مرورى بر مسئله ی روابط بين الملل در قرآن
مرورى بر مسئله ی روابط بين الملل در قرآن
در اين فصل ابتدا زير بناى قرآنى روابط مسلمانان و كشورهاى اسلامى را با يكديگر مرور مىكنيم، و سپس در نگرشى گسترده تر، مبانى قرآنى روابط ملل مسلمان با ملل غير مسلمان را از نظر مىگذارنيم.
روابط با كشورهاى اسلامى
انما المؤمنون اخوة فأصلحوا بين أخويكم و اتقوا الله لعلكم ترحمون(1)؛
مؤمنان برادر يكديگرند؛ پس بين دو برادر خود صلح و آشتى دهيد و تقواى الهى پيشه كنيد، باشد كه مشمول رحمت شويد.
اين آيهى كريمه، وظيفهى دستگاه سياست خارجى كشور اسلامى را تلاش در جهت برقرارى روابط و مناسبات برادرانه با ساير كشورهاى اسلامى و تحرك ديپلماتيك براى كاهش خصومتها و فاصلهى بين كشورها و نقش مصلحانهى بين كشورهاى اسلامى متخاصم و ستيز با سركشان طغيان گر و تجاوز پيشه بر شمرده است.
در اين خصوص خداوند متعال مىفرمايد:
و ان طائفتان من المؤمنين اقتتلوا فأصلحوا بينهما فان بغت احداهما علي الأخرى فقاتلوا التى تبغى حتى تفىء الى أمر الله فان فاءت فأصلحوا بينهما بالعدل و أقسطوا ان الله يحب المقسطين(2)؛
و هر گاه دو گروه از مؤمنان با هم به جنگ پردازند، ميان آن دو را آشتى دهيد و اگر يكى از آن دو بر ديگرى تجاوز كند، با گروه متجاوز پيكار كنيد تا به فرمان خدا بازگردد؛ و هر گاه بازگشت (و زمينهى صلح فراهم شد)، در ميان آن دو به عدالت صلح برقرار سازيد؛ و عدالت پيشه كنيد كه خداوند عدالت پيشگان را دوست دارد.
روابط با كشورهاى غير اسلامى
انما ينهاكم الله عن الذين قاتلوكم فى الدين و أخرجوكم من دياركم و ظاهروا على اخراجكم أن تولوهم و من يتولهم فأولئك هم الظالمون(3)؛
شما را تنها از دوستى و رابطه با كسانى نهى مي كند كه در امر دين، با شما پيكار كردند و شما را از خانه هايتان بيرون راندند يا به بيرون راندن شما كمك كردند و هر كس با آنان رابطهى دوستى داشته باشد، ظالم و ستمگر است.
اصل كلى در مقابله با چنين كفارى را، مقابله به مثل در جنگ، آن هم به صورت عادلانه، و اجتناب از تعدى و خوى تجاوزگرى ترسيم نموده و تأكيد مىكند:
وقاتلوا فى سبيل الله الذين يقاتلونكم و لا تعتدوا ان الله لا يحب المعتدين(4)؛
و در راه خدا با كسانى كه با شما مىجنگند، نبرد كنيد و از حد تجاوز نكنيد كه خدا تعدى كنندگان را دوست نمىدارد.
قرآن تصريح مىكند كه نبرد با كفار بازتاب جنگ افروزى خود آنهاست، و به ناگزير مسلمانان را در برابر جنگ آفرينى شان به مقابلهى با آنان فرمان مىدهد و مىگويد:
...و قاتلوا المشركين كافة كما يقاتلونكم كافة و اعلموا أن الله مع المتقين(5)؛
... با مشركان، دسته جمعى پيكار كنيد، همان گونه كه آنها دسته جمعى با شما پيكار مىكنند؛ و بدانيد خداوند با پرهيزگاران است.
