در حرم بيابد، جايز نيست كه از او مطالبه كند، مگر آن كه در حرم به او قرض داده باشد. علامه حلّى در «مختلف الشيعه» فرموده: به نظر من اگر قرض دادن در خارج حرم بوده، مطالبه آن در حرم كراهت دارد، ولى حرام نيست. شهيد در «دروس» فرموده: اگر بدهكار به حرم پناهنده شود، مطالبه از او حرام است. روايت دلالت دارد كه اگر بدهكار را در حرم يافت، مطالبه حرام است و قصد پناهندگى به حرم شرط آن نيست.
56 ـ امام على عليه السّلام : نماز خواندن در مكه و مدينه، برابر با هزار نماز است.
57 ـ امام سجّاد عليه السّلام : هركس در مكّه هفتاد ركعت نماز بخواند و در هر ركعت «قل هو الله» و «انا انزلناه» و آيه سخره[1] و آية الكرسى را بخواند، جز به مرگِ شهادت، نخواهد مُرد و كسى كه در مكّه غذا بخورد، همچون روزه دار در شهرهاى ديگر است و يك روز روزه در مكّه برابر با روزه يك سال در جاهاى ديگر است و كسى كه در مكّه راه برود، در حال عبادت خداست.
58 ـ ابراهيم بن شيبه: به امام باقر عليه السّلام نامه نوشتم و از تمام خواندن نماز در حرم خدا و پيامبر پرسيدم. حضرت نوشت: پيامبر اكرم صلّى الله عليه و آله زياد نماز خواندن در اين دو حرم را دوست داشت پس تو نيز زياد نماز بخوان و تمام بخوان.
59 ـ پيامبر خدا صلّى الله عليه و آله : كسى كه ماه رمضان در مكّه باشد و همه آن ماه را روزه بگيرد و تا آن جا كه مى تواند نماز بخواند، خداوند براى او پاداش صد هزار رمضان در غير مكّه را مى نويسد و براى او هر روز يك حسنه و هر شب يك حسنه مى نويسد.
60 ـ امام سجّاد عليه السّلام : يك روز روزه در مكّه، برابر با روزه يك سال در جاى ديگر است.
61 ـ امام سجّاد عليه السّلام : هر كس در مكه ختم قرآن كند، نميرد تا آن كه رسول خدا صلّى الله عليه و آله را ببيند و جايگاهش را در بهشت بنگرد.
62 ـ امام باقر عليه السّلام : هر كس كه در مكّه از جمعه تا جمعه يا در كمتر يا بيشتر از آن ختم قرآن كند و پايان آن روز جمعه باشد، براى او پاداش و حسنات از اولين جمعه اى كه در دنيا بوده تا آخرين جمعه اى كه در دنيا خواهد بود، نوشته مى شود. اگر در روزهاى ديگر نيز ختم كند، همين طور است.
63 ـ امام صادق عليه السّلام : مكّه، حرم خدا و حرم پيامبر و حرم اميرالمؤمنين عليه السّلام است. نماز در آن صدهزار نماز است و يك درهم انفاق در آن برابر با صد هزار درهم است. مدينه نيز حرم خدا و رسولِ خدا و اميرالمؤمنين صلوات الله عليهما است، نماز در آن ده هزار برابر و يك درهم انفاق در آن ده هزار درهم است. كوفه هم حرم خدا و پيامبر واميرالمؤمنين عليهما السّلام است، نماز در آن همچون هزار نماز است و يك درهم انفاق در آن هزار درهم است.
64 ـ پيامبر خدا صلّى الله عليه و آله : به اهل مكّه و مجاورين برسانيد كه طواف و حجر الأسود و مقام ابراهيم و صف اوّل را از روز بيستم ذى قعده تا روز خروج، براى حجّاج واگذارند.
65 ـ پيامبر خدا صلّى الله عليه و آله : اى فرزندان عبد مناف! از هيچ كس كه بخواهد بر گرد اين خانه طواف كند و نماز بخواند، در هر ساعتى از شب و روز كه بخواهد، جلوگيرى نكنيد.
66 ـ امام صادق عليه السّلام : طواف براى غير اهل مكّه، برتر از نماز است و براى اهل مكّه، نماز برتر است.
67 ـ حريز: از امام صادق عليه السّلام پرسيدم: «براى غير اهل مكه، يعنى مجاوران آن،
آيا طواف برتر است يا نماز؟» فرمود: براى مجاوران، طواف بهتر است، ولى براى اهل مكّه و ساكنان آن، نماز برتر از طواف است.
68 ـ احمد بن محمّد بن ابى نصر بزنطى: از امام رضا عليه السّلام پرسيدم: براى ساكن مكّه، طواف افضل است يا نماز؟ فرمود: نماز.