هم چنين بر تسامح با چنين كفار ستيزه گر كينه توز، خط بطلان كشيده و دوستى و همدلى با آنان را گمراهى توصيف كرده است:
يا أيها الذين آمنوا لا تتخذوا عدوى و عدوكم أولياء تلقون اليهم بالمودة و قد كفروا بما جاءكم من الحق يخرجون الرسول و اياكم أن تؤمنوا بالله ربكم ان كنتم خرجتم جهادا فى سبيلى و ابتغاء مرضاتى تسرون اليهم بالمودة و أنا أعلم بما أخفيتم و ما أعلنتم و من يفعله منكم فقد ضل سواء السبيل(6)؛
اى كسانى كه كه ايمان آورده ايد! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگيريد! شما به آنان اظهار محبت مىكنيد. در حالى كه آنها به آن چه از حق براى شما آمده كافر شده اند و رسول الله و شما را به سبب ايمان به خداوندى كه پروردگار همهى شماست از شهر و ديارتان بيرون مىرانند؛ اگر شما براى جهاد در راه من و جلب خشنودى ام هجرت كرده ايد (پيوند دوستى با آنان برقرار نسازيد) شما مخفيانه با آنها رابطهى دوستى برقرار مىكنيد در حالى كه من به آن چه پنهان يا آشكار مىسازيد از همه داناترم. و هر كس از شما چنين كارى كند، از راه راست گمراه شده است.
قرآن هشدار مىدهد كه مسلمانان نبايد فريب ظاهر آنان و تظاهرشان به دوستى را خورده و دست مودت به سوى شان دراز كنند، و مسلمانان را از طرح اسرار با آنان به شدت برحذر داشته، درون كينه توز دشمنان اسلام را براى مسمانان بازگو كرده است، و بر خيرخواه نبودن آنان تأكيد مىكند:
يا أيها الذين آمنوا لا تتخذوا بطانة من دونكم لا يألونكم خبالا ودوا ما عنتم قد بدت البغضاء من أفواههم و ما تخفى صدورهم أكبر قد بينا لكم الآيات ان كنتم تعقلون ها أنتم أولاء تحبونهم و لا یحبونکم و تؤمنون بالكتاب كله و اذا لقوكم قالوا آمنا و اذا خلوا عضوا عليكم الأنامل من الغيظ قل موتوا بغيظكم ان الله عليم بذات الصدور ان تمسسكم حسنة تسوهم و ان تصبكم سيئة يفرحوا بها و ان تصبروا و تتقوا لا يضركم كيدكم شيئا ان الله يعلمون محيط (7)؛
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! محرم اسرارى از غير خود، انتخاب نكنيد، آنها از هر گونه شر و فسادى دربارهى شما كوتاهى نمىكنند. آنها دوست دارند شما در رنج و زحمت باشيد. (نشانه هاى) دشمنى از دهان (و كلام) شان آشكار شده؛ و آن چه در دل هايشان پنهان مىدارند، از آن مهم تر است. ما آيات ( و راههاى پيش گيرى از شر آنها) را براى شما بيان كرديم، اگر انديشه كنيد.
شما كسانى هستيد كه آنها را دوست مىداريد، اما آنها شما را دوست ندارند. در حالى كه شما به همهى كتابهاى آسمانى ايمان داريد (و آنها به كتاب آسمانى شما ايمان ندارند). هنگامى كه شما را ملاقات مىكنند (به دروغ) مىگويند: ايمان آورده ايم. اما هنگامى كه تنها مىشوند، از شدت خشم بر شما، سر انگشتان خود را به دندان مىگزند! بگو، با همين خشمى كه داريد بميريد! خدا از (اسرار) درون سينهها آگاه است.
اگر نيكى به شما برسد، آنها را ناراحت مىكند ؛ و اگر حادثهى ناگوارى براى شما رخ دهد، خوشحال مىشوند. (اما) اگر (در برابرشان) استقامت و پرهيزگارى پيشه كنيد، نقشههاى (خائنانه ى) آنان به شما زيانى نمىرساند؛ خداوند به آن چه انجام مىدهند، احاطه دارد.