69 ـ امام صادق عليه السّلام : كسى كه يك سال در مكّه اقامت كند، طواف براى او برتر از نماز است. كسى كه دو سال ساكن مكّه باشد، مخلوطى از نماز و طواف انجام دهد. و هر كه سه سال مقيم مكّه باشد، نماز براى او افضل از طواف است.
70 ـ امام صادق عليه السّلام : سزاوار نيست كه اهل مكّه پيراهن بپوشند. سزاوار است آنان هم مثل مُحرمين غبار آلود و ژوليده باشند. سزاوار است كه حكومت، آنان را به خاطر اين مؤاخذه كند.
71 ـ امام صادق عليه السّلام : كسى كه تمتّع انجام مى دهد، وقتى از احرام درآمد، سزاوار است پيراهن نپوشد و همسان با محرمين باشد. اهل مكّه نيز شايسته است در ايّام حج چنين كنند.
«به يقين، آنان كه كافر شده، از راه خدا و مسجد الحرام جلوگيرى مى كنند، (مسجدى كه) آن را براى مردم ـ چه معتكف عبادت چه اهل باديه ـ يكسان قرار داديم. و هر كس در آن قصد الحاد به ستم داشته باشد، از عذابى دردناك به او مى چشانيم».
72 ـ پيامبر خدا صلّى الله عليه و آله : احتكار طعام در مكّه، الحاد است.
73 ـ معاوية بن عمّار: درباره آيه « وَمَنْ يرد فيه بالحادٍ بِظلمٍ» از امام صادق عليه السّلام پرسيدم. فرمود: هر ستمى، الحاد است و زدن خادم بدون گناه، از همين نوع الحاد است.
74 ـ ابوالصّباح كنانى: از امام صادق عليه السّلام درباره آيه «وَمَنْ يرد فيه بالحادٍ ...»
پرسيدم. حضرت فرمود: هر ستمى كه كسى در مكّه به خود كند، چه سرقت يا ظلم به ديگرى يا هر چه كه ستم باشد، من آن را الحاد مى بينم». از اين رو آن حضرت از سكونت در حرم، پرهيز داشت.
75 ـ امام صادق عليه السّلام ـ درباره آيه وَمَنْ يرد فيه بالحادٍ بِظلمٍ ـ : هركس در آن جا غير خدا را بپرستد، يا با غير اولياء خدا دوستى و همبستگى كند، او ملحِد به ستم است و بر خداست، كه او را از عذابى دردناك بچشاند.
اِلحاد به معنى انحراف از راه راست و طريقه حق است. در اين آيه ظالمين، ملحد محسوب شده و به آنان وعده عذاب داده شده است. اين به معنى سببيت ظلم براى الحاد است، زيرا ظلم نوعى عدول عملى و انحراف از حق است، ولى آيه علاوه بر اين به حكم خاصى اشاره دارد كه در غير حرم مكّه، جارى نيست. اين حكم، تطبيق ملحد بر هر ظالمى است، چه ظلم كوچك باشد و چه بزرگ و ظلم در مكّه را گناه كبيره مى شمرد و به تبع آن عذاب اليم را وعده مى دهد و بر اين تعميم و شمول تأكيد شده است، زيرا «مَنْ» عموم بدلى دارد، و مفعول «يُردْ» حذف شده است تا هر گونه كارى را در برگيرد.
به علاوه «الحاد» و «ظلم» هر دو نكره و بصورت اسم جنس آورده شده اند تا اين اطلاق را تفهيم كنند.
پس تركيب آيه به اين شكل است كه جمله «من يرد...» تا پايان بر خبر «انّ» در صدر آيه دلالت مى كند و باء در «الحاد» باء ملابسه و همراهى و در «ظلم» باء سببيّت مى باشد.
76 ـ پيامبر خدا صلّى الله عليه و آله : جبرئيل، آدم را از صفا و حوّا را از مروه فرود آورد و در خيمه اى آن دو را جمع كرد. ستون خيمه از ياقوت سرخ بود. روشنايى و فروغ آن، كوه هاى مكه و اطراف آن را روشن ساخت، تا هرجا كه نور آن ستون گسترش يافت، خداوند آن جا را حرم قرار داد. پس امروز محدوده حرم جاهايى است كه فروغ ستون به آن جا رسيد. خداوند به احترام آن خيمه و ستون، آن را حرم قرار داده، چرا كه آن ها از بهشت اند.
77 ـ امام باقر عليه السّلام : خداوند چهار فرسخ در چهار فرسخ از حرمش را، حرام كرد كه گياهش را بچينند و درختش را قطع كنند. مگر درختِ اِذخر را.
78 ـ احمد بن محمّد بن ابى نصر بزنطى: از امام رضا عليه السّلام درباره حرم و محدوده آن پرسيدم و اين كه چرا محدوده آن برخى نزديكتر و برخى دورتر است. حضرت فرمود: خداوند چون آدم عليه السّلام را از بهشت فرود آورد، او را بر كوه ابو قبيس فرود آورد. آدم از احساس وحشت و از اين كه آن چه را در بهشت مى شنيد، نمى شنود، به پروردگارش شكايت كرد. خداوند ياقوت سرخى را فرود آورده در محلّ كعبه قرار داد. آدم بر گرد آن طواف مى كرد و نور آن تا محدوده حرم مى رسيد. حدّ و حريم آن نشانه گذارى شد، خداوند هم آن را حرم قرار داد.
حدود حرم در روايات و اقوال علما يك بريد در يك بريد تعيين شده است و چون هر بريد چهار فرسخ شرعى است ، مساحت تقريبى حرم شانزده فرسخ مربع مى شود[2] اين مساحت كه اندكى از مكّه بزرگتر است، به عنوان حرم امن الهى شناخته مى شود و احكام ويژه اى دارد .
در تعيين حدود حرم از هر طرف شهر مكّه، گفته هاى گوناگونى وجود دارد كه مشهورترين و مقبولترين آن ها ، حدود حرم را اين گونه بيان مى دارد :
از طريق مدينه به فاصله سه ميلى[3] مكّه ، اندكى پيش از تنعيم ، از طريق يمن به فاصله هفت ميل در طرف اضاة لبن ، از طريق جدّه در منقطع الأعشاش به فاصله ده ميل ، از طريق طائف در راهى كه از «عرفه» و داخل «نمره» مى گذرد به فاصله يازده ميل[4] ، از طريق عراق برگردنه «خلّ» در كوه «مقطع» به فاصله هفت ميل و از طريق جعرانه در درّه آل عبدالله بن خالد، به فاصله نُه ميل .
البته اين فاصله ها تقريبى است و برخى از مدقّقين فاصله دقيق اين حدود را تا ديوار مسجد الحرام نيز محاسبه كرده اند و به ذراع بيان نموده اند كه مقدارى با اندازه هاى فوق متفاوت مى باشد ، به طور مثال فاسى در بيان محدوده حرم از جهت طائف از راه عرفه مى گويد : «از ديوار بنى شيبه تا علمين كه نشانه حد حرم هستند، از طرف عرفه سى و هفت هزار و هفده ذراع كوچك (فاصله سر انگشت تا آرنج) است».
شناخت و تحديد حدود حرم بسيار مهم و در احكام فراوانى دخيل مى باشد و به علّت وجود أنصابى كه از هر طرف به عنوان علامت بنا شده است، تشخيص آن در عمل آسان مى باشد .
اين انصاب در همه سو به جز سمت جدّه و جعرانه به دست حضرت إبراهيم خليل عليه السّلام و به راهنمائى جبرئيل عليه السّلام نصب گشته و در طول تاريخ بارها تجديد شده است و از جمله تجديد كنندگان آن ها ، حضرت إسماعيل عليه السّلام و قصيّ بن كلاب و حضرت رسول اكرم صلّى الله عليه و آله مى باشند . بعدها نيز خلفا مكرّراً آن ها را تجديد مى كرده اند .
تحقيقات ميدانى در عصر حاضر نشان مى دهد كه اين علائم هنوز پا بر جا هستند و انصاب و حدود شش گانه ، تنها حدّ حرم در راه هاى ورودى را تحديد مى كنند و انصاب و حدود همه حرم بسيار بيشتر است .
79 ـ امام باقر عليه السّلام ـ در پاسخ محمد بن مسلم كه پرسيد: «آيا كسى مى تواند بدون احرام وارد مكه شود؟» فرمود: نه، مگر بيمار ، يا كسى كه اسهال[5] دارد.
80 ـ امام صادق عليه السّلام : خداوند مسجد الحرام را به خاطر كعبه، حرام قرار داد و حرم را به خاطر مسجد الحرام و احرام را به خاطر حرم واجب كرد.
81 ـ امام كاظم عليه السّلام : هركس از مكّه به اندازه ده ميل فاصله داشته باشد، جز با احرام وارد آن نشود.
82 ـ ابن عمر: پيامبر براى ورود به مكّه، در «فخّ» غسل كرد.
83 ـ حلبى: امام صادق عليه السّلام به ما دستور داد پيش از آن كه داخل مكه شويم، در فخّ غسل كنيم.
84 ـ امام صادق عليه السّلام : هرگاه به حرم رسيدى ـ ان شاء الله ـ هنگام ورود، غسل كن و اگر جلوتر رفتى در «بئر ميمون» يا فخّ يا در منزل خود در مكّه غسل كن.