در اين آيات و آيهى قبل، به وضوح ارتباط نهانى با كفار حربى، و مشركان جنگ افروز، نهى شده و خوش باورى مسلمين نقطهى آسيب پذيرى آنان اعلام شده است.
رابطهى صلح آميز با كفار
لا ينهاكم الله عن الذين لم يقاتلوكم فى الدين و لم يخرجوكم من دياركم أن تبروهم و تقسطوا اليهم ان الله يحب المقسطين(8)؛
خدا شما را نهى نمىكند از نيكى كردن و رعايت عدالت به كسانى كه در امر دين با شما پيكار نكردند و از خانه و ديارتان بيرون نراندند، همانا خداوند عدالت پيشگان را دوست دارد.
اسلام، مطابق اين آيهى كريمه ، اجازهى ايجاد رابطه با غير مسلمان را به طور مطلق صادر مىكند؛ مگر آنان كه از در جنگ با مسلمين درآيند و قصد دين و ايمان آنان را كنند.
اسلام پافشارى در ستيزهجويى را شايستهى جامعهى اسلامى نمىداند، و در جاى جاى قرآن تأكيد مىكند كه در صورت مشاهدهى علائم صلح گرايى دشمن متخاصم، مسلمين نيز از در صلح درآيند و به مخاصمه پايان دهند. قرآن تصريح مىكند:
و ان جنحوا للسلم فاجنح لها و توكل على الله انه هو السميع العليم(9)؛
و اگر تمايل به صلح نشان دهند، تو نيز از در صلح درآى؛ و بر خدا توكل كن، كه او شنوا و داناست.
و در آيهى ديگر مىفرمايد:
فان انتهوا فان الله غفور رحيم (10)؛
و اگر خوددارى كردند، خداوند آمرزنده و مهربان است.
و نيز مىفرمايد:
...فان انتهوا فلا عدوان الا على الظالمين (11)؛
...پس اگر (از روش نادرست خود) دست برداشتند (مزاحم آنها نشويد، زيرا) تعدى جز بر ستمكاران روا نيست.
پس از پايان مخاصمه، امت اسلامى را به پيشه ساختن راه و روشى كه كينهها را از ميان بردارد،و دوستى و مودت را جايگزين آن كند، سفارش مىكند:
عسى الله أن يجعل بينكم و بين الذين عاديتم منهم مودة والله قدير و الله غفور رحيم (12)؛
اميد است خدا ميانتان و كسانى از مشركان كه با شما دشمنى كردند (از راه اسلام) پيوند محبت برقرار كند؛ خداوند تواناست و خداوند آمرزنده و مهربان است.
تقدم رابطه با مسلمانان
لا يتخد المؤمنون الكافرين أولياء من دون المؤمنين و من يفعل ذلك فليس من الله فى شىء الا أن تتقوا منهم تقاة و يحذركم الله نفسه و الى الله المصير(13)؛
افراد باايمان نبايد به جاى مؤمنان، کافران را دوست و سرپرست خود انتخاب كنند؛ و هر كس چنين كند، هيچ رابطه اى با خدا ندارد (و پيوند او به كلى از خدا گسسته مىشود)؛ مگر اين كه از آنها بپرهيزيد (و به خاطر هدفهاى مهم ترى تقيه كنيد). خداوند شما را از (نافرمانى) خود، بر حذر مىدارد؛ و بازگشت (شما) به سوى خداست.
و بر تحليل آن گروه از مسلمانان كه عزت و اقتدار و سربلندى خود، و به اصطلاح تأمين منافع ملى و حل مشكلات خود را از راه پيوند پررنگ تر با كافران جست و جو مىكنند، خط بطلان مىكشد ، و تمامى عزت و اقتدار مسلمين را در گروه پيوند با خدا مىداند ، و مىفرمايد:
الذين يتخذون الكافرين أولياء من دون المؤمنين أيبتغون عندهم العزة فان العزة لله جميعا(14)؛
همانها كه كافران را به جاى مؤمنان، دوست خود انتخاب مىكنند، آيا عزت و آبرو را نزد آنان مىجويند با اين كه همهى عزتها از آن خداست؟!
رابطه با اهل كتاب
در سورهى حج مىخوانيم:
ان الذين آمنوا و الذين هادوا و الصابئين و النصارى و المجوس و الذين أشركوا ان اله يفصل بينهم يوم القيامة ان الله على كل شىء شهيد (15)؛
مسلما كسانى كه ايمان آورده اند، و يهود و صابئان ( ستاره پرستان) و نصارى و مجوس و مشركان، خداوند در ميان آنان روز قيامت داورى مىكند (و حق را از باطل جدا مىسازد) خداوند بر هر چيز گواه (و از همه چيز آگاه) است.
و در آيات ديگر، امتياز معنوى اهل كتاب را يادآورى مىكند و آنان را با اهل ايمان هم رديف مىكند، در سورهى مائده مىفرمايد:
ان الذين آمنوا و الذين هادوا و الصابئون و النصارى من آمن بالله و اليوم الآخر و عمل صالحا فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون (16)؛
آنها كه ايمان آورده اند، و يهود و صائبان و مسيحيان، هرگاه به خداوند يگانه و روز جزا ايمان بياورند، و عمل صالح انجام دهند، نه ترسى بر آنهاست، و نه غمگين خواهند شد.
در اين آيهى شريفه اهل كتاب در رديف اهل ايمان ذكر شده اند و در آيهى ديگرى برخوردار از اجر و پاداش الهى شمرده شده اند.
ان الذين آمنوا و الذين هادوا و النصارى و الصابئين من آمن بالله و اليوم الآخر و عمل صالحا فلهم أجرهم عند ربهم و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون (17)؛
كسانى كه (به پيامبر اسلام) ايمان آورده اند و كسانى كه به آيين يهود گرويدند و نصارى و صابئان (پيروان يحيى) هر گاه به خدا و روز رستاخيز ايمان آوردند و عمل صالح انجام دهند، پاداششان نزد پروردگارشان مسلم است؛ و هيچ گونه ترس و اندوهى براى آنها نيست. (هر كدام از پيروان اديان الهى،كه در عصر و زمان خود، بر طبق وظايف و فرمان دين عمل كرده اند، مأجور و رستگارند). در عين حال هشدار مىدهد كه اين ويژگى آن دسته از اهل كتاب است كه به ارزش هاى مرام خود پاى بند و از آلودگىها به دورند، و همهى اهل كتاب مشمول اين حكم نيستند. آيات زير با بيانى رسا اين حقيقت را تبيين مىكنند:
...و لو آمن أهل الكتاب لكان خيرا لهم منهم المؤمنون و أكثرهم الفاسقون (18)؛
...و اگر اهل كتاب (به چنين برنامه و آيين درخشانى) ايمان آوردند، براى آن ها بهتر است؛ (ولى تنها) عده كمى از آنها باايمانند ؛ و بيشترشان فاسق اند، (و خارج از اطاعت پروردگار)...
ليسوا سواء من أهل الكتاب أمة قائمة يتلون آيات الله اناء الليل و هم يسجدون «113» يؤمنون بالله و اليوم الآخر و يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و يسارعون فى الخيرات و أولئك من الصالحين(19)؛
آنها همه يكسان نيستند؛ از اهل كتاب، جمعيتى هستند كه (به حق و ايمان) قيام مىكنند و پيوسته در اوقات شب، آيات خدا را مىخوانند؛ در حالى كه سجده مى نمايند. به خدا و روز واپسين ايمان مىآورند؛ امر به معروف و نهى از منكر مى كنند؛ و در انجام كارهاى نيك، پيشى مىگيرند و آنها از صالحانند.
بديهى است چنين اهل كتابى شايستهى برقرارى روابط حسنه، براساس احترام متقابل هستند و غير مسلمان بودن آنان، هيچ مشكلى براى برقرارى روابط با آنان ايجاد نمىكند.