85 ـ امام صادق عليه السّلام : خداوند به حضرت ابراهيم عليه السّلام فرمان داد، تا حج گزارد و اسماعيل را هم همراه خود حج دهد و او را ساكن حرم سازد. هر دو به آهنگ حرم بر شترى سرخ سوار شدند، در حالى كه جز جبرئيل همراهشان نبود. چون به حرم رسيدند، جبرئيل به او گفت: اى ابراهيم! فرود آييد و پيش از آن كه وارد حرم شويد، غسل كنيد. آن دو فرود آمدند و غسل كردند.
86 ـ امام صادق عليه السّلام : خداوند در كتابش مى فرمايد: «خانه ام را براى طواف كنندگان و پرستشگران و راكعان و ساجدان، پاك كنيد». پس سزاوار است كه بنده جز با پاكى وارد مكّه نشود، عرق خود را شسته و آلودگى را زدوده، غسل كند.
87 ـ معاوية بن عمار از امام صادق عليه السّلام چنين روايت كرده است كه فرمود: هر كس با آرامش وارد مكه شود، آمرزيده مى شود. پرسيدم: «چگونه با آرامش وارد آن شود؟» فرمود: بدون حالت تكبّر و غرور وارد شود.
88 ـ اسحاق بن عمار روايت مى كند كه امام صادق عليه السّلام فرمود: هيچ كس با آرامش وارد مكه نمى شود، مگر آن كه آمرزيده شود. گفتم: آرامش و سكينه چيست؟ فرمود: «اينكه تواضع كند».
89 ـ ابان بن تغلب: با امام صادق عليه السّلام در بين راه مكّه و مدينه همسفر بودم. چون به حرم رسيد، فرود آمد و غسل كرد و كفشهايش را در دستان خود گرفت. سپس پابرهنه به حرم وارد شد. من نيز مانند او كردم. فرمود: اى ابان! هر كه از روى تواضع در برابر خدا آنگونه عمل كند كه من كردم، خداوند صد هزار گناه از او محو مى كند، صد هزار حسنه براى او مى نويسد و صد هزار درجه براى او بنا مى نهد و صد هزار حاجت از او بر مى آورد.
90 ـ امام صادق عليه السّلام : بنگريد هرگاه يكى از شما به وادى مكّه سرازير شد، جامه هاى كهنه خويش را بپوشيد، چرا كه هيچ كس نيست كه به وادى مكّه فرود آيد و در دلش هيچ كبرى نباشد مگر آن كه آمرزيده شود.
91 ـ عايشه: چون پيامبر به مكّه آمد، از بالاى آن وارد شد و از پايين و جنوب آن خارج گشت.
92 ـ امام صادق عليه السّلام ـ در وصف حج پيامبر خدا صلّى الله عليه و آله ، فرمود ـ : پيامبر از بالاى مكه از عقبه و گردنه مدنى ها وارد شد و از پايين مكه از ذى طوى، بيرون شد.
93 ـ يونس بن يعقوب: به امام صادق عليه السّلام گفتم: «از كجا وارد مكّه شوم، در حالى كه از مدينه آمده باشم؟» فرمود: از بالاى مكه وارد شو. و هرگاه كه به قصد مدينه خارج شدى، از پايين مكه بيرون شو.
94 ـ امام صادق عليه السّلام : هرگاه خواستى از مكّه بيرون شوى، يك درهم خرما بخر و آن را مشت مشت، صدقه بده، اين كفّاره گناهان تو در احرام و مدّت اقامتت در مكّه خواهد بود.
95 ـ ابن عمر: پيامبر خدا صلّى الله عليه و آله از راه مسجد شجره از مدينه بيرون مى رفت و از راه معرّس[6] وارد مى شد. و هرگاه وارد مكّه مى شد، از بلندىِ شمال وارد مى شد و از بلندى پايين خارج مى گشت.
پانوشت ها
(1) اعراف، آيات 54 ـ 56 .
(2) شكل حرم مربّع نيست ومنظور اين است كه مساحت حرم به اندازه مربّعى است كه ضلعش يك بريدباشد.
(3) هر ميل در حدود 1800 متر است .
(4) صاحب جواهر الكلام به نقل از سروجى فاصله حدّ طريق طائف را هفت ميل ذكر مى كند ونووى رأى جمهور علما را همين مى داند .
(5) در متن حديث «مَنْ بِهِ بَطَن» آمده است كه به معناى كسى است كه درد دل، اسهال، ناراحتى شكم ...دارد.
(6) معرّس جايى است كه آخر شب، افراد براى استراحت فرود مى آيند. استراحتگاه ذى الحُليفَه به اين نام ناميده شده، چون پيامبر در آن جا فرود آمد، نماز صبح را آن جا خواند، سپس حركت كرد.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}