قرآن هم چنين هشدار مىدهد كه آن گروه بى تعهد از اهل كتاب، خيرخواه مسلمانان نيستند و در روابط با آنان بايد تأمل و دقت كافى به خرج داد تا از اين رهگذر آسيبى به امت اسلامى نرسد:
ما يود الذين كفروا من أهل الكتاب و لا المشركين أن ينزل عليكم من خير من ربكم و الله یختص برحمته من يشاء و الله ذوالفضل العظيم (20)؛
كافران اهل كتاب و (هم چنين) مشركان، دوست ندارند كه از سوى خداوند، خير و بركتى بر شما نازل گردد؛ در حالى كه خداوند، رحمت خود را به هر كس بخواهد،اختصاص مىدهد؛ و خداوند صاحب فضل بزرگ است.
بديهى است رابطهى كسانى كه خيرخواه مسلمين نيستند و زيان مسلمانان را آرزو مىكنند، توجيه پذير نيست؛ با اين وصف قرآن، توصيه به برخورد توأم با گذشت و ملايم و بزرگوارانه با چنين اهل كتابى كرده و مىفرمايد:
ود كثير من أهل الكتاب لو يردونكم من بعد ايمانكم كفارا حسدا من عند أنفسهم من بعد ما تبين لهم الحق فاعفوا و اصفحوا حتى يأتى الله بأمره ان الله على كل شىء قدير(21)؛
بسيارى از اهل كتاب، از روى حسد- كه در وجود آنها ريشه دوانده- آرزو مىكردند شما را بعد از اسلام و ايمان، به حال كفر بازگردانند؛ با اين كه حق براى آنها كاملا روشن شده است. شما آنها را عفو كنيد و گذشت نماييد تا خداوند فرمان خودش (جهاد) را بفرستد؛ خداوند بر هر چيزى تواناست.
مذاكرهى انتقادى
و قالوا لن يدخل الجنة الا من كان هودا او نصارى تلك أمانيهم قل هاتوا برهانكم ان كنتم صادقين(22)؛
آنها گفتند: هيچ كس، جز يهود يا نصارى، هرگز داخل بهشت نخواهد شد. اين آرزوى آن هاست. بگو: اگر راست مىگوييد، دليل خود را (بر اين موضوع) بياوريد.
خطر تهاجم فرهنگى
ودت طائفة من أهل الكتاب لو يضلونكم و ما يضلون الا أنفسهم و ما يشعرون(23)؛
جمعى از اهل كتاب (از يهود) دوست داشتند (و آرزو مىكردند) شما را گمراه كنند؛ (اما آنها بايد بدانند كه نمىتوانند شما را گمراه سازند) آنها گمراه نمىكنند مگر خودشان را و نمىفهمند.
در آيهى ديگرى، عناد اهل كتاب را در برابر آيات الهى، و دلايل متقن اسلام را يادآور مىشود و تأثيرپذيرى فرهنگى و... از آنان را نوعى ظلم و ستم مىشمارد:
و لئن أتيت الذين أوتوا الكتاب بكل آية ما تبعوا قبلتك و ما أنت بتابع قبلتهم و ما بعضهم بتابع قبلة بعض و لئن اتبعت أهواءهم من بعد ما جاءك من العلم انك اذا لمن الظالمين(24)؛
سوگند كه اگر براى (اين گروه از) اهل كتاب، هر گونه آيه و (و نشانه و دليلى) بياورى، از قبلهى تو پيروى نخواهند كرد؛ و تو نيز هيچ گاه از قبلهى آنان، پيروى نخواهى نمود (آنها نبايد تصور كنند كه بار ديگر، تغيير قبله امكان پذير است.) و حتى هيچ يك از آنها پيروى از قبلهى ديگرى نخواهد كرد. و اگر تو، پس از اين آگاهى، متابعت هوسهاى آنها كنى مسلما از ستمگران خواهى بود.
در آيهى ديگرى تصريح مىكند كه يهود و نصارى جز به تبعيت از مرام آنها و قرار گرفتن در راستاى اهداف و خواست هايشان و تبعيت پذيرى از آنها رضايت نخواهند داد، و براى خوشايند آنها نبايد از طريق هدايت عدول كرد، و تأثير پذيرى از آنان را خروج از ولايت و نصرت خداوند متعال اعلام كرده است:
و لن ترضى عنك اليهود ولا النصارى حتى تتبع ملتهم قل ان هدى الله هو الهدى و لئن اتبعت أهواءهم بعد الذى جاءك من العلم ما لك من الله من ولى و لا نصير(25)؛
هرگز يهود و نصارى از تو راضى نخواهند شد، تا (به طور كامل، تسليم خواسته هاى آنها شوى و) از آيين (تحريف يافته ى) آنان پيروى كنى. بگوى: هدايت الهى، تنها هدايت است. و اگر از هوى و هوسهاى آنان پيروى كنى، بعد از آن كه آگاه شده اى، هيچ سرپرست و ياورى از سوى خدا براى تو نخواهد بود.
نفى ولايت اهل كتاب
يا أيها الذين آمنوا لا تتخذوا اليهود و النصارى أولياء بعضهم أولیاء بعض و من يتولهم منكم فانه منهم ان الله لا يهدى القوم الظالمين(26)؛
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! يهود و نصارى را ولى (و دوست و تكيه گاه خود) انتخاب نكنيد. آنها اولياى يكديگرند؛ و كسانى از شما كه با آنان دوستى كنند از آنها هستند؛ خداوند جمعيت ستمكار را هدايت نمىكند.
از نظر قرآن، مطلق پذيرش ولايت يهود و نصارى، دخول در زمرهى آنان محسوب مىشود، ولى پذيرش آن عده از اهل كتاب، كه دين اسلام را به استهزا مىگيرند، نوعى فاصله گرفتن از ايمان و تقوا نيز محسوب مىشود، و مؤمنين در اين خصوص مورد هشدار جدى قرار گرفته اند. در آيهى ديگرى مىخوانيم:
يا أيها الذين آمنوا لا تتخذوا الذين اتخذوا دينكم هزوا و لعبا من الذين أوتو الكتاب من قبلكم و الكفار أولياء و أتقوا الله ان كنتم مؤمنين (27)؛
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! افرادى از اهل كتاب كه آيين شما را به باد استهزا و بازى مىگيرند و مشركان را ولى خود انتخاب نكنيد؛ و از خدا بپرهيزيد اگر ايمان داريد.
با اين حال حكم يهود و نصارى را، در يك رديف قرار نداده، و خصومت يهود را با اهل ايمان، شديدترين خصومت دانسته و برخى از نصارى را نزديك ترين اهل كتاب به مسلمانان دانسته مىگويد:
لتجدن أشد الناس عداوة للذين آمنوا اليهود و الذين أشركوا و لتجدن أقربهم مودة للذين آمنوا الذين قالوا انا نصارى ذلك بأن منهم قسيسين و رهبانا و انهم لا يستكبرون(28)؛
به طور مسلم، دشمن ترين مردم نسبت به مؤمنان را، يهود و مشركان خواهى يافت؛ و نزديك ترين دوستان به مؤمنان را كسانى مىيابى كه مىگويند: ما نصارى هستيم؛ اين به خاطر آن است كه در ميان آنها، افرادى عالم و تارك دنيا هستند؛ و آنها (در برابر حق) تكبر نمىورزند.
واپسين سخن اين كه قرآن، اصل را در مقابل اهل كتاب، بر رابطهى دوستانه، و نه پذيرش ولايت و سلطه قرار داده است.
رابطه بر محور مشتركات فرهنگى
در چهارچوب روابط دوستانه و احترام متقابل، قرآن بر مشتركات فرهنگى تكيه كرده، مسلمانان را به گفت و گو و مذاكرهى فرهنگى و فكرى و فراخوانى اهل كتاب به همگرايى بر مبناى اصل مشترك توحيد، توصيه مىنمايد و در بيانى رسا اين فراخوانى را چنين اعلام مىكند:
قل يا أهل الكتاب تعالوا الى كلمة سواء بيننا و بينكم ألا نعبد الا الله و لا نشرك به شيئا و لا يتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله فان تولوا فقولوا اشهدوا بأنا مسلمون(29)؛
بگو: اى اهل كتاب! بياييد به سوى سخنى كه ميان ما و شما يكسان است؛ كه جز خداوند يگانه را نپرستيم و چيزى را همتاى او قرار ندهيم؛ و بعض ديگر را- غير از خداى يگانه- به خدايى نپذيرد. هرگاه (از اين دعوت) سر باز زنند بگوييد: گواه باشيد كه ما مسلمانيم.
رابطه، نه سلطه
و لن يجعل الله للكافرين على المؤمنين سبيلا (30)؛
و خداوند هرگز كافران را بر مؤمنان تسلطى نداده است.
روابط حرجى
افزون بر آن اصل كلى رفع عسر و حرج در اسلام از آيهى شريفهى زير برگرفته شده است:
و ما جعل عليكم فى الدين من حرج ملة أبيكم ابراهيم هو سماكم المسلمين من قبل(31)؛
«...(اسلام) كار سنگين و سختى بر شما قرار نداد؛ از آيين پدرتان ابراهيم پیروی كنيد؛ خداوند شما را در كتابهاى پيشين و در اين كتاب آسمانى، مسلمان، ناميد».
اين اصل كلى، بر اين قاعدهى عمومى دلالت دارد كه در ساير زمينه ها، در صورت ملازمهى حكمى با حرج، آن حكم مرتفع مىشود و در زمينهى روابط خارجى مسلمين نيز همين قاعدهى عمومى حاكميت دارد و روابط بين الملل اسلامى متأثر از آن است.
جمع بندى آيات
1. ضرورت پاى بندى به مفاد قراردادها با ديگر ملل، مستفاد از آيهى شريفهى يا أيها الذين آمنوا أوفوا بالعقود (32) و تأسيس يا تأييد قاعدهى لزوم عقد.
2. ضرورت اجتناب از روابط و قراردادهايى كه زمينه ساز سلطهى كفار بر مؤمنين گردد، مستفاد از آيهى و لن يجعل الله للكافرين على المؤمنين سبيلا. (33) و تأسيس قاعدهى « نفى سبيل».
3. نفى عسر و حرج در برقرارى روابط و تجويز انعقاد پيمانها و قراردادهاى مستلزم نوعى سبيل كافرين در حد رفع عسر و حرج، مستفاد از آيهى و ما جعل عليكم فى الدين من حرج. (34) و تأسيس قاعدهى نفى عسر و حرج.
پی نوشت:
1. حجرات (49) آيهى 10.
2. همان،آيه (9).
3. ممتحنه (60) آيه 9.
4. بقره (2) آيهى 190.
5. توبه (9) آيهى 36.
6. ممتحنه (60) آيهى 1.
7. آل عمران (3) آيهى 120-117.
8. ممتحنه (60) آيهى 8.
9. انفال (8) آيه 61.
10. بقره (2) آيهى 192.
11. همان، آيهى 193.
12. ممتحنه (60) آيهى 7.
13. آل عمران (3) آيهى 28.
14. نساء (4) آيهى 139.
15. حج (22) آيهى 17.
16. مائده (5) آيهى 69.
17. بقره (2) آيهى 62.
18. آل عمران (3) آيهى 110.
19. همان، آيهى 113 و 114.
20. بقره (2) آيهى 105.
21. همان، آيه 109.
22.همان، آيهى 111.
23. آل عمران (3) آيهى 69.
24. بقره (2) آيهى 145.
25. بقره (2) آيهى 120.
26. مائده (5) آيهى 51.
27. همان، آيهى 57.
28. همان آيهى 82.
29. آل عمران (3) آيهى 64.
30. نساء (4) آيهى 141.
31. حج (22) آيهى 78.
32. مائده (5) آيهى 1.
33. نساء (4) آيهى 141.
34. حج (22) آيهى 77.
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